معيارهاى تفسير معتبر

ب - شرايط مربوط به خود تفسير، تا تفسيرى كامل و صحيح و معتبر انجام شود. هر چند مى‏توان، مفسر داراى شرايط را، يكى از اركان تفسير معتبر، به حساب آورد چون تفسير فرد غير متخصص، از قرآن حتماً يك تفسير كامل و معتبر نمى‏باشد (مگر اتفاقاً و با احتمال ضعيف، همان طور كه احتمال بدهيم يك انسان غير متخصص، در علم فيزيك بتواند قانون نسبيت انشتين را، توضيح دهد و حتى آن را ابطال كند) پس معيارهاى تفسيرى معتبر عبارتنداز:
دوشنبه، 2 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معيارهاى تفسير معتبر
معيارهاى تفسير معتبر
معيارهاى تفسير معتبر

نويسنده:محمد علی رضايى اصفهانى

مقدمه

قرآن كتاب آسمانى و نازل شده از طرف خداست و در عين حال، به زبانى عربى و براساس قواعد دستورى آن نازل شده است ؛ پس براى فهم قرآن و بيان مقاصد آن لازم است شرايطى را رعايت كنيم كه اين شرايط دو دسته است:
الف - شرايط مربوط به شخص تفسير كننده قرآن
ب - شرايط مربوط به خود تفسير، تا تفسيرى كامل و صحيح و معتبر انجام شود. هر چند مى‏توان، مفسر داراى شرايط را، يكى از اركان تفسير معتبر، به حساب آورد چون تفسير فرد غير متخصص، از قرآن حتماً يك تفسير كامل و معتبر نمى‏باشد (مگر اتفاقاً و با احتمال ضعيف، همان طور كه احتمال بدهيم يك انسان غير متخصص، در علم فيزيك بتواند قانون نسبيت انشتين را، توضيح دهد و حتى آن را ابطال كند) پس معيارهاى تفسيرى معتبر عبارتنداز:

1- مفسر داراى شرايط،

آن تفسير را بيان كند: يعنى فردى متخصص در علم تفسير مى‏تواند نظر دهد، كه مراد هر آيه قرآن چيست. همان طور كه در جهان امروز بيان هر غير متخصص، در يك رشته علمى را نمى‏پذيرند و حتى در بعضى موارد، جرم محسوب مى‏شود (مثل اينكه شخصى كه پزشك نيست اگر اقدام به معالجه و يا عمل جراحى بنمايد مجرم است، اگر چه اتفاقاً عمل او منجر به بهبودى بيمار شود) اما شرايط مفسر را در مبحث آينده ذكر مى‏كنيم .

2- پيروى از روش صحيح در تفسير قرآن:

چون روشهاى تفسيرى گاهى ناقص و گاهى كامل است و بعضى روشها، صحيح و موجب كشف مراد آيه است و بعضى نادرست و حتى موجب انحراف در تفسير قرآن است (مثل تفسير به رأى) كه اين موضوع را، در مبحث روشهاى تفسير مورد بررسى كامل قرار خواهيم داد. پس يك تفسير وقتى معتبر است، كه از راه صحيح گذشته و با روش صحيح، استخراج شده باشد و به دست ما برسد.

3- رعايت عناصر مطلوب در تفسير:

چنانچه در نتيجه‏گيرى از معناى لغوى و اصطلاحى تفسير بيان كرديم؛ تفسر مطلوب بايد داراى اين عناصر باشد:
الف - از ابهام يك لفظ يا آيه‏اى پرده بردارى نموده و مفاهيم آن را كشف نمايد.
ب - مقاصد كلام و گوينده آن را واضح نمايد.
ج - تفسير بيان است، پس قرائت قرآن، علم تجويد، صحيح خوانى قرآن، ترجمه كلمه به كلمه قرآن (تحت اللفظى) و حتى تدبر و تفكر در آيات كريم (فهم قرآن)، تفسير محسوب نمى‏شود، چون هيچ كدام، بيان نيستند بنابراين لازم است كه فهم ما از آيات قرآن (كه كشف از مقاصد آن مى‏كند) به صورت نوشتار يا گفتار درآيد، تا تفسير بر آن اطلاق شود.

4- تفسير قرآن:

نبايد منافات با سنت قطعى (خبر متواتر يا خبر واحد محفوف به قرائن) داشته باشد، چون پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه (ع) مبين قرآن هستند.
در مورد اين شرط علماى تفسير تعبيرات مختلفى دارند، كه براى نمونه چند عبارت از آنها مى‏آوريم:
مرحوم شيخ طوسى «ره» (م 460 ق) مى‏فرمايد: «و اعلم ان الرواية ظاهرة فى اخبار اصحابنا بأن التفسير القرآن لا يجوز الا بالاثر الصحيح عن النبى (صلی الله علیه واله) و عن الائمه (ع) الذين قولهم حجة كقول النبى (صلی الله علیه واله) و ان القول فيه بالرأى لا يجوز» 1.
بر طبق ظاهر روايات كه اصحاب (از پيامبر « صلی الله علیه واله » و ائمه «ع» نقل كرده‏اند، تفسير قرآن جايز نيست، مگر به وسيله روايات صحيح از پيامبر (صلی الله علیه واله) و از ائمه (ع) كه قول آنها، حجت است، مانند قول پيامبر (صلی الله علیه واله) و گفتار در مورد قرآن، طبق نظر شخصى جايز نيست .
در كلام شيخ طبرسى، در مجمع البيان كلمه نص صريح دارد 2 (لا يجوز الا بالاثر الصحيح و النص الصريح) و همين مطلب را صاحب قاموس القرآن تأكيد مى‏كند، بعد از آنكه فرمود تفسير به معناى ايضاح و تبيين است گويد: «تفسير قرآن نيز از اين معنا است كه مراد خدا را، بيان و روشن مى‏كند و آن اگر مبتنى بر قرآن و سنت قطعى باشد، يعنى قرآن را با قرآن و حديث مقطوع، تفسير كند درست و صحيح است»3.
نكات: اولاً آيا خبرى كه قرآن را تفسير مى‏كند، مى‏تواند خبر واحد صحيح (چنانكه ظاهر كلام تبيان و مجمع همين است) يا حتماً بايد قطعى باشد (متواتر يا محفوف به قرائن) اين مطلب مورد نزاع و بحث است كه بعداً متعرض آن خواهيم شد .4 ثانياً بحث مهم در اينجا اين است كه آيه كدام يك از اين دو جمله صحيح است ؟
الف - تفسير قرآن بايد موافق روايات معتبر باشد.
ب - تفسير قرآن نبايد مخالف روايات معتبر باشد.
ظاهر كلام مرحوم شيخ طوسى در تبيان و شيخ طبرسى در مجمع 5 (كه عين كلام تبيان را آورده است) همان جمله اول (الف) است چنانچه مى‏گويد: «واعلم أن الرواية ظاهرة فى اخبار اصحابنا بأن تفسير القرآن لا يجوز الا بالاثر الصحيح عن النبى (صلی الله علیه واله) و عن الائمة (ع) الذين قولهم حجة كقول النبى (صلی الله علیه واله)» 6. لكن با تأمل در كلام ايشان، ظاهر مى‏شود كه منظور آنها، رد تفسير به رأى بوده است. از اين رو در ذيل كلام مى‏فرمايد: «بل ينبغى أن يرجع الى الادلة الصحيحة اما العقلية او الشرعية من اجماع عليه او نقل متواتر به عمن يجب اتباع قوله» 7.
پس در نظر ايشان، منبع تفسير مختص به روايات نيست، تا بگوييم تفسير قرآن حتماً بايد موافق روايات معتبر باشد، بلكه تفسير قرآن نبايد مخالف روايات معتبر قطعى باشد، هر چند روايات در كنار عقل و... از منابع تفسير است.

5- تفسير قرآن بدون پيش داورى (پيش فرضهاى غير ضرورى):

در تفسير هر كلامى، احتياج به پيش فرضهاى ضرورى است كه غالباً كسى به آنها توجهى ندارد، مثل اينكه «اين كلام گوينده عاقل بوده است و از گفته خود هدفى داشته است و ظهور آن حجت است، مگر آنكه قرينه‏اى بر خلاف آن آورده شود» 8.
لكن بعضى پيش فرضها هستند كه ممكن است در معنا اثر گذارد، در حالى كه گوينده سخن با توجه به اصالة الظهور (فهم عرفى از الفاظ و تركيب‏هاى زبان رايج) سخن مى‏گويد، ولى ممكن است مفسر آن را بدون هيچ گونه قرينه‏اى به يك معنا كه موافق پيش فرضهاى خاص اوست تفسير كند.
از اين رو در شرايط مفسر بيان شد كه مفسر بايد، افكار و عقايد شخصى و تمايلات خود را بر معناى كلام تحميل نكند؛ به عبارت ديگر نبايد كلام ديگران، بر خواسته خود تطبيق كند، زيرا اين تفسير به رأى است كه شرعاً حرام است و در نظر عقلا هم مذموم است، لذا تفسيرى معتبر است كه با ظهور و نصوص كلام گوينده هماهنگ باشد (مگر آنكه به وسيله يك قرينه قطعى يا روايت قطعى، معناى خلاف ظاهرى را به گوينده نسبت دهند) و اگر يك مفسر، اعتقادات مذهبى خاص خود و يا نظريه‏اى علمى كه مورد پسند اوست را بر آيه‏اى تحميل كند و سعى در تطبيق آنها (بدون شاهد و موافقت ظاهر لفظ) نمايد، اين تفسير معتبر نخواهد بود 9.

6- تفسير يك آيه نبايد مخالف با آيات ديگر قرآن باشد:

در اين مورد لازم است كلمه مخالف را توضيح، دهيم كه منظور چيست؟
الف - مخالف گاهى به معناى ناهماهنگ مى‏آيد كه با اصل مطلب، قابل جمع عرفى است، مثلاً عام با هم مخالف هستند، لكن قابل جمع عرفى هستند، به اين صورت كه عام را با خاص تخصيص بزنيم (و تقيد نيز چنين است).
مثال: همه انسانها بايد روزه بگيرند، همه مريضها نبايد روزه بگيرند...
جمع اين دو جمله ناسازگار و مخالف به اين است كه بگوئيم: همه انسانهاى غير مريض بايد روزه بگيرند.
ب - مخالف گاهى به معناى متناقض و متضاد مى‏آيد كه دو جمله، طورى با هم مخالف باشند كه قابل جمع عرفى نباشد؛ در اين صورت ناچاريم يكى را قبول و ديگر را رد كنيم، چون از لحاظ منطقى در دو جمله متناقض، صدق يكى مستلزم كذب ديگرى است. مانند: همه انسانها بايد روزه بگيرند، همه انسانها نبايد روزه بگيرند.
اكنون آنچه در عنوان قرآن ملحوظ است. همان معناى دوم (متناقض) است و الا تخصيص آيات قرآن با همديگر، يك امر طبيعى است كه در همه زبانهاى دنيا، رايج است. از اين رو در روايات زيادى وارد شده كه حتى اگر روايتى، مخالف قرآن بود، آن را قبول نكنيد (و يترك ما خالف حكمه حكم الكتاب والسنه)10.
و اگر حال روايات اين گونه باشد، حال تفسير روشن است كه آنچه مخالف نصوص و ظواهر قرآن است مخدوش مى‏باشد و اعتبار ندارد، چون تفسير قرآن نمى‏تواند ناقض و تكذيب كننده خود قرآن باشد.

7- تفسير قرآن نبايد مخالف حكم قطعى عقل باشد.

چون پيامبران حجت ظاهرى و عقل حجت باطنى است، پس اگر عقل انسان يك حكم قطعى داد كه تمام عقلا آن را بپذيرند، شرع هم آن را مى‏پذيرد و از همين روست كه مى‏گويند: كلما حكم به العقل حكم به الشرع( هر چه را عقل به آن حكم كند دين هم آن حكم را مى‏كند) البته بالعكس، اين قاعده هم صحيح است، چون هر چه را شارع مقدس حكم مى‏كند، عقل هم حكم مى‏كند( البته در مورد اين قاعده معناى ديگرى هم شده است) لكن گاهى عقل انسان نمى‏تواند آن مطلب را درك كند، چون عقل انسان، در حال رشد و تحول است و ممكن است، با پيشرفت علوم بشرى آن را دريابد، و لذا بسيارى از دستورات بهداشتى اسلام و قرآن، با گذشت زمان مورد قبول همه دانشمندان علم پزشكى قرار گرفت؛ با اينكه در محيط جاهليت عرب كه اين احكام در آن عصر، نازل شد عقل انسان آن روزگار، از درك آنها عاجز بود.
پس تفسير قرآن نمى‏تواند نتيجه‏اى بدهد كه مخالف حكم قطعى عقل باشد، چون خداوند حكيم و عاقل است و شخص عاقل حكم خلاف عقل نمى‏دهد.
تذكر اين مطلب لازم است كه حكم مخالف عقل، با حكم مخالف علم فرق مى‏كند، چون علوم انسان و خصوصاً علوم تجربى، براساس نظريات و تئوريهايى استوار است كه ممكن است با گذشت زمان، متحول شود يا از اعتبار ساقط شود. پس حكم قطعى عقل را به دنبال ندارد، و لذا اشكالى ندارد كه يك كلام قرآنى، با يك مطلب علمى رايج، سازگار نباشد و تجربه هم در طول اعصار قرون گذشته، ثابت كرده است كه بسيارى از نظريات علمى كه ما آنها را قطعى و غير قابل تزلزل فرض مى‏كنيم، با كشفيات جديد دانشمندان از اعتبار ساقط مى‏شود.
براى نمونه، قرآن در چهارده قرن قبل، سخن از حركت خورشيد مى‏كند (و الشمس تجرى لمستقرلها) 11: خورشيد در جريان است تا به محل استقرار خود برسد.
ولكن علوم كيهان‏شناسى در دوره بطلميوسى، خورشيد را متحرك مى‏دانستند و سپس از كپلر و كپرنيك از قرن هفدهم ميلادى به بعد، آن را ثابت و زمين را متحرك، فرض بعد مى‏كردند، لكن با كشفيات جديد، هر دو را متحرك مى‏دانند ولى قرآن يك حقيقت ثابت را بيان مى‏كند و بر آن نظر با استوارى مى‏ايستد و اين است كه مى‏گوييم اسلام حكم مخالف عقل، ندارد و اگر ظاهر آيه‏اى با مطلبى علمى، ناسازگار بود، دليل مخالفت علم با دين نيست؛ بلكه اين عقل و علم بشر است كه هنوز، رشد كافى و نهايى نكرده است، تا همه حقايق طبيعت و معارف الهى را درك كند.
اين بحث را، در قلمرو علم و دين، بررسى بيشتر خواهيم كرد (به بخش دوم كتاب مراجعه كنيد).

8- تفسير قرآن، بايد براساس منابع صحيح تفسير باشد:

يعنى تفسيرى معتبر است كه براساس دليل عقلى، يا نقلى معتبر و يا آيات محكم خود قرآن، بيان شود و اگر تفسير، براساس نظر شخصى و بدون مراجعه، به منابع معتبر باشد، آن تفسير به رأى است كه در روايات، مذموم شناخته شده و از آن نهى گرديده است (منابع صحيح و معتبر تفسير و نيز روش تفسير به رأى را، بعداً بررسى خواهيم كرد).

پی نوشت :

1- در مبحث منابع تفسير منبع سوم، مفصل بحث خواهيم كرد.
2- تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 13.
3- مقدمه تفسير تبيان شيخ طوسى «ره»، 1، ص 4.
4- مقدمه تفسير تبيان شيخ طوسى «ره»، 1، ص 4.
5- به علاوه تفسير قرآن با فرض وحى بودن قرآن و قابل تفسير و فهم بودن آن، ممكن است.
6- براى توضيح بيشتر، به كتابهاى تفسير آيات مشكله، ص 292 و مبانى و روشهاى تفسيرى، ص 209 مراجعه شود.
7- وسائل الشيع، ج 18، باب 9 از ابواب صفات قاضى، در احاديث متعددى وارد شده است.
8- سوره يس، 38.
9- زمخشرى، (528 ق - به نقل از مقدمه مجمع البيان).
10- الاتقان فى علوم القرآن، سيوطى، ج 2، ص 213 - 215.
11- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، نوشته آيت الله شيخ جعفر سبحانى، ص 292 به بعد.

منبع:درامدى بر تفسير علمى قران




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط