فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها(2)

این مبحث را با این پرسش‏ها آغاز می‏کنیم که آیا امروزه، در ماهیت آسیب‏ها و تحریف‏ها تفاوتی پدید آمده یا نه؟ آیا در نوع و شیوه این آسیب‏ها تغییری صورت گرفته است؟ احیانا چه ویژگی‏هایی از زمان حاضر، موجب پدید آمدن آسیب‏های جدید شده است؟ به نظر می‏رسد که در گذر زمان، تغییر در ماهیت آسیب‏ها به وجود نیامده، هر چند در شیوه‏ها و سویه‏های مختلف این آسیب‏ها، تغییراتی صورت گرفته است. ضمن آن
چهارشنبه، 4 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها(2)
فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها(2)
فرهنگ عاشورا، آسیب‏ها و تحریف‏ها(2)

نويسنده:علی آقا جانی قناد

آسیب‏های عزاداری در زمان حاضر

این مبحث را با این پرسش‏ها آغاز می‏کنیم که آیا امروزه، در ماهیت آسیب‏ها و تحریف‏ها تفاوتی پدید آمده یا نه؟ آیا در نوع و شیوه این آسیب‏ها تغییری صورت گرفته است؟ احیانا چه ویژگی‏هایی از زمان حاضر، موجب پدید آمدن آسیب‏های جدید شده است؟
به نظر می‏رسد که در گذر زمان، تغییر در ماهیت آسیب‏ها به وجود نیامده، هر چند در شیوه‏ها و سویه‏های مختلف این آسیب‏ها، تغییراتی صورت گرفته است. ضمن آن که آسیب‏های قدیمی نیز به جای خود باقی هستند ـ، گرچه برخی از آنها بر اثر انقلاب اسلامی تضعیف شده‏اند ـ آسیب‏های نوعی نیز بر اثر تطور زمان به وجود آمده‏اند. در فصل بعد به تفصیل به عوامل بروز و ظهور برخی آسیب‏های جدید یا سر بر آوردن دگر باره آسیب‏های قدیم خواهیم پرداخت.
آسیب‏های مربوط به زمان کنونی را می‏توان به این شرح برشمرد:

1. رواج دوباره برخی از غلوها و خرافه‏ها

امروزه به نوعی شاهد بازگشت برخی روضه‏ها، شیوه‏ها، برنامه‏ها و تفکراتی هستیم که به شدت در گذشته تضعیف شده و یا از بین رفته بودند.
این موضوع در سه جا بیش‏تر خود را نمایان ساخته است؛ روضه‏ها و برنامه‏های مربوط به حضرت زهرا (س) امام حسین (ع) و امام زمان (عج). علت آن نیز مشخص است ؛ چرا که این سه مورد، در مجموع بر آیند تمایزات تفکر کلامی و سیاسی شیعه است و مهم‏تر از آن، از بار عاطفی و ظرفیت احساساتی قوی نیز برخوردار است. اگر خوب به هیأت‏ها، دسته‏ها و تکایای تأسیس شده در سال‏های اخیر بنگریم، بیش‏تر نام‏ها به این سه محور مرتبط است. ممکن است گفته شود که این جریانات در گذشته هم بوده است، ولی اهمیت امرزوه آن در این است که در مدت کوتاهی، شاهد انبوه هیأت‏های بر آمده از جامعه دین دار و به ویژه جوانان هستیم که این، هم باید مثبت تلقی شود و هم می‏تواند با توجه به وجود آسیب‏ها، اثرات منفی و زیان باری داشته باشد.
به هر حال دو موضوع، یعنی انبوه شدن هیأت‏ها و توجه ویژه به سه محور پیش گفته، می‏تواند به فراوانی غلوها و خرافه‏ها بینجامد ؛ چرا که گاه میان این هیأت‏ها، رقابت و چشم و هم چشمی وجود دارد و همین مسئله موجب تولید خرافه‏ها و غلو می‏شود.

2. ترویج دگرباره ناهنجاری‏هایی همانند قمه زنی و زمین بوسی

از دیگر مسایلی که امروزه در درون فرهنگ پاس داشت عاشورا به معضلی بدل گشته اوج گرفتن دوباره قمه زنی و به تبع آن، سوء استفاده جدی خرده گیران و دشمنان است.
قمه زنی، سابقه‏ای چند صد ساله دارد و در طول زمان، بیش‏تر با تأیید مشروط فقیهان و عالمان همراه بوده است. آنان بر اساس مقتضیات زمانه خویش و به میزان عمق و وسعت آگاهی‏های شان، بدان فتوا داده‏اند؛ اگر چه در همان زمان هم عالمانی نیز بوده‏اند که از آن نهی می‏کرده‏اند.
امروزه با توجه به سوء استفاده دشمنان، وهن آلودگی آن بیش از پیش آشکار است. از این رو مقام معظم رهبری و بسیاری از علما، به حرمت آن حکم دادند.البته متأسفانه گاه دیده می‏شود که بر اثر اغراض گروهی و یا سیاسی، در مناطق گوناگونی بدان دامن زده می‏شود. اگر چه پس از حکم علما، تا حدود زیادی این مسایل کاهش پیدا کرده است.
از سوی دیگر، شاهد ظهور پدیده هایی چون زمین بوسی و قفل زنی در برخی جاها هستیم. هم چنین خود را به عنوان سگ حسین(ع) معرفی و «عو عو» کردن، آن هم در مجالس آشکار و علنی از نمونه‏های بارز آسیب‏های جدید است.

3. چیرگی سلیقه‏های شخصی و رواج زبان حال‏های بی ریشه و مبتذل

تا مدت‏ها پس از انقلاب، بر اثر جو روانی و حماسی به وجود آمده در جامعه، الگو شدن شخصیت‏هایی چون شهید مطهری(ره) که فریادهای بلندی در مبارزه با تحریف داشت، حضور امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب و سفارش همیشگی ایشان درباره پر محتوا شدن فرهنگ عاشورایی و تلاش‏های گسترده عالمان و روحانیون جوان، شاهد تلاش‏های بیش‏تری از سوی مبلغان، و روضه خوانان و مداحان برای طرح مسایل و روضه‏های معتبر و پرهیز از موضوعات موهون و غیر معتبر بودیم.
پس از اتمام جنگ، به تدریج با وقوع تحول در متن جامعه، از شدت چنین روحیه‏ای در میان مردم و برگزار کنندگان مراسم کاسته شد. نه آن که به کلی از میان برود. بلکه آن روحیه قوی پیش از پایان جنگ، اندک اندک رو به ضعف گرایید. همان فلسفه‏های غیر حماسی و غیر شناختی نهضت عاشورا، دوباره سر بر آورد و در روضه‏ها، منبرها، مداحی‏ها، به ویژه ذوقیات و زبان حال‏ها، تبلور یافت و به گونه‏ای، بعد تسلی بخشی عزاداری، نمود بیش‏تری پیدا کرد. در ذوقیات و زبان حال‏ها، به ویژه بدان جهت که گستره توجیه، بازتر است، شاهد رواج مسایل خمودآمیز و پردازش جنبه‏های احساسی، تراژدیک و فولکلوریک نهضت عاشورا هستیم. رواج بی حد واندازه ذوقیات و زبان حال‏ها، در قالب نظم و نثر، بی آن که ریشه‏ای در درون تاریخ عاشورا و شخصیت امام حسین (ع) داشته باشد، از مصیبت‏های جدی است که به واسطه تنوع کمی و کیفی ابزارهای صوتی و به تبع آن، فزون‏تر شدن تعداد مداحان و روضه خوانان، هر روز دامنه بیش‏تری می‏یابد. نکته در خور دقت و تأمل، آن است که این زبان حال‏ها، به طور معمول، ابتدا به عنوان زبان حال بیان می‏شود و سپس با چندین بار تکرار به وسیله خود گوینده و دیگران، جملات و کلمات که دلالت بر زبان حال بودن آن دارند، حذف می‏گردد و به تدریج به صورت یک واقعه تاریخی بیان می‏شود. هم چنین غالبا و از لحاظ زبان‏شناسی و به ویژه در فرهنگ شفاهی مردم ایران هیچ گاه روایت و نقل دوم همانند روایت نخست نیست. بلکه چیزی بر آن افزوده می‏شود و نکته مهمی از آن کاسته می‏گردد و یک سان نقل نمی‏شود و هر چه بر تکرار و بازگویی آن اضافه می‏شود، حجم افزودن‏ها و کاستن‏ها روندی تصاعدی پیدا می‏کند.
از این رو، زبان حال‏ها، در طول زمان به شدت متورم می‏گردند و گاهی به صورت باور عمومی در می‏آیند. مانند آمدن حضرت زهرا (س) به بالین حضرت عباس (ع) هنگام شهادت آن حضرت یا روضه هایی که برای حضرت رقیّه (ع) خوانده می‏شود که از زبان حال در آمده و جزء وقایع مسلم تاریخی قلمداد می‏شود.
این ذوقیات و زبان حال‏ها چند ویژگی منفی دارند:
نخست آنکه بر اساس احساسات مخاطبان که بیش‏تر جوان و کم اطلاع هستند، ساخته می‏شوند. دیگر آنکه با بیان اینکه اینها صرفا زبان حال هستند بدان‏ها نوعی مشروعیت و وجاهت بخشیده می‏شود. هم چنین مضامین آنها، بی ارتباط با نهضت یا مغایر با حرکت عاشوراست. نیز در برخی از آنها کاملاً شخصیت بزرگان عاشورا، وهن‏آلود ترسیم می‏شود. متأسفانه به علت بالا بودن نسبت جمعیت جوان کشور و نبود مجاری مطمئن ابراز احساسات و موانع موجود بر سر راه آنها، این قبیل مسایل، در میان گروهی از آنها، هواخواهان بسیاری پیدا کرده است.

4. رواج سبک‏ها و اشعار غنایی ناهمخوان، مبتذل و تقلیدی

از معضلات جدی امروز در عرصه عزاداری و مداحی، ورود و شیوع شیوه‏های نامناسب اجرای مداحی و اشعار خوانده شده در این گونه مجالس است. این مسئله می‏تواند چند دلیل داشته باشد: آن که در قدیم مداحان همانند دیگر دانش‏آموزان، استاد داشتند و به طور سنتی، همراه با یک مداح بزرگ معروف، رشد می‏کردند و پرورش می‏یافتند.
این موضوع، اگر هم در همه جا و همه وقت رعایت نمی‏شد، در بیشتر موارد چنین بود. ولی امروزه، شاهد تولید انبوه مداح غیر کیفی در سطح جامعه هستیم؛ کسانی که نه به سبب فضل، دانش، کمال اخلاق و حتی صدای کاملاً مناسب، که بیش‏تر به دلیل داشتن اندک صدایی برای اجرای برنامه‏های مداحی شور آفرین، به وسیله دستگاه‏های مدرن صوتی، در جامعه مطرح می‏شوند که بیش‏تر هم تقلید نوارهای مداحی است. بنابراین، محتوا گرایی استاد محورانه گذشته که آن نیز دچار آسیب‏های جدی بود، جای خود را به شورآفرینی نوار محورانه داده است. یکی از مداحان می‏گوید:
من در قدیم دو سال دنبال یک استاد می‏رفتم، اما فقط به من شعر می‏داد حفظ کنم و می‏گفت حق خواندن نداری. بعد از دو سال، اجازه نوحه خوانی داد. اما در این روزگار... با توجه به کم بودن مداح، هر کس صدایش خوب بود، آمد میکروفن را به دست گرفت و یک چیزهایی خواند و کم کم مداحی بدون آموختن در محضر استاد، فرهنگ شد و شد آنچه که امروز می‏بینیم؛ یعنی مداحی با همان کار میاندارهای سابق، یعنی شور زدن. این کار، کار میان دارها بود، آن هم نه به این غلظت.
نکته دیگر، آنکه ادبیات غنایی در تاریخ ادبیات و ادبیات ایران، تاریخی طولانی دارد، به ویژه آن که این نوع ادبیات در پیوند با ادبیات عرفانی، معنایی دگرگون، با همان الفاظ یافته است. امروزه به نظر می‏آید که رویکرد غالب جامعه و مداحان به اشعار حماسی، بیش‏تر به سوی این نوع شعر است.
البته در حال حاضر، مشکل این رویکرد این است که اشعار محکم و متناسب با مجلس مداحی و عزاداری به اندازه کافی در دست نیست. از همه مهم‏تر این که مداحان امروزی، اطلاعی از آنها ندارند یا استقبالی از این اشعار نمی‏کنند؛ زیرا در دوره جدید، شعر، محوریت و جایگاه حاکم پیشین خود را در مداحی‏ها از دست داده و به عنصری حاشیه‏ای تبدیل گشته است. از این جهت است که دانش توده مداحان درباه ادبیات و شعر، چندان مناسب نیست. ضمن این که به نظر می‏رسد برخی شنوندگان و به ویژه جوانان، چندان حوصله و ظرفیت گوش سپردن به اشعار مستحکم و ناب را در قالب قصیده یا مثنوی ندارند که البته این می‏تواند دلایل گوناگونی داشته باشد.
از این رو، شاهد گسترش ادبیات غنایی هستیم و می‏بینیم کلمات والفاظی همانند عشق، عاشقی، عاشقتم، می، مستی، باده جاده، نی و دیگر کلماتی در این ردیف، به همراه مشتقاتشان وارد ادبیات مداحی شده و با بسامد بالایی، به وسیله مداحان تکرار می‏شود. البته این مسئله به خودی خود نمی‏تواند منفی تلقی شود بلکه کاربرد مبتذل آن مشکل ساز است.
مسئله دیگر این است که از این گونه اشعار، بیش از آن که از ادبیات غنی غنایی و عرفانی سرچشمه گرفته باشد، صدالبته از ترانه‏های سروده شده بازاری و بدتر از آن، نوار ترانه‏های گذشته و حال الهام می‏گیرد. این موضوع، از آن رو مشهود است که سبک و شیوه اجرا، در بسیاری از مداحان درست همان سبک و شیوه‏ای است که به راحتی توسط مخاطبان آشنا با این نوع نوارها شناخته می‏شود.
این چنین است که بسیاری از مداحی‏ها، تقلیدی و مبتذل هستند و هیچ نشانی از اخلاص و صفا در آن دیده نمی‏شود. آری، وقتی مداحان حرفه‏ای، سینه زنان حرفه‏ای و گریه کنان حرفه‏ای بودند، توقعی از وجود اخلاص و پیام آوری نمی‏توان داشت. از این رو، در برخی مجالس، اجرای برنامه‏های مداحی براساس شوهای ترانه خوانان و سبک‏های ترانه‏ای هم دیده می‏شود و گرته برداری ناپیراسته و ناشیانه از سبک سرودهای پاکستانی و هندی، به شدت جریان می‏یابد.
به ویژه آنکه امروزه با پدیده جدیدی به نام «نوار استادی» مواجهیم که به واسطه آن، نوارهای مداحی و عزاداری، جای استادان را گرفته است. هم چنین مسئله مصیبت بار دیگر، آن است که نوارهای برخی از این مداحان، به صورت کتاب برگردانده شده و در اختیار مداحان جوان و روضه خوانان قرار گرفته است که با کمال تأسف، گاه مورد توجه و استقبال پاره‏ای طلاب جوان، به ویژه در هنگام مناسبت‏های تبلیغی قرار می‏گیرد. به نظر می‏رسد باید از ادامه این روند در آینده، به شکل جدی ابراز نگرانی کرد.

5. رواج شیوه‏های ناموجه سینه‏زنی و زنجیرزنی

از جمله آسیب هایی که در شکل و شمایل عزاداری امروزی به وقوع پیوسته ،تحول در شیوه‏های سینه زنی و زنجیرزنی است. که این مسئله از خواست‏های اجتماعی و بافت جامعه سرچشمه می‏گیرد. پیش از این، بیش‏تر سینه زنی‏ها، بدون وزن شعری و با کم‏ترین مقدار آن برگزار می‏شد؛ البته سینه زدن سه ضرب رواج داشت و در دوران جنگ و پس از آن، گسترش پیدا کرد، به طوری که حجم وسیعی از عزاداری‏ها و سینه زنی‏ها را در برگرفت. سزاوار است در این خصوص، اصل و اساس این نوع سینه زدن‏ها پذیرفته شود؛ چرا که سینه زدن‏های سنتی نیز در مواقع بسیاری، گرفتار خمود و یک نواختی است و این، برای جوانان جویای حرکت و تکاپوی امروزی، چندان نشاط آور نیست.
البته مشکل جایی است که سینه زنی، به حرکت‏های نمایشی، اضافی و ناشایست آلوده می‏گردد. برای مثال، سینه زدن به صورتی که افراد بالا و پایین می‏پرند یا سینه زدن به اصطلاح «کانگرویی» که همانند نرمش صبحگاهی، در حال سینه زدن، پاها بر خلاف یکدیگر حرکت می‏کنند. این حرکات، به طور کامل عزاداری را از سادگی و محتوا تهی می‏سازد.

6.برتری شکل بر محتوا

همان‏گونه که در بحث پیشین اشاره شد، در مداحی امروز، شعر، جایگاه اصلی و اساسی‏اش را از دست داده و دانش مداحی به توانایی صوتی و اجرا فرو کاسته شده است.
قصیده خوانی بسیار کم شده و مداحان خرد، به جای آن که در پی اشعار ناب، متین و تازه باشند، به دنبال نوارهای جدید مداحان معروفند. مطالعه جدی مقتل‏ها و دیوان شاعران که در گذشته نیز کم بود، اکنون کاهش بیشتری یافته است و تنها درصد کمی از مداحان اهل مطالعه‏اند. بسیاری از اشعار به کار رفته در برنامه‏ها، به جای تفکر برانگیز بودن، ترحم برانگیزند. اشعار موجود مداحان نیز، بیش‏تر در دو جهت کاربرد دارد؛ در سینه زنی‏ها و در شور زنی‏ها. از این رو، اشعار باید جهت و قالب خاصی بیابند. این موضوع، علت هایی می‏تواند داشته باشد که از جمله، کاسته شدن ظرفیت و حوصله شنیدن اشعار است که به ویژه در نسل امروز که به شدت گریز پاست، دیده می‏شود. بیش‏تر اشعار، متناسب با تحول زمانه نیست و بسیاری مواقع، به صورت نیم بند و بریده ارایه می‏شوند. حالت‏های درویش مآبانه، فراوان دیده می‏شود، همانند تکرار مداوم یک ذکر یا یک اسم، در مدت به نسبت طولانی، کابرد نامناسب اسامی معصومان مانند کاربرد علی(ع) به صورت «علِ» «علِ» و حسین به شکل «حوسَین» و بدتر از آن، به صورت «سین»، «سین» که موجب وهن عزاداری‏ها و مداحی هاست. تقلید از روی نوارهای مداحی بیداد می‏کند. گاه دیده می‏شود حتی سرفه‏ها و حرف‏های ناگهانی آنها نیز تقلید می‏شود. خود مداحان مورد تقلید نیز، بیش‏تر سبک هایشان را از نوارهای موسیقی، سریال‏ها و فیلم‏ها می‏گیرند. از این رو است که گاه به اشعاری در نهایت ابتذال برمی خوریم. «دم‏های» سینه زنی و شورزنی در این جهت طلایه دار و رکورد شکن است.

7. گسترش نامتناسب حضور موسیقی در مراسم سنتی عزاداری

نوع دیگری از آسیب‏های جدی، ورود موسیقی به ساحت عزاداری است. به نظر نگارنده این موضوع فی نفسه بی اشکال است، ولی مسئله مهم جایگاه آن است.
این قاعده عقلانی «هرسخنی جایی و هر نکته مکانی دارد» می‏تواند در هر موردی کاربرد داشته باشد. در این موضوع نیز چنین است، مراسم عزاداری سنتی، حدود و مقرراتی دارد که اگر چه می‏تواند و باید متحول شود، ولی نمی‏تواند از تعریف مشخص خود خارج گردد. از این روست که می‏گوییم کاربرد موسیقی ـ از هر نوع آن ـ در موضوع‏های مذهبی امری پسندیده و مورد تأیید است. برای مثال موسیقی به صورت ارکستر سمفونیک یا نوار کاست، در جایگاه اختصاصی خود که بسیار هم می‏تواند تأثیر گذار باشد، ولی به کارگیری وسایل موسیقی و اجراهای موسیقیایی در بدنه عزاداری سنتی، امری نکوهیده است که آن را از حالت طبیعی و موقیعت تاریخی خود خارج می‏سازد.

8. سوء استفاده گروهی

یکی از آفت‏هایی که گاه مشاهده می‏شود، افراط در سیاسی کردن عزاداری هاست. گاه به طمع این که عزاداری‏ها را متوجه مسایل روز سازیم تا برای امروزمان فایده‏ای دربر داشته باشد، چنان آن را به مسایل سیاسی آغشته می‏کنیم که باعث دلزدگی و دوری عده‏ای می‏شود. باید توجه داشت که اگر مجالس عزاداری، در خدمت اهداف و برنامه‏های یک جناح، حزب یا گروه سیاسی قرار گیرد، در واقع ابزاری سیاسی می‏شود که خود در تضاد جدی با فرهنگ عاشوراست. بنابراین باید در لباس عزاداری، به ارتقای سطح بینش و فرهنگ سیاسی مردم اندیشید و کمتر وارد مصادیق شد. در این مجالس، باید ملاک سیاسی به دست مخاطبان داد و این موضوع، به ویژه در مداحی‏ها بسیار نمایان است. اگر مجالس عزاداری و مداحی‏ها «سیاسی زده» شود، هم از اعتماد و حضور مخاطبان فراگیر می‏کاهد و هم خلوص و صفا و یک رنگی آنها زدوده می‏شود.

عوامل ایجاد آسیب‏های جدید

1. ورود فرهنگ مدرنیته به اجرای جامعه از جمله عزاداری

دگرگونی‏های جامعه، دگرگونی در باورها، تلقی‏ها، برداشت‏ها، ارزش‏ها و روش‏ها را نیز در بردارد. به هر میزان که این تغییر شدیدتر و ماهوی‏تر باشد، مؤلفه‏ها و شاخصه‏های دو سوی آن نیز تغییرات و تفاوت‏های بیش‏تری می‏یابد. امروزه جامعه ما، با ورود فرهنگ مدرنیته روبه روست. این حضور و ظهور نیز هر چند تدریجی و آرام آرام پیش رفته، ولی به همان میزان اثرات دیرپایی نیز بر جامعه داشته است.
با وجود آن که نزدیک به دو قرن از ورود آهسته فرهنگ مدرنیته گذشته و به رغم نقاط عطفی که در این مدت داشته است، هنوز شاهد برتری مؤثر یکی از دو گفتمان مدرن و سنتی بر یکدیگر، یا امتزاج و ترکیب نهایی این دو نیستیم و به تعبیری با دو قطب سنت و مدرنیته و عدم مشخص شدن وضعیت نهایی، نابسامانی‏هایی را در عرصه‏های مختلف، به ویژه در ساحت فرهنگی و اجتماعی جامعه رقم زده است. عزاداری نیز به عنوان یکی از نمادهای فرهنگی و اجتماعی سنت ـ که یکی از دیرپاترین موضوعات سنتی است ـ ؛ در طول زمان از کنش‏های مستقیم در غیر مستقیم نهادهای مدرن مصون نمانده؛ از این رو، هم در شکل و هم در محتوا، دگرگونی‏هایی را به خود دیده است.
شاید به لحاظ شکل، نخستین نمود حضور ابزارهای مدرن در عزاداری ورود بلندگو است. در ابتدای ورود بلندگو، شاهد تقابل جدی سنت گرایان با آن، تنها به علت مدرن بودن آن هستیم. از این رو، گفته شد که بلندگو، بوق شیطان است و به نوعی تلویحی، استفاده از آن تحریم می‏گردید. از همین جا شکاف در اردوگاه سنت گرایان نیز اتفاق افتاد؛ بدین ترتیب که در مقابل عدم استفاده پاره‏ای از آنها، برخی با جسارت به استفاده از آن پرداختند. خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی، واعظ شهیر در خصوص این موضوع در آن زمان، به خوبی گویای این مسئله است.
پس از آن نیز روند با کندی پیش می‏رود. علت کندی نیز نگاه کاملاً منفی نهادها و مراجع سنتی به مدرنیته و عدم پذیرش آن است. با وقوع انقلاب اسلامی که انقلابی بود مذهبی و سنتی و در راه ترکیب سنت و مدرنیته، بدان صورت که برتری ابزاری با مدرنیته و غلبه محتوایی با سنت باشد، به نوعی این روند تشدید شد. پس از آن شاهد روند سریع رسانه‏های مدرنی چون رادیو و تلویزیون و بعدها ویدئو، رایانه و... به اندرون خانه سنتی‏ها و مذهبی‏ها هستیم که تا پیش از این ممنوع بود. این فرآیند با پایان جنگ، نقطه عطفی جدّی می‏یابد و از این پس نیز با توجه به محیط سازندگی و سایه افکندن فضای اقتصادی بر اساس آموزه‏های بازار آزاد و متعاقب آن، تغییرات اندرونی جامعه و ایجاد نیازهای جدید، به شدت سرعت می‏یابد.
شکل‏گیری خرده طبقات جدید و گسترده شدن طبقه متوسط شهری که بسیاری از آنان تعلقات مذهبی نیز دارند، تغییر فضای عمومی جامعه از گفتمان انقلابی به گفتمان سازندگی و فرهنگ سازی متناسب با آن به وسیله رسانه‏های ملی که نفوذ قابل توجهی در میان خانواده‏های مذهبی دارد، موجب شد تا مدرنیته در سنتی‏ترین و دست نخورده‏ترین نهادها و لایه‏های جامعه نیز نفوذ کند. در این میان، شاید بتوان موسیقی و به ویژه موسیقی شاد را، نمادی‏ترین چهره این فرهنگ سازی دانست، که با توجه به بالا بودن آمار جوانان جامعه و رشد نسبی رفاه، دست کم در میان طبقه متوسط، رواج چشم گیر و رو به گسترشی می‏یابد. در آینده مداحی‏ها نیز که از موسیقی بهره می‏برند، به شدت تحت تأثیر موسیقی‏های منتشر شده در بازار و به ویژه صدا و سیما قرار می‏گیرند.
از سوی دیگر، نوع مداحان جدید، بیش‏تر جوانان مذهبی هستند که خود تنوع طلب و نو گرایند و گاه، به موسیقی‏ها و ترانه‏های موجود، گوش داده یا می‏دهند و شاید برنامه‏های تلویزیونی ترانه خوانان را هم دیده باشند. از این رو، بر اثر این نیاز و این تغییر گفتمان و تغییر آدم‏ها، در بعد شکلی عزاداری تحولی مدرنیستی شکل می‏گیرد.
از جهت محتوایی، مدرنیته، دو تأثیر بر جریان عزاداری و مداحی گذاشته است. از یک سو، عدم اقناع قشر تحصیل کرده از مطالب مطرح شده و از سوی دیگر، مصرفی کردن، بی حوصلگی و تمایل به فشرده شدن مطالب و عدم تکافوی عزاداری سنتی در پاسخ به احساسات جوانان مدرن به ویژه کم‏تر تحصیل کرده.
البته با وجود این، هنوز مقابله و مقاومت نیروها و نهادهای سنتی قدیمی وجود دارد، اگر چه به تدریج قدرتشان رو به کاهش است. در این میان مسئله اساسی این است که جریان مدرنیته در عزاداری بدون اندیشه و تفکر و طرح جدّی است و سنت گرایان نیز از موضعی انفعالی با آن برخورد می‏کنند. در نتیجه، شاهد بحران در این حیطه هستیم؛ بحرانی که واقعیت جامعه امروز ایران بوده و هم اکنون، در عزاداری نیز تبلور یافته است.

2. دوری از عالمان دینی و روحانیت

عالمان دینی، محور فعالیت‏های دینی و آبشخور اصلی ترویج مفاهیم آن هستند. بنابراین، هر چه جامعه، ارتباط کم‏تری با عالمان دین داشته باشد، به همان نسبت می‏توان گفت که از آموزه‏های دینی فاصله می‏گیرد. یکی از عواملی که به نظر می‏رسد امروزه تا حدود زیادی در رشد آسیب‏های عزاداری مؤثر است، کم رنگ شدن ارتباط میان برخی مردم و جوانان، به ویژه مداحان و برگزارکنندگان مجالس، با اندیشمندان و آگاهان دینی و روحانیت است. به همین دلیل، نظرات اصلاحی این اندیشمندان به درستی منتقل نمی‏شود یا ظرفیت چندانی برای پذیرش دیدگاه‏های اصلاحی آنان وجود ندارد. این مسئله عوامل متعددی دارد. یکی از عوامل آن، رسوب تفکرات ناپیراسته در میان پاره‏ای از مردم است. نقل شده که آیت الله بروجردی (ره) در یکی از سال‏ها تعدادی از سران هیأت‏ها را به منزل خود دعوت کرد و از آنها خواست که برخی اعمال را در عزاداری انجام ندهند، ولی آنها در جواب گفتند که:
ما در تمام سال مقلد شماییم به جز این سه ـ چهار روز.
البته پس از انقلاب، می‏توان از عوامل دیگری چون تلاش دشمن برای مخدوش کردن چهره عالمان دینی، عملکرد نادرست برخی مسند داران، تغییر فرهنگ، نقص در پیدایی زبان مشترک و... را بر شمرد که به هر حال خسران آن، متوجه دین و فرهنگ عاشورا خواهد بود.
منبع: پگاه حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط