گريستى

اى تشنه‌اى كه بر لب دريا گريستى از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى ديدى چو كام تشنه سقا گريستى
چهارشنبه، 5 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
گريستى

گريستى

شاعر: محمّدعلى مردانى

اى تشنه‌اى كه بر لب دريا گريستى

 از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى

تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى

 ديدى چو كام تشنه سقا گريستى

بيمار و زار و خسته و بى يار و بى معين

عمرى درين مصيبت عظما گريستى

يعقوب آل عصمت اگر خوانمت رواست

 چون در فراق يوسف زهرا گريستى

آن جا پدر ز هجر پسر گريه كرد ليك

 اين جا تو در مصيبت بابا گريستى

چل سال بعد واقعه جانگداز طف

 در آتش فراق، تو تنها گريستى

گاهى به ياد وقعه خونين كربلا

 گاهى به ياد شام غم افزا گريستى

بگذشت چون به پيش رخت سروقامتى

 بر قلب داغديده ليلا گريستى

در ماتم سه ساله بى ياور حسين

بر سوز آه زينب كبرى گريستى

بودى مدام صائم و قائم تمام عمر

 روز اشك غم فشاندى و شب‌ها گريستى

«مردانى» از مصيبت جانسوز عابدين

 تا باشدت ذخيره به فردا گريستى



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط