سیاست و حکومت در سیره امام سجاد(علیه السلام)
نويسنده:حجت الاسلام سید احمد خاتمی
مدخل
متاسفانه چهره قهرمانانه امام سجاد(ع) توسط بعضی از دوستان ناآگاه و دشمنانآگاه تحریف شده و از امام به عنوان چهرهای پیوسته بیمار و کنار از مسائلسیاسی !! ساختهاند. بی تردید این تلقی نسبتبه ساحت مقدس این امام شجاع وخستگیناپذیر ظلمی سترگ است ! زندهترین دلیل مطلب خطبههای افشاگرانه امامسجاد(ع) در کوفه و شام و موضع سازش ناپذیر امام با ستمگران و برخوردخشمگینانه با عالمان درباری است.
در این زمینه در مجالی دیگر به تفصیل سخن گفتهایم. در این مقاله برآنیمشاهدی دیگر بر حضور فعال سیاسی امام(ع) در صحنه سیاسی آورده تا اندکی از حقآن امام مظلوم ادا شده باشد. بنابراین، موضعگیری حضرت را در باره دو قیامگستردهای را که در زمان وی صورت گرفتیعنی قیام توابین و قیام مختار بهمخاطبان آشنا تقدیم میکنیم:
از جمله مباحثی که در سیره سیاسی حضرت امام زینالعابدین(ع) باید مورد توجهقرار گیرد. موضع امام(ع) در برابر قیام توابین و قیام مختار است. برای بررسیدقیق این موضوع باید چند نکته به عنوان تغذیه این بحث مورد توجه قرارگیرد:
مشروعیت قیام
«عن عیص بن القاسم قال سمعت اباعبدالله(ع) یقول علیکم بتقوی الله وحده لاشریک له و انظروا لانفسکم فوالله ان الرجل لیکون له الغنم فیها الراعی فاذاوجد رجلا هو اعلم بغنمه من الذی هو فیها یخرجه و یجی بذلک الرجل الذی هو اعلمبغنمه من الذی کان فیها و الله لو کانت لاحدکم نفسان یقاتل بواحده یجرب بهاثم کانت الاخری باقیه یعمل علی ما قد استبان لها و لکن له نفس واحده اذا ذهبتفقدوالله ذهبت التوبه فانتم احق ان تختاروا لانفسکم ان اتاکم آت منا فانظرواعلی ای شیء تخرجون و لاتقولوا خرج زید فان زیدا کان عالما صدوقا و لمیدعکمالی نفسه و انما دعاکم الی الرضا من آل محمد(ص) و لوظهر لوفی بما دعاکم الیهانما خرج الی سلطان مجتمع لینقضه;
عیص بن قاسم گوید، امام صادق(ع) فرمود: برشما باد به تقوا از خداوندی که شریکی برای او نیست و این که مراعات جان خودرا بکنید. به خدا قسم اگر کسی گوسفندانی را به دست چوپانی بسپارد آن گاهچوپان بهتری بیابد چوپان قبلی را کنار زده، او را گزینش میکند. به خدا قسماگر شما دو جان میداشتید که با یکی تجربه میکردید و با دیگری زندگی مانعی ازبیاحتیاطی نبود!! و لکن شما یک جان بیش تر ندارید که اگر بیهوده آن را ازدست دهید دیگر زمینهای برای توبه هم نخواهید داشت. پس سزاوار آن است کهجانتان را هدر نداده (و زیر هر علمی قرار نگیرید) اگر کسی از ما دم زد وقیام کرد (زود تحت تاثیر قرار نگیرید) و ببینید، انگیزه چیست (و هر قیام گریرا به زید قیاس نکنید و) نگویید زید قیام کرد که (حساب او از دیگرانی که باانگیزههای غیرالهی قیام کردند جداست) زید عالم بود، راست گو بود و شما رادعوت به خود نمیکرد (او هرگز در پی حاکمیت و به مسند نشاندن خویش نبود بلکه)هدف زید تحصیل رضایت آل محمد بود و اگر پیروز میشد به عهدش وفا کرده (وامامت را به امام حق میسپرد) او قیام کرد تا هیمنه و قدرت سلطه گران غاصب رابشکند...»
از این روایت استفاده میشود در زمان امام صادق علیهالسلامفرصت طلبان فراوانی با سوء استفاده از محبوبیت فوق العاده اهل بیت و نامآتها در صدد به قدرت رسیدن خود بودند که نمونه بارز آن قیام بنی العباس بود.
قیامی که انگیزههای جاه طلبانه از آغاز تا پایان آن موج میزد! و متاسفانهگاه بعضی از دوستان و برخی از بستگان امام(ع) هم اغفال میشدند و تحت تاثیرقرار میگرفتند.
سخن امام صادق(ع) این است که تحت تاثیر این فرصت طلب هایشیاد قرار نگیرید و بیهوده جانتان را هدر نکنید و تا مشروعیت کامل قیامیبرایتان محرز نشده در آن شرکت نجویید.
2 از آن جا که بسیاری از قیامهایدورهامام(ع)، قیامهای مسلحانه و ضد طواغیتبود و مشی امامان، به ویژه امامسجاد (ع) واردنشدن در این قیام ها بوده است، ما برای آن که نظر امامان(ع) رادر مورد این قیامها دریابیم باید سراغ شواهد و قرائن برویم تا حقیقت رادریابیم، چه بسا در مسیر تحقیق گاه به مذمت امامی از قیام یا سردار قیامبرخوریم، لکن این نمیتواند دلیل بر محکوم بودن آن قیام باشد، زیرا چه بساامام بااین مذمت تنها میخواسته ارتباط خود را با قیام تکذیب کند که این امریکاملا طبیعی است.
بنابر این قضاوت پیرامون قیامهای دوران ائمه(ع) کار آسانینیست، باید با حوصله، مجموع شواهد و قرائن را کنار هم گذارد تا به یک جمعبندی صحیح و منطبق با واقع رسید.
3 مجموعه قیامهایی که در دورههای بعد ازامام حسین(ع) صورت گرفتهاستبر دو نوع است:
الف) قیامهایی که با اهداف وانگیزه های شیطانی و قدرت طلبی صورت گرفتهاست، هرچند در ظاهر دوستی اهلبیت(ع) ، بویژه خون خواهی سالار شهیدان حسین(ع) را یدک میکشیدند. نمونه بارزو عینی این نوع قیام ها، قیام «بنی العباس» است. اینان هدفی جز رسیدن بهحکومت نداشتند، لذا وقتی به قدرت رسیدند اگر نگوییم بیش از بنی امیه، لااقلبمانند آنها جنایت کردند و فرزندان فاطمه (س) را به شهادت رساندند.
ب) قیام هایی که با اهداف و انگیزههای الهی بود و تنها انگیزه مقدس ظلمستیزی را دنبال میکرد و در صورت پیروزی در قیام بدون تردید قدرت را به صاحباصلی آن، یعنی امامان شیعه(ع) تحویل میدادند.
نمونه بارز این قیام، قیام شهید، زیدبن علی بن الحسین(ع) است که در نهایتقداستبود و شهید «زید» از معتقدین امامت امام صادق(ع) بود و اگر پیروزمیشد به تصریح امام صادق(ع) لو ظفر لوفی قدرت را به حضرت واگذار میکرد.
امامان شیعه(ع) قیام های نوع اول را محکوم و قیامهای نوع دوم را مورد تاییدقرارمیدادند(البته نه به صورت علنی، بلکه نوعا مخفیانه آنها را مورد تاییدقرار میدادند).
با توجه به این سه مقدمه اینک به بیان موضع امام سجاد(ع) پیرامون قیامتوابین و قیام مختار میپردازیم:
قیام توابین
اولین جرقههای آن بلافاصله بعد از شهادت امام حسین(ع) درگرفت و به صورت علنیدر سال 65 ه.ق شروع شد.
ماهیت قیام توابین
به عمویش محمدبن حنفیه فرمود:
«یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علیالناس موازرته ...;عموجان اگر یک برده سیاهی هم به حمایت از مابرخاستباید مردم او را یاریکنند.» ماهیت قیامها را معمولا از سه راه میتوان شناخت:
1 بررسی چهره رهبری نهضت ;
2 سیمای همراهان ;
3 شعارها.
رهبری این نهضت را سلیمان بن صرد خزاعی به عهده داشت. از چهرههایی که قبل ازفتح مکه مسلمان شده و با پیامبر اکرم همراه بودو بعد هم در رکاب مولی علی(ع)در تمام جنگ های حضرت حضور داشته است.
«شهدالمشاهد کلها مع علی(ع) ; در تمام مشاهد باامام علی(ع) بوده است.» واو در ماجرای کربلا محبوس و در زندان ابن زیاد بوده است.
دیگر چهرههای این قیام که میتوان آنها رااز سران نهضت، نامید، عبارت اند از:
1 مسیب بن نجیبه فزاری ; 2 عبدالله بن سعد نفیل ازدی;3 عبدالله بن واحدتمیمی ; 4 رفاعهبن شداد.
آن چه در مجموع اظهارنظرهای اینان دیده میشود انگیزه مقدس خون خواهی سالارشهیدان(ع) است و گفتار دیگر هواداران این قیام هم در همین راستا میباشد.
شعارهای این نهضت هم تماما شعارهای خون خواهی سالار شهیدان بوده است.
به عنوان نمونه برخی از شعارهای آنها را میآوریم:
لا کوفه نبغی و لا عراقا لابل نرید الموت والعتاقا
نه کوفه را میخواهیم و نه عراق را، بلکه میخواهیم در راه خدا جان ببازیم واز عذاب رهایی یابیم.»
یا رب انی تائب الیک قد اتکلتسیدی علیک
پروردگارا به درگاهت توبه میکنم و فقط اعتمادم بر تو است ای آقای من!.»
اینها برخی از شعارهای این نهضت است! با توجه به این ویژگیها این قیام مقدسرا «انتحار» نامیدن ، بی مهری به ایثارگران و فداکاران است. انتحار یعنیچه؟
یعنی آن که قیام کنندگان هدف نداشتند ; که دروغ است. و اگر مقصود این است کههدفشان پیروزی نبود، مگر قیام مقدس آن است که همیشه پیروزی در پی داشتهباشد؟ قیام مقدس آن است که در پی انجام وظیفه باشد و بدون تردید قیام اینآزادمردان از سر سوز و احساس و مسئولیت و هدف اولیه آنها انتقام از خونیاران بوده است، هرچند اگر پیروز می شدند، به چیزی کمتر از حکومت اهل بیت(ع)راضی نمیشدند.
امام سجاد(ع) و قیام توابین
1 سلیمان بن صرد، یک فقیه مسلم بوده و او خوب میدانسته که قیام بدون رضایامام انتحار است، طبیعی است که بدون رضایت امام دستبه این اقدام نزند.
2 این قیام از سوی شیعیان اهل بیت مورد استقبال قرارگرفت «فکان یجیبهمالقوم بعدالقوم والنفر بعد النفر; گروه، گروه پاسخ مثبت میدادند.» بدونتردید این تحرکات از نظر امام، غایب نمانده و اگر نقد و نکوهشی بود ابرازمیداشت.
3 همان گونه که در روایت امام سجاد(ع) دیدیم، امام تایید هر حرکتیکه در حمایت از اهل بیتباشد واجب میدانست و این قیام انگیزهای جز حمایت ازاهل بیت نداشت.
در آغاز این قیام سلیمان بن صرد، چنین ایراد خطابه کرد:
ما برای حسین(ع) نامه نوشتیم و دعوت کردیم.او آمد و از ما کمک خواست ما کمکنکردیم. نتیجه آن شد که فاسقان او را هدف تیرهای خود ساختند و او راکشتند وبی شرمی رااز حد فزون کردند، حتی او را عریان ساختند، آگاه باشید، باید قیامکنید که خدا را به خشم آوردهاید. نزد همسران و بچه هایتان برنگردید، مگر آنکه خدا را راضی کنید.
«والله ما اظنه راضیا دون ان تناجزوا من قتله او تبیروا لاتهابوا الموتفوالله ما هابه امری قط الاذل; به خدا قسم گمان نمیکنم. او راضی شود، مگر آنکه انتقام از قاتلان او بگیرد و یا کشته شوید، از مرگ نهراسید به خدا قسم هرکس از مرگ هراس به خود راه دهد ذلیل خواهد شد.»
بنگرید به این سخنان چگونهشور و حماسه و غیرت از آن میبارد!! با این شواهد و قرائن، میتوان تایید امامسجاد(ع) را دریافت. و در کتاب تشیع در مسیر تاریخ ادعا کرده است که امامسجاد(ع) مستقیما با این قیام در ارتباط بوده، ولی شاهد عرضه نکرده است.
در پایان بحث از قیام توابین تذکر به این نکته لازم است که این انتقاد برتوابین وارد است که چرا به موقع از حق حمایت نکردند (ولی این اشکال برسلیمان بن صرد وارد نیست، چرا که او به هنگام حادثه عاشورا زندان بوده است.)
اگر این چهارهزار نفری که در قیام توابین شرکت کردند، روز عاشورا به یاریامام حسین(ع) میشتافتند، قطعا تاریخ تغییر مسیر می داد. در این مورد سخنمقام معظم رهبری خواندنی است:
«... عوام متفرق شدند، ولی چرا آن خواص مومنی که اطراف مسلم بودند، متفرقشدند در بین آنها کسان خوبی بودند، بعدا بعضی از آنان در کربلا آمدند شهیدشدند. اما این جا اشتباه کردند. البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفارهاشتباهشان را دادند، اما از این ها کسانی بودند که به کربلا هم نیامدندنتوانستند بیایند توفیق پیدا نکردند! بعدا مجبور شدند جزو توابین بشوند،وقتی امام حسین کشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت.
وقتی فاجعه اتفاق افتاد وقتی حرکت تاریخ به سمتسراشیب آغاز شد، دیگر چهفایده؟ به همین دلیل تعداد توابین در تاریخ چند برابر عده شهدای کربلاست.
شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند; توابین هم در یک روز کشته شدند، اماشما ببینید اثری که توابین در تاریخ گذاشتند یک هزارم اثری که شهدای کربلاگذاشتند نیست. برای خاطر آن که اینها در وقتخود نیامدند کار را در لحظه خودانجام ندادند، دیر تصمیم گرفتند، دیر تشخیص دادند.»
قیام مختار
1 شخصیت مختار; 2 ماهیت قیام مختار;3 ارتباط امام سجاد(ع) بااین قیام.
شخصیت مختار
او در یکی از سخنانش گفت:
اصلا زندگی برای من گوارا نیست، مگر آن که انتقام خون سالار شهیدان را بگیرم.
و ماجرای منهال و سپاس گذاری مختار از این که نفرین امام سجاد(ع) در حق«حرمله» قاتل علیاصغر به دست او تحقق پذیرفته، شاهد دیگری بر ارادت مختاربه اهل بیت است.
او انتقام خون شهیدان کربلا را گرفت و بااین کار دل اهل بیت را شاد کرد; تاقبل از این انتقام پیوسته اهل بیت داغ دار بودند.
در رابطه با مختار دو گروه روایت رسیده است: روایاتی که مختار را میستایدعمده این روایات از امام باقر(ع) است که فضای نسبتا باز سیاسی پدید آمدهبوده است.
در روایتی آمده است: هیچ زن هاشمیهای بعد از شهادت امام حسین(ع) موهایش راشانه و خضاب نکرد تا زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای امام سجاد(ع)فرستاد. و هیچ روزی امام سجاد(ع) خوشحال تر از روزی که مختار سر ابن زیاد رابرای امام سجاد(ع) فرستاد نبود. حضرت به شکرانه این خبر خوش یک بار شتر خرماصدقه داد. در روایات ما ستایشهای فراوانی شده، از آنان که سبب شادی وخوشحالی مومنی شوند ! حال قضاوت کنید اجر و پاداش کسی را که دل امامی را شادکند!!
در روایتی دیگر حضرت امام باقر(ع) فرمود: به مختار ناسزا نگویید چوناو قاتلین ما را به سزای عمل ننگین آنها نشاند و زن های بیشوهر ما را شوهرداد و در شرایط تنگدستی مختار ما را کمک کرد.
در روایتی آمده امام باقر(ع) در «منی» مشغول تراشیدن سر بود. دراین هنگامشخصی اجازه خواست و وارد شد و خواست دست امام(ع) را ببوسد امام(ع) پرسید توکی هستی ؟ او گفت من پسر مختارم، امام باقر(ع) از او تجلیل کرد، سپس خدمتامام(ع) درد دل کرد که خیلی علیه پدرم سخن گفته میشود. امام (ع) فرمود چهمیگویند؟ او گفت: میگویند مختار کذاب است. حضرت با رد این اتهام تجلیلشایسته ای از مختار کرد و خدمات او را برشمرد!
گروه دوم روایاتی است کهمختار را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهد از جمله:
روایتی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که: کان المختار یکذب علی علیبنالحسین(ع) مختار پیوسته به امام سجاد(ع) دروغ میبسته است.
روایت دوم روایتی است که میگوید امام سجاد(ع) هدایای مختار را رد کرد.
در پاسخ این روایات دو نکته قابل ذکر است:
1 این که سند این روایات ضعیف است، آن چنان که محققان فن اثبات کردهاند.
2 در رابطه با شخصیتی که دشمنان اهل بیت را نابود کرده و خانههای آنها راویران کرده و آنها را به اشد مجازات رسانده باید انتظار آن را داشت کهدشمنانشان برای لکه دار کردن چهره آنها احادیث دروغین جعل کنند.
و شاهد ضعف این روایات تجلیل فوق العاده علمای شیعه از مختار است:
مرحوم علامه امینی (ره) در باره او میگوید: «و قد اکبره و نزهه،العلماءالاعلام; علماء بزرگ از مختار تجلیل کرده و او را از اتهامات بریدانستهاند.» آن گاه نام 21 کتاب از عالمان شیعه را ذکر میکند که از اوتجلیل کردهاند! با توجه به آن چه گفته شد روشن میشود که بسیاری از اتهاماتیکه بر مختار وارد کردهاند، بی اساس است:
میگویند مختار مدعی وحی بوده ومیگفته جبرئیل بر او نازل میشود. این اتهام، اتهامی است آن قدر واهی که زنجوان مرده را به خنده وامیدارد. میگویند:
او کیسانی و طرف دار امامت محمدبن حنفیه بوده است و معتقد بوده که او مهدیموعود است که غایب شده است. جواب این اتهام آن است که: اولا، کیسانیه بعد ازمرگ محمدبن حنفیه اعلام موجودیت کردند و مختار در زمان خود محمدبن حنفیه کشتهشد. ثانیا، نه مختار قائل به امامت محمدبن حنفیه بود و نه خود محمدبن حنفیهقائل به مامتخودش، بلکه او به تصریح روایت امام صادق(ع) اقرار به امامتامام سجاد(ع) داشت «عن الصادق(ع) ما مات محمدبن حنفیه حتی اقر لعلی بنالحسین(ع).» بلی محمد بن حنفیه به نمایندگی از امام سجاد(ع) چهره معنوی وتقدس قیام مختار بوده است و مدرک آن را بیان خواهیم کرد. پس تهمت کیسانی گریکه متاسفانه بعضی نویسندگان معاصر هم نوشتهاند، بی اساس است.
میگویند: وقتیامام مجتبی(ع) در مدائن در خانه عموی مختار بستری شد، مختار به عموی خودپیشنهاد کرد که امام حسن(ع) را به معاویه تحویل دهیم! پاسخ این اتهام آن استکه اولا، سند روایت ضعیف است، چون مرسل است.
ثانیا، در روایتی آمده مختار به این وسیله میخواسته عمویش را امتحان کند واگر عمویش تصمیم میگرفت که امام حسن(ع) را به معاویه تحویل دهد. اولین کسیکه با او برخورد میکرد مختار بود.
ثالثا، ما قائل به عصمت مختار نیستیم، اگر فرضا این پیشنهاد از مختار صادرشده باشد، یک اشتباه و لغزش بزرگ در برههای از عمر اوست، و این سبب نمیشودکه ما او را به کلی ضد اهل بیتبدانیم و بر فرض اگر چنان پیشنهادی از اوصادر شده باشد، عملکرد بعدی مختار توبه عملی اوست.
میگویند: مختار ابتدا به خوارج اعتقاد داشت و بعد زیدی شد و سپس به شیعهگرایش پیدا کرد!! این نیز اتهامی بیش نیست، به ویژه آن که زیدیه سال ها بعداز مرگ مختار اعلان موجودیت کردند.
اینها برخی از اتهاماتی است که به مختار زده میشود ونسبتبه شخصیتی که کاریآن چنان بزرگ انجام داد، باید انتظار اتهاماتی بیش از این را هم داشت!!
ماهیت قیام مختار
و مشاهده جنایات ابن زیاد به ویژه بر نیزه کردن سرهای شهدا اندیشه انتقام رادر وجود او زنده کرد و بالاخره این انگیزه مقدس رابه ظهور رساند و انتقام خوبو جانانه از جنایت کاران کربلا گرفت. آنها را کوچه به کوچه تعقیب کرد و ازمخفی گاه ها به در آورد و به سزای اعمالشان رساند.
مختار میکوشید حتی الامکان مقابله به مثل کند و همان گونه که جنایت کردهاندبه سزای اعمالشان برساند، آنها را که اسب بر بدن عزیز خدا حسین تاخته بودند،او هم اسب بر بدنشان تاخت، قطعه، قطعه کرد و آن گاه آنها را سوزاند.
نقل عملکرد مختار در مورد جنایتکاران کربلا به درازا میکشد و از سبک اختصاریکه در این مجموعه داریم بیرون است.
لیکن شبههای که در این جا طرح میشود این است که: مختار قاتلان امام حسین(ع)را«مثله» میکرد، اعضایشان را میبرید و این کار حتی در جنگ با کفار ممنوعاست. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ایاکم والمثله و لو بالکلب العقور! از مثلهکردن حتی نسبتبه سگ هار بپرهیزید.» نیز از سفارش های پیوسته پیامبر(ص) بهرزمندگان قبل از آغاز جنگ این بود که «لاتمثلوا» دشمن را مثله نکنید.
پاسخ به این اشکال این است که: اولا، همان گونه که گفتیم دفاع از مختار هرگزبه معنای مطلق کردن او و مهر تایید بر همه کارهای او نیست. چه بسا بتواناین کار را از اشتباهات مختار حساب کرد.
ثانیا، نهی از «مثله» در روایات به صورت مطلق نیست، بلکه در شرایط عادیاست، ولی اگر وضعیتبه گونهای شد که چارهای جز آن نبود، هم شرع و هم عقلاجازه چنین کاری را میدهند.
خوشبختانه در روایتی هم که نهی از مثله و برخی از امور دیگر آمد یک استثنادارد: «الا ان تضطروا الیها; مگر به اینها اضطرار پیدا کنید.» چه میدانیمشاید مختار در وضعیتی بود که برای زهره چشم گرفتن از دشمنان اهل بیتبایدصاعقه وار عمل میکرده و این گونه عمل کند. و به گفته بعضی از محققان «امروزوقتی ما داستان کشتار مختار پسر ابی عبیده ثقفی را میخوانیم اگر سری به کتابهای حقوقی زده باشیم، ممکن است چنان انتقامی را تا حدی خشن بدانیم و بگوییمچرا چنان کردند؟ یکی را چون گوسفند سر بریدند. یکی را شکم پاره کردند. دیگریرا که تیری به فرزندی از فرزندان حسین افکنده و آن جوان دست را سپر ساخته وتیر دست و پیشانی او را شکافته بود همان کیفر دادند، دیگری را در دیگ روغنجوشان افکندند، دست و پای آن یکی را به زمین دوختند و اسبان را از روی اوگذراندند، چنان که نوشتهاند در یک جا 248تن که در قتل حسین و یاران او شریکبودند این گونه کیفرها چشاندند.
مااین داستانها را میخوانیم در آن نوعی قساوت میبینیم، اما باید دانست قضاوتمردم سیزده قرن بعد در باره کردار پیشینیان درست نیست. دیگر آن که چون خشمانقلاب زبانه زد معیارها دگرگون میشود، انقلاب معمولا با خشم و قساوت همراهاست، بلکه اگر خشم با انقلاب همراه نباشد، انقلاب نیست....»
ارتباط امام سجاد(علیه السلام) بااین قیام
همان گونه که در مباحث گذشته آوردیم، انتظار این که بیان صریحی از امامسجاد(ع) به حمایت از قیام مختار در آن وضعیتخفقانی داشته باشیم انتظارینابه جا و دور از واقعیت است. براین اساس ما باید به دنبال شواهد و قرائن درمورد رضایت امام(ع) به این قیام باشیم.
شواهد و قرائن نشان میدهد که امام از این قیام راضی بوده است: اولا، انقلابیهای کوفه نزد محمدبن حنفیه آمدند و به او گفتند مختار قیام کرده است،نمیدانیم آیا این قیام مورد تایید استیا نه ؟ اگر مورد تایید است ماهم واردشویم. او گفت:
«قوموا بنا الی امامی و امامکم علی بن الحسین; برخیزید نزد امام من وامامتان علی بن الحسین برویم.» «فلما دخلوا علیه اخبر خبرهم الذی جاوالاجله; وقتی بر حضرت وارد شدند محمدبن حنفیه خدمت امام گزارش داد که اینان باچه هدفی آمدهاند».
حضرت فرمود: «یا عم لو ان عبدا زنجیاتعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناسموازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت; عموجان ! اگر برده سیاهی به حمایتاز ما برخاستبر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر«ورود در قیام مختار را» به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن.»
از این متن استفاده میشود که محمدبن حنفیه نماینده امام سجاد(ع) در این قیامبوده است. ثانیا، پس از آن که مختار سر ابن زیاد را برای امام سجاد(ع)
فرستاد و چشم امام به سر این جنایتکار افتاد حضرت در حق مختار دعا کرد وفرمود: «الحمدلله الذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی المختار خیرا; خدا راشکر که خداوند انتقامم را از دشمنان گرفت، خداوند به مختار جزای خیر دهد.»
شیخ حسن صاحب معالم، در کتاب «التحریرالطاوس» میگوید: علما ترحیم امام برکسی را دلیل بر حسنش میگیرند، تا چه رسد به امثال این تعابیر. با توجه بهاین دو شاهد میتوان حمایت امام سجاد(ع) از این قیام را فهمید و بر داشت کردکه این قیام با اذن امام(ع) بوده است. فقیه و رجالی بزرگ معاصر مرحوم آقایخویی گوید: «و یظهر من بعض الروایات ان هذا کان باذن خاص من السجاد(ع);ازبعضی روایات استفاده میشود که این قیام به اذن خاص امام سجاد(ع) بودهاست.»
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام