دانستنی هایی درباره انقلاب اسلامی(3)
منبع: راسخون
نقش مردم در تداوم انقلاب
ان اول بيت وضع للناس للذى ببكه مباركا و هدى للعالمين.(1) خـانه اى است كه براى مردم ساخته شده. بنابراين مردم در طرحها و برنامه هاى اسلامى زمينه و نقش اساسى را دارند.
دو مرحله انقلاب
مردمى بودن انقلاب
يـكى از عوامل پيروزى, بسيج عمومى مردم مسلمان ايران بود; يعنى دشمن در برابر سيل خروشان عظيم ملت قرار گرفته بود.
قـشرهايى از جامعه ما مبارزات علنى و مخفى, در حد تبليغ, در حد اقـدامات نـظامى يـا اقـدامات زيـر زمـينى و نـيز اقدامات علنى داشـتند; امـا چرا در طول اين سالهاى دراز كه مظاهرى از مبارزه داشـتيم و داشـتيد پـيروز نشديم و ناگهان با اين سرعت توانستيم پـيروز شـويم؟ شايد يكى از مهمترين عوامل آن همين باشد كه تنها قشرهاى محدود و افراد معينى در مبارزه شركت داشتند و توده مردم و موج عظيم جامعه از مبارزه بركنار بود.
لـذا بـراى رژيـم بـه زانو در آوردن يك گروه معين و يك عده خاص آسـان بود و آن چندنفر يا عده اى از روحانيان مبارز و شجاع قابل سركوبى و متلاشى شدن بودند.
در اوج مـبارزات مـردم مـسلمان ايـران, بـا بـررسى كه در زمينه اعتصابها در مراكز مختلف به عمل آورده شد, نقش عظيم مردم در به زانو در آوردن رژيم بخوبى ملموس است . در وزارتخانه ها و ادارات , يا كار نمى كرديد يا كم كارى مى كردند و يا اطاعت نمى كردند. در سـراغ كارخانه ها ديده مى شد در حال اعتصاب هستند و كار نمى كنند.
مـهندسان, كـارمندان و كارگران شركتهاى عظيم كارگرى ـ مثل شركت نـفت كـه نـقش عـظيمى در بـه زانـو در آوردن دشـمن داشـت ـ كار نـمى كردند. مـدارس, دانـشگاهها و بـازار تعطيل بودند, حتى شركت واحد اتوبوسرانى هم تعطيل بود.
رژيمى كه تا دندان مسلح بود, مى خواست چه كند؟با چه كسى درافتد؟ كـجا را بـراى خـود نـگه دارد؟ بـا كدام اداره يا وزارتخانه يا كـارگاه يا مغازه يا موسسه يا مدرسه و با چه كسى مى خواهد زندگى كند؟ كجا را براى خود نگه دارد؟ با كدام اداره يا وزارتخانه يا كـارگاه يا مغازه يا موسسه يا مدرسه و با چه كسى مى خواهد زندگى كند؟ هر جا كه سر مى زديم زير پايش خالى و سست بود. ما به درستى احـساس مـى كرديم كـه بـا حركت عمومى مردم, قدرت رژيم فرو ريخته اسـت. حـتى شما به ارتش كه سر مى زديد, به ظاهر پادگانها برقرار بـود, مـا بـا سـيل خروشان فراريان از سرباز و افسر و درجه دار مـواجه مـى شديد. روحيه آنها ضعيف و متلاشى شده بود; آن حالتى كه ديگر دلبستگى نداشتند و پشتوانه احساس نمى كردند و رابطه شان را بـا مردم قطع مى ديدند. بخوبى اين حالت در فرد فرد جامعه ما لمس مى شود كه يك ملت با تمام جانش مى گويد نه, ديگر طاغوت و استبداد و استعمار را نمى خواهم.
اگر مسئله مردم نبود و فقط مبارزه يك قشر معين بود پيروزى حاصل نـمى شد. فرض كنيد ده هزار چريك مسلح آماده به كار هم وجود داشت امـا مـردم در جريان مبارزه نبودند, اينها در برابر پانصد هزار سـرباز ارتـش مگر مى توانستند مقاومت كنند؟ وقتى ارتش احساس كند پـشتوانه مـردمى دارد و همه وفادار هستند و در برابر عده معينى كـه فـقط آنها اسلحه به دست دارند قرار گرفته, مى ايستد و مقاوت مـى كند, مـگر آنكه يك قدرت نظامى فوق العاده اى كه بر تمام قدرت نظامى مسلط آن روز و پشتوانه هاى خارجى اش مسلط باشد وارد ميدان شود.
بـعضى تـعجب مـى كنند كـه در برابر قدرت عظيم دشمن و پشتوانه هاى خـارجى و آن قـدرت عـظيم جاسوسى داخلى و ارتش و قواى انتظامى و ايـن هـمه مهره هاى خود فروخته اى كه ساليان دارز انواع راهها را بـراى حـفظ رژيـم تـجربه كرده و كوشش نموده اند, چگونه اين نهضت تـحقق يافت؟ مى گويند چه شد كه مردم بى سلاح و بى پناه بدون آنكه وابـسته بـه قـدرتهاى خارجى باشند در برابر اين قدرت عظيم مسلط شـده اند؟ وقتى يك ملت مى خواهد و تصميم هم گرفته كه نخواهد و لو ايـنكه يـك قبضه تفنگ هم ندارد موفق مى شود. كار نمى كند, همكارى نـمى كند. امـا قـواى رژيـم مـثلا بـا دويست نفر كماندو و به اين وزارتـخانه حـمله مـى كنند, آدم مـى كشند و بـعد با بوق و بلندگو تـهديد مى كنند كه هر كس تا چند روز ديگر سر كار نرود حقوقش قطع مى شود, تمام دستگاههاى تبليغاتى رژيم به كار مى افتد, تمام قدرت نـظامى هـم فعال مى شود اما باز هم مى بينند خبرى نشد و اين مردم نمى خواهند و اطاعت و همارى نمى كنند. اما همين مردم با يك فرمان از امـام و از جـانب انقلاب بپا مى خيزند, در حالى كه نه اسلحه و قـدرت نظامى و نه قدرت تبليغاتى در كار است, اما يك پيوند روحى و همكارى و وفادارى احساس مى كنند.
الـبته ما عوامل ديگر پيروزى انقلاب را فراموش نمى كنيم و در جاى خـود بـحث كـرده ايم كـه انگيزه ايمانى و اسلامى و آن روح و حركت ديـنى و بـسيج ايـمانى از مهمترين عواملى است كه در پيروزى نقش داشـت, همچنين رهبرى قاطع و داهيانه حضرت امام نقش بسيار اساسى در پيروزى انقلاب داشت.
نقش مهم مردم در مرحله دوم
((فـاذهب إنـت و ربـك فقاتلا انا ههنا قاعدون)) به (2)رهبر خود خطاب كنيم كه اى امام! شما با چند نفر از اطرافيان خود برويد و
بـسازيد و كـار را تـمام كنيد و مملكت را اصلاح كنيد و نظام عدل اسـلامى را بـنيان بـگذاريد و جـمهورى اسلامى را مستقر كنيد و حق مردم را به آنها باز گردانيد؟
ايـن همان منطقى مى شود كه سالها داشتيم و پيروز هم نشديم. صدها سال گوشه مساجديا بعد از نماز آهسته مى گفتيم خدا خودش ريشه ظلم را بـكند, خـدا دشمنان آل پيغمبر (ص) و دشمنان مسلمانها را هلاك كـند, اما وقتى كه دستمان را از آستين بيرون آورديم و همراه با دعـا اقـدام كـرديم و فـرياد زديـم و كشته داديم و جهاد كرديم, پيروز شديم.
حـالا هـم مـسئله هـمين اسـت. اگر ما باز هم متوقع باشيم يك عده مـعدود ايـن كار را بكنند يا اينكه فكر كنيم خدا خودش همان طور كـه مـا را در آن موقع پيروز كرد و نجات داد و كمك كرد, حالا هم كـار را درسـت مـى كند, به خدا درست نمى شود و حتى ممكن است بدتر شود و خطر بزرگترى در كمين ما باشد.
دشـمن با چهره ها و با توطئه هاى تازه هميشه بيدار است. مگر دشمن فقط خاندان پهلوى است؟ آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت, ما ديگر خطر برگشت آن رژيم را نداريم; اما مجموعه دشمن جهانى و آن حالت طـغـيان و اسـتثمار و خـودكامگى كـه بـعضى گـروهها و دولـتها و قـدرتهايى كـه هميشه مى خواهند خود مردم را بمكند, چه در داخل و چه در خارج, به صورتهاى تازه اى تجلى مى كنند و از راههاى تازه اى وارد مـى شوند` . دشـمن بـا قـيافه هاى تـازه و از جاى ديگر رخنه مـى كند. اگر اين مردم بودند كه باعث پيروزى در مرحله اول انقلاب شـدند, ايـن مـردم هـستند كـه بايد در اين مرحله سازندگى پيروز شـوند. اگر فكر شود كه اين انقلاب ما متولى دارد كه مىآيد و كار را درست مى كند اشتباه است.
جو دوران حاكميت حضرت على (علیه السلام)
آنـچنان ازدحام كردم كه حضرت على (علیه السلام) فرمود نزديك بود حسنين من زيـر پـاى مردم له شوند, و از ايشان تقاضا مى كردند كه حكومت را بـه دسـت بگيرد. با اين اشتياق على (علیه السلام) را روى كار آوردند. اما مـى بينيم كه پنج سال حكومت مى كند و در اين پنج سال دوران حكومت دأمـا در دوران هـمان جـامعه گـرفتار مـبارزه اسـت: مبارزه با طـغيانگر, مـبارزه بـا افرادى كه فكر متحجر و خشك و متعصب دينى دارنـد و از روح اسـلام بـى خبرند, مبارزه با افراد سودجو و نيز مبارزه با افرادى كه طغيانگران سودجو و قدرت طلبى نبودند كه على حـكومت على (علیه السلام) قيام كرده باشند و بگويند حكومت مال ماست, بلكه ايـنها مـردم نادانى بودند كه اسلام را درست نفهميده بودند و با خشونت و يك بعدى و يك جهتى به مبارزه و به جامعه نگاه مى كردند.
الـبته درصدد نيستيم كه آن جو را كاملا مطابق جو خودمان بدانيم, اما مسأل تازه اى پيدا مى شود.
جامعه تازه و مسأل جديد
هر زمانى و در هر جامعه اى و با هر شرايطى باز دوست, دشمن, خأن و خـادم وجود دارد. اصلا مفهوم خيانت در اين امت و در اين نظامى بـا خـيانت در نظام گذشته متفاوت است. اكنون خدمت مفهومى ديگرى دارد, وابـستگى به استعمار و استبداد هم مفهومى ديگر دارد. لذا بـه يـك جهان شناسى و روان شناسى تازه نياز داريم. ما بايد جامعه فـعلى خـود را بشناسيم و خود را آماده كنيم تا كمر ببنديم براى ايـنكه بـتوانيم بـه انـقلاب و سـازندگى خود در اين جامعه تداوم بخشيم.
فـرصت بـزرگى براى مردم مسلمان پيش آمده كه به معناى آن است كه اسـلام پـيروز شـده.على رغـم هـمه توطئه هايى كه كردند و خواستند انـقلاب را بـه اسـم معرفى نكنند, اما همه دنيا فهميد كه انقلاب, انقلاب اسلامى است. بنابر اين, شكست بت و مبارزه با استعمار و هر طـاغوتى بـه حساب اسلام تمام شد و اسلام پيروز و سربلند شده است.
دنيا با دقت متوجه اينجاست. اكنون مى گويند ملت اين در بعد جهاد و ((لا اله)) و در بعد مبارزه اش با انگيزه اسلام خوب امتحان داد, ببينيم در بعد سازندگى جامعه اسلامى كه مرتب وعده آن را مى دهد و در بـعد ((الـه الله)) چگونه عمل مى كند و آيا در اين بعد پيروز مى شود يا نه؟ جـهاد مـا پـيروز بـوده اسـت امـا ببينيم آيا در بعد برقرارى و تإمين حقوق اجتماعى و فردى و رفع تبعيض هم پيروز مى شويم يا نه؟ اسـلام فـقط يـك بـعد نـدارد. بعد جهاد پيروز شد, اما پيروزى در ابـعاد سـازندگى در گـرو هـمت مـن و شما و فردفرد آحاد اين ملت مـسلمان اسـت. تـا چـقدر هوشيار باشيم و دشمن را بشناسيم, فريب نـخوريم و در برابر توطئه ها بايستيم, همكارى كنيم و صبر انقلابى داشـته بـاشيم, در سـازندگى سـهيم باشيم و تشخيص و آگاهى داشته بـاشيم و بـه هر اندازه كه مى توانيم براى خود سهمى در پيروزى و مبارزه به دست آوريم.
آفات انقلاب
هـر چـند كـه آفـات انقلاب بسيارند و ما را مجال بررسى همه آنها نـيست ولى به بخشى از آنها كه از اهميت بيشترى برخوردارند اشاره مى كنيم:
1- نفوذ فرصت طلبها
هـر نهضتى مادامى كه مراحل دشوار اوليه را طى مى كند سنگينيش بر دوش افرادمومن و فداكار است اما همين كه به بار نشست و يا لااقل نشانه هاى باردادن آشكارگشت سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مى شود روز بـروز كـه از دشواريها كاسته مى شود و موعد چيدن ثمر نزديك تر مى گردد فرصت طلبان محكمتر و پرشورترپاى علم نهضت سينه مى زنند تا آنـجا كـه تدريجا انقلابيون مومن و فداكار اوليه را ازميدان بدر مـى كنند ايـن جـريان از چـنان كـليتى برخوردار است كه مى گويند:
(انقلاب فرزند خور است). گوئى كه خاصيت انقلاب اين است كه همين كه بـه نـتيجه رسـيدفرزندان خـود را يك يك نابود مى سازد ولى انقلاب فرزند خور نيست اين غفلت ازنفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مىآورد.
جـاى دور نـرويم انـقلاب مـشروطيت ايـران را چـه كـسانى بـه ثمر رسـاندند؟ و پـس از به ثمر رسيدن چه چهره هأى پستها و مقامات را اشـغال كرده اند و نتيجه نهأى چه شد؟ قهرمانان آزاديخواه همه به گـوشه اى پرتاب شده و به فراموشى سپرده شدند وعاقبت با گرسنگى و گمنامى مردند اما فلان الدوله ها كه تا ديروز زير پرچم استبدادبا انـقلابيون مـى جنگيدند و طناب به گردن مشروطه چيان مى انداختند به مـقام صدارت عـظمى رسـيدند و نـتيجه نـهأى اسـتبدادى شـد بصورت مشروطيت.
ايـن فـرصت طلبى تـاريخ ديـرينه دارد و اثر شومش را در صدر اسلام نشان دادفرصت طلبان جاى شخصيتهاى مومن به اسلام و اهداف اسلامى را گـرفتند((طريدها)) وزيـر , و كـعب الاحبارها مشاور شده اند و اما ابـوذرها و عمارها به تبعيدگاهها فرستاده شده و يا در زير لگدها پايكوب شدند.
بـنابراين رهـبران نـهضت بايد بسيار به اين موضوع توجه نموده و جلو نفوذ آنان رابگيرند.
2 - نفوذ انديشه هاى بيگانه
الف - دشمنان آگاه
هـنگامى كـه يـك نهضت اجتماعى اوج مى گيرد و جاذبه پيدا مى كند و مـكتبهاى ديـگررا تحت الشعاع قرار مى دهد پيروان مكاتب ديگر براى رخنه كردن در آن مكتب وپوساندن آن از درون انديشه هاى بيگانه را كه با روح آن مكتب سازگار نيست واردآن مكتب نموده و آن مكتب را به اين ترتيب از اثر و خاصيت مى اندازند و يا كم اثرمى كنند.
نـمونه اش را در قـرون اولـيه اسـلام ديـده ايم پـس از گـستردگى و جـهان گيرى اسـلام مخالفين اسـلام مبارزه با اسلام را از طريق تحريف آغـاز كرده اند انديشه هاى خود رابا مارك تقلبى اسلام صادر نمودند , اسـرأيليات , مـجوسيات , مـانويات با مدارك اسلام وارد حديث و تـفسير و افـكار و انـديشه هاى مـسلمانان گرديد و بر سر اسلامآمد آنچه آمد.
خوشبختانه علما اسلام متوجه اين جهت شده و تا حد زيادى آفت زدأى كرده وهنوز هم ادامه دارد.
ب - دوستان نادان
گـاهى پـيروان يـك مكتب به علت ناآشنأى درست با مكتب مجذوب يك سـلـسه نظريات و انـديـشه هـاى بـيگانه مـى گردند و آگـاهانه يـا ناآگاهانه به آن نظريات رنگ مكتب داده و عرضه مى كنند.
مـتاسفانه ايـن مـساله نـيز در جريانات قرون اوليه اسلاميه ديده مى شود كه مثلامجذوب شدگان به فلسفه يونانى و آداب و رسوم ايرانى و تـصوف هـندى نـظريات وانديشه هأى را به عنوان خدمت نه به قصد خيانت وارد انديشه هاى اسلامى كرده اند.
خـوشبختانه اين جهت نيز از چشم تيزبين علما اسلامى دور نمانده و يـك جريان((نقد انديشه)) در اين موضوعات پيدا شده كه سير تحولات آن نظريات در جهت حذف نظريات بيگانه هدايت شده است.
مـتاسفانه پـس از انـقلاب اسـلامى ايران و اوج گرفتن آن بطورى كه مـكتبها و اسـمهاىديگر را تـحت الشعاع قـرار داده است اين هر دو جريان مشاهده مى شود.
گروهى را مى بينيم كه وابسته به مكتبهاى ديگر و بالخصوص مكتبهاى مـاتـرياليستى هستند و چـون مــى دانـند بـا شــعارها و مـاركهاى مـاترياليستى كـمتر مـى توان جـوان ايرانى را شكار كرد انديشه هاى بـيگانه را بـا مـارك اسلامى عرضه مى دارند بديهى است اسلامى كه با مـحتواى مـاترياليستى در مـغز يـك جـوان فـرو رود و تنها پوسته اسلامى داشته باشد بسرعت دور انداخته خواهد شد.
و گروهى ديگر را مشاهده مى كنيم كه افرادى مسلمان اما ناآشنا به مـعارف اسلامى وشيفته مكتب هاى بيگانه بنام اسلام اخلاق مى نويسند و تـبليغ مـى كنند امـا اخـلاق بيگانه فلسفه تاريخ مى نويسند همانطور فـلسفه ديـن و نـبوت مـى نويسند همانطوراقتصاد مى نويسند همانطور سـيـاست مـى نـويسند هـمانطور جـهان بنى مـى نويسندهمانطور تـفسير مـى نويسند و بـه خـورد افـراد نـاآشنا مـى دهند هـمانطور و...
وايـنهامتاسفانه خـطرشان بيشتر از گروه اولى است لذا بايد كوشش شـود كه مبادا با ورودانديشه هاى بيگانه ضربه اى بر اسلام و انقلاب اسلامى وارد شود.
3- رجعت تدريجى به ارزشهاى فرهنگى طرد شده
4- خستگى نيروهاى انقلابى و از دست دادن روحيه انقلابى
همه اينها خود آفات انقلاب اند كه بايد نيروهاىانقلابى توجه داشته بـاشند و هـمان شـور و شوق زمان انقلاب را در خود حفظ نموده و در برابر مشكلات كمر خم نكرده و در مقابل همه شدأد استقامت به خرج دهـندتا انقلاب بطور كامل بثمر بنشيند و از خطر سقوط رهأى يابد وگـرنه بـا كمترين سستى و كناره گيرى انقلاب با امواج خطرها مواجه خواهد شد.
5- كناره گيرى و انزوا
6 - اختلاف
7- تخلف از اوامر رهبر
لقد صدقكم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر وعصيتم من بعد ما اراكم ماتحبون...
(خـداوند وعـده خود را به شمار (درباره پيروزى بر دشمن در احد) راسـت گـفت درآن هـنگام كـه دشـمنان را بـه فـرمان او بـه قـتل مـى رسانديد تـا ايـنكه سست شديد و دركار خود بنزاع پرداختيد, و بعد از آنكه خداوند به شما نشان داد آنچه را كه دوست داشتيد (از غلبه بر دشمن) سر به نافرمانى گذاشته و عصيان كرديد و...)
8 - ابهام طرحهاى آينده
بـنابراين طـرح ونـقشه نداشتن براى آينده خود از آفات انقلاب به حساب مى آيد.
9- خود باختگى
ولـى سـيد جـمال الدين اسدآبادى به عكس سيد احمد خان هندى تمام هـمش راصـرف اين جهت مى نمود كه مسلمانان را از اين خودباختگى و حـس خود كم بينى نجات داده و قوى دل نمايد و آنها را عليه انگليس بشوراند.
بـنابراين يـكى از آفـات انقلاب همين خودباختگى است مردم انقلابى نبايد در برابرقدرتهاى استعمارى حس خفت و خوارى نموده و خود را ذلـيل بدانند و بايد بدانندكه قدرت آنان مرهون ذلت ماست اگر ما در بـرابر آنـان قد علم نمأيم و آنان را ازاريكه قدرت به زمين بكشيم و خود را از تحت سلطه آنان بيرون آوريم آنان ديگر ازچنين قدرتى برخوردار نخواهند بود.
10- ناآگاهى و عدم توجه به حيله ها و نقشه هاى ضدانقلاب
11- ناتمام گذاشتن انقلاب
12- بازگشت از معنويت
تفاوت انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلابها
2. اهداف انقلاب، تغيير جزئي در يکي از ساختارهاي جامعه نبود؛ بلکه بهطور گسترده تمامي بخشها و ساختارها را شامل ميشد و ادعاي انقلاب اسلامي، تغيير نظام سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بود.
3.انقلاب اسلامي ايران بر اساس موازين و ارزشهاي اسلامي و جهانبيني توحيدي شکل گرفت و شعارها و اهداف سياسي در آن، اصل نبود.
4. معمولاً انقلابها بر اساس منافع شخصي يک فرد يا گروه شکل ميگيرد؛ اما در انقلاب اسلامي ايران، منافع شخصي مطرح نبود و هرچه بود، براساس تشکيل يک جامعه واحد اسلامي بود؛ به همين علت، آگاهي و ايمان همه آحاد کشور در آن تأثير داشت.
5. خشم تودههاي ملت آنقدر زياد بود که رژيم پهلوي، در هيچ صورتي نميتوانست جايگاه خود را حفظ کند و با شرط يا پيششرط، مردم را قانع نمايد؛ لذا قيام قهرآميز همه تودههاي مردم، در شکلگيري انقلاب اسلامي تأثير بسزايي داشت.
6. وقايع زيادي در به جوش آمدن غيرت مردم نقش داشت. در واقع رژيم پهلوي با هر اقدام سرکوبگرانهاي که در قبال مردم داشت، يک قدم آنها را به پيروزيشان نزديکتر ميکرد. وقايعي مثل حادثه 19 دي، سينما رکس آبادان، 15 خرداد و 17 شهريور، زودرس بودن پيروزي را نويد ميداد.
7. انقلاب اسلامي ايران، يکي از معدود انقلابهايي بود که مثال خون در مقابل شمشير، بر آن صدق ميکند. مردم بيسلاح در مقابل رژيم تا بن دندان مسلح. مردم بيدفاع در مقابل رژيمي که دلش به حمايت تمام ابرقدرتهاي جهان گرم است.
8. انقلاب اسلامي ايران، تنها انقلابي است که طيفهاي مختلف سياسي و گروههاي متعدد مبارزاتي را در زير يک پرچم جمع کرد و از تشتت آراء جلوگيري نمود. (مشارکتهمه گروهها)
9.آرمانهاي انقلاب اسلامي ايران، مقطعي و زودگذر نبود که با انقلابي ديگر، بتوان آن را عوض کرد. مطلوبترين انقلابي که ميشود در يک جامعه اتفاق بيفتد، در ايران رخ داد، درحاليکه در ساير انقلابها، آرمانها گاه عوض ميشوند و انقلابهاي پيدرپي، آرمانهاي اوليه را کلاً متحول ميکند.
10. انقلاب اسلامي ايران، برخلاف بسياري از انقلابهاي سياسي ديگر که ساختار جامعه را عوض کردهاند، بر مبناي دين شکل گرفت و به توفيق رسيد. در واقع، نخ تسبيح تمام وقايعي که در شکل گرفتن انقلاب مؤثر بودند، «اسلام» بود.
روحانيت در بنياد نهضت، سهمي بسزا داشت و در زمان اوج قيام و آغاز انقلاب، نقش آن عينيتر و ملموستر شد. در جنبشهاي صد ساله اخير، تحريفگران کوشيدهاند که نقش روحانيت را در نهضتها کمرنگ نشان دهند و در مواردي با سکوت و اغماض يا تحريف و سوءبرداشت، از حضور و عمل سياسي علما و روحانيان عبور کنند.
اما روحانيت از تجربههاي نهضتهاي پيشين، درس آموخت و قدم به قدم، در تمام لحظات انقلاب تا رسيدن به پيروزي و حتي بعد از آن، اين انقلاب را رها نکرد و با ارائه نقشها و مسئوليتهاي گوناگون، تداوم حضورش را عرضه کرد. بدون حضور روحانيت، اسلاميت انقلاب، در همان روزهاي نخست به خطر ميافتاد.
انقلاب اسلامي در کلام امام خميني(رحمت الله علیه)
* ما ميدانيم که اين انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ايران کوتاه کرد، با تأييدات غيبي الهي پيروز شد... .
شما گمان نکنيد که در مبارزه با رژيم مسلح شاه، ايران داراي سلاح بود. ايران، سلاحش سنگ بود، چوب و مشت... لکن سلاح معنوي داشت. سلاح معنوياش ايمان به مکتب، خداي تبارک و تعالي، توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه بود.[5]
*رمز پيروزي شما اول ايمان ثابت، و بعد وحدت کلمه بود.[6]
*پيروزي شما موافق هيچ حساب مادياي نبود. آنها حساب مادي دارند... اين حساب معنوي است نه حساب مادي.[7]
*مادامي که آن روحيهمعنوي زمان رسولالله هست،... شما پيروزيد. [8]
* و خداوند شما را پيروز کرد و خدا شما را پيروز ميکند مادامي که به خدا توجه داشته باشيد.[9]
* اگر بخواهيم انقلاب اسلامي را صادر کنيم، بايد کاري کنيم که مردم خودشان حکومت را به دست بگيرند.[10]
ویژگی های انقلاب اسلامی از منظر امام راحل
1.فراگير بودن.[11]
2.جوشيدن از متن ملت.[12]
3.الهي بودن.[13]
4. مقدس بودن.[14]
5.برخاستن از متن جامعه و فطرت انساني.[15]
6.خواستار تغييرات اساسي در همه ابعاد جامعه.[16]
7. ايجادکننده تحول فکري.[17]
8.انساني بودن.[18]
9.منظم بودن.[19]
10.قوه ايمان، عامل بسيج سراسري.[20]
11.وحدت در مقصد.[21]
12.جوشيدن انقلاب از درون انسانها.[22]
13.دادن آزادي مطلق به همهمردم.[23]
14. سرکوب نکردن پس از پيروزي.[24]
15.نهضت همه قشرها براي مطالبه حق.[25]
16. غلبه اسلام بر کفر.[26]
17.انسجام يافتن مردم با صداي ملکوتي.[27]
18.قدرت معنوي، عامل اتحاد مردم و پيروزي انقلاب.[28]
19.شباهت داشتن با قيام انبيا.[29]
20.قيام در مقابل همه قدرتهاي شرقي و غربي.[30]
21.متکي بودن به خداوند و خود مردم.[31]
انقلاب اسلامی و اعتماد به نفس
بیداری اسلامی؛ معنی صدور انقلاب
دورنمای انقلاب اسلامی
مردمی بودن انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی و استقامت
انقلاب مردمی و مکتبی
انقلاب اسلامي در کلام علامه شهید مرتضي مطهري(رحمت الله علیه)
… من که قريب به دوازده سال در خدمت اين مرد بزرگ(امام خمینی رحمت الله علیه) تحصيل کردهام باز وقتي که در سفر اخير به پاريس به ملاقات و زيارت ايشان رفتم، چيزهايي از روحيه او درک کردم که نه فقط بر حيرت من، بلکه بر ايمانم نيز اضافه کرد.
وقتي برگشتم، دوستانم پرسيدند چه ديدي؟ گفتم: چهار تا «آمِنْ» ديدم.
«آمِنْ بِهَدفِه»، به هدفش ايمان دارد.
«آمن بِسَبيلهِ»، به راهي که انتخاب کرده ايمان دارد.
«آمِن بِقولِه»، در ميان همه رفقا و دوستاني که سراغ دارم احدي مثل ايشان به روحيه مردم ايران ايمان ندارد. به ايشان نصيحت ميکنند؛ آقا کمي يواشتر، مردم دارند سرد ميشوند، مردم دارند از پاي درميآيند، ميگويند؛ نه مردم اينجور نيستند که شما ميگوييد. من مردم را بهتر ميشناسم.
و بالاخره بالاتر از همه «آمِنْ بِرَبِّه»، در يک جلسه خصوصي، ايشان به من گفت: فلاني اين ما نيستيم که چنين ميکنيم، من دست خدا را به وضوح حس ميکنم...».[33]
انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری
تضعیف انقلاب اسلامی
هدف دشمنان انقلاب اسلامی
شباهت انقلاب اسلامی با صدر اسلام
بوستان همیشه بهار انقلاب
ظرفیت انسانسازی انقلاب اسلامی
نیروی ذاتی انقلاب
شکلگیری دو جریان در اثر پیروزی انقلاب اسلامی
خلاصهای از سرگذشت جریان اول آن است که با تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، مسلمانان در همه جهان هویتی تازه یافتند و احساس عزّت و شخصیت اسلامی، درآنان دمیده شد... و در همه جای دنیای اسلام، روحیه افتخار به اسلام و مسلمان بودن، رو به رشد و گسترش گذاشت.... جریان دوم، یعنی روند دشمنیها و کینهها و توطئهها، از نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد و به تدریج با زایل شدن حیرت و گیجی و سردرگمیای که سیاستمداران دولتهای استکباری و غارتگران و صهیونیستها بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در این نقطه حساس جهان بدان دچار شده بودند، گسترش و عمق و تنوّع یافت.
ملت زنده و با نشاط
پی نوشت:
1. نـخستين خـانه اى كـه بـراى مردم بنا شده همان است كه در مكه اسـت. خـانه اى كه جهانيان را سبب بركت و هدايت است (آل عمران / 96).
2. پس توبه اتفاق پروردگارت برويد با آنها قتال كنيد, ما اينجا خواهيم نشست (مأده/ 24).
3.نفس الهموم , ص 115.
[4]. صحيفه امام، ج 21، ص 401.
[5]. همان، ج 13، ص 84.
[6]. همان، ج 6، ص 310.
[7]. همان.
[8]. همان، ج 8، ص 203.
[9]. همان، ج 7، ص 136.
[10]. همان، ج 15، ص 307.
[11]. صحيفه امام، ج 4، صص 232 و 354.
[12]. همان، ج 4 ، ص 256 و ج 11، ص 516.
[13]. همان، ج 5، صص 35 و 83.
[14]. همان، ج 7، ص 24.
[15]. همان، ج 4، ص 440 و ج 11، ص 433.
[16]. همان، ج 5، ص 450.
[17]. همان، ج 8، ص 383 و ج 7، ص 245.
[18]. همان، ج 6، ص 130 و ج 7، ص 103.
[19]. همان، ج 5، ص 206.
[20]. همان، ج 6، ص 361.
[21]. همان، ج 7، ص 514.
[22]. همان، ج 5، ص 81.
[23]. همان، ج 9، ص 337.
[24]. همان، ج 13، ص 15.
[25]. همان، ج 4، ص 305.
[26]. همان، ج 11، ص 360.
[27]. همان، ج 11، ص 366.
[28]. همان، ج 6، ص 310.
[29]. همان، ج 5، ص 315.
[30]. همان، ج 6، ص 98.
[31]. همان، ج 5، ص 171 و ج 13، ص 232.
[32]. استاد مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 184.
[33].همان، صص 21 و 22.
كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی
كتاب مباحثى پيرامون انقلاب اسلامى ،شهيد حجت الاسلام باهنر
ماهنامه پاسداراسلام
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون