رابطه انقلاب ما با نهضت امام حسين (علیه السلام)
اسـلام جـلوه ها و ابـعاد گـوناگونى دارد و در مجموع نظامى به هم پـيوسته بـراى تجلى دادن همه شئون يك انسان راستين است. اما به طـور خاص , هر يك از امامان و رهبران و پيشوايان ما , اسوه يكى از ابـعاد بـرجسته اسـلام هستند: مقتدا و شهيد و گواه براى ما و بـراى مـسلمانانى كـه مـى خواهند راه و رسم اسلام را در عمل و در شيوه و در اقدام امامانشان بيابند و لمس كنند و پيروى نمايند.
واژگونه جلوه دادن حقيقت قيام امام حسين (علیه السلام)
حـسين بن على (علیه السلام) را با خون , با مبارزه , با انقلاب و با شهادت عـجين مـى يابيم. يـعنى بايد گفت مظهر جهاد , مظهر شهادت , مظهر حـركت و نهضت و پرخاش و خشم انقلابى و الهى اسلام , حسين بن على (علیه السلام) اسـت. طـاغوت و طاغوتيان و همه عمال بيگانه مى خواستند عنصر اسـلام را در درون امـت ما به صورتى پوسيده , رخت آور و مسخ شده درآورند. بسيارى از سرمايه هاى عظيم معنوى , اجتماعى و اسلامى ما را در بـين جامعه ما آنچنان كوچك و محدود و واژگونه جلوه دادند كـه روح و حـقيقتش تهى شد و تنها قالبى بسيار مسخ شده از آن بر جـاى مـاند. امام حسين (علیه السلام) كه درس عدالت , مبارزه , ايستادگى و مقاوت مى داد , در جامعه و در امت ما , او و ياران و خاندانش به تـدريج به صورت مظهرى از ضعف در آمده بودند , بطوريكه به تدريج عـاشوراها و مـجالس عزادارى در بين ما شيعيان نه تنها شورانگيز بـيداركننده و تـحرك آفـرين نـبود بلكه متإسفانه به صورتى سرد كننده و رخوت انگيز و ضعف آور و زبون پرور منعكس شده بود. دشمن مـى خواست هـمه سرمايه هاى ارزشمند را از ما بگيرد و آنها را مسخ كـند تا ما محروم شويم و نتوانيم با تكيه به آنها راهمان و راه حق اسلام را ادامه دهيم.
امام حسين (علیه السلام) مظهر خشم خدا در برابر مفسدان
امـام حـسين (علیه السلام) در زنـدگى اش , حتى قبل از آنكه ماجراى كربلا را آغـاز كـند , مـظهر خـشم خدا در برابر ظالمان بود.معاويه در يك نـامه , بـه خـيال خـود , امام حسين (علیه السلام) را نصيحت كرد كه: گويا شـنيده ام با اين و آن رابطه برقرار كرده اى , كسانى با تو آمد و شـد دارنـد و گـويا خيال فتنه انگيزى و ايجاد تفرقه در بين امت اسلام دارى.
مـن تو را بيم مى دهم از آنكه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازى و دست به تفرقه افكنى در بين امت اسلامى بزنى ! در ايـن نـامه بـه چهره نصيحت گر اندرز گوى با حسين بن على (علیه السلام) وارد صـحنه شـده بـود; با عوامفريبى و با ظاهرى آراسته حضرت را دعـوت بـه آرامش و حفظ امنيت و جلوگيرى از اخلال و تفرقه اندازى مـى كند و درخـواست ايجاد يك محيط امن و از اين قبيل توصيه ها را در نـامه اش دارد. امـا آن حـضرت در پـاسخ نـامه فرازهايى تند و روشـنگر در پـاسخ معاويه فرمود. از جمله اين بود كه فرمودتو به مـن گفته بودى كه من خود را در فتنه نيفكنم و گرفتار فته نكنم.
در حالى كه ريشه فته تو هستى و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هـستى. تـو گـفته اى كـه مـن به فكر در افتادن با تو نباشم , من مى ترسم اگر چنانچه به اين فكر نباشم مسئول باشم.
اگـر مـن در فـكر مـبارزه بـا تـو نـباشم در پـيشگاه خدا احساس نـافرمانى و عـصيان مـى كنم. مگر تو نبودى كه حجربن عدى و ياران دلاور و مـبارزش را كه جز حق نمى گفتند شهيد كردى ؟ مگر تو نبودى كـه فرمان دادى هر كس بر دين على (علیه السلام) است او را از حكومت عزل و بـركنار كـنند و حـقش را بگيرند و حقوقش را قطع كنند ؟ مگر دين عـلى (علیه السلام) جز دين خداست ؟ مگر دين على (علیه السلام) جز دين محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و جز دين قرآن است ؟ تو با حق درافتادى.
آن چنان تند در اين نامه معاويه را مورد پرخاش و هجوم قرار داد كه از همان ابتدا پيدا بود كه حسين بن على (علیه السلام) سر ناسازگارى با طاغوت و با ظلم را دارد.
وقتى معاويه على رغم قرار دادى كه با امام حسين (علیه السلام) بسته و بنا بـود كـه بـه جـاى خودش كسى را به عنوان جانشين تعيين نكند اما فرزند نابكارش يزيد را به عنوان جانشين تعيين كرد , اين يكى از مـايه هاى بـر افـروختن خـشم آن حضرت بود.براى اينكه ديد با اين بدعت بزرگى كه معاويه گذارده است و مى خواهد خلافت را در خاندانش مـوروثى كـند , ((و على الاسلام السلام )). اگر خلفاى پيشين بناحق بـر مـسند خـلافت تـكيه زده بودند , اما اين اميد بود كه بعد از آنـكه آن خليفه رفت لااقل مردم دخالت كنند و بتوانند از راههايى وارد شـوند و كـسى را كـه صـالح اسـت بـيابند و يا به سراغ اما راسـتينشان و خـليفه واقـعى پيامبر بروند و او را انتخاب كنند.
اما وقتى بنا شد كه خلافت در خانواده اى موروثى باشد و حكومت دست بـه دست در يك فاميل بگردد , ديگر بعد از آن تدبير از دست مردم و از دسـت اسـلام و قـرآن و از دسـت همه خارج مى شود و تمام قدرت اسلام و قدرت امت در يك فاميل و در يك خاندان متمركز مى گردد.
ايـن مـقدمه مرحله جديد پرخاش و موضع گيرى تند حسين بن على (علیه السلام) در برابر خلافت خاندان بنى اميه بود.
مـعاويه مرد و يزيد بر حسب وصيت غير قانونى و خلافت پيمان او به جاى معاويه نشست. يزيد به عمال و مإمورانش در سراسر سرزمينهاى اسـلامى دسـتور داد كـه از مردم بيعت بگيرند و ضمنا به عاملش در مـدينه دستور داد كه از امام حسين (علیه السلام) هم بيعت بگيرد. از اينجا نـطفه حـادثه كـربلا بـسته شد. بيعت با يزيد يعنى تسليم و پيمان سـازش و همكارى در برابر طاغوت. او بيعت را بر حسين بن على (علیه السلام) عـرضه كـرد و حضرت هم امتناع فرمود. عرصه بر حسين (علیه السلام) تنگ شد و مقدمات قيام و انقلاب را عليه خاندان بنى اميه فراهم كرد.
حـسين بـن على (علیه السلام) مدينه را ترك كرد و به مكه آمد تا در مكه كه مـحل عـبور و مرور قبايل است و از همه اقوام و ملتهاى اسلامى از گـوشه و كـنار كشور پهناور اسلام بدانجا مىآيند و ضمنا خانه امن الهى و حرم خداست بتواند با نمايندگان مردم براى بيدار ساختن و ارشـاد و برانگيختن آنها و زنده كردن احساسات آنها عليه دستگاه بـنى اميه تـماس فـراوان بـگيرد و از هـمانجا هـم نـامه نوشتن و نماينده فرستادن را به سوى كوفه آغاز كرد.
كـوفه مـركز قـسمت عـمده اى از كشور پهناوز اسلام بود و ايران هم وابـسته بـه كوفه بود و مردم هم با سابقه اى كه از حكومت على بن ابـى طـالب (علیه السلام) داشتند , آشناتر با برنامه هاى على (علیه السلام) و خاندان او و نـزديكتر بـه اظـهار وفادارى و همكارى با حسين بن على (علیه السلام) بـودند. بـنابر ايـن , اقـدامات خود را براى ارشاد مردم كوفه و فـراهم سـاختن مـقدمات و بـسيج يك نيروى مخفى در سراسر اين شهر عـليه دسـتگاه ظـلم و طـغيان بـنى اميه شروع كرد. لذا از يك طرف مشغول ارشاد مردم شد , يعنى مرتب حسين بن على (علیه السلام) براى قبايل و افـراد و نـمايندگان مـردم كـه از گـوشه و كـنار مـملكت مىآيند سـخنرانى مـى كند, بـحث مى كند, پيام مى فرستد, نامه مى نويسد و از طرف ديگر هم مركزى را كه مساعدترين مكان براى آماده ساختن مردم عـليه دستگاه بنى اميه است , براى اجتماع مردم و همبستگى آنها و فراهم كردم مقدمات انقلاب , آماده مى كند.
بـعد آن نـامه معروف را خطاب به علما نوشت و سخنى را كه درباره عـلمايى كه در آن روز با دستگاه طاغوت ساخته بودند بيان فرمود; عـلمايى كـه بـا زنـدگى دنيايى و با همان عيش و عشرت , تفاخر و منافع و مطامع خودشان ساخته بودند. آنچنان نامه حضرت اين علماى سوء را كه دربار خلافت ساخته بودند و تند و آتشين منقلب ساخت كه هـمان نامه براى ما و براى روحانيت ما و براى حركت علماى بيدار و انقلابى ما يك انگيزه و برنامه يك حركت بود. اگر يادتان نرفته باشد و در گرما گرم نبرد ملت ما با طاغوت و فرمانى كه امام پشت سـرهم بـراى بيدارى علماى حوزه هاى علميه و همه علماى كشور صادر مى كرد , گاهى هم به همين نامه حسين بن عليه (علیه السلام) استشهاد مى شد و هـمين نامه را بعضى از افراد انقلابى مومن به انقلاب ترجمه و پخش كـردند كـه چـگونه حـسين بن على (علیه السلام) مى فرمايد وظايف روحانيان و دانشمندان و علماى اسلام براى يارى اسلام سنگين است.
بـنابر اين نامه مى نويسد , بيانيه صادر مى كند, سخنرانى مى كند , تـمـاسهاى خـصوصى مـى گيرد , نـماينده و مـإمور مـى فرستد , بـا نـمايندگان مـردم كه از گوشه و كنار مىآيند صحبت مى كند و اعمال انـقلابى تـند زيـر برده و علنى پرخاشگرانه عليه دستگاه سلطه گر بـنى امـيه يـكى پـس از ديگرى از حسين بن على (علیه السلام) صادر مى شود و دقـيقا درس انـقلاب و حـركت تند اجتماعى عليه دستگاه ظلم حاكم و عليه دستگاه استبداد حاكم را براى هميشه به تاريخ مىآموزد.
چـرا اين روابط , اين خطابه ها , اين نامه ها , اين پيامها , اين تـماسها , ساليان دراز بر منابر و در مجالس روضه خوانى براى ما تـكرار نـمى شد ؟ و چرا ما با حسين بن على طرفدار اسلام و انقلابى عدالت دوست آزاديخواه مبارز با ظلم كه انواع نقشه ها و راهها را بـراى بـسيج مـردم و ارشـاد آنان و منفجر كردن جامعه عليه قدرت سلطه گر حاكم مى پيمود , آشنا نمى شديم ؟ چرا كه حضرت را آن گونه كه بايد به ما معرفى نمى كردند ؟ بـا همه اين مقدمات , حسين بن (علیه السلام) آماده حركت به جانب كوفه شد.
نـزديكانش آمـدند و به او گفتند آقا ! اين سفر خطر دارد , دشمن قـوى اسـت , مـردم كوفه هم معلوم نيست وفا كنند , كجا مى رويد ؟ فرمود:
اريد ان امر بالمعروف و إنهى عن المنكر.
مى روم تا امر به معرو و نهى از منكر كنم.
در آن پيامش در جملاتى بيان فرمود: مگر نشنيده ايد كه جدم پيامبر فرمود:
من رإى سلطانا جأرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهدالله , مخالفا لسنه رسول الله صلى الله عليه و آله , يعمل فى عبادالل بالاثم و الـعدوان , فـلم يعير عليه بفعل و لا قول , كان حقا على الله ان يدخله مدخله. (3) هـر كـس ببيند كه سلطان ستمگرى در بين مردم حدود خدا را پايمال كـرده اسـت , بـه مـردم ظـلم مـى كند , منكر را احيا و معروف را لگدمال كرده است , حاكم ضد دين و ضد عدالتى بر مردم مسلط است و سـاكت بـنشيند و در بـرابرش حركت و قيام نكند , بر خداست كه آن شخص ساكت و سازشكار را به همان دركى ببرد كه آن سلطان ستمگر را مى برد و همانجا جاى دهد كه آن سلطان خأن را جاى مى دهد.
فرمود: من وظيفه دارم , بايد بروم و بگويم و مبارزه كنم.
وان كان دين محمد لم يستقم الابقتلى فيما سيوف خذينى.
اگـر ديـن جدم پيامبر جز با قتل و شهادت من مستقر نمى گردد , پس اى شمشيرها مرا در بر گيريد.
مـرا از مـرگ مـى ترسانيد ؟ از شهادت مى ترسانيد ؟ به قول امام و رهـبرمان همين شهادتها و همين خون شهيد است كه از هر قطره اش يك مبارز مسلمان انقلابى مى رويد و زنده مى شود و بر مى خيزد.
حسين بن على (علیه السلام) آنكه در بين راه خبر شهادت مسلم بن عقيل و خبر شورش مردم كوفه و بى وفايى آنها و خبر بسيج عمومى دشمن را شنيد ولـى مـعذالك بـه قـلب سپاه دشمن زد و پرخاش و تعرض و مبارزه و مـجاهده خود را انجام داد و هر صحنه اش , از هر عزيزى كه بر خاك افـتاد , از جوابش , از كودك شير خوارش و از هر عزيزى كه از او بـازماند ايـن پـرچم پـر افتخار را در اهتزاز نگاه داشت و پيام شـهادت را بـه بسيارى از مناطق اسلامى آن روز رسانيد.زينبش , ام كلثومش و همه عزيزانش به صورت الگوها و سمبلها و نمونه هاى عظيم مـجاهده و انـقلاب و مـبارزه و حق خواهى و عدالت طلبى درآمدند , بـراى هميشه تاريخ باقى ماندند و جاودانه اسلام و دين و قرآنمان شدند.
امام خمينى , احيا كننده نهضت امام حسين (علیه السلام)
امـام خـمينى عـاشورا رازنـده كـرد و حسين بن على (علیه السلام) را از آن زواياى تاريك تاريخ كه گردو غبار رفتار ناهنجارمان در طول قرون , چهره تابناكش را پشت ابرهاى تيره مخفى ساخته بود , وارد صحنه كـرد.به خـاطر داريـد هـفده سـال قبل بود كه ناگهان عاشورا رنگ ديگرى به خود گرفت. در عـاشوراى دو روز قـبل از پـانزده خرداد سال چهل دو , جملات نوحه گـرى و سـينه زنـى همه ساله , در آن سال ناگهان به شعارهاى تند عـليه طـاغوت زمـان , عليه ظلم و ستمگرى تبديل شد و ديديم همان هـيئتهاى متفرق كه در گوشه و كنار محلات همه ساله بيرون مىآمدند و بـه سـرو سـينه خودشان مى زدند , اما دشمن بر آنها مسلط بود و هـيچگاه مـشتشان را در بـرابر دشـمن پرخاشگرشان گره نمى كردند و هـميشه بـه سـر خـودشان مى زدند , در آن سال ناگهان اين چهره هاى خـشمگين , مـردم حـسينى مشتهايشان را در برابر كاخ مرمر به سوى دشـمن ستمگر خود گره كردند و حركت دادند و آن شعار معروف را سر دادنـد كـه: (( خـمينى خـمينى خدا نگهدار تو , بميرد بميرد اين دشمن خونخوار تو )).
هـمان نيروهايى كه سالياندارز بر باد مى رفتند و اين سرمايه هاى عظيم نابود مى شد و كسى خبر نداشت كه چگونه اين نيروهاى عظيم در بـطن جـامعه شيعه و در بطن جامعه اسلامى وجود دارد , ناگهان اين نـيروها بـالا آمـد و بـه صورت يك موج و يك اعتراض شد و به صورت يـكپارچه گـره شد و دشمن را لرزاند. لذا رهبر را در شب دوازدهم محرم كه همان شب پانزده خرداد بود دستگير كردند و روز بعد مردم تظاهرات عظيمى بر پا كردند و دشمن هم حمله شديد و كشتار فجيع و سهمگين و وحشيانه اى به راه انداخت.
آن روز عده اى مى گفتند اين حركتها براى چيست ؟ اين مشت به سندان كـوبيدن اسـت; مـا بـا دسـت تهى در برابر چه كسى مقاومت كنيم ؟ برويم باز هم برگرديم به گوشه مساجد و تكيه هاى خودمان و همانجا زمزمه كنيم و توسل داشته باشيم , همين و همين.
چرا بيرون آمديم و چرا مبارزه و پرخاش كرديم ؟ عده اى بنا كردند سمپاشى كردن. شايد دست مثل سمپاشى كه بعد از شهادت حسين بن على (علیه السلام) مـى كردند. عده اى از مردم هم كه ظاهرا مسلمان بودند اما روح اسـلامى در شـريان آن ها جريان نداشت , آنها هم مى گفتند چرا حسين بن على (علیه السلام) رفت ؟ و چرا فرزندان و ياران خود را را به كشتن داد ؟ مـگر تـوانست بـا هـفتاد و دو نفر در برابر آن خيل عظيم دشمن ايستادگى كند ؟ اما نمى دانستند از همان روزى كه خون حسين بن على (علیه السلام) بر سرزمين كـربلا ريـخت پـايه حـكومت طاغوت يزيد و خاندان آن حضرت ايستاده بـودند و مـى ديدند كـه زينب بالاى سر برادرش آمده و با او زمزمه مـى كند , منقلب شدند و آن دگرگونى روحى و شرمندگى آغاز شد , آن رخـنه در صفوف دشمن و طاغوت آغاز شد. بعد قدم به قدم , هر كلامى كـه زينب مى گفت , ام كلثوم مى گفت , امام سجاد مسجد شام مى فرمود , و نيز گريه ها و عزاداريها و خطبه هاى آنها حامل پيامبى بود كه ايـن قـطرات خون شهيدان را بر سر و روى مردم مرده و خواب آلوده عـصرشان پاشيد و خون شيهد در رگ و پوست اين امت به جريان افتاد و چـيزى نـگذشت كه موج اين حركت به تدريج دودمان بنى اميه را بر باد داد. مردم ما هم به دنبال شهدايى كه داده بودند ,e رتب اين طرف و آن طـرف تـظاهرات بود , كشتار بود , دژخيمان حمله مى كردند و عده اى نگران بودند كه آيا محرم چه خواهد شد ؟ و آيا امام درباره محرم چه دستورى خواهند داد ؟ چـند روزى بـه محرم مانده بود كه بيانيه امام صادر شد. امام در اين بيانيه فرمود:
مـحرم مـاه پـيروزى خون بر شمشير است. مو بر بدنها راست شد كه:
امـام چه فكرى براى اين مردم كرده است ؟ چگونه مى خواهد مردم را جلوى گلوله بفرستد ؟ مى خواهد در ماه محرم سيل خون به راه بيندازد ؟ بـه دنـبال اين بيان امام و بسيج او , چگونه جلسات ما پرشكوه , پـر حـرارت و پر تپش و چقدر جالب بر پا شد; در تاسوعا و عاشورا چـه راه پيمايى عظيم و اجتماع با شكوهى بر پا شد; در ميان حمله دشمن و در قلب توطئه دشمن در سراسر كشور , ميليونها نفر به راه افـتادند: همه يكپارچه و همه با يك شعار و با يك پيام و همه در يـك قـيام. بـخوبى ملموس و محسوس بود كه چگونه عاشورا و تاسوعا سـرنوشت ساز است. پشت دشمن را لرزاند , پشت ابرقدرتهاى پشتوانه اسـتبداد را هـم لـرزاند. بـالاخره معلوم شد كه حسين بن على (علیه السلام) رهـبر عظيم الشإن عدالت گستر و انقلابى اسلام چگونه الهام داد و چـگونه جـامعه را بـسيج كـرد. آرى , نـهضت ما بيش از هر چيز از حادثه كربلا جان گرفت و از آنجا مايه گرفت و تغذيه و هدايت شد. اگر تاريخ دقيق انقلاب و نهضت را از سال 42 و مخصوصا يكى دو سال اخـير بـنويسند و مـجموع شـعارها و حركتها و مراكزى كه از آنجا حـركت شـد و مـردمى كـه حـركت كردند و كشته دادند , تمام اينها واقـعه نگارى شود , بخوبى احساس خواهيم كرد كه چگونه بيش از همه حادثه كربلا سرمشق و راهگشا و الهام بخش ما به سوى پيروزى بود و بـه هـر حـال بـه يارى خدا و با اعتماد بر او , با همبستگى همه مردم مسلمان بر دشمن پيروز شدند.
سـود و زيـان آزادى بـراى انقلاب اسلامـى
يكـى از اصـول بسيار دقيق و مهم انقلاب اسلامى, آزادى است. آزادى مفهومـى گستـرده دارد كه اگـر درست شكـافته نشــود, نه تنها از چارچـوب مذهب فراتـر مـى رود, بلكه به ويرانـى كشـور و نظام نيز مى انجامد. بايد ديد مقصـود از آزادى كه يكى از آرمان هاى امام و امت بـوده است چيست؟ و محـدوده آن چقـدر است ؟ آزادى در محـدده سخنان معصـوميـن, بـا آزادى به معناى روز فـرق مـى كنـد. أمه و پيشـوايان ـ عليهم سلام الله ـ آزادمرد به كسـى مـى گـويند كه خـود را از قيد و بنـد گناهان رها سازد و تنها بر خدا توكل كند و جز ((الله)) معبـود ديگرى را براى خويـش نپسندد و به بندگى او بسنده كند. آزادمرد كسـى است كه نه خـوف از دوزخ و نه طمع در بهشت او را به عبادت وامـى دارد, بلكه فقط چـون خدا را شـايسته عبـادت مـى دانـد, پـرستـش مـى كند.مـا آزادى را در مـحدوده پـرستـش خـدا مـى پذيريم و آزادى را در چارچوب قانون قرآن قبول داريـم. ما با آزادىهاى وارداتـى كه از غـرب مىآيد و جـوانان ما را به سـوى الگوهاى غربى فرامى خواند و از پرستـش خدا دور مى كند, مخالفيـم.
اگر خـداوند انسان ها را آزاد آفريده, به ايـن معنـى نيست كه هر كـس هرچه مى خواهد بگويد و هرچه مى خـواهد بنويسد, هرچند مردم را به بـردگى و بنـدگـى غير خـدا وادارد. آزادى در اسلام مطلق نيست بلكه محـدود است. نخـواندن و پخـش نكردن و ترويج ننمـودن ((كتب ضاله)) و نـوشته هاى گمراه كننده جزء مبانى فقه اسلام و در ضميـم قانـون قرآن است. مگر مى شـود بى بندو بارى را آزادى تلقى كرد؟ و مگر مـى شـود قلـم هاى مسمـوم و زهرآگيـن را آزاد گذاشت؟! اشتباه بزرگى است كه برخـى انديشمندان اسلامى مى كنند كه بايد هر كـس در هر چه مى نويسد و پخش مى كند, آزاد باشد, هرچند مطالبـش, مردم را از اسلام, قرآن و نظام روىگردان كند. تـوطئه كردن و نظام اسلامـى را بـرانـداختـن تنها به هجـوم مسلحانه نيست, بلكه قطعا تهاجـم فرهنگـى, شديدتر, كـوبنده تر و خطرناك تر از هر نـوع تهاجمى است.
امـام و رهبـر بزرگ انقلاب رحمه الله عليه, همـواره بـا قلــم و بيان, از خطر فزون از حد قلـم هاى مسمـوم, هشدار داده و مردم را بـرحذر داشته است. نبايـد در مقابل ((نص)), اجتهاد كنيـم و بـا آزادسازى انگشت و زبان, سخنان امام را تخطئه كـرده و زير سـوال ببريم.
قطعا يكـى از اصـول مسلمه انقلاب و نظام اسلامـى آزادى است ولــى اسلام مـاننـد غرب نيست كه آزادى را به طـور مطلق بپذيـرد كه آن ديگر آزادى نيست, بلكه بـى بنـد و بارى و لجام گسيختگـى و اشاعه فحشا است و اشـاعه فحشـا و منكـرات تنها به صـورت فيزيكـى محقق نمـى شـود, بلكه بالاترين منكر و خطرناك تريـن فحشا, فحشاى زبان و قلـم است. اصلا آن چه انسـان را به بهشت يا به جهنـم وامـى دارد, بيـش از هـرچيز زبان او است كه در روايات بسيار زيادى, انسان ها را از لجام گسيختگى زبانش برحذر داشته و ثمره بدسخن گفتـن و بد نوشتـن را جهنم دانسته است. و اين چنيـن نيست كه برخى فكر كنند اگر زبان شخص او را به جهنـم وامى دارد, چه ربطى به جامعه دارد!
قطعا خطر زبان و قلـم براى جامعه بيـش تر است تابـراى فرد و اصلا در صـورتـى زبان, انسان را به خطر مى اندازد و به دوزخ مـى افكند كه در پى تحميل غلطهاى خـود بر جامعه باشد وگرنه صرف داشتـن يك ايـده و يا يك انديشه غلط, خطرى را بـر جامعه تحميل نمـى كنـد و انسـان را به بـدبختـى و شقـاوت شـايـد نكشـاند.
اشاعه فحشا و پخـش نمـودن سخنان تـوطئه آميز است كه مردم را به انحراف مـى كشانـد و قرآن بالاتريـن عذاب را بـراى صاحبـش در نظر گرفته است.((ان الذين يحبـون إن تشيع الفاحشه فى الذيـن آمنوا, لهم عذاب إليم فى الدنيا و الاخره والله يعلم و انتـم لاتعلمون; كسانى كه دوست دارند منكرات و زشتى ها در ميان مومنان, منتشر شـود و شيوع پيدا كند, عذابى دردناك در دنيا و آخرت براى آنان خـواهد بـود.
خداوند مى داند و شما نمى دانيد.))(سـوره نور, آيه19) آرى! تصـور نشـود كه اگر يك برگ, مسأل خلاف و تـوطئهآميز و انحراف كننده و گمراه كننـده در روزنامه يا مجله اى پخـش شـود, مشكل براى جامعه نمىآفريند و خطرى ندارد. اى بسا يك سخـن توطئه آميز, بسيارى از مـردم پـاكـدل و پـاك طينت را به انحـراف وادارد و اى بســا يك سخنرانـى تحريك كننده, جامعه ما را به اضطراب و انحراف بكشانـد و كار به جايى رسـد كه ديگر هيچ كـس تـوانايـى كنتـرل اوضاع را نـداشته بـاشـد. آن جـا است كه همگـان انگشت نـدامت را به دهان مى گيرند و از وضعيت پيـش آمده, اظهار پشيمانى مى كنند ولـى ديگر در آن روز پشيمـانـى سـودى نخـواهد داشت.
بيأيـد تـا كنتـرل از دست نـرفته ـ اى ياوران انقلاب ـ به فكـر چاره جـويـى باشيد. از يكـديگـر انتقام نگيريـد. به خاطـر مصالح شخصـى, نظام را به خطـر نيانـدازيـد. گذشته را هـر چنـد دردناك باشد, به خاطر اسلام و انقلاب اسلامـى و امام از ياد ببريد, با يك دست و يك زبان و با مهر و محبت و بـا صفا و وفا پيمان ببنـديـد كه يار انقلاب و يار امام باشيد و هـم چون دوران پيـش از انقلاب, تلاش ها و جهادها و اجتهادهـا را در راه تـداوم انقلاب و حفظ نظام اسلامـى كه ميراث امام عزيز و شهيدان شاهـد است, به كار بنـديد.
اختلاف سليقه نبايد شما را از خـدا دور سازد. آزاد باشيد و آزاد بينديشيد ولـى در محدوده قرآن و اسلام. آزادى را چنان كه امامان مى خواهند براى خود برگزينيد نه چنان كه شرق و غرب بخـواهد و نه چنان كه هـواى نفـس بخـواهـد و نه چنـان كه نـادانـان و جـاهلان بخـواهنـد. وصيت امـام را در گـوش جـان بسپـاريـد كه فـرمــود:
((اكنون وصيت مـن به مجلـس شوراى اسلامى در حال و آينده و رئيـس جمهور و روساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شـوراى قضايى و دولت در هـر زمان, آن است كه نگذارنـد ايـن دستگـاه هاى خبـرى و مطبـوعات و مجله ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيـم كه آزادى به شكل غربـى ـ آن كه مـوجب تباهـى جـوانان و دختـران و پسـران مـى شـود ـ از نظر اسلام و عقل محكــــوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانـى ها و كتب و مجلات و برخلاف اسلام و عفت عمـومـى و مصالح كشـور حرام است, و بـر همه ما و همه مسلمانان, جلوگيرى از آن ها واجب است و از آزادىهاى مخـرب بايـد جلـوگيـرى نشـود و از آن چه در نظر شـرع حـرام و آنچه بـرخلاف مسيـر ملت و كشـور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامـى است, به طـور قاطع اگـر جلـوگيرى شـود, همه مسئول مـى باشنـد و مردم و جـوانان حزب اللهى اگر برخـورد به يكى از امور مذكـور نمودند, به دستگاه هاى مربـوطه رجـوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودند, خـودشان مكلف به جلـوگيرى هستند, خـداوند تعالـى مددكار همه باشـد)).
(وصـيت نـامه سـياسـى الـهى) يـك بار ديگر با دقت بيـش تـر ايـن سـخنان درربـار را بـخـوانيد و بـبينيد امام چه مـى گـويد؟ شايد تـعجب كرديـد كه امام درست دست بـر مشكل دوران مـا گذاشته و از خـطـرى بـزرگ هـشــــدار مــى دهد. و شايد شگفتـى شما ـ برادر و خواهر عزيز خـواننده ـ از اين باشد كه چطـور تاكنـون ايـن بخـش وصـيت نامه جاودانه امام را نخوانده ايد؟! قطعا خـوانـده ايد ولـى دقـت نـكرده ايد. الان لازم اسـت كه به خاطر خـدا و به خاطر آزرده نـكردن روح والاى امـام عزيزمان, ايـن سخنان را از بر كنيم, حفظ كـنيم, بنويسيم, منتشر كنيـم, در لوح هاى زريـن بنگاريم, به قلب خـود بسپاريـم و از همه مهم تر در جامعه اجرا كنيـم.
چقدر جالب است كه امام با خـون دل و باسـوز روان, اين مطالب را نگاشته و از همه مسئوليـن, و آحاد ملت و جـوانـان آزاده, خواسته است كه ايـن وصيت را بيـش از ديگــر وصيت هايش مد نظر قرار دهند و به كار گيرنـد و به مرحله اجـرادرآورنـد و هـرگز به فراموشـى نسپـارند.
امام همه مسئولين را به نام ياد مـى برد و ايـن تإكيـد بر مطلب است. مسئوليـن نظام را به طـور كلـى دعوت نمـى كند, بلكه تك تك, مسئوليت هاى مهم را يادآور مى شـود و به آن ها هشدار مى دهد. رئيـس جمهور را مـورد خطاب جـدى قرار مى دهد و اكتفا نمـى كند به گفتـن ((رئيـس جمهور)) بلكه تمام روساى جمهور آينده را فرا مى خواند و تمام اعضاى دولت را در هر زمان مخاطب قـرار مـى دهـد و به آن ها سفارش جـدى مـى كند. امام آينـده بيـن است و متـوجه خطر بالقـوه آزادى به شكل غربى (يعنـى بـى بنـد وبارى سياسـى) و هـرج و مـرج مـى باشـد و لذا همه گروه هاى مسئول را ـ در ابتـدا ـ مـورد خطاب قـرار مـى دهـد و مسئوليت را متـوجه همگـان مـى كند.
امام ايـن نـوع آزادى را نه تنها تخطئه مـى كند كه آن را از نظر فقهى ((حـرام)) مى دانـد و عدم مشـروعيتـش را اعلام مـى فـرمايـد.
ضمنا نـاگفته نمانـد كه امام تمـام رسـانه هـاى جمعى را مـد نظر داشته است و همه را يكسان به دورى از بـى بند و بارى امر مـى كند و خطر تـوطئه آنان را از هر خطـرى بالاتـر مـى دانـد. و آن چه كه حيثيت جمهورى اسلامى را ممكـن است به خطر بياندازد, دستـور قاطع مى دهد كه از آن جلوگيرى شـود و همه را در برابر ايـن امر بسيار مهم و حياتى, مسئول مى داند.
امام هرگز خواهان هرج و مرج نيست و نمـى خواهـد كه مردم سر خـود كارى را بكنند و يا تصميمـى بگيرند كه خـداى نخـواسته, منجر به اضطراب شـود و هرج و مرج حكمفرما گردد و كنتـرل از دست بـرود و مـردم به جان هـم بيافتنـد و گروه ها به جنگ و دعوا با يكـديگـر بپـردازنـد, و دشنام هاى نـاروا به يكـديگـر بـدهنـد و در حـالت كينه تـوزى و دشمنـى, انتقام بگيرنـد و برادرى و برابرى خـود را فراموش كنند و انقلاب اسلامى را فداى هواهاى نفسانى خويـش كنند و مسئوليـن محترم نظام را ـ هر كس به گونه اى ـ زير سئوال ببرند و دست از اطاعت رهبرى بـردارند و به يكـديگر تهمت بزننـد و ناسزا گـويند و دشمـن اصلى را فراموش كنند و جنايت هاى صهيونيست را از ياد ببرند و خطرهاى بالفعل و بالقـوه دشمنان قسـم خـورده انقلاب را ناديده بگيرنـد و در نتيجه همه نهادها و مقام ها و شخصيت ها و اصـول زير سئوال برود و مردم به حيرت و سرگردانـى روى آورنـد و حالت يإس و نـوميـدى بـر قلـوب مـومنان مستـولـى گردد و آرزوى ديرينه دشمنان محقق شود و غرب پـرستان بـر انقلاب, مسلط شـونـد و سرانجام خـدا فرامـوش شـود و احكام قرآن پايمال گردد و روح پاك شهيـدان آزرده شـود و روح امـام از مـا نـاراضـى شـود.
امام به خاطر اين كه اين مسأل رعايت شـود, قبل از ايـن كه مردم را مخاطب قرار دهد, مسئوليـن را تك تك دعوت مى كند و آن ها را در تمام اعصار و دوران ها مورد خطاب قرار مى دهد كه جلـوى ايـن مشكل بزرگ را بگيـرند و نگذارنـد, قلـم هاى زهـرآگيـن دشمنان, اسلام و نظام اسلامى و حيثيت جمهورى اسلامـى را به خطـر اندازنـد ولـى در آخرين جملات وصيت خويش, مردم و جوانان حزب اللهى را نيز در ايـن مسئوليت شـريك مـى دانـد و آن ها را ـ كه همـواره حافظ و نگهبـان انقلاب بـوده اند و بدون هيچ طمع و چشـم داشتـى از جان و مال خـود بـراى نگهدارى آن گذشته انـد ـ دعوت به مشـاركت مـى كنـد ولـى نه به طـور خـودسرانه بلكه با حفظ مراتب, يعنـى بايد در ايـن گـونه امور به دستگاه هاى مربـوطه رجـوع شود و مسئوليـن, مطلع و آگاه شـونـد و در جـريان كار قـرار گيـرنـد ولـى اگـر روزى رسيـد كه متإسفانه از عهده امر برنيامـدند يا شانه خالـى كردند يا مطلب را جدى نگرفتند, در آن صورت چاره اى نيست جز ايـن كه خود كمر همت را محكـم ببندند و هم چون هميشه در صحنه حاضر شوند و از انحراف موجـود جلوگيرى كنند و ايـن تكليف الهى را با دقت و بدون تضييع وقت, به مرحله عمل درآورند.
باز هـم سخن امام را در آغاز پيروزى بشنويد كه چه خوش است سخـن حق از حق شناس شنيدن:
((حالا كه قلـم آزاد شد, ايـن طـور نباشـد كه هر كـس هر چه دلـش بخـواهد بگويد و هر كـس كارى كند كه ايـن مملكت (كشـور) از نظم بيرون بـرود, از نظام بيـرون بـرود. ايـن معناى آزادى است؟! آن آزادى كه در ممالكـى كه ما را مى خواهند بخـورند هست, ايـن طـورى است؟! اگر اين طـور بـود انسجام پيدا نمـى كردند, ايـن ترقيات را پيـدا نمـى كـردنـد, آن ها با اسـم آزادى كه در مغز ايـن جـوانان مى اندازند, با اسـم آزادى مـى خواهنـد شما را تحت حمايت خـودشان قرار بـدهند و آزادى را از شما سلب كننـد.)) (58/10/9) امام از روز اول انقلاب تا آخرين وصيت نامه اش بر اين معناتإكيد فراوان دارد كه نبايد آزادى غربـى در ايران اسلامـى راه يابـد و نبايـد آزادى را به گـونه اى كه در غرب تلقـى مـى شـود, در ايران حكمفـرما گردد و نبايـد جـوانان ما از آن آزادى الگـو بگيرنـد.
بايد رسانه هاى تبليغاتـى خـودشان را اصلاح كنند و هر كـس مـواظب سخـن گفتنـش و قلـم به دست گـرفتنـش بـاشـد.
آزادى را كه هديه اى است الهى, به انتقام الهى نكشانيد و بر ضـد مصلحت نظام و كشـور قلـم فـرسـايـى ننمـأيـد.
رهـبر معظم انقلاب اسلامى هم دربياناتى اينچنين فرمودند: ((ما به آزادى بـيان و آزادى فـعاليت هاى اجـتمـاعى معتقـديـم, اصلا ايـن مـفاهيـم و ايــن حـقايق را, انـقلاب و پـيشـروان انقلاب در ايـن كشـور آوردند. اما اين آزادى محدود است; حـد ايـن آزادى كجاست؟ حدش عبارت است از آن حـدودى كه اسلام تعييـن كـرده است. اگر بنا شد كسانى مردم را به بـى ايمانى و به شهوات سـوق بدهند, آن ها در اين كار آزاد نيستند. ايـن آزادى, آزادى خيانت است. اگـر كـسانى قرار شد بنشينند توطئه كنند و اين توطئه را به شكى در يـك نـوشته مـنعكس كـنند, ايـن آزادى توطئه است; ايـن آزادى مردود است.اين ملت, ملت انقلابى است. ايـن كشور, كشـور اسلام و امام زمان و اهل بيت و قـرآن است. ريشه هاى ايمـان در ايـن كشـور, خيلـى عميق است. بنده مى دانـم كه در درون ايـن ملت, امـواج خروشان عشق به مبدإ ايمانى و اسلامى موج مى زند. بنده مى دانـم كه اكثريت قاطع جوانان ايـن كشور, با فطـرت دينى و ايمانـى تـربيت مـى شـونـد; ديـن را مى خـواهند و نجات را در دين مى يابند. مـى بيننـد كه ايـن ملت به وسيله تمسك به ديـن و به حبل الله تـــــوانست به عزت و استقلال برسدو آماده دفاع از دين است; هر وقت هـم كه لازم باشد, از ديـن دفاع مـى كنـد و فكـر مصـالح و منافع خـودش را نمـى كنـد.)) (77/6/25)
زمینههای بروز قیام
سیاست اسلامزدایی شاه
رژیم شاه سعی میکرد تا اسلام را از محتوای خویش خالی نموده و موقعیت روحانیت را در نزد مردم تضعیف نماید. همین مخالفت شاه با خواستهای مردم و روحانیت در مورد تحقق احکام اسلام بود که به نهضت اسلامی ایران انجامید. معرفی حکومت اسلامی به عنوان حکومتی استبدادی و زورگو، منزویسازی اسلام در جامعه با ترویج این فکر که دین برای نابود کردن مردم است و اسلام نمیتواند در عصر کنونی حکومت را به دست بگیرد و به عبارتی سادهتر، تضعیف نهضت اسلامی از راه اسلامزدایی، از برنامههای رژیم فاسد پهلوی بود. اقدامات شاه در جدایی دین از سیاست و جدا کردن مردم ایران به ویژه جوانان از اسلام و مذهب و پایمال کردن ارزشهای اسلامی و انحراف از راه مستقیم اسلام، موجب گردید که مردم ایران احساس کنند اعتقاد توحیدی و مذهبی آنان نادیده انگاشته شده است.
اختناق و ستم رژیم پهلوی
ظلم و ستم رژیم شاه، ابعاد گوناگونی را در برمی گرفت. سرکوب، تبعیض و نابسامانی، از ابعاد این ظلم و ستم به شمار میآمد. یکی از عوامل بروز قیام، سیاست تهدید، ارعاب و سرکوب مخالفان از سوی شاه بود. استفاده از قدرت نظامی، ایجاد رعب و وحشت، اِعمال اختناق و فشار، اتکا به زور سرنیزه و رواداشتن انواع ظلم از سوی رژیم شاه به مردم، موجب شد که وسعت دامنه قهر و فشار، به درجه تحملناپذیری برسد و مردم ایران برای مقابله با غارت و چپاول اموال، تخریب منازل، هتک نوامیس، و نیز سر به نیست کردن مخالفان و تظاهر کنندگان از سوی رژیم پهلوی، دست به نهضتی اسلامی بزنند. از سوی دیگر، مالیاتهای سنگین و کمرشکن، شکاف اقتصادی و طبقاتی، نابسامانی وضع اقتصادی و فرهنگی، دست اندازیهای ایادی رژیم به مال و جان مردم، موجب شد تا مردم بر ضد تبعیضها و محرومیتها قیام کنند و مبارزه با ظلم و ستم را، از مهمترین وظایف خویش بدانند.
پایمال شدن حقوق و آزادی ملت ها
قدرت یکجانبه، قدرتطلبی و نیز نوع حکومت مطلقه شاه، باعث شده بود تا آزادیها و حقوق ملت از سوی رژیم نادیده گرفته شود. همچنین دخالت نکردن مردم در مجالس شاهنشاهی، سرکوب آزادیهای آنها، عدم تطابق حکومت با خواستههای ملت و موافقت نکردن شاه با درخواستهای مردم و روحانیت، موجب شده بود تا حیثیتهای ملی و مذهبی نابود شده، مردم از حکومت جدا شوند.از این رو، به دنبال درک خیانت رژیم به ملت در خصوص محرومیت از آزادی، مردم ایران به مقابله با رژیم پهلوی دست زدند. در حقیقت، یکی از عوامل بروز قیام، بالا رفتن شعور سیاسی مردم، بیداری ملت، تحوّل مردم و بالا رفتن فهم سیاسی آنان و نارضایتی عامه مردم و فقدان آزادی و حقوق مشروع بود. به خاطر بالا رفتن شعور و آگاهیهای مردم از یک طرف و فقدان پایگاه مردمی رژیم شاه و نبود آزادی و مشارکت سیاسی از طرف دیگر بود که مردم انقلابی ایران، دست به قیامی زدند تا به حقوق و آزادیهای شرعی خود دست یابند.
وابستگی به بیگانگان
یکی از عوامل فروپاشی حکومت پهلوی را میتوان عدم اتکا به قدرت ملت و تکیه به بیگانگان دانست. در حقیقت عامل قیام اسلامی، وابستگی فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی رژیم پهلوی به بیگانگان، دخالت آنها در امور داخلی مملکت، اتکای رژیم به عوامل خارجی و بیگانه، وابستگی سران مملکت به استعمارگران و تکیه نکردن به مردم و فقدان مشروعیت به دلیل اتکا به حمایت بیگانگان بوده است. از این رو، وابستگی رژیم شاه به استعمار خارجی و از دست دادن پایگاه ملی، موجب انحطاط و از بین رفتن اقتصاد مملکت، نابودی سرمایههای انسانی و مادی، تاراج اموال کشور، استثمار ذخایر و نابسامانی وضع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران گردید که این مهم، موجبات قیام برای دست یابی به استقلال را فراهم آورد.
رواج فساد مالی، اداری و اخلاقی
ظلم و ستم شاه به آن اندازه بود که سعی در انحطاط فرهنگ مملکت از راه ترویج فرهنگ مبتذل غربی و شیوع مراکز فساد و فحشاء داشت. اشاعه فساد و تعلیمات انحرافی در دانشگاهها و سرگرم کردن جوانان و افراد مملکت به مسایل ویرانگری چون مواد مخدر و عیاشی، این تکلیف را برای تک تک ملت مسلمان ایران ایجاد کرد که در برابر ظلم قیام کنند؛ چه پیروز شوند و چه در این راه جان خود را از دست بدهند. در پی بیداری مردم از خواب غفلت به برکت تحوّل روحی و فرهنگی در جامعه، و نیز زنده شدن امید و اطمینان و اعتماد به نفس در مردم و تقویت بنیه عقیدتی ـ سیاسی آنان و ایجاد یک انقلاب درونی در باطن مردم بود که ملت ایران برای برقراری معنویت و تحقق ارزشهای اصیل انسانی و اسلامی قیام کرد که این مهم در نهایت به ظهور انقلاب انجامید.
وقوع حوادث افشاگرانه ماهیت رژیم پهلوی
نهضت اسلامی، فرایندی بود که به مرور زمان شکل گرفت؛ فرایندی که برخی حوادث، پدیدهها و جریانها، موجب تسریع در وقوع آن شد. بعضی از این پدیدهها، ریشه در نهضت تنباکو و جنبش مشروطیت دارد که قدرت مذهب و روحانیت را آشکار ساخت و برخی دیگر از قبیل قیام پانزده خرداد، سرآغاز نهضت اسلامی روحانیت به شمار میآید. در طول یک قرن، مردم ایران کوشیده بودند که دست به ایجاد حکومت اسلامی بزنند و احکام اسلام را ترویج نمایند، ولی به رغم تحمل تلفات و رنجهای فراوان، در این راه موفق نشده بودند. حوادثی مانند هفدهم شهریور 57، نقشی مهم در افزایش آگاهی ملت ایران و بر ملا شدن ماهیت فریبکارانه رژیم پهلوی ایفا نمود. چنین وقایعی، از آن لحاظ که ظلمها، ستمها و شرارتهای رژیم پهلوی را آشکار کرد، زمینهساز انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن آن گردید.
اهداف انقلاب اسلامی
استقلال و آزادی
استقلال و آزادی، از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، در اصلهای متعددی، به جایگاه رفیع استقلال و آزادی اشاره دارد. ضمن اینکه در اصلی جداگانه، این دو موضوع را لازم و ملزوم یکدیگر میداند و اجازه نمیدهد فرد یا گروهی، به نام آزادی، به استقلال کشور لطمه وارد کند یا برعکس، هیچ مقامی به نام حفظ استقلال، آزادیهای مشروع را سلب کند. در قانون اساسی آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند».
تعلیم و تربیت جامعه انسانی
تعلیم و تربیت انسانها، یکی از اهداف آشکار انقلاب اسلامی به شمار میآید. تعلیم به معنای آموزش و تبلیغ احکام الهی، نشر آن در جامعه و آشنا ساختن انسانها به وظایف و مسؤولیتهای شرعی و اخلاقی است. تربیت هم به معنای آن است که انسانها از جهت فکری و اخلاقی پرورش یافته، استعدادهایشان شکوفا گردد. این دو امر اساسی یعنی تعلیم و تربیت جامعه انسانی، از هدفهای بلند بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بوده است.
امام خمینی رحمت الله علیه ، معمار بزرگ انقلاب اسلامی، در اینباره میفرماید: «تمام گرفتاریهایی که ما در طول این مدت تاریخ داشتیم، بهرهبرداری از جهالت مردم بوده؛ جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند؛ علمِ جهتدار داشتند، ممکن نبود که منحرفین بتوانند آنها را به یک جهتی که برخلاف این مسیری است که مسیر خود ملت است، تجهیز کنند».
توجه به بُعد معنوی جامعه (تزکیه)
یکی از اهداف انقلاب اسلامی، توجه به بُعد معنوی جامعه و تزکیه افراد است. کمال مطلوب انقلاب ما، در آن است که جامعه از زنگار جهل و بیخبری پاک گردد تا آگاهانه مسؤولیت خود را درک کند و در مسیر صراط مستقیم، و به دور از هرگونه انحراف اخلاقی گام بردارد. از این رو، در قانون اساسی برخی از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران چنین بیان شده است:
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی؛ بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه گروهی و وسایل دیگر؛ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی؛ و تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنّی، فرهنگی و اسلامی از طریق مراکز تحقیق وتشویق محققان.
خدمت به قشر محروم جامعه
یکی از اهداف انقلاب اسلامی، خدمت به مستضعفان و قشر محروم جامعه است. رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند: «حامیان اصلی انقلاب اسلامی، طبقه محرومند که باید مورد توجه خاص برای خدمت قرار بگیرند؛ به دو دلیل: اولاً، چون احتیاجاتشان بیشتر است و عدل این را اقتضا میکند، و ثانیا چون آنها پشتیبانیشان از نظام جدّیتر و همیشگیتر است و از اول این جور بوده است. توی جبههها چه کسانی بودند؟ نسبتها را ملاحظه کنید. خیلی از این پولدارها، از این مرفهین جامعه، از این بیدردها و بیاحساسها، هشت سال جنگ آمد و رفت و اینها جنگ را حس نکردند. همان غذا، همان راحتی، همان آرامش و چهار روز هم اگر شهر مورد تهاجمی بود، سوار ماشینشان میشدند و میرفتند یک جای دیگر و راحت استراحت میکردند و نفهمیدند بر سر این مملکت چه گذشت».
اصلیترین اهداف انقلاب اسلامی
احترام به کرامت انسانی، احیای تفکر عقلانی در حوزه معرفت دینی، نفی اندیشه جدایی دین از سیاست و علم، بازگشت به هویّت دینی و فرهنگی، احیا و اصلاح باورهای مذهبی، مقدّم داشتن منافع جمعی به جای منفعتطلبیهای فردی، ایجاد وضع مناسب برای رشد مادّی و معنوی انسانها و سرانجام، عزّت امت اسلامی، از اصلیترین اهداف انقلاب اسلامی است. در حقیقت وجه غالب انقلاب، کوشش در راه زنده نگه داشتن فرهنگ و تمدن اسلامی و تشکیل حیات طیبه در عصر حاکمیت کفر و الحاد است.
دستاوردهای سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی
نفی شرق و غرب
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، نفی شرق و غرب و دولتهای استکباری است از اصول مسلّم و خدشهناپذیر حاکم بر سیاست خارجی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به آن تصریح شده، اصل «نه شرقی و نه غربی» است. زمانی که جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی نه غربی، نظام سلطه جهان را درهم شکست و چون کوهی استوار در مقابل دشمنان ایستاد و استقلال خود را حفظ کرد. امام راحل درباره این سیاست میفرمایند: «ما، نه تحت حمایت آمریکا و نه تحت حمایت شوروی و نه تحت حمایت هیچ قدرتی نیستیم.... آن چیزی که شما میخواستید، جمهوری اسلامی بود. آن چیزی را که شما میخواستید، نه شرقی و نه غربی بود و این حاصل است؛ این را حفظش کنید».
بازگشت از سیاست نه شرقی و نه غربی؛ خیانت به اسلام
یکی از دستاوردها و ارزشهای انقلاب اسلامی، نفی شرق و غرب و دولتهای استعماری و استکباری بوده است. حضرت امام خمینی رحمهالله عدول از این سیاست را خیانت به اسلام و مسلمانان دانسته، میفرمایند: «بر هیچ یک از مردم و مسؤولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران، بر پایه سیاست نه شرقی و نه غربی استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزّت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود».
تحقیر آمریکا در سطح بین المللی
بیتردید، تحقیر آمریکا در صحنههای منطقهای و بینالمللی، یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی است. جنایات و ستمگریهای آمریکا به مردم ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، به اندازهای است که امام خمینی رحمهالله از آمریکا به عنوان شیطان بزرگ یاد میکردند. به همین جهت، مبارزه با این غول استعمارگر، همواره یکی از سرفصلهای مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول مبارزات ملت قهرمان ایران بوده است. در طول نیم قرن گذشته، هیچ حادثهای به اندازه انقلاب اسلامی نتوانسته به حیثیت بینالمللی آمریکا ضربه وارد کند. سقوط رژیم شاهنشاهی که به عنوان مدافع و حافظ منافع آمریکا در منطقه عمل میکرد، اخراج هزاران کارشناس و مستشار آمریکاییاز ایران، خروج از پیمان سنتو که برای حفظ منافع آمریکا تشکیل شده بود، اشغال لانه جاسوسی، دستگیری دیپلماتهای جاسوس و دهها نمونه دیگر، از جمله موارد تحقیر آمریکاست. مقابله آشکار آمریکا برضد انقلاب اسلامی ایران، نتیجه این ضربههای پیاپی به حیثیت بینالمللی آمریکاست.
مبارزه با آمریکا
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی را میتوان مبارزه با آمریکا، به عنوان مظهر استکبار در دنیای معاصر دانست. رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللّه خامنهای ـ مدظله العالی ـ مبارزه با آمریکا را از دستاوردهای انقلاب اسلامی و سیاست خارجی نظام میدانند و میفرمایند: «ما حتی یک لحظه با آمریکا کنارنخواهیم آمد و این راه درستی است که انتخاب کردهایم. در این مبارزه، به پیروزی خواهیم رسید و شاخ و دندان آمریکای متجاوز را خواهیم شکست».
توجّه به معنویات
یکی از نتایج انقلاب اسلامی، توجّه به معنویات و حاکم کردن ارزشهای معنوی در جامعه است. شهید مطهری در این زمینه میفرمایند: «از جمله خصوصیات انقلاب ما، یکی این است که چون بر پایه ایدئولوژی اسلامی قرار گرفته، به معنویت واقعی متکی است».
نامشروع اعلام کردن اسرائیل
نامشروع اعلام کردن اسرائیل و به رسمیت نشناختن مذاکرات صلح خاورمیانه و اعلام مبارزه تا سرنگونی این رژیم غاصب که از حمایتهای همهجانبه غرب و به ویژه آمریکا برخوردار است، یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی به شمار میرود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و قطع رابطه با اسرائیل، سفارت این رژیم اشغالگر در تهران، به سفارت فلسطین تبدیل و از سوی امام راحل، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، روز جهانی مبارزه با رژیم صهیونیستی و روز قدس اعلام گردید. انقلاب اسلامی، نزدیکترین دوست این رژیم را در منطقه، به سرسختترین دشمن آن تبدیل کرد. امروزه حتی در میدانهای ورزشی بینالمللی، ورزشکاران ایرانی به مصاف ورزشکاران رژیم صهیونیستی نمیروند و با این حرکت، اعلام میکنند که به همین مقدار نیز حاضر به پذیرفتن چنین دولتی نیستند.
قطع رابطه با رژیم آپارتاید
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، قطع رابطه با رژیم آپارتاید و نژادپرست آفریقای جنوبی بود. مبارزه با این رژیم، نمادی از تحول در سیاست خارجی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار میآید. حمایت گسترده ایران از مبارزات مردمِ آفریقای جنوبی و فعالیتهای پیگیر دیپلماتیک برای تحریم سیاسی و اقتصادی و تحت فشار قرار دادن رژیم آپارتاید، از برنامههای اصلی حکومت انقلابی ایران بود. نلسون ماندلا، اولین رئیس جمهور آفریقای جنوبی در جریان سفر به ایران در این زمینه اظهار داشت: «انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی، امیدهای فراوانی را برای قیام مردم آفریقای جنوبی در مبارزه با بیعدالتی به همراه داشته است و بدون تردید، تاریخ هرگز نقش ایران اسلامی را فراموش نخواهد کرد».
حکومت جمهوری اسلامی
یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی و شعار محوری مردم مسلمان ایران، برقراری حکومت «جمهوری اسلامی» است. جمهوری اسلامی، تعریف و ویژگیهای خاصی دارد. رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهالله ، در پاسخ سؤالی در مورد کیفیت نظام جمهوری اسلامی فرمودند: «حکومت اسلامی، حکومتی است بر پایه قوانین اسلامی. در حکومت اسلامی، استقلال کامل حفظ میشود. ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی، یعنی محتوای آن فرم که قوانین الهی است».
گشودن فصلی نو در تاریخ بشر معاصر
دهه فجر، فرصت بازنگری در ارزشها و آرمانهاست و اینکه چه بودیم و چه میکردیم و چه میخواستیم، و اکنون کجاییم و چه میکنیم و در پی چیستیم و در کدام راه و مسیریم؟ کمترین دستاورد این انقلاب مبارک و شکوهمند، گشودن فصلی نو در تاریخ بشر معاصر است و این کم نیست. آیا احساس سربلندی نمیکنید که آیین و مکتب شما، یعنی اسلام حیاتبخش و آسمانی، امروز بارقه امیدی در دل میلیونها انسان ناامید و سرخورده و مأیوس آفریده است و آنان به نجات خویش در سایه اسلام، امیدوار و دلخوش شدهاند و در این راه تلاش میکنند؟ پس بیایید قدر انقلاب و نظام خویش رابدانیم و با جان و دلْ آن را پاس داریم.
حمایت از ملتهای مستضعف
پیروزی انقلاب اسلامی، نتیجه سالها مبارزه ملت مسلمان ایران و به خون غلتیدن هزاران شهید و یکی از آثار آن، قطع رابطه با صهیونیستها و نژادپرستان، و حمایت از ملتهای مستضعف است. آری، پشتیبانی از ملتهای مسلمان و محرومان جهان، آرزوی دیرینه مردم مسلمان و حقطلب ایران در روابط خارجی بود که با راهنماییهای امام خمینی رحمهالله ، تحقق یافت. ما پیروزی انقلاب اسلامی، به جای سفارت اسرائیل، نمایندگان فلسطینیان و به جای رژیم کمونیستی افغانستان، مجاهدان افغانی در ایران دفتر نمایندگی گشودند و از حمایتهای مردم بیداردل و سپیداندیش ایران اسلامی برخوردار شدند.
ترویج اسلام
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ترویج دین مُبین اسلام بوده است. رهبر معظم انقلاب دراینباره فرموده است: «ما میخواهیم با ترویج اسلام در حد توان خود، دنیا را مؤمن به خدا کنیم، دین خدا را یاری دهیم و در این راه، سیلی خوردن و رنج کشیدن را افتخار و مایه اعتلای خود میدانیم. ما برای دین خدا، اعتلای کلمه حق و پیش بردن اهداف الهی و اسلامی در جهان مبارزه میکنیم و برای این منظورْ عزّت، حکمت و مصلحت را محور اساسی سیاست خارجی خود قرار دادهایم. عزت به معنای احساس اقتدار الهی است و هر کس احساس ذلت کند، از ما نیست. کارگزاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید در تمامی برخوردهایشان احساس عزّت کنند واین مسأله، غیر از احساس تکبر و نخوت است».
تغییر در اصول قانون اساسی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی در کشوری است که به گواهی تاریخ، دستکم در دوران معاصر، همواره تحت نفوذ قدرتهای استعماری و بیگانه بوده است. پس از پایان جنگ جهانی دوم و صفبندی دو بلوک غرب و شرق، آمریکا به قدرت خارجیِ بیرقیبِ سیاسی و اقتصادی در صحنه ایران تبدیل شد. امّا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و کسب استقلال سیاسی ملت ایران، اصول قانون اساسی نیز تغییر یافت و آرمان استقلالطلبی مردم در قانون اساسی جای گرفت. به عنوان نمونه، در اصل 152 قانون اساسی آمده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، براساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیزِ متقابل با دول غیرمحارب استوار است.
مطرح کردن اسلام در صحنه سیاست بینالملل
مطرح کردن اسلام در صحنه سیاست بینالملل، یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است. آری، طنین انقلاب اسلامی، به دلیل دارا بودن مایه دینی و زیربنای غنی فرهنگی آن، همراه با آهنگ موزون و جانبخش امام خمینی رحمهالله ، به سرعت گوشها را در گستره جهان نوازش داد و قلوب انسانهای مشتاق حقیقت و تشنه معنویت را به زلال تفکر اسلامی رهنمون شد. این انقلاب کم نظیر، در اندک زمانْ با وارد کردن اسلام در صحنه سیاست بینالملل، توانست معادلات قدرت رادر جهان تغییر دهد و خود را به عنوان نیروی سیاسی و فرهنگی جدید، در مرکز توجهات جهانی قرار دهد.
الگوی سیاسی ملتها
اینک انقلاب اسلامی به عنوان الگوی سیاسی و فکری ملتهای جهان درآمده است و این دستاورد مهمی برای انقلاب اسلامی به شمار میرود. آری، تاریخ جهان پر از حوادث، رویدادها و انقلابهایی است که هر کدام، آثاری مثبت یا منفی به دنبال داشته است. آثار بعضی از انقلابها، با توجه به ماهیت مادّی و اهداف سطحی آنها، محدود به زمان و مکان است و پس از مدتی نابود میشود. در مقابل بعضی دیگر، به دلیل ماهیت معنوی و اهداف بلند انسانی و الهیشان، به زمان و مکانِ خاصی محدود نمیشود و شعاع فکری و سیاسی آن، سایر کشورها را نیز فرا میگیرد. این جنبشها، الگوی سیاسی و فکری ملتهای دنیا قرار میگیرد و هرچه از زمان وقوع آن میگذرد، جایگاه واقعی خود را بهتر و بیشتر به دست میآورد. انقلاب اسلامی ایران، از جمله پدیدههای تاریخی است که موج عظیمی در دنیا ایجاد کرده و دورترین نقاط جهان را در برگرفته است.
جاذبه و دافعه
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، جاذبه و دافعه آن است. بیشک انقلاب اسلامی، برخی از کشورهای دنیا را به سوی خود جذب و برخی را از خود دفع کرده و به رویارویی برانگیخته است. در واقع این دفع و جذب، به سبب ماهیت فرامادی و اهداف بلند الهی و انسانی آن است. کشورهایی که دچار بحرانهای معنوی شدهاند، به سوی انقلاب اسلامی گرایش پیدا کرده و کشورهایی که منافعشان به خطر افتاده، از انقلاب اسلامی روبرتافتهاند و اقدام به توطئههای متعدد و گسترده برضد آن کردهاند.
آزادی
آزادی، یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. آزادی، از نخستین شعارهای رهروان و مسلمانان آزاده میهنمان بود. آنها میدانستند که انقلاب اسلامی بدون آزادی از سلطه ستمگران و بیگانگان، به ثمر نخواهد رسید و جمهوری اسلامی بر بنیادی محکم و استوار بنا نخواهد شد. 25 سال پیش، آخرین بقایای نظام شاهنشاهی فرو ریخت و آزادی، به عنوان رهاورد گرانبهای این حرکت پرشور و معنوی مردم، به ظهور رسید. بنابراین، آزادی، میوه و ثمره پیروزی انقلاب اسلامی و خونبهای شهیدان انقلاب است که باید با تمام توان از آن حفاظت و صیانت کرد.
احیای بُعد سیاسی حج
احیای بُعد سیاسی حج، یکی از نتایج بسیار مهم انقلاب اسلامی است. این انقلاب، موفق شد دنیا و به ویژه مسلمانان را به این حقیقت برساند که حج، صرفا فریضهای عبادی نیست، بلکه در عین حال، از بُعد سیاسی و اجتماعی نیز برخوردار است که اگر مسلمانان به آن توجه کافی کنند، میتوانند کشورهای اسلامی را از زیر بار ستم قدرتهای استکباری رهایی بخشند. انقلاب اسلامی، از حجْ به عنوان کُنگره عظیم اسلامی یاد کرد و ازاین راه، توانست مسلمانان جهان را به سطح بالایی از آگاهی و خودباوری برساند. همچنین به آنها آموخت که میتوانند با تلاش و مجاهدت، و نیز با استفاده از نیروها و استعدادهای درونیشان، روی پای خود بایستند.
تغییر نظام سیاسی
تغییر نظام سیاسی، یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی به شمار میرود. در 22 بهمن ماه 1357، جهان شاهد حماسه سترگ ملتی بزرگ بود که باتمام توان بر طاغوت تاخت. درچنین روزی، طومار سیاه چند هزار ساله شاهنشاهی درهم پیچید و پنجاه سال خودکامگی، ظلم، استبداد و چپاول رژیم پهلوی پایان پذیرفت. این تغییر در نظام سیاسی ایران، در پی تحول روحی و معنوی مردم این سرزمین به وقوع پیوست. این تحول عظیم، بر هیچ قدرت و دولتی متّکی، و از هیچ مکتب و مرامی جز اسلام متأثر نبود. این انقلاب، بر اساس الگوی اسلام راستین و با مشارکت مردم به وجود آمد و ارزشهایی نوین به جوامع بشری عرضه کرد.
نظام توحید؛ مبارکترین دستاورد انقلاب
والاترین و اساسیترین نتایج انقلاب اسلامی، این است که حاکمیت طاغوت و نظام استبداد راسرنگون، و نظام توحید و اسلام را جانشین آن کرده است. گرچه انقلاب اسلامی ما، در تمام ابعاد، برکات و دستاوردهای بیشماری برای مردم ما و مستضعفان و محرومان سراسر جهان به ارمغان آورده، ولی حتی اگر ما از نظرزندگی و مظاهر مادّی در سختترین اوضاع قرار داشته و از هیچ نعمت و مزیّتی برخوردار نباشیم، همین که در سایه حاکمیت الهی و اسلامی زندگی میکنیم و سایه حکومت طاغوت و کفر برسرمان نیست، خود، بزرگترین نعمت و موهبت الهی و مبارکترین دستاورد انقلاب به شمار میآید و موجب سرافرازی، عزّت و سعادت دنیا و آخرت ما خواهد شد.
نابودی اُبهّت پوشالی ابرقدرتها
نابودی اُبهّت پوشالی ابرقدرتها، یکی از نتایج سترگ انقلاب اسلامی است. با ظهور حاکمیت اسلام ناب، دیگر جایی برای بروز قدرت و اُبهّت پوشالی ابرقدرتهای جنایتکار جهانی باقی نمیماند؛ زیرا به گفته قرآن کریم: «عزّت، بزرگی و آقایی، فقط از آن خدا و رسولش و مؤمنان است». حاکمیت الهی، به مسلمانان شجاعت، شهامت و روحیه ایثار و شهادتطلبی میدهد و در این حال، برای قدرتهای ظاهری و تو خالی دنیا، شوکت و عظمتی باقی نمیماند. جمهوری اسلامی ایران و انقلاب بزرگ آن، پرچمدار این حرکت شایسته و والا در جهان است.
مشارکت زنان در نظارت همگانی
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، مشارکت زنان در نظارت همگانی بر امور جامعه است. نظارت فعّال و متعهدانه بر آنچه در جامعه اسلامی میگذرد و کوشش برای حُسن جریان امور، وظیفهای است دینی و متوجه همه افراد جامعه؛ چه زن و چه مرد. زن نیز باید خود را در نظارت بر امور مسؤول بداند. نظارت مسؤولانه، افزون برآگاهیهای مورد نیاز، مستلزم حضور فعّال و اظهار نظر در مسایل است. حضرت امام خمینی رحمهالله در این باره میفرمایند: «باید همه زنها و همه مردها در مسایل اجتماعی، در مسایل سیاسی وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند، هم به کارهای دولت ناظر باشند؛ اظهار نظر بکنند».
حضور فعّال زنان در صحنههای اجرایی
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، حضور فعّال زنان در صحنههای مختلف سیاسی و اجرایی کشور است. امروزه در شرایطی که زنان در بسیاری از کشورهای جهان، مورد ظلم و ستم واقع شده و از حقوق انسانی و اجتماعی خود محروم گردیدهاند و حتی در برخی موارد، مجاز به رانندگی در خیابانها و حضور در پای صندوق رأی نیستند، زنان جامعه اسلامی ما، از آزادی و حقوق اجتماعی گستردهای برخوردارند. آنها افزون بر حضور فعّال در صحنههای گوناگون سیاسی و اجتماعی، برخی از سِمَتهای مدیریتی، مشاورهای، حقوقی، تربیتی و اجرایی کشور را نیز در اختیار دارند واز این راه، در اداره جامعه سهیم هستند.
حضور زنان در عرصه بینالملل
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، حضور همه جانبه زن مسلمان ایرانی در عرصه بینالملل است. امروزه زنان علاوه بر فعالیت در مراکز و نهادهای مهم داخل کشور، در عرصه بینالملل نیز حضوری فعّال دارد. برای مثال نقش بانوان ایرانی در کمیسیونهای ویژه سازمان ملل که به منظور بررسی مسایل مشترک زنان جهان تشکیل میشود، بسیار مؤثر و چشمگیر است. زنِ با وقار و مسلمان ایرانی، همواره در کمیسیون زن سازمان ملل، تلاشهای گستردهای را برای دفاع از حقوق واقعی زن و مخالفت با پیشنهادهای غیرمنطقی کشورهای غربی در زمینه آزادی سقط جنین و فعالیتهای غیراخلاقی انجام داده است که با استقبال بینظیر دیگر کشورهای اسلامی روبهرو گردیده و دستاوردهای مهمی به دنبال داشته است.
حضور مقتدرانه زنان در دفاع مقدس
انقلاب اسلامی، به زنان شخصیت داد و نقش اصیل آنان را باز گردانید، به گونهای که این قشر مهم جامعه، در تمام زمینهها و متناسب با وضعیت خاص خود، به ایفای رسالت تاریخی و اسلامی خویش نایل شدند. امام خمینی رحمهالله از جایگاه رهبری انقلاب و نظام اسلامی، تحول روحی و فرهنگی و شخصیتی بانوان و رهایی از محرومیتها و خرافاتِ خود ساخته و حضور شجاعانه و متعهدانه و همهجانبه آنان را در عرصههای مختلف اجتماعی، در ردیف افتخارات جامعه اسلامی و انقلابی معرفی میکنند.
رسواییِ تبلیغات دروغین غرب
گسترش اسلام و ارزشهای مذهبی و رویکرد آزادگان جهان به اسلام و قرآن، احیای ارزشها و مقدسات دینی در میان جوانان کشورهای اسلامی، اشتیاق مردم جهان به درک حقایق، آشکار شدن ماهیت پلید طرفداران دروغین حقوق بشر، دموکراسی و عدالت نزد ملتهای تحت ستم جهان، رسوایی و انفعال امپریالیسم تبلیغی و طرد استکبار و...، همه و همه ازدستاوردهای انقلاب اسلامی ایران است؛ چنانکه رهبر فقید و فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی رحمهالله در اینباره میفرمایند: «به حمداللّه از برکت انقلاب اسلامی ایران، دریچههای نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است و میرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد».
تغییر معیارها
پاکسازی عوامل بیگانه و تغییر معیارهای حاکم بر مراکز دولتی، از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. در نظام فاسد پهلوی، عدم پایبندی به اسلام و ارزشهای دینی در گزینش افراد مؤثر بود، ولی در پرتو تابش آفتاب انقلاب، معیارهای گزینش تحول یافت و پایبندی به ارزشهای الهی، میزان ارزیابی افراد قرار گرفت.
اصلاح مراکز آموزشی
یکی از نتایج انقلاب اسلامی، اصلاح مراکز آموزشی است. نظام فاسد شاه با ترویج فرهنگ غربی در مراکز آموزشی، میکوشید پایههای دینی و اعتقادی نسل جوان را سست کند تا افزون بر استقلالْ تدین، حیثیت و شرف این ملت را نیز بر باد دهد. در چنین موقعیتی، نسیم لطف الهی وزیدن گرفت و همه چیز را به سود دینباورانِ ایمانمدار دگرگون ساخت. مقایسه مراکز آموزشی آن دوره، با مدارس امروز و کوشش مسؤولان امور آموزشی برای شکوفایی فرزندان این دیار، هر منصفی را به تقدیرو پشتیبانی از انقلاب شکوهمند اسلامی وا میدارد. البته باید همواره مواظب و بیدار بود تامفاسد اجتماعی، به گونهای دیگر نسل جوان میهن اسلامی را تهدید نکند.
انقلاب در روش و منش
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، انقلاب در روشها و منشهاست. حضرت امام خمینی رحمهالله پیش از آنکه مردم را به انقلاب بر ضد طاغوت وادارد، انقلابی در درون دلها آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران، انقلابی بود در روشها، منشها و سنّتهای جاهلی. جوانانی که تاچندی پیش، به فکر آرایش ظاهری خود و به دنبال شهوات نفسانی بودند، این بار در جستوجوی حقیقت، راه شهادت پیش گرفتند و حسینوار، ندای «هیهات منّا الذّله» سر دادند و ارزشهای طاغوتی را به ارزشهای قرآنی مبدّل کردند.
خودسازی معنوی و روحی
یکی از ثمرات انقلاب اسلامی، تجدید هویّت دینی مسلمانان و ایجاد زمینههای خودسازی برای آنان بود. بیتردید امروزه همه ما، پیش از هر زمان دیگر، به خودسازیِ معنوی و روحی محتاجیم. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در هنگام بازگشت از جنگی فرمودند: «جهاد اصغر پایان یافت؛ جهاد اکبر باقی است». امروز، روز جهاد اکبر و مبارزه با هواهای نفسانی و خودسازی است. اگر ملت ما از این مهم فاصله بگیرند، هرچند به شکوفایی اقتصادی و رشد علمی هم برسد، برایشان سودی دربر نخواهد داشت؛ چنانچه کشورهای مترقی بسیاری در دنیا وجود دارد که با وجود پیشرفتهای اقتصادی و علمی، به دلیل فقدان معنویت، مردمشان به اضطراب و عذابهای روحی و روانی بسیاری دچارند.
گسترش فرهنگ قرآنی
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، گسترش فرهنگ قرآنی در جامعه است. رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند: «مردم ایران، عاشق قرآن هستند و انقلاب اسلامی، راه را برای پیوستن جوانان و نوجوانان به کاروان عاشقان قرآن کریم گشوده است و امروز، روح قرآنی حاکم بر کشور است و جاذبه قرآن کریم، جوانان و نوجوانان را مجذوب محافل قرآنی کرده است. ایران اسلامی، متّکی به معارف قرآن است و نظام اسلامی، در تلاش است که معارف قرآنی در سطح عموم مردم گسترش یابد؛ زیرا در این صورت، ایران اسلامی شکستناپذیر خواهد بود».
احیای دین مبین اسلام
انقلاب اسلامی ایران، آثار فرهنگی فراوان به همراه داشته است که مهمترین آنها، احیای اسلام و مطرح کردن آن به عنوان مکتبی حیاتبخش است. انقلاب اسلامی، تاحدودی توانست زنگارها و پیرایهها را از اسلام برگیرد و حقیقت ناب آن را به مردم بنمایاند. با این انقلاب، دین اسلام زندگی دوباره یافت و نشان داد که دینِ جاودانی و همیشگی است و میتواند نیازهای همه جوامع را، در هر عصر و زمانی برآورده سازد و آنها را به سوی سعادت دنیا و آخرت رهنمون شود.
احیای اندیشه خودباوری
یکی از نتایج انقلاب اسلامی، احیای اندیشه خودباوری است. انقلاب اسلامی از کسانی که خود را در برابر بیگانگان باخته بودند، مردانی با شخصیت و مستقل ساخت که با توکل به خدا، و تکیه بر استعدادها و نیروهای درونی خویش، توانستند روی پای خود بایستند و موفقیتهای چشمگیر بسیاری به دست آورند.
اهمیت دادن به کانون خانواده
اهمیت دادن به کانون خانواده، از دستاوردهای مهم انقلاب است. انقلاب اسلامی، نقش مهم خانواده را در تعالی و سعادت انسان گوشزد کرد. در پناه تعالیم این انقلاب راهگشا، بار دیگر مردم متوجه شدند که خانواده، نقش فوقالعادهای در تزکیه و بقای جامعه دارد.انقلاب اسلامی، به محیط مدرسه، دانشگاه و اجتماع اهمیت فراوانی داد و با فساد، فحشا، بیحجابی و نیز خودآرایی و خودنمایی نامشروع زن در محیط جامعه ـ که رژیم سابق به آن دامن میزد و از این راه، اساس و بنیاد خانوادهها را متزلزل میساخت ـ مبارزه و برخورد جدّی کرد و کانون خانواده را جانی دوباره بخشید.
بالا بردن سطح آگاهی
بالا بردن سطح آگاهی مردم، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی است. انقلاب با گسترش مراکز آموزشی و تربیتی، افزایش و گسترش کتابها و نشریات، تأسیس کتابخانهها، ایجاد انگیزه برای مطالعه و کتابخوانی، برگزاری نمایشگاههای بینالمللی کتاب، و نیز اهدای جوایز به نویسندگان برجسته و تشویق آنان، قدم در راه گسترش و تقویت آگاهی مردم برداشت. انقلاب به ویژه در آموزش و آگاهیبخشی در زمینههای سیاسی، نظامی و صنعتی به نسل جوانِ انقلابی، نقطه عطفی در تاریخ جامعه ایران به شمار میرود.
احیای ارزشها
انقلاب اسلامی در بعُد خودسازی، عرفان و اخلاق، اُفقهای روشنی در روح جوانان ایجاد کرد و مسایلی را که روزگاری افسانه به نظر میرسید، تحقق بخشید. اخلاص، ایثار، زهد، استقامت در راه هدف، تواضع، محبت و دشمنی در راه خدا، کوشش و تلاش در ابراهیمگونه شدن، برای خدا زیستن و برای خدا مردن، به لقاءاللّه عشق ورزیدن و بسیاری از مسایل عرفانی و آسمانی، اسلام، این دین همیشه جاویدان را در اندیشههای آماده و دلهای مشتاق جوانان زنده کرد. باشد که این ارزشها را پاس بداریم و قدر دستاوردهای انقلاب اسلامی را بدانیم.
مبارزه با افکار طاغوتی
مبارزه با افکار و ارزشهای مادّی و طاغوتی، از قبیل دنیاپرستی و جاهطلبی، و نیز احیای ارزشهای الهی و پرورش فضایل دینی، از بارزترین نتایج انقلاب اسلامی است. کسانی که قبل از انقلاب، سر در لاک خود فرو برده، در دنیای خویشتن غوطهور بودند و در مورد دیگران احساس مسؤولیت نمیکردند، با شنیدن نوای انقلاب، روحیه ایثار و از خودگذشتگی در بینشان زنده شد تا آنجا که هر فرد و گروه، از آنچه در توان داشت در راه مردم و انقلاب اسلامی مضایقه نمیکرد. بهترین نمونه این ایثار و از خودگذشتگی، صدها هزار جوان انقلابی بود که در راه انقلاب و ارزشهای انقلابی، و نیز دین و مقدسات خود جانبازی و جهاد کرده، از جان یا سلامت خود را در این راه مایه گذاشتند.
طرد فرهنگ منحط غرب
غربزدگان و وابستگان رژیم پهلوی که اروپا و آمریکا را قبله آمال خویش میدانستند، میخواستند غرب را جلوه تمام فضایل انسانی و فرهنگی، و آن را برجستهتر از آنچه هست قلمداد کنند. امّا انقلاب اسلامی با روشنگری خاص خود، پوچی این تبلیغات را نشان داد و ثابت کرد که فرهنگ غربْ با ترویج مادیّگرایی و زندگی مصرفی، انسان را به فساد و لذتپرستی، و نیز ملتهای ضعیف را به ضعف و نابودی میکشاند. به برکت انقلاب اسلامی و حاکمیت فرهنگ وحی و قرآن، اینک غربگرایی ارزش و هویت خود را از دست داده است و ملتهایِ دربند، در حال بیدار شدن و پاره کردن زنجیرهای استعماریاند.
بازسازی فرهنگ خودی
بیتردید، شناخت دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی، بدون آگاهی از وضعیت فرهنگی پیش از انقلابِ ایران میسّر نیست. در ایرانِ قبل از انقلاب، رژیم پهلوی در راه محو فرهنگ اصیل این مردم که در طول چهارده قرن از سرچشمه فرهنگ دینی و الهی اسلام سیراب شده بود، فعّالانه قدم بر میداشت. رژیم تحت سلطه پهلوی، از یک سو به بهانه احیای ارزشهای فرهنگی ایران باستان و از سوی دیگر، به نام مدرنیزه کردن مملکت، در نابودی ارزشها و سنّتهای دینی و اصیل مردمی و ترویج فرهنگ غرب میکوشید. ولی انقلاب اسلامی با تمام توان در برابر مظاهر فرهنگیِ بیگانگان ایستاد و فرهنگ اسلامی، ملّی و خودی را بار دیگر احیا و بازسازی کرد.
ترویج اسلام ناب
انقلاب اسلامی ایران، نتایج و دستاوردهای بسیار مهمی به همراه داشته است. اعزام مبلّغ به کشورهای اسلامی؛ تشکیل مدارس علوم دینی، به ویژه در کشورهای آفریقایی؛ پذیرش طلاب و دانشجویان علوم دینی از مسلمانان سراسر جهان برای آموزش و تربیت؛ تشکیل مدارس علوم دینی و مراکز دانشگاهی برای تحصیل مسلمانان و مستضعفان جهان، از جمله تشکیل مرکز جهانی علوم اسلامی و دانشگاه بینالمللی امام خمینی؛ ایجاد خانههای فرهنگ در کنار سفارتخانههای جمهوری اسلامی؛ ارتباط فعّال فرهنگی با کشورهای مسلمان و جهان سوم از راه اعزام هیأتهای فرهنگی و دعوت از شخصیتهای علمی و فرهنگی؛ برگزاری سمینارهای مختلف دینی ـ فرهنگی به مناسبتهای مختلف؛ و...، همه و همه از برکات و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران است.
انقلاب اسلامی از منظر اندیشمندان و سیاستمداران جهان
شهید دکتر فتحی شقاقی
شهید دکتر فتحی شقاقی، دبیر کل پیشین جنبش جهاد اسلامی فلسطین، در مورد تجربه انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن بر مسأله فلسطین میگوید: «دنیا باید بداند که بازتاب شعارهای امام خمینی (رحمت الله علیه) در فلسطین، در هیچ جای دیگر دنیا نظیری نداشت. دلیل آن این است که همانگونه که امام راحل به زندگی ایرانیها معنا بخشید، به زندگی ما در فلسطین نیز چنین مفهومی بخشید. پیش از او، ما در یک حالت یأس و ناامیدی به سر میبردیم و معتقد بودیم که نمیتوان این دشمن مستکبر را شکست داد و رژیم صهیونیستی را از بین برد. امام با به دست آوردن پیروزی، امید را در ما زنده کرد و به این مطلب ایمان پیدا کردیم که اسلامی که توانست شاه را سرنگون کند، میتواند بقیه شاهانرا نیز سرنگون سازد و فلسطین را آزاد نماید. این همان معنای بزرگی است که امام به ما داد. جمهوری اسلامی ایران، امروز نیز به رهبری آیتاللّه خامنهای، علیرغم تمامی مشکلات و محاصرههای موجود، در همان مسیرحرکت میکند.... توجهی که انقلاب اسلامی از ابتدای پیروزی به مسأله فلسطین نشان داد، باعث گردید تا نگاههای جوانان فلسطینی به سمت تهران انقلابی خیره شود و بالاترین میزان همدلی با انقلاب اسلامی ایران شکل گیرد».
عارف حسین حسینی
شهید عارف حسین حسینی، از رهبران شیعه پاکستان درمورد انقلاب اسلامی میگوید: «انقلاب اسلامی ایران، در مردم مستضعف پاکستانی اثر خوبی بر جای گذاشته، به طوری که مردم مسلمان این کشور را از درون منقلب نموده است. هم اکنون جوانان ما از اهل علم تقاضا دارند، همان چیزی که علما و روحانیون ایران به جوانهای خود آموخته و این انقلاب عظیم و آسمانی را به وجود آوردهاند، به آنان بیاموزند».
برونوکراسیکی، صدر اعظم سابق اتریش
بُرونوکَراسِیکی، صدراعظم سابق اتریش، درباره انقلاب اسلامی میگوید: «من از شخصیتهای مذهبی و دینی نیستم، ولی میتوانم این مسأله را بگویم که انقلابی که در ایران رخداده است، موجب علاقه بیشتر به اسلام در خارج از جهان اسلام شده است و روشنفکران دنیا، به دلیل علاقهای که به اسلام پیدا کردهاند، توجه خود را به انقلاب اسلامی معطوف داشتهاند. میتوان گفت این انقلاب در خارج از جهان اسلام، نفوذ فراوانی کرده است».
حافظ اسد
حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه میگوید: «انقلاب اسلامی ایران برای تمام منطقه یک پیروزی است. اکنون در ایران رژیمی انقلابی ـ اسلامی با شعار نه شرقی ـ نه غربی سر کار است که توانسته کلیه امور سیاسی، نظامی و استراتژیک را در منطقه از اساس واژگون سازد. انقلاب اسلامی ایران، روابط خارجی خود را با امپریالیستها قطع کرده و پایگاههای نظامی بیگانگان را از میان برداشته و راه سرافرازی در پیش گرفته است. رژیم اشغالگر قدس آنچنان از انقلاب اسلامی به وحشت افتاد که بارها از ارباب خود آمریکا گله کرد که چرا نمیتواند جلو تأثیرانقلاب اسلامی ایران را که منجر به پیروزی فلسطین خواهد شد، بگیرد».
احمد بن بلا
احمد بن بلا، از رهبران انقلاب الجزایر و نخستین رئیس جمهور این کشور درباره انقلاب اسلامی میگوید: «انقلاب ایران، قبل از هر چیز یک انقلاب فرهنگی است. به طور کلی مخالفت با انقلاب اسلامی، در غرب طرحریزی میشود و این مخالفت را، سرمایهداران رهبری میکنند. انقلاب اسلامی ایران در قلبها جای دارد، به ویژه در قلب جوانان الجزایر، تونس، مغرب، سوریه و.... آنچه برای من درمورد انقلاب ایران مهم است، این است که برای نخستین بار، انقلابی با طرح فرهنگی تولّد یافته است. ما باور داریم که انقلاب ایران بر مبنای اسلام انجام گرفته است. مابه ارزش معنوی و حقانیت این انقلاب اعتقاد داریم. بیجهت نیست که این انقلاب، وحشتی در دل دولتهایی که نفت ما را میبردند، ایجاد کرده است».
مُعَمَّر قذّافی
مُعَمَّر قذّافی، رئیس جمهور لیبی، درباره انقلاب اسلامی ایران میگوید: «انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب مردمی و مترقّی در جهان نوین است و تمام مسلمانان جهان، امیدهای بسیاری بدان بستهاند. انقلاب اسلامی ایران، چهره حقیقی اسلام را به همه مسلمانان و جهانیان عرضه کرد. انقلاب اسلامی ایران که حرکتی بر ضد امپریالیسم آمریکا بود، پس از پیروزی در کنار امت عرب و به عنوان حامی فلسطین و لیبی قرار گرفت و بدین جهت، مورد حمایت همه کشورهای پیشرو اسلامی است. انقلاب اسلامی میتواند سرمشقی برای همه ملتهای اسلامی باشد».
حبیب شطی
حبیب شطی، دبیرکل سابق سازمان کنفرانس اسلامی میگوید: «انقلاب ایران به همه نشان داد که اسلام چه قدر قدرتمند است و این که ایمان میتواند به مسلمانان کمک کند تا به حکومت دلخواه خود برسند. ما میخواهیم جامعه جدیدی بر مبنای اصول اسلامی بسازیم و امیدواریم انقلاب اسلامی ایران مدل و الگوی ما قرار بگیرد».
دانِیِل پایپس
دانیل پایپس، رئیس انستیتو پژوهشهای سیاست خارجی آمریکا میگوید: «آمریکا نخواهد توانست با مسلمانان سازش کند. ماچند سال پیش حساسیت خاصی نسبت به اسلام نداشتیم، اما امروز اینگونه نیست. امروز مسلمانان به انقلاب اسلامی نظر دارند و از آن الگوبرداری میکنند. اگر این تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهای دیگر بیشتر خواهد شد و این برای ما قابل تحمل نیست».
ریچارد نیکسون
ریچارد نیکسون، از رؤسای جمهور پیشین آمریکا، درباره انقلاب اسلامی میگوید: «وقتی حکومت شاه در سال 1979 سقوط کرد، یک خلأ قدرت تازه به وجود آمد. انقلاب ایران، در واقع انقلابی برضد ارزشهای غربی بود. این انقلاب همانقدر که از سرمایهداری تنفر داشت، از کمونیسم نیز متنفر بود. هر دو را به مانند دو روی سکه مادّیگرایی میدید. پس از انقلاب، مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود. جای انکار نیست که انقلاب اسلامی، یک انقلاب واقعیِ اندیشهها را ارائه داد و آنها، آن را با عشق و ایمان پذیرفتند. آنچه انقلاب اسلامی به اثبات رسانده و به دنیا بیان کرده، این است که اسلامْ شایستگی حاکمیت بر جامعه را دارد؛ زیرا دینی آسمانی است. از این رو، در کشورهای اسلامی عربی تأثیر گذاشته است و انقلابهایی که هماکنون در سایر کشورهای عربی شکل گرفته، جز ثمر درخت انقلاب اسلامی چیز دیگری نیست».
منابع:
كتاب انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی
كتاب مباحثى پيرامون انقلاب اسلامى ،شهيد حجت الاسلام باهنر
ماهنامه پاسداراسلام
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون