خوشنویسی و خط در هنر عاشورایی
عاشورا تنها واقعهای تاریخی نیست، یک اتفاق عظیم در پهنه تاریخ، فرهنگ جامعه و هنر است.
به مناسبت ایام محرم و روز عاشورا، به گوشهای از اعتلای هنر ایرانی در عرصهی دین توجه کنید:
1. خط، شگفتترین پدیده خلقت، زبان بی زبان افلاک و قصیدهای ناتمام تاریخ بشری ست که بر چشم مینشیند و از دل میگذرد و به شهود عارفانهای هستی گواهی میدهد.
وجود این هستی بیکران بر مدار نظم، تناسب و مناظر و مرایای دل نشین استوار است و آنچه از ترکیب و تحریر حروف و کلام بر میآید، زیبایی و کیفیت مطلوب کاربری آن است.
که شریفترین هنر بصری در جهان اسلام، خوشنویسی است: صورت خوش ساختن از حروف، گل و مرغ و پیچ و تاب ساقه گیاهان وزش باد و انحنای خیال انگیز سرو، ترکیب هندسی اضلاع و انحنای اعضای آدمی و اندام های جفت در خلقت این زیبایی و کمال است؛ که انسان دل آگاه را به تحسین و تفکر واداشته است.
بهره یافتن از این همه نظم و جلال بیزوال، در خلق هنرهای تجسمی و آن هم در هنر خوشنویسی، از دیرباز، در معماری مذهبی سرزمین های اسلامی (بالاخص ایران زمین) که پیشینه شش هزار ساله در ستودن یزدان پاک داشته، معمول بوده است.
پیش از آن که بر کاغذ نوشته شود، بر پاره پوستِ دباغی شده نوشته شد، با سرآغازی از نام خدا،از همان دم که نخستین نامه را پیامبر اکرم(ص) به جهت دعوت از پادشاهان عالم نوشت تا دین مبین اسلام را بپذیرند.
همه میدانیم که خط پس از تطور بسیار از میخی و هیروگلیف، تاحیری و انباری به شهر مقدس مدینه آمد و در آنجا به زیباترین شکل تکامل یافت و چنان گسترش یافت که هجده نوع آن را نوشتند.
کوشوانی هروی (متوفی به سال 972هـ.ق) که از خوشنویسان کتابخانهی شاه تهماسب بوده است، در مرقع عالی خود در باب پیدایش خط مینویسد: "... امّا بعد بدان که نزد ارباب تواریخ و اصحاب سیر فرخنده اثر، و اهالی حدیث خیر و البشر(ع) آن است که، اول کسی که خط نوشت... آدم صفی الله بود... و بعد از آن حضرت ادریس(ع).
لیکن صورت کتابت معلوم نیست که بر چه اسلوب کتاب میشده، اگر چه مشهود است که کلام به عبارت سریانی و عبری بود... بعد از آن یعرب بن قحطان از اسلوب معقلی به کوفی آورد... امّا به دست بانصرت امیر المؤمنین و امام المتقین و یعسوب الدین اسداله الغالب علی بن ابی طالب(ع) تکیمل یافته... و علامت کتابت آن حضرت بعد از صفا و لطافت آن است که، بر سر الف مکتوب آن حضرت به قدر نیم نقطه شکافی باشد و در هر جا حرفی که در ظهر و بطن صفحه محاذی یکدیگر افتد، سواد بر سواد و بیاض بر بیاض است.
معلوم است که سندیتی ندارد؛ امّا نشان دهندهی این واقعیت است که خط به گمان اهل خط ریشه در آیین و مذهب دارد و به هر حال عطر و بوی آن را همراه خود میپراکند.
کامل ترین شیوهی خوشنویسی (خط کوفی) فیرآموز نام داشته که پارسیان آن را با تلفیق از خطوط هفتگانه خویش، ساخته و زینت بخشیدند؛ هم در اوان حکومت عرب که اصفهان مرکزیت داشت، خط کوفی اصفهانی در آمیزش همخوان و همنوا با خطوط اوستایی و پهلوی، در کنار اقلام محقق و ریحان و نسخ و ثلث و توقیع و رقاع، به مدت هزار و دویست سال دوام آورد.
2. کاشی، سنت ماندگار خویش را در همنشینی با کلام خدا نشان داد؛ خط کوفی که نخستین نسخهی قرآن مجید و کتیبهی مساجد اولیه، بر قواعد استوار آن نوشته شده بود، با کلام وحی و اسماء متبرکه در آمیخت و بر اساس نظم و ترتیب، قرینه سازی و علم هندسه ارزش خط را معلوم کرد.
تزیین مساجد با اقلام خط، شاخههای پیچک وار گیاهان، گل و مرغ و انحنای حروف، با نام های مشجر، مورق، مزهر یا موشح، هم اکنون از جلوههای بصری مساجد اصفهان است که در کمال مهارت و استادی از کار درآمدهاند.
آنچه در تاریخ آمده این است که خط کوفی، از قلم جلی و طومار برآمد، که مناسب کتیبه نویسی بود، سپس طریقهی ثلث که بر اساس حرکات دورانی و تقویر نوشته میشود.
و دیگر طریقه محقق که بسط و سطح بُنمایهی آن است و اول کسی که برای خط ثلث قواعد و اسلوبی خاص بنیان نهاد، ابن مقلهی وزیر بود، در اواخر سدهی سوم هجری و آغاز قرن چهارم.
مسلم است که هنرمندان توانمند ایرانی با ذوق و شوق فراوان و جذبهی الهی، ثلث را به چنان کمال و شوکتی رساندند که دل و دین تماشاگر مؤمن را میرباید و با خود به ضمیر آسمان میکشاند.
علیرضا عباسی، عبدالباقی، باقر بنّا، محمد صالح و علیرضا امامی یادگاران آن دوران با شکوه اند؛ امّا هنوز هم خوشنویسان ثلث نویس در دامان این مملکت حضور دارند و یادآور میراث قدیم اند.
3. آنچه ملاحظه شد (به اختصار) پیوند ناگسستنی خط و مذهب است که صورتگری را نمیپسندید؛ امّا خوشنویسی نه در قالب ثلث و مشتقات آن باقی ماند و نه در معماری بناهای مذهبی.
خط نسخ را که اکثر رسالهها و تذکرهها ابن مقله را واضع آن دانسته اند، خطی ست که تابع ثلث است، امّا در ایران در قرن یازده و دوازده هجری، خوشنویسانی چون احمد نیریزی، آن را به شیوهای خاص که گویی از خط نستعلیق چاشنی یافته، نوشت و به آن سر و صورتی سامان یافته بخشید.
خط نسخ، خط قرآنی است، خطی است برای نوشتن کتب و رسالات؛ از جمله آنکه منتهی الآمال که شرخ واقعه خونبار کربلاست به این قلم نوشته شده.
همچنین نُسَخ تعزیه. اگر چه نوشتن آن کُند است، امّا خواندنش آسان است؛ همین خط است که سر آغازی شد برای راه یافتن خوشنویسی به صحرای کربلا، البته نه با کثرت و گیرایی خط نستعلیق و شکسته.
4. و عاقبت خط نسخ با تعلیق در آمیخت و شیوهای پدیدار شد به نام نستعلیق که غوغایی شد در هنر خوشنویسی، عروس خوشنویسی.
شاید به همین دلیل خط نستعلیق در معرکهی بسیاری از جلوههای زیبا شناسانه عاشورا قد بر افراشت، این شیوه، خاص ایرانیان است.
به ممالک همجوار راه پیدا کرد، امّا نه با آن لطف و نه با آن جلوه که میرعلی تبریزی در حدود سال 800 هجری، آن را ساخت، سر و سامانی چشم نواز بخشید و به قالب و قاعده در آورد.
خط نستعلیق از آن روی در میان سایر خطوط جلوهای بی مانند یافت که قوت تصرف و لطف صورت را داراست و خلوت و جلوت در عبارات از محسنات آن است.
از مشاهیر و بزرگان خوشنویسی که نستعلیق را به کمال رساندند؛ به ترتیب قرون، علیرضا عباسی، میرعماد الحسنی سیفی، وصال شیرازی، میرزا غلامرضا اصفهانی، محمدرضا کلهر و عماد الکتاب میباشند.
از آنجا که قلم نستعلیق از ابداعات خاص ایرانیان بوده و در آن ذوق و سلیقه و لطف ایرانی کاملا نمودار است و به قانون نقاشی ایرانی نزدیک است، بدین جهت ایرانیان از بهترین هنر خود برای اعتلای آیین و مذهب و بزرگداشت مراثی عاشوار یاری گرفته اند.
این هنر که به سرعت راه به کمال گشود، از نمای مساجد به تکیه قدم نهاد و بر پارچهها و بیرق ها پدیدار گشت.
تابلوهای زیبایی که خط، گاهی بر بیرق ها میآفریند در یک نگاه عین نقاشی ست که با گل و رنگ در آمیخته و به جلوه در آمده است.
5. بعد از آن که آرامش روی از آخرین پادشاه صفوی برتافت، بعد از بیداد افاغنه و استقرار حکومت نادرشاه افشار و سپس زندیه و پس از آنکه وضعیت سیاسی در زمان قاجار سر و سامانی گرفت، تکیهها و دستهها و تعزیهها با همان شوکت پیشین، دوران فترت را پشت سر گذاشته، به یاد امام حسین(ع) و عزیزان کربلا به جلوه در آمدند.
از این زمان است (یا تصور ما چنین است) که خط زیبای نستعلیق بر بیرق های گلدوزی شده و علامت ها و کتل ها و پارچههای عزا نمودار گشت.
هنر خط، نشانهای شد برای آن که خوشنویسان در عزای حسینی با مرکب دیده به ماتم بنشینند؛ هم در این ایام بود که میرزا محمدرضا کلهر، فیض الدموع را به شیوهی نستعلیق و با مرکب چاپ نوشت، تا نوشتهی میرزا محمدابراهیم نواب تهرانی در شرح واقعهی نینوا به سال 1286هـ.ق در تهران انتشار یابد.
این یکی از بهترین آثار به جا مانده از میرزا است: «وای بر شما مردم کوفه، هیچ دانید که کدام جگر از رسول خدا ببریدید و کدام پردگی او بیرون کشیدید و کدام خون او بریختید و کدام حرمت را ضایع گذاشتید. امری بس منکر آوردید و کاری بس عجیب کردید و عجب نباشد که از این واقعه آسمان خون ببارد.»
میرزا (1245ـ 1310 هـ.ق) یکی از مشاهیر خوشنویسان و از استادان خط نستعلیق است و این خط را چنان به پختگی و محکمی نوشته و در تحسین و تزیین آن کوشیده است که در این راه ثالث میرعلی هروی و میرعماد صیفی قزوینی به شمار میآید.
6. درویش عبدالمجید طالقانی در حدود سال 1150 هـ.ق در طالقان پای به عرصهی وجود نهاد؛ در اوان جوانی رهسپار اصفهان شد و به کسوت فقر مشرف گردید و در آن حال به مشق خط روی آورد.
در آغاز از روی خط میرعماد به تمرین و تعلم پرداخت و در این تجربه به کمال رسید؛ امّا چون دید نام نامی و آوازهی بزرگ استاد، جهانگیر است و او که خود عشق به جاودانگی داشت، در بارقهی اشتهار میرِ بزرگ، پرتوی نخواهد یافت، روی به خط شکسته آورد.
و استعداد شگرف خود را در استکمال این خط زیبا به کار آورد و زمینهی خط میراث استادان گذشته را مثل شفیعا کمال بخشید.
از آثار برجستهی او یکی نسخهی کلیات سعدی است که در کتابخانهی سلطنتی سابق ایران محفوظ میباشد و دیگری نگارش دوازده بند"ترکیب بند محتشم کاشانی "در رثاء و شهادت سید الشهداء است: «تن های کشته گان همه بر خاک و خون نگر سرهای سر وران همه بر نیزهها ببین آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین.»
هرچند عدهای این اثر را منسوب به درویش میدانند، امّا هر چه هست طراوت و حسن و جمال و شکسته نویسی درویش را دارد که به قولی هنرش از آسمان میرسید.
7. استاد حبیب اله فضائلی که یادش گرامی باد، گنجینه الاسرار عمان سامانی را که شرح واقعهی کربلاست، به خط نستعلیق و در سال 1401 هـ.ق نگاشته است؛ خط او جانمایهی همان غوغای پنهان شعر عمان را دارد.
زیبا و دلنشین است: «روی در میدان این دفتر کنم شرح میدان رفتن شه سر کنم باز گویم آن شه دنیا و دین سرور و سر حلقهی اهل یقین چون که خود را یکه و تنها بدید خویشتن را دور از آن تن ها بدید قد برای رفتن از جا راست کرد هر تدارک خاطرش میخواست کرد.»
8. سال 1365 کتاب نفیسی به قلم استاد غلام حسین امیرخانی رئیس انجمن خوشنویسان ایران، حاوی ترکیب بند محتشم کاشانی،با قلمی شیوا و متین به خط خوش نستعلیق، به همراه همین اثر، امّا به قلم درویش عبدالمجید طالقانی شکسته نویس، با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.
این مجموعه با قطعات جلی، خط نقاشی و چلیپا همراه است. غلامحسین امیرخانی خود دربارهی درویش و شرح زندگانی او با قلم کتابت شرحی نوشته و خط او را ستوده است.
این مجموعه شاید بهترین اثر خوشنویسی باشد که ترکیب بند مولانا محتشم کاشانی را در بر میگیرد: «نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان در آسمان ز غبار زمین رسید پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیاء به حضرت روح الأمین رسید.»
9. صلای غم، نام کتابی ست که مشفق کاشانی در سال 1366 با همکاری مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار داده است.
وی در این کتاب دوازده بند محتشم کاشانی را تضمین کرده و در سوگ سروران کربلا اثری قابل تأمل خلق کرده است و استاد قربانعلی اجلّی آن را به خط زیبای نستعلیق آراسته و با قطعات سیاه مشق و نقاشی خط مزین کرده است: «شب شعله خیز با نفس آتشین رسید صبح از هراس دی، بدم واپسین رسید آه سحر، به ساحت جان آفرین رسید چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید.»
10. شک نیست که نگارش آثاری از این دست، یا قطعات مجزا به خط جلی، سابقهای دیرینه دارد و کم نیست اگر جستجو یا تأملی بشود؛نگارنده به صرف آنکه مدخلی گشوده باشد، از این چند نمونه یاد کرده است.
همه میدانیم محرم که میرسد و خروش خسته دلان بر میخیزد، هر یک از ایرانیان به ذوق و سلیقه و هنر خود حضوری مییابند و اثری میآفرینند تا مقبول سالارشهیدان واقع شوند؛ پارچهنوشتههای سیاه به قلم سفید، مزین به شعر محتشم و با خط خوش هم کلام نوحه سرایان مجلس عزای حسینیاند.
گاه بر کاشی نقش بسته و دور تا دور صحن تکیه را زینت داده است. گاه بیرق سه گوشی را که بر شانهی دردمندی عزاداری میبینی، با بیتی از همین مرثیه یا مراثی دیگر گلدوزی کرده اند.
اینجا هم هنر خط جلوه میفروشد،اگرچه به رنگ سرخ در آمده و یادآور خون شهیدان کربلاست؛ آنچه را که هرگز نمیتوان کتمان کرد، این واقعیت آشکار است که، ایرانیان در تمامی عرصههای هنر همواره یادی هم از لب تشنهی حسین کرده اند: «وین نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست.»
منبع: پایگاه خیمه
به مناسبت ایام محرم و روز عاشورا، به گوشهای از اعتلای هنر ایرانی در عرصهی دین توجه کنید:
1. خط، شگفتترین پدیده خلقت، زبان بی زبان افلاک و قصیدهای ناتمام تاریخ بشری ست که بر چشم مینشیند و از دل میگذرد و به شهود عارفانهای هستی گواهی میدهد.
وجود این هستی بیکران بر مدار نظم، تناسب و مناظر و مرایای دل نشین استوار است و آنچه از ترکیب و تحریر حروف و کلام بر میآید، زیبایی و کیفیت مطلوب کاربری آن است.
که شریفترین هنر بصری در جهان اسلام، خوشنویسی است: صورت خوش ساختن از حروف، گل و مرغ و پیچ و تاب ساقه گیاهان وزش باد و انحنای خیال انگیز سرو، ترکیب هندسی اضلاع و انحنای اعضای آدمی و اندام های جفت در خلقت این زیبایی و کمال است؛ که انسان دل آگاه را به تحسین و تفکر واداشته است.
بهره یافتن از این همه نظم و جلال بیزوال، در خلق هنرهای تجسمی و آن هم در هنر خوشنویسی، از دیرباز، در معماری مذهبی سرزمین های اسلامی (بالاخص ایران زمین) که پیشینه شش هزار ساله در ستودن یزدان پاک داشته، معمول بوده است.
پیش از آن که بر کاغذ نوشته شود، بر پاره پوستِ دباغی شده نوشته شد، با سرآغازی از نام خدا،از همان دم که نخستین نامه را پیامبر اکرم(ص) به جهت دعوت از پادشاهان عالم نوشت تا دین مبین اسلام را بپذیرند.
همه میدانیم که خط پس از تطور بسیار از میخی و هیروگلیف، تاحیری و انباری به شهر مقدس مدینه آمد و در آنجا به زیباترین شکل تکامل یافت و چنان گسترش یافت که هجده نوع آن را نوشتند.
کوشوانی هروی (متوفی به سال 972هـ.ق) که از خوشنویسان کتابخانهی شاه تهماسب بوده است، در مرقع عالی خود در باب پیدایش خط مینویسد: "... امّا بعد بدان که نزد ارباب تواریخ و اصحاب سیر فرخنده اثر، و اهالی حدیث خیر و البشر(ع) آن است که، اول کسی که خط نوشت... آدم صفی الله بود... و بعد از آن حضرت ادریس(ع).
لیکن صورت کتابت معلوم نیست که بر چه اسلوب کتاب میشده، اگر چه مشهود است که کلام به عبارت سریانی و عبری بود... بعد از آن یعرب بن قحطان از اسلوب معقلی به کوفی آورد... امّا به دست بانصرت امیر المؤمنین و امام المتقین و یعسوب الدین اسداله الغالب علی بن ابی طالب(ع) تکیمل یافته... و علامت کتابت آن حضرت بعد از صفا و لطافت آن است که، بر سر الف مکتوب آن حضرت به قدر نیم نقطه شکافی باشد و در هر جا حرفی که در ظهر و بطن صفحه محاذی یکدیگر افتد، سواد بر سواد و بیاض بر بیاض است.
معلوم است که سندیتی ندارد؛ امّا نشان دهندهی این واقعیت است که خط به گمان اهل خط ریشه در آیین و مذهب دارد و به هر حال عطر و بوی آن را همراه خود میپراکند.
کامل ترین شیوهی خوشنویسی (خط کوفی) فیرآموز نام داشته که پارسیان آن را با تلفیق از خطوط هفتگانه خویش، ساخته و زینت بخشیدند؛ هم در اوان حکومت عرب که اصفهان مرکزیت داشت، خط کوفی اصفهانی در آمیزش همخوان و همنوا با خطوط اوستایی و پهلوی، در کنار اقلام محقق و ریحان و نسخ و ثلث و توقیع و رقاع، به مدت هزار و دویست سال دوام آورد.
2. کاشی، سنت ماندگار خویش را در همنشینی با کلام خدا نشان داد؛ خط کوفی که نخستین نسخهی قرآن مجید و کتیبهی مساجد اولیه، بر قواعد استوار آن نوشته شده بود، با کلام وحی و اسماء متبرکه در آمیخت و بر اساس نظم و ترتیب، قرینه سازی و علم هندسه ارزش خط را معلوم کرد.
تزیین مساجد با اقلام خط، شاخههای پیچک وار گیاهان، گل و مرغ و انحنای حروف، با نام های مشجر، مورق، مزهر یا موشح، هم اکنون از جلوههای بصری مساجد اصفهان است که در کمال مهارت و استادی از کار درآمدهاند.
آنچه در تاریخ آمده این است که خط کوفی، از قلم جلی و طومار برآمد، که مناسب کتیبه نویسی بود، سپس طریقهی ثلث که بر اساس حرکات دورانی و تقویر نوشته میشود.
و دیگر طریقه محقق که بسط و سطح بُنمایهی آن است و اول کسی که برای خط ثلث قواعد و اسلوبی خاص بنیان نهاد، ابن مقلهی وزیر بود، در اواخر سدهی سوم هجری و آغاز قرن چهارم.
مسلم است که هنرمندان توانمند ایرانی با ذوق و شوق فراوان و جذبهی الهی، ثلث را به چنان کمال و شوکتی رساندند که دل و دین تماشاگر مؤمن را میرباید و با خود به ضمیر آسمان میکشاند.
علیرضا عباسی، عبدالباقی، باقر بنّا، محمد صالح و علیرضا امامی یادگاران آن دوران با شکوه اند؛ امّا هنوز هم خوشنویسان ثلث نویس در دامان این مملکت حضور دارند و یادآور میراث قدیم اند.
3. آنچه ملاحظه شد (به اختصار) پیوند ناگسستنی خط و مذهب است که صورتگری را نمیپسندید؛ امّا خوشنویسی نه در قالب ثلث و مشتقات آن باقی ماند و نه در معماری بناهای مذهبی.
خط نسخ را که اکثر رسالهها و تذکرهها ابن مقله را واضع آن دانسته اند، خطی ست که تابع ثلث است، امّا در ایران در قرن یازده و دوازده هجری، خوشنویسانی چون احمد نیریزی، آن را به شیوهای خاص که گویی از خط نستعلیق چاشنی یافته، نوشت و به آن سر و صورتی سامان یافته بخشید.
خط نسخ، خط قرآنی است، خطی است برای نوشتن کتب و رسالات؛ از جمله آنکه منتهی الآمال که شرخ واقعه خونبار کربلاست به این قلم نوشته شده.
همچنین نُسَخ تعزیه. اگر چه نوشتن آن کُند است، امّا خواندنش آسان است؛ همین خط است که سر آغازی شد برای راه یافتن خوشنویسی به صحرای کربلا، البته نه با کثرت و گیرایی خط نستعلیق و شکسته.
4. و عاقبت خط نسخ با تعلیق در آمیخت و شیوهای پدیدار شد به نام نستعلیق که غوغایی شد در هنر خوشنویسی، عروس خوشنویسی.
شاید به همین دلیل خط نستعلیق در معرکهی بسیاری از جلوههای زیبا شناسانه عاشورا قد بر افراشت، این شیوه، خاص ایرانیان است.
به ممالک همجوار راه پیدا کرد، امّا نه با آن لطف و نه با آن جلوه که میرعلی تبریزی در حدود سال 800 هجری، آن را ساخت، سر و سامانی چشم نواز بخشید و به قالب و قاعده در آورد.
خط نستعلیق از آن روی در میان سایر خطوط جلوهای بی مانند یافت که قوت تصرف و لطف صورت را داراست و خلوت و جلوت در عبارات از محسنات آن است.
از مشاهیر و بزرگان خوشنویسی که نستعلیق را به کمال رساندند؛ به ترتیب قرون، علیرضا عباسی، میرعماد الحسنی سیفی، وصال شیرازی، میرزا غلامرضا اصفهانی، محمدرضا کلهر و عماد الکتاب میباشند.
از آنجا که قلم نستعلیق از ابداعات خاص ایرانیان بوده و در آن ذوق و سلیقه و لطف ایرانی کاملا نمودار است و به قانون نقاشی ایرانی نزدیک است، بدین جهت ایرانیان از بهترین هنر خود برای اعتلای آیین و مذهب و بزرگداشت مراثی عاشوار یاری گرفته اند.
این هنر که به سرعت راه به کمال گشود، از نمای مساجد به تکیه قدم نهاد و بر پارچهها و بیرق ها پدیدار گشت.
تابلوهای زیبایی که خط، گاهی بر بیرق ها میآفریند در یک نگاه عین نقاشی ست که با گل و رنگ در آمیخته و به جلوه در آمده است.
5. بعد از آن که آرامش روی از آخرین پادشاه صفوی برتافت، بعد از بیداد افاغنه و استقرار حکومت نادرشاه افشار و سپس زندیه و پس از آنکه وضعیت سیاسی در زمان قاجار سر و سامانی گرفت، تکیهها و دستهها و تعزیهها با همان شوکت پیشین، دوران فترت را پشت سر گذاشته، به یاد امام حسین(ع) و عزیزان کربلا به جلوه در آمدند.
از این زمان است (یا تصور ما چنین است) که خط زیبای نستعلیق بر بیرق های گلدوزی شده و علامت ها و کتل ها و پارچههای عزا نمودار گشت.
هنر خط، نشانهای شد برای آن که خوشنویسان در عزای حسینی با مرکب دیده به ماتم بنشینند؛ هم در این ایام بود که میرزا محمدرضا کلهر، فیض الدموع را به شیوهی نستعلیق و با مرکب چاپ نوشت، تا نوشتهی میرزا محمدابراهیم نواب تهرانی در شرح واقعهی نینوا به سال 1286هـ.ق در تهران انتشار یابد.
این یکی از بهترین آثار به جا مانده از میرزا است: «وای بر شما مردم کوفه، هیچ دانید که کدام جگر از رسول خدا ببریدید و کدام پردگی او بیرون کشیدید و کدام خون او بریختید و کدام حرمت را ضایع گذاشتید. امری بس منکر آوردید و کاری بس عجیب کردید و عجب نباشد که از این واقعه آسمان خون ببارد.»
میرزا (1245ـ 1310 هـ.ق) یکی از مشاهیر خوشنویسان و از استادان خط نستعلیق است و این خط را چنان به پختگی و محکمی نوشته و در تحسین و تزیین آن کوشیده است که در این راه ثالث میرعلی هروی و میرعماد صیفی قزوینی به شمار میآید.
6. درویش عبدالمجید طالقانی در حدود سال 1150 هـ.ق در طالقان پای به عرصهی وجود نهاد؛ در اوان جوانی رهسپار اصفهان شد و به کسوت فقر مشرف گردید و در آن حال به مشق خط روی آورد.
در آغاز از روی خط میرعماد به تمرین و تعلم پرداخت و در این تجربه به کمال رسید؛ امّا چون دید نام نامی و آوازهی بزرگ استاد، جهانگیر است و او که خود عشق به جاودانگی داشت، در بارقهی اشتهار میرِ بزرگ، پرتوی نخواهد یافت، روی به خط شکسته آورد.
و استعداد شگرف خود را در استکمال این خط زیبا به کار آورد و زمینهی خط میراث استادان گذشته را مثل شفیعا کمال بخشید.
از آثار برجستهی او یکی نسخهی کلیات سعدی است که در کتابخانهی سلطنتی سابق ایران محفوظ میباشد و دیگری نگارش دوازده بند"ترکیب بند محتشم کاشانی "در رثاء و شهادت سید الشهداء است: «تن های کشته گان همه بر خاک و خون نگر سرهای سر وران همه بر نیزهها ببین آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین.»
هرچند عدهای این اثر را منسوب به درویش میدانند، امّا هر چه هست طراوت و حسن و جمال و شکسته نویسی درویش را دارد که به قولی هنرش از آسمان میرسید.
7. استاد حبیب اله فضائلی که یادش گرامی باد، گنجینه الاسرار عمان سامانی را که شرح واقعهی کربلاست، به خط نستعلیق و در سال 1401 هـ.ق نگاشته است؛ خط او جانمایهی همان غوغای پنهان شعر عمان را دارد.
زیبا و دلنشین است: «روی در میدان این دفتر کنم شرح میدان رفتن شه سر کنم باز گویم آن شه دنیا و دین سرور و سر حلقهی اهل یقین چون که خود را یکه و تنها بدید خویشتن را دور از آن تن ها بدید قد برای رفتن از جا راست کرد هر تدارک خاطرش میخواست کرد.»
8. سال 1365 کتاب نفیسی به قلم استاد غلام حسین امیرخانی رئیس انجمن خوشنویسان ایران، حاوی ترکیب بند محتشم کاشانی،با قلمی شیوا و متین به خط خوش نستعلیق، به همراه همین اثر، امّا به قلم درویش عبدالمجید طالقانی شکسته نویس، با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.
این مجموعه با قطعات جلی، خط نقاشی و چلیپا همراه است. غلامحسین امیرخانی خود دربارهی درویش و شرح زندگانی او با قلم کتابت شرحی نوشته و خط او را ستوده است.
این مجموعه شاید بهترین اثر خوشنویسی باشد که ترکیب بند مولانا محتشم کاشانی را در بر میگیرد: «نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان در آسمان ز غبار زمین رسید پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیاء به حضرت روح الأمین رسید.»
9. صلای غم، نام کتابی ست که مشفق کاشانی در سال 1366 با همکاری مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار داده است.
وی در این کتاب دوازده بند محتشم کاشانی را تضمین کرده و در سوگ سروران کربلا اثری قابل تأمل خلق کرده است و استاد قربانعلی اجلّی آن را به خط زیبای نستعلیق آراسته و با قطعات سیاه مشق و نقاشی خط مزین کرده است: «شب شعله خیز با نفس آتشین رسید صبح از هراس دی، بدم واپسین رسید آه سحر، به ساحت جان آفرین رسید چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید جوش از زمین به ذروه عرش برین رسید.»
10. شک نیست که نگارش آثاری از این دست، یا قطعات مجزا به خط جلی، سابقهای دیرینه دارد و کم نیست اگر جستجو یا تأملی بشود؛نگارنده به صرف آنکه مدخلی گشوده باشد، از این چند نمونه یاد کرده است.
همه میدانیم محرم که میرسد و خروش خسته دلان بر میخیزد، هر یک از ایرانیان به ذوق و سلیقه و هنر خود حضوری مییابند و اثری میآفرینند تا مقبول سالارشهیدان واقع شوند؛ پارچهنوشتههای سیاه به قلم سفید، مزین به شعر محتشم و با خط خوش هم کلام نوحه سرایان مجلس عزای حسینیاند.
گاه بر کاشی نقش بسته و دور تا دور صحن تکیه را زینت داده است. گاه بیرق سه گوشی را که بر شانهی دردمندی عزاداری میبینی، با بیتی از همین مرثیه یا مراثی دیگر گلدوزی کرده اند.
اینجا هم هنر خط جلوه میفروشد،اگرچه به رنگ سرخ در آمده و یادآور خون شهیدان کربلاست؛ آنچه را که هرگز نمیتوان کتمان کرد، این واقعیت آشکار است که، ایرانیان در تمامی عرصههای هنر همواره یادی هم از لب تشنهی حسین کرده اند: «وین نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست.»
منبع: پایگاه خیمه