مقدمه
مسئله نقش گروهها و جنبشهای اسلامی و نوع نگرش آنها به دین اسلام؛ اینکه نگرش عمل گرایانه داشته یا نگرش ایدئولوژیک همواره در جوامع خاورمیانه خصوصاً در یک قرن اخیر مورد توجه بوده است، اما این موضوع در یک دهه اخیر از اهمیت فراوانی برخوردار شده است. حوادثی همچون 11 سپتامبر 2001 و پیروزی حزب عدالت و توسعه ترکیه با ریشه فکری و نظام عقیدتی اخوانالمسلمین و الگویی که از یک اسلام اعتدالگرای را طرح کردند؛ موفقیتی که در یک دهه اخیر کسب نمودند سبب شد، مورد استقبال دیگر حرکتهای اسلامی منطقه خاورمیانه قرار گیرد تا پس تحولات سال 2010 در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گروههای اسلامی سعی نمایند با الگوی حزب عدالت و توسعه ترکیه به آرمانها و اهداف خود دست یابند؛ به طوری که راشد الغنوشی رهبر حزب اسلامی النهضه که ریشههای اخوانی دارد بعد از پیروزی حزب النهضه در انتخابات تونس رسماً اعلام نماید که ما الگوی حزب عدالت و توسعه ترکیه را برای مدیریت آینده کشور برمیگزینیم.از سویی دیگر آشکارگی سیاسی ایجاد شده به سبب رشد فرایندهای جهانی شدن همچنین توسعه علم فقه که خود متأثر از تأثیر متقابل اجتماعی بین علما و دیگر بخشهای جامعه بوده است. به شکلی که بسیاری از مردم علاقمند به تحولات مردم سالارانه و ایجاد بسط جامعه مدنی در زندگی سیاسیشان هستند؛ افزون بر این شاهدیم که برخی از گروههای سلفی وارد قواعد بازی دمکراتیک شدهاند به طوری که در تونس گروههای سلفی با تأسیس حزب و اخذ مجوز به فعالیت سیاسی پرداخته که به عنوان نمونه میتوان به دو حزب "جبهه اصلاحات" و "حزب التحریر" اشاره نمود. (2) بنابراین باید اشاره کرد که گروههای سلفی که در دسته اسلامگرایان رادیکال برشمرده میشوند فاقد یک تئوری سیاسی متحد میباشند؛ چرا که این گفتمان از اسلام به لحاظ تئوریک یک جنبش متحد واحد نیست ولی با این وجود در سطح روبنا ویژگی مشترکی در بین انواع آن وجود دارد برتری توحید به مثابه یک بنیاد راهبردی و سیاسی اساسی و حیاتی، تفوق شریعت، ضرورت استقرار دولت اسلامی و موضوعات مهم دیگر...
لذا با توجه به تحولاتی که در فاصله سالهای 2010 تا 2012 صورت گرفته است پرسشهایی طرح میشود، جنبشها و گروههای اسلامی تونس در چه محوری از محورهای اسلامگرایی در قبل و بعد از تحولاتی عربی قرار میگیرد؟ لیکن این گروهها و جنبشهای اسلامی در کشور تونس چه گفتمان و الگویی را برمیگزینند؟ و در واقع کدامیک از محورهایی که در ادامه پژوهش به آن اشاره میشود قرار خواهند گرفت؟ با توجه به آنچه که در سپهر عمومی تونس مشاهده میشود به نظر میرسد ظهور و روی کارآمدن جریانها و گفتمانهای اسلامگرا عملگرای در کشور تونس سبب تقویت نهادها و فرایندهای دموکراتیک و تضعیف موقعیت و جایگاه گفتمان رادیکال اسلامی میشوند. افزون بر این تأثیرگذاری داخلی برونداد خارجی نیز خواهد داشت و بر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر میگذارد. در واقع گروههای اسلامی در تونس بعد از انقلاب یاس با فاصله گرفتن از یک موضع سخت عقیدتی، با گرایشی دموکراتیکتر سپهر سیاسی و عمومی تونس را دگرگون ساخته و با کسب موفقیتهایی در عرصه عمومی تونس و پاسخگویی به نیازهای جامعه تونس، سبب تأثیر بر دیگر گروههای اسلامی در خاورمیانه شده.
علاوه بر این باید توجه داشت که شبکهای شدن و رشد فضاهای مجازی در سپهر عمومی خاورمیانه سبب پیدایش آشکارگی سیاسی و کاهش نفوذ دولتها و گروههای اقتدارگرا همچون سلفیها و جهادیها میشود. لذا با شکلگیری عناصر دموکراتیک در منطقه شاهد ظهور شکل نوینی از گروهها و جنبشهای اسلامی میباشیم؛ که حتی در نوع رادیکال آن تحولات عمیقی صورت گرفته است.
مبانی نظری
1. دعوت به اسلام
دعوت به اسلام و فعالیت برای آن شیوه و روشهای بسیاری مانند موعظه، ارشاد، ترویج علوم و تربیت براساس عبادات و خداپرستی و تأسیس مؤسسههای درمانی و فرهنگی و خدمات اجتماعی دارد. لیکن از میان این شیوهها مفهوم اسلام فراگیر را مدنظر داریم، مفهومی که به واسطه آن جامعه اسلامی و حکومت اسلام برپا شود. این مفهوم به طور کلی در سه گرایش بزرگ نمود دارد: جنبش امام خمینی در ایران، جماعت اسلامی پاکستان و گرایش اخوانالمسلمین. مابقی گرایشهای اسلامی یا به شکلی از یکی از این سه گرایش تبعیت میکند، یا در آغاز کار است و هنوز تبلور نیافته یا اینکه اساس کار خود را جزیی از فعالیتهای اسلامی مانند موعظه، دعوت، ارشاد، تربیت و خداپرستی قرار داده است.افزون بر این مسئلهای به نام جنبشهای اسلامی معاصر، امروزه حجم وسیعی از فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام را تحت پوشش قرار داده و به دغدغه مشترک غالب نظامهای سیاسی در جهان اسلام تبدیل شده است. لیکن تلاشهای فراوانی برای ارائه الگوی شناخت این جنبشها و مطالعه شرایط و عوامل و انگیزههای شکلگیری آنها انجام شده است، لذا بحث و نظریهپردازی درباره علل و عوامل پدیدار شدن گروههای اسلامی معاصر از وسعت چندانی برخوردار نیست بلکه از سوی دیگر شاهد برداشتهای سطحی از طیفبندی گروههای اسلامی و پدیده اسلام گرایی و نگرشهای منفی و گاه کلگرایانه (شرق شناسانه) بدون در نظرگرفتن طیف بندی انواع گروههای اسلامی هستیم. اما گروهی از محققان و نظریهپردازان مسلمان و غیرمسلمان، که آشنایی بیشتری با تحولات جامعه اسلامی داشتهاند، تشویق کردند تا با ارائه بحثهای نظری، جهان و خصوصاً دنیای غرب را با واقعیت این پدیده علل و عوامل ظهور آن آشنا سازد. لذا اصطلاح «اسلام سیاسی» مفهومی است در عصر حاضر که عمدتاً از سوی محققان غربی برای توصیف وضعیت جاری در جهان اسلام بکار گرفته شده است. و به این معناست که، اگرچه دین و سیاست به مثابه نظریه جدیدی است که عمدتاً پس از جنگ جهانی اول مطرح و رایج شد، ولی در واقع ریشه در منابع سنّتی و گذشته دارد. (3)
بنابراین جان اسپوزیتو یکی از اسلامشناسان غربی، مفهم اسلام سیاسی را در عمومیترین شکل آن، یعنی «"احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی"» تعریف میکند. (4) بابی سعید نیز اعتقاد دارد که، مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اساسی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم یافته است. اسلامگرایی طیفی از رویدادهاست که از پیدایش یک ذهنیت اسلامی گرفته، تا تلاشی تمام عیار برای بازسازی جامعهی مطابق با اصول اسلامی را در بر میگیرد. (5)
2. نظام عقیدتی اسلام سیاسی (6)
نظام عقیدتی اسلامی، علت عمده شکلگیری گروههای اسلامی و مشارکت اعضای آن در اقدامات جمعی است. در ذات این نظام، نوعی تعهدات عقیدتی نهفته است؛ که اسلامگرایان خود را به پایبندی نظام عقیدتی اسلام سیاسی در گروههای اسلامی معاصر که از اواخر دهه 1920 در خاورمیانه ظاهر شدهاند میبینند. لذا شکلگیری همین نظام عقیدتی اسلامی هست که علت عمده شکلگیری گروههای اسلامی و مشارکت اعضای آن در اقدامات جمعی بود. اما در ذات این نظام عقیدتی نوعی تعهدات ایدئولوژیک نهفته است که اسلامگرایان خود را به پایبندی به آن و کوشش به پیاده کردن آن اصول موظف میدانند، بدین ترتیب این اصول عقیدتی اهداف سیاسی خاصی را برای جنبشها و گروههای اسلامی تعیین میکند که آنها را رو در روی نظمهای سیاسی غیرمذهبی قرار میدهد. از نظر اسلامگرایان، ضرورت وجود یک حکومت اسلامی و تداوم آن مهمترین اصل محوری در نظام عقیدتی اسلامی بوده است. مبنای اساسی این اصل محوری، اعتقاد به جدایی ناپذیری دین و دولت یا دیانت و سیاست در میان مسلمانان متعهد به تحقق جامعه اسلامی است. (7)اگرچه در دوران معاصر برخی اندیشمندان اسلامی نظیر علی عبدالرزاق و قاضی محمد سعید عشماوی جداییناپذیری دین و سیاست را در ایدئولوژی اسلامی، به ویژه با توجه به اصول قرآن مورد تردید قرار دادهاند و بر غیرسیاسی شدن اسلام تأکید داشتهاند، اما اندیشه عدم تفکیک دین از سیاست در میان اندیشمندان و گروههای اسلامی هنوز یک گرایش مسلط میباشد، از نظر اسلامگرایان، تنها دولتی مشروعیت دارد که قانونگذاری آن براساس قوانین شریعت اسلام استوار باشد. به عبارت دیگر دولت در جوامع مسلمان از دیدگاه گروهها و جنبشهای اسلامی در شکل و محتوا، باید اسلامی باشد؛ اما تحولات عصر جهانی که با فروپاشی بلوک شرق نیز از دهه 1990 نیز شتاب گرفت سبب شد که حرکتهای اسلامی در منطقه خاورمیانه ظهور یابند که خواستار یک بازنگری در گفتمان اسلام سیاسی باشند که از دهه 1920 شکل گرفته بود. تفاوت این گفتمان اعتدالی با گفتمانهای ایدئولوژیک در این بود که "جوامع اسلامی باید از لحاظ محتوا اسلامی باشد و این کار از طریق رابطه نهادهای مدنی با مذهب تقویت میشود" (راشد الغنوشی در پاسخ الغلیون)؛ این گفتمان از نیمههای دهه 1990 در منطقه خاورمیانه (در میان اخوان المسلمین ترکیه، تونس و مصر) شکل گرفت بر این عقیده بود باید چهرهای نوین از جریانهای اسلامی به دنیا نشان داد و جریانهای اسلامی نیز باید در حوزه حاملان ساختار دگرگونی یابد؛ بنابراین گفتمان اعتدالگرا در یک دهه اخیر الگوی "جامعه شرعی و دولت مدنی" را مطرح مینماید. (8)
3. طرح یک چارچوب نظری برای تقسیم بندی گفتمانهای اسلامی
غالب مطالعاتی که توسط نظریهپردازان صورت گرفته است تقسیمبندیها را بر پایه دو یا سه قرائت و جریان از گروههای اسلامی قرار داده است؛ حتی شاهدیم که برخی پژوهشها چهار قرائت را برشمردهاند. (9) مصطفی ملکیان، سه قرائت معاصر از اسلام را برمیشمارد، اسلام بنیادگرای، اسلام تجددگرای، اسلام سنتگرای. (10) فیرحی، سه جریان تجددگرایی اسلامی، سکولاریسم اسلامی و رادیکالیسم اسلامی را برمیشمارد. احمد مصلی، گفتمانها و جریانهای اسلامگرای را به دو گروه تقسیم میکند، گفتمان ناسازگار با مفاهیم امروزین جهانی و گفتمان اعتدالگرا که تعارض با مفاهیم امروزین ندارد. (11)لیکن باید این نکته را در نظر گرفت که خاورمیانه و شمال آفریقا منطقهای میباشد با چهرهای ناهمگون از لحاظ دینی و حتی درون دینی؛ با توجه به اینکه دین اسلام، دین اصلی مردم این منطقه میباشد، ولی اسلام نیز در این منطقه چهرههای گوناگونی دارد؛ بنابراین در مجموع گفتمانهای اسلامگرای (12) را میتوان به دو محور اصلی و یک محور میانجی با چهارگفتمان تقسیم نمود که در درون هر یک طیفهای دیگری نیز جای میگیرد. ولی باید اشاره نمود که ناهمگونی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هیچگاه اجازه نمیدهد که تقسیمبندیها جامع باشند. با وجود این در تقسیم بندی ذیل، بر روی محور اول احیاگران دینی قرار میگیرند و آموزههای آنان با مفاهیم مدرن چون دموکراسی حقوق بشر و ... تعارض داشته و خود را مانعةالجمع میبینند. در محور میانجی که بر بُعد معنوی اسلام تأکید ویژه دارد، این محور نیز هم مخالف بنیادگرایی است و هم مخالف تجدید این گفتمان که با تأکید بر بُعد معنوی اسلام سعی در احیا بُعد معنوی اسلام دارد و بیشتر در آثار حسین نصر دیده میشود، شاهدیم که آثار ایشان غالباً بر بُعد روحانی و معنوی اسلام تأکید دارد. (13) در محور سوم نوسازیگرایان قرار میگیرند، دارای یک خط اصلاحطلبی و میانهروی میباشند و به دو گفتمان تقسیم میشوند؛ نخست گفتمان اعتدالگرایان و دوم گفتمان متجددین اسلامی یا مشروطگرایان میباشد در این محور دو گفتمان فوق در یک نکته با هم تفاوت دارند، گفتمان اعتدالگرایان بر پذیرش کامل مفاهیم مدرن تأکید دارند، ولی گفتمان متجددین اسلامی بر مشروط بودن پذیرش مفاهیم دنیای مدرن تأکید دارند، در واقع تأکید بر بومیسازی مفاهیم دارند.
**توضیح تصویر
شکل (1): محورهای اصلی اسلامگرایان (طیفبندی گفتمانهای اسلامی (14))
از سوی دیگر در میان دو محور اصلی که گفتمانهای موجود بر روی آن قرار میگیرند همواره تنشی برقرار بوده است، تنشی که میان احیاگران و نوسازی گرایان برقرار بوده و در یک دهه اخیر بر این تنش افزوده شده است. گفتمانهای موجود میان اسلامگرایان به سه شیوه عمده از ماهیت بین گفتمانی اسلام سخن میگویند، آنها اسلام را به عنوان دین (اعتقاد)، دنیا (شیوه کامل زندگی)، و دولت (یک نظام سیاسی) تعریف میکنند. (15) طرحبندی اسلامگرایی از اسلام تنها یک طرحبندی مادی نیست، بلکه دیگر طرحبندیها و اثرات ظهور اسلام در صورتبندی های گفتمانی دیگر را نیز در بر میگیرد. (16) به تعبیر دیگر ظهور اسلامگرایی به منزله یک مقوله سیاسی بیانگر ناتوانی روز افزون نظم کهن در دنیای اسلامی، برای مقاومت در برابر درخواستهای اجرای طرحهای اسلامی بود. (17)
جنبشهای اسلامی تونس
تونس، کشوری در شمال آفریقا و جنوب دریای مدیترانه است؛ که از غرب با الجزایر و از شرق و جنوب با لیبی هممرز است. این کشور که در حوزه تعریف ژئوپلتیکی خاورمیانه قرار میگیرد، از سال 1881 به مدت 75 سال تحت حمایت فرانسه قرار گرفت، در سال 1956 از فرانسه استقلال پیدا کرد و حبیب بورقیبه اولین رئیسجمهور تونس شد. کشور تونس به 24 استان تقسیمبندی شده است. و پایتخت این کشور شهر تونس میباشد، زبان اکثر مردم این کشور عربی و فرانسوی و مذهب بیشتر آنان اسلام است. تونس دارای جمعیت 10.732.900 نفری میباشد که از لحاظ شاخصهای انسانی در منطقه خاورمیانه شمال آفریقا در رتبه بالایی قرار داد؛ از لحاظ سطح سواد براساس آمار یونیسف در کشور تونس 98% از مردان و 96% از زنان بین سنین 24 – 14 به تحصیل مشغول میباشند؛ و رشد ثبتنام در مدارس ابتدایی به 98.2% میرسد، این آمار حاکی از نظم آموزشی قوی این کشور دارد. (18) همچنین در مورد سطح دسترسی به امکانات ارتباطی بر اساس گزارش ITU) و ATI) 39.1% مردم کشور تونس در سال 2012 کاربر اینترنت میباشند، بنابراین جمعیتی که در کشور تونس کاربر اینترنت میباشد، بیش از یک چهارم جمعیت این کشور را در بر میگیرد؛ که از لحاظ تعداد استفاده کنندگان براساس آمارهای جهانی در سال 13 – 2012 به 4.196.564 کاربر اینترنت میباشد، بیش از یک چهارم جمعیت این کشور را در برمیگیرد؛ که از لحاظ تعداد استفاده کنندگان براساس آمارهای جهانی در سال 13 – 2012 به 4.196.564 کاربر اینترنت، که از این تعداد 3.328.300 نفر کاربر شبکه اجتماعی فیسبوک بودهاند؛ (19) کشور تونس در حال حاضر با جمعیت 10.732.900 تقریباً دارای 11.290.000 خط ارتباطی تلفن همراه میباشد که آمار نشان از رشد بالای این کشور در عرصه توسعه ارتباطات دارد. (20) از منظر شاخصهای اقتصادی اجتماعی، باید اذعان کرد که پیشرفتهای قابل ملاحظهای در تونس در دوران پس از استقلال انجام گرفت. به طوری که 95% جمعیت به آب آشامیدنی و برق دسترسی دارند. در دوران دولت بنعلی، نیز اقدامات اصلاحگرایانه اقتصادی، مانند خصوصیسازی و تشویق سرمایهگذاری و دیگر اقدامات اصلاحی، صورت گرفت و سبب طبقات بالای جامعه از این اصلاحات بهرهمند شوند. (21) لیکن رشد طبقه متوسط را در این دوره شاهد هستیم. از سوی دیگر، باید متذکر شد که تونس از زمان استقلال در سال 1956 تا دسامبر 2010 وقوع انقلاب یاس، فقط دو رئیس جمهور داشت. حکومت حبیب بورقیبه که پس از 33 سال حکومت توسط کودتای یک افسر عالی رتبه نظامی به نام زینالعابدین بنعلی در سال 1987 سرنگون شد؛ و بنعلی که در اواخر سال 2010 با خودسوزی یک جوان سرنگون شد.یکم. زمینههای شکلگیری
عواملی که سبب شد زمینه حرکتها و جنبشهای اسلامی در تونس بعد از استقلال این کشور از فرانسه شکل بگیرد باید اشاره داشت به عملکرد آقای حبیب بورقیبه به عنوان اولین رئیس دولت پس از استقلال تونس؛ او که کارکردی بسیار نابسامان، ضد ارزش و دور از هنجارهای اجتماعی داشت، موجبات وابستگی شدید تونس به خارج از کشور، سودجویی از منابع این کشور را فراهم نمود. وی در دهه 1970 در حالی که دولت تونس از حل معضلات خود شدیداً عاجز بود، هنوز درصدد استحکام صادرات و ارتباط با خارج و به ویژه پیوستن به بازار جهانی (22) بود. (23) این امر موجب شکست مدرنیزه کردن روستاها و افول کشاورزی شد. کوچ مردم از روستا به شهر سبب فقر و گرفتاری بیشتر مردم شد. اختلافات طبقاتی و تبدیل ارزشهای فرهنگی، باعث شکلگیری حرکتها و جنبشهای اسلامی در تونس و سرخوردگی از دیگر ارزشهای غیرواقعی گردید؛ به عبارت دیگر عوامل مهم یاد شده موجب شکلگیری پایگاهی اساسی برای رشد جنبش اسلامی تونس شد. (24)از سوی دیگر باید اشاره نمود که حرکتهای اسلامی و شخصیتهای نظریهپرداز اسلامی تونس به دو دوره تقسیم میشوند؛ زیرا با توجه به تغییراتی که گروههای اسلامی تونس در حوزه حاملان ساختار خود ایجاد کردند؛ به جهت مقایسه افکار و اندیشهها باید یک تقسیمبندی انجام داد و به دوره پیش از نوگرایی اسلامی و پس از نوگرایی اسلامی تقسیم نمود.
که از آن جمله میتوان به مهمترین و تأثیرگذارترین حرکت اسلامی در دوران معاصر کشور تونس، به گروه اسلامی النهضه اشاره نمود، النهضه که نام اول "حرکه التجاه الاسلامی" یا "جنبش گرایش اسلامی" بود ابتدا توسط گروهی نسبتاً بزرگ و نیمه فعال از جوانان، روشن فکران، بورژواها، فرزندان زمینداران و بازرگانان از اهل سنت است؛ با میزان پیکارجویی بالا شکل گرفت و رهبری فرهمندانه این جنبش را، «راشد الغنوشی» و «مورو» در سال 1970 به عهده گرفتند. در باور این رهبران، از جمله شیخ راشد الغنوشی، پدیده اسلامگرایی پیش از نوگرایی متشکل از این عوامل میباشد. نخست، تدین سنتی تونسی که مذهب سنتی مالکی و عقاید اشعری و تربیت صوفیانه بر آن غالب است؛ دوم، گفتمان سلفی اخوانالمسلمین که از شرق عربی وارد این کشور شده بود؛ و سوم، جریان عقلانی اسلامی که در نیمه دوم دهه 1970 ظهور یافت. (25)
علاوه بر این در سال 1970 با تأسیس ماهنامه اسلامگرای «المعرفه» زمینههای اجتماعی برای فعالیت شیخ راشدالغنوشی و عبدالفتاح مورو، برجستهترین عناصر اسلامگرای تونس آغاز شد. همچنین برخی از شیوخ مدرسه زیتونیه نیز حرکتهای فرهنگی خود را در مسجد جامع آغاز نمودند. مسجد جامع زیتونیه فقط یک مسجد نبود، در واقع مسجد فوق پیوسته از مراکز تعلیم و تعلم بوده و از مهمترین حوزههای علمیه تونس میباشد که بعدها به دانشکده معارف تبدیل شده و اخیراً نیز تبدیل به یک کانون فرهنگی مهم در تونس شده است، که ارتباط فرهنگی اسلامی با دیگر کانونها دارد. چرا که با طلوع قرن بیست و یکم دانشپژوهان این مدرسه دریافتند که علوم آنها بایستی به روز بوده و دستکم نبایستی آنان از علوم روز غافل باشند. (26) لذا به همین دلیل، دو نشریه به نامهای «التونسی» و «الصواب» را راهاندازی نمودند.
افزون بر آنچه که بیان شد جلسات و حلقات درس گسترش یافت و پایگاههای فرهنگی مطلوبی به واسطه شیخ احمدبن میلاد، شیخالخیاری و برخی دیگر از شخصیتهای پرتلاش فرهنگی شکل گرفت جلسات درس شیخ احمد برای جوانان تونسی بسیار جذاب بود، عبدالفتاح مورو که خود نیز در این حلقههای درسی بود به زودی، به محوریت خود جلساتی را در مسجد حموده پاشا و سپس در مسجد سیدی یوسف ترتیب داد. در همین سالها نیز گروه «جمعیت قانونی پاسدار قرآن کریم» به رهبری شیخ الحبیب المستاوی تشکیل شد. المستاوی با ایجاد کلاسهای آموزشی درسی در مدرسه زیتونیه و تأسیس مجله «جوهر الاسلام»، پیشگام فعالیتهای اسلامی در تونس شد. المستاوی، پیرو صالحبن یوسف بود، اما پس از مدتی وارد حزب حاکم تونس شد. المستاوی بر این عقیده بود که ما مسلمانان نباید حزب حاکم را خالی بگذاریم. (27) بنابراین بسیاری از تحلیلگران در تبیین ریشههای بنیادگرایی اسلامی در قرن بیستم به عوامل تاریخی، همچون سلطهی غرب، تهاجم فرهنگی آن، ادغام کشورهای اسلامی در اقتصاد جهانی و آسیبپذیری آنها در مقابل نوسانهای اقتصادی در بازار جهانی، وجود نابرابری اقتصادی – اجتماعی و حکومتهای استبدادی در این کشورها، اشاره میکنند، با این حال عکسالعمل رهبران فکری مسلمانان در تونس نسبت به رویارویی با فرهنگ غربی عمدتاً نوگرایانه بود تا بنیادگرایانه؛ به تعبیر دیگر بیشتر اندیشمندان مسلمان نسبت به ایجاد نظم سیاسی مدرن (28) نظری موافق داشتهاند.
به تعبیر دیگر همواره اسلام در کشور تونس نیز همانند دیگر کشورهای خاورمیانه، در حکم جزئی از هویت ملی خود حفاظت نموده و به طور طبیعی این مسئله سهم مهمی در ظهور جنبشهای اسلامگرای در دههی 1970 م داشت. در واقع کشور تونس نیز مانند ترکیه از آغاز تأسیس حکومت متمرکزی داشت که همواره به سوی مدرنیزاسیون (29) کشور گام برداشته بود؛ زیرا براثر حضور چندین سالهی استعمار در این کشور، نخبگان حاکم بر این کشور هویتی غیردینی و سکولار داشتند. (30) کشور تونس استمرار تاریخی روابط میان دین و سیاست را پیش از دورهی تحقق استقلال درک کرده بود به تعبیر دیگر وجود این رابطه و تأثیرگذاری آن را بر جامعه در یک بستر فرهنگی و تاریخی مسلم میدانست؛ از این رو گفتمان سیاسی دولت پس از استقلال و پروژهی لائیسیتهسازی که ایجاد حکومت و جامعهای جدای از جامعه دینی را ترویج میکرد؛ سبب برقراری رابطهای متشنج و بحرانی میان دین و سیاست شد. با این حال این تشنج به جدایی کامل این دو از هم نینجامید؛ زیرا دولت میکوشید بر شعائر و آداب و رسوم دینی نظارت و اشراف داشته باشد و از اندیشمندان سنتی بنام برای توجیه ایدئولوژی ملیگرایی (31) سود جوید. به عبارت دیگر دولت درصدد بود در فضای فرهنگی – سنتی تونس جایی برای ایدئولوژی ملیگرایی فراهم کند.
لیکن دولتهای تونس قبل از سال 2010 برای تضعیف بنیهی نهادها و حرکتهای اسلامی، بر روی اوقاف دست گذاشت و نخست آن را دولتی کرد اما بعد ادارهی اوقاف و امور دینی، که از زمان استقلال به حوزهی نخستوزیری مربوط میشد، بدون مشورت نخستوزیر به وزارت کشور ملحق کرد تا تلاشهای اسلامگرایان و امور دینی امری باشد در اختیار پلیس؛ لذا همه این عوامل سبب رشد جنبشها و گروههای اسلامی در تونس شد. قوانین جدیدی که به رغم مخالفت صریح با نص قرآن، به تصویب میرسید دستکم از دو نظر اقدامی نامناسب بود؛ نخست: سبب تنها ماندن تونس در منطقه و جهان عرب و اسلام، و جدایی آن از همسایگان میشد، دوم: جنبش میهنی که سرانجام زمام دولت را به دست گرفته بود در مبارزات خویش، از اسلام در سطح عامهی مردم به منزلهی وجدان و آگاهی عمومی استفاده کرد و بنابراین اکنون این رفتار فهمشدنی نبود. (32) به تعبیر شیخ راشدالغنوشی، از رهبران مشهور جنبش اسلامی «با اینکه اسلام هیزم و آتش اصلی حرکت آزادیبخش ما علیه استعمار بود، اما بعد از استقلال، حکومت آنچه اسلام شایستهی آن بود را برایش در نظر گرفت، بلکه آنچه روی داد محدود کردن اسلام در همهی عرصهها بود، به ویژه تعطیلی جامع زیتونه، که نماد اسلام در کشور بود و حکمرانی بر آن و علیه آن، ضربهی آشکار و مستقیمی به اسلام بود». (33)
دوم. تقسیم بندی گروههای اسلامی تونس در دوره شکلگیری
1.حزب «العمل الاسلامی» نام گروه متوسطی است که وابسته به مصر و اخوانالمسلمین بوده، این گروه در محور نخست احیاگران دینی قرار میگیرد؛ میزان پیکارجویی آن بسیار زیاد است. این حرکت را جوانان، روشنفکران و دانشجویان سنی تونسی شکل داده و البته بعد از مدتی سرکوب شدند.2. «حرکه التجاه الاسلامی» (34) یا جنبش گرایش اسلامی، این گروه هم که در محور نخست احیاگران دینی قرار میگیرد؛ گروهی نسبتاً بزرگ و نیمه فعال از جوانان، روشنفکران، بورژواها، فرزندان زمینداران و بازرگانان از اهل سنت است که میزان پیکارجویی آن بالاست. رهبری فرهمندانه (35) این جنبش را، راشدالغنوشی و مورو در سال 1970 به عهده گرفتند؛ هر چند در سال 1980 هر دو به زندان افتادند. (36)
3. «الحزب الاسلامی» یا طرفداران جنبش اخوانالمسلمین، نام گروهی از اهلسنت است که البته بعد از مدتی سرکوب شدند. رهبری فردی نداشته و رهبری آنها به شکل دسته جمعی و میزان پیکارجویی آن در سطح بالایی است، این گروه در محور نخست احیاگران دینی و در دسته دوم که به استفاده ابزاری از مفاهیم مدرن اعتقاد داشتند قرار میگیرند.
4. «جمعیه حفظ القرآن» یا گروه قاریان قرآن، این گروه در محور نخست احیاگران دینی و در دسته اول که دیدگاهی سنتی داشته قرار میگیرند. این حرکت وسیع که از داخل مساجد تأمین نیرو مینمود، زیرمجموعههای بسیاری در مساجد دارد، و به طور شبکهای اداره میشد. رهبری سنتی آن را «شیخ غفار» بر عهده داشت که از اوایل دهه 1970 واعظ گونه به تبلیغ میپرداختند. میزان پیکارجویی این گروه متوسط است و در عین حال در دوران بنعلی سرکوب میشوند.
5. «طلیعه الاسلامیه» نام گروهی کوچک از سنیهای سلفی است، این گروه در محور نخست احیاگران دینی و در دسته دوم که به استفاده ابزاری از مفاهیم مدرن اعتقاد داشتند قرار میگیرند. و به حرکتهای تندروانه اعتقاد دارند؛ لذا میزان پیکارجویی و خشونت طلبی این گروه کوچک به اندازهای است که گروه تروریستی نام گرفته است. (37)
6. «جهاد الاسلامی» نام گروه کوچک مخفی و زیرزمینی از جوانان سنی مذهب تونسی است. میزان پیکارجویی این گروه کوچک، بسیار زیاد است، روش کاری این گروه نیز به مانند گروه «طلیعه الاسلامیه» میباشد.
جدول 1 – گروههای اسلامی تونس در دوره شکلگیری (38)
* |
نام گروه اسلامی |
ریشه |
وابستگی |
میزان اقدام جمعی |
فرجام |
محور |
1. |
حزب «العمل الاسلامی» |
دانشجویان سنی |
وابسته به مصر و اخوان المسلمین |
میزان پیکارجویی آن بسیار زیاد |
-سرکوب شده |
نخست |
2. |
حرکت التجاه الاسلامی |
جوانان منطقه متوسط |
وابستگی به قشر بازرگان |
میزان پیکارجویی آن متوسط به بالا |
-زندان دهه 80-1970 |
نخست |
3. |
الحزب الاسلامی |
سنتی سنی |
جنبش اخوان المسلمین |
میزان پیکار جویی آن زیاد |
- سرکوب شده |
نخست |
4. |
جمعیه حفظ القرآن |
قاریان قرآن |
از داخل مساجد به صورت شبکهای |
میزان پیکار جویی این گروه متوسط |
-سرکوب شده |
نخست |
5. |
طلیعه الاسلامیه |
سنی رادیگا |
*** |
تروریستی |
-سرکوب شده |
نخست دسته دوم |
6. |
جهاد الاسلامی |
جوانان سنی |
*** |
مخفی و زیرزمینی میزان پیکارجویی آن زیاد |
*** |
نخست |
در واقع این تقسیمبندی نشان میدهد که حرکتهای اسلامی در تونس محصول تناقضی بودند که به آن اشاره شد. به رغم اینکه این گروههای اسلامی غالباً به محور نخست گرایش داشتهاند، ولی غالب حرکتها و گروههای اسلامی تلاش مینمودهاند که در محدودههای قانونی مدّنظر دولت تونس عمل نمایند. گروههای اسلامی، که به خطرهای نهفته در رویاروییهای انقلابی با مقامهای سیاسی آگاه بودند، سیاستهای گام به گام (تدریجی) برای بالا بردن آگاهی مذهبی – سیاسی تودهها را دنبال مینمودند و در عین حال خواستار اجرا شدن شریعت از سوی دولت بودند. و در تلاش برای استقرار نهایی نظامی اسلامی، از خود انعطاف نشان میداد و حاضر بود ایدئولوژی و برنامههای خود را با شرایط مدرن منطبق سازد. (39)
لیکن نباید تأثیر فلسفهی سیاسی حسنالبناء را بر رهبران جنبش اسلامی تونس نادیده انگاشت و این نکته را باید مدنظر قرار داد که آثار حسنالبناء، سید قطب و ابوالعلاء مودودی، در شرایط سیاسی – تاریخی معینی نوشته شدند، که برای انتقاد از سکولاریسم کافی بودند (برومند اعلم، 1389). و موضوع اصلی منشورات اسلامگرایان طی دههی 1970 م به شمار میآمدند، اما در دههی 1980 م ایدئولوژی سنتگرای اخوانالمسلمین به علت مشکلات خاص، که در نیمهی دههی 1970 م نمایان شده بود، و ناتوانی در فراهم کردن پایههای لازم برای پروژهای سیاسی، نمیتوانست مقبولیتی در میان مردم تونس کسب کند. به عبارت دیگر میتوان گفت مکتب اخوانالمسلمین دیگر برای جریان حرکت التجاه الاسلامی «النهضه» الگویی مقبول نبود؛ زیرا برای این مرحلهی تاریخی جامعهی تونس هیچ استراتژی مطلوبی ارائه نمیکرد. اینگونه بود که نوعی نوگرایی چشمگیر اسلامی در جنبش اسلامی تونس در پیش گرفته شد. (40)
دوره جدید حرکتهای اسلامی در تونس
هر چند تحولات زیادی با انقلاب یاس در سال 2010 به وقوع پیوست و تمامی محدودیتهای دوران بورقیبه و بنعلی برای گروههای اسلامی در کشور تونس حذف گردید و حرکتهای اسلامی آزادی عمل پیدا نمودند ولی ریشه یابی این آزادی را باید در دوران نوگرایی حرکتهای اسلامی تونس جستجو کرد. دورهای که اخوانالمسلمین در منطقه خاورمیانه در حال پوستاندازی بود؛ این دوره که بعد پایان جنگ سرد در نظام بینالملل در کشورهای عربی آغاز شد و کشور تونس و مهمترین حرکت اسلامی آن را بینصیب نگذاشت. لیکن در سال 1989 م در کشور تونس قانونی تصویب شد که هرگونه شکلگیری احزاب بر پایهی قومیت، دین، زبان یا منطقه را ممنوع کرد؛ از همین روی نام حرکت التجاه الاسلامی به «النهضه» تغییر یافت و اصلاحات (41) و تحولات گستردهای در آن صورت گرفت، به گونهای که آن را از یک گروه اسلامی به یک حزب سیاسی فعال اسلامی تبدیل کرد. رئیس این حزب «راشد الغنوشی»، و دبیر کل آن «مورو» بود و روزنامهی «الفجر» ارگان رسمیاش به شمار میآمد. یک شورای مرکزی نیز به ریاست راشدالغنوشی وجود داشت. حزب در چهارده استان تونس شعبههایی تأسیس کرد. (42) ولی این جریان دوام نیافت و توسط حکومت بنعلی غیرقانونی اعلام شد. اما سبب شد که تغییراتی از دهه 1990 م در النهضه صورت گیرد؛ دگرگونیهایی که در حوزه حاملان فکری و گفتمانی بود، تحولاتی که این حرکت اسلامی را به گروه اسلامی اعتدالگرا تبدیل کرد؛ شیخ راشدالغنوشی، که همواره به چهارچوب فکری جنبش اصولگرای اسلامی پایبند بود، بیان میدارد.«"ما دیگر نمیتوانیم با پایبندی به گذشته و با ذهنیت قدیمی (43) مشکلات کنونی خود را حل کنیم و به آینده چشم داشته باشیم؛ از این رو باید در تمام کتابهایی که به شاگردانمان تدریس میکردهایم تجدید نظر کنیم؛ زیرا این کتابها موجب پیدایش استبداد در درون جریان اسلامی میشود"». (44)
او همچنین افزوده است که:
«ما از درک واقعیتها و تحولات پیرامون خود عاجز هستیم، به همین علت جنبش اسلامی دچار آشفتگی شده و نمیتواند راه صحیح را پیدا کند و در نتیجه توانایی پیشرفت نیز ندارد، بدون شک مسئولیت اصلی این عقبماندگی متوجه تفکرات و اندیشههای ماست، فقدان نظریههای ایدئولوژیک و اندیشههای استراتژیک محدود باعث شده است که گروههای اسلامی محکوم به پیروی از میراث گذشتگان خود و صدور احکام برتریجویانه و واکنشهای پراکنده و موقتی باشد جنبش اسلامی فقط قدرتی سیاسی به شمار میآمد که توانسته بود نفوذ اجتماعی و سیاسی خود را در میان قشرهای بورژوازی تاجر و زمینداران بزرگ و طبقهی میانی جامعه، یعنی آن دسته از گروههای اجتماعی که حکومت به آنها متکی بود، گسترش دهند.» (45)
راشدالغنوشی، اسلام را دین فراگیر و نظام کاملی برای زندگی میداند و در همه جوانب حیات دارای برنامه میداند که بنیانگذاری اجتماع و اداره جامعه، سیاست و کشورداری را نیز شامل میشود. سیاست دارای اسلام، تنها یک واقعیت تاریخی نیست بلکه پایههای آن بر تعالیم قرآن و سنت استوار است. قرآن میفرماید: «و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل فرمود حکم داوری نکردهاند، آنان کافرانند... ستمگرانند... تبهکارانند». (46) ضرورت حکومت در اسلام نیز دارای یک اساس منطقی است؛ از نظر الغنوشی دولت و حکومت فقط وسیلهای است که امت توسط آن میتواند این کار را انجام دهد. در فلسفه سیاسی اسلام دولت وسیلهای برای حفظ ارزشهای دینی و انسانی و اجتماعی است. پس محور ساختار نظام اسلامی نه دولت، بلکه ملت و مردم هستند. (47) حیثیت حکومت و دولت در اسلام نه آن است که سکولارها فکر میکنند؛ یعنی عدم وجود حکومت در اسلام، و نه آنچه تئوکراتها و صوفیها که در اهل سنت هم هستند فکر میکنند؛ یعنی هر چه زودتر و بالاتر دانستن قدرت و حیثیت حاکم و به عبارت دیگر حاکم را فوق مردم دانستن، بلکه دولت یک ضرورت اجتماعی و یکی از ابزارهای برپایی عدل است و دستاندرکاران حکومت اسلامی همه خدمتکاران مردمند و مخاطب حقیقی برپایی شریعت (48) هستند و مشروعیت (49) و دوامشان هم متوقف به ادامه برپایی شریعت و احترام به اراده مردم است که در مفهوم شورا و دموکراسی تجلی میکند. پس حکومت اسلامی از این نظر یک وسیله مدنی است که با دموکراسی امروزی جز در بعد اخلاقی آن تفاوتی ندارد. اعضای دستاندرکار حکومت اسلامی چون همه انسان و از مردمند، پس هیچگاه معصوم و بدون خطا نیستند و بدین ترتیب از شورا و نظرخواهی از مردم بینیاز نیستند و در مقابل مردم پاسخگو هستند. (50)
از سویی دیگر باید بیان داشت که گروههای اسلامگرای همواره بخش جداییناپذیر بافت سیاسی و اجتماعی جوامع خود بودهاند. لیکن چرخش فکری در حرکتهای اسلامی تونس موجب شد که گروههای اسلامی در تونس از محور اول به محور دوم یعنی نوسازیگرایان انتقال یافته؛ لیکن این چرخش فکری در حوزه گفتمانی تحت تأثیر تغییرات در نظم بینالمللی، تغییر مفاهیم، و جهانی شدن مفاهیم بود؛ همچنین تأثیر دیگر حرکتهای اسلامی از جمله احزاب سیاسی و نامزدهای اسلامگرای در الجزایر، مراکش، لبنان، ترکیه، تونس، مالزی و اندونزی بود که راه اصلاحات را برگزیدند، و البته از طریق رأی نه گلوله. آنها با موفقیت به رقابت پرداخته، کرسیهای مجلس و شهرداری و ... را از آن خود کرده و پستهای حساسی همچون نخستوزیری در ترکیه، مالزی، و ریاست جمهوری در اندونزی را در اختیار گرفتند. (51)
تقسیم بندی گروههای اسلامی تونس (52) بعد از انقلاب یاس
1.«النهضه» نام جدید حرکت التجاه الاسلامی پس از تغییرات گفتمانی است که در غالب یک حزب شناسنامهدار فعالیت خود را آغاز مینماید. که متشکل از گروهی بزرگ از جوانان، دانشجویان و طبقات متوسط بورژواها، فرزندان زمینداران و بازرگانان (53) اهل سنت است. از دهه 1990 فعالیت نوین خود را پس از تغییرات حوزه حاملان ساختار و با رویکرد اعتدال گرایانه در غالب قوانین دوره دولت بنعلی آغاز نمودن؛ ولی این حرکت اسلامی پس تحولات سال 2010 م و وقوع انقلاب یاس در کشور تونس با شرکت در انتخابات آزاد (54) 90 کرسی مجلس را کسب نموده و امروز قدرت رادر کشور تونس در اختیار دارد. این حزب سیاسی نیز اکنون در محور دوم و در دسته اعتدال گرایان قرار میگیرد. (55)2.«حزب جبهه اصلاحات»؛ یک حزب با گفتمان سلفی میباشد به رهبری محمدالخوجه که در محور نخست حرکتهای اسلامی قرار میگیرد. این حزب در ماه مه سال 2012 از دولت تونس مجوز فعالیت سیاسی گرفت. پایگاه این حزب مساجد تحت کنترل گروههای سلفی میباشد، حزب فوق از سوی کشورهای حوزه خلیجفارس از جمله عربستان حمایت میشود.
3.«حزب التحریر»؛ این گروه که به رهبری رضا بلحاج میباشد، همانند حزب اصلاحات در محور نخست قرار میگیرد. این حزب بخشی از یک حرکت اسلامی است که فعالیت آن در کشورهای متعدد عربی ممنوع شده است، رضا بلحاج رهبر حزب التحریر بیان داشته که این حزب پس از آن که اهدافش را مشخص کرده است از دولت تونس مجوز فعالیت قانونی گرفته؛ حزب التحریر که خواستار ایجاد خلافت اسلامی در تونش میباشد. و هدفش را گسترش آگاهی اسلامی و رهبری کشور به سوی تغییرات ریشهای قرار داده است که در نهایت به وحدت امت اسلامی منجر شود، تنها راه حل مشکلات تونس و دیگر کشورهای اسلامی منطقه را، اجرای اقتصاد اسلامی برای توسعه و اجرای آشکار شریعت اسلامی در همه زمینهها میداند. حزب فوق تاکنون چندین تظاهرات اعتراضآمیز در اعتراض به دولت تونس برپا کرده است و خواستار برقراری و اجرای شریعت اسلامی در این کشور شده است. (56)
4. گروه اسلامی "وال فلاورز" (57) این گروه وابسته به القاعده مراکش و الجزایر (58) میباشد یا منطقه مغرب اسلامی از مناطقی که القاعده دست به تقسیمبندی زده است. که شامل شمال آفریقا میشود این گروه بعد از انقلاب یاس 2010 در تونس اعلام موجودیت نمود و گروهی رادیکال و تروریستی میباشد. این گروه به جهانیسازی جهاد اسلامی (59) اعتقاد دارد. گروه فوق در کشور تونس دارای هیچ مجوزی نمیباشد و حتی در این مدت حرکتهای خشونتآمیزی نیز داشتهاند که توسط دولت تونس کنترل شده است. (60)
5. گروه افراطی «انصار الشریعه»؛ این گروه نیز یک گروه افراطی میباشد، و به رهبری ابنالحسین به فعالیت میپردازد، گروه ذیل با در اختیار گرفتن مساجد در تونس به فعالیت پرداخته است؛ (61) از جمله آخرین فعالیت آنها سخنرانی رهبر تحت تعقیب آنها در مسجد الفتاح در مرکز پایتخت تونس بود که وی نیز موفق به فرار از تعقیب نیروهای پلیس تونس شد. (62) همچنین بعد از سقوط دولت بن علی اعضای زندانی آن نیز آزاد شده و اکنون در تونس 400 مسجد را تحت اختیار خود دارند. صفحه فیس بوک این گروه تقریباً 42200 نفر طرفدار دارد، (63) از دیگر فعالیتهای این گروه افراطی بمبگذاری دفتر دو حزب لیبرال در هنگام برگزاری انتخابات پارلمانی بود. (64)
جدول 2. گروههای اسلامی تونس بعد از انقلاب یاس (65)
* |
نام گروه اسلامی |
ریشه |
وابستگی |
میزان اقدام جمعی |
فرجام |
محور |
1 |
النهضه |
دانشجویان سنی |
وابسته به اخوان المسلمین |
اعتدالگرا (سازگاری با منطق مدرنیته غربی) |
90 کرسی پارلمان تونس را در اختیار دارد. |
تغییر گفتمان به محور دوم |
2. |
حزب جبهه اصلاحات |
سنی مذهب سلفی |
حمایت از سوی کشورهای عرب خلیج فارس |
در قالب حزب مجوز قانونی دارد. |
فعالیت حزبی |
نخست |
3. |
حزب التحریر |
سنی مذهب سلفی |
حمایت از سوی کشورهای عرب خلیج فارس |
در قالب حزب مجوز قانونی دارد. |
فعالیت حزبی |
نخست |
4. |
گروه اسلامی |
رادیکال تندرو |
وابسته به القاعده مراکش و الجزایر (66) |
میزان پیکارجویی این گروه بالا (تروریستی) |
*** |
نخست (جهانی سازی جهاد اسلامی) |
5. |
گروه اسلامی انصار الشریعه |
رادیکار تندرو |
القاعده لیبی |
میزان پیکارجویی این گروه بالا (تروریستی) |
تعدادی از اعضای آن دستگیر شدهاند |
نخست |
جایگاه و موقعیت اسلامگرایی بعد از دسامبر 2010 (انقلاب یاس)
در چند سال اخیر ملتهای عرب بعد از چند دهه خواب طولانی زمستانی، در برخی کشورهای عربی به پا خواستند و از عنصر حاشیهنشین و به دور از عرصه واقعی تحولات کشورهای خودشان، به عنصر مؤثر در عرصه سیاست تبدیل شدند؛ مهمترین تحول آن است که بعد از دوران طولانی عدم حضور ملتها، برای اولین بار شاهد حضور و نقشآفرینی بخشهای گستردهای از تودههای مردمی و نخبگان عرب در سرنوشت کشورهای خودشان هستیم. تودههایی که خود انقلاب کردند و پس از آن در پی ایجاد گروهها و احزاب خود برای اصلاحات تدریجی (67) در این کشور بودند. (68)النهضه به عنوان بزرگترین حرکت اسلامی تونس که ریشههای قوی داشت نیز نقش مهمی در بپاخیزی عمومی جامعه تونس در ابتدا نداشت، ولی بعد وزن سیاسی خود را برای موفقیت خیزش به کار گرفت و با تشکیل کمیتهای به دفاع از دستاوردهای انقلاب مردمی پرداخت. همچنین بعد از انقلاب سلفیها و بنیادگراها نیز اعلام موجودیت نمودن هرچند که اجازه شرکت در انتخابات را نیافتند. (69) چرا که بی اعتنا به دموکراسی بودند راشد الغنوشی، رهبر جنبش نهضت اسلامی که اکنون رهبری کشور تونس با حزب النهضه را در کنار دو حزب لائیک برعهده دارد در اظهارنظری اعلام نمود که اعطای مجوز تأسیس حزب سیاسی برای جریانهای سلفی (70) که به اصول دموکراتیک پایبند باشند را تأیید میکند، تا به جای منزوی شدن به بخشی از صحنه سیاسی کشور مبدل شوند. این اقدام از این که گروههای بنیادگرا به حاشیه رفته و زیرزمینی شده و به اقدامات خشونتآمیز بپردازند جلوگیری مینماید. زیرا به حاشیه راندن شدن گروههای بنیادگرا این بهانه را در اختیار آنان قرار میدهد که بیان نمایند، به دلیل اینکه اجازه نشر اندیشهها و گفتمان خود را نداشته حق را به خود بدهند که از طریق راههای غیرقانونی به نشر اندیشههای خود بپردازند.
در این میان النهضه که گروه اسلامی اعتدالگرا میباشد و شاخهای از جماعت اخوانالمسلمین به حساب میآید؛ در زمان حاکمیت بورقبه قلع و قمع شده و در زمان زینالعابدینبن علی ابتدا به آنها اجازه تحرک داده شد ولی در اوایل دهه 1990 به شدت سرکوب و رهبر آن راشدالغنوشی را تبعید نمودند. راشدالغنوشی رهبر این حرکت اسلامی، روشنفکری مسلمان و میانهرویی است که بیشتر از حزب عدالت و توسعه ترکیه گرته برداری میکند. با این حال او از جمله روشنفکرانی است که از سالها پیش با رویهای متفاوت در مورد اسلام، غرب و دموکراسی و حقوق بشر سخن گفته و به ارزشهای نوین جوامع دموکراتی احترام میگذارد. (71)
به عبارت دیگر گروههای اسلامی اعتدالگرای در تونس به هویت اسلامی از سویی و ماهیت دموکراتیک از سوی دیگر اصرار دارد. در واقع گروههای اسلامی اعتدالگرا در تونس به دنبال نظامی پارلمانی هستند تا راه را بر استبداد و انحصارطلبی ببندند تا اجازه ندهند که قدرت در انحصار یک گروه متمرکز شود؛ در واقع گروههای اسلامی اعتدالگرای نمونهای از به قدرت رسیدن نواندیشی دینی (72) در جهان کنونی است. آنها تلاش خواهند نمود زمینههای تأمین منابع ملی خود را با اصلاحات تدریجی و دموکراتیک فراهم نمایند. هرچند باید دانست که ضامن دستیابی به چنین اهدافی در تونس تأمین و حفظ همبستگی همه جانبه است. (73) لیکن نخستین انتخابات پارلمانی تونس با پیروزی حزب اسلامگرای النهضه، پس از پیروزی انقلاب در 14 ژانویه 2011 و سرنگونی دیکتاتوری 23 ساله «زینالعابدین بن علی» با حضور 90 درصد از رأی دهندگان در روز 23 اکتبر 2011 برگزار شد. و در این انتخابات که برای تعیین نامزدهای مجلس ملی مؤسسان برگزار شد حزب اسلامگرای «النهضه» موفق شد از مجموع 217 کرسی مجلس مؤسسان 89 کرسی و به عبارتی، 41.47 درصد آرا را به خود اختصاص دهد. از دید صاحبنظران پیروزی اسلام گرایان در تونس، میتواند پیروزی سایر احزاب اسلامی در دیگر کشورهای تازه انقلاب کرده را افزایش دهد. (74) در جریان این انتخابات و براساس نتایج اعلام شده، حزب «کنگره برای جمهوری» به ریاست «منصف المرزوقی» با 30 کرسی (13/82 درصد) و حزب دموکراسی برای کار و آزادی به ریاست «مصطفی بن جعفر» با 21 کرسی (9/68 درصد) در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتند. (75) اما پس از اعتراض تشکل موسوم به «العریضه الشعبیه» (فهرست مردمی) به ریاست الهاشمی الحامدی با این تشکل با کسب 26 کرسی (8/76 درصد) به رتبه سوم صعود کرد و حزب دموکراتیک پیشرو به ریاست نجیب الشابی با 17 کرسی (7/83 درصد) در رتبه پنجم انتخابات مجلس ملی مؤسسان تونس قرار گرفت. (76)
پیروزی جنبش النهضه برای صاحبنظران تحولات سیاسی تونس قابل پیشبینی بود، چرا که اکثر نظرسنجیهایی که پیش از برگزاری انتخابات برگزار شده بود، از پیشی گرفتن آن در مقایسه با سایر گروههای سیاسی حکایت داشت. کارشناسان در تحلیل انتخابات مجلس ملی مؤسسان تونس، ریشهدار بودن حزب اسلامی النهضه در جامعه تونس و مبارزه بیامان آن علیه دیکتاتوری را در کنار نفوذ در اقشار متوسط و فقیر جامعه به عنوان دلایل پیروزی اسلامگرایان و انتخاب آنها از سوی اولین کشور آغازگر انقلابهای عربی عنوان کردهاند.
براساس تحلیلهای ارائه شده، تجربه اسلامگرایان تونس در مدت یک سال تشکیل مجلس مؤسسان میتواند الگو و سرمشقی برای سایر کشورهای عربی منطقه باشد. همچنین پیروزی اسلامگرایان اعتدالی سبب تأثیرگذاری بر موقعیت و جایگاه حرکتهای رادیکال شده به طوری که گروههای سلفی نیز سعی دارند در روشهای خود تغییراتی را ایجاد نمایند. به تعبیر دیگر اسلامگرایان اعتدالگرای کار سخت و طاقت فرسایی در پیش روی دارند چرا که آنها علاوه بر مهندسی فکری جامعه تونس باید ارکان آن را از نو بسازند.
از سوی دیگر، برخی تحولات داخلی و خارجی نیز در پیروزی انتخابات تونس بیتأثیر نبود و باعث شد که سناریوی انتخابات الجزایر (77) بار دیگر در این کشور تکرار نشود. از جمله این تحولات، آثار انقلاب 14 ژانویه بود که باعث شده بود، نقشه سیاسی منطقه به صورت ریشهای تغییر یابد. همچنان که در این مورد عملکردی که جنبش النهضه در زمینه فعالیت سیاسی از خود نشان داد و عدم پیروی آن از این تفکر که باید با دشمنان سیاسی برخورد کرد، یا در دام بحثهای فکری آنها گرفتار شد، باعث گردید که النهضه بیشتر روی فعالیت عملی در صحنه سیاسی و مردمی کار خود را متمرکز کند، و همین باعث شد که جو اطمینان و اعتماد سیاسی در کشور ایجاد شود. (78) لیکن اکنون اسلامگرایان اعتدالگرای باید از مراحل سختی عبور نمایند که به عنوان سمبلی برای پیروزی حرکتهای اسلامی در منطقه تبدیل شوند. (79)
لذا شاهدیم که حرکتهای اسلامی که خود آغاز کننده ناآرامیهای اخیر نبودهاند، ولی میخواهند نقش پاسخگویی در قبال واقعیتهای سیاسی جوامع خود را برعهده بگیرند. آنها دیدگاه افراطی تحمیل یک دولت اسلامی را رد کرده و روند انتخاب دموکراتیک و کثرتگرایی سیاسی را پذیرفتهاند که اغلب دربردارنده اتحاد و همکاری با دیگر بخشهای جامعه است.
از سویی دیگر باید اشاره نمود که، قدرتگیری اسلامگرایان اعتدالگرای چه خطری را به دنبال دارد، در مقابل افراطگرایانی که درصدد هستند قدرت را در دست گرفته و امارات اسلامی موردنظر خود را تحمیل کنند. جریان اصلی گروههای اسلامی اعتدالگرای به طور منصفانه و از طریق انتخابات به رقابت پرداخته آنها سازمانهای غیردولتی مؤثری را در راستای پاسخگویی به نیازهای آموزشی و اجتماعی جوامع خود ایجاد میکنند و همچنین به اهمیت تنوع و کثرتگرایی (80) در جامعه و نیاز به دموکراسی به عنوان بهترین سیستم مدیریت این تنوع پی برده و آن را مورد تأیید قرار میدهند. آنها همچنین به بسیاری از ارزشهای دموکراسی همچون حقوق شهروندی، (81) حاکمیت قانون (82)، تفکیک قوا (83)، پاسخگویی و حکمرانی خوب (84) احترام میگذارند. (85)
به تعبیر دیگر اکنون در منطقه خاورمیانه جریانهای اصلی اسلامگرایان، شناخت خوبی از مشکلات پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع خود به دست آورده و به خوبی میداند که این مشکلات تنها از طریق همکاری و تقسیم قدرت و مسئولیت با دیگر نیروهای سیاسی قابل حل است و نه از طریق انحصاریکردن قدرت، جنبشهای اسلامی همچون دیگر احزاب و گروههای موجود در کشور خود حق دارند در انتخابات شرکت کنند، در دولت حضور یابند و نقش مؤثری داشته باشند.
ولی در این میان در منطقه کشورهایی نیز هستند که از رشد حرکتهای اسلامی اعتدالی و تقویت فرایندهای کثرتگرا و دموکراتیک در منطقه نگران هستند؛ یکی از این کشورها عربستان سعودی میباشد که با تقویت سلفیها و وهابی در کل حرکتهای قائل به افراطگری سعی دارد، ماند رشد حرکتهای اعتدالی گردد و از تقویت نهادهای دموکراتیک جلوگیری نماید؛ این کشور با تقویت و در مقابل قراردادن سلفیها در برابر اسلامگرایان اعتدالی مشکلاتی را پیش روی آنها ایجاد خواهد نمود. (86) گرچه در کشور تونس حزب اسلامی پیروز النهضه به رهبری راشد الغنوشی اعلام کرده جذب سلفیها در سیاست بهتر از دور نگه داشتن آنها از بازی سیاسی است. لیکن مانیفست سیاسی سلفیها (87) در تمام دنیای اسلام، از ریاض و جده صادر میشود و عربستان هرگز دلخوشی از کثرتگرایی در جهان عرب و اسلامگرایان اعتدالی نخواهد داشت. از جمله مواردی که میتوان از دخالتهای عربستان سعودی در تونس اشاره کرد؛ تقویت گروههای بنیادگرا بوده که بعد از انقلاب یاس دست به تحرکاتی نیز زدهاند. از جمله این تحرکات میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
-درگیری با نیروهای امنیتی پلیس به دلیل حمله آنها به مراکز مختلف فرهنگی و هنری یا دفاتر احزاب یا مرکز دولتی. (88)
- اجرای طرحی با نام " امارت سلفی" (89) در تونس.
- تحت کنترل قراردادن 400 مسجد از 5000 مسجد در تونس (90).
- واجب عینی بودن کشتن یهودیان (91).
ولی اقدامات حزب پیروز انتخابات در تونس النهضه در مقابل سلفی تا حدودی آنها را کنترل و وارد بازی سیاسی کرده است. النهضه سعی نموده است که با اتخاذ سیاست متوازن جذب و دفع به کنترل این شکل از گروهها بپردازد که در صحبتهای رهبران حزب النهضه و اقداماتی که انجام دادند کاملاً مشهود است؛ که به عنوان نمونه:
-میتوان به انتقاد وزیر اصلاح اداری تونس اشاره نمود؛ او تأکید کرد «سلفیها در انقلاب نقشی نداشتهاند» و در توضیح سخنان خود افزود: زمانی که مردم در خیابانهای تونس شعار میدادند و با سرکوب و خفقان مبارزه میکردند، سلفیها به جای همراهی با مردم، در کشورهایی چون عراق به دنبال ترویج عقاید خود بودند و هیچ کمکی به پیروزی انقلاب نکردند.» (92)
- در ماه مارچ 2011 "راشد الغنوشی" رهبر حزب النهضه، در گفتوگو با روزنام الخبر گفت: بیشتر سلفیها فرهنگ خاص خود را دارند و امنیت عمومی جامعه را تهدید نمیکنند و جامعه مدنی میتواند با گفتوگو، با آنان تعامل کند. وی درباره سلفیهای افراطی (93) خاطرنشان کرد: آنچه در تونس جریان دارد، نتیجه قطعی تحولات منطقه است. متاسفانه اوضاع در لیبی بیثبات است و سلاح و گروههای مسلح از طریق مرز مشترک وارد کشور میشوند، اما این پدیده خطرناکی برای ما نیست. (94)
- اقدام دولت جدید تونس به اعطای مجوز به دو حزب سلفی به نام "اصلاح" به رهبری «محمد خوجه» و "حزب التحریر" به رهبری «رضا بلحاج»، این اقدام سبب جذب آنها، در بازی و روند سیاسی شده است. (95)
- گزارش بیست و ششم بهمنماه 1390 شبکه خبری العالم، نشان از برخورد با این گروههای بنیادگرای افراطی میدهد "وزیر کشور تونس با اعلام خبر انهدام یک گروهک تروریستی سلفی وابسته به القاعده، هدف این گروهک از قاچاق سلاح به تونس، استفاده از آن در وقت مناسب برای اجرای طرح "امارت سلفی" در این کشور است. (96) وی افزود: این گروهک تروریستی با القاعده در ارتباط بود و فعالیتهای آنان فقط به عملیات تروریستی یا حمله به برخی اشخاص یا تأسیسات محدود نمیشد لیکن با توجه به اقداماتی که صورت گرفته چالش امنیتی پیش روی اسلامگرایان میانهرو جدی است ولی نکتهای را که باید درنظر گرفت این است که رشد فرایندهای دموکراتیک و موفق عمل نمودن گروههای اسلامی اعتدال گرای اینگونه چالشهای امنیتی را تضعیف و با گذشت زمان ناکارآمد مینمایند.
جمعبندی
اسلامگرایان اعتدالی برخلاف جهت بنیادگرایان در حرکت بوده و تلاش داشته میان دموکراسیخواهی، کثرتگرایی، حقوق زنان، دغدغههای جوانان و توسعه اجتماعی و اقتصادی از یک سو و دینداری از سوی دیگر آشتی برقرار کنند. (97) این جریان در منطقه خاورمیانه کاملاً مشهود است؛ در لبنان، حزبالله با توجه به واقعیات سیاسی جامعه لبنانی از برنامه اسلامگرایانهاش فراتر رفته و کمابیش مانند نسخه لبنانی شده احزاب مسیحی عمل کرده است. در مصر حزبالوسط حساب خود را از رهیافت خشونتآمیز جماعت اسلامی جدا کرد و دموکراسی را ارجحتر از مقوله اسلامی شورا دانسته است، جماعت اسلامی خود نیز در اوایل سال 2000 فعالیت صلحآمیز را انتخاب نمود. در ترکیه نیز در فرایندی سریع و مسالمتآمیز از اسلامگرایی احزاب رفاه و فضیلت گذر کرده و آگاهانه به پسااسلامگرایی مندرج در حزب عدالت و توسعه رسیده است و در تونس در سال 2011 شاهدیم که النهضه به رهبری راشد الغنوشی صحبت از ادامه دادن و برداشت راه و الگوی ترکیه از اسلام مینماید.این تأثیر اسلام اعتدالگرای در منطقه به حدی بوده است که بنیادگرایان، سلفیها و جهادیها نیز در اندیشههای خود دست به نوسازیهایی هر چند محدود و کم بزنند. لذا شاهدیم در کشور فوقالعاده محافظه کار عربستان سعودی جریانهای پساوهابی تلاش کردند ایدههای از «اسلام لیبرال» را در خود جذب کند. و به دنبال راهی برای کنار آمدن با دموکراسی باشند؛ در مصر حزبالنور که حزبی با اندیشههای رادیکال است برای بازی در عرصه سیاسی قواعد انتخابات که رکنهای اصلی دموکراسی هست میپذیرد حتی به معرفی کاندیدای زن میپردازد هر چند که در جریان تبلیغات انتخاباتی به جای چهره زنان تصویر گرافیکی از یک دست گل را نمایش داده بودند. (98) در تونس نیز، "محمد خوجه" رهبر جبهه سلفی اصلاح حزب جدید «اصلاح» را تشکیل و درخواست مجوز به دولت تونس ارائه میدهد (99) و بعد از اخذ مجوز تأکید میکند که حزب اصلاح به ارزشهای مدنی کشور پایبند است و به ویژگیهای تجربه دموکراتیک در چارچوب اصول مسالمتآمیز به دور از هر نوع خشونت احترام میگذارد. (100) مجوز یعنی پذیرش قواعد بازی دموکراتیک از سوی حرکتهایی که تا چند سال پیش حاضر نبودند اسم دموکراسی را بر زبان بیاورند و آن را فرایندی غربی میدانستند.
به تعبیر دیگر گروههای اسلامی خصوصاً اخوانالمسلمین و تشکیلات آن به شدت از سید قطب عبور کرده و شیخ القرضاوی، راشد الغنوشی و ... بر روی دستگاه فقه مقاصد آمدهاند و دیگر بنا بر درگیری با دنیای مدرن نیست و به دنبال نفی تمدن غرب نیستند. دگرگونی که در حوزه حاملان ساختار ایجاد شده و شبکهای شدن اخوان همچنین ژلهای عمل کردن گروه اسلامی اعتدالگرای منظور خود را با فرهنگ ملی هر منطق منطبق نمودن سبب شده که گروههای اسلامی اعتدالگرای دیگر ایدئولوژیگ عمل نکرده و به دنبال ایدئولوژیک کردن دولت هم نباشند این شکل نوین عملکرد اسلامگرایان اعتدالگرایان اعتدال گرای موجب شده که تأثیر عمیقی بر چهره اسلام گذاشته و چهره اسلام گرایی را دگرگون نماید. در واقع اسلامگرایان نوگرا واقعیت تاریخی به حاشیه رانده شده و فراموش شده خود را براساس عقلانیت دینی، اصل مدارا و عطوفت اسلامی و نظام سیاسی، اجتماعی مردمسالاری دینی بازسازی مینماید. در این میان گروههای اسلامی سلفی اگر به بقای گفتمانی خود و ماندگاری در سپهر سیاسی میاندیشند باید "پریشانی گفتمانی" (101) یعنی عدم درک روح زمان، (102) را کنار گذاشته و همگام با زمانه و تحولات آن به بازسازی گفتمانی بپردازند. (103)
پینوشتها
کارشناس و پژوهشگر مسائل کشور تونس
البته باید اشاره کرد برخی از گروههای بنیادگرای معتقدند که باید به صورت ابزاری از بسط جامعه مدنی استفاده نمود.
حسین ابراهیم نیاز، (1391)، بررسی تأثیر روی کارآمدن جریانهای اسلامگرای تونس بر موقعیت بنیادگرایی اسلامی سال 2010 تاکنون (پایاننامه کارشناسی ارشد)، رشته روابط بینالملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
John. L. Esposito. (1991). And Piscatory, James P, “Democratization and Islam”, Middle East Journal, Vol. 45, No. 3.
بابی سعید، (1379)، هراس بنیادین، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
Ideological system of political Islam
حمید احمدی، «اسلام سیاسی و منتقدان آن»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، 1379، شماره 23.
سخنرانی فیرحی، همایش ملی تحولات خاورمیانه و آینده، سوم خرداد 1391، مرکز تحقیقات استراتژِک.
عبدالامیر نبوی، «ظهور و دگرگونی جریانهای اسلامگرا: مروری بر رویکردها و نظریهها». دو فصلنامه دانش سیاسی، 1384، شماره دوم، پاییز و زمستان.
مصطفی ملکیان، «سخنی در چند چون ارتباط اسلام و لیبرالیسم». ماهنامه کیان، 1378، شماره 48. مرداد و شهریور.
Ahmad S. Moussali. (1997). “Discourses in Human Rights and Pluralistic Democracy”. In Islam in a Changing world; Europe and the Middle East.
Islamist discourse
عبدالامیر نبوی، «ظهور و دگرگونی جریانهای اسلامگرا: مروری بر رویکردها و نظریهها». دو فصلنامه دانش سیاسی، 1384، شماره دوم، پاییز و زمستان.
حسین ابراهیمنیا، (1391)، بررسی تأثیر روی کارآمدن جریانهای اسلامگرای تونس بر موقعیت بنیادگرایی اسلامی سال 2010 تاکنون (پایان نامه کارشناسی ارشد)، رشته روابط بینالملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
عبدالامیر نبوی، «ظهور و دگرگونی جریانهای اسلام گرا: مروری بر رویکردها و نظریه ها». دو فصلنامه دانش سیاسی، 1384، شماره دوم، پاییز و زمستان.
بابی سعید، (1379)، هراس بنیادین، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
همان.
http://www.unicef.org/
http://www.internetworldstats.com/stats1.htm
حسن شفیعی، حسین ابراهیمنیا، منیره عروجی (1390)، «شبکههای مجازی در عصر جهانی شدن؛ بررسی تحولات اخیر خاورمیانه غربی»، همایش هویت اسلامی و جهانی شدن – بهمن 1390 دانشگاه تربیت مدرس.
Gregory. F. Gause. 2011. “Why Middle East Studies Missed the Arab Spring”. Foreign affairs, July/August.
Global Market
حسن احمدیان، (1390)، انقلاب تونس؛ زمینهها و پیامدها، قابل مشاهده در:
http://isrjournals.ir/fa/essay/168-essay-Farsi35.html
همان.
نصرالله سخاوتی (1389)، جنبشهای اسلامی معاصر شمال آفریقا، قم: باقرالعلوم.
عبدالوهاب به نقل از ابنالحاج عثمانالشریف، 1987.
محمد ابراهیم و دیگران (1385)، جنبش اسلامی تونس، تهران: مؤسسهی مطالعات اندیشهسازان نور
The modern political system
Modernization
حسن احمدیان، حسن، انقلاب تونس؛ زمینهها و پیامدها، فصلنامههای پژوهشکده تحقیقات راهبردی، 10 اردیبهشت 1390، قابل مشاهده دروب سایت پژوهشکده تحقیقات استراتژیک isrjournals.ir
Nationalist ideology
عباس برومنداعلم، اسلامگرایی در تونس؛ نوگرایی در اندیشه و نخبهگرایی در سازمان، ماهنامه زمانه، 1389، شماره 9.
احمد بخشی، «طریقت راشد؛ بررسی افکار و اندیشههای راشد الغنوشی»، ویژه نامه علوم انسانی (مهرنامه)، 1390، ش، 10، ص 97.
اکنون گروه «النهضه» نام دارد.
Charismatic leadership
نصرالله سخاوتی (1389)، جنبشهای اسلامی معاصر شمال آفریقا، قم: باقرالعلوم، ص 287.
طبقه بندی گروههای اسلامگرای تونس را مقاله «السلفیه فی المغرب و تونس» به خوبی نشان میدهد.
حسین ابراهیمنیا، (1391)، بررسی تأثیر روی کارآمدن جریانهای اسلامگرای تونس بر موقعیت بنیادگرایی اسلامی سال 2010 تاکنون (پایاننامه کارشناسی ارشد)، رشته روابط بینالملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
هرایر دکمجیان، (1383)، اسلام در انقلاب جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، حمید احمدی، تهران: کیهان.
Khosroshahi.org
Reformation
احمد مصلی (1391)، گفتمانهای بنیادگرایی جدید در باب جامعه مدنی و کثرتگرایی و مردم سالاری، ترجمه: محمد تقی دلفروز، تهران: فرهنگ جاوید.
Mentality of the old
محمد ابراهیم دیگران (1385)، جنبش اسلامی تونس، تهران: مؤسسهی مطالعات اندیشهسازان نور
همانجا
سوره مائده/ 47 – 44
به نقل از علیخانی – صص: 66 – علیاکبر علیخانی، اسلام و حکومت در اندیشه راشد الغنوشی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، بهار 1382، شماره 1.
Sharia
Legitimacy
الغنوشی به نقل از علخانی: 71، 1382
جان اسپوزیتو، 28 فوریه 2011 – قابل مشاهده در (تیرماه 1391)
http://themiddleeast.blogfa.com/post-10.aspx
Islamist groups in Tunisia
Merchants
Free elections
http://www.ennahdha.tn/
http://www.hizb-ut-tahrir.org
Wallflowers
در ژانویه 2007 میلادی، گروه سلفیالجزایر موسوم به گروه GSPC نام خود را به گروه القاعده در مغرب اسلامی تغییر داد. بدین سان این گروه پس از ماهها ارتباط با گروه القاعده با این گروه متحد شده و مرحله پیشرفتهتری را در جهانیسازی جهاد اسلامی آغاز نمودند.
Globalization of Islamic jihad
http://www.theatlantic.com,2011
http://www.majalla.com/far
الجزیره نت، 2012
www.facebook.com
www.iribnews.ir
حسین ابراهیمنیا، (1391)، بررسی تأثیر روی کارآمدن جریانهای اسلامگرای تونس بر موقعیت بنیادگرایی اسلامی سال 2010 تاکنون (پایاننامه کارشناسی ارشد)، رشته روابط بینالملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
http://www.theatlantic.com/international/archive/2011/01/ jihadists-the-wallflowers-of-the-tunisian-uprising/69789/
Gradual reforms
معصومه طالبی، جریانهای سیاسی فعال در تونس، 1391، قابل مشاهده وب سایت مرکز مطالعات بینالمللی صلح.
http://www.theatlantic.com,2011
Salafi currents
peace-ipsc.org
Religious modernism
Alexis Arieff (2012), Political Transition in Tunisia, Analyst in African Affairs, Congressional Research Service
Euronews, 2011
Dailymail.co.uk,2011
guardian.co.uk,2011
Algerian elections
euronews, 2011
الجزیره نت، 2011
Pluralism
Civil Rights
Rule of Law
Separation of powers
Good governance
جان اسپوزیتو، 28 فوریه 2011- قابل مشاهده در (تیرماه 1391)
http://themiddleeast.blogfa.com/post-10.aspx
سخنرانی محمد فرازمند، همایش ملی تحولات خاورمیانه و آینده، سوم خرداد 1391، مرکز تحقیقات استراتژیک.
برای مطالعه بیشتر در باب اختلافنظرها در باب تعاریف و دستهبندی در باب واکنشها در جهان اسلام رجوع کنید به مقاله زمینههای اجتماعی رشد بنیادگرایی و سلفیگری، حسین هوشنگی، 1390، دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)
irna.ir
Emirate Salafi
islamtimes.org
ایرنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، 1390
irna.ir, 1391
Salafi extremist
elkhabar,com, 2011
http://www.afran.ir
ایرنا به نقل از العالم، 1390
آصف بیات، «پسااسلام گرایی چیست؟»، ویژهنامه علوم انسانی، 1390، ش 10. صص 64 – 69
al-shorfa.com
"راشد الغنوشی"، رهبر جنبش نهضت اسلامی که رهبری کشور تونس را در کنار دو حزب لائیک برعهده دارد پیشتر گفته بود که اعطای مجوز تأسیس حزب سیاسی برای جریانهای سلفی که به اصول دموکراتیک پایبند باشد تأیید میکند تا به جای منزوی شدن به بخشی از صحنه سیاسی کشور مبدل شوند.
aljazeera.com. 2012
Discourse Anachronism
سخنرانی قدیر نصری، مرکز مطالعات خاورمیانه، تابستان 1391
قدیر نصری، "فهم تحولات عربی از دیدگاه حکمرانی آناکرونیستی"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 6آذرماه 1391.
ابراهیمنیا، حسین (1391)، بررسی تأثیر روی کارآمدن جریانهای اسلامگرای تونس بر موقعیت بنیادگرایی اسلامی سال 2010 تاکنون (پایاننامه کارشناسی ارشد)، رشته روابط بینالملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
ابراهیم، محمد و دیگران (1385)، جنبش اسلامی تونس، تهران: مؤسسهی مطالعات اندیشهسازان نور.
احمدی، حمید، «اسلام سیاسی و منتقدان آن»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، 1379، شماره 23.
احمدیان، حسن، انقلاب تونس؛ زمینهها و پیامدها، فصلنامههای پژوهشکده تحقیقات راهبردی، 10 اردیبهشت 1390، قابل مشاهده در وبسایت پژوهشکده تحقیقات استراتژیک isrjournals.ir.
اسپوزیتو، جان، (1389)، جنبشهای اسلامی معاصر، ترجمه شجاع احمدوند، تهران: نی.
افتخاری، اصغر، 1390 (به کوشش). بیداری اسلامی در نظر و عمل، تهران: دانشگاه امام صادق (علیهالسلام).
بخشی، احمد، «طریقت راشد؛ بررسی افکار و اندیشههای راشدالغنوشی»، ویژهنامه علوم انسانی (مهرنامه)، 1390، ش 10، ص 97.
برومند اعلم، عباس، «اسلامگرایی در تونس؛ نوگرایی در اندیشه و نخبهگرایی در سازمان»، ماهنامه زمانه، 1389، ش 9.
بیات، آصف، «پسا اسلامگرایی چیست؟»، ویژهنامه علوم انسانی، 1390، ش 10. صص 64 – 69.
جان اسپوزیتو، 28 فوریه 2011، قابل مشاهده در (تیر 1391)، (http://themiddleeast. blogfa.com/post-)
دکمجیان، هرایر (1383)، اسلام در انقلاب جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، حمید احمدی، تهران: کیهان.
سخاوتی، نصرالله (1389)، جنبشهای اسلامی معاصر شمال آفریقا، قم: باقرالعلوم.
سخنرانی فیرحی، همایش ملی تحولات خاورمیانه و آینده، چهارشنبه سوم خرداد 1391، مرکز تحقیقات استراتژیک.
سخنرانی قدیر نصری، مرکز مطالعات خاورمیانه، تیرماه 1391.
سخنرانی محمد فرازمند، همایش ملی تحولات خاورمیانه و آینده، چهارشنبه سوم خرداد 1391، مرکز تحقیقات استراتژیک.
سعید، بابی (1379)، هراس بنیادین، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
شفیعی، حسن، حسین ابراهیمنیا، منیره عروجی (1390)، «شبکههای مجازی در عصر جهانی شدن؛ بررسی تحولات اخیر خاورمیانه عربی»، همایش هویت اسلامی و جهانی شدن – بهمن 1390 دانشگاه تربیت مدرس.
طالبی، معصومه، «جریانهای سیاسی فعال در تونس»، 1391، قابل مشاهده وب سایت مرکز مطالعات بینالمللی صلح.
علیخانی، علیاکبر، «اسلام و حکومت در اندیشه راشد الغنوشی»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، بهار 1382، شماره 1.
قدیر نصری، "فهم تحولات عربی از دیدگاه حکمرانی آناکرونیستی"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 6 آذرماه 1391.
مصاحبه بیبیسی با راشدالغنوشی در مورد پیروزی حزبالنهضه تونس در سال 2011.
مصلی، احمد (1391)، گفتمانهای بنیادگرایی جدید در باب جامعه مدنی و کثرتگرایی و مردمسالاری، ترجمه: محمدتقی دلفروز، تهران، فرهنگ جاوید.
ملکیان، مصطفی، «سخنی در چند چون ارتباط اسلام و لیبرالسم». ماهنامه کیان، 1378، شماره 48. مرداد و شهریور.
نبوی، عبدالامیر، ظهور و دگرگونی جریانهای اسلامگرا: مروری بر رویکردها و نظریهها». دوفصلنامه دانش سیاسی، 1384، شماره دوم، پاییز و زمستان.
هوشنگی، حسین (1390)، «زمینههای اجتماعی رشد بنیادگرایی و سلفیگری»، دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)
Alexis arieff (2012), political transition in tunisia, analyst in african affairs, congressional research service
Esposito, jhon 1. (1991). And piscatory, james p, “democratization and islam”, middle east journal, vol.45, no.3.
Gause, f. Gregory. 2011.’’Why middle east studies missed the arab spring”. Foreign affairs, july/ august.
Ghannushi and turabi, (1981), al harakat al-islamiyyah wa al-tahdith, pp34-35.
Moussali, ahmad s. (1997). “discourses in human rights and pluralistic democracy”. In islam in a changing world; europe and the middle east.
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول