از شور عاشورا تا پيامهاي حسيني
پيامبر صليالله عليه وآلهوسلم : «مكتوب عن يمين العرش انَّ الحسين مصباح الهدي و سفينةالنجاة»1
همره هر موج خونش، گوهري ممتاز دارد كربلا در سينهاش پنهان هزاران راز دارد
عبارت حماسه و شور حسيني، به طور مكرر در ميان مردم ما به كار رفته است و تحقق آن، كه مربوط به جنبه عاطفي و احساسي «عاشقان حسيني» است تأثيرات فراوان داشته و شايد از كمترين عامل مؤثر (شور و احساسات) بيشترين تأثير (ايجاد و حفظ ايمان و افزايش آن) را داشتهايم.
مگر نه اين است كه دينِ انبوهي از مردم ما در ايّام محرّم و يا عاشورا زنده يا زندهتر ميشود و باعث حفظ و افزايش ايمان آنها است.
آيا اين واقعيت تاريخي كه جرقّه و شروع انقلاب و اعلان برائت از حكومت ظلم و فساد شاهنشاهي از محرّم 41 شروع شد، قابل انكار است؟ و يا اين كه مؤثرترين و پيروزمندترين عملياتهاي نظامي در دوران جنگ هشت ساله با سينه زنيها و رمز ياحسين عليهالسلام و شروع شده است... و اين كه تأثير گذاري فراوان و نهفته و قابل هدايت و جهت دهي (تأكيد بر شعور حسيني) موجب شد كه سياست دشمنان دين بركم رنگ و بيمحتوا كردن و در برخي مواقع، برنابودي شور و حماسه و عزاداري سالار شهيدان دچار شكست شود.
حال از خود ميپرسيم: وقتي اين واقعيت (حماسه حسيني) كه نه تمام دين و بلكه جزئي اندك از دين است، ميتواند تأثيري چنين شگرف در زندگي فردي و اجتماعي بگذارد؛ «شعور حسيني» كه مجموعهاي از اعتقادات راستين و حقيقي و رفتارهاي فردي و اجتماعي مناسب با آن افكار است، چه تأثيري بس شگرفتر و مؤثرتر در حوزه زندگي خواهد گذاشت؟ و چگونه خواهد توانست دوستان را هدايت و دشمنان را نا اميد گرداند؟
شعور حسيني به عنوان مدينه فاضله ديني و شيعي، عبارت است از مجموعهاي از افكار و اعتقادات و رفتارهاي فردي و اجتماعي هماهنگ و برخاسته از منشأ «عصمت حسيني» كه موجب بروز فرهنگ ناب محمدي و مهدوي و شيعي ميشود. اگر شعور حسيني به معناي درك و فهم و الگوپذيري از زندگي فكري و رفتاري سيدالشهداء حسين بن علي عليهماالسلام به عنوان موجودي زنده و پيش برنده به جامعه رخ بنمايد، هر روز «عاشورا» و هرجا «كربلاست» و بهشت در دنيا تحقق خواهد يافت؛ چرا كه كربلا پارهاي از بهشت است.
چراغ و نور هدايت و كشتي نجات حسيني، عينيت نمييابد مگر اين كه جامعه رنگ حسيني و الگوي فكري و رفتاري امام حسين عليهالسلام را به خود بگيرد.
به نظر نگارنده نوع حركت امام حسين عليهالسلام و اهلبيت و اصحابش از مدينه تا كربلا به گونهاي توأم با اعلام و آشكار كردن بوده و سخنان آن فرزند رسول خدا و فاطمه زهرا عليهاالسلام ميخواسته الگويي راستين و حقيقي از معارف و اعمال صالح به جامعه ارائه دهد تا، از اين رهگذر، مردم هدايت يابند و دين جدّش كه اسلام ناب محمدي است، دوباره زنده گردد. از همين رو، بزرگان فرمودهاند:«انّ الاسلام محمدي الحدوث و حسيني البقاء»؛ اسلام از ناحيه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به وجود آمد و از ناحيه حسين عليهالسلام بقا يافت.
البته اين سخن مشهور كه از زبان بشر معمولي صادر شده برخاسته از سخن وحي نبوي يعني «حسين منّي و انا منه (من حسين)»2 ميباشد. مفهوم فقره نخست روايت، آشكار است و قسمت دوم كه ميفرمايند: من از حسينم، چيزي نيست مگر به اين معنا كه دين من از ناحيه سالار شهيدان اباعبداللّه الحسين عليهالسلام آبياري و زنده خواهد شد. آري، «شعور حسيني» رمز بقاي اسلام حقيقي و ناب محمدي است.
حال به جلوههايي از شعور فكري و سپس شعور رفتاري و اخلاقي امام حسين عليهالسلام و يارانش ميپردازيم تا الگويي صحيح و كامل فرا روي زندگي ما باشد.
معصوم سوم، امام حسين عليهالسلام مصداق بارز و كامل نفس مطمئنّه الهي است. وجودش سرشار از ايمان و اعتقاد به خداست. در قلب نازنين او عشق خدا ميجوشد. او از ايمان كامل به خدا و جلوههاي خدا در گفتار و كردار بهرهمند است.
معصومان بزرگترين نشانه و آيت خدا در اتّصال مردم به خدا، زمين به آسمان، سُفلي به عُليا و مُلك به ملكوت ميباشند. چرا كه اميرالمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايد:
«ماللّه آية هي اكبر منّي3؛ خداوند نشانهاي بزرگتر از من ندارد.» و البته همه آن بزرگواران نور واحدند. حضور خداوند در زندگي امام حسين عليهالسلام دائم و آشكار است. خداشناسي در «دعاي عرفه» كه امواج عرفان حسين عليهالسلام است، به گونهاي عميق و حيرتآور موج ميزند. اوج آن در اين فقره دعا نمايانتر است كه ميفرمايد:
معبود من! چون به آثار قدرتت توجّه كنم، راه وصول تو بر من دورگردد. چگونه به اشيايي كه در هستي خويش محتاج تو اند، بر وجود تو استدلال كنم؟ آيا موجودي غير از تو ظهوري دارد كه از آنِ تو نباشد، تا او سبب ظهور و پيدايش تو گردد؟ تو كي از نظر پنهان گشتهاي كه راهنمايي من را به سوي تو رهنمون گردد و چه زمان از من دور بودهاي تا آن كه مخلوقات مرا به وصالت رسانند؟ كور باد چشمي كه تو را نظاره گر خويش نبيند!
كي رفتهاي ز ديده كه پيدا كنم تو را كي رفتهاي ز دل كه تمنّا كنم تو را
تمام افكار، رفتار و وجود او در حوزه توحيد الهي گام مينهد. جمله زيبا و پرمعناي «لاحول و لاقوّة الاّ باللّه» در مكانها و موقعيتهاي سخت و دشوار و فدا شدنها و فداكردنها، از كلامش به گوش ميرسد. خود و ديگران را به خدا متصل كرده است؛ همه چيز و همه جا را از نيروي خدا ميبيند.
وقتي از حرّ ميپرسد: به ياري ما آمدهاي يا به جنگ ما؟ گفت: براي مقابله و جلوگيري شما آمدهايم. امام عليهالسلام فرمودند: «لاحول و لاقوّة الاّ باللّه العلّي العظيم»4 و نيز چندباري كه به پشت خيمهها آمد، اين ذكر مقدّس را بر زبان داشت.
اخلاص برخاسته از ايمان و يقين حضرت، در تمام حركات و سكنات او و اصحابش موج ميزند و در اين راه تنها رضايت خدا را مينگرد و ميفرمايد:
به خدا سوگند! از راهي جز اين نخواهم رفت تا مشيّت الهي به وقوع پيوندد.5
به فرمايش امام معصوم عليهالسلام در وصيّت خود به محمد بن حنفيه، تنها به هدف و قصد اصلاح و نه مال و قدرت و ظلم و ستم از مدينه خارج شده است.6 و همه چيز ممكن و در دسترس و تمام موجودي خود، اعم از جان، فرزندان و دوستان و اصحاب، همه و همه را در راه خداوند متعال فدا ميكند تا جايي كه مصداق خارجي و واقعي «ذبح عظيم الهي» ميشود!
گويي اين اخلاص از سويي مرگ را در نظر اصحاب شيرينتر از عسل كرده بود و سختيها و دشواريها را براي آنان آسان كرده و از سوي ديگر مقام معنوي آنها را ارتقاء بخشيده و تا حدّ «عين اليقين»، پيش برده بود تا آنجا كه در روز عاشورا شبه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم ، جناب علياكبر عليهالسلام پيامبر را مشاهده ميكند و فرياد بر ميآورد:
«يا أَبَتا عَلَيكَ مِنّي السّلام هَذا جَدّي رسول اللّه قَدْسَقاني بِکأسِهِ الاَوفي»7
يعني او از دست انسان كامل و اشرف مخلوقات، در همين دنيا و روز روشن شربت ملكوتي و بهشتي را نوشيد.
اخلاص، شربت بهشتي به ارمغان ميآورد و دنيا را به آخرت گره ميزند و ميتوان كمي از آن شربت ناب بهشتي را در همين دنيا نوشيد. و چنين است كه اخلاص سيدالشهدا در گودال قتلگاه در سيماي مباركش آشكارتر ميشود.
در سال «عزّت حسيني» مزيّن كردن خود به اخلاص و كار براي خدا، همچون حسين عليهالسلام و اصحاب او، بسيار ضروري است. اين همه بده بستونها «كاسه به جايي رود كه قدح باز آيد» يك روز به درد ما ميخورد، وجود روابط به جاي ضوابط، تبار گراييها، قوم و خويش محوري، حزب گرايي و حزب بازيها (هوا و هوسهاي گروهي) همه و همه برخلاف شعور و انديشه حسيني است.
حماسه و اشعار ياران امام، نشان از سلامت دين و حمايت از ولايت و امامت دارد؛ اشعار قمربنيهاشم عليهالسلام گوياي اين واقعيت است. در واقع «شور» در خدمت «شعور و اعتقاد» در آمده است، نه اين كه شور، حماسه، شعر و ادب خود بذاته هدف اصلي باشد.
جامعه امروز ما در سايه «شعور حسيني» ميبايست نگران نابودي و ضعف و آسيب پذيري دين و ايمان خود باشد و حمايت از «ولايت فقه»، امروز چتر حمايتي و پاسداري از دين و جامعه است. و به تعبير معصوم عليهالسلام : «ولايت، كليد ديگر واجبات است.»
سياستگذاري ديني و اسلامي و ايماني، تنها در قلمرو حكومت وليّ فقيه جامع الشرايط فراهم ميآيد و رهبري، موجب تقويت ايمان افراد و فضاسازي ايماني و اسلامي در سطح جامعه ميشود.
همره هر موج خونش، گوهري ممتاز دارد كربلا در سينهاش پنهان هزاران راز دارد
عبارت حماسه و شور حسيني، به طور مكرر در ميان مردم ما به كار رفته است و تحقق آن، كه مربوط به جنبه عاطفي و احساسي «عاشقان حسيني» است تأثيرات فراوان داشته و شايد از كمترين عامل مؤثر (شور و احساسات) بيشترين تأثير (ايجاد و حفظ ايمان و افزايش آن) را داشتهايم.
مگر نه اين است كه دينِ انبوهي از مردم ما در ايّام محرّم و يا عاشورا زنده يا زندهتر ميشود و باعث حفظ و افزايش ايمان آنها است.
آيا اين واقعيت تاريخي كه جرقّه و شروع انقلاب و اعلان برائت از حكومت ظلم و فساد شاهنشاهي از محرّم 41 شروع شد، قابل انكار است؟ و يا اين كه مؤثرترين و پيروزمندترين عملياتهاي نظامي در دوران جنگ هشت ساله با سينه زنيها و رمز ياحسين عليهالسلام و شروع شده است... و اين كه تأثير گذاري فراوان و نهفته و قابل هدايت و جهت دهي (تأكيد بر شعور حسيني) موجب شد كه سياست دشمنان دين بركم رنگ و بيمحتوا كردن و در برخي مواقع، برنابودي شور و حماسه و عزاداري سالار شهيدان دچار شكست شود.
حال از خود ميپرسيم: وقتي اين واقعيت (حماسه حسيني) كه نه تمام دين و بلكه جزئي اندك از دين است، ميتواند تأثيري چنين شگرف در زندگي فردي و اجتماعي بگذارد؛ «شعور حسيني» كه مجموعهاي از اعتقادات راستين و حقيقي و رفتارهاي فردي و اجتماعي مناسب با آن افكار است، چه تأثيري بس شگرفتر و مؤثرتر در حوزه زندگي خواهد گذاشت؟ و چگونه خواهد توانست دوستان را هدايت و دشمنان را نا اميد گرداند؟
شعور حسيني به عنوان مدينه فاضله ديني و شيعي، عبارت است از مجموعهاي از افكار و اعتقادات و رفتارهاي فردي و اجتماعي هماهنگ و برخاسته از منشأ «عصمت حسيني» كه موجب بروز فرهنگ ناب محمدي و مهدوي و شيعي ميشود. اگر شعور حسيني به معناي درك و فهم و الگوپذيري از زندگي فكري و رفتاري سيدالشهداء حسين بن علي عليهماالسلام به عنوان موجودي زنده و پيش برنده به جامعه رخ بنمايد، هر روز «عاشورا» و هرجا «كربلاست» و بهشت در دنيا تحقق خواهد يافت؛ چرا كه كربلا پارهاي از بهشت است.
چراغ و نور هدايت و كشتي نجات حسيني، عينيت نمييابد مگر اين كه جامعه رنگ حسيني و الگوي فكري و رفتاري امام حسين عليهالسلام را به خود بگيرد.
به نظر نگارنده نوع حركت امام حسين عليهالسلام و اهلبيت و اصحابش از مدينه تا كربلا به گونهاي توأم با اعلام و آشكار كردن بوده و سخنان آن فرزند رسول خدا و فاطمه زهرا عليهاالسلام ميخواسته الگويي راستين و حقيقي از معارف و اعمال صالح به جامعه ارائه دهد تا، از اين رهگذر، مردم هدايت يابند و دين جدّش كه اسلام ناب محمدي است، دوباره زنده گردد. از همين رو، بزرگان فرمودهاند:«انّ الاسلام محمدي الحدوث و حسيني البقاء»؛ اسلام از ناحيه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم به وجود آمد و از ناحيه حسين عليهالسلام بقا يافت.
البته اين سخن مشهور كه از زبان بشر معمولي صادر شده برخاسته از سخن وحي نبوي يعني «حسين منّي و انا منه (من حسين)»2 ميباشد. مفهوم فقره نخست روايت، آشكار است و قسمت دوم كه ميفرمايند: من از حسينم، چيزي نيست مگر به اين معنا كه دين من از ناحيه سالار شهيدان اباعبداللّه الحسين عليهالسلام آبياري و زنده خواهد شد. آري، «شعور حسيني» رمز بقاي اسلام حقيقي و ناب محمدي است.
حال به جلوههايي از شعور فكري و سپس شعور رفتاري و اخلاقي امام حسين عليهالسلام و يارانش ميپردازيم تا الگويي صحيح و كامل فرا روي زندگي ما باشد.
توحيد حسيني
معصوم سوم، امام حسين عليهالسلام مصداق بارز و كامل نفس مطمئنّه الهي است. وجودش سرشار از ايمان و اعتقاد به خداست. در قلب نازنين او عشق خدا ميجوشد. او از ايمان كامل به خدا و جلوههاي خدا در گفتار و كردار بهرهمند است.
معصومان بزرگترين نشانه و آيت خدا در اتّصال مردم به خدا، زمين به آسمان، سُفلي به عُليا و مُلك به ملكوت ميباشند. چرا كه اميرالمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايد:
«ماللّه آية هي اكبر منّي3؛ خداوند نشانهاي بزرگتر از من ندارد.» و البته همه آن بزرگواران نور واحدند. حضور خداوند در زندگي امام حسين عليهالسلام دائم و آشكار است. خداشناسي در «دعاي عرفه» كه امواج عرفان حسين عليهالسلام است، به گونهاي عميق و حيرتآور موج ميزند. اوج آن در اين فقره دعا نمايانتر است كه ميفرمايد:
معبود من! چون به آثار قدرتت توجّه كنم، راه وصول تو بر من دورگردد. چگونه به اشيايي كه در هستي خويش محتاج تو اند، بر وجود تو استدلال كنم؟ آيا موجودي غير از تو ظهوري دارد كه از آنِ تو نباشد، تا او سبب ظهور و پيدايش تو گردد؟ تو كي از نظر پنهان گشتهاي كه راهنمايي من را به سوي تو رهنمون گردد و چه زمان از من دور بودهاي تا آن كه مخلوقات مرا به وصالت رسانند؟ كور باد چشمي كه تو را نظاره گر خويش نبيند!
كي رفتهاي ز ديده كه پيدا كنم تو را كي رفتهاي ز دل كه تمنّا كنم تو را
اخلاص حسيني
تمام افكار، رفتار و وجود او در حوزه توحيد الهي گام مينهد. جمله زيبا و پرمعناي «لاحول و لاقوّة الاّ باللّه» در مكانها و موقعيتهاي سخت و دشوار و فدا شدنها و فداكردنها، از كلامش به گوش ميرسد. خود و ديگران را به خدا متصل كرده است؛ همه چيز و همه جا را از نيروي خدا ميبيند.
وقتي از حرّ ميپرسد: به ياري ما آمدهاي يا به جنگ ما؟ گفت: براي مقابله و جلوگيري شما آمدهايم. امام عليهالسلام فرمودند: «لاحول و لاقوّة الاّ باللّه العلّي العظيم»4 و نيز چندباري كه به پشت خيمهها آمد، اين ذكر مقدّس را بر زبان داشت.
اخلاص برخاسته از ايمان و يقين حضرت، در تمام حركات و سكنات او و اصحابش موج ميزند و در اين راه تنها رضايت خدا را مينگرد و ميفرمايد:
به خدا سوگند! از راهي جز اين نخواهم رفت تا مشيّت الهي به وقوع پيوندد.5
به فرمايش امام معصوم عليهالسلام در وصيّت خود به محمد بن حنفيه، تنها به هدف و قصد اصلاح و نه مال و قدرت و ظلم و ستم از مدينه خارج شده است.6 و همه چيز ممكن و در دسترس و تمام موجودي خود، اعم از جان، فرزندان و دوستان و اصحاب، همه و همه را در راه خداوند متعال فدا ميكند تا جايي كه مصداق خارجي و واقعي «ذبح عظيم الهي» ميشود!
اخلاص ياران
گويي اين اخلاص از سويي مرگ را در نظر اصحاب شيرينتر از عسل كرده بود و سختيها و دشواريها را براي آنان آسان كرده و از سوي ديگر مقام معنوي آنها را ارتقاء بخشيده و تا حدّ «عين اليقين»، پيش برده بود تا آنجا كه در روز عاشورا شبه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم ، جناب علياكبر عليهالسلام پيامبر را مشاهده ميكند و فرياد بر ميآورد:
«يا أَبَتا عَلَيكَ مِنّي السّلام هَذا جَدّي رسول اللّه قَدْسَقاني بِکأسِهِ الاَوفي»7
يعني او از دست انسان كامل و اشرف مخلوقات، در همين دنيا و روز روشن شربت ملكوتي و بهشتي را نوشيد.
اخلاص، شربت بهشتي به ارمغان ميآورد و دنيا را به آخرت گره ميزند و ميتوان كمي از آن شربت ناب بهشتي را در همين دنيا نوشيد. و چنين است كه اخلاص سيدالشهدا در گودال قتلگاه در سيماي مباركش آشكارتر ميشود.
در سال «عزّت حسيني» مزيّن كردن خود به اخلاص و كار براي خدا، همچون حسين عليهالسلام و اصحاب او، بسيار ضروري است. اين همه بده بستونها «كاسه به جايي رود كه قدح باز آيد» يك روز به درد ما ميخورد، وجود روابط به جاي ضوابط، تبار گراييها، قوم و خويش محوري، حزب گرايي و حزب بازيها (هوا و هوسهاي گروهي) همه و همه برخلاف شعور و انديشه حسيني است.
پاسداري از ولايت الهي
حماسه و اشعار ياران امام، نشان از سلامت دين و حمايت از ولايت و امامت دارد؛ اشعار قمربنيهاشم عليهالسلام گوياي اين واقعيت است. در واقع «شور» در خدمت «شعور و اعتقاد» در آمده است، نه اين كه شور، حماسه، شعر و ادب خود بذاته هدف اصلي باشد.
جامعه امروز ما در سايه «شعور حسيني» ميبايست نگران نابودي و ضعف و آسيب پذيري دين و ايمان خود باشد و حمايت از «ولايت فقه»، امروز چتر حمايتي و پاسداري از دين و جامعه است. و به تعبير معصوم عليهالسلام : «ولايت، كليد ديگر واجبات است.»
سياستگذاري ديني و اسلامي و ايماني، تنها در قلمرو حكومت وليّ فقيه جامع الشرايط فراهم ميآيد و رهبري، موجب تقويت ايمان افراد و فضاسازي ايماني و اسلامي در سطح جامعه ميشود.
پي نوشت ها:
1. مدينة المعاجز، ص 259.
2. طبقات ابن سعد، بخش امام حسين، ص 27.
3. اصول كافي، ج 1، ص 207.
4. مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 230.
5. اشاره به آيه «و فديناه بذبحٍ عظيم» (صافّات / 107)
6. بحارالانوار، ج 44، ص 329.
7. اعيان الشيعه، ج 1، ص 607؛ مقتل الحسين، مقرّم، ص 312