در سورة بقره میفرماید: کسی را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه او زندة جاوید است، ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.(1)
در آیة مزبور سه نکته یادآوری شده است:
1. عدم کاربرد کلمة مرگ دربارة «شهدا» چه در گفتار و چه در پندار.
2. حکم صریح و قاطع به حیات شهیدان بعد از «شهادت».
3. عدم درک نحوة حیات و زندگی شهیدان بعد از شهادت برای بازماندگان آنان.
معنی مرگ در اصطلاح متعارف، باطل شدن و قطع حیات مادی است، زیرا وقتی آثار محسوس زندگی که حرکت و فعالیت بدن است مشاهد نشود به نظر میرسد که حیات پایان یافته و لی واقعیت آن است که حیات و مرگ را با این حس ظاهری نمیتوان ادراک کرد، بلکه از دیدگاه قرآن حیات آدمی با از کار افتادن اندامهای جسمانی و از بین رفتن پیکر مادی خاتمه نمییابد و زندگی انسان بعد از رها شدن از کالبد خاکی در عالم برزخ ادامه مییابد و بویژه «شهدا» که از حیات والا و برتری به صراحت آیة شریفه برخوردارند. گرچه امروزه از نظر اکثر دانشمندان بقای روح به طور اجمالی مورد تأیید است، ولی بیتردید حقایق و واقعیات جهان پهناور هستی در محدودةنیروی ادراک و حواس ظاهری و محدود انسان نمیگنجد و آدمی قادر نیست همةحقایق و اسرار هستی را درک کند. پس، نباید آنچه را که از حوزة درک و حس او بیرون است انکار نماید و هرگز منطقی برای نفی آن نخواهد داشت و تنها راه درک واقعیات و اسرار هستی طریق وحی است که از پروردگار عالم مایه میگیرد.
آری، پدید آورنده و پروردگار هستی و انسان اعلان میفرماید که انسانهای آزاده و با کرامتی که در راه خدا و آرمانهای دین او خود را فدا کنند به محض رها شدن از کالبد مادی از حیات بس عالی در جوار رحمت حق برخوردار خواهند شد. بر پایة این باور و اعتقاد، شهادت و مفارقت بزرگمردان وادی ایثار بر بازماندگان و یاران نه تنها دشوار نخواهد بود، بلکه باعث آرامش خاطر آنان نیز میباشد زیرا آنان مورد تکریم خدا قرار گرفته و در جوار رحمت او به زندگی خود ادامه میدهند و علاوه بر حیات پرارزشی که «شهدا» بدور از حواس ما دارا هستند، ثمرة حیاتبخش آن در نسلهای آنان نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت زیرا «شهادت» شهدا منطق و برهان عملی اسلام و نمایانگر حقانیت آیین محمدی در جوامع بشری است.
در این مورد عامّه و خاصّه حدیثی را از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل نموده که پیامبر گرامی فرمودهاند: هیچ کس از افرادی که وارد بهشت شده باشند آرزوی برگشتن به دنیا را نمیکند مگر «شهید» که آرزو دارد به دنیا برگردد و ده بار «شهید » شود و این به خاطر کرامت هایی است که «شهدا» در هنگام «شهادت» نزد خدا مشاهده مینمایند.(2)
در سورة آل عمران میفرماید « شما مسلمانان هرگز در کار دین سستی نکنید و نه از فوت غنیمت و متاع دنیا اندوهناک باشید، زیرا شما فاتح و پیروزمندترین و بلند مرتبهترین ملل دنیا هستید. اگر در ایمان ثابت و استوار باشید، اگر به شما (در جنگ احد) آسیبی رسید به دشمنان شما نیز (در بدر) شکست و آسیب سخت رسید چنانکه آنها مقاومت کردند شما نیز باید مقاومت کنید، این روزگار را به اختلاف احوال (گاهی فتح و غلبه و گاه شکست و مغلوبیت )میان خلایق میگردانیم که مقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان آن را که ثابت در دین است گواه دیگران کند.» (3)
آیات مبارکة فوق در پی غزوة احد نازل شده و در این آیه به مؤمنین خطاب میکند: نباید شما سستی و ضعف در عزم و اراده به خود راه دهید و اگر موقّتاً پیروزی بر دشمن را از دست دادید، نباید اندوهناک باشید،زیرا اگر دارای ایمان استوار باشید برای همیشه برترید، چون همانند تمام موجودات عبودیت خدا را مینمایید و روش شما با نظام جهان هماهنگ است، و جهان و ذرات هستی یاوران شمایند. شما شاهدان و رهبران بر همةبشر هستید ،موقعیت شما در جهان و در کرة خاکی برتر و بالاتر است. شما وارثان زمین هستید و دشمنان شما گمراه و به وادی نیستی و فراموشی رهسپارند و این سنت جاریةالهی است که هم غالب و هم مغلوب باشید، ولی در نهایت پیروزی نهایی از آن شماست اگر بر شما مصیبت مرگ عزیزان و زخم و جراحتها وارد شد بر دشمنان نیز مثل آن بلا نازل شد و این اشاره به غزوة احد است که مسلمانان در آغاز جنگ غالب شدند و لشگر کفر پا به فرار گذاشتند و بسیاری به هلاکت رسیدند و پرچمشان بر زمین افتاد و دیگر کسی ازآنان نتوانست آن را حمل کند، تا آنکه از میان آنها زنی پرچم را برداشت و فراریها دور او گرد آمدند و هنگامی که میان سپاه اسلام اختلاف افتاد و عدهای سنگرها را رها کردند و به سوی غنایم شتافتند و فرمان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سّلم) را نقض کردند، مشرکین فرصت را غنیمت شمرده به لشگر اسلام یورش آوردند و به دنبال آن مصایب سنگینی برای سپاه اسلام پیش آمد.
آری، خداوند پیروزی را نصیب کسانی میکند که فقط برای او و به انگیزةالهی جنگ و جهاد کنند و هیچگونه توجهی به این دنیا نداشته باشند و چنانچه خالص نباشند خدا نیز آنان را یاری نمیکند و این سنت جاریةالهی است که حوادث روزگار را به سود و زیان مردم میگردانیم تا نیتها و انگیزههای مردم و ضعف و قدرت آنان آشکا رشود، زیرا خوشی و گشایش بعد از سختیها و ناخوشی و مصایب بعد از گشایشها و راحتیها، فلز نیک و بد انسانها را محک میزند و میزان خلوص و ناخالصی و مراتب تسلیم و سرپیچی و حالات یأس و امید و اطمینان را نمودار میسازد، و براستی تحول و گردش روزگار محک و معیار دقیق و خطاناپذیر است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: در تحولات زندگی جوهر و ذات انسانها بروز میکند.
چه بسیارند انسانهایی که در مواقع سختیها و مشکلات نیرومند و صبورند، ولی در روزگاران رفاه و نعمت سست و ضعیف و یا بالعکس، لیکن فقط انسانی میتواند هم در دوران بلا و دشواریها و هم در زمان آسایش و خوشیها شخصیتی ثابت و استوار داشته باشد که فلز وجودش را با گوهر ایمان عجین کند و دارای نفس مطمئنه شود.
چنین انسانی درک میکند که هر خیر و شری به اذن خدا میرسد و او منبع هر خیر و رحمت و جبران کننده هر نقص و شری میباشد. بنابراین، خداوند علیم و حکیم از باطن و نیت و انگیزه و اندیشة هر انسانی آگاه است و با گرداندن حوادث گوناگون روزگار نهان آنان را آشکار میسازد، زیرا خداوند مطابق علم خود آنان را به محاسبه نمیکشد بلکه محاسبه و حکم او بر مبنای آنچه که آشکار و واقع شده خواهد بود و آیات مزبور انسانها را از همین سنت الهی آگاه میسازد. بر اساس مفاد آیة شریفه خداوند «شهدا» را از میان مجاهدان فی سبیلالله انتخاب میکند و آنان را برای تقرب به درگاهش خالص میگرداند و همین شهدا را نیز شاهد و حجّت بر حقانیت دین خود در میان مردم قرار میدهد و از آنان طلب میکند که بر حقانیت آیین او ادای شهادت کنند؛ و گواهی خواستن خداوند از شهدا همین جهاد و کشته شدن در راه اوست، زیرا کسی که کلمةشهادتین را به زبان آورد او را گواه و شاهد نمیگوید مگر آنکه مفهوم و مقتضای کلمه را ادا کند. مفهوم شهادتین نیز همین است که غیر خداوند یکتا خدایی را نپذیرد و شریعت و قانون زندگی را تنهااز خدا و به وسیلة پیامبرش دریافت کند و به هیچ حکمی تن در ندهد مگر حکم رسول خدا و اهل بیت معصوم او را . و مقتضای چنین شهادتی این است که در راه خدا جهاد کند و اگر لازم باشد جان بازد تا شهید محسوب شود، یعنی شاهد درستی آیین خدا باشد و آنگاه خداوند او را گواه گیرد و او هم با تمام وجود حق شهادت را ادا کند.
و باز هم دربارة فضیلت «جهاد فی سبیل الله» میفرماید: «و چه بسیاررخ داده که پیغمبری جمعیت زیادی از پیروانش را در جنگ کشته شده است و با این حال اهل ایمان با سختیهایی که در راه خدا به آنها رسید مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر به زیر بار دشمن فرو نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفتند، که خداوند صابران را دوست میدارد. آنها در هیچ سختی جز به خدا پناهنده نشده و جز این نمیگفتند که بار پروردگارا به کرم خود از گناه و ستمی که دربارة خود کردهایم درگذر و ما را بر محو کافران مظفر گردان. پس خداوند فتح و پیروزی در دنیا و ثواب در آخرت را نصیبشان گردانید که خدا نیکوکاران را دوست دارد.»(4)
تمثیل و تصویری که خداوند در این آیات برای پیروان اسلام میآورد فراگیر است و محدود به زمان و قوم خاصی نمیباشد و از این طریق میخواهد مسلمانان را به موکب اهل ایمان متصل سازد و ادب اهل ایمان را به آنها بیاموزد و با پیروان تمام انبیا آنان را پیوند دهد، و در دلهایشان استوار سازد که مسئلة عقیده و ایمان یکی است و همان است که در پرچم سپاه بسیار بزرگ ایمان ثبت شده است؛ واین لشکر توحید که در امتداد بعثت انبیای الهی و با رهبری آنان به ستیز و نبرد با باطل و فساد و کفر برخاسته و هرگز نفوس طیبةآنان از مصایب سنگین ضعیف و سست نشده است و ارادههای آهنین آنان از شداید و زخمها و جراحتها خدشهدار نشد و به دشمنان جزع نکردند و تسلیم نگردیدند، و شأن و شخصیت اهل ایمان در دفاع از دین در طول تاریخ چنین است.
محبت خداست که درد بیامان زخمها را آرامش میبخشد و درمان میکند. سپس به مراتب ادب آنها در برابر خداوند اشاره میفرماید که در هنگامة روبرو شدن باشدایدش که از هر چیزی انسان را غافل میسازد (ولی دل اهل ایمان را هرگز نمیتواند از توجه به خدا بازدارد) قبل از آنکه از خداوند طلب پیروزی و فتح نمایند و به خطا و لغزش و قصور و تقصیر خود در انجام وظیفة عبودیت اعتراف و طلب آمرزش و عفو الهی میکنند تا پاک و آمادة ورود به بهشت شوند، و حتی پیروزی بر دشمن را به خاطر خودنمیطلبند بلکه برای نابودی کفر و شرک.
آری ادب شایستة مؤمنین در حق خداوند کریم این چنین است. خدا نیز از پیش خود همةآنچه را که اهل دنیا میطلبند و اهل آخرت جستجو میکنند به آنها عطا میفرماید زیرا آنان برای خود چیزی از خدا طلب نکردند و خداوند محبت خود را به آنها ابلاغ میفرماید و این بزرگتر از نعمت و ثواب است .و نیز در سورةمائده میفرماید: «ای اهل ایمان هر که از شما از دین خود مرتد شود بزودی خدا قومی را که دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام برمیانگیزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دین از ملامت و نکوهش احدی باک ندارند، این است فضل خدا هرکه را خواهد عطا کند.»(5) مراد منظور از ارتداد و برگشتن از دین موالاۀ و دوستی نمودن با یهود و نصاری است که در چند آیه پیش از آن ذکر فرموده و اهل ایمان را مورد خطاب قرار داده است که: « ای اهل ایمان یهود و نصاری را که دشمن اسلامند به دوستی نگیرید،آنان در کفرو ستمگری دوستدار بعضی دیگرند و هرکه از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود.»(6)
در آیات دیگر فرموده است: « فانّ اللهَ لا یُحِبُّ الکافِرین»(7) و اللهُ لا یُحِبُّ الظالمین(8)؛ واللهُ لایُحِبُّ المفسِدین؛(9) انَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین(10)؛ انّهُ لایُحِبُّ المُستَکْبِرین(11) و...
در آیات بالا و سایر آیات قرآنی جمیع رذایل برشمرده شده و با اعلان «لایُحِبُّ» قطع رابطه بین خدا و افراد آلوده به این مفاسد ابراز گشته است. و هنگامی که این صفات رذیله از انسان برطرف گردید، طبعاً به فضایل یعنی صفات مقابل اینها متصف خواهند شد زیرا راهی جز اتصاف انسان به یکی از دوطرف فضایل و رذایل نباشد، و بدون تردید از مصادیق آیاتی خواهند بود که در آنها فضایل ذکر شده است که در رأس آنها اطاعت از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سّلم) و محبت ورزیدهن به اوست که با محبت به خدا ملازمت و پیوند دارد. خداوند در این باره میفرماید: بگو ای پیغمبر اگر خدا را دوست دارید پیرو من باشید که خدا شما را دوست دارد و گناهان را بیامرزد.(12) و در مورد سایر فضایل میفرماید: فَاِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَّقین(13) ؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنینَ(14)؛ واللهُ یُحِبُّ الصابرینَ(15)؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذین یُقاتِلونَ فی سَبیلهِ صَفّاً(16)؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتِوکِلینَ(17) ؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ تَوّابینَ وَ یُحِبَّ المُتَطَهِرینَ؛(18) وآیات دیگر.
بنابراین، کسی که قادر نیست ارزش محبت خدا نسبت به بندگان را درک کند جز آنان که به خدا و صفات جمال و جلال او معرفت یافته، و طعم حقیقت محبت بنده نسبت به خدا را چشیده باشند.تعبیر«أََذِلّةٍ علی المؤمنین أعِزّة ٍ علی الکافرین» (19) در آیة مزبور، کنایه از خضوع و فروتنی آنها نسبت به مؤمنین است، زیرا خداوند آنان را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند؛ و مراد از «برتری میجویند بر کفار» یعنی خود را برتر از آن میدانند که به کفار و عزت و شوکت کاذب آنان اعتنا کنند. اما «جهاد در راه خدا» برای برقراری دین و آیین الهی در زمین،و برای تحقق خیرو صلاح و رشد در زندگی بشر امری لازم آمده است. اینان در راه خدا میجنگند نه در راه سلطه جویی نه برای کشور گشایی و حاکمیت، ملّیت و نژاد و مجد و فخر و استثمار، بلکه فقط برای خدا و تنفیذ شریعت او و در این راه هرگز ترس و باکی از ملامت مردم ندارند، زیرا دل و جانشان طعم محبت خدا را چشیده است. کسی از ملامت و شماتت مردم بیمناک است که از مقیاسها و ارزشها و احکام و قضاوتهای مردم پیروی کند و دربند سنتهای اجتماعی منبعث از هواها و تقلیدها باشد اما، آن کس که معیارها و ارزشها را از خدا و آیین او گرفته تاست و عزت و قدرتش را تنها و تنها از خدا میداند چه واهمهای از هیاهوی دیگران دارد؟ هرچه و هرکس که مخالف شریعت خدایش باشد از نظر او محکوم به بطلان و فساد است. در سورة توبه میفرماید: « چنین میپندارید که شما را بدون آزمایش به حال خود رها میکنند در صورتی که هنوز خدا در علم طاعت و مجاهده معلوم نگردانیده که از شما (مدعیان ایمان) چه کس به حقیقت مؤمن است؟که جز خدا و رسول او و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نخواهند گزید و خدا از همةکردار شما آگاه است.»(20)
آیة شریفه ضمن تأکید بر جنگ و جهاد با دشمنان، این واقعیت را یادآور میشود که زندگی دنیا توأم با آزمایش و امتحان است، و نیز نفوس انسانها در ابتدای آفرینش پاک و قابلیت گرایش به خیر و شر و سعادت و شقاوت را دارد، و این خود انسان است که با اعمال و رفتار خود رنگ و فعلیت خاصی به خود میبخشد و بدیهی است که مراتب خلوص یا عدم خلوص، و ایمان و کفر و نفاق هنگامی آشکار میشود که به مرحلة آزمایش عملی گذاشته شود تا پاکان از ناپاکان جدا و مدعیان ایمان از مؤمنین باصفا و راستگو ممتاز گردند. بنابراین، ضرورت امتحان و آزمایش روشن است و جنگ و قتال با دشمنان بهترین محک تا راستگو از دروغگو متمایز شود، و به ثبوت رسد که محبت و ارتباط انسان فقط با خداست و از دشمنان خدا بکلی بریده است و دلش در گرو دوستی و مودّت دشمنان نیست. لذا بر مؤمنین لازم است که از فرمان جنگ اطاعت کنند و در این راه از هم گوی سبقت بربایند و در مرحلة عمل صفای جوهرو صدق ایمان و ارتباط با خدا را آشکار سازند.
آری باید اثبات کنند که جز خداوند تکیه گاهی برای خود برنگزیدهاند، عزت را فقط از آن خدا و اطاعت از فرامینش میدانند، یارو اعوانی جز خدا و رسول او و اهل ایمان نمیشناسند. از دشمنان برای خود یار و یاور نمیگیرند. پس، میدان نبرد در راه خدا یکی از بهترین صحنههای آزمایش مدعیان ایمان است. در جای دیگری از سورة توبه میفرماید: «خدا جان و مال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را بکشند و یا خود کشته شوند. این وعدة قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده است، و از خدا باوفاتر به عهد کیست. ای اهل ایمان، شما به خود در این معامله (خریداری بهشت ابد به جان و مال) بشارت دهید که این معاهدةبا خدا به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگی است.»(21) آیة شریفه نقش ایمان واقعی را در ایجاد ارتباط بسیار قوی میان انسان و خدا متذکر میشود، که بر اثر آن مؤمن همة هستی خود را به خدا واگذار و تحت حکم و ارادة او قرار میدهد، و از خود هرگونه اختیار را سلب مینماید و آهنگ او این میشود: اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.(22) (یعنی نماز و عبادت و کلیة اعمال و زندگی و مرگ من برای خداست که پروردگار جهانیان است.)
این است معنای حقیقی ایمان و اعتقاد انسان به خدا که بر اساس آن رابطه و جاذبة محکم برقرار میشود و خود و هرچه در اختیار دارد خالصانه در راه محبوب میگذارد و این حقیقت را در آیة شریفه با تصویر و تمثیل بسیار زیبایی بیان میکند. ایمان را به صورت پیمان و تعهد میان خدا و بندة مؤمنش یاد میکند. خداوند خود را مشتری و مؤمنین را فروشندةجان و مال میداند، قیمت و ارزش را بهشت، و تورات و انجیل و قرآن را سند این پیمان و معامله قرار میدهد، و آنگاه این پیمان و معامله را به مؤمنین بتریک و رسیدن به فوز عظیم را تهنیت میگوید. سپس به صفات مخصوص و پسندیدة مؤمنین پرداخته میفرماید: این سوداگران با خدا و عاشقان الله از هر چیز به سوی خدا برگشتهاند؛ با عبادت متوجه خدا میشوند و با دل و زبان ثناگوی خدایند و در همة احوال در آیات تکوینی خدا میاندیشند و با خضوع و خشوع نماز میگزارند که اینها نسبت به احوال شخصی خودشان میباشند و اما در مورد حالات و روش اجتماعیشان میفرماید: «امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در نهایت حافظ حدود خدایند و هرگز از فرامین الهی چه در زندگی فردی و چه اجتماعی و چه نهان و چه آشکار سرپیچی نمیکنند.»(23)
در سورة آل عمران میفرماید: «مپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که از خدا نصیبشان گردیده شادمانند و به آن مؤمنان، که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت، مژده دهند که از مردن هیچ نترسید و از فوت متاع دنیا هیچ غم نخورید و آنها را به فضل و نعمت خدا بشارت میدهند و اینکه خداوهند اجر اهل ایمان را ضایع نگذارد»(24)
آیات مزبور از ویژگیهای «شهدا» پرده برداشته که آنان زندهاند و تمام خصوصیات حیات را دارا میباشند. از آثار حیات روزی خوردن و ارتزاق است که شهدا به نحو احسن برخوردارند، و نیز فرج و شادی است که در حد اعلی دارا میباشند، آنها از احوال خود اطلاع میدهند و بر آنچه که بر یاران و دوستانشان میگذرد آگاهند از مرگ و جدایی آنان اظهار تأسف و تأثّر بیمعنی است، زیرا آن ها زندهاند و رابطهشان با پشت سر خود برقرار است. قرآن کریم به طور کلی مرگ را تحول در کیفیت زندگی میداند که بر اثر آن حرکت تکوینی و طبیعی حیات در شکل و وضعیت خود تنوع مییابد، همچنانکه وضع انسان پس از تولد از رحم مادر تحول پیدا میکند و اصولاً مرگ نیز تولد دیگری میباشد که پس از آن زندگی به صورت دیگری ادامه مییابد و اندیشههایی که مرگ را به عنوان خاتمة زندگی بشر، و حیات انسانی راپوچ و بیمعنی جلوه میدهد از دیدگاه قرآنی مردود بشمار امده است. قرآن کریم با ذکر ویژگیها و فضایل «شهدا» میکوشند تا مؤمنین را به آنچه که اعتقاد دارندو ممکن است در لحظات اضطراب و ناراحتی مورد غفلت آنان قرار گیرد متنبه و متوجه کند و با ذکر این واقعیت که «شهدا» از حیات بس عالیتر برخورداند و از نعمت دایمی و کرامت و رضوان الهی بهرهورند هرگونه شبهه و پندار نادرستی را میزداید.
پی نوشت :
1. ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون. سورة بقره/154.
2. قال النبی(صلّی الله علیه و آله و سّلم) ما من احد یدخل الجنه فیتمنی ان یخرج منها الا الشهید فانه یتمنی ان یرجع فیقتل عشر مرات مما یری من کرامه الله. جامع أحادیث الشیعه، ج 13، صفحة 12.
3. و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین، ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء. سورة آل عمران/139-140.
4. و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ماضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین. و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. فاتیهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الآخره و الله یحب المحسنین. سورة آل عمران/146-148.
5. یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم تحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین، اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. سورة مائده/54.
6. یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم. سورة مائده/51.
7. سورة آل عمران/32.
8. همان/57.
9. سورة مائده/64.
10. سورة بقره/190.
11. سورة نحل/23.
12. قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم. سورة آل عمران/31.
13. سوره آل عمران/76.
14. سورة بقره/195.
15. سورة آل عمران/146.
16. سورة صف/4.
17. سورة آل عمران/159.
18. سورة بقره/222.
19. سورة مائده / 54.
20. ام حسبتم ان تترکوا و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و لم تخذوا من دون الله و لا رسوله و لاالمؤمنین ولیجه و الله خبیر بما تعملون. سورة توبه/16.
21. ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. سورة توبه/111.
22. سورة انعام/162.
23. التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله. سورة توبه/112.
24. و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون، یستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لایضیع اجر المؤمنین. سورة آل عمران/169-171.