نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(2)

وقتی از علت توقف پیامبر (ص) در غدیر خم و ابلاغ آن بزرگوار در مورد ولایت علی (ع) به مسلمانان آگاه شویم، بر ما مسلم می‏شود که سخنان پیامبر (ص) چیزی جز دستوری از جانب خداوند نبوده است.و آن اعلان در مورد آینده رسالت و امت و همچنین تامین یک رهبر شایسته مربوط است. در سوره مائده این آیه مبارکه را می‏خوانیم:
يکشنبه، 20 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(2)
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(2)
نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(2)

نويسنده: محمد جواد شری

آیه تبلیغ

وقتی از علت توقف پیامبر (ص) در غدیر خم و ابلاغ آن بزرگوار در مورد ولایت علی (ع) به مسلمانان آگاه شویم، بر ما مسلم می‏شود که سخنان پیامبر (ص) چیزی جز دستوری از جانب خداوند نبوده است.و آن اعلان در مورد آینده رسالت و امت و همچنین تامین یک رهبر شایسته مربوط است.
در سوره مائده این آیه مبارکه را می‏خوانیم:
«ای پیامبر (ص) آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم تبلیغ کن، اگر نکردی حق رسالت او را انجام نداده‏ای، و خداوند تو را از مردم حفظ می‏کند، براستی که خداوند کافران را هدایت نمی‏کند» (16).
این آیه صرف نظر از هر گونه حدیثی که درباره تفسیر آن رسیده است چند چیز را می‏رساند:
1) پیامی پیش از این آیه بوده است و سپس این آیه نازل شده است تا پیامبر (ص) آن پیام را به مردم ابلاغ کند.
2) پیامبر (ص) آن پیام را به تاخیر انداخته و یا به علت دشواری تبلیغ آن از ترس مردم، از پروردگارش تقاضای عفو کرده بود، و دلیل بر این مطلب در خود همان آیه است‏یعنی جمله: «و خداوند تو را از مردم حفظ می‏کند» .
3) مضمون پیام قبلی که تاخیر افتاده بود، بسیار جدی بوده است، زیرا که این آیه مبارکه بر پیامبر (ص) نازل شده و به او دستور اکید می‏دهد که آن پیام را ابلاغ کند و همزمان به او هشدار می‏دهد: «و اگر تبلیغ نکردی حق رسالت او را انجام نداده‏ای‏» .و این بدان معناست که اگر آن پیام را نرساند، به عنوان یک پیام رسان از جانب خدا وظیفه‏اش را انجام نداده است، و نرساندن آن پیام برابر است‏با نرساندن تمام پیام رسالت.

مضمون پیام

اگر این پیام در سالهای اول بعثت پیامبر (ص) در مکه، نازل شده بود، البته بطور آشکار می‏فهمیدیم که پیامبر (ص) از این می‏ترسیده است که جامعه بت پرست در مقابل او بایستند و یکتا پرستی و نفی بت پرستی را رد کنند.و لیکن این آیه از آیات سوره مائده است که صد در صد سوره‏ای مدنی است.و اگر در آغاز دوران هجرت نازل شده بود، باز هم حق داشتیم تصور کنیم که محتوای پیام، امر به نماز، یا زکات و یا روزه است که پیامبر (ص) می‏ترسید بر مردم سنگین باشد، و یا دستور به جهاد با بت پرستان سرسخت است، یعنی کسانی که در سر راه اسلام می‏ایستادند، و معنی جهاد به صورت ظاهر عبارت از خسارت در نفوس و اموال است، بنابراین پیامبر (ص) می‏ترسیده است که مبادا مسلمانان تحمل نکنند.
و لیکن سوره مائده در سال دهم هجری، پس از این که تمام واجبات الهی نازل شده بود، و بعد از این که مسلمانان دهها جنگ را، بر ضد بت پرستان و دیگر مخالفان، شت‏سر نهاده بودند و کار اسلام بالا گرفته، و در سراسر شبه جزیره عربستان استوار شده بود، نازل شده است.از عایشه و عبد الله بن عمر روایت کرده‏اند که سوره مائده آخرین سوره‏ای است که نازل شده است (17).و این مطلب که سوره مائده مشتمل بر آیه اکمال دین است، روایت مزبور را تایید می‏کند: «امروز برای شما دینتان را کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم‏» .و این آیه مبارکه در حجة الوداع در حالی که نازل شد که پیامبر (ص) در محل عرفه بود همان طوری که روایت‏مسلم و بخاری از عمر گواه بر آن است (18).و نیز روایت‏شده است که این آیه موقعی نازل شد که پیامبر (ص) از حجة الوداع تاریخی خود برگشته بود و در توقفگاه خویش، در غدیر خم بود، همان طوری که روایات زیادی که پس از این بعضی از آنها ذکر خواهد شد، دلالت‏بر آن دارند.
و از این مطالب درک می‏کنیم محتوای پیامی که پیامبر (ص) ابلاغ آن را به مردم تاخیر انداخته بود، فرمان اعلان اصل توحید و واجبی از واجبات عبادی و دستور به مبارزه با بت پرستان و یا اهل کتاب نبوده است‏بلکه فرمانی مربوط به سیاست داخلی دولت و حکومت‏بوده است.و اگر ما خاطرنشان کردیم که سوره مائده در ایام حجة الوداع و بعد از آن نازل شده است همان طوری که روایت‏حاکم، بخاری و مسلم دلالت‏بر آن دارند، و یاد آور شدیم که پیامبر (ص) در حالی که از حجة الوداع برمی‏گشت ولایت علی بن ابی طالب (ع) را در غدیر خم اعلان فرمود، برای ما آسان است چنین نتیجه گیری کنیم که معنی آن پیام دستور بر اعلان ولایت علی (ع) بوده است.
توضیح مطلب این است که پیامبر (ص) موقعی که دستور یافت تا اعلان کند که علی (ع) زمامدار این امت است، از اختلاف پیروان خود و از این که گمان کنند او به خاطر خویشاوندی و نزدیکی این مقام را به علی بخشیده است، هراسناک بود.پس آیه تبلیغ نازل شد و او را مامور کرد تا آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ابلاغ کند، و به او هشدار داد که اگر آن کار را نکند، در حقیقت‏به وظیفه خود به عنوان یک پیامبر (ص) قیام نکرده است و نیز به او وعده داد که خداوند او را از شر مردمی که از آنها می‏ترسد حفظ خواهد کرد.و پیامبر (ص) پس از دریافت این دستور اکید، در محل غدیر خم توقف کرد، تا آنچه را که به او ماموریت داده شده بود، درباره علی (ع) اعلان کند.و هر گاه مقصود آیه مبارکه همین باشد، روشن می‏شود که هدف پیامبر (ص) از اعلام غدیر همان رهبری دینی و دنیوی علی (ع) برای مسلمانان مطابق رهبری شخص‏پیامبر (ص) بوده است.و اگر محتوای ابلاغ پیامبر (ص)، کمتر از جریان کار علی (ع) بود، نباید از اختلاف مردم درباره آن می‏ترسید و نباید دستور اکید توام با هشدار نازل می‏شد. و کسانی از مردم مکه و دیگران که چشم طمع به ریاست داشتند از این که علی (ع) صاحب هر نوع مقامی می‏شد، تا وقتی که آن مقام ریاست عمومی در دنیا و آخرت نبود، ناراحت نمی‏شدند.البته این که خداوند دستور تبلیغ می‏دهد دلیل بر آن است که خداوند خواسته است تا برای بندگی مسلمانان رهبری تامین کند.که اگر در زیر پرچم او حرکت کنند، گمراه نشوند.و آن مقام رهبری، علی (ع) بزرگ خاندان عترت پاک پیامبر (ص) بود که جدایی ناپذیر از قرآن و ضامن وحدت و پیشرفت امت است.و به منظور امتثال همین دستور الهی بود که پیامبر (ص) مقابل هزاران فرد ایستاد و آنچه را که باید اعلان کند، اعلان کرد.
این پیام هیچ ارتباطی به اهل کتاب نداشت
بعضی تصور کرده‏اند پیامی که پیامبر (ص) ابلاغ آن را از ترس مردم به تاخیر انداخت مربوط به اهل کتاب بوده است.زیرا که پیش از این آیه چندین آیه راجع به ایشان صحبت می‏کند.از جمله این آیه مبارکه است: «یهودیان گفتند: دست‏خدا بسته است، دستهای ایشان بسته باد! به دلیل آن سخنی که گفتند، از رحمت‏خدا دور شدند، بلکه دستهای خداوند باز است، هر طوری که بخواهد، انفاق می‏کند، و البته آنچه از جانب پروردگارت به تو فرو فرستاده شده است، برای اکثر آنان باعث فزونی سرکشی و کفر است، و ما تا روز قیامت‏بین ایشان دشمنی و کینه افکندیم، هر گاه آتشی برای جنگ شعله‏ور کردند خداوند آن را فرونشاند، آنان برای فساد در زمین شتاب دارند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‏دارد» . (19)
و پس از این آیه آیات زیادی در باره اهل کتاب می‏بینیم، از آن جمله است آیه: «بگو ای اهل کتاب شما کسی نیستید، مگر این که تورات، انجیل و آنچه از جانب‏پروردگارتان بر شما نازل شده است‏بر پا دارید، و البته آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده است‏بر سرکشی و کفر بسیاری از ایشان بیفزاید، پس در برابر گروه کافران اندوهی به خود راه مده‏» (20).
ولی هنگامی که ما یاد آور می‏شویم، بر این که ترتیب آیات در قرآن مجید مطابق نزول پیاپی آنها نبوده است، شایبه این تصور از بین می‏رود.زیرا ممکن است، جای آیه تبلیغ در موقع نزولش، آن جایی که اکنون در سوره مبارکه می‏خوانیم، نبوده باشد.و اگر فرض کنیم که جای آیه در وقت نزول همان بوده است که در تنظیم قرآن قرار گرفته، بنابراین هیچگونه اشاره‏ای به ارتباط معنای این آیه با معنی آیه قبل و بعد خود ندارد.و هرگاه در معنای آیه دقت کنیم، یقین پیدا می‏کنیم که از آیه‏های قبل و بعد جدا و مستقل است.زیرا مضمون آیه، خود دلیل بر نداشتن هیچگونه رابطه با آیه‏های ما قبل و ما بعد آن است.آیه مبارکه بر این دلالت دارد که پیامبر (ص) از نشر محتوای پیامی که آیه به آن اشاره دارد، می‏ترسیده است.در صورتی که پیامبر (ص) هنگام نزول آیه تبلیغ از نشر چیزی که مخصوص رابطه مسلمانان با اهل کتاب باشد، نمی‏ترسیده است.چندین نبرد میان مسلمانان و یهود، از جمله نبرد بنی قینقاع و نبرد بنی النضیر در سالهای اول هجرت اتفاق افتاد.و جنگ بنی قریظه در سال پنجم هجری پس از جنگ احزاب پیش آمد.و آخرین نبرد بین پیامبر (ص) و یهود نبرد خیبر بود که در سال ششم واقع شد.و بدان وسیله هر نوع خطر یهود در برابر مسلمانان از بین رفت.بنابراین اگر پیامبر (ص) هر نوع رسالتی را در سال دهم هجری بر ضد ایشان نشر می‏داد، هیچگونه خطری از جانب یهود او را تهدید نمی‏کرد.البته مسلمانان با مسیحیان در حال نبردی بودند که با جنگ موته در سال هشتم آغاز شد و در سال نهم با جنگ تبوک خاتمه یافت.و آن کسی که از نبرد با مسیحیان نمی‏ترسد، از پخش پیامی در برابر ایشان نیز هراسی به خود راه نمی‏دهد.
علاوه بر همه اینها نظیر مضامین آیات پیرامون آیه تبلیغ، در سوره‏هایی که پیش اززمان نزول سوره مائده نازل شده‏اند، نیز نازل شده است.و در آیه‏های قبلی خداوند به مؤمنان دستور می‏دهد تا اهل کتاب را که دین اسلام را مسخره می‏کنند، دوست‏خود نگیرند، و یاد آور می‏شود که برخی از ایشان را خداوند از رحمت‏خود دور ساخته و برخی از آنها را به صورت میمون و خوک در آورده است، و هر گاه آنان به طرف مسلمانان بیایند با حالت نفاق بگویند ایمان آورده‏اند در حالی که به جانب گناه می‏شتابند و مال حرام می‏خورند، و براستی که یهود هر گونه آتش جنگی را بر افروزند، خداوند آن را فرو نشاند.و اگر اهل کتاب پرهیزکار بودند و به تورات و انجیل عمل می‏کردند، وارد بهشت می‏شدند و از نعمتهای بهشتی بالای سر و پایین پایشان برخوردار بودند.و آیه بعد، می‏گوید که اهل کتاب چیزی نیستند مگر آن که مطابق تورات و انجیل عمل کنند، و البته اگر به خدا و روز جزا ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ترسی بر آنها نیست.بنی اسرائیل پیامبرانی را تکذیب کردند و گروه دیگری از آنها را پس از پیمان بستن با ایشان به قتل رساندند.و آن کسانی که گفتند، مسیح فرزند خداست، ناسپاسی کردند...
این مضامین و نظایر آنها در سوره‏های مختلفی که پیش از سوره مائده نازل شده‏اند اعلام شده است.و در سوره بقره آمده است: «آیا هر گاه پیامبری بر خلاف میل شما (یعنی یهود) به جانب شما آمد، سرکشی کردید، گروهی را تکذیب کردید و دسته‏ای را به قتل رساندید؟ و گفتند: دلهای ما پوشیده است‏بلکه خداوند ایشان را به سبب ناسپاسی‏شان از رحمت‏خود دور داشته است، و از ایشان گروهی اندک ایمان دارند» . (21)
و در سوره آل عمران است: «و اگر اهل کتاب ایمان می‏آوردند، بر ایشان بهتر بود، بعضی از ایشان مؤمنند و بیشترشان کافر می‏باشند.هرگز زیانی برای شما جز اندک اذیت و آزاری، نخواهند داشت، و اگر آنان با شما مبارزه کنند، پشت‏بر شما و رو به فرار گذارند و بعد از آن یاری نمی‏شوند.خواری و ذلت‏بر ایشان مقرر شده است، در هرکجا که باشند، مگر به زنهاری از جانب خدا و زنهاری از طرف مردم، و بعضی از ایشان به خشم خدا باز گشتند و بر آنها درماندگی مقرر شد، به این سبب که ایشان آیات خدا را نادیده می‏گرفتند و پیامبران را بنا حق می‏کشتند، اینها به علت نافرمانی و تجاوز ایشان از حد خود، بوده است‏» (22).
و در سوره مریم (که مکی است) می‏خوانیم: «و گفتند، خداوند بخشنده، فرزندی برای خود گرفته است، براستی که سخن ناروا گفتند نزدیک است آسمانها پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها بر روی هم فرو ریزند، به سبب آن که آنان برای خداوند قائل به فرزند شدند، در حالی که برای خداوند بخشنده سزاوار نیست تا برای خود فرزندی بگیرد» (23).
و در سوره توبه (که در سال نهم پس از هجرت نازل شده است) چنین می‏خوانیم: «با آنان که ایمان به خدا و روز جزا ندارند و حرام نمی‏شمارند آنچه را که خدا و پیامبرش حرام شمرده‏اند.و دین حق را نمی‏پذیرند، مبارزه کنید، از آن کسانی که کتاب بر ایشان فرو فرستاده شده است تا این که ایشان در حالت‏خواری به دست‏خود جزیه دهند.یهود گفتند، عزیر پسر خداست و نصارا گفتند مسیح پسر خداست.این حرفی است که به دهان می‏گویند مانند سخن آن کسانی که پیش از آنها کافر شدند، خداوند ایشان را بکشد چگونه باز گردانده می‏شوند.دانایان و پارسایان خود را و مسیح پسر مریم را اربابان خود گرفتند نه خدا را، در صورتی که ایشان مامور نبودند، جز آن که خدای یکتا را عبادت کنند که جز او خدایی نیست، او پاک و منزه است از آنچه شریک او می‏دانند» . (24)
همه این آیات شریفه بر آن دلالت دارند که پیامبر (ص) در سال دهم هجری از نبردی رو در رو و یا رسالتی در برابر اهل کتاب هراسی به خود راه نمی‏داده است.و آیه‏تبلیغ بر این دلالت دارد که او از نشر پیامی که بر او نازل شده هراس داشت، و خداوند به او دستور تبلیغ آن را داد و وعده داد که او را از شر مردم نگاه می‏دارد.و به این ترتیب بطور آشکار آیه شریفه خود گواهی می‏دهد که معنایش ارتباطی به ما قبل و ما بعد آن ندارد.بلکه بطور کامل از آنها جدا و مستقل است.و این همان چیزی است که ما را وادار می‏کند تا قطع پیدا کنیم پیامی که پیامبر (ص) در باره تبلیغ آن از مردم هراس داشت، نه به سیاست‏خارجی در برابر اهل کتاب و یا مشرکان، بلکه به سیاست داخلی اسلام، مربوط بوده است.و از طرفی چون به واجبی از واجبات اسلامی مربوط نمی‏شد، برای این که تمام آنها، سالها پیش از نزول آیه تبلیغ اعلان شده بود، پس حق داریم یقین پیدا کنیم که رسالت‏به تاخیر افتاده، مربوط به حکومت و ریاست دولت‏بوده است.
و چون سوره مائده در حجة الوداع و روزهای بعد از آن - همان طوری که احادیث پیش دلالت‏بر آن دارند - نازل شده است، و چون پیامبر (ص) شتابزده و ناگهانی در غدیر خم، توقفگاه حاجیان، توقف کرد تا ولایت علی (ع) را بر ایشان اعلان کند، برای ما جایز است، یقین پیدا کنیم که محتوای رسالت‏به تاخیر افتاده، اعلان همان ولایت‏بوده است.آری ما بدون مراجعه به احادیث ویژه‏ای که ما را با اسباب و عوامل نزول آیه مبارکه آشنا می‏سازند، می‏توانیم بر آن یقین پیدا کنیم.و هنگامی که آگاه می‏شویم چندین حدیث دلالت دارد بر این که آن فرمان مربوط به ولایت علی (ع) است، بر یقین ما نسبت‏به آن افزوده می‏شود.
دانشمند بزرگ سیوطی نقل کرده است که حافظ بن ابی حاتم به اسناد خود از ابو سعید خدری روایت کرده است که آیه روز غدیر خم در باره علی بن ابی طالب (ع) بر پیامبر خدا (ص) نازل شد (25).و در کنز العمال ج 6 ص 143 (چاپ اول) نقل شده است که محاملی در کتاب امالی خود به اسناد خویش از ابن عباس مطلب زیر را روایت‏کرده است: «وقتی پیامبر (ص) مامور شد تا علی (ع) را جانشین خود قرار دهد، راهی مکه شد، و فرمود: دیدم مردم هنوز تازه از کفر و جاهلیت وارد اسلام شده‏اند، و هر گاه این کار را انجام دهم، می‏گویند نسبت‏به پسر عمویش چنین کاری کرد.و بعد رفت تا حجة الوداع را برگزار کرد، آن گاه برگشت تا وقتی که به محل غدیر خم رسید، خداوند بزرگ آیه مبارکه را نازل کرد: ای پیامبر (ص)، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، تبلیغ کن، تا آخر آیه.پس منادیی به پا ایستاد و ندای، الصلاة جامعة [شعار جهت دعوت عام] در داد، و بعد پیامبر (ص) به پا خاست و دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست.بار خدا دوست‏بدار هر که او را دوست‏بدارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن دارد» (26).
ابن مردویه از ابن عباس، قریب به این عبارتها را نقل کرده است (27).و ابن بطریق در کتاب «العمدة‏» ص 49 روایت کرده است که ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر خود (الکشف و البیان) از امام باقر و ابن عباس نقل کرده است که آن آیه در باره علی (ع) نازل شد، پس پیامبر (ص) دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کسی که من سرپرست او هستم پس علی (ع) سرپرست اوست (28).و شیخ الاسلام ابو اسحاق حموینی در کتاب خود «اسباب النزول‏» ص 150 از ابو سعید خدری نقل کرده است که او گفت، این آیه روز غدیر خم در باره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است (29) امام فخر الدین رازی در تفسیر کبیر خود ج 3 ص 636 نقل کرده است که براء بن عازب و ابن عباس و محمد بن علی (ع) روایت کرده‏اند که آن آیه روز غدیر خم در باره علی (ع) نازل شده است (30).ابو جعفر محمد بن جریر طبری به اسناد خود (در کتاب الولایه) در طریق حدیث غدیر خم، از زید بن ارقم نقل کرده است که آیه در باره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است (31).
و هر گاه بدانیم که توقف تاریخی پیامبر (ص) در روز غدیر خم، نتیجه وحی الهی‏بوده است که در آیه قرآن نازل شده است و جبرئیل آن را در روز غدیر، برای پیامبر (ص) آورده و او را مامور کرده است تا ولایت علی (ع) را به مسلمانان ابلاغ کند و به او هشدار دهد که مبادا تبلیغ نکند و به او وعده دهد که خداوند او را در صورتی که ابلاغ کند، از شر افرادی از مردم که از آنها می‏ترسد، نگاه می‏دارد، واضح می‏شود که پیام غدیر پیامی مهم است که به مسلمانان اعلام می‏کند ولایت اعلام شده علی (ع) همان رهبری عمومی در امور دین و دنیاست و آن رهبری از نوع رهبری شخص پیامبر (ص) است.و اگر هر چیز دیگری بود، چنین وحی آمرانه هشدار دهنده نازل نمی‏شد.و آنچه از حدیث غدیر نقل شده است، بخشی از گفته‏های پیامبر (ص) در آن توقف تاریخی است.
- 4- چرا پیامبر (ص) نفرمود، علی (ع) فرمانروا، یا خلیفه من و یا پیشوای شماست؟
از این مطالب، نادرستی گفته دانشمندانی معلوم می‏شود که علی رغم درستی حدیث غدیر می‏گویند بر خلافت علی (ع) دلالت ندارد، و این که اگر پیامبر (ص) می‏خواست علی (ع) را جانشین خود بر مسلمانان قرار دهد، کلمه مولی یا ولی را به کار نمی‏برد، بلکه لازم بود که بگوید، بعد از من علی (ع) فرمانروای شما و یا خلیفه من بر شما و یا پیشوای شماست.
البته تنها نزول آیه تبلیغ که حامل فرمان اکید ابلاغ پیام به مسلمانان است، یعنی پیامی که پیامبر (ص) روز غدیر خم آن را بیان داشته است، روشنترین دلالت را دارد بر این که این پیام در منتها درجه اهمیت است، و آن به سرنوشت اسلام و مسلمانان مربوط است، و موقعی که پیامبر (ص) به مسلمانان اعلان فرمود که علی (ع) مانند پیامبر (ص) سرپرست همه مسلمانان است، در حقیقت اعلان می‏کرد که خداوند به علی (ع) منصبی بزرگ مرحمت فرموده است که، همان رهبری عمومی و زمامداری است که جایگزین زمامداری شخص پیامبر (ص) شده است.حتی اگر ما از آیه تبلیغ و از تمام روایتهایی که از طریق جمهور درباره تفسیر آن آیه رسیده است، چشمپوشی کنیم، براستی آنچه که توده دانشمندان راجع به اعلامیه غدیر نقل کرده‏اند در دلالت‏بر امامت‏علی (ع) بطور کامل، کفایت‏خواهد کرد.البته پیامبر (ص) به صراحت فرموده است که پیروی از قرآن و پیروی از عترت پیامبر (ص) باعث نگهداری مسلمانان از گمراهی است، و قرآن و عترت هرگز از یکدیگر جدا نمی‏شوند تا این که کنار حوض بر او بازگردند و دیگر این که علی (ع) همچون پیامبر (ص) بر مؤمنان سزاوارتر از خودشان است، و او چون پیامبر (ص) سرپرست تمام مؤمنان (از همه نسلها و تمام نژادها) است.این گفته‏ها، خود - بدون نیاز به هر نوع مطلب بیشتری - به وضوح دلالت دارند بر این که پیامبر (ص) در آن موضع (غدیر) از طرف خداوند ابلاغ می‏کرد که علی (ع) برگزیده خدا و پیامبر خدا (ص) برای رهبری امت، و جانشین پیامبر (ص) در ریاست دینی و دنیایی است.
پیامبر (ص) نفرمود، علی (ع) پس از من فرمانروای شماست، زیرا پیامبر (ص) کلمه «امیر» را در غیر مشاغل نظامی و یا سرپرستی امور حج، کمتر به کار می‏برد، و در اداره امور توده مسلمانان و یا در بعضی نواحی اسلامی، کلمه ولایت را، استعمال می‏کرد.همو والیانی به نواحی مختلف می‏فرستاد، و از خود نیز تعبیر به ولی مسلمانان (سرپرست مسلمانان) می‏فرمود و قرآن مجید هم اعلان می‏فرماید:
«پیامبر (ص) نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است..» . (32)
و می‏گوید:
«تنها سرپرست‏شما خدا و پیامبر خدا (ص) و آن کسانی هستند که ایمان آورده‏اند، نماز را بپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات (صدقه) می‏دهند» (33)
و نیز می‏گوید:
«آن جا ولایت از آن خداوند بر حق است.او هم در اجر و پاداش و هم در عاقبت کار بهتر است‏» . (34)
و نیز قرآن بیان می‏کند:
«پس بدانید که خداوند سرپرست‏شماست، نیکو سرپرستی و نیکو یاوری است‏» (35).
و من در قرآن جایی ندیده‏ام که خداوند، پیامبرش را فرمانروا بخواند، و در هیچ حدیثی از احادیث پیامبر (ص) نیافتم که پیامبر (ص) خود را فرمانده یا فرمانروا بنامد.و علت این امر آن است که رابطه طبیعی میان سرپرست امور مسلمانان و مسلمانان، رابطه فرمانده و فرمانبر و یا فرمانروا و فرمانبر نیست، بلکه رابطه پدر با فرزندان خویش است.زیرا که او، امور ایشان را اداره می‏کند و مصالح آنها را حفظ می‏کند، چنان که پدر، مصالح فرزندش را حفظ می‏کند و سر پرستان امور مسلمانان طبقه برتر و توده مردم طبقه فروتر نیستند.
اما پاسخ سؤال در مورد انتخاب کلمه سرپرست مؤمنان، و سزاوارتر بدیشان از خودشان، به جای کلمه خلیفه و جانشین، این است که اطاعت جانشین، جز بعد از مرگ آن کسی که این شخص جانشین اوست، لازم و واجب نیست.در صورتی که پیامبر (ص) می‏خواهد به مسلمانان بفرماید که اطاعت از علی (ع) هم در زمان حیات پیامبر (ص) و هم بعد از وفات آن بزرگوار واجب است.پس او هم در حیات و هم پس از وفات پیامبر (ص) جایگزین اوست.و روایت ابوذر قبلا گذشت که پیامبر (ص) فرمود: «یا علی! هر کس فرمان مرا ببرد در حقیقت فرمان خدا را برده است، و هر کس فرمان تو را ببرد در حقیقت فرمان مرا برده است، و هر کس از من نافرمانی کند در حقیقت نافرمانی خدا را کرده و هر کس نافرمانی تو را بکند در حقیقت از من نافرمانی کرده است‏» .
به این ترتیب، علی (ع) نه تنها جانشین پیامبر (ص)، بلکه جایگزین او در زمان حیات وی بوده است، و (به مقتضای اعلامیه غدیر) او مانند پیامبر (ص) است از این جهت که سرپرست مؤمنان و سزاوارتر از خود آنها بدیشان است.البته پیامبر (ص) رئیس امت و هر کسی که اطاعت آن بزرگوار بر او واجب است، می‏باشد، و علی (ع) نایب اوست و همان حق را دارد که پیامبر (ص) داشت.و قبلا گذشت که مقصود این عبارت پیامبر (ص) همان است: «یا علی! آیا راضی نیستی که نسبت‏به من به منزله هارون نسبت‏به موسی باشی، جز این که پس از من پیامبری نخواهد بود؟ » البته هارون نایب موسی در زمان حیات وی و زمامدار بنی اسرائیل همچون برادرش موسی بود، و این است معنای تمام احادیثی که در این فصل پیش از این نقل کردیم.
شایسته است که ما گفته پیامبر (ص) به بریده و دیگران را ضمن احادیث فراوان، فراموش نکنیم، حدیث: علی از من است و من از علی هستم و او پس از من سرپرست‏شما است و یا او سرپرست هر مؤمنی پس از من است، صراحت دارد بر جانشینی وی پس از آن بزرگوار و همچنین گفتار آن گرامی در احادیث ثقلین: «همانا من در بین شما چیزی را ترک می‏کنم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم...» صراحت در جانشینی وی پس از آن حضرت دارد.
و پیش از پایان سخن درباره داستان غدیر، مایلم یادآوری کنم که توده مسلمانان در مورد دلالت‏حدیث‏بر تعیین پیامبر (ص) علی را بر خلافت، از روی عناد یا تعصب تردید نکرده‏اند بلکه منشا تردیدشان این است که در اجتماعی رشد کرده‏اند که اعتقاد دارد پیامبر (ص) کسی را جانشین خود قرار نداده است.بنابراین برای ایشان سخت است که بین این عقیده با دلالت‏حدیث‏بر تعیین پیامبر (ص) علی را، جمع و هماهنگ سازند.
و من خالصانه می‏گویم: اگر پیامبر (ص) روز غدیر می‏ایستاد و می‏گفت: هر کسی را که من سرور اویم پس ابو بکر سرور اوست، بار خدایا دوست او را دوست‏بدار و دشمنش را دشمن بدار، یقین می‏کردم بی‏تردید که پیامبر ابو بکر را به خلافت تعیین کرده است و گمان نمی‏کنم که توده مسلمانان هم تردیدی نسبت‏به تعیین این امر پیدا می‏کردند.و اگر می‏گفت که او نسبت‏به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و پیروی از او، و پیروی قرآن باعث ایمنی از گمراهی است، در سفارش پیامبر (ص) نسبت‏به ابو بکر جای هیچگونه چون و چرایی نبود!

پى نوشت ها:

16- سوره مائده آیه 67.
17- این مطلب را حاکم در «المستدرک‏» ج 2 ص 311 نقل کرده است.
18- بخاری آن را در ج 6 ص 63 ضمن تفسیر سوره مائده (در کتاب تفسیر) صحیح خود نقل کرده است، و مسلم نیز بمانند او در صحیح خود روایت کرده است.
19- سوره مائده آیه 70.
20- سوره مائده آیه 73.
21- سوره بقره (2) آیه‏های 83 و 84.
22- سوره آل عمران (3) آیه‏های 109 و 110.
23- سوره مریم (19) آیه‏های 90 تا 94.
24- سوره توبه (9) آیه‏های 30 تا 32.
25- در مورد مصادر این احادیث 19 تا 25 اعتماد ما بر کتاب الغدیر ج 1 صفحه‏های 214- 222 ثقة الاسلام امینی بوده است.
26، 27، 28- الغدیر، ج 1.
29، 30، 31- همان مصدر.
32- سوره احزاب (33) آیه 6.
33- سوره مائده (5) آیه 56.
34- سوره کهف (18) آیه 44.
35- سوره انفال (8) آیه 40.

منبع: امیر المؤمنین اسوه وحدت




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط