نگاهی به حدیث ولایت و آیه تبلیغ(2)
نويسنده: محمد جواد شری
آیه تبلیغ
در سوره مائده این آیه مبارکه را میخوانیم:
«ای پیامبر (ص) آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم تبلیغ کن، اگر نکردی حق رسالت او را انجام ندادهای، و خداوند تو را از مردم حفظ میکند، براستی که خداوند کافران را هدایت نمیکند» (16).
این آیه صرف نظر از هر گونه حدیثی که درباره تفسیر آن رسیده است چند چیز را میرساند:
1) پیامی پیش از این آیه بوده است و سپس این آیه نازل شده است تا پیامبر (ص) آن پیام را به مردم ابلاغ کند.
2) پیامبر (ص) آن پیام را به تاخیر انداخته و یا به علت دشواری تبلیغ آن از ترس مردم، از پروردگارش تقاضای عفو کرده بود، و دلیل بر این مطلب در خود همان آیه استیعنی جمله: «و خداوند تو را از مردم حفظ میکند» .
3) مضمون پیام قبلی که تاخیر افتاده بود، بسیار جدی بوده است، زیرا که این آیه مبارکه بر پیامبر (ص) نازل شده و به او دستور اکید میدهد که آن پیام را ابلاغ کند و همزمان به او هشدار میدهد: «و اگر تبلیغ نکردی حق رسالت او را انجام ندادهای» .و این بدان معناست که اگر آن پیام را نرساند، به عنوان یک پیام رسان از جانب خدا وظیفهاش را انجام نداده است، و نرساندن آن پیام برابر استبا نرساندن تمام پیام رسالت.
مضمون پیام
و لیکن سوره مائده در سال دهم هجری، پس از این که تمام واجبات الهی نازل شده بود، و بعد از این که مسلمانان دهها جنگ را، بر ضد بت پرستان و دیگر مخالفان، شتسر نهاده بودند و کار اسلام بالا گرفته، و در سراسر شبه جزیره عربستان استوار شده بود، نازل شده است.از عایشه و عبد الله بن عمر روایت کردهاند که سوره مائده آخرین سورهای است که نازل شده است (17).و این مطلب که سوره مائده مشتمل بر آیه اکمال دین است، روایت مزبور را تایید میکند: «امروز برای شما دینتان را کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم» .و این آیه مبارکه در حجة الوداع در حالی که نازل شد که پیامبر (ص) در محل عرفه بود همان طوری که روایتمسلم و بخاری از عمر گواه بر آن است (18).و نیز روایتشده است که این آیه موقعی نازل شد که پیامبر (ص) از حجة الوداع تاریخی خود برگشته بود و در توقفگاه خویش، در غدیر خم بود، همان طوری که روایات زیادی که پس از این بعضی از آنها ذکر خواهد شد، دلالتبر آن دارند.
و از این مطالب درک میکنیم محتوای پیامی که پیامبر (ص) ابلاغ آن را به مردم تاخیر انداخته بود، فرمان اعلان اصل توحید و واجبی از واجبات عبادی و دستور به مبارزه با بت پرستان و یا اهل کتاب نبوده استبلکه فرمانی مربوط به سیاست داخلی دولت و حکومتبوده است.و اگر ما خاطرنشان کردیم که سوره مائده در ایام حجة الوداع و بعد از آن نازل شده است همان طوری که روایتحاکم، بخاری و مسلم دلالتبر آن دارند، و یاد آور شدیم که پیامبر (ص) در حالی که از حجة الوداع برمیگشت ولایت علی بن ابی طالب (ع) را در غدیر خم اعلان فرمود، برای ما آسان است چنین نتیجه گیری کنیم که معنی آن پیام دستور بر اعلان ولایت علی (ع) بوده است.
توضیح مطلب این است که پیامبر (ص) موقعی که دستور یافت تا اعلان کند که علی (ع) زمامدار این امت است، از اختلاف پیروان خود و از این که گمان کنند او به خاطر خویشاوندی و نزدیکی این مقام را به علی بخشیده است، هراسناک بود.پس آیه تبلیغ نازل شد و او را مامور کرد تا آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ابلاغ کند، و به او هشدار داد که اگر آن کار را نکند، در حقیقتبه وظیفه خود به عنوان یک پیامبر (ص) قیام نکرده است و نیز به او وعده داد که خداوند او را از شر مردمی که از آنها میترسد حفظ خواهد کرد.و پیامبر (ص) پس از دریافت این دستور اکید، در محل غدیر خم توقف کرد، تا آنچه را که به او ماموریت داده شده بود، درباره علی (ع) اعلان کند.و هر گاه مقصود آیه مبارکه همین باشد، روشن میشود که هدف پیامبر (ص) از اعلام غدیر همان رهبری دینی و دنیوی علی (ع) برای مسلمانان مطابق رهبری شخصپیامبر (ص) بوده است.و اگر محتوای ابلاغ پیامبر (ص)، کمتر از جریان کار علی (ع) بود، نباید از اختلاف مردم درباره آن میترسید و نباید دستور اکید توام با هشدار نازل میشد. و کسانی از مردم مکه و دیگران که چشم طمع به ریاست داشتند از این که علی (ع) صاحب هر نوع مقامی میشد، تا وقتی که آن مقام ریاست عمومی در دنیا و آخرت نبود، ناراحت نمیشدند.البته این که خداوند دستور تبلیغ میدهد دلیل بر آن است که خداوند خواسته است تا برای بندگی مسلمانان رهبری تامین کند.که اگر در زیر پرچم او حرکت کنند، گمراه نشوند.و آن مقام رهبری، علی (ع) بزرگ خاندان عترت پاک پیامبر (ص) بود که جدایی ناپذیر از قرآن و ضامن وحدت و پیشرفت امت است.و به منظور امتثال همین دستور الهی بود که پیامبر (ص) مقابل هزاران فرد ایستاد و آنچه را که باید اعلان کند، اعلان کرد.
این پیام هیچ ارتباطی به اهل کتاب نداشت
بعضی تصور کردهاند پیامی که پیامبر (ص) ابلاغ آن را از ترس مردم به تاخیر انداخت مربوط به اهل کتاب بوده است.زیرا که پیش از این آیه چندین آیه راجع به ایشان صحبت میکند.از جمله این آیه مبارکه است: «یهودیان گفتند: دستخدا بسته است، دستهای ایشان بسته باد! به دلیل آن سخنی که گفتند، از رحمتخدا دور شدند، بلکه دستهای خداوند باز است، هر طوری که بخواهد، انفاق میکند، و البته آنچه از جانب پروردگارت به تو فرو فرستاده شده است، برای اکثر آنان باعث فزونی سرکشی و کفر است، و ما تا روز قیامتبین ایشان دشمنی و کینه افکندیم، هر گاه آتشی برای جنگ شعلهور کردند خداوند آن را فرونشاند، آنان برای فساد در زمین شتاب دارند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» . (19)
و پس از این آیه آیات زیادی در باره اهل کتاب میبینیم، از آن جمله است آیه: «بگو ای اهل کتاب شما کسی نیستید، مگر این که تورات، انجیل و آنچه از جانبپروردگارتان بر شما نازل شده استبر پا دارید، و البته آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده استبر سرکشی و کفر بسیاری از ایشان بیفزاید، پس در برابر گروه کافران اندوهی به خود راه مده» (20).
ولی هنگامی که ما یاد آور میشویم، بر این که ترتیب آیات در قرآن مجید مطابق نزول پیاپی آنها نبوده است، شایبه این تصور از بین میرود.زیرا ممکن است، جای آیه تبلیغ در موقع نزولش، آن جایی که اکنون در سوره مبارکه میخوانیم، نبوده باشد.و اگر فرض کنیم که جای آیه در وقت نزول همان بوده است که در تنظیم قرآن قرار گرفته، بنابراین هیچگونه اشارهای به ارتباط معنای این آیه با معنی آیه قبل و بعد خود ندارد.و هرگاه در معنای آیه دقت کنیم، یقین پیدا میکنیم که از آیههای قبل و بعد جدا و مستقل است.زیرا مضمون آیه، خود دلیل بر نداشتن هیچگونه رابطه با آیههای ما قبل و ما بعد آن است.آیه مبارکه بر این دلالت دارد که پیامبر (ص) از نشر محتوای پیامی که آیه به آن اشاره دارد، میترسیده است.در صورتی که پیامبر (ص) هنگام نزول آیه تبلیغ از نشر چیزی که مخصوص رابطه مسلمانان با اهل کتاب باشد، نمیترسیده است.چندین نبرد میان مسلمانان و یهود، از جمله نبرد بنی قینقاع و نبرد بنی النضیر در سالهای اول هجرت اتفاق افتاد.و جنگ بنی قریظه در سال پنجم هجری پس از جنگ احزاب پیش آمد.و آخرین نبرد بین پیامبر (ص) و یهود نبرد خیبر بود که در سال ششم واقع شد.و بدان وسیله هر نوع خطر یهود در برابر مسلمانان از بین رفت.بنابراین اگر پیامبر (ص) هر نوع رسالتی را در سال دهم هجری بر ضد ایشان نشر میداد، هیچگونه خطری از جانب یهود او را تهدید نمیکرد.البته مسلمانان با مسیحیان در حال نبردی بودند که با جنگ موته در سال هشتم آغاز شد و در سال نهم با جنگ تبوک خاتمه یافت.و آن کسی که از نبرد با مسیحیان نمیترسد، از پخش پیامی در برابر ایشان نیز هراسی به خود راه نمیدهد.
علاوه بر همه اینها نظیر مضامین آیات پیرامون آیه تبلیغ، در سورههایی که پیش اززمان نزول سوره مائده نازل شدهاند، نیز نازل شده است.و در آیههای قبلی خداوند به مؤمنان دستور میدهد تا اهل کتاب را که دین اسلام را مسخره میکنند، دوستخود نگیرند، و یاد آور میشود که برخی از ایشان را خداوند از رحمتخود دور ساخته و برخی از آنها را به صورت میمون و خوک در آورده است، و هر گاه آنان به طرف مسلمانان بیایند با حالت نفاق بگویند ایمان آوردهاند در حالی که به جانب گناه میشتابند و مال حرام میخورند، و براستی که یهود هر گونه آتش جنگی را بر افروزند، خداوند آن را فرو نشاند.و اگر اهل کتاب پرهیزکار بودند و به تورات و انجیل عمل میکردند، وارد بهشت میشدند و از نعمتهای بهشتی بالای سر و پایین پایشان برخوردار بودند.و آیه بعد، میگوید که اهل کتاب چیزی نیستند مگر آن که مطابق تورات و انجیل عمل کنند، و البته اگر به خدا و روز جزا ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ترسی بر آنها نیست.بنی اسرائیل پیامبرانی را تکذیب کردند و گروه دیگری از آنها را پس از پیمان بستن با ایشان به قتل رساندند.و آن کسانی که گفتند، مسیح فرزند خداست، ناسپاسی کردند...
این مضامین و نظایر آنها در سورههای مختلفی که پیش از سوره مائده نازل شدهاند اعلام شده است.و در سوره بقره آمده است: «آیا هر گاه پیامبری بر خلاف میل شما (یعنی یهود) به جانب شما آمد، سرکشی کردید، گروهی را تکذیب کردید و دستهای را به قتل رساندید؟ و گفتند: دلهای ما پوشیده استبلکه خداوند ایشان را به سبب ناسپاسیشان از رحمتخود دور داشته است، و از ایشان گروهی اندک ایمان دارند» . (21)
و در سوره آل عمران است: «و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند، بر ایشان بهتر بود، بعضی از ایشان مؤمنند و بیشترشان کافر میباشند.هرگز زیانی برای شما جز اندک اذیت و آزاری، نخواهند داشت، و اگر آنان با شما مبارزه کنند، پشتبر شما و رو به فرار گذارند و بعد از آن یاری نمیشوند.خواری و ذلتبر ایشان مقرر شده است، در هرکجا که باشند، مگر به زنهاری از جانب خدا و زنهاری از طرف مردم، و بعضی از ایشان به خشم خدا باز گشتند و بر آنها درماندگی مقرر شد، به این سبب که ایشان آیات خدا را نادیده میگرفتند و پیامبران را بنا حق میکشتند، اینها به علت نافرمانی و تجاوز ایشان از حد خود، بوده است» (22).
و در سوره مریم (که مکی است) میخوانیم: «و گفتند، خداوند بخشنده، فرزندی برای خود گرفته است، براستی که سخن ناروا گفتند نزدیک است آسمانها پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها بر روی هم فرو ریزند، به سبب آن که آنان برای خداوند قائل به فرزند شدند، در حالی که برای خداوند بخشنده سزاوار نیست تا برای خود فرزندی بگیرد» (23).
و در سوره توبه (که در سال نهم پس از هجرت نازل شده است) چنین میخوانیم: «با آنان که ایمان به خدا و روز جزا ندارند و حرام نمیشمارند آنچه را که خدا و پیامبرش حرام شمردهاند.و دین حق را نمیپذیرند، مبارزه کنید، از آن کسانی که کتاب بر ایشان فرو فرستاده شده است تا این که ایشان در حالتخواری به دستخود جزیه دهند.یهود گفتند، عزیر پسر خداست و نصارا گفتند مسیح پسر خداست.این حرفی است که به دهان میگویند مانند سخن آن کسانی که پیش از آنها کافر شدند، خداوند ایشان را بکشد چگونه باز گردانده میشوند.دانایان و پارسایان خود را و مسیح پسر مریم را اربابان خود گرفتند نه خدا را، در صورتی که ایشان مامور نبودند، جز آن که خدای یکتا را عبادت کنند که جز او خدایی نیست، او پاک و منزه است از آنچه شریک او میدانند» . (24)
همه این آیات شریفه بر آن دلالت دارند که پیامبر (ص) در سال دهم هجری از نبردی رو در رو و یا رسالتی در برابر اهل کتاب هراسی به خود راه نمیداده است.و آیهتبلیغ بر این دلالت دارد که او از نشر پیامی که بر او نازل شده هراس داشت، و خداوند به او دستور تبلیغ آن را داد و وعده داد که او را از شر مردم نگاه میدارد.و به این ترتیب بطور آشکار آیه شریفه خود گواهی میدهد که معنایش ارتباطی به ما قبل و ما بعد آن ندارد.بلکه بطور کامل از آنها جدا و مستقل است.و این همان چیزی است که ما را وادار میکند تا قطع پیدا کنیم پیامی که پیامبر (ص) در باره تبلیغ آن از مردم هراس داشت، نه به سیاستخارجی در برابر اهل کتاب و یا مشرکان، بلکه به سیاست داخلی اسلام، مربوط بوده است.و از طرفی چون به واجبی از واجبات اسلامی مربوط نمیشد، برای این که تمام آنها، سالها پیش از نزول آیه تبلیغ اعلان شده بود، پس حق داریم یقین پیدا کنیم که رسالتبه تاخیر افتاده، مربوط به حکومت و ریاست دولتبوده است.
و چون سوره مائده در حجة الوداع و روزهای بعد از آن - همان طوری که احادیث پیش دلالتبر آن دارند - نازل شده است، و چون پیامبر (ص) شتابزده و ناگهانی در غدیر خم، توقفگاه حاجیان، توقف کرد تا ولایت علی (ع) را بر ایشان اعلان کند، برای ما جایز است، یقین پیدا کنیم که محتوای رسالتبه تاخیر افتاده، اعلان همان ولایتبوده است.آری ما بدون مراجعه به احادیث ویژهای که ما را با اسباب و عوامل نزول آیه مبارکه آشنا میسازند، میتوانیم بر آن یقین پیدا کنیم.و هنگامی که آگاه میشویم چندین حدیث دلالت دارد بر این که آن فرمان مربوط به ولایت علی (ع) است، بر یقین ما نسبتبه آن افزوده میشود.
دانشمند بزرگ سیوطی نقل کرده است که حافظ بن ابی حاتم به اسناد خود از ابو سعید خدری روایت کرده است که آیه روز غدیر خم در باره علی بن ابی طالب (ع) بر پیامبر خدا (ص) نازل شد (25).و در کنز العمال ج 6 ص 143 (چاپ اول) نقل شده است که محاملی در کتاب امالی خود به اسناد خویش از ابن عباس مطلب زیر را روایتکرده است: «وقتی پیامبر (ص) مامور شد تا علی (ع) را جانشین خود قرار دهد، راهی مکه شد، و فرمود: دیدم مردم هنوز تازه از کفر و جاهلیت وارد اسلام شدهاند، و هر گاه این کار را انجام دهم، میگویند نسبتبه پسر عمویش چنین کاری کرد.و بعد رفت تا حجة الوداع را برگزار کرد، آن گاه برگشت تا وقتی که به محل غدیر خم رسید، خداوند بزرگ آیه مبارکه را نازل کرد: ای پیامبر (ص)، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، تبلیغ کن، تا آخر آیه.پس منادیی به پا ایستاد و ندای، الصلاة جامعة [شعار جهت دعوت عام] در داد، و بعد پیامبر (ص) به پا خاست و دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کسی را که من سرپرست اویم پس علی (ع) سرپرست اوست.بار خدا دوستبدار هر که او را دوستبدارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن دارد» (26).
ابن مردویه از ابن عباس، قریب به این عبارتها را نقل کرده است (27).و ابن بطریق در کتاب «العمدة» ص 49 روایت کرده است که ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر خود (الکشف و البیان) از امام باقر و ابن عباس نقل کرده است که آن آیه در باره علی (ع) نازل شد، پس پیامبر (ص) دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کسی که من سرپرست او هستم پس علی (ع) سرپرست اوست (28).و شیخ الاسلام ابو اسحاق حموینی در کتاب خود «اسباب النزول» ص 150 از ابو سعید خدری نقل کرده است که او گفت، این آیه روز غدیر خم در باره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است (29) امام فخر الدین رازی در تفسیر کبیر خود ج 3 ص 636 نقل کرده است که براء بن عازب و ابن عباس و محمد بن علی (ع) روایت کردهاند که آن آیه روز غدیر خم در باره علی (ع) نازل شده است (30).ابو جعفر محمد بن جریر طبری به اسناد خود (در کتاب الولایه) در طریق حدیث غدیر خم، از زید بن ارقم نقل کرده است که آیه در باره علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است (31).
و هر گاه بدانیم که توقف تاریخی پیامبر (ص) در روز غدیر خم، نتیجه وحی الهیبوده است که در آیه قرآن نازل شده است و جبرئیل آن را در روز غدیر، برای پیامبر (ص) آورده و او را مامور کرده است تا ولایت علی (ع) را به مسلمانان ابلاغ کند و به او هشدار دهد که مبادا تبلیغ نکند و به او وعده دهد که خداوند او را در صورتی که ابلاغ کند، از شر افرادی از مردم که از آنها میترسد، نگاه میدارد، واضح میشود که پیام غدیر پیامی مهم است که به مسلمانان اعلام میکند ولایت اعلام شده علی (ع) همان رهبری عمومی در امور دین و دنیاست و آن رهبری از نوع رهبری شخص پیامبر (ص) است.و اگر هر چیز دیگری بود، چنین وحی آمرانه هشدار دهنده نازل نمیشد.و آنچه از حدیث غدیر نقل شده است، بخشی از گفتههای پیامبر (ص) در آن توقف تاریخی است.
- 4- چرا پیامبر (ص) نفرمود، علی (ع) فرمانروا، یا خلیفه من و یا پیشوای شماست؟
از این مطالب، نادرستی گفته دانشمندانی معلوم میشود که علی رغم درستی حدیث غدیر میگویند بر خلافت علی (ع) دلالت ندارد، و این که اگر پیامبر (ص) میخواست علی (ع) را جانشین خود بر مسلمانان قرار دهد، کلمه مولی یا ولی را به کار نمیبرد، بلکه لازم بود که بگوید، بعد از من علی (ع) فرمانروای شما و یا خلیفه من بر شما و یا پیشوای شماست.
البته تنها نزول آیه تبلیغ که حامل فرمان اکید ابلاغ پیام به مسلمانان است، یعنی پیامی که پیامبر (ص) روز غدیر خم آن را بیان داشته است، روشنترین دلالت را دارد بر این که این پیام در منتها درجه اهمیت است، و آن به سرنوشت اسلام و مسلمانان مربوط است، و موقعی که پیامبر (ص) به مسلمانان اعلان فرمود که علی (ع) مانند پیامبر (ص) سرپرست همه مسلمانان است، در حقیقت اعلان میکرد که خداوند به علی (ع) منصبی بزرگ مرحمت فرموده است که، همان رهبری عمومی و زمامداری است که جایگزین زمامداری شخص پیامبر (ص) شده است.حتی اگر ما از آیه تبلیغ و از تمام روایتهایی که از طریق جمهور درباره تفسیر آن آیه رسیده است، چشمپوشی کنیم، براستی آنچه که توده دانشمندان راجع به اعلامیه غدیر نقل کردهاند در دلالتبر امامتعلی (ع) بطور کامل، کفایتخواهد کرد.البته پیامبر (ص) به صراحت فرموده است که پیروی از قرآن و پیروی از عترت پیامبر (ص) باعث نگهداری مسلمانان از گمراهی است، و قرآن و عترت هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا این که کنار حوض بر او بازگردند و دیگر این که علی (ع) همچون پیامبر (ص) بر مؤمنان سزاوارتر از خودشان است، و او چون پیامبر (ص) سرپرست تمام مؤمنان (از همه نسلها و تمام نژادها) است.این گفتهها، خود - بدون نیاز به هر نوع مطلب بیشتری - به وضوح دلالت دارند بر این که پیامبر (ص) در آن موضع (غدیر) از طرف خداوند ابلاغ میکرد که علی (ع) برگزیده خدا و پیامبر خدا (ص) برای رهبری امت، و جانشین پیامبر (ص) در ریاست دینی و دنیایی است.
پیامبر (ص) نفرمود، علی (ع) پس از من فرمانروای شماست، زیرا پیامبر (ص) کلمه «امیر» را در غیر مشاغل نظامی و یا سرپرستی امور حج، کمتر به کار میبرد، و در اداره امور توده مسلمانان و یا در بعضی نواحی اسلامی، کلمه ولایت را، استعمال میکرد.همو والیانی به نواحی مختلف میفرستاد، و از خود نیز تعبیر به ولی مسلمانان (سرپرست مسلمانان) میفرمود و قرآن مجید هم اعلان میفرماید:
«پیامبر (ص) نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر است..» . (32)
و میگوید:
«تنها سرپرستشما خدا و پیامبر خدا (ص) و آن کسانی هستند که ایمان آوردهاند، نماز را بپا میدارند، و در حال رکوع، زکات (صدقه) میدهند» (33)
و نیز میگوید:
«آن جا ولایت از آن خداوند بر حق است.او هم در اجر و پاداش و هم در عاقبت کار بهتر است» . (34)
و نیز قرآن بیان میکند:
«پس بدانید که خداوند سرپرستشماست، نیکو سرپرستی و نیکو یاوری است» (35).
و من در قرآن جایی ندیدهام که خداوند، پیامبرش را فرمانروا بخواند، و در هیچ حدیثی از احادیث پیامبر (ص) نیافتم که پیامبر (ص) خود را فرمانده یا فرمانروا بنامد.و علت این امر آن است که رابطه طبیعی میان سرپرست امور مسلمانان و مسلمانان، رابطه فرمانده و فرمانبر و یا فرمانروا و فرمانبر نیست، بلکه رابطه پدر با فرزندان خویش است.زیرا که او، امور ایشان را اداره میکند و مصالح آنها را حفظ میکند، چنان که پدر، مصالح فرزندش را حفظ میکند و سر پرستان امور مسلمانان طبقه برتر و توده مردم طبقه فروتر نیستند.
اما پاسخ سؤال در مورد انتخاب کلمه سرپرست مؤمنان، و سزاوارتر بدیشان از خودشان، به جای کلمه خلیفه و جانشین، این است که اطاعت جانشین، جز بعد از مرگ آن کسی که این شخص جانشین اوست، لازم و واجب نیست.در صورتی که پیامبر (ص) میخواهد به مسلمانان بفرماید که اطاعت از علی (ع) هم در زمان حیات پیامبر (ص) و هم بعد از وفات آن بزرگوار واجب است.پس او هم در حیات و هم پس از وفات پیامبر (ص) جایگزین اوست.و روایت ابوذر قبلا گذشت که پیامبر (ص) فرمود: «یا علی! هر کس فرمان مرا ببرد در حقیقت فرمان خدا را برده است، و هر کس فرمان تو را ببرد در حقیقت فرمان مرا برده است، و هر کس از من نافرمانی کند در حقیقت نافرمانی خدا را کرده و هر کس نافرمانی تو را بکند در حقیقت از من نافرمانی کرده است» .
به این ترتیب، علی (ع) نه تنها جانشین پیامبر (ص)، بلکه جایگزین او در زمان حیات وی بوده است، و (به مقتضای اعلامیه غدیر) او مانند پیامبر (ص) است از این جهت که سرپرست مؤمنان و سزاوارتر از خود آنها بدیشان است.البته پیامبر (ص) رئیس امت و هر کسی که اطاعت آن بزرگوار بر او واجب است، میباشد، و علی (ع) نایب اوست و همان حق را دارد که پیامبر (ص) داشت.و قبلا گذشت که مقصود این عبارت پیامبر (ص) همان است: «یا علی! آیا راضی نیستی که نسبتبه من به منزله هارون نسبتبه موسی باشی، جز این که پس از من پیامبری نخواهد بود؟ » البته هارون نایب موسی در زمان حیات وی و زمامدار بنی اسرائیل همچون برادرش موسی بود، و این است معنای تمام احادیثی که در این فصل پیش از این نقل کردیم.
شایسته است که ما گفته پیامبر (ص) به بریده و دیگران را ضمن احادیث فراوان، فراموش نکنیم، حدیث: علی از من است و من از علی هستم و او پس از من سرپرستشما است و یا او سرپرست هر مؤمنی پس از من است، صراحت دارد بر جانشینی وی پس از آن بزرگوار و همچنین گفتار آن گرامی در احادیث ثقلین: «همانا من در بین شما چیزی را ترک میکنم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم...» صراحت در جانشینی وی پس از آن حضرت دارد.
و پیش از پایان سخن درباره داستان غدیر، مایلم یادآوری کنم که توده مسلمانان در مورد دلالتحدیثبر تعیین پیامبر (ص) علی را بر خلافت، از روی عناد یا تعصب تردید نکردهاند بلکه منشا تردیدشان این است که در اجتماعی رشد کردهاند که اعتقاد دارد پیامبر (ص) کسی را جانشین خود قرار نداده است.بنابراین برای ایشان سخت است که بین این عقیده با دلالتحدیثبر تعیین پیامبر (ص) علی را، جمع و هماهنگ سازند.
و من خالصانه میگویم: اگر پیامبر (ص) روز غدیر میایستاد و میگفت: هر کسی را که من سرور اویم پس ابو بکر سرور اوست، بار خدایا دوست او را دوستبدار و دشمنش را دشمن بدار، یقین میکردم بیتردید که پیامبر ابو بکر را به خلافت تعیین کرده است و گمان نمیکنم که توده مسلمانان هم تردیدی نسبتبه تعیین این امر پیدا میکردند.و اگر میگفت که او نسبتبه مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و پیروی از او، و پیروی قرآن باعث ایمنی از گمراهی است، در سفارش پیامبر (ص) نسبتبه ابو بکر جای هیچگونه چون و چرایی نبود!
پى نوشت ها:
16- سوره مائده آیه 67.
17- این مطلب را حاکم در «المستدرک» ج 2 ص 311 نقل کرده است.
18- بخاری آن را در ج 6 ص 63 ضمن تفسیر سوره مائده (در کتاب تفسیر) صحیح خود نقل کرده است، و مسلم نیز بمانند او در صحیح خود روایت کرده است.
19- سوره مائده آیه 70.
20- سوره مائده آیه 73.
21- سوره بقره (2) آیههای 83 و 84.
22- سوره آل عمران (3) آیههای 109 و 110.
23- سوره مریم (19) آیههای 90 تا 94.
24- سوره توبه (9) آیههای 30 تا 32.
25- در مورد مصادر این احادیث 19 تا 25 اعتماد ما بر کتاب الغدیر ج 1 صفحههای 214- 222 ثقة الاسلام امینی بوده است.
26، 27، 28- الغدیر، ج 1.
29، 30، 31- همان مصدر.
32- سوره احزاب (33) آیه 6.
33- سوره مائده (5) آیه 56.
34- سوره کهف (18) آیه 44.
35- سوره انفال (8) آیه 40.