توجیهات عقلانی و وحیانی معراج پيامبر (ص)
علت اعجاب برانگيز بودن پديدة معراج، جسمانيت عروج پيامبر صلي الله عليه و آله به عوالم ديگر است. شكي نيست كه اگر اين واقعة تاريخي و سير آسماني، مربوط به روح پيامبر يا صرفاً مربوط به عالم رؤيا باشد، براي هيچ شخصي تعجب برانگيز نيست و هيچ كسي در مقام انكار آن بر نخواهد خاست و در حقيقت نقطة افتخارآميزي براي مقام شامخ پيامبر خاتم قلمداد نخواهد شد. از اين رو، تمام اهتمام ما در اين نوشتار كوتاه، بر اثبات معراج آسماني آن حضرت با هردو بعد جسم خاكي و روح ملكوتي اوست كه در ديدگاه دانشمندان اسلامي، حقيقتي قابل قبول و اثبات براي ديگران است، و در طول تاريخ اسلام نيز پيوسته مورد تحليل برخي از انديشمندان اسلامي قرار گرفته است.
توجيهات عقلاني معراج
توجيه نخست
استاد سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در جاي ديگر ميگويد: چون رسول اعظم صلي الله عليه و آله به مقام محبوبيت كامل و مرتبة «قرب الفرايض» در درگاه خداوند دست يازيده است و در حقيقت از مرتبة محبّ بودن به محبوبيت رسيده است، بسيار به جا بود كه از يك سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، يعني به عوالم هستي كه ملك واقعي اوست، دعوت كند و از سوي ديگر چنين دعوتي نيز اقتضا دارد كه مدعوّ اين ميهماني باشكوه، قادر و محيط بر پيمودن تمام آن عوالم باشد.[3]
توجيه دوم
توجيه سوم
توجيه چهارم
توجيه پنجم
توجيه ششم
معراج در ايات و احاديث
الف) ايات
در اية فوق، دو نكته در خور توجه ميباشد:
يك: چنان كه از عبارات ارباب لغت استفاده ميگردد، «اسراء» به معناي حركت و سير شبانه است.[9] بر خلاف «سير» كه به مسافرت در روز گفته ميشود.
دو: هرچند در تعيين مصداق واژة مسجد الاقصي در ميان برخي از مفسرين، اختلاف نظر وجود دارد، اما عمده آنان بر اين باورند كه مقصود از مسجدالاقصي، همان بيت المقدس است.[10] مرحوم علامه طباطبايي درباره نام گذاري بيت المقدس به مسجد الاقصي، معتقد است كه چون مسافت بيت المقدس تا محل زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و مخاطبين ايه، دور بوده است، به آن مكان مسجدالاقصي گفته شده است.[11]
(و لقد رآه نزلة اخري، عند سدرة المنتهي، عندها جنّة المأوي، اذ يغشي السّدرة ما يغشي، ما زاغ البصر و ما طغي، لقد راي من ايات ربّه الكبري)[12]؛ يك بار ديگر نيز آن را مشاهده نمود در نزد سدرة المنتهي. جايگاه بهشت است، آنگاه كه سدره را ميپوشاند. آنچه ميپوشاند چشم (محمّد) منحرف نگرديد و طغيان نكرد؛ به تحقيق نشانههايي بزرگ از پروردگارش را مشاهده نمود.
بنابر نظر اكثر مفسران قرآن، ميتوان از اين ايات استفاده كرد كه معراج شگفتانگيز پيامبر صلي الله عليه و آله در بيداري به وقوع پيوسته است. توجه به مفاهيمي همانند )ما زاغ البصر و ما طغي( به خوبي ميتواند ما را به اين ديدگاه رهنمون شود.[13]
ب) احاديث
قضية معراج براي انديشمندان اسلامي از چنان روشني و قطعيت برخوردار است كه برخي از آنان بر اين باور بودهاند كه: معراج از ضروريات دين محسوب ميگردد و منكر آن به عنوان كافر شناخته ميشود.[16] برخي از دانشمندان بزرگ شيعه بالاتر از اين فرمودهاند: اقرار به معراج پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سفر به عوالم ديگر، از ويژگيهاي مذهب اماميه است.[17]
1. «عن الرّضا7 أنّه قال: من كذّب بالمعراج فقد كذب رسول الله6؛ امام رضا7 فرمود: كسي كه داستان معراج را انكار كند، در واقع پيامبر را تكذيب كرده است».[18]
2. عن ابي عبدالله7 قال: لمّا عرج برسول الله6 انتهي به جبرئيل الي مكان فخلّي عنه فقال له: يا جبرئيل تخلّيني علي هذه الحالة؟ فقال: أمضه، فوالله لقد وطئتَ مكاناً ما وطئه بشرٌ و ما مشي فيه بشرٌ قبلك.
امام صادق7 ميفرمايد: هنگامي كه پيامبراكرم6 به معراج رفتند، به مكاني رسيدند كه ديگر جبرئيل ايشان را همراهي نكرد و او را تنها گذارد. پيامبر سؤال كردند: اي جبرئيل! ايا مرا در اين حال تنها ميگذاري؟!
جبرئيل در پاسخ گفت: به خدا قسم به مكاني قدم نهادي كه هنوز پاي هيچ بشري قبل از تو بدان جا نرسيده است![19]
آثار تربيتي معراج
اينك نگارنده از خوانندة محترم ميپرسد كه: چگونه ميشود مسلماني به عنوان يك عضو از جامعة اسلامي و داراي قدرت تشخيص بالا، پديدة معراج را مورد مطالعه قرار دهد و اي بسا به عنوان يك طرح علمي براي همنوعان خود تبيين كند، اما در حين اين كار ذرّهاي از اين پديدة حيرت انگيز تأثير نپذيرد؟!
داستان خانم دانشجويي به خاطرم رسيد كه يكي از اساتيد دانشگاه نقل كرده است. اين دانشجو براي كنفرانس علمي خود در كلاس درس، تحقيقي را دربارة پديدة معراج آماده ميسازد و در كلاس درس در حالي كه دربارة وقايع شب معراج و مشاهدات پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در زمينة بدحجابي و لااُباليگري زنان مسلمان نزد نامحرمان، سخن ميگفت، خود او حجابي ناپسند داشت. در واقع، او در همان حال، از مصاديق همان زناني بود كه پيامبر در «شب معراج» آنان را در حال عذاب شدن ديده بود.[20]
ايا اين گونه برخورد، با مهمترين وقايع تاريخ اسلام، سطحي و تاريخينگرانه نيست؟ مگر نه اين است كه پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله به عنوان سر سلسلة مخلوقات هستي، هنگامي كه ميخواست برخي از مشاهدات خود را حكايت نمايد، به شدت گريست؟ ايا اين حزن و اندوه جانكاه پيامبر، نشان دهندة جدّي بودن آن قضايا در باره برخي از مسلمانان نيست؟ ايا ما نبايد پيش از آنكه آثار سوء اعمالمان در برزخ و قيامت گريبانمان را بگيرد، اعمال خود را اصلاح كنيم؟
آري، چه زيبا گفتند كه: «همواره سعي كنيد غلطهايي را كه در املاي زندگي نگاشتهايد، تصحيح نماييد تا از نمره سرنوشتتان كم نگردد». و اينكه «هر صعود و ترقّي از يك نقطه آغاز ميشود. بهتر است اين نقطه را از همين امروز آغاز نماييم».
در حديث معراج كه شامل گفت و گوي خداي متعال با حبيب خود، پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله است، آموزههاي انسان ساز ديني به خوبي به تصوير كشيده شده است و هر فراز از آن درخور توجه ويژه از سوي هر انسان مسلماني ميباشد. ما در خاتمه اين نوشتار كوتاه، چند فراز كوتاه از آن را مورد بررسي قرار ميدهيم.
در قسمتي از اين گفت و گو، خداي متعال به پيامبر خود نكته اي را گوشزد ميكند كه امروزه غالب جوامع بشري به آن توجّهي نشان نميدهند و حتي نقطة مقابل آن را ترويج ميكنند. آن نكته، اين است:
«يا احمد محبّتي محبّتة الفقراء مأذنُ الفقراء و قرّب مجلسهم و أبعد الاغنياء و أبعد مجلسهم عنك فانّ الفقراء أحبّائي[21]؛ اي احمد! تمام محبت من در جامعه به فقراي آن جامعه است. پس تو نيز با فقرا مأنوس و در مجالس آنان رفت و آمد كن، از مال اندوزان و ثروتمندان دور باش و در مجالس آنان نشست و برخاست نكن. اين را بدان كه دوستان من در روي زمين تنها فقرا هستند.»
پى نوشت ها:
[1]. روح هر انساني داراي دو بُعد است: يكي بعد تدبيري كه مربوط به زندگي دنيوي او ميباشد و مهندسي امور مادي انسان را عهده دار است؛ ديگري جنبة تعلّقي آن است كه مربوط به عالم برزخ و آخرت است.
[2]. مجموعه رسائل فلسفي، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، تصحيح و مقدمة دكتر غلامحسين رضانژاد، ص 39.
[3]. رجعت و معراج، ص 50.
[4]. بحارالانوار، ج 18، ص 285.
[5]. همان.
[6]. تفسير نمونه، ج 12، ص 19.
[7]. بحارالانوار، ج 18، ص 286.
[8]. اسراء / 1.
[9]. مفردات راغب، ص 237؛ قاموس المحيط، ج 4، ص 341؛ صحاح جوهري، ج 6، ص 2376.
[10]. به عنوان نمونه، ر. ك: كشّاف، ج 2، ص 646؛ الدّر المنثور، ج5، ص182؛ مجمع البيان، ج6، ص396.
[11]. الميزان، ج 13، ص 9.
[12]. نجم / 13 – 18.
[13]. تفسير نمونه، ج 12، ص 12.
[14]. بحارالانوار، ج 6، ص 368، طبع قديم.
[15]. الميزان، ج 13، ص 30.
[16]. نثر طوبي، علامة شعراني، ج 2، ص 132.
[17[. امالي، صدوق، ص 510.
[18[. بحارالانوار، ج 18؛ ص 312، ح 23.
[19]. اصول الكافي، ج 1، ص 442، ح 12.
[20]. پيامبراكرم حكايت كرده است: در شب معراج زني را ديدم كه با موهاي سرآويزان بود و آتش از مغز سر او زبانه ميكشيد. پرسيدم: اين خانم كيست/ جبرئيل پاسخ گفت: او كسي است كه موهاي سر خود را از نامحرمان نميپوشاند. (ر. ك: بحارالانوار، ج 8، ص 309، ح 75. )
[21]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 201.