دانستنی هایی درباره امام حسن مجتبی علیهالسلام(2)
منبع: راسخون
قرارداد صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه و شرطهاى اساسى آن
در پايان نامه، جهت اطمينان بيشتر سوگندهاى بزرگى ياد كرد، به امضاى همه بزرگان دربارش رساند.
نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم مىپردازيم كه بندهاى آن به صورت جداگانه ذكر شده است.
بندهاى قرارداد صلح
ماده دوم: خلافتبعد از معاويه از آن حسن بن على(علیه السلام) است و چنانچه حادثهاى براى او پيش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسين(علیه السلام) است و معاويه حق ندارد، بعد از خود جانشين تعيين كند.
ماده سوم: دشنام دادن و نفرين به اميرمؤمنان(علیه السلام) در قنوت نماز ترك شود و كسى از آن حضرت جز به نيكى ياد نكند، ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادى كه هستند و در هر جا زندگى مىكنند، بايد از امنيت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام دادهاند، مورد عفو قرار گيرد افراد به بهانههاى واهى مورد تعقيب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.
ماده پنجم: ياران و شيعيان على(علیه السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ايشان از امنيت كامل برخوردار باشد. معاويه بايد از تعقيب و سوء قصد به آنها بپرهيزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دستياران على(علیه السلام) استباز پس گرفته نشود.
ماده ششم: هرگز عليه امام حسن و برادرش امام حسين(علیه السلام) و هيچ يك از خاندان اهل بيت(علیه السلام) آشكارا و نهان توطئهاى نكند(ستمى و آزارى نرساند) و در هيچ نقطهاى از روى زمين براى آنان وحشتى ايجاد نكند.
ماده هفتم: در حضور معاويه اقامه شهادت نشود و معاويه حق ندارد خود را اميرمؤمنان بنامد.
ماده هشتم: از بيت المال كوفه، مبلغ پنج ميليون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاويه بايد بدهىهاى بيت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو ميليون درهم به برادرم حسين بدهد. بنىهاشم را در بخششها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجيح دهد و هر سال يك ميليون درهم جهت فرزندان شهداى جنگهاى جمل و صفين و به آنانى كه در ركاب اميرمؤمنان(علیه السلام) به شهادت رسيدهاند، داده شود، و اين مبلغ بايد از ماليات مربوط به دارابجرد باشد.
شروط فوق در نامههاى رسمى امضاء نشده، رد و بدل گرديد. معاويه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنى و رسمى در حضور بسيارى از مردم، خوانده شد، بعضى از مورخان گفتهاند: عقد صلح در «بيت المقدس» و يا «ادرح» اجرا گرديد. اين دو قول قوت چندانى ندارد، زيرا مسكن محل تجمع نيروهاى نظامى دو طرف بود و فرماندهان عالى رتبه نيز حضور داشتند.
توضيحى پيرامون مواد صلحنامه
بند اول: اعمال و كردار وى را مخالف قرآن و سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حكومت، برنامههاى آينده خويش را بر اساس قرآن و روش پيامبر قرار دهد.
بند دوم: به موقتبودن حكومت معاويه اشاره مىكند و اينكه او نمىتواند سرنوشت آينده مسلمانان را بر عهده گيرد، بلكه آينده از آن خود يا برادرش حسين(علیه السلام) و يا شورايى از مسلمانان است كه خط و مشى را تعيين مىكنند.
بند سوم: بيانگر كينه معاويه به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است او آغازگر سب و نفرين عليه شخصيتى همچون على بن ابىطالب(علیه السلام) بود.
بند چهارم: بر بىتقوايى، ستمگرى و نژاد پرستى معاويه اشاره مىكند و از او تعهد مىگيرد امنيت را برقرار سازد و متعرض مردم، بويژه مردم عراق و علاقهمندان به اهل بيت(علیه السلام) نگردد، زيرا بسيارى از آنان حامى و ياور پدرش على(علیه السلام) بودند.
بند پنجم: خواستار حفاظت و امنيت ويژهاى براى ياران على(علیه السلام) است و سپس تصريح مىكند: بر معاويه است پاكباختگانى چون حجربن عدى، ميثم تمار، عمرو بن حمق و ... را ارج نهد و حقشان را ادا كند، نه اينكه، به خاطر حقگويى، آنان را تعقيب كند و ترس و وحشت را حاكم سازد.
بند ششم: تاكيدى استبر دو بند پيشين و هشدارى استبر ترك توطئه آشكار و پنهانى حاكمان شام عليه امام و اهل بيت(علیه السلام )، زيرا آنان مشعل هدايت اين امتند و معلوم بود كه معاويه و بنى اميه براى رسيدن به اهداف شوم خود خستسراغ آنان را خواهند گرفت.
امام مجتبى(علیه السلام) در بند هفتم، بالاترين ضربه روحى را بر پيكر معاويه و بنىاميه وارد كرده است، زيرا:
اولا: اقامه شهادت بايد نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گيرد و معاويه از اين خصال نيك به دور است. مرحوم مجلسى در اين باره مىنويسد: شهادت بايد نزد حاكم عادل و قاضى فصل(تميز دهنده بين حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمينان حاصل شود كه حق را احيا و با باطل مبارزه مىكند.
امام با آوردن اين قيدها خواسته است، معاويه را فاقد صفات مذكور معرفى كند.
ثانيا: اگر معاويه خود را اميرالمؤمنين نداند، مسلم امام(علیه السلام) كه خود يكى از افراد مؤمن است، تحت ولايت و سرپرستى او نخواهد بود، به همين ترتيب، ديگر افراد متدين، متعهد و دلسوز شيعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هيچ مؤمنى پيدا نخواهد كرد.
اما بند هشتم، كه در برگيرنده مسايل مالى، بيت المال، پرداختسالانه به حسين بن على(علیه السلام) و پرداختبدهىهاى حضرت و رسيدگى به بازماندگان شهداى صفين و جمل است، از اساسىترين شروط قرارداد صلح به شمار مىآيد.
نقد و بررسى
ثانيا: مگر مىشود مملكتى كه گرفتار جنگهاى پرهزينهاى همچون صفين و جمل و... بود و پيوسته به اسب، شتر، لباس و شمشير و سپر و نيزه نياز داشت پشتوانهاى در بيت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگى كه بيش از هشتاد هزار نيرو و جنگجو در آن شركت جسته است.
ثالثا: سيره على(علیه السلام) افزون كردن بيت المال است «توفير فيئكم عليكم» به طورى كه پشتوانهاى قوى براى مسلمانان باشد و فئ غنائم، ماليات و زكوات را شامل مىشود.
رابعا: صدقات و حق فقرا، كه على بن ابىطالب(علیه السلام) آن را نگه نمىداشت و به فقرا مىرساند و سعى مىكرد چيزى از آن را نگاه ندارد، جزئى از بيت المال عمومى كشور بود نه همه آن.
و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال براى حسين(علیه السلام )، بايد توجه داشت كه اين مبلغ براى مصرف شخصى خود امام حسين(علیه السلام) نبوده، بلكه جهت فقرا و درماندگان هزينه مىشد، زيرا خانوادههاى فقير و آبرومندى در كوفه بودند كه غير از امام و برادرش(علیه السلام) كسى آنها را نمىشناخت.
نكته قابل توجه اينكه چون دين و بدهكارى امام مجتبى(علیه السلام) مربوط به بيت المال بوده از اين رو پرداختنش را به معاويه محول مىكند.
بنابراين، روشن شد كه شرايط و موراد صلحنامه بسيار دقيق و اساسى بود و باء;ء درايت و پيش بينى امام مجتبى(علیه السلام) انجام گرفته است.
قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربيع الاول سال 41 ه .ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاكميت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجاميده است و اگر در 25 ربيع الآخر واقع شده باشد، حكومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول كشيده است. و بالاخره اگر 25 جمادى الاولى باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.
صلح امام حسن علیهالسلام از زبان مقام معظم رهبری
در باب صلح امام حسن علیهالسلام این مسأله را بارها گفتهایم و در کتابها نوشتهاند که هر کس، حتی خود امیرالمؤمنین علیهالسلام ، هم اگر به جای امام حسن مجتبی علیهالسلام بود و در آن وضع قرار میگرفت، ممکن نبود کاری بکند غیر از آن کاری که امام حسن علیهالسلام کرد. هیچ کس نمیتواند بگوید که امام حسن علیهالسلام ، فلان گوشه کارش سئوال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلالِ منطقیِ غیر قابل تخلف منطبق بود.
اگر امام حسن علیهالسلام صلح نمیکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم را از بین میبردند و کسی را باقی نمیگذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین میرفت و ذکر اسلام بر میافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمیرسید. این حق عظیمی است که امام مجتبی علیهالسلام بر بقای اسلام دارد. امیدوارم خداوند به همهی ما بصیرتی عنایت کند تا بتوانیم آن بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بدشناختییی که تا مدتها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را باید همه بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیهالسلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیهالسلام ارزش داشت.
نگاهى بهواپسين روزهاى عمر امام حسن مجتبى (عليه السلام)
تا سيره و سنت پيامبر و اهل بيتش را به مردم جهان بشناساند و مسلمانان را از سلطه ستمشاهى بنىاميه به ويژه معاويه نجات بخشد.
از سوى ديگر معاويه راههاى مختلفى را جهت مبارزه با شخصيت اجتماعى و سياسى امام مجتبى(علیه السلام ) برگزيد تا موقعيت والا و پر نفوذ آن حضرت را از قلب دوستدارانش بزدايد لكن به هر جنايتى كه دست مىزد نتيجه عكس مىگرفت و هر روز تعداد علاقهمندان به حضرت و شيفتگان دين و حقيقتبيشتر مىشد از اين جهت تصميم گرفتشخص آن بزرگوار را از بين ببرد تا شايد ديگر افراد خاندان اهل بيت(علیه السلام ) و ساداتى كه در صدد مبارزه با رژيم وى بودند نا اميد گردند و خود آن بزرگوار را كه بعنوان بزرگترين سد و مانع سر راهش بود از ميان بردارد.
جنونآميزترين جنايت معاويه
«كان الحسن بن على[ع] سم مرارا كل ذلك يغلتحتى كانت مرة الاخيرة التى مات فيها فانه كان يختلف كبده، فلم لبثبعد ذلك الا ثلاثا حتى توفي; حسن بنعلى[ع] را بارها مسموم كردند، ليكن اثر چندانى نگذاشت ولى در آخرين مرتبه زهر كبدش را پارهپاره كرد، كه بعد از آن سه روز بيشتر زنده نماند.»
ابنابىالحديد مىنويسد: «چون معاويه خواستبراى پسرش يزيد بيعتبگيرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(علیه السلام ) كرد، زيرا معاويه براى گرفتن بيعتبه نفع پسرش و موروثى كردن حكومتش مانعى بزرگتر و قوىتر از حسنبنعلى(علیه السلام ) نمىديد، پس معاويه توطئه كرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.»
در اين توطئه، بيشترين نقش را مروان بنحكم كه فرماندار مدينه بود ايفا كرد. وقتى معاويه تصميم بر اين جنايت هولناك گرفت، آخرين مرتبه، طى نامهاى سرى از مروان فرماندار خويش خواست تا در مسموميتحسن بنعلى(علیه السلام ) سرعت گيرد و آن را در اولويت قرار دهد.
مروان جهت اجراى اين توطئه مامور شد با جعده دختر اشعث همسر امام مجتبى(علیه السلام ) تماس برقرار كند. معاويه در نامهاش نوشته بود كه جعده يك عنصر ناراضى و ناراحت است و از جهت روحى مىتواند با ما همكارى داشته باشد و سفارش كرده بود كه به جعده وعده دهد بعد از انجام ماموريتش او را به همسرى پسرش يزيد درخواهد آورد و نيز توصيه كرده بود صد هزار درهم به او بدهد.
بنا به گفته شعبى: چون جعده امام مجتبى(علیه السلام ) را مسموم كرد، معاويه صدهزار درهم را به او داد، ليكن از ازدواج با پسرش يزيد سرباز زد و در پيامى برايش نوشت: «چون علاقه به حيات و زندگى فرزندم يزيد دارم، نمىگذارم با تو ازدواج كند.»
امام صادق(علیه السلام ) فرمودند: جعده زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى(علیه السلام ) روزه داشت و روزهاى بسيار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شير بنوشد، آن ملعون زهر را در ميان آن شير ريخته بود، به مجرد اين كه شير را آشاميد، پس از چند دقيقه امام(علیه السلام ) فرياد برآورد:
«عدوة الله! قتلتني قتلك الله و الله لا تصيبن مني خلفا و لقد غرك و سخر منك و الله يخزيك و يخزيه; دشمن خدا! تو مرا كشتى، خداوند تو را نابود كند. سوگند به خدا! بعد از من بهره و سودى (خوشحالى) براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رايگان در راستاى اهدافشان به كار گرفتند. سوگند به خدا (معاويه) بيچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذليل كرد.»
امام صادق(علیه السلام ) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى(علیه السلام ) بعد از اين كه جعده او را مسموم كرد، دو روز بيشتر باقى نماند و از دنيا رفت و معاويه هم بدانچه وعده كرده بود وفا ننمود.»
تطهير جنايتكار
«و ما ينقل من ان معاوية دس اليه السم من زوجة جعدة بنت الاشعثفهو من احاديث الشيعة و حاشا لمعاوية من ذلك...; نسبت مسموميتحسن بنعلى(علیه السلام ) به معاوية ابىسفيان كه به دست همسرش جعده دختر اشعث انجام شد، ساخته و پرداخته شيعه است و دامن معاويه از چنين نسبتهايى به دور است.»
ولامنس نيز مىنويسد: «و كان الغرض من هذا الاتهام و صم الامويين ... و لم يجرا على هذا القول بهذا الاتهام الشنيع جمهرة سوى المؤلفين من الشيعة.»
هدف از نسبت مسموميتحسن بنعلى [عليه السلام] به معاويه بد نام كردن رژيم بنىاميه بوده و اين اتهام را غير از مؤلفان شيعه كسى مطرح نكرده است!!
اعتراف مورخان
به جهت اختصار به مطالب محمد بنجرير طبرى بسنده مىكنيم او مىنويسد:
علت وفات و رحلت امام مجتبى(علیه السلام ) اين بود كه معاويه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم كرد وليكن اثر فورى و اساسى نگذاشت تا اين كه زهرى را جهت مسموم نمودن آن حضرت براى جعده دختر محمد بناشعثبنقيس كندى فرستاد و به همراه آن زهر، بيست هزار دينار فرستاد و ده قطعه باغ از باغهاى كوفه را به نام او كرد و همچنن وعده داد بعد از انجام ماموريت، او را به ازدواج پسرش يزيدبن معاويه درآورد. پس او در فرصتى خاص آن زهر را به خورد حسن بنعلى داد و مسمومش كرد».
مورخ توانا، علامه بزرگوار باقر شريف قرشى مىنويسد:
جعده دختر اشعثبنقيس از خانوادههاى فرومايه، بسيار پست و فرصتطلب بود. او نسبتبه امام مجتبى(علیه السلام ) عقده است، شايد بدان جهت كه نتوانسته بود از آن حضرت فرزندى داشته باشد; از اينرو وقتى زهر از سوى مروان رسيد و وعدهها را شنيد و پولها را مشاهده كرد، ارتكاب آن جرم بزرگ را پذيرفت و در روزى گرم و سوزان كه امام مجتبى(علیه السلام ) روزهدار بود، به هنگام افطار زهر را در كاسه شير ريخت و به آن حضرت خورانيد. زهر بلافاصله رودههايش را پاره كرد و امام از شدت درد به خود مىپيچيد و مىفرمودند: انالله و انا اليه راجعون. آخرين روزهاى حيات آن حضرت، جنادة بناميه براى عيادت خدمتش آمد. او مىگويد: حال امام منقلب بود و از شدت درد مىناليد،تشتى را در برابر حضرت قرار داده بودند. هر چند گاه، لختههاى خون از راه دهان خارج مىشد، اين جا بود كه به وحشت افتادم و سخت ناراحتم شدم.
وصاياى امام حسن مجتبى(علیه السلام )
در آخرين روز از عمر دنيايىام و اولين روز از جهان آخرت به سر مىبرم و از جهت اين كه بين من و شما و ديگر برادرانم جدايى مىافتد، ناراحتم. سپس فرمودند: از خدا طلب مغفرت و رحمت مىكنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اميرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه(عليهم السلام) را در پيش دارم. آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبياى گذشته از پدرش اميرالمؤمنين(علیه السلام ) به ارث داشت تسليم امام حسين(علیه السلام ) نمود. در آن لحظه فرمود بنويس:
«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخيه الحسين اوصى انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و انه يعبده حق عبادته لا شريك له فى الملك و لا ولى له من الذل و انه خلق كل شئ فقدره تقديرا و انه اولى من عبد و احق من حمد، من اطاعه رشدو من عصاه غوى و من تاب اليه اهتدى، فانى اوصيك يا حسين بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بيتك ان تصفح عن مسيئهم و تقبل من محسنهم و تكون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فانى احق به و ببيته فان ابو اعليك فانشدك الله بالقرابة التى قرب الله - عزوجل - منك و الرحم الماسة من رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) ان لا تهريق فى امرى محجمة من دم حتى نلقى رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فنختصم اليه و نخبره بما كان من الناس الينا;
اين وصيتى است كه حسن بنعلى به برادرش حسين نموده است. وصيت او اين است: به يگانگى خداى يكتا شهادت مىدهد و همان طورى كه او سزاوار بندگى است عبادتش مىكند، در فرمانروايىاش شريك و همتايى وجود ندارد و هرگز ولايتى كه نشانگر ذلت او باشد بر او نيست. او آفريدگار همه موجودات است و هر چيزى را به اندازه و حساب شده آفريده. او براى بندگى و ستايش سزاوارترين معبود است. هر كس فرمانبردارى او كند راه رشد و ترقى را پيش گرفته و هر كس معصيت و نافرمانى او كند گمراه شده است و هر كس به سوى او بازگردد - توبه كند - از گمراهى رسته است.
اى حسين، تو را سفارش مىكنم كه در ميان بازماندگان و فرزندان و اهل بيتم كه خطاكاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نيكوكاران آنها را بپذيرى و بعد از من جانشين و پدر مهربانى براى آنان باشى.
مرا در كنار قبر جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن نما، زيرا من سزاوارترين فرد براى دفن در كنار پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه او هستم، چنانچه از اين كار تو را مانع شدند سوگند مىدهم تو را به خدا و مقامى كه در نزد او دارى و به پيوند و خويشاوندى نزديكتبا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كه مبادا به خاطر من حتى به اندازه خون حجامتى، خون ريخته شود تا آن كه پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات كنم و در نزد او نسبتبه رفتارى كه با ما كردند شكايت نمايم.»
و در روايتى ديگر وصيت آن حضرت چنين نقل شده:
برادرم، آن گاه كه از دنيا رفتم، بدنم را غسل بده و حنوط كن و كفن نما و جنازهام را به سوى حرم جدم ببر و در آن جا دفن كن، چنانچه از دفن جنازه من در كنار قبر جدم مانع شدند، تو را به حق جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرت اميرمؤمنان و مادرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با هيچ كس در گير مشو و به سرعت جنازه مرا به بقيع برگردان و در كنار آرامگاه مادرم دفن نما.»
وصایای آموزنده امام حسن علیهالسلام به جُناده
شهادت مظلومانه امام مجتبى عليه السلام
مرحوم شيخ طبرسى - روايتى را از طبرانى نقل مىكند و مىگويد: «ايشان در كتاب «معجمه» نوشته است: امام مجتبى(علیه السلام ) در ماه ربيعالاول سال49 هجرى به وسيله زهر به شهادت رسيده است.»
و در اين جا قول سومى وجود دارد و آن اين كه: «امام حسن(علیه السلام ) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجرى رحلت نموده است.»
مرحوم علامه مجلسى اين قول را به شيخ ابراهيم كفعمى صاحب مصباح و بلد الامين نسبت داده است.
ابن قتيبه دينورى مىگويد: چيزى از رحلت امام مجتبى(علیه السلام ) نگذشت كه معاويه اقدام به گرفتن بيعت از مردم شام براى پسرش يزيد كرد و اين را طى بخشنامهاى به همه جهان اسلام اعلام نمود.
مظلومیت امام حسن علیهالسلام از زبان امام باقر علیهالسلام
فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیهالسلام
مراسم كفن و دفن
ممانعت از دفن در حرم پيامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم
مروان گفت: آيا سزاوار است عثمان در دورترين نقطه مدينه در قبرستان دفن شود و حسن بنعلى در جوار پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نمىشود، من شمشير به دست مىگيرم و حمله مىكنم و ممانعتخواهم نمود.
عدهاى از امويان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مىخواستند فتنهاى به پا كنند كه امام حسين(علیه السلام ) با بردبارى جنازه برادرش را به سوى بقيع برگرداند و بنىهاشم را آرام نمود و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد در بقيع دفن نمود و از خونريزى و فتنه به همان وضعى كه امام مجتبى(علیه السلام ) وصيت نموده بود جلوگيرى كرد.
امام حسين(علیه السلام ) رو به مروان كرد و فرمودند: اگر برادرم وصيت كرده بود كه در كنار جدش پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شود، مى فهميدى كه تو كوچكتر از آنى كه بتوانى ما را برگردانى و جلو دفن جنازه او را در ميان حرم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بگيرى.
ابنشهر آشوب مىافزايد: به هنگام بردن جنازه امام مجتبى(علیه السلام ) به سوى بقيع غرقد، افراد شرور و پستبه پشتيبانى امويان به جنازه آن بزرگوار تيراندازى كردند، به طورى كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند.
عايشه به هنگام دفن امام مجتبى(علیه السلام )ابنعباس(رحمت الله علیه) خطاب به عايشه (در حالى كه چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فيوما على بغل و يوما على جمل، تريدين ان تطفئى نورالله و تقاتلى اولياءالله ارجعى فقد كفيت الذى تخافين و بلغت ما تحبين و الله منتصر لاهل البيت و لو بعد حين; چه بيچارگى و بدبختى! امروز سوار بر استر شدى و يك روز سوار بر شتر گشتى (اشاره به جنگ جمل). تو مىخواهى نور خدا را خاموش كنى و با اولياى خدا بجنگى. برگرد، آنچه ديگران مىخواستند انجام دادى و ماموريتخويش را به پايان رساندى، خداوند اهل بيت(عليهم السلام) را يارى خواهد كرد، گرچه زمانى بگذرد...»
و بعضى سخن ابنعباس را چنين نقل كردهاند: «جملت و بغلت و لو عشت لفيلت!» آن روز سوار بر شتر گشتى و امروز بر استر سوارى، و اگر زنده بمانى [براى مبارزه با نور خدا و اهل بيت] بر فيل نيز سوار خواهى گشت.
و در قسمتهايى از زيارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(عليهم السلام) ماجراى شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(علیه السلام ) چنين نقل مىكند:
«يا موالى... انتم بين صريع فى المحراب قد فلق السيف هامته و شهيد فوق الجنازة قد شكتبالسهام اكفانه [اكفانه بالسهام]...; اى سروران من...! شما كسانى هستيد كه بعضى جسدتان در ميان محراب عبادت در حالى كه فرقتان شكافته بود، به شهادت رسيديد و بعضى از شما شهيدى هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازه شما تيراندازى كردند، به طورى كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد...»
در روايت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت على بنابىطالب(علیه السلام ) شده است و سپس ماجراى تيرباران شدن جنازه امام مجتبى(علیه السلام ) را بيان مىكند و در ادامه آن، ماجراى شهادت امام حسين(علیه السلام ) و ديگر ائمه را بيان مىدارد.
انعكاس شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام )
شهادت مظلومانه سبط اكبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پرده نفاق را از چهره كريه معاويه كنار زد; پرده نفاقى كه ذوالفقار اميرمؤمنان(علیه السلام ) در صحراى صفين قادر بر دريدن آن نگرديد. شهادت امام مجتبى(علیه السلام ) كارى كرد كه عمرو بننعجة گفت: «رحلتحسن بنعلى[ع] اولين خاك ذلت و خوارى بود كه بر سر عرب پاشيد و سياهبختش گردانيد.»
الف) واكنش مردم
ب) حضور همگانى
پ) مردم مكه و مدينه
ت) مردم بصره
ث) همسر معاويه
ج) معاويه و يارانش
حسن بنعلى مرد و هلاك گرديد! عبدالله گفت: بلى، آنگاه چند مرتبه تكرار كرد: «انا لله و انا اليه راجعون» سپس گفت: معاويه! شنيدم اظهار خوشحالى و شادمانى كردهاى! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسن بنعلى هرگز قبر تو پر نمىگردد و كوتاهى عمر با بركت او بر عمر تو نمىافزايد. او رحلت نمود و حال آنكه وجودش بهتر از تو بود. اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارك شدهايم، قبلا به چنين مصيبتى در رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مبتلا گشته بوديم، و ليكن خداوند سبحان با تعيين جانشين نيكو، آن را جبران نمود. در اين هنگام عبدالله فريادى برآورد و گريه زيادى كرد به طورى كه هر كس در آن جا بود تحت تاثير قرار گرفت و اشكش جارى گشت، حتى معاويه خبيث هم گريان شد.
راوى گفت: «هرگز مانند آن روز، مجلسى را چنان متاثر و گريان نديدم.»
چ) بنىهاشم در مدينه منوره
«چون امام حسن مجتبى(علیه السلام ) در گذشت، زنان بنىهاشم يك ماه در سوگ آن حضرت عزادارى و نوحه سرايى نمودند.»
عبيده بنت نائل از عايشه بنتسعد نقل مىكند: «زنان بنىهاشم به مدت يك سال براى حسن بنعلى عزادارى كردند.»
تحقّق حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم
تیرباران تابوت امام حسن علیهالسلام
مرثیه بر پیشوای غریب
در سایه سار کلام گهربار امام حسن علیهالسلام
اهمیّت سلام
کسی که پیش از سلام کردن شروع به سخن گفتن کرد جواب او را ندهید.
نتیجه کنترل زبان
امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند: خاموشی پوشش عیبها و مایه حفظ آبروست. هر که از این صفت برخوردار باشد همواره در آسایش است و همدم و همنشین او نیز در امنیّت به سر میبرد.
خیر و سعادت کامل
خیری که هیچ بدی در آن نیست عبارت است از شکر در مقابل نعمتها و صبر در برابر حوادث و رخدادهای ناگوار.
نشانه کمال عقل
معاشرت نیکوداشتن با مردم نشانه کمال عقل انسان است.
تعریف فرومایگی
ترک مستحب برای واجب
هنگامی که عبادتهای مستحب به اعمال و عبادتهای واجب آسیب رساند آنها را ترک کنید.
اهمیّت توجّه به امور معنوی
تعجب میکنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر میکنند ولی در امور معنوی و غذای روح خویش اندیشه نمیکنند؛ شکم خود را از طعام مضرّ حفظ میکنند ولی از افکار پلیدی که روان را میآلاید پرهیز نمیکنند.
توصیه درباره وصلت
او را به ازدواج کسی درآور که با تقوا و پرهیزگار باشد چرا که فرد باقتوا اگر او را دوست بدارد احترامش میکند و اگر او را دوست هم نداشته باشد به وی ستم نمیکند».
بیناترین و شنواترین مردم
بیناترین دیدهها آن است که خیربین باشد و شنواترین گوشها آن است که پذیرای پند و اندرزها باشد و از آن سود ببرد و قلب سلیم قلبی است که از شبهات پاکیزه باشد.
معنی مجد و عظمت
از امام حسن علیهالسلام سؤال شد: عظمت و بزرگی در چیست؟ آنحضرت فرمودند: عبارتست از بخشش مال به هنگام نیاز و گذشتن از خطا.
کتب مربوط به امام حسن(علیه السلام)
1ـ آفتابی در هزاران آینه، جواد نعیمی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی
2ـ صلح سبز، سید مجید پورطباطبایی، انتشارات شهریار
3ـ تربت غریب، سید محمد صادق موسوی گرمارودی، انتشارات تاسوع
4ـ سیره عملی اهلبیت، امام حسن علیهالسلام ، سیدکاظم ارفع، انتشارات فیض کاشانی.
5ـ حسن اولین گل زهرا، علی ثقفی.
6ـ زندگانی حضرت مجتبی علیهالسلام ، عمادالدین اصفهانی(عمادزاده).
7ـ زندگانی امام حسن مجتبی علیهالسلام ، سیدهاشم رسولی محلاتی و خلاصه آن، به کوشش محمدرضا جوادی
8ـ پیشوای دوّم حضرت امام حسن علیهالسلام ، هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق.
9ـ سیره معصومان (جلد پنجم)، سیدمحسن امین، ترجمه حسین وجدانی.
پیامک هایی در سوگ شهادت کریم اهل بیت(علیهم السلام)
*سالروز شهادت سيد جوانان جنت و امام ثانى امت تسليت باد.
*شهادت آفتاب هيبت و سيادت و درياى بىكران جود و سخاوت تسليت باد.
*اى پور پارساى بتول! تو يگانه اعصار بودى و اسوه ابرار و محبوب كردگار.
*سلام برتو اى مجتباى آل محمد صلىاللهعليهوآله ! سلام بر تو اى آيينه حُسن ازلى! سلام بر تو اى الگوى كمال و آيينه جمال.
*هجران غريبانه گل زيباى مجتبوى را به عاشقان مزار بىشمع و چراغش تسليت مىگوييم.
*اى گوهر درياى فضيلت! تو تنهاترين فرزند رمضان و آسمانى!
*شهادت جانسوز و دل خراش دومین اختر تابناک امامت و ولایت، سبط اکبر، محبوب مصطفی صلیاللهعلیهوآله وسلم ، جانشین علی مرتضی علیهالسلام و نور دیده زهرا علیهاالسلام را به عاشقان و شیفتگان خط سرخ شهادت و امامت تسلیت میگوییم.
منابع:
1.پایگاه حوزه
2.پایگاه بلاغ
3.خاندان وحى، سيد على اكبر قريشى، صص 324 – 319
4.صلح امام حسن(علیه السلام) ضامن بقاى اسلام ، احمد زمانى
5.انديشه حكومت دينى ، ج 1صص 502 – 495
6.ماهنامه کوثر
7.ماهنامه گلبرگ