گشت و گذار در شهرستان لنجان (2)
وجه تسمیه و قدمت
این آثار در حال حاضر به علت بالا آمدن آبهای تحت الارضی و نم زار شدن زمین که موجب انتقال شهر به طرف شمال شرقی گردیده است ، در خارج از محدوده شهر قرار گرفته و در حاشیه مزارع کشاورزی واقع شده اند.
جابجائی مناطق مسکونی شهر و گسترش آن به سمت شمال و شمال غرب به این دلیل صورت پذیرفت که بخشهای شرقی شهر که بنا به شیب منطقه از عمق بیشتری نسبت به دیگر نقاط شهر برخوردار هستند به تدریج با انتقال آب مازاد کشاورزی از طریق سفره های آبی زیر زمینی و بالا آمدن سطح آبهای آلوده مذکور نمزار شد ه و همین امر مانع بنای ساختمانهای مسکونی گردیده و تخریب ساختمانهای قبلی را نیز به دنبال داشت و همین امر باعث گسترش شهر به طرف شمال و شمال غرب که مرتفع تر بودند شد . آغاز فعالیت های مربوط به احداث کارخانه ذوب آهن در اراضی شمالی زرین شهر و تصرف اراضی شمالی و غربی شهر توسط کارخانه مذکور اگر چه تا مدتی مانع از رشد و گسترش شهر گردید لیکن وقوع انقلاب و بی ثباتی سیاسی واجتماعی ناشی از هرج و مرج در سالهای اولیه انقلاب موجب شدت یابی مهاجرت و افزایش یکباره جمعیت منطقه و بالطبع زرین شهر گردید و در پی اسکان گسترده مهاجرین در این شهر و کوشش عمومی در تامین مسکن مورد نیاز ، زمینهای متعلق به ذوب آهن در اختیار شهرداری قرار گرفته و توسط این نهاد به مردم و بویژه جمعیت تازه سکونت یافته در شهر واگذار گردید ، همین امر موجب رشد بادکنکی و بی رویه شهر و افزایش خارج از ظرفیت جمعیت آن گردید ،گسترش شهر و افزایش ناگهانی جمعیت آثار و تبعات بسیاری را برای اکولوژی منطقه فراهم آورد . از یک سو گسترش کارخانه ء ذوب آهن و رشد جمعیت شاغل در آن و از سوی دیگر افزایش بی رویه جمعیت ساکن در زرین شهرباعث افزایش خارج از توان و ظرفیت پوسته زمین و بدنبال آن جاری شدن حجم بالای فاضلابهای شهری و صنعتی در مسیر شیب منطقه و به سوی شرق زرین شهر گردید و تجمع فاضلابهای مذکور در سطح اراضی شرقی موجب بالا آمدن تدریجی آن و آلوده نمودن پوسته اراضی مذکور شده و بدین ترتیب بخش قابل توجهی از حاصلخیزترین اراضی منطقه از حیض انتفاع ساقط گردیده است.
پوسیدگی لوله انتقال فا ضلاب صنعتی و ضایعات خطرناک کارخانه ذوب آهن و انتقال سموم موجود در مواد مذکور به زمین موجب گردیده که خاک منطقه نیز به شدت آلوده گردد . اطلاعاتی که از شبکه بهداشت و درمان در رابطه با شیوع بیماریهای پوستی و گوارشی در نزد ساکنان شهر ارائه می گردد . مؤید وجود شرایط هشدار دهنده ای است که ریشه در آلودگی بهداشتی ناشی از وضعیت نامطلوب فا ضلاب این شهر دارد.
جمعیت
این تحولات موجب گردید که نه تنها جمعیت جوان و جویای اشتغال منطقه که تا پیش از این به واسطه محدودیت شدید منابع اشتغال در اقتصاد کشاورزی رایج منطقه راهی شهرهای دیگر و بویژه اصفهان بودند با اشتغال در صنایع مذکور در زاد بوم خویش استقرار یابند ، بلکه به آغاز روند مهاجرتهایی انجامید که از سوی نیروهای جویای کار عشایر بختیاری و با هدف اشتغال در صنایع مذکور صورت پذیرفته و همین امر منطقه و از جمله زرین شهر را به مراکز مهاجر پذیر تبدیل ساخت.
پس از انقلاب اسلامی و شدت یابی مهاجرتها به منطقه که عمدتاً از سوی مهاجرین عشایری تبار بختیاری صورت گرفت حیات اجتماعی منطقه و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن را به شدت متحول ساخت و با افزوده شدن جمعیت مهاجرین مذکور و اسکان دائمی آنان در مراکز پر رونق منطقه و بویژه زرین شهر تنوع قابل توجهی از بافت نژادی ، اجتماعی و فرهنگی پدید آمد. بصورتی که این مراکز و بویژه زرین شهر از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی تازه ای مبتنی بر رواج هویتهای سه گانه ای برخودار شدند که در طی آن جوامع بومی و فارس زبان که ساکنان اولیه منطقه به شمار می روند در کنار عناصر اجتماعی ترک نژاد که در عصر سلطنت شاه عباس صفوی ( حدود1000هجری ) به این منطقه تبعید شده و اسکان یافته بودند و مهاجرین تازه وارد بختیاری عوامل شکل دهنده جامعه ای ناهمگون و اختلاطی گردیده اند.
شاخص آماری جمعیت زرین شهر در سال1380 بر اساس گزارش شبکه -1 بهداشت و درمان به میزان 55411 نفر در13970 خانوار ( با تراکم میانگین96/3 نفر در هر خانوار ) اعلام شده است و این در حالی است که شاخص مذکور بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال 75 شامل 50572 نفر بوده است که رشدی معادل 4839 نفر را نشان می دهد.
زرین شهر به عنوان مرکز شهرستان از امکانات و مزایای خداماتی و اجتماعی بیشتری نسبت به دیگر نقاط منطقه برخوردار است. قرار داشتن این شهر در مسیر راه ارتباطی اصفهان به شهرکرد، مجاورت با کارخانه ذوب آهن و نیز عبور رودخانه زاینده رود از سراسر مناطق جنوبی شهر شرایط مساعدی را در جهت کسب امتیازات مادی و معنوی و جذب بودجه در جهت عمران و آبادی شهر فراهم آورده و همین امر از عوامل اساسی هجوم مهاجرین سرزمین های مجاور و روستائیان منطقه به این شهر بشمار می آید.
استقرار بیشترین مراکز فرهنگی و هنری و نیز مراکز آموزش تحصیلات عالیه همچون دانشگاه پیام نور و دانشکده پرستاری در ارتقاء سطح فرهنگ و دانش در این شهر به نسبت دیگر مراکز شهرستان نقش اساسی دارد.
عبور رودخانه از جنوب شهر و سرسبزی قابل توجه اراضی حاشیه آن فرصت مساعدی را فراروی مسئولین شهر قرار داده تا با اجرای طرحهای متعدد عمرانی که به ایجاد پارک ساحلی این شهر انجامید چهره زیبایی از موقعیت طبیعی این شهر را به نمایش گذارند.
چرمهین
جغرافیا
ارتفاعات این منطقه کوهرخ با 2800 متر ،شاه لولاک با 2700متر و خانه قوش با 2800 متر می باشند . این شهر اگرچه بر خلاف دیگر شهرهای شهرستان از رود خانه زاینده رود در حدود 3الی 4 کیلومتر فاصله دارد لیکن از نظر آب و هوایی از موقعیتی مشابه با دیگر مناطق لنجان برخوردار است .
چرمهین از نظر منابع آبی به سبب دوری از رودخانه تنها به آبهای تحت الارضی متکی می باشد که از طریق 8 چشمه و 71 حلقه چاه که از قدیم در خانه ها حفر می شده اند مورد استفاده قرار می گیرند . مردم این شهر با اتصال چاههای مذکور قنوات متعددی را ایجاد کردند که تعداد 23 حلقه از این قنوات نامگذاری و مشخص شدند، آب این قناتها که در شیب شهر ( از غرب به جنوب شرقی) قرار دارند در امر کشاورزی و باغداری و نیز آب آشامیدنی مردم مورد استفاده واقع می شوند. حداکثر آبدهی این قناتها مربوط به قنات زردیها با 4 اینچ و حداقل آبدهی آنها مربوط به قنات سعید آباد است که تنها 1/0 اینچ آب ارائه می دهد.( چشمه های آب منطقه که تأمین کننده بخشی از آب مورد نیاز بخش کشاورزی چرمهین می باشد عبارتند از : چشمه شالرا واقع در دامنه کوه شاه لولاک ، چشمه تالیوز واقع در دامنه کوه شاه لولاک ، چشمه قلعه محمد خان واقع در شمال شرقی شهر، چشمه پابلند واقع در جنوب شهر ، چشمه لاندیز در جنوب شهر، چشمه خاک سفید واقع در شمال شرقی شهر و چشمه مالسکون واقع در شمال شرقی شهر.)
وجه تسمیه
آثار باستانی موجود بیانگر آنست که چرمهین قبلاً و در ادوار اولیه پدیداری خود در دامنه شاه لولاک و در حاشیه آبشار شاهلرا قرار داشته است لیکن به سبب خطرات مداوم ناشی از جاری شدن سیلابها در دوران پربارانی به ناچار به دشت هموار شرق شاه لولاک انتقال داده شده است.
عموم سکنه شهر چرمهین ایرانی الاصل و از نژاد سفید و بومی مرکز فلات ایران می باشند که به زبان فارسی دری تکلم می کنند. این مردم اگرچه زبان محلی ندارند لیکن لهجه آنان بسیار به لهجه ساکنان چهارمحال بختیاری مشابهت دارد. این مردم در قدیم بواسطه کمبود منابع کشاورزی عمدتاً به پرورش دام اشتغال داشتند و از همین رو معمولاً بخشی از سال را در مناطق و مراتع سرسبز اطراف می گذراندند ولی در حال حاضر و خصوصاً پس از رواج صنعت در منطقه و تحول در شرایط زندگی فعالیت در پرورش دام را ترک کرده و در بخشهای صنعتی اشتغال یافتند.
جمعیت
چرمهین اگرچه در برنامه های طرح توسعه منطقه پس از فولادشهر دومین شهر برای اسکان سرریز جمعیت منطقه لنجان در نظر گرفته شده است لیکن در حال حاضر به گونه ای متفاوت و بواسطه کم آبی و فقدان صرفه اقتصادی در فعالیتهای رایج این شهر پس از باغبهادران دومین شهر مهاجر فرست منطقه بشمار می رود و سالانه بخشی از این جمعیت که از مکنت مالی برخوردار می باشد برای استفاده از امکانات بیشتر و بهتر زندگی زادبوم خود را ترک کرده و در شهرهای بزرگتر بویژه اصفهان اسکان می یابند.
فولادشهر
جغرافیا
این شهر از شمال به شهرستان فلاورجان، از جنوب به کارخانه ذوب آهن و اراضی زرین شهر، از شرق به کوه نمتک و از غرب به رشته کوه پنجی محدود می باشد.
ارتفاعات این شهر یکی رشته کوه پنجی در غرب و رشته کوه اشترجان در جنوب و عوارض طبیعی مار ماضه و فشارچه در داخل محدوده شهر می باشد.
فولادشهر جوان ترین مرکز شهری شهرستان لنجان به شمار می آید و از قدمتی کوتاه معادل راه اندازی کارخانه ذوب آهن برخوردار است. این شهر در آغاز توسط کارخانه ذوب آهن و با هدف اسکان شاغلان مهاجر کارخانه و نیروهای متخصص خارجی(روسی) بنا گردیده و به عنوان شهرک خوابگاهی متعلق به کارخانه تا سال 1360 صرفاً توسط جمعیت شاغل در این کارخانه مورد اسکان قرار می گرفت. لیکن از این سال به تدریج و در طی روندی حدوداً 10 ساله از تملک کارخانه مذکور درآمده و به شهرهای تحت اداره وزارت کشور پیوست.
با ورود کشور به عصر صنعت در دهه چهل، فعالیتهای گسترده ای در رابطه با احداث و راه اندازی کارخانجات متعدد صنعتی در سراسر کشور شکل گرفت که مهمترین آنها احداث کارخانه ذوب آهن در منطقه لنجان به شمار می آید، احداث این کارخانه در پی عقد قراردادی بین دولتین ایران و اتحاد جماهیر شوروی در سال 1344 در دشت طبس در شمال شهر زرین شهر آغاز گردید و به دنبال آن منطقه لنجان شاهد مهاجرانی گردید که با هدف دست یابی به اشتغال در کارخانه ذوب آهن زاد و بوم خویش را در سرزمینهای دیگر خصوصاً مناطق همجوار لنجان ترک کرده و رو به این منطقه آوردند و در بخشهای مختلف کارخانه به کار گرفته شدند. شدت این مهاجرتها به حدی بود که در همان بدو کار عملیات احداث کارخانه، بحث اسکان مهاجرین تازه اشتغال یافته در کارخانه به مشغله مهم ذهنی برنامه ریزان و سیاست گذاران مربوط مبدل گردید.
نتیجه این روند احداث شهرک نوبنیاد « واحد » بود که در سال 1348 در اراضی غربی چمگردان و در حاشیه جنوبی کارخانه احداث گردید و به سکونت انحصاری نیروهای مهاجر اشتغال یافته در کارخانه اختصاص داده شد.
احداث شهرک واحد با دو هدف عمده به اجرا در آمد :
1- بخش عمده ای از مهاجرین اشتغال یافته در کارخانه از نیروهای جوان و فعال بختیاری بودند که با ترک زندگی قبیله ای و کوچروی رایج در زاد و بوم خویش ( سرزمین بختیاری ) روی به این منطقه آورده و در بخشهای مختلف کارخانه به کار گرفته شده بودند، مهاجرین مزبور به اقتضای شرایط زندگی عشایری حامل ارزشها و سنتهای اجتماعی و فرهنگی ویژه ای بودند که از بطن شرایط زندگی آنان در زاد بوم اولیه خویش برخاسته و بالطبع در تباین و تضاد عمیق با شرایط زندگی رایج در منطقه لنجان و هویت رایج مردم کشاورز و روستانشین این منطقه قرار داشت، این امر در کنار عدم آشنایی و تطابق هویت مهاجرین مذکور با شرایط زندگی مترقی شهر نشینی تحت اقتصاد و پیشرفته صنعت نگرامیهای بسیاری را در مورد اختلاط و آمیزش سازمان نیافته هویتهای ناهمگون رایج در نزد مهاجران مذکور و گروههای بومی و کشاوررز منطقه و نیز آسیبهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن بر می انگیخت. احداث شهرک ویژه برای اسکان انحصاری مهاجرین مذکور این فرصت را در اختیار مدیران و برنامه ریزان مسئول قرار می داد تا بتوانند به تدریج مهاجرین مذکور را با شرایط تازه زندگی خود آشنا ساخته و با جایگزین ساختن ارزشها و باورهای مترقی زندگی شهر نشینی تحت اقتصاد نوپای صنعت به جای سنتهای متروک شده و واپس مانده زندگی گذشته، آنان را در جهت جذب هویت تازه و تحول در تمامی ابعاد زندگی خویش هدایت و سازماندهی کنند.
2- بنای شهرک مسکونی ویژه در جوار کارخانه و مجتمع ساختن انحصاری نیروهای شاغل کارخانه در این محل می توانست از اتلاف انرژی و وقت نیروهای شاغل جلوگیری نماید و با ایجاد نوعی همبستگی در محیطی مشترک بر انگیزه و کارآیی آنان در کارخانه بیفزاید.اهداف دوگانه مذکور نقش اساسی در حفظ اثبات و امنیت اجتماعی در عرصه تحولات گسترده اجتماعی و فرهنگی ناشی از گذار جامعه بومی و کشاورز منطقه و مهاجرین تازه وارد به عرصه نوپای صنعت و نیز ایجاد شرایط مساعد کار و زندگی برای شاغلان کارخانه و خانواده های آنان داشتند و شهرک واحد نیز در پیگیری همین اهداف بنا گذارده شد. این شهرک اگرچه در آغاز فعالیتهای مربوط به احداث کارخانه تا حدی جوابگوی نیازهای اساسی نیروهای مهاجر شاغل درکارخانه در امر مسکن و صرف اوقات فراغت خود بود لیکن بتدریج و با روند روز افزون اشتغال در کارخانه و بالطبع افزایش جمعیت شاغلین نیازمند به اسکان و نیز همچنین عدم وجود امکانات کافی در توسعه و گسترش شهرک مذکور مسئولین و برنامه ریزان ذیربط در کار را بر آن داشت تا به طرح بنای شهرک تازه با امکانات گسترده تر توسعه مبتنی بر پاسخگوئی به نیازهای اساسی جمعیت روز افزون نیروهای شاغل در کارخانه بپردازند.
احداث شهرک بزرگ یا کلان شهر آریا شهر ( فولاد شهر کنونی ) که در سال 1350 در پهنه دشتی وسیع و مسطح به ابعاد 4 * 15 در کیلومتر در شمال کارخانه تحقق پذیرفت نتیجه منطقی همین شرایط بشمار می آید و با بهره برداری از اولین مرحله از ساخت آن که موجب اسکان گروهی ازخانواده های شاغلان در کارخانه و تعدادی از متخصصین پیمانکار خارجی گردید کلان شهر جدیدی به جغرافیای کشور افزوده شد که تنها بر اساس الزامات و نیازهای اساسی کارخانه ذوب آهن در امر اسکان شاغلان مهاجر خود تحقق پذیرفت و به سبب آنکه در این میان علایق و اشتراکات اجتماعی، فرهنگی و ... که معمولاً شاخص ترین عوامل برپایی سکونت گاههای اجتماعی به شمار می آیند. هیچگونه نقشی در پیدایش شهرک مذکور نداشته اند، لذا این شهرک بیشتر به یک زیست گاه خوابگاهی شبیه شد تا یک شهر با شاخصه های رایج آن ، وابستگی تام شهرک مذکور به کارخانه ذوب آهن و بهره برداری انحصاری از آن که محدود به نیروی کار فعال در کارخانه مذکور بود و نیز اسکان موقتی بهره مندان از واحدهای مسکونی آن که تنها به ایام اشتغال در کارخانه محدود بود موجب گردید که این شهرک از بافت اجتماعی, فرهنگی و اقتصادی کاملاً متفاوت نسبت به دیگر مراکز اجتکاعی کشور برخوردارگردد.
فقدان نهادهای فعال اقتصادی، عدم وجود طبقات اجتماعی و نیز محرومیت جامعه ساکن در آن از اشتراکات و ارزشهای فرهنگی برخاسته از هویت واحد باعث شد که روابط انسانی و اجتماعی ساکنان این شهرک تنها بر اساس مشارکت و همگونی آنان در اشتغال به کار در کارخانه ذوب آهن شکل بگیرد و بعضاً در نزد گروههای مهاجر با اتکاء را ارزشها و هنجارهای مشترک برخاسته از زادبوم اولیه آنها تنظیم گردد. مجموعه این شرایط در کنار موقتی بودن اسکان در این شهرک و پیدایش انگیزه های لازم در بین آنان برای دست یابی به یک شهر تکامل یافته با ساختارهای مختلف مبتنی بر هویتی واحد گردیده بود، بلکه شهرک مذکور را نیز از مولفه های منطقی و کارساز یک شهر تکامل یافته محرومساخته بود.
فولاد شهر تا وقوع انقلاب انقلاب اسلامی و حتی در دهه اول پس از انقلاب همچنان هویت خویش را به عنوان یک شهرک خوابگاهی وابسته به کارخانه ذوب آهن حفظ نمود لیکن با وقوع تحولات سیاسی و اجتماعی عمیق پس از انقلاب و خصوصاً جنگ تحمیلی، نظم و سازمانده ی ویژه این شهرک نیز همپای دیگر مراکز اجتماعی کشور و حتی در سطح گسترده تری فروریخت. هجوم و اسکان مهاجران جنگ تحمیلی در بخشی از بناهای ساخته شده و یا در حال احداث شهرک و نیز سیاست کارخانه ذوب آهن در رهایی از قید و بند مسئولیت اداره ، حفظ و نگهداری شهرک که به صورت واگذاری ساختمانهای مسکونی به نیروهای شاغل و بازنشسته ساکن در این بناها و فروش به غیر محقق گردید، هویت شهرک مذکور را دگرگون ساخت. این تحول در سال 1360 با واگذاری اراضی شهر به سازمان زمین شهری آغاز گردید و کلیه تأسیسات و امکانات موجود در آن به شرکت تازه تأسیس ( عمران فولاد شهر) واگذار شد و شهرک مذکور با کسب امتیازات و ویژگیهای سیاسی و اداری شهری مورد سکونت طیف گسترده ای از خانواده های مهاجر و بعضاً بومیان منطقه لنجان که از وابستگی به کارخانه ذوب آهن به دور بودند قرار گرفت و با افتتاح شهرداری فولاد شهر در سال 1372 رسماً به جرگه شهرهای تحت اداره وزارت کشور درآمد.
در حال حاضر بافت جمعیتی فولاد شهر از تنوع گسترده ای برخوردار است و گروههای مهاجر تازه اسکان یافته در آن را می توان به صورت زیر طبقه بندی نمود:
1- شاغلان کارخانه ذوب آهن که پس از مهاجرت از زاد و بوم خویش روبه منطقه لنجان گذارده و پس از اشتغال در کارخانه مذکور در منازل سازمانی کارخانه در این شهر اسکان یافتند و سپس با خریداری منازل تحت اختیار خویش در این شهر سکونت دائمی گزیده اند .
2- مهاجرین جنگ تحمیلی که از آغاز جنگ و اشغال بخش قابل توجهی از سرزمین خوزستان بویژه شهرهای آبادان، خرمشهر و ... زاد و بوم خویش را ترک کرده و با مهاجرت به مناطق امن تر از جمله منطقه لنجان در ساختمانهای نوبنیاد شهر فولادشهر اسکان داده شدند و بعداض با آغاز سیاست کارخانه ذوب آهن در فروش املاک و مستغلات خود در این شهر اقادام به خرید جایگاههای خود از کارخانه و اسکان دائمی در فولاد شهر نمودند.
3- مهاجرین پس از انقلاب که مستقل از کارخانه ذوب آهن در این شهر اسکان یافته اند. این گروههای اخیر در دوران پس از انقلاب به واسطه رکود زندگی در زادبوم خویش و یا ناتوانی در تداوم زندگی و تأمین معاش زیستگاه سنتی خویش را ترک نمده و به امید دستیابی به اشتغال در کارخانه ذوب آهن و دیگر صنایع فعال منطقه به لنجان مهاجرت کرده و در شهرهای مختلف منطقه و بویژه فولاشهر که از امکانات ارزان تر جهت سکونت و زندگیبرخوردار بود اسکان یافتند.
4- روستائیان بومی لنجان از دیگر گروههای اسکان یافته در فولادشهر می باشند که پس از انقلاب به واسطه پائین بودن سطح زندگی و کاهش منابع و امکانات اشتغال در زادگاه خود به نسبت زندگی شهری و به امید بهره مندی از امکانات بهتر زندگی روستاهای خود را متروک گذارده و با مهاجرت درون منطقه ای راه شهرهای منطقه و بویژه فولادشهر را در پیش گرفته و در جایگاههای مذکور اسکان نموداند.
گروههای مهاجر مذکور در حال حاضر ضمن سکونت در فولادشهر جامعه اختلاط یافته ای را پدید آورده اند که به واسطه تنوع قابل توجه در ارزشها و هنجاری های اجتماعی و فرهنگی رایج خود که ریشه در شرایط زندگی آنان در زادبوم اولیه خویش دارد قادر به کسب هویت واحد و یکپارچه مبتنی بر محیط و شرایط تازه زندگی خود نگردیده اند و از همین رو ساختارهای اجتماعی و فرهنگی متزلزل و بی ثباتی را پدید آورده اند که به واسط غلبه جمعیتی قابل توجه عنصر مهاجر و عشایری تبار بختیاری تحت تأثیر ارشها و سنتهای قبیله ای رایج آنان قرار گرفته اند و به همین سبب باعث رواج نوعی دوگانگی و هرج و مرج در هویت گروههای ساکن در این شهر گردیده اند .
ماهیت اولیه فولاد شهر به عنوان یک شهر خوابگاهی نیز منجر به بی تفاوتی طراحان و برنامه ریزان شهرک مذکور نسبت به ایجاد ساختار اقتصادی لازم و مناسب و ایجاد امکانات و منابع اشتغال برای ساکنان شهرک در دروران وابستگی آن به کارخانه ذوب آهن گردیده بود، همین ضعف موجب گردیده است که این شهر در پی کسب استقلال از کارخانه و اسکان گروههای مختلف در آن از حداقل امکانات و منابع برای ایجاد ساختار اقتصادی و رواج فعالیتهای اقتصادی و اشتغال زا محروم بماند و به همین دلیل است که در حال حاضر ساکنان شهر در تأمین حداقل نیازهای اساسی زندگی خود به شدت به شهرهای پیرامون یویژه اصفهان و زرین شهر و بازار فعال آنها وابسته می باشند.
وجود دو نهاد ناهماهنگ شهرداری و شرکت عمران فولادشهر در رأس مدیریت شهر، عملکرد این نهادها به ویژه شرکت عمران فولادشهر و سیاستهای ناصوابی که مراکز مذکور را به دو نهاد موازی دو اداره شهر مبدل ساخته است شرایطی را پدید آورده اند که بر اساس آن نهادهای مذکور که قاعدتاً می بایستی مکمل یکدیگر در توسعه و عمران شهر باشند به رقیبی سرسخت و بعضاً خنثی کننده برای یکدیگر مبدل شده و همین امر روند توسعه شهر را با اختلال شدید مواجه ساخته است.
شهر فولادشهر بنا به مصوبات دولت مسئولیت پذیرائی و اسکان جمعیت مازاد برظرفیت ( سرریز ) شهر اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ اطراف را به عهده دارد و در این راستا شرکت عمران فولاد شهر با هدف اجرای طرحهای توسعه و تجهیز شهر برای اسکان جمعیت مذکور تأسیس گردیده است و این شرکت بنا به رسالت خویش می بایستی با اجرای مصوبات و طرحهای توسعه شهر پس از تکمیل عملیات ، احداث محلات و تجهیز نهادها و مراکز خدمات شهری، اقدام به واگذاری محلات مذکور به شهرداری نماید، لیکن در عمل و بر اساس روندی که مسئولین این شرکت در پیش گرفته اند شرایط به گونه ای دیگر و متفاوت از اهداف و وظایف محوله پدید آمده است. این شرکت در پروسه فعالیتهای خویش در احداث محلات و تجهیزات لازم شهری از تکمیل محلات و واگذاری به شهرداری شهر سرباز می زند و با نیمه کاره رها کردن طرحهای تکمیلی،عملیات مربوط به احداث بخش دیگری از محلات شهری را در پیش گرفته و به بهانه عدم تکمیل طرحهای در دست اجرا از واگذاری محلات مذکور ممانعت و خودداری می کند و از سوی دیگر شهرداری نیز به بهانه عدم تحویل محله ها و نبود مسئولیت خویش در قبال ارائه خدمات به ساکنان این محلات از انجام وظایف خویش غفلت می کند، در این میان متضرران واقعی این وضعیت مردمی هستند که با هزاران امید اقدام به خرید منازل مسکونی احداثی شرکت عمران فولادشهر و اسکان در این محلات نموده اند و به وسطه این شرایط قادر به بهره برداری از خدمات رایج شهری نشده اند. محله B6 بارزترین جلوه این شرایط ناگوار به شمار می آید و مردم ساکن در این محل به سبب عدم تکمین شرکت عمران فولادشهر در اجرای وظیفه خویش و تکمیل طرحهای محوطه سازی، فضای سبز و تجهیز خدمات شهری و در نهایت عدم واگذاری این محله به شهرداری از یک سود و بهانه شهرداری در عدم مسئولیت خویش در انجام وظایف و ارائه خدمات شهری به اهالی این محل از سوی دیگر از حداقل حقوق شهروندی خویش محروم مانده اند.
دیدگاه منفعت طلبانه ای که بر شرکت عمران فولاد شهر حاکم گردیده و نهاد مذکور را علیرغم ماهیت خدماتی خود به یک بنگاه اقتصادی غیرانتفاعی مشابه ساخته است، از عوامل اساسی بروز مشکلات متعددی است که روند زندگی در این شهر را مختل نموده اند. عملکرد سوءشرکت در تغییر خود سرانه کاربری مناطق مختلف و تبدیل زمینهای با کاربری آموزشی،فرهنگی، ورزشی و... به مراکز و ابنیه مسکونی و تجاری برای دستیابی به سود بیشتر سرنوشت طرحهای توسعه شهر را با ابهام جدی روبرو ساخته است. تداوم این اعمال منجر به افزایش بی رویه قیمت زمین و ساختمان و نیز عدم تعادل بین هزینه مسکن و توانایی مالی متقاضیان گردیده است و این درحالی است که نهادهای مذکور ( شرکت عمران فولادشهر و شهرداری ) بر اساس وظایف محوله خویش در اجرای طرحهای توسعه شهر هر یک سالانه مبلغی بالغ بر پانزده میلیارد ریال از بودجه کشور را می بلعند.
رکود در شهرک کارگاهی و خدماتی کاوه در حاشیه جنوبی شهر نیز که تنها منبع رواج فعالیتهای اقتصادی و مولد در شهر به شمار می آید از دیگر نتایج عملکرد ناصواب نهادهای مذکور در اداره شهر به شمار می آیند. زمینهای این شهرک بنا به سیاستهای حاکم بر شرکت عمران فولادشهر با نرخ بسیار بالا ارزش گذاری شده اند به صورتی که همین امر مانع عمده در جلب نظر سرمایه گذاران و رونق یابی این شهرک گردیده است.
شهرک کارگاهی خدماتی کاوه بنا به موقعیت جغرافیای ویژه خویش از پتانسیل های قابل توجهی در ایجاد رونق اقتصادی و رواج بازار اشتغال برای شهری که از حداقل ساختار اقتصادی محروم است برخوردار می باشد.
صنایع متعدد و بزرگ منطقه که در نزدیکی شهر قرار دارند گسترده ترین بازار مصرف تولیدات صدها کارگاه صنعتی در سطح استان و کشور به شمار می آیند و با مصرف هزاران قطعه تولیدات کارگاههای دور و نزدیک رونق و فعالیت آنها را تضمین می کند و در حالی که روزانه دهها قرارداد تولید و فروش قطعه بین کارگاههای متعدد مناطق دیگر و صنایع منطقه منعقد می گردد و از این رهگذر هزاران نفر شغل ایجاد گردیده است، متأسفانه در جوار این صنایع و بویژه کارخانه ذوب آهن رکود گسترده ای در شهرک کاوه حاکم گردیده است که دلایل آن عمدتاً گرانی زمین از سوی شرکت عمران فولادشهر و بالطبع عدم صرفه اقتصادی برای سرمایه گذار و نیز عدم احساس مسئولیت شهرداری در ایجاد تسهیلات وتبلیغات در جلب سرمایه گذاری دانسته می شود. تجربه های موفق شهرهای دیگر نشان می دهد که چنانچه نهادهای مذکور و بویژه شهرداری از مدیریت توانمندی برخوردار بود و با اجرای برنامه های همایشی ضمنن دعوت از سرمایه گذاران و اختصاص امتیازات ویژه برای جلب نظر آنان به معرفی استعدادها و امکانات موجود پرداخته می شد، این شهرک می توانست به عنوان تأمین کننده نیازهای اساسی کارخانجات منطقه بویژه کارخانه ذوب آن بخش قابل توجهی از جمعیت جویای کار شهر را جذب نموده و به عنوان محور قدرتمند ساختار اقتصادی شهر زمینه توسعه فعالیتهای مولد و اشتغال زا در این شهر را فراهم آورد. این مهم در صورت توجه مدیران کلان استان به این شهر و انجام اصلاحات لازم در عملکرد نهادهای مسئول شهر و مدیریت حاکم بر آنها و ایجاد زمینه های تسریع در طرحهای توسعه کاملاً دست یافتنی به نظر می رسد.
روند توسعه و گسترش حیات اجتماعی در فولادشهر در حالی به واسطه عملکرد ناصواب متولیان توسعه و مدیریت شهر در رکود کامل فرو رفته است که بر اساس مطالعات مربوط به اسکان جمعیت و طرحهای تصویبی این شهر به عنوان محور فولاد و در کنار دو شهرک کوچک بهارستان و مجلسی وظیفع اسکان سر ریز جمعیت اصفهان و شهرهای بزرگ اطراف را با پیش بینی 000/300/1 نفر جمعیت در سال 1359 به عهده دارد ولی آنچه در حال حاضر مشهود است روند کاهش در جمعیت مهاجرین متقاضی اسکان در این شهر و آغاز روند ترک شهر توسط جمعیت های ساکن در شهر می باشند که به روشنی در اسناد و مکاتبات اداره بازرگانی شهرستان در انتقال پرونده های مربوط به دفاتر ارزاق عمومی مشهود است، این حقیقت را بایستی به معنای شکست کامل طرحهایی دانست که از سوی برنامه ریزان و سیاستگذاران کلان در مورد فرجام شهر مذکور تدوین گردیده و سالانه مبلغی در حدود سی میلیارد ریال را بر ملت تحمیل می کنند.در حال حاضر جامعه فولادشهر به واصسطه ناهمگونی اجتماعی ناشی از چند وجهی بودن فرهنگی خود و عدم استقرار نهادهای اقتصادی اشتغالزا در سطح شهر به معضلات و آسیب های اجتماعی و فرهنگی هشدار دهنده مبتلا گردیده است، سهم این شهر از رشد 75% پدیده طلاق در طول یکسال ( 1379 – 1380 ) در حوزه اداره ثبت احوال زریین شهر به میزان 7/68 % می باشد، رواج گسترده بیکاری و فقر به وضوح در سطح جامعه مشهود است و آمارهای نگران کننده ای که از رشد پدیده های مخربی همچون بزهکاری، مفاسد اجتماعی و اخلاقی ، اعتیاد و ... در دست است چشم انداز مأیوس کننده ای را برای آینده این شهر رقم زده اند و به نظر می رسد چنانچه هر چه سریعتر اقدامات عاجل در رابطه با استقرار نیروهای کارآمد و آگاه به مسائل اجتماعی و فرهگی در سطح مدیریت شهر و ارائه برنامه های اصلاح طلبانه در جهت استفاده بهینه از پتانسیل ها و امکانات قابل توجه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موجود در شهر صورت نپذیرد جامعه ساکن در این شهر در آینده ای نه چندان دور با بحرانهای ویران کننده اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی گسترده ای روبه رو خواهد شد.
وجه تسمیه و قدمت
جمعیت
منبع: http://www.lenjan.ir