جنبش‌های اسلامی هند

طی چهار دهه اخیر رشد و گسترش اسلام گرایی و جنبش‌های اسلامی در كشور‌های مختلف مسلمان نشین،به یكی از مهم‌ترین موضوعات در عرصه‌های اجتماعی،‌فرهنگی،‌دینی و سیاسی تبدیل شده است. پیامدهای سیاسی این
پنجشنبه، 17 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جنبش‌های اسلامی هند
جنبش‌های اسلامی هند

نویسنده: جبار رحمانی(1)

 

مقدمه

طی چهار دهه اخیر رشد و گسترش اسلام گرایی و جنبش‌های اسلامی در كشور‌های مختلف مسلمان نشین،به یكی از مهم‌ترین موضوعات در عرصه‌های اجتماعی،‌فرهنگی،‌دینی و سیاسی تبدیل شده است. پیامدهای سیاسی این تحولات برای تاریخ مدرن این كشورهای مسلمان نشین و نتایج آن برای جهان غرب،‌ به همراه انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی غرب،‌ نقش مهمی در توسعه مطالعات جنبش‌های اسلامی داشته‌اند. كاربرد مفاهیمی مانند اسلام گرایی،‌بنیادگرایی اسلامی،‌ سلفی گری،‌مدرنیسم اسلامی و ...، بیانگر ریشه این مفاهیم در سنت‌های مطالعات غربی و به ویژه در شرق شناسی متاخر آن‌ها است. در ساختارهای ژئوپولیتیكی نظام فرهنگی غرب،‌ عموماً نوعی كلیشه سازی و یكسان سازی از تجارب متكثر و متنوع غیر غربی‌ها و به ویژه مسلمانان دیده می‌شود. این كلیشه سازی در ابهام و ناكارآمدی مفاهیم بنیادی مطالعات اسلامی دیده می‌شود. این ابهام در مفهوم اسلامی كه وجه مشترك این حوزه مطالعاتی است، به خوبی دیده می‌شود. «مفهوم اسلام [یا اسلامی]، به هر صورت كه تعریف شده باشد،‌به تنهایی برای توصیف تمام آن پدیده‌هایی كه به نام جوامع مسلمان شناخته می‌شوند، كفایت نمی‌كنند». (2) به سبب ناكارآمدی و ابهام مفاهیم اسلامی/اسلام در این مطالعات است كه گاه بر متون اولیه اسلامی،‌یا تاریخ سیاسی اسلامی و در مواقعی نیز بر متفكران مسلمان به عنوان مهم‌ترین منابع شناخت «جوامع اسلامی» تاكید شده است. در نتیجه این رویكردها، تجربه زیسته مسلمانان و شرایط تاریخی- اجتماعی آن‌ها در بر ساختن صورت بندی تاریخی از هویت و جامعه اسلامی شان معمولاً مورد توجه نبوده است. در رویكردهای متاخرتر است كه تاكید بر تاریخ فرهنگ و اجتماعی جوامع اسلامی و تاثیر زمینه‌ها و عوامل غیرمذهبی در برساختن مشخصه‌های یك اجتماع اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. (3)

مبانی و زمینه‌ها

1- ویژگی‌ها

در زمینه مطالعات جنبش‌های اسلامی،‌دو خصیصه كلی وجود دارد،‌خصیصه اول تاكید بر سرزمین‌هایی است كه اكثریت مسلمان دارند و در فضای عمومی به مثابه كشوری مسلمان شناخته شده‌اند . در نتیجه سرزمین‌های دارای اقلیت مسلمان، در حاشیه قرار گرفته و به آن‌ها كمتر توجه شده است. خصیصه دوم نیز تاكید بر نوعی تاریخ نگاری سیاسی و نخبه گرایانه در فهم این جنبش‌ها است. به همین سبب عموماً داده‌های سیاسی و اطلاعات مربوط به نخبگان سیاسی و مذهبی مسلمانان،‌مبنای اصلی شناخت و تحلیل جنبش‌های اسلامی است. (4) در چنین فضای مطالعاتی، می‌توان وضعیت مطالعات جنبش‌های اسلامی هند را بهتر فهمید. عموما در مطالعات عمومی راجع به نهضت‌های اسلامی و جنبش‌های اسلامی،‌توجه بسیار محدود و‌اند كی به هند شده و اسلام هندی در حاشیه این متون قرار دارد. (5) البته موقعیت حاشیه بردگی و بی توجهی به تجربه هند در جهان اسلام،‌ صرفاً در حوزه مطالعات مدرن در باب اسلام نیست،‌بلكه در قرن بیستم و پس از فروپاشی قدرت‌های سیاسی مسلمانان هندی و تمركز جریان‌های سیاسی،‌ اقتصادی و مذهبی مسلمانان در خاورمیانه،‌این حاشیه بودگی بیشتر دیده می‌شود(6)، به همین سبب هم در جریان‌های اتحادگرایی اسلامی، یكی از بزرگان مسلمانان هند به نام ابوالحسن علی الندوی،‌كه یك روحانی سلفی از مدرسه ندوه العلمای لاكنو بود، در كنفرانس‌های بین المللی خواهان به رسمیت شناختن سنت ویژه هندی در فرهنگ اسلامی از سوی جهان عرب بود و در سال 1951، به نقد وهابیت به خاطر نادیده گرفتن دستاوردهای مسلمانان هندی پرداخت. (7) دلایل اصلی این بی توجهی به هند،‌ هم در جهان اسلام و در مطالعات اسلامی و پژوهش‌های جنبش‌های اسلامی عبارتند از: دلیل اول،‌ موقعیت جغرافیایی هند و دور بودن آن از كانون تحولات اسلامی (یعنی خاورمیانه) است و دلیل دیگر،‌اقلیت بودن مسلمانان این كشور و در نتیجه شناخته شدن هند به كشوری هندو است؛‌و دلیل سوم، حضور كم رنگ تر مسلمانان هندی طی چند دهه اخیر در تحولات جهان اسلام است. با این وجود،‌شبه قاره هند (با در نظر گرفتن پاكستان و بنگلادش)،‌یكی از مهم‌ترین كانون‌های تمدن اسلامی از قرن شانزدهم تا قرن 19 بوده است. از لحاظ جمعیت شناختی نیز جمعیت مسلمانان این سه كشور كه همه آن‌ها را می‌توان ذیل مفهوم عام اسلام شبه قاره یا مسلمانان شبه قاره دسته بندی كرد،‌ درصدد قابل توجهی از جمعیت مسلمانان دنیا است. (8)

2-پدیده اجتماعی

با توجه به مقدمه بالا،‌برای فهم تجربه جنبش‌های اسلامی در كشورهای مختلف می‌بایست آن را به مثابه یك «پدیده اجتماعی تام»‌(9) در نظر گرفت. این جنبش‌ها به مثابه یك پدیده اجتماعی هستند كه در زمینه اجتماعی و سیاسی خاصی در تعامل میان میراث اسلامی و عوامل جامعه شناختی خاص گروهی از مسلمانان برساخته می‌شوند و تاریخ فرهنگی خاص خود را دارند. در نتیجه صفت اسلامی،‌بیش از آن كه دال بر شباهت آن‌ها باشد،‌بیشتر یك لفظ
مبهم است كه در عمل بسته به نوع و شرایط اجتماع مسلمانان، مدلول‌های خاص خود را پیدا می‌كند. به عبارت دیگر،‌اسلام یا اسلامی بودن به معنای عامل اصلی و یا تنها عامل برساختن هویت اسلامی یا جامعه اسلامی نیست،‌و اسلام در مفهوم اجتماعی‌اش،‌موضوع منفردی نیست كه خودش تعیین كننده رفتار و رسوم یك جامعه باشد، بلكه كلمه‌ای است كه می‌تواند برای اشاره كردن به مفاهیم خاص، سمبل ها، و تشریفات خاصی به كار رود كه به شكل گیری خودآگاهی جمعی انواع جوامع اسلامی كمك كرده‌اند ،‌ولی در عین حال خودشان بدون كمك اسلام و در بستر میراث غیرمذهبی آن جوامع به وجود آمده‌اند . (10)
براساس این نگاه،‌شناخت جنبش‌های اسلامی هند، مستلزم شناخت ویژگی‌های خاص فرهنگ اسلامی دراین كشور به مثابه پدیده اجتماعی تام است. برای این كار لازم است به ویژگی‌های ساختاری و بنیادین فرهنگ اسلامی در هند،‌الگوهای تحولات تاریخی آن،‌كنش گران اصلی این فرهنگ و در نهایت زمینه‌های معاصر ظهور و گسترش جنبش‌های اسلامی در هند توجه شود. به نظر می‌رسد فهم دقیق دلالت‌ها و معنای عناصر مختلف در جنبش‌های اسلامی هند، معطوف به شناخت این چهار موضوع باشد،‌زیرا از خلال آن‌ها فرهنگ اسلامی هند (هم به مثابه فرهنگی متمایز از فرهنگ اسلامی در سایر جوامع اسلامی و هم به مثابه یك فرهنگ كلان كه در بطن خود، اشكال متكثر و متنوعی از فرهنگ اسلامی را به صورت خرده فرهنگ‌های اسلامی هندی به وجود آورده و در طی تاریخ شاهد تحول آن‌ها بوده است)، صورت بندی امروزی خود را دارد. نتایج حاصل از این عوامل نقش مهمی در شكل دادن به تجربه خاص هندی‌ها از جنبش‌های اسلامی و محتوای آن‌ها داشته است، هنوز نیز صورت بندی جنبش‌های اسلامی در هند،‌بیش از همه ریشه در همین مولفه‌های بنیادی اسلام هندی دارد. ضمن این كه باید توجه داشت كه جنبش‌های اسلامی در هند،‌به دلایلی كه در ادامه این مقاله بدان‌ها اشاره خواهد شد، بازنمای تمام بخش‌های اسلامی هند و كلیت فرهنگ اسلامی هند نیستند،‌ بلكه آن‌ها در گستره محدودی از لایه‌های درونی این جوامع حضور و بروز دارند،‌البته نقش سیاسی مهمی در تحولات مسلمانان هند داشته‌اند.

3- منشأ اسلام

در باب منشأ اسلام در هند باید توجه كرد كه اسلام در هند،‌ برخلاف بسیاری دیگر از سرزمین‌های اسلامی محصول قدرت شمشیر نبوده است، در این سرزمین،‌گسترش اسلام،‌بیش از همه مدیون صوفیان و عرفای اسلامی است. رویكرد آنها به اسلام و نگرش تساهل مدارانه آن‌ها به سایر ادیان و برخی ویژگی‌های ناشی از تصوف اسلامی،‌عامل مهمی در گسترش اسلام در هند بوده است. جنگاوران و نظامیان، مهاجران كوتاه مدت و بعدها،‌حكام هند بودند،‌اما بدنه اصلی جامعه اسلامی هند، وام دار صوفیان محسوب می‌شد. (11) همان طور كه در ادامه این مقاله خواهیم دید،‌هنوز هم رهبران مسلمانان هند،‌ عموما ریشه در سنت صوفیانه و فرقه‌های تصوف دارند. علما و فقها،‌گروه‌های متاخر در میان مهاجران مسلمان به هند محسوب می‌شوند،‌حضور پررنگ آن‌ها را می‌توان در دوران استقرار حكومت‌های اسلامی و تحت حمایت‌های آن‌ها دید. قشر اجتماعی - حرفه‌ای علما،‌ در رابطه با حكومت‌های اسلامی شكل گرفته و بسط یافتند. در دوران ‌های پس از استقرار حكومت‌های اسلامی در مناطق مختلف هند،‌ آن‌ها به تدریج نقش كلیدی در سرنوشت این حكومت‌ها به دست آوردند. به همین سبب در حكومت مغولان، حضور پررنگ آن‌ها را می‌توان از دوران او رنگ زیب به بعد دید. (12) و همچنین در حكام او ده نیز،‌ از زمان استقرار حكومت شیعی اوده و دوران آصف الدوله آن‌ها وارد ساختار قدرت سیاسی و مذهبی شدند (جان كوئل در كتابش به خوبی فرایند اغاز حضور،‌گسترش نفوذ و سرانجام این گروه از متخصصین دین را در حكومت شیعی او ده نشان داده است. (13)
مهم‌ترین مولفه دوران ورود و استقرار فرهنگ اسلامی به هند از سال 92ق/ 711 م كه برای اولین بار محمد بن قاسم وارد قلمرو سند شد،‌مواجهه با اكثریت جمعیت شناختی مردم بومی و هندو مذهب بود. نحوه تعامل با این اكثریت جمعیت شناختی «كافران»،‌ نقش بسیار مهمی در سرگذشت تاریخی اسلام و جنبش‌های اسلامی در هند،‌حتی تا دوران امروز داشته است. همان طور كه گفته شد ورود اسلام و گسترش آن درهند بیش از همه تحت تاثیر صوفیان و حكام اسلامی بود. در نتیجه دو خصیصه اصلی فرهنگ اسلامی هند عبارت‌اند از تاكید بر رویكردهای صوفیانه و تساهل عرفانی در زمینه گسترش فرهنگ اسلامی و همچنین تاكید بر رویكردهای سكولار در عرصه سیاست و حكومت،‌ برای استقرار فرهنگ اسلامی و قدرت سیاسی آن در جامعه‌ای با اكثریت غیرمسلمان. (14) حضور هندوها در دریای اسلامی و حرمسرای شاهان بزرگ مانند اكبرشاه و همچنین گسترش رویكرد وحدت وجود عرفانی و در مواردی موحد دانستن هندوها در سنت‌های عرفانی هند در كارهای كسانی مانند داراشكوه و تلاش برخی از متفكرین مسلمان برای تلفیق همه ادیان در یك بستر مشترك مانند كارهای اكبرشاه و كبیر، ناشی از این دو خصیصه اصلی و بیانگر آن می‌باشند. (15) هنوز هم فرهنگ اسلامی در جامعه هند براساس این دو خصیصه، یعنی تساهل نخبگان سیاسی مسلمان و رویكرد عرفانی و درهم آمیزانه در بدنه مسلمانان و صوفیان مورد توجه آن‌ها به حیات تاریخی اش ادامه می‌دهد.

4- كنشگران اصلی

در یك دسته بندی كلی، كنش گران اصلی فرهنگ اسلامی هند از دوران گذشته تا امروز عبارت‌اند از صوفیان درباریان و ملاكین،‌علما، عامه و بدنه جامعه سنتی اسلامی و در نهایت قشر جدید و طبقه متوسط مسلمانان شهری،‌جنبش‌های اسلامی در هند را باید در رابطه با این قشربندی در نظر گرفت زیرا میزان نفوذ این جنبش‌ها در اقشار مختلف متفاوت است. هر چند امروزه شاهزاده‌ها و نواب زاده‌های مسلمان هنوز وجود دارند،‌اما آن‌ها دیگر قدرتی ندارند و بیشتر وام دار میراث فرهنگی و خاطره تاریخی اجدادشان هستند. اما از لحاظ جمعیت شناختی، تجربه اسلامی در بدنه جامعه مسلمانان هند،‌همچنان حول محور خانقاه‌ها و سنت‌های صوفیانه است و قشر متوسط شهری نیز به این رویكرد اسلامی نزدیك تر هستند و در نهایت علمای اسلام،‌كه هنوز در جهان اهل سنت در برخی مراكز مهم دینی حضور دارند و در جهان تشیع،‌در حاشیه جامعه شیعی هند دیده می‌شوند،‌نقشی مهم دربرخی عرصه‌های حیات مسلمانان هند و گروه‌هایی از ان‌ها دارند،‌كه البته از این میان،‌علما بیش از همه قدرت ونفوذ سیاسی در بخش‌های سنتی جامعه اسلامی هند در مناطق شهری دارند، ولی این به مفهوم موقعیت برتر آن‌ها در حیات فرهنگی و دینداری عملی مردم نیست،‌درحالی كه اقشار پایین و روستایی مسلمان هند،‌ هنوز بیش از همه وابسته به پارادایم دینداری صوفیانه و مرقد محور هستند. (16) از سوی دیگر در قشربندی مسلمانان هند،‌یك تفكیك معنادار وجود دارد. از نگاهی دیگر می‌توان گفت كه مسلمان هند، به طور تاریخی شامل یك گروه نخبه (اقتصادی،‌سیاسی و مذهبی) و بدنه عامه مسلمانان می‌شود. نخبه‌ها كه عموماً تبار اشراف فرهنگی و به ویژه منشأ غیرهندی دارند، به مثابه مجموعه‌ای از خرده كاست‌های اشراف مسلمان شكل گرفته و هنوز به حیاتشان ادامه می‌دهند. از سوی دیگر بدنه عامه و عوام مسلمان، عموماً منشأ هندویی و از كاست‌های پایین هندوها هستند كه فرهنگ پیشین خود رادر فرهنگ جدیدشان به خوبی بازتولید كرده‌اند . این الگو هنوز در جامعه مسلمانان هند دیده می‌شود.
در نتیجه تعاملات كنش گران جامعه اسلامی در طی تاریخ اسلامی هند،‌ فرهنگ خاصی در میان مسلمانان شكل گرفته كه می‌توان آن را اسلام هندی دانست. اسلامی كه محصول تركیب باورها و عقاید اسلامی با میراث فرهنگی ترك،‌عرب و بالاخص فارس در بستری از چارچوب‌های شناختی و میراث فرهنگی هندی است. در نتیجه سنت اسلامی هند، به شدت رنگ و بوی هندی و فارسی دارد. این خصیصه در فهم تمایزات جدی جنبش‌های اسلامی و جریان‌های اسلامی (بالاخص عرفان اسلامی) در عرصه شبه قاره نسبت به سایر نقاط جهاان اسلام مهم است . مولفه سوم در فهم ویژگی‌ها و الگوهای اسلام هند،‌ ناشی از ویژگی‌های تاریخ اسلامی هند است. از قرن ق5ق/ 11. به بعد به واسطه حضور گسترده تر نظامیان مسلمان و تشكیل حكومت ‌های اسلامی در هند،‌ تاریخ اسلام در هند به واسطه حمایت حكام مسلمان رنگ و بوی دیگری گرفت. مهم‌ترین خصیصه تاریخ اسلامی هند آن است كه جامعه اسلامی هند و قدرت سیاسی عظیم آن، محصول قدرت سیاسی اقلیت كوچك مسلمانان بر اكثریت وسیع هندوها بوده است. مسلمانان هند همیشه در مقام اقلیت بوده و خواهند بود. تا پایان قرن نوزدهم،‌قدرت سیاسی و اقتصادی در سرزمین هندو بالاخص قلمرو حكام مسلمان آن، در دست سه دسته قرار داشت: ملاكین،‌تجار و درباریان. مسلمانان درصد بالایی از این گروه ها،‌ به ویژه ملاكین و درباریان كه قدرت بیشتری هم داشتند، را دارا بودند. به عنوان مثال در مراكز اصلی شهری از جمله ایالت اثارپراوش، مسلمانان دو سوم زمین‌ها را در تملك شان داشتند و حتی در سال 1882 نیز در حدود 35 درصد پست‌های حكومتی را در دست داشتند. (17) در نتیجه این ساختار سیاسی قدرت اقلیت مسلمانان،‌ویژگی مهمی در تاریخ اجتماعی آن‌ها شكل گرفت،‌یعنی خصلت شهری مسلمانان هند، اجتماعات و مراكز مسلمان هند بیش از همه مبتنی بر مراكز شهری قدرت بودند. به همین سبب مسلمانان بالاترین نسبت شهرنشینی را در میان اجتماعات مختلف هندی دارند. (18)

5-تحولات

سیر تاریخی مسلمانان هند، از قرن هفدهم به این سو و بالاخص با سیطره كامل كمپانی هند شرقی در سر تا سر هند در نیمه اول قرن 19 و حكومت آن تا زمان استقلال در 1947، دچار چرخشی بنیادین شد. سیطره انگلیس بر هند به معنای پایان قدرت مسلمانان و شروع افول و انحطاط آن‌ها بود. طی دوران 1851‌(انقلاب هند)(19) و 1947 (استقلال هند) مسلمانان در تمام عرصه‌های سیاسی، اقتصادی،‌فرهنگی و حتی مذهبی دچار انحطاط شدند،‌كه از یك سو ناشی از سیاست انگلیس در قبال مسلمانان و سركوب آن‌ها و از سوی دیگر به دلیل از دست دادن منابع مهم قدرت و ثروت بود. به همین سبب بعد از انقلاب 1857 كه بیانگر آخرین تلاش مسلمانان برای احیای امپراتوری اسلامی و حذف بیگانگان انگلیسی بود (به همین سبب انگلیسی‌ها نام آن را شورش گذاشتند)، حكومت انگلیس در برنامه‌ای دقیق،‌ زمینه‌های فروپاشی بنیان ‌های قدرت مسلمانان را ایجاد كرد. از این زمان به بعد ایده حكومت اسلامی هند به عنوان یك نوستالژی و یك آرمان،‌همچنان در ذهن و خاطره مسلمانان هند نهادینه شد. در نتیجه این فروپاشی بنیان‌های سیاسی و اقتصادی جامعه اسلامی هند، به تدریج مراكز فكری و علمی آن‌ها و به ویژه حوزه‌های علمیه كه وابسته به این منابع بودند نیز دچار انحطاط شدند و تلاش برای احیای آن‌ها در قرن بیستم دچار موانع بسیاری بود.
نحوه مواجهه مسلمانان، پس از 1857 نسبت به انگلیس، تاثیر مهم در نحوه واكنش آن‌ها به سایر پدیده‌های مدرن در یك و نیم قرن بعدی و بطور خاص در صورت بندی جنبش هیا اسلامی و اصلاح گری‌های دینی داشت.
برخی از نخبگان مسلمان پس از افول مغولان و انقلاب 1857 تلاش كردند با نزدیك شدن به انگلیس اوضاع شان را بهبود بخشند كه به واسطه تحولات بعدی این سیاست تغییر كرد. نخبگان مسلمان به تدریج سیاست وفاداری نسبت به بریتانیا و انجام اصلاحات سیاسی در كنار پذیرش سلطه انگلیس را كنار گذاشتند. سیاست‌های بریتانیا نسبت به مسلمانان، افزایش فعالیت‌های هندوها و اغاز جنبش‌های استقلال طلبی ملی هند، از جمله عواملی بودند كه رهبران سیاسی و مذهبی مسلمانان را به اتخاذ سیاستی ضدبریتانیایی واداشتند. به ویژه سیاست‌های بریتانیا نسبت به نخبگان مسلمان نقش مهمی در تغییر گرایش آن‌ها در روی آوردن به مبارزه علیه بریتانیا داشت. بریتانیایی‌ها معتقد بودند نخبگان مسلمان هند،‌ همواره آرزوی احیای امپراتوری مغولان كبیر را در سر می‌پروراند، لذا به هر وسیله‌ای باید مانع به قدرت رسیدن آن‌ها شد. از این رو دولت بریتانیا تعداد مسلمانانی را كه در دستگاه حكومتی و شورا فعالیت می‌كردند،‌به شدت كاهش داد. تبعیض‌های بریتانیا نسبت به مسلمانان در نهایت موجب افزایش خشم آن‌ها و بالاخص علمای مسلمان نسبت به انگلیسی‌ها شد. (20)‌در سیاست گذاری‌های انگلیس در هند، مجموعه تحولات زیر سبب دور شدن هر چه بیشتر مسلمانان از قدرت و نظام مدرن در هند شد،‌عبارت بودند از: 1) نظام آموزشی مدرن انگلیسی زبان و تبدیل آن به معیاری برای كسب شغل دولتی،‌ 2) اصلاحاتی در نظام بوروكراسی و افول قدرت نخبگان مسلمان در آن، 3) حكومت انتخابی كه زمینه‌ای بود برای افزایش قدرت جمعیت اكثریت یعنی هندوها و افول مسلمانان 4)احیای هندوئیسم. (21) البته وضعیت مالی خوب مسلمانان و میراث اقتصادی آن‌ها از دوران حكومت‌های اسلامی ،‌عامل مهمی شد برای این كه نخبگان مسلمان چندان تمایلی به نظام سیاسی- اقتصادی جدید نداشته باشند و هر چه بیشتر در فضای سنتی و میراث اقتصادی آن‌ها از دوران حكومت‌های اسلامی،‌عامل مهمی شد برای این كه نخبگان مسلمان چندان تمایلی به نظام سیاسی- اقتصادی جدید نداشته باشند و هر چه بیشتر در فضای سنتی و میراث بر جای مانده در آن، حیات شان را سامان دهی كنند. در برخی موارد این سیاست منفی نسبت به بریتانیا،‌همراه با نوعی توجیه شرعی مبنی بر حلال نبودن امور مرتبط به آن‌ها و اكراه در آموختن زبان انگلیسی بود. (22) البته اشرف نشان داده كه این نگرش منفی به بریتانیا،‌ بالاخص در نسل‌های جدید مسلمانان به شدت متغیر است و در همه لایه‌ها و اقشار مسلمانان و نسبت به همه پدیده‌های مدرن به یك شكل نیست. (23)

6- ایده حكومت

انحطاط پس از 1857 و شرایط احیای هندوئیسم،‌سبب رشد هر چه بیشتر نوستالژی حكومت اسلامی و فاصله گرفتن از عناصر مدرن شد. از نیمه قرن بیستم به این سو بود كه با وخیم تر شدن اوضاع مسلمانان،‌آن‌ها تلاش كردند هر چه بیشتر به نظام و فرهنگ مدرن بریتانیایی هندی نزدیك شوند. این مساله به طور متناقضی در جریان استقلال هند و به ویژه نیمه اول قرن بیستم خودش را نشان داد. تلاش جریان استقلال ، مبتنی بر ایجاد هویتی مختلط برای تمام گروه‌ها و اجتماعات هند بود و از سوی دیگر قدرت روز افزون ناسیونالیسم هندی و پیوند یافتن آن با هویت مذهبی،‌ سبب شد هویت‌های مذهبی با نوعی ناسیونالیسم آمیخته شود. در نتیجه نوستالژزی حكومت و هویت مستقل اسلامی به عنوان تنها راه نجات مسلمانان، هر چه بیشتر امكان رشد یافت. (24)
این زمینه رشد ملی گرایی مستقل اسلامی در هند، هرماه با سیاست‌های بریتانیا برای گسترش آن و جهت دهی جریان‌های اسلامی به سمت تاكید بر كشور مستقل اسلامی(25)، منجر به تمایل مسلمانان و بالاخص رهبرانی مانند محمد علی جناح به تشكیل سرزمین مستقل مسلمانان هند شد،‌كه در نهایت با تشكیل كشور پاكستان (شرقی و غربی) به ثمر نشست. این اتفاق مهم تاریخی به تعبیری، تیر خلاصی بود بر پیكر نیمه جان جامعه اسلامی هند. (26) این جدایی بیش از همه به نفع هندوها شد و مهم تر از همه بیشترین ضربه را بر پیكر مسلمانان هند زد. در جریان مهاجرت ‌های مسلمانان از هند به پاكستان علاوه بر یك میلیون كشته،‌بخش اعظمی از سرمایه‌های مسلمانان از دست رفت و مهم تر از همه آن كه بخش زیادی از نخبگان مسلمان از هند مهاجرت كردند و مسلمانان باقی مانده در هند را به یك پیكر ضعیف تر تبدیل كردند. برخی از رهبران مانند مولانا ابوالكلام آزاد كه به شدت با ایده پاكستان مخالف بود، به خوبی پیامدهای این جدایی را برای مسلمانان هند در مباحث شان بیان كرده‌اند . ابوالكلام آزاد طی سخنرانی خود برای گروهی از مسلمانان اتارپرادش كه عازم پاكستان بودند گفت:
«شما اكنون در حال ترك سرزمین مادری خود هستید. آیا به عواقب آن‌اند یشیده‌اید؟ این مهاجرت‌های پی در پی شما،‌مسلمانان هند را ضعیف می‌كند. زمانی فرا خواهد رسید كه نواحی و مناطق مختلف پاكستان هویت‌های مجزایی برای خود ادعا می‌كنند. بنگالی،‌پنجابی، سندی و بلوچی،‌همه ممكن است خود را قومی مجزا بنامند. در چنین اوضاعی آیا موقعیت شما از یك مهمان ناخوانده بهتر است؟‌هندوها فقط ممكن است مخالفان مذهبی شما باشند، اما مخالفان منطقه‌ای و ملی شما نیستند. شما می‌توانید خود را با این وضعیت سازگار كنید..»(27)
بازمانده ایده حكومت مستقل اسلامی،‌ هنوز در منطقه كشمیر و جریان‌ها و جنبش‌های اسلامی آن وجود دارد كه به بدنه و ریشه جامعه اسلامی هندضربه وارد می‌كند. آن چه كه برای مسلمانان هند بعد از جدایی پاكستان رخ داد،‌نقش مهمی در شكل دهی به پروبلماتیك جنبش‌های اسلامی هند ایفا كرد. از جمله آن ها،‌تاكید و تلاش برای تعریف هویت هندی- اسلامی برای مسلمانان هند در راستای ایجاد انسجام آن‌ها با بدنه جامعه كلان هندی،‌تلاش برای جلب هر چه بیشتر اعتماد جامعه هندی به مسلمانان و مشاركت بیشتر آن‌ها در عرصه‌های عمومی و مهم تر از همه تاكید بر دموكراسی به مثابه فرایندی برای ارتقای موقعیت مسلمانان. (28) همان طور كه گفته شد مسلمانان اقلیت بزرگی در هند هستند،‌كه شیعیان نیز اقلیتی در این اقلیت (معمولا 10 تا 12 درصد) محسوب می‌شوند. با این وجود شیعیان،‌بالاخص در قلاب اسماعیلیه،‌نقش مهمی در دوران آغازین ورود اسلامی به بدنه جامعه اسلامی هند داشتند. بعدها در قلمرو دكن و جنون هند،‌مهم‌ترین حكومت‌های اسلامی مانند قطب شاهیان،‌ عادل شاهیان،‌ و حكام بیجاپور، تحت تاثیر فرهنگ شیعی بودند. هم چنین آخرین و مهم‌ترین حكومت اسلامی در شمال هند،‌ بعد از مغولان،‌ حكام نیشابوریه شیعی اوده بودند. علاوه بر این‌ها به واسطه نفوذ فرهنگ فارسی و ایرانی در دربارهای حكام اسلامی و بالاخص مغولان هند،‌شیعیان ایرانی نفوذ بالایی در این دربارها داشتند. در مجموع شیعیان به طور منطقه‌ای نقشی كلیدی در تحولات اسلامی هند داشتند.

7-صورت بندی گفتمانی

مطالب قبلی بیانگر شرایط تاریخی و زمینه‌های اجتماعی شكل گیری خصیصه‌های اسلام هندی و مولفه‌های اصلی آن بود. مسلمانان و جنبش‌های اسلامی هند از نیمه دوم قرن 19 تا پایان قرن بیستم،‌ بر بستری از این میراث سنتی و اجتماعی،‌فعالیت‌ها و گفتمان‌های خاص خودشان را خلق كردند. همان طور كه گفته شد جنبش‌های اسلامی،‌مفهومی است كه بیش از همه ریشه در زمینه‌ها و دغدغه‌های سیاسی دارد، به همین سبب در میان تكاپوها و جنبش‌هایی كه در بدنه جامعه اسلامی برای انطباق با شرایط جدید و حل بحران‌های مسلمانان هند شكل گرفته،‌آن‌هایی كه پیامدهای سیاسی و آشكار داشته‌اند مورد توجه قرار گرفته‌اند . در حالی كه جنبش‌ها و حركات و پویایی‌هایی كه در بدنه ی عمومی جامعه اسلامی هند (مانند جنبش‌های صوفیانه مردمی یا گسترش روند درهم آمیزی سنت اسلامی با سنت‌های هندویی و مدرن در بدنه جامعه كه تاثیر زیادی بر تجربه زیسته دین داری اسلامی در هند دارند) رخ می‌دهند،‌چندان مورد توجه نبوده‌اند .
براساس سنت رایج در این گونه مطالعات، در این مقاله نیز بر جنبش‌هایی كه ذیل پروبلماتیك‌های سنتی جنبش‌های اسلامی مهم شمرده می‌شوند، تاكید خواهد شد، اما باید توجه كرد پویایی حیات دینی اسلام در هند،‌ فراتر از این جریان‌ها بوده و هنوز در بدنه جامعه اسلامی مهم‌ترین گفتمان دینی،‌همان گفتمان تساهل گرایی تصوف اسلامی با رویكردهای درهم آمیزانه آن است كه در نهایت امكان همزیستی و حیات فرهنگی مسلمانان و عامه آن‌ها را در بدنه و بستر فرهنگ هندویی فراهم می‌كند.
قبل از برشمردن این جنبش‌ها،‌لازم به ذكر است كه چند مولفه اصلی درصورت بندی گفتمان ‌های اسلامی هند اهمیت كلیدی داشتند. مولفه اول،‌رویكرد اصلاح دینی و پاك دینی و بازگشت و احیای اسلام اصیل است كه از همان قرن هجدهم و در واكنش به اصلاحات دینی اكبرشاه شروع شد و در جنبش‌های مدرن اسلامی نیز تداوم یافت. مولفه دوم،‌رویكرد سیاسی آن‌ها به نوستالژی حكومت اسلامی است كه تا قبل از استقلال هند رواج داشت،‌ اما بعد از جدایی پاكستان،‌این رویكرد تقریباً به حاشیه رفته است. امروزه اصلاح دینی و احیای آموزه‌های اصیل و بازگشت به نص دین،‌دغدغه اصلی جنبش‌های دینی است. برجسته شدن هویت‌های اجتماعی- دینی زمینه‌ای شد برای رشد مولفه سوم،‌یعنی تلاش برای برجسته كردن مرزهای هویت دینی در بستر جامعه هندی و در انسجام با آن،‌یعنی تلاش برای تعریف هر چه بهتر و فعالانه تری از "مسلمان هندی". در نتیجه محتوای كلامی و مخاطب قرار دادن ضمنی و آشكار سایر فرقه‌ها و ادیان،‌در تمام جنبش‌های اسلامی هند دیده می‌شود،‌بالاخص در رویكرد علمایی كه وجه كلامی آن برجسته تر است. این رویكرد گاه سایر فرقه‌های اسلامی (از جمله تشیع) را هدف نهایی طرد و تكفیر خود قرار می‌داد. در مقابل رواج رویكردهای مدرن از نیمه دوم قرن بیستم،‌سبب شد تلاش گسترده‌ای نیز در برخی از این جنبش‌ها از جمله جنبش علیگر برای مدرن كردن اسلام صورت بگیرد. با توجه به این شرایط می‌توان به خوبی زمین ها، دغدغه‌ها واهدف هر كدام از این جنبش‌ها ی اسلامی هند را فهمید.

پیشگامان و رهبران اصلی

در جنبش‌های اسلامی هند،‌رهبران اصلی این جنبش،‌ به ویژه در طیف سنتی آن،‌ریشه در گفتمان‌های صوفیانه و تركیب آن با سلفی گری اسلامی داشته‌اند . مهم‌ترین این رهبران از زمان فعالیت‌های اكبرشاه در قرن شانزدهم و جریان دین الهی او، درعرصه اسلامی هند وارد عمل شدند. به عبارت دیگر نهضت‌های اصلاحی اسلامی با گرایش سنت گرایی سلفی،‌در هند توسط شیخ احمد سرهندی (1624-1564) شروع شد و توسط شاگردان او ادامه یافت.

1- شیخ احمد سرهندی (1624-1564):‌بنیان گذار جنبش‌های اصلاحی سلفی

شیخ احمد در سرهند (29)‌در پنجاب شرقی هند متولد شد. او در جوانی به شیوه سنتی اموزش‌های دینی را از پدرش شیخ عبدالاحد صوفی به دست آورد. دانش بالای او در علوم دینی سبب دعوت شدنش به دربار اكبرشاه مغول شد. در سال 1599 به دهلی رفت و با نخستین صوفی نقش بندیه،‌خواجه عبدالباقی كه به هند آمده بود،‌ملاقات كرد و به جرگه این فرقه در آمد و به سرعت به پیر این طریقت تبدیل شد و كتبی را در آن زمینه نوشت. علی رغم دغدغه‌های سنت‌های صوفیانه،‌او به خاطر تاكید ش بر شریعت و كاربرد آن توسط حكومت و پاكسازی اسلام از آن چه كه خرافات و بدعت‌های هندوها می‌نامید،‌ شهرت یافت. او به عنوان «مجدد هزاره دوم»‌شهرت یافت. مهم‌ترین اثر او «مكتوبات امام ربانی»‌بود كه جایگاه مهمی در‌اند یشه اسلامی هند از گذشته تا به امروز داشته است. ‌اند یشه‌های او در قرن 17، هم مورد استقبال و هم مورد طرد و نفی فراوانی قرار گرفت. او به شدت با دین الهی اكبرشاه مغول مخالفت كرد و نقدهای او به جایگاه نامناسب اسلام در سیاست،‌ سبب شد مدتی نیز در زمان امپراطور جهانگیر در سلا 1619 به زندان بیافتد. او به شدت منتقد رویكرد وحدت وجودی عرفان ابن عربی در هند بود و در مقابل آن ایده وحدت شهود را مطرح كرد. او معتقد بود كه درمرحله نهایی عرفان (فنا) انسان متوجه خواهد شد كه تنها راه درك حقیقت الهی،‌ اجرای دستورات شریعت است. رویكردهای او سبب طرد و افول نگرش تساهل آمیز مسلمانان نسبت به هندوها شد كه اوج آن را می‌توان در دوره اورنگ زیب دید. امروزه مرقد او در سرهند،‌ زیارت گاهی برای مسلمانان است. (30)

2-شاه ولی الله دهلوی (1762-1702): پدر سلفی گری در اسلام هندی

شاه ولی عالم اسلامی و صوفی بزرگی است كه در زمان افول و انحطاط قدرت امپراتوری مغولان هند وارد عرصه شد. او نیز ریشه در سنت عرفانی داشت و به همین سبب در كتاب فیوض الحرمین می‌نویسد:‌«من خودم را در خواب،‌قائم الزمان دیدم» (31) و خود را تحت عنایت خاص خدا و پیامبرش برای اصلاح گری می‌داند. او در مواجه با افول و بی عدالتی رایج در هند،‌راه حل اصلی را «گسترش اسلام و احیای شعائر اسلامی» می‌داند،‌تا هر كاری براساس موازین شرع انجام گیرد و مردم به سعادت برسند. (32) او علاوه بر‌اند یشه‌های مذهبی،‌ ایده‌های بسیاری در باب احیای قدرت نظامی،‌انتظام بخشیدن به حكومت ولایات،‌امور قضایی ولایات،‌مواجهه با شورش‌ها و ... نیز داشت كه همه آن‌ها را طی نامه‌هایی به حكام وقت ابلاغ می‌كرد. او اصلاح دینی و اصلاح سیاسی را لازم و ملزوم یكدیگر می‌دانست.
كتاب او تحت عنوان حجه الله البالغه اهمیت زیادی در تاریخ تفكر اسلامی در هند دارد. او دو ابتكار مهم را در‌اند یشه اسلامی هند مطرح كرد: 1)استفاده از اجتهاد برای حل مسائل زمانه،‌2) تلاش برای حل اختلاف میان رهیافت‌های فقهی علما و رهیافت‌های عرفانی صوفیه. (33) او هر چند همزمان با حضور عبدالله بن وهاب در مكه بود،‌اما هیچ سندی دال بر ارتباط فكری شاه ولی الله با او وجود ندارد. پس از بازگشت به هند در مدرسه اش تدریس كرد. او به دنبال ایجاد وحدتی فراگیر در جهان اسلام بود. (34)
پس از مرگ شاه ولی الله در 1762-1157 اموزه‌های او را اخلافش،‌شاه عبدالعزیز (فوت. 1824/ 1239) و شاه رفیع الدین (فوت 1818/ 1233) و نوه اش شاه اسماعیل شهید (فوت. 1831/ 1247) ارائه دادند. پسر او،‌ عبدالعزیز آغاز گر اولین واكنش‌ها نسبت به انگلیسی‌ها بود تا جایی كه قلمرو آن‌ها را دارالحرب معرفی كرد. سایر نهضت‌ها و جنبش‌های اسلامی هند، از جمله جنبش فرایضی و طریقت محمدیه نیز به نوعی تحت تاثیر‌اند یشه‌های او بودند. امروزه همه جنبش‌های اسلامی مهم در جنوب آسیا شاه ولی الله را پدر فكری خود می‌دانند. حتی دیوبندی‌ها نیز خود را ادامه دهنده راه او و پسرش عبدالعزیز می‌دانند. سنت فكری شاه ولی الله در جنبش‌هایی متبلور شد كه در سه سطح به دنبال اصلاح و تغییر بودند:‌احیای آموزه‌های اصیل اسلامی و مبارزه با بدعت‌های عوام، اصلاح حكام مسلمان و سیطره مجدد موازین شرع و در نهایت مبارزه با انگلیس.

3- سید احمد باریلوی (1831- 1786): اقدام عملی علما برای استقرار مجدد حكومت اسلامی

او در خانواده‌ای از سادات در منطقه اوده در شمال هند متولد شد. و نزد پسر شاه ولی الله تحصیل كرد. در سال 1822 به مكه رفت و در آن جا با‌اند یشه‌های سلفی گری عربی بیشتر آشنا شد. هدف اصلی او بازگرداندن حكومت اسلامی و اجرای نظام شریعت در هند بود. ابتدا به دنبال حمایت نوابان مسلمان بود، ولی به دلیل عدم حمایت آن ها،‌تلاش كرد با اصلاح عقاید مسلمانان زمینه‌های جهاد را فراهم كند. او به سازمان دادن جنبش جهادی پرداخت،‌هدفش نیز ریشه كن كردن تسلط نصارا و مشركان بود. او به دنبال آن بود كه بتواند حركتش را از شمال غربی هند شروع كند. آثار او به خوبی بیان گر‌اند یشه‌های او در اصلاح دینی و اجتماعی است،‌كتاب تنبیه الغافلین و صراط مستقیم، رساله در نكاح بیوگان و ملهمات احمدیه فی الطریق المحمدیه از جمله آثار او برای نقد دین رایج و سنتهای مرسوم كه آن‌ها را غلط و غیر اسلامی می‌دانست، هستند.
او با كسانی كه در تفسیر مبانی دینی سعی در تطبیق آیات و احادیث با یافته‌های علمی داشتند (از جمله سر سید احمد خان) به شدت مخالف بود. او به دنبال آن بود كه براساس موازین وهابیت، اصلاح دینی را در هند انجام دهد. فعالیت‌های او به جنبش مجاهدین شهرت یافت كه همراه بود با تلاش برای اصلاح مذهبی و مبارزه نظامی با مخالفان. او و مجاهدین، هندوستان را مدینه ناقصه یا دارالحرب می‌دانستند،‌هم از آن روی كه قدرت بیگانه بریتانیا بر آن استیلا یافته بود، و هم از آن جهت كه كافران و مشركان،‌با مسلمانان در آب و خاك سهیم بودند. راه رساندن این مدینه ناقصه به دارالسلام،‌تنها از طریق جهاد امكان پذیر بود. جنبش او به دلیل عدم حمایت و كارشكنی‌ها در نهایت ناكام ماند و سید احمد در سال 1831 كشته شد و مرقد او به زیارت گاهی برای مسلمانان تبدیل شد، البته او به نام شهید شهرت یافت. این سه شخص،‌ مهم‌ترین ریشه‌های تفكری جنبش‌های اسلامی هند، در رویكرد سنتی محسوب می‌شوند. البته هر چند تفاوت‌هایی میان‌اند یشه‌های وهابیت و سلفی گری سرسخت سرزمین حجاز با سلفی گری اسلام هندی وجود دارد،‌اما دلایلی نیز بر استقلال این جریان‌های فكری می‌توان برشمرد،‌از جمله این كه سندی دال بر ارتباط فكری شاه ولی الله و عبدالوهاب وجود ندارد. نكته دوم، ریشه داشتن این رهبران اسلامی هند در سنت صوفیانه است، كه در نهایت نوعی الگوی تساهل اسلامی را در بطن سلفی گری اسلامی هند تزریق می‌كند. از میان رهبران فكری مدرن بیش از همه می‌توان سرسیداحمدخان را بیانگر تفكر اسلام مدرن هندی یا به تعبیری مدرن كردن اسلام دانست در حالی كه متفكران قبلی به دنبال احیای اسلام سنتی در مقابل وضعیت مدرن هند بودند. (35)

4-سرسیداحمدخان (1898-1817)

او شخصیت اصلاح گر و سیاسی و آموزشی مهمی در تاریخ اسلامی هند است. او از اولین كسانی بود كه به دنبال اصلاح اسلام به منظور انطباق با تفكر مدرن غربی بود تا بتواند امكانات و شرایط بهتری را برای زندگی مسلمانان در زیر سلطه بریتانیا فراهم كند. پس از شكست انقلاب 1857، احمدخان به این نتیجه رسید كه تنها راهی كه مسلمانان می‌توانند نقش كلیدی شان را در هند مجدداً به دست آورند،‌مدرن كردن مذهب شان و همكاری با حكومت بریتانیا است. هر چند برخی او را یكی از بانیان اصلی جنبش ملی گرایی مسلمانان هند می‌دانند،‌عده‌ای نیز او را به عنوان یك نوگرا و مبلغ فكر همكاری هندوها و مسلمانان با قدرت انگلیس در هند می‌دانند.
او ریشه در خانواده‌ای از سادات و با فرهنگ ایرانی داشت. او در جریان انقلاب 1857 به انگلیس وفادار بود و بعدها نیز تلاش كرد نشان دهد كه همه مسلمانان از این انقلاب حمایت نكردند. او حتی تلاش كرد زمینه‌های همدلی میان مسیحیان و مسلمانان را با نوشتن كتابی در باب كتاب مقدس فراهم كند. تحول فكری مهم او بعد از سفرش به انگلیس در 1869 بود. او یك سال در آن جا بود و با نظام آموزشی بریتانیا آشنا شد. پس از بازگشت به هند،‌در مجله تهذیب الاخلاق به نقد عرصه‌های سنتی فقه، چند همسری، و برخی قواعد رایج شرعی پرداخت به طوری كه برخی از ان‌ها را مخالف حقیقت قرآن می‌دانست. او آموزه‌های قرآن و اسلام را در انطباق كامل با قوانین عقلی و طبیعت می‌دانست و تاكید بر لزوم گسترش اجتهاد بالاخص در مواجهه با زندگی مدرن داشت. او ایده‌ها در باب نظام اموزشی مدرن را با تاسیس كالج انگلیسی- شرقی محمدی‌ها د 1875 در شهر علیگره عینیت بخشید. او درگیر فعالیت‌های سیاسی نیز بود و مخالف كنگره ملی هند بود،‌زیرا معتقد بود هندی‌ها هنوز صلاحیت لازم برای حكومت بر خودشان را ندارند. او تلاش كرد تفاسیر مدرنی از قرآن و احادیث منتشر كند و استفاده از نظام آموزشی غربی و بالاخص زبان انگلیسی را ابزار مهمی برای ارتقای وضعیت مسلمانان می‌دانست. (36)

جریان و تشكیلات

براساس‌اند یشه‌های این بنیان گذاران اصلاح گری مذهبی در هند،‌جریان‌ها و تشكیلات كلیدی در جنبش‌های اسلامی هند شكل گرفتید كه مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از مدرسه درالعلوم دیوبند، جنبش علیگر،‌جماعت تبلیغی جنبش خلافت و جنبش اسلامی دانشجویان.

1-دارالعلوم دیوبند و جنبش دیوبندی

این مدرسه بعد از شكست انقلاب 1857 و واكنش مسلمانان به قدرت جدید انگلیسی‌ها شكل گرفت. تاسیس این مدرسه سلفی گرا به پیروی از شاه ولی الله و سید احمد باریلوی در دیوبند،‌به دست مولانا محمد قاسم نانوتوی در سال 1867/ 1283 بود. دیوبند شهری از توابع مهارانپور در شمال شرقی دهلی از توابع ایالت اتارپرادش است. هدف اصلی تاسیس این مدرسه،‌تقویت مبانی اسلام براساس مذهب حنفی اعلام شد. آن‌ها پیرو فرقه چشتبه بوده و البته به سایر فرقه‌های صوفیانه و اسلامی نیز احترام می‌گذارند. شاه ولی الله دهلوی را پدر فكری خودشان می‌دانند. این مدرسه ابتدا با 12 شاگرد شروع كرد،‌در حالی كه در صدمین سال تاسیس اش حدود 7000 طلبه از سراسر جهان اسلام داشته است. این مدرسه در ابتدا صرفاً برای تبلیغ دین و گسترش شعائر اسلامی تاسیس شد،‌به همین سبب تربیت یافتگان آن صرفاً در این زمینه فعالیت می‌كردند. آن‌ها پس از جنگ جهانی اول به تدریج وارد عرصه‌های سیاسی نیز شدند و مولانا عبیدالله سندی از اولین علمایی بود كه مستقیماً وارد عرصه‌های سیاسی شد. با شدت گرفتن ملی گرایی اسلامی هند و ایده پاكستان،‌دیوبندی ‌ها با ایده پاكستان مخالفت كردند و آن را دسیسه‌ای ساخته نیروهای غربی دانستند. رهبران تحصیل كرده دیوبندیه پاكستان نیز به راه افتاد.
در محتوای دروس این مدرسه،‌گرایش غالب بیشتر به آموزه‌ها و منابع سنتی بود از متون و بالاخص زبان انگلیسی پرهیز می‌شد. بسیاری از علمای بزرگ اسلامی هند،‌در رده مدیران این مدرسه قرار داشته‌اند از جمله مولانا محمود حسن (1920- 1851) مولانا محمد انور شاه كشمیری (1933-1875) و مولانا سید حسین احمد مدنی (1957-1879) هر چند برخی آن را با جنبش طالبان مرتبط می‌بینند،‌ اما این ارتباط موضعی خاص و خاص است.
دیوبندی‌ها برای گسترش نفوذشان،‌مدارس بسیاری را ذیل نظام فكری و اموزشی شان در هند و پاكستان تاسیس كردند. به همین دلیل نفوذ دیوبند به حدی است كه تقریباً می‌توان در هر تشكیلات اسلامی در هند،‌سرنخی از آن را یافت.
از لحاظ فكری،‌ جریان‌های رقیب تفكر دیوبندی در اسلام سنی،‌اهل حدیث و تفكر باریلوی‌ها محسوب می‌شود. مهم تر از همه آن كه از لحاظ آموزشی نیز در سیستم فكری- آموزشی،‌ علیگر و ندوه العلما نیز رقبای دیوبند محسوب می‌شوند. ندوه العلما گرایش تعدیل یافته تری از دیوبند است كه حتی آموزش‌های غربی نیز در آن رواج دارد. (37)

2- جنبش خلافت

با فروپاشی اقتدار سیاسی مسلمانان هند و اهمیت نوستالژی امپراطوری اسلامی برای مسلمانان هندی،‌آخرین نقطه امید آن‌ها در جهان اسلام،‌خلافت عثمانی بود. طی سال‌های 24-1919 و اوج گیری بحران خلافت و طرح حذف آن،‌ مسلمانان هند جنبشی را جهت ارتقای سلطان عثمانی به عنوان خلیفه جهان اسلام به راه‌اند اختند. این جنبش بیانگر اسلام گرایی مسلمانان هندی و استفاده آن‌ها از نماد خلیفه برای ایجاد اتحاد و هویت مشترك مسلمانان هندی و مشاركت دادن آن‌ها در استقلال طلبی در هند بود. جنبش خلافت در هند بیانگر تلاش مدرن برای احیای منصبی بود كه در شرایط افول امپراطوری اسلامی عثمانی وسیطره استعمار غرب،‌می توانست تكیه گاهی برای مسلمانان باشد. رهبران این جنبش نیز از اخلاف حكام مسلمان هند بودند. تحت رهبری برادران محمد علی (ف.1931) و شوكت علی (ف.1938) و ابوالكلام آزاد (ف.1956) و مختار محمد انصاری (ف.1936) این جنبش توانست برای مقطع كوتاهی مسلمانان هند را بسیج كند. آن‌ها حتی نمایندگانی را به اروپا برای طرح درخواستشان برای حفظ و بقای خلافت فرستادند. این جنبش زمانی كه گاندی نیز بدان پیوست و از آن حمایت كرد،‌شهرت بیشتری پیدا كرد. البته او جنبش خلافت را نیز بخشی از مبارزه منفی و عدم خشونت خودش می‌دانست. این پیوند گاندی و حزب كنگره با جنبش خلافت،‌ سبب همكاری هر چه بیشتر مسلمانان و هندوها در جریان استقلال هند شد. اعلام پایان خلافت در 1924 توسط مصطفی كمال آتاتورك نقطه پایان این جنبش نیز بود. این جنبش بیانگر تمایزی خاص میان جنبش‌های اسلامی هند و سایر كشورهای اسلامی است. در حالی كه در همه كشورهای اسلامی،‌ جنبش‌های اسلامی بر ایده ملی گرایی تاكید داشتند،‌ رهبران اسلامی هند بودند كه به ایده‌ای فراملی برای نجات جهان اسلام تاكید می‌كردند. پس از فروپاشی این جنبش كه دغدغه اصلی اش راهكاری سیاسی برای نجات مسلمانان بود،‌برخی از رهبران آن مانند ابوالكلام آزاد به كنگره پیوستند، و برخی دیگر یعنی اكثریت انها به مسلم لیگ پیوستند.

3- جماعت تبلیغی

جماعت تبلیغی یا تبلیغی جماعت یك جنبش اصلاحی بین المللی اسلامی است كه در اوایل قرن بیستم توسط مولانا الیاس به سال 1926 در میوات هند مستعمره تاسیس شد. هر چند كه یكی از بزرگ‌ترین نمونه‌های سازمان‌های مشابه در جهان است،‌اما فقدان نهادین سلسله مراتب و ساختار در آن سبب شده مطالعه سیستماتیك آن بسیار دشوار باشد. آن چه كه از اطلاعات محدود و پراكنده در این زمینه به دست می‌آید. بیانگر آن است كه این جماعت یك جنبش احیاگرانه است كه به دنبال اصلاح گری اجتماعی به واسطه برنامه‌های مبتنی بر آموزه‌های حدیث و تبلیغ در میان مسلمانان قابل حصول است. آن چه كه این جماعت را از نمونه‌های مشابهش در جنبش‌های اسلامی متمایز می‌كند، و برنامه اصلاحی آن را نیز بر اجتماع اساطیری- تاریخی حضرت محمد و اصحابش مبتنی می‌كند،‌این است كه قدرت حكومت مورد طرد و نفی از جانب جماعت تبلیغی است. این جماعت مدعی پیروی از شیوه پیامبر در تبلیغ دین است.
البته این جماعت در نهایت غیرسیاسی نیست،‌بلكه اصول مركزی آن نیز به واسطه آن كه با اقتدار و قدرت سروكار دارند،‌اموری سیاسی هستند. جماعت تبلیغی به صراحت سازمان‌های سیاسی مدرن را نفی و طرد می‌كند. آن‌ها امروزه بیش از ده میلیون پیرو در سراسر جهان دارند.
این جماعت در اصل شعبه‌ای از دیوبند و ناشی از آن است. از نظر آن‌ها بی توجهی به اصول اسلام، مهم‌ترین تهدید برای آن است. به همین سبب آن‌ها به دنبال هدایت مردم برای انجام اصول و قوانین اصیل اسلامی از طریق تبلیغ چهره به چهره هستند. از نظر مولانا الیاس،‌ تاسیس مدرسه صرفا نمی‌تواند سبب گسترش اسلام و احیای آموزه‌های آن شود،‌او از افراد دین دار می‌خواست كه در طی سال چند روز خود را وقف تبلیغ دین در روستاها و شهرهای حاشیه‌ای كنند. آن‌ها نباید از مردم چیزی دریافت كنند، و خودشان باید جای خواب و غذا و هزینه هایشان را تهیه كنند. این تشكیلات امروزه به شدت به فراتر از مرزهای هند كشیده شده و متاثر از مسائل جهانی است. (38)

4- جنبش علیگر

در مقابل جنبش‌های سلفی گرا مانند دیوبندیه،‌ جماعت تبلیغی،‌می‌توان مهم‌ترین نماینده جنبش مدرن كردن اسلام را در دانشگاه علیگر و جنبش مربوط به دان دید. علیگر شهری است در ایالت اتارپرارش كه به خاطر نهاد آموزشی كه سیرسیداحمدخان در 1871 تاسیس، شهرت یافت. این دانشگاه براساس آموزش علوم اسلامی از طریق زبان عربی و الگوی آموزش انگلیسی و علوم مدرن از طریق زبان انگلیسی راه افتاد. هر چند هدف اصلی این مركز،‌ كمك به رشد تعالی مسلمانان در هند مدرن بوده،‌اما در عمل از دانشجویان غیرمسلمان نیز ثبت نام به عمل می‌آید. هدف اصلی این دانشگاه آن بود كه مركز آموزشی ‌ای تاسیس كند تا جمعیت مسلمان تحصیل كرده‌ای را تربیت كند كه بتوانند همانند هندوها در نظام بریتانیایی حاكم بر هند،‌رشد كنند. همان طور كه گفته شد این هدف ناشی از تفكر سیداحمد خان بود. او به دنبال بازتفسیری مدرن از علوم اسلامی بود،‌و اسلام حقیقی را مبتنی بر عقلانیت می‌دانست كه كاملاً با علوم مدرن انطباق دارد. عده‌ای از دانشمندان اروپایی نیز در این دانشگاه تدریس می‌كردند. این مركز در سال 1920 به دانشگاه تبدیل شد و در 1925 مدرسه دختران آن با عنوان كالج دختران علیگر تاسیس شد. این دانشگاه امروزه چهار حوزه علمی یعنی هنر،‌علوم،‌مهندسی والهیات را شامل می‌شود. در دوران استقلال هندی ها،‌علیگر به مركزی برای سیاست‌های ملی گرایانه تبدیل شده بود. برخی از دانشجویان آن جا مدافع هند متحد بودند و برخی هم مدافع تشكیل پاكستان،‌و هنوز این دانشگاه از جمله مراكز مهم دانشگاهی هند به شمار می‌رود و بیش از چهل هزار دانشجو دارد. (39)

5- جنبش اسلامی دانشجویان هند

متاخرترین جنبش اسلامی در هند، با نام جنبش اسلامی دانشجویان هند در سال 1977 در علیگر تشكیل شد. هدف نهایی آن،‌ آزادی هند از تاثیرات فرهنگ مادی غرب و كمك به مسلمانان برای زندگی كردن براساس الگوهای اسلامی بود. این تشكیلات به اتهام دست داشتن در ترورها،‌توسط حكومت هند غیرقانونی اعلام شد و دادگاه عالی هند آن را تجزیه طلب اعلام كرد و از سال 2001 فعالیت‌های آن ممنوع اعلام شد. شعارهای اصلی این جنبش عبارت ‌اند از "الله،‌پروردگار ما است،‌قرآن،‌قانون اساسی ما است،‌محمد پیامبر خدا است، جهاد شیوه ما است، و شهادت آرمان ما است". رویكرد خاص این تشكیلات سبب شده به راحتی وارد حركات نظامی شود. با این وجود حضور 400 نفر به عنوان انصار و 20000 نفر به عنوان حامی بیانگر نفوذ خاص آن در بدنه جامعه اسلامی است. برخی از اعضای آن معتقد به جنگ مسلحانه با حكومت هند هستند. به سبب همین نگرش ها،‌امكان عضویت آن‌ها در مجاهدین هندی وجود داشته است و نگرانی و كنترل شدید دولت هند نسبت به آن‌ها نیز بر همین اساس است. از سال 2006 تا 2008 چندین بار تلاش شده كه منع قانونی فعالیت‌های آن‌ها رفع شود،‌اما همچنان آن‌ها مشمول محدودیت‌ها ممنوعیت‌های قانونی هستند.

جمع بندی

آن چه كه تا به این جا برشمرده شد،‌بیانگر برخی از وجوه تشكیلات و رهبران جنبش‌های اسلامی بود. همان طور كه در مقدمه اشاره شد،‌این جنبش‌ها در سطوح مختلف (رهبران،‌ تشكیلات دینی،‌تشكیلات سیاسی و ...) قابل بررسی است كه به دلیل محدودیت این نوشتار به برخی موارد آن اشاره شد. می‌توان در یك تقسیم بندی كلی جنبش‌های اسلامی هند را از لحاظ فكری در دو گفتمان سلفی گری و مدرنیسم تقسیم بندی كرد،‌ كه اولی در شخصیت شیخ ولی الله دهلوی و دومی در شخصیت سرسیداحمد خان تجلی یافته و گفتمان ‌های فكری آن‌ها به شیوه‌های مختلفی در عرصه تشكیلاتی مبنای تنظیم یك ایدئولوژی اصلاح گرایانه و برنامه عملیاتی جنبش‌های اسلامی هند مورد بازخوانی و بازتفسیر قرار گرفته است. البته با توجه به این كه ساختار بنیادی اسلام هندی ریشه در سلسله تصوف دارد،‌باید گفت كه این سلسله معمولاً به طور مستقیم به یك جنبش سیاسی و مذهبی تبیدل نشده‌اند ، بلكه به طور غیرمستقیم به واسطه پیشینه و عضویت رهبران جنبش‌های اسلامی در سلسله ‌های صوفیانه، بر این جنبش‌ها تاثیرگذار بوده‌اند . اما در عمل و در بدنه جامعه هندی با توجه به وابستگی بدنه جامعه اسلامی هند به این سلسله‌ها،‌آنها نیز متضمن تحولاتی درونی برای انطباق هر چه بیشتر با دنیای مدرن هندی شده‌اند. به همین سبب تحولات سلسله‌های تصوف هندی را باید در مفهوم تغییرات دین و دینداری مورد بررسی قرار داد. به عبارت دیگر سلسله‌های صوفیان هندی،‌ هنوز وارد الگوی جنبش‌های اسلامی نشده‌اند .
پس از استقلال پاكستان، دغدغه سیاسی در جنبش‌های اسلامی هند در حاشیه قرار گرفت،‌آن چه كه امروزه برای تمام این حركات در وهله اول مهم است، بازسازی انتقادی هویت مذهبی- اجتماعی مسلمانان هند براساس آموزه‌های اسلامی است. همان طور كه پیش تر اشاره شد،‌بدنه جامعه اسلامی متعلق به روستاییان و كاست‌های پایین هندی است كه هنوز به شدت وام دار فرهنگ و باورهای هندویی شان هستند. به همین سبب یك دغدغه كلیدی جنبش‌های اسلامی و به ویژه سلفی گراها مبارزه با خرافات و بدعت‌ها است. در این میان شیعیان به دلیل ضعف‌های مضاعفشان نسبت به اهل سنت،‌عموماً در حاشیه این دو گفتمان قرار داشته و خودشان جنبش مستقلی نداشته‌اند ،‌به جز جنبش تبری كه در نیمه اول قرن بیستم و توسط دو افسر هندی شیعی كه در ارتش انگلیس خدمت می‌كردند، در شهر لاكنو به راه افتاد و بیش از آن كه به دنبال اصلاح امور باشد،‌به دنبال تقابل با اهل سنت و نفی و طرد آن‌ها به شیوه علنی بود، نتیجه نهایی این جنبش كه هنوز بازمانده‌های آن را می‌توان در برخی علمای این شهر دید،‌تفرقه بیشتر مسلمانان و تلف كردن انرژی جامعه اسلامی برای نزاع‌های درونی است. (40)
منابع :
ایرام لاپیدوس،‌تاریخ جوامع اسلامی،‌علی بختیاری زاده،‌تهران: اطلاعات: 1387
ویل دورانت؛‌ دفاع از هند،‌مهوش غلامی،‌تهران: امید ایرانیان؛‌ 1384
جورج ریتزر،‌نظریه‌های جامعه شناسی در دوران معاصر،‌محسن ثلاثی،‌تهران: علمی؛‌ 1389
انه ماری شیمل،‌ در قلمروی خانان مغول، فرامرز نجد سمیعی،‌تهران: امیركبیر؛ 1386
فتح الله مجتبایی،‌«اسلام در شبه قاره هند و پاكستان» در كاظم موسوی بجنوردی، اسلام: پژوهشی تاریخی و فرهنگی،‌تهران : سازمان چاپ و انتشارات: 1383: 243-202
علی اصغر اینجینر؛ «جامعه» در هیرانمای كارلكار؛‌هند مستقل،‌پنجاه سال اول،‌علی اصغر كیا،‌مجمد جواد ناطق پور،‌مجید جعفری مقدم، تهران: آرون: 438-1383
جمال الیدن شیال؛ نهصت‌های اصلاحی شبه قاره هند،‌غلامحسین جهان تیغ، زاهدان:‌هفت اقلیم شرق: 1383
علی اصغر حلبی؛ تاریخ نهضت‌های دینی سیاسی معاصر،‌تهران: زوار: 1383
انتونی بلك؛‌تاریخ‌اند یشه سیاسی اسلام،‌محمد حسین وقار، تهران: اطلاعات: 405: 1386
آلبرت حورانی؛ اسلام در تفكر اروپایی،‌حمید نساج و دیگران،‌ تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی،‌ 1387:61
ادوارد سعید؛ شرق شناسی،‌عبدالرحیم گواهی،‌تهران:‌دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 1371. همچنین،‌آنه ماری شیمل،‌ بازتاب اسلام،‌بهاء الدین بازرگانی گیلانی،‌تهران: نشر شور: 1385 و مطالعه مهم گیرتز در فهم تاریخی و فرهنگی از صورت بندی اسلام در جوامع مختلف در
حمید احمدی؛‌ سیر تحول جنبش‌های اسلامی،‌ تهران: امام صادق: 1390
رضوان السید؛ اسلام سیاسی معاصر،‌مجید مرادی،‌تهران: مركز باشناسی اسلام و ایران؛ 1383
حمید عنایت،‌اند یشه سیاسی در اسلام معاصر، بهاءالدین خرمشاهی،‌تهران: خوارزمی؛ 1372
راینهارد شولتسه،‌تاریخ جهان در قرن بیستم،‌ابراهیم توفیق،‌ تهران:‌پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی،‌ 1386: 271
عزیز احمد،‌تاریخ تفكر اسلامی در هند،‌ نقی لطفی و محمد جعفر یاحقی،‌ تهران: كیهان؛‌ 1367
تارچند،‌تاثیر اسلام در فرهنگ هند،‌علی پرنیا و عزالدین عثمانی،‌ تهران:‌پاژنگ؛ 1374
Hasan. Perween (2004) "South Asian Culture and Islam"in Martin 2004 pp:641-644
Gottschalk, peter (2000) Beyond Hindu Hindu and Muslim Oxford University Prees.
6-M. & Nanji. A. Ruthven: Historical Atlas of the Islamic World. Malise Ruthven Publisher:2004
Clifford Geertz: Islam Observed, New Haven and London: Yale University Press:1968
:‌Gabriele Marranci The Anthropology of Islam, Oxford, Berg:2008
Pual Jackson, The Muslims of India. Delhi: Theological publication in India:7-1988:7
Francis Robinson: The Ulama of Farhangi Mahall and Islamic Culture in South Asia Delhi: Paul Press:2001
John Cole, Roots of North Indian Shiism in Iran and Iraq. Delhi: Oxford: 1989
Nadeem Hasnain, Aspects of Islam and Muslim Societies, Delhi:Seral Publication :2006
Mushiral Hassan. Majorities and minorities in modern south Asian Islam in Mato Tsugitaka Muslim Societies, London : Routledge: 2004:97-108
Mushiral Hassan, Legacy of Divided Nation London Oxford:2008
Francis Roinson, Separatism among Indian Muslims Delhi:Oxford: 16-14:1994
Sacher: a report of Social Economic and Educational Status of the Muslim community of India: Delhi:2006
‌Rudrangshu Mukherjee: Awadh in Revolt: 1857-1858. New Delhi Permanent Black: 1984
23-Mujeeb Ashraf, Muslim attitude towards British Rule and Western culture, Delhi Idareh Adabiat. 2009
Barbara D. Metcalf: Islamic Revival in British India, London:Oxford:2008
Kamalesh Sharma: Role of Muslims in Indian Politics (1857-1947), Delhi: I.I.D:1985
Juan E.Campo: Encyclopedia of Islam. New York: Facts on File:2009
Nicholas Tarlin: The Cambridge History of Southeast Asia: Cambridge University Press: 2008
Mushirul Hasan, Traditional rites and Contested Meanings: Sectarian Strife in Colonial Lucknow in Economic and political Weekly Vol. 31,No 9(Mar.2.1996) pp. 543-550
Shereen Ilahi Sectarian Violence and the British Raj: The Muharram Riots of Lucknow in India Review Vol. 6, No, 3, July- September 2007, pp. 184-208

پی‌نوشت‌ها:

1-استادیار انسان شناسی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.J-rahmani59@yahoo.com
2- آلبرت حورانی؛ اسلام در تفكر اروپایی،‌حمید نساج و دیگران،‌تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی،‌1387:61
3-در زمینه تحولات مطالعات اسلامی و نقدهای وارد بر آن‌ها ر.ك. ادوارد سعید؛ شرق شناسی،‌عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 1371 همچنین،‌آنه ماری شیمل، بازتاب اسلام،‌بهاء الدین بازرگانی گیلانی، تهران: نشر شور:‌1385 و مطالعه مهم گیرتز در فهم تاریخی و فرهنگی از صورت بندی اسلام در جوامع مختلف در
Clifford Geertz: Islam Observed, New Haven and London: Yale University Press:1968
4- به عنوان مثال ر.ك: حمید احمدی؛‌سیر تحول جنبش‌های اسلامی، تهران:‌امام صادق:‌1390
5- در مورد منابع موجود در فارسی در مورد جنبش‌های اسلامی و جایگاه هند در این مطالعات ر.ك به احمدی 1390، و رضوان السید؛ اسلام سیاسی معاصر، مجید مرادی،‌تهران: مركز بازشناسی اسلام و ایران؛ 1383 و حمید عنایت،‌اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، بهاء الدین خرمشاهی،‌تهران:‌خوارزمی؛ 1372
6-M. & Nanji. A. Ruthven: Historical Atlas of the Islamic World. Malise Ruthven Publisher:2004
7- راینهارد شولتسه،‌تاریخ جهان در قرن بیستم،‌ابراهیم توفیق،‌تهران:‌پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی،‌271:1389
8- در مورد مولفه‌های فرهنگی و تاریخی اسلام در هند ر.ك. عزیز احمد،‌تاریخ تفكر اسلامی در هند،‌نقی لطفی و محمد جعفر یاحقی،‌ تهران: كیهان؛ 1367
تاراچند،‌تاثیر اسلام در فرهنگ هند، علی پرنیا و عزالدین عثمانی،‌ تهران:‌پاژنگ؛ 1374
Hasan. Perween (2004) "South Asian Culture and Islam"in Martin 2004 pp:641-644
Gottschalk, peter (2000) Beyond Hindu Hindu and Muslim Oxford University Prees.
9- در زمینه مفهوم پدیده اجتماعی تام در جامعه شناسی ر.ك. جورج ریتزر،‌ نظریه‌های جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی،‌تهران:‌علمی؛ 1389
10- حورانی 74:1387 و همچنین برای نقد مفاهیم اصلی مطالعات سیاسی و اجتماعی اسلام ر.ك:‌Gabriele Marranci The Anthropology of Islam, Oxford, Berg:2008
11- در زمینه جایگاه صوفیان در ساختار اجتماعی و سیاسی مسلمانان هند،‌ر.ج. به آنه ماری شیمل،‌در قلمروی خانان مغول، فرامرز نجد سمیعی،‌ تهران:‌امیركبیر؛‌23:1386-33
Pual Jackson, The Muslims of India. Delhi: Theological publication in India:7-1988:7
12- ( آنه ماریشیمل،‌ قبلی 1386) همچنین در مورد شكل گیری خاندان‌های خاص علمایی تحت حمایت حكام شیعی ر.ك
Francis Robinson: The Ulama of Farhangi Mahall and Islamic Culture in South Asia Delhi: Paul Press:2001
13- John Cole, Roots of North Indian Shiism in Iran and Iraq. Delhi: Oxford: 1989
14-درموردوضعیت اقلیت بودگی مسلمانان و جایگاه صوفیان ر.ك. فتح الله مجتبایی، «اسلام در شبه قاره هند وپاكستان» در كاظم موسوی بجنوردی،‌اسلام:‌پژوهشی تاریخی و فرهنگی،‌تهران:‌سازمان چاپ و انتشارات:‌243:1383- 202
Nadeem Hasnain, Aspects of Islam and Muslim Societies, Delhi:Seral Publication :2006
Mushiral Hassan. Majorities and minorities in modern south Asian Islam in Mato Tsugitaka Muslim Societies, London : Routledge: 2004:97-108
15-دراین زمینه ر.ك. آنه ماری شیمل،‌ قبلی 1386 و nadeem Hasnain 2006
16- Mushiral Hassan, Legacy of Divided Nation London Oxford:2008
17- Francis Roinson, Separatism among Indian Muslims Delhi:Oxford: 16-14:1994
18- (ر.ك: گزارش ساچر كه هنوز این آمار در شهرهای هندی دیده می‌شود
Sacher: a report of Social Economic and Educational Status of the Muslim community of India: Delhi:2006
همچنین در مورد سیاست‌های انگلیس در هند ر.ك. ویل دورانت؛ دفاع از هند،‌مهوش غلامی، تهران: امید ایرانیان،‌1384
19- درمورداین انقلاب ر.ك:
‌Rudrangshu Mukherjee: Awadh in Revolt: 1857-1858. New Delhi Permanent Black: 1984
20- ابرام لاپیدوس،‌ تاریخ جوامع اسلامی،‌علی بختیاری زاده،‌ تهران: اطلاعات: 1387: 1011- 1008
21-Francis Robinson:83-33:1994
22- قبلی 7-35
23-Mujeeb Ashraf, Muslim attitude towards British Rule and Western culture, Delhi Idareh Adabiat. 2009
24- Barbara D. Metcalf: Islamic Revival in British India, London:Oxford:2008
25-دراین زمینه ر.ك: Mushrul Hasan:2004 قبلی
26- (در مورد ریشه‌ها و تبعات استقلال پاكستان ر.ك: Kamalesh Sharma: Role of Muslims in Indian Politics (1857-1947), Delhi: I.I.D:1985
27- به نقل از علی اصغر اینجینر؛ «جامعه» درهیرانمای كارلكار؛‌ هندمستقل، پنجاه سال اول،‌ علی اصغر كیا،‌محمد جواد ناطق پور، مجید جعفری مقدم،‌تهران: آرون،‌1383:438
28- (ر.ك: قبلی و mushrul Hasan:2004:23-27
29-Sirhind
30-در موارد او ر.ك. barbara D.Metcalf قبلی، و جمال الدین شیال؛ نهصت‌های اصلاحی شبه قاره هند،‌غلامحسین جهان تیغ،‌زاهدان: هفت اقلیم شرق: 1383
31- جمال الدین شیال، قبلی 49
32- جمال الدین شیال،‌ قبلی 53
33- آنتونی بلك؛ تاریخ‌اند یشه سیاسی اسلام، محمد حسین وقار،‌ تهران: اطلاعات 1386:405
34- در مورد تاثیر او بر جریان ‌های اسلامی هند ر.ك. عزیز احمد، قبلی و Juan E.Campo: Encyclopedia of Islam. New York: Facts on File:2009
35- در مورد‌اند یشه‌های او ر.ك. و Juan E.Campo قبلی و همچنین Juan cole قبلی:‌ 132-141
36- در مورد سر سید احمد خان ر.ك. Nicholas Tarlin: The Cambridge History of Southeast Asia: Cambridge University Press: 2008و علی اصغر حلبی؛ تاریخ نهضت‌های دینی سیاسی معاصر، تهران: زوار: 1383
37- در مورد دیوبند ر.ك: Barbara Metcalf قبلی. وKamalesh Sharma قبلی
38-‌در این زمینه ر.ك . به Nicholas Tarlinقبلی و وJuan E. Campo قبلی: مدخل مربوط همچنین به Richard C. Martin Richard C. Encyclopedia of Islam and Muslim World, USA: Macmillan Reference Book: 2009
39- در زمینه جنبش علیگر ر.ك. Juan E.Campoقبلی:‌مدخل مربوطه وKamalesh Sharma قبلی.
40- در زمینه جنبش تبری در میان شیعیان شمال هند و لاكنور ر.ك. به Mushirul Hasan, Traditional rites and Contested Meanings: Sectarian Strife in Colonial Lucknow in Economic and political Weekly Vol. 31,No 9(Mar.2.1996) pp. 543-550
Shereen Ilahi Sectarian Violence and the British Raj: The Muharram Riots of Lucknow in India Review Vol. 6, No, 3, July- September 2007, pp. 184-208.

منبع مقاله :
حاتمی، محمد رضا، بحرانی، مرتضی؛ (1392)، دایرة المعارف جنبش‌های اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها