وحدت در سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

پيامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، وحدت امت اسلامي را ازراهبردهاي بنيادين اقتدارامت اسلامي درتمام زمان‌ها ومكان‌ها دانسته است وبراي برپايي وتحقق بخشيدن آن، تلاش‌هاي فراواني نموده‌اند به‌گونه‌اي كه اقتدار وعزت جامعه نو پاي اسلامي در عصر رسالت، برآيند وحدت وراه‌كارهاي ارايه شده ازسوي پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌بوده است. علاوه بر گفتارهاي آن حضرت پيرامون ضرورت، ‌اهميت وفوايد وحدت، از سيره سياسي، اجتماعي و فرهنگي پيامبر(صلی الله
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وحدت در سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
وحدت در سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
وحدت در سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

نويسنده:اسماعیل دانش
پيامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، وحدت امت اسلامي را ازراهبردهاي بنيادين اقتدارامت اسلامي درتمام زمان‌ها ومكان‌ها دانسته است وبراي برپايي وتحقق بخشيدن آن، تلاش‌هاي فراواني نموده‌اند به‌گونه‌اي كه اقتدار وعزت جامعه نو پاي اسلامي در عصر رسالت، برآيند وحدت وراه‌كارهاي ارايه شده ازسوي پيامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌بوده است. علاوه بر گفتارهاي آن حضرت پيرامون ضرورت، ‌اهميت وفوايد وحدت، از سيره سياسي، اجتماعي و فرهنگي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌، به‌دست مي‌آيد كه آن حضرت بنيانگذار وحدت امت اسلامي درجامعه عربي آن زمان بوده است.
امام علي (علیه السلام) ميفرمايند:
«پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شكاف‌هاي اجتماعي را به وحدت، اصلاح وفاصلهها را به هم پيوند داد.»[1] اقبال لاهوري نيز ميگويد:
نقش نو، برصفحه هستي كشيد
امتي گيتي گشايي آفريد
امتي از ماسوا بيگانه ئي
بر چراغ مصطفي پروانه ئي
امتي ازگرميحق سينه تاب
ذرّه‌اش شمع حريم آفتاب
كائنات از طيف او رنگين شده
كعبه‌ها، بت خانههاي چين شده
مرسلان و انبياء آباي او
اكرم[2] او نزد حق اتقاي او
كل مؤمن، اخوة اندر دلش
حرّيت سرمايه آب وگلش [3]
پيامراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) اسوه كامل درتماميابعادزندگي ميباشد، طبيعي است كه الگو قراردادن سيره آن حضرت، براي مسلمانان امروز نيز، كارآمدترين راه‌كارها را براي تحقق وحدت اسلامي، ارايه مينمايد.

مقصود از وحدت

مراد از وحدت امت اسلامياين است كه مسلمانان در كنار حفظ مذاهب خود شان بر محور مشتركات ديني مثل توحيد، قرآن، پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و سنت وسيره نبوي در برابر خطراتي كه اصل اسلام وجامعه مسلمانان را تهديد ميكند، هم‌بستگي وهمدلي داشته باشند واز اختلافهاي گوناگون مذهبي، سياسي، نژادي، زباني و... كه موجب وهن وسستي امت اسلاميميشود، دوري كنند.
پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) براي برپايي وحدت امت اسلاميراهبردهاي گوناگوني داشته است كه اين مسئله درسيره آن حضرت به خوبي تجلّي يافته است كه اينك به اختصار به بيان برخي آنها پرداخته ميشود:‌

وحدت ملّي وديني درسيره‌ نبوي

وجود مسلمانان مدينه، فصل جديدي در زندگي پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گشود ؛ حضرت با ورودش به مدينه، راه‌كارهاي اساسي براي عزت واقتدار مسلمانان در پيش گرفت، پيمان نامهها وعقد قراردادهاي اخوت وبرادري بين گروههاي مختلف آن زمان، به امضاء رسانيده ومنعقد كرد كه اين مسئله ميتواند از بارزترين راهبردهاي وحدت اسلاميدر جامعه آن زمان باشد.

راه‌كارهاي سياسي- فرهنگي وحدت

الف ـ پيمان نامه‌ عمومي درمدينه

درآغازورودپيامبر به مدينه، ميان مسلمانان ويهوديان، تفاهم نسبي وجودداشت؛زيرا هر دو خداپرست وبت شكن بودند وجامعه يهوديان تصور ميكردند كه باتقويت اسلام ازحملات مسيحيان روم، در امان خواهند ماند. وانگهي ميان آنها و اوسيان وخزرجيان بستگيها وپيمانهاي ديرينه نيز وجود داشت. روي اين جهات، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌قراردادي دايربروحدت مهاجر وانصار نوشت ويهوديان مدينه (‌اوس وخزرج ) نيز آن را امضاء‌كردند، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آيين وثروت آنها را طي شرايطي محترم شمرد كه متن كامل آن را سيره نويسان ضبط كرده‌اند.[4] از آنجا كه اين قرارداد يك سند تاريخي زنده است و حاكي است كه چگونه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به آنان احترام ميگذاشته و با اين پيمان توانستند يك جبهه متحد در برابر دشمنان به وجود آورند، نقاط حساس اين سند را ذكرميكنيم. البته در مفاد قرارداد به‌ روشني قيد شده است كه مسلمانان امت واحده‌اي جدا از مردم ديگر هستند (انهم امة واحدة‌ من دون الناس) وارتباط بين مسلمانان وكافران نيست ونبايد بين مسلمانان دوري باشد.
1‌ـ‌ مسلمانان در برابر ظلم وتجاوز با هم متحد خواهند بود.
2 ـ‌ امضاء كنندگان پيمان، ملت واحد را تشكيل ميدهند، مهاجران قريش به رسم سابق خويش قبل از اسلام در پرداختن خونبها باقي هستند، اگر فردي از آنها كسي را كشت، يا فردي از آنها اسير گرديد، بايد به كمك هم خونبهاي اورا بپردازند واسير خود را بخرند.
3 ـ هيچ مؤمني بدون اشاره ساير مؤمنان در جهاد في سبيل الله صلح نميكند وصلح جز براي همگان اجرا نخواهد شد.
4 ـ تمامي گروه‌ها (‌كه به جنگ مشغول‌اند)‌به ترتيب وارد جنگ خواهند شد وجنگيدن به يك گروه (دو مرتبه پشت سر هم) تحميل نخواهد شد.
5 ـ‌ «‌ذمة الله» ‌نسبت به همه افراد يكسان است.
6 ـ‌ اگر اختلافي بين مسلمين بروز كرد، مرجع حل آن خدا ورسول خواهند بود.
7 ـ مسلمين، فرد مقروض ومديوني را كه دين او سنگين است، رها نخواهند ساخت، بلكه اورا كمك ميكنند.
8 ـ هيچ فرد با ايماني حق ندارد، مؤمني را براي خاطر كشتن كافري بكشد وهرگز نبايد كافري را بر ضد مسلماني ياري كند.
9 ـ‌ پيمان وعهد خدا با تمام مسلمانان يكي است، از اين نظر پست‌ترين آنها ميتواند تعهداتي در برابر كفار به‌ذمه بگيرد.
10 ـ مسلمانان دوستان وپشتيبان يكديگرند.
11 ـ هر فردي ازيهوديان ازما پيروي كند واسلام بياورد، از كمك وياري ما برخوردار خواهد بود وتفاوتي ميان او ومسلمان ديگر نخواهد بود وكسي حق ندارد اورا ستم كند ويا ديگري را بر ضد او تحريك كرده ودشمن اورا ياري نمايد.
12 ـ در عقد پيمان صلح بايد مسلمانان متحد شوند وهيچ مسلماني بدون جلب نظر مسلمان ديگر جز بر عدالت ومساوات نميتواند صلح برقرار كند.
در بخش ديگري از اين پيمان نامه تاريخي كه حاكي از روح وحدت طلبي ميان مسلمانان است، چنين آمده است:
1ـ هيچ كس حق ندارد بدون اجازه «‌محمد » از اين اتحاديه بيرون برود.
2ـ خون هر مجروحي ( تا چه رسد به مقتول ) از اين افراد، محترم است وهر كس خون كسي را بريزد، قصاص دامنگير او شده وسرانجام خود و اهل بيت خود را هلاك كرده است مگر اينكه قاتل ستمديده باشد.
3ـ در جنگ‌هايي كه يهوديان ومسلمانان دوشادوش هم ميجنگند، هزينه هر كدام برعهده خود آنها است وهر كس كه با متحدان اين پيمان بجنگد بايد متحدانه با او جنگيد.
4ـ مناسبات هم پيمان بر اساس نيكي وخوبي است وبايد از بدي دور باشند.
5ـ هيچ كس نبايد در حق هم پيمان خود ستم كند، در چنين صورت بايد ستمديده را ياري كرد.
6 ـ داخل «‌يثرب»‌ براي امضاء كنندگان اين پيمان منطقه حرم اعلام ميگردد.
7ـ جان همسايگان كساني كه پناه داده شده‌اند، بسان جان مااست، نبايد به او ضرر رسانيد.
9 ـ مسلمانان ويهوديان امت واحده‌اند وماننديك ملت در مدينه زندگي خواهند كرد وهر يك دين خودرا دارند.
باتوجه به مفاد پيمان‌نامه به دست ميآيدكه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براي ايجاد احساسات مشترك ملي وديني، تلاش فراوان نموده‌اند و به شهادت تاريخ موفقيتهاي قابل توجهي نيز به دست آورده است كه يكي از راه‌كارهاي اساسي درجهت تحقق وحدت امت اسلاميدر آن عصر وزمان مطرح بوده است وامروزه نيز تحريك احساسات مشترك ملي وديني نقش بسزايي دربسيج عموميتوده‌ها وايجاد هم‌بستگي وهمدلي دارد.

ب ـ پيمان نامه برادري در مدينه

از آن جايي كه مهاجر وانصار پرورش يافته دو محيط مختلف بودند، در طرز تفكر ومعاشرت، فاصله زيادي با هم داشتند ؛اوسيان و خزرجيان كه جمعيت انصار را تشكيل ميدادند، صدوبيست سال باهم جنگ كرده و دشمنان خوني همديگر بودند وبا اين اختلافات ادامه حيات ديني وسياسي مسلمانان به هيچ وجه امكان پذير نبود، ولي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌تمام اين مشكلات را با ياري خداوند، خردمندانه حل نمود، حضرت از طرف خدا مأمور شد كه مهاجر وانصار را با يكديگر برادر كنند؛ روزي در يك انجمن عموميرو به هواداران خود كرده وفرمود:‌«‌تأخّوا في الله اخوين اخوين؛ دو تا دوتا با يكديگر برادرديني شويد.»[5]طبق بيان سيره ابن اسحاق، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌ميان يارانش (از مهاجرين وانصار)‌پيمان برادري ميبندد تا دوتن دو تن در راه خدا برادر ميشوند. آن‌گاه دست علي بن ابيطالب (علیه السلام) را گرفته، ميگويد: ‌اين برادر من است.بدينسان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كه سرور پيامبران وامام پرهيزكاران وفرستاده پروردگار عالميان است ودر ميان بندگان خدا همتا وهمانندي ندارد، با علي بن ابيطالب (ع)‌برادر ميشود. حمزه پسر عبدالمطلب كه شير خدا وشير پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌و عموي او است، با زيد بن حارثه كه آزاد شده پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌است، برادر ميشود چنان‌كه حمزه در جنگ احد وقتي كارزار آغاز ميكند، وصيت ميكند كه اگر كشته شد، زيد بن حارثه ميراث‌دار وي خواهد بود. جعفر بن ابيطالب ملقب به ذوالجناحين ((پرنده بهشت)) با معاذ بن جبل كه از قبيله بني سلمه است، برادر ميشود. ابوبكر پسر ابي قحافه با خارجة ‌بن زهير از قبيله بلحارث بن خزرج برادر ميشود. عمر بن خطاب با عتبان بن مالك از قبيله بني سالم بن عوف برادر ميشود. ابو عبيده جرّاح كه عامر بن عبدالله نام دارد با سعد بن معاذ از قبيله عبدالاشهل برادر ميشود. زبير بن عوّام با سلمه بن سلامة‌ از قبيله بلحارث بن خزرج يا به‌روايتي با عبدالله بن مسعود هم پيمان بني زهره برادر ميشود.طلحه بن عبيدالله با كعب بن مالك از قبيله سلمه، سعد بن زيد بن عمر با اُبيّ بن كعب از قبيله بني النجار، مصعب بن عمير بنهاشم با ابو ايوب انصاري (خالد‌بن‌زيد) ازقبيله بني النجار، ابو حذيفه پسر عتبه ‌بن ربيعه با عباد بن بشر از قبيله عبد الاشهل، عمار بن ياسر (هم پيمان بني مخزوم) باحذيفه بن اليمان از قبيله عبدعيس وهم پيمان قبيله عبدالاشهل، ابوذر(كه همان بُريربن جناده يا جُندَب بن جُناده غفاري باشد )با منذربن عمرو از قبيله بني ساعده، حاطب بن ابي بَلتَعه(هم پيمان بني اسد)با عُوَيم بن ساعده از قبيله عمرو بن عوف، سلمان فارسي با ابودرداء(عويمر بن ثعلبه) ازقبيله بلحارث بن خزرج، بلال (آزاد شده ابوبكر ومؤذن پيامبر«ص») با ابورُوَيحه عبدالله بن عبد الرحمن خثعميبرادر ميشوند.[6]
اين پيمان براي ياران پيامبر چنان عزيز است كه بعدها وقتي عمر بن خطاب ديوان حقوق مجاهدان را تدوين ميكند وبلال ميخواهد به شام رفته و جهاد كند، عمر ازاوميپرسد حقوقت را اي بلال به كه ميسپاري ؟ ميگويد: به ابو رويحه، من هرگز از او جدا نخواهم گشت ! به احترام وبه سپاس آن پيمان برادري كه رسول خدا ميان آن دوبسته است...[7]
برخي انديشمندان ميگويند:‌« كار اين مساوات وبرادري بدانجا كشيد كه هر مسلماني برادر مسلمان خود را برخويشتن مقدم ميداشت.چنانكه نوشته‌اند، روز تقسيم غنيمت‌هاي جنگي بني نضير، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به انصار گفت اگر مايل باشيد مهاجران را در غنيمت شريك كنيد واگر نه همه از آن شما باشد. انصار گفتند مانه تنها غنيمتها را يكجا به برادران مهاجر خود ميبخشيم بلكه آنان را در مال‌ها وخانههاي خود شريك ميكنيم.[8]
پيامبر با طرح اخوت وبرادري توانست وحدت اسلاميرا تحقق بخشد ومسلمانان را ازخطرات تهديدكننده، حفظ نمايندكه سيصد نفرازمهاجروانصاررا بايكديگر، برادرنمود و رو به مسلمانان ميكرد و ميگفت: فلاني! توبرادر فلاني هستي.
سليمان قندوزي مي‌گويد: امام علي بعدازهمه باپيامبر عقد اخوت بست. آن حضرت به پيامبر عرض ميكند كه اصحاب خودرا بايگديگربرادركرديدولي عقد اخوت ميان من وديگري برقرار نكرديد. پيامبر درجواب فرمود: به‌خدايي (كه مرابراي هدايت مردم مبعوث فرموده) سوگند: به اين علت كار برادري تورا عقب انداختم كه ميخواستم درپايان با توبرادر شوم؛ تونسبت به من مانندهاروني نسبت به موسي، جز اين كه پس ازمن پيامبري نيست. توبرادر ووارث من هستي.[9]

ج ـ ايجاد وحدت ديني

پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) براي تحقق بخشيدن وحدت امت اسلاميدر سخنانش پس از فتح مكه درمسجد الحرام ميگويد:«‌المسلم اخو مسلم والمسلمون هم يد واحدة علي من سواهم تتكافوا دمائهم يسعي بذنبهم ادناهم.» [10]
امام صادق(ع)نيزاين قضيه راشرح داده است: «مسلمان برادر مسلمان است، به اوستم نميكندواوراخوار نميسازدوبه اوخيانت نميكند، برعهده مسلمانان است كه نسبت به پيوند بايكديگروياري رساندن درشفقت ومواسات با نيازمندان ومهرباني نسبت به هم بكوشند تا همان‌گونه كه خداي عزوجل فرمانتان داده است:«ميان خود مهربان‌اند»، نسبت به هم مهربان باشيد و نسبت به گرفتاري ايشان كه از چشم شما پنهان مانده، اهتمام داشته باشيد؛ چنان‌كه گروه انصار دردوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اين چنين بودند.»[11]
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايد:« دست خدا با جماعت است.»‌[12] «دست خدا با جماعت است وشيطان هنگامي با كسي است كه با جماعت به مخالفت پردازد.»[13]
چنان كه ملاحظه ميشود ايجاد حس مشترك ديني بين مسلمانان در كلام زيباي آن حضرت كاملا مشهود است. البته رمز وحدت در روح انسان با ايمان وديندار وجود دارد، به گفته مولوي:
جان گرگان وسگان ازهم جداست
متحد جان‌هاي مردان خداست
پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايد:«‌بر شما باد به جماعت؛ زيرا دست خدا با جماعت است وشيطان با يك تن همراه واز دو تن دورتر است.»[14]بنابراين پيامبر، مسلمانان رابرادر همديگر ميداندوبايدمثل دست واحد محكم واستوار ازجامعه توحيدي، دفاع نمايند.

د ـ نفي قوم‌گرايي

يكي از راه‌كارهاي پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت تحقق وحدت امت اسلامينفي نژادپرستي، قوم گرايي وتبعيض‌هاي ناروا بود ؛زيرا با ظهور اسلام درميان اعراب مسئله نژادپرستي وتفاخر به قبيله، فراوان وجود داشت. اسلام با تعصبات قوميونژادي مبارزه كرد؛ قرآن كريم ميفرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثي وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم.»[15]
پيامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جهت برقراري وحدت اسلامي، زيد بن حارثه را فرمانده سپاه اسلام، بلال حبشي را مؤذن ويژه قرارميدهد وازسلمان فارسي ايراني تجليل ميكند وبه او مقام ومنزلت والا ميبخشد تا به اين ترتيب هم با تبعيضهاي موجود به مبارزه برخيزد وهم بتدريج ارزشهاي الهي را ملاك منصبها ومنزلتهاي اجتماعي معرفي نمايد.
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آشكارا اعلام ميكند كه آن غلام حبشي واين سيد قريشي (هردو) نزدمن يكسان هستند وبدين سان آن حضرت منادي برحق مساوات اسلاميوبنيان‌گذار وحدت امت اسلامياست؛ زيرا:‌ «ايها الناسُ إنّ‌رَبّكم واحدٌ وإنّ‌ أباكُم واحدٌ، كُلُّكُم لأدَمَ وآدمُ مِن تُرابٍ(إنّ‌أكرَمكم عند الله أتقاكم)وَليسَ لِعربيٍّ علي عجَميفضلٌ إلاّ بالتقوى.»‌[16]
پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درروايتي، افتخار به اقوام گذشته را يك چيز بي‌ارزش ميخواند وكساني را كه به چنين كارهايي خود را مشغول ميكنند به (جعل) تشبيه ميكند وميفرمايد: «‌آنانكه به‌قوميت خود تفاخر ميكنند، اين كار را رها كنند وبدانند كه آن مايههاي افتخار، جز ذغال جهنم نيستند واگر آنان دست ازاين كار نكشند، نزد خدا از جعل‌هايي كه كثافت را با بيني خود حمل ميكنند، پست‌تر خواهند بود.»[17]
درجنگ احد، سلمان فارسي پس ازاين كه ضربت را به يكي از افراد دشمن فرود، آورد، از روي غرور گفت: «‌خذها وانا الغلام الفارسي.»‌يعني اين ضربت را ازمن تحويل بگير كه من يك جوان فارسي هستم، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌پي برد كه اين سخن، تعصبات ديگران رابرخواهد انگيخت، فورابه اوگفت كه چرانگفتي منم جوان انصاري.[18]يعني چرابه چيزي كه به آيين ومسلك مربوط است افتخار نكردي ومسئله قوميونژادي را مطرح نموده‌اي! پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جاي ديگر ميفرمايد:«‌عربيت، پدر كسي به شمار نميرود فقط زبان گويايي است، آن كه عملش نتواند اورا به جايي برساند، حسب ونسبش نيز او را به‌جايي نخواهد رساند.»‌
روزي سلمان فارسي در مسجد پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود، عده‌اي از بزرگان صحابه نيز حاضر بودند، سخن از اصل ونسب به ميان آمد، هركس درباره اصل ونسب خود چيزي ميگفت و آن را بالا ميبرد، نوبت به سلمان رسيد، به اوگفتند تو از اصل ونسب خودت بگو، اين مرد فرزانه تعليم يافته وتربيت شدهي اسلاميبه‌جاي اين كه از اصل ونسب وافتخارات نژادي سخن به ميان آورد، گفت: «‌من نامم سلمان است وفرزند يكي از بندگان خدا هستم، گمراه بودم، خداوند به وسيله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا راهنمايي كرد، فقير بودم خداوند به وسيله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا بي‌نياز كرد، برده بودم خداوند به وسيله محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌مرا آزاد كرد؛ اين است اصل ونسب من.در اين زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌وارد شد وسلمان گزارش جريان را به عرض آن حضرت رساند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌رو كرد به آن جماعت كه همه از قريش بودند وفرمود:«‌ اي گروه قريش! خون يعني چه؟ نژاد يعني چه؟ نسب افتخار آميز هر كس دين اواست. مردانگي هركس عبارت است از خلق وخوي وشخصيت وكار بيشتر او، اصل وريشه هر كس عبارت است از عقل وفهم وادراك او، چه ريشه واصل نژادي بالاتر از عقل است.!؟يعني به جاي افتخار به استخوانهاي پوسيده، به دين، اخلاق، ‌عقل، فهم وادراك خود افتخار كنيد.
تأكيدات پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بي‌اساس بودن تعصبات قوميونژادي، اثر عميقي در قلوب مسلمانان بالاخص در مسلمانان غير عرب گذاشت وهم‌بستگي ووحدت درميان مسلمانان ايجاد نمود.به همين دليل مسلمانان اعم از عرب وغير عرب، اسلام را از خود ميدانستند وبه همين جهت تعصبات نژادي نتوانست مسلمانان غير عرب را به اسلام بدبين كند.[19]
بنابراين پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌با نفي تعصبات نژادي وقوميوحدت امت اسلاميرا تحقق بخشيد، وارزشهاي ديني والهي را احياء كرد.اقبال لاهوري نيز سيره آن حضرت را در جهت تحقق وحدت امت اسلاميمورد تأكيد قرارداده واز راهبردهاي بنيادين وحدت اسلاميبه حساب آورده است وچنين ميگويد:
نيست از روم وعرب پيوند ما
نيست پابند نسب پيوند ما
دل به محبوب حجازي[20] بسته‌ايم
زين جهت با يكدگر پيوسته‌ايم
رشته ما يك تولايش بس است
چشم ما را كيف صهبايش بس است
مستي او، تا به‌خون ما دويد
كهنه را آتش زد و نوآفريد
عشق او سرمايه جمعيت است
همچو خون اندرعروق ملت است
عشق در جان ونسب در پيكر است
رشته عشق از نسب محكم‌تر است
عشق ورزي از نسب بايدگذشت
هم ز ايران وعرب بايد گذشت
امت او، مثل او نور حق است
هستي ما از وجودش مشتق است.[21]

هـ ـ بهره‌گيري فرهنگي ازظرفيتهاي موجود

پيامبرخاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) درجهت تحقق وحدت اسلاميازظرفيت موجودومقتضيات جامعه آن زمان بهره‌برداري مناسب ميكرده است كه دراين باره نقش كعبه وكيفيت استفاده پيامبرازآن به عنوان يكي از ابزارهاي ارزشي وحدت، شايان توجه ودقت است؛زيرا: «إنّ أوّل بيتٍ وُضِعَ‌ لِنّاسِ للّذِي بِبَكّة مُبَارَكًا وَ هُدًى للعالَمِين.»[22]
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌از موقعيت مكاني وزماني ايام حج در مقطعي كه تمام مردم جزيرة العرب به آن جا ميآمدند، بهره ميبرد تا دعوت توحيدي خود را به مهتران وبزرگان قبايل ارايه دهد.در متون تاريخي نام قبيلههاي «‌بني حنيفه»، ‌«‌كنده»‌، « بني صعصعه»‌، «‌كلب» ‌وديگران را در فراخوان حضرت ميبينيم وحتي گرايش مردم يثرب به اسلام هم از طريق همين تدبير در استفاده از موقعيت خانه خدا وموسم حج بوده است:«‌جَعَلَ اللَهُ الكَعبَة البَيتََ الحَرَامَ قِيماً لِّلنَّاسِ.»[23] ميزان كارآمدي اين عمل در تمايل وكشش تودهها به سوي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به قدري بود كه كفار ومشركان را كاملا در موضع انفعالي قرار ميداد.آن گونه كه پيش از آغاز مراسم براي جلوگيري از شعاع نفوذ پيام نبي (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به مشورت ميپرداختند تا مناسب‌ترين شيوههاي تبليغي ورواني را براي تغيير اذهان مخاطبان ومردم به كار گيرند.شعارهاي رواني ـ سياسي آنها اين بود:«‌وَقَالُوا يَأَيُّهَاالَّذِي نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ إِنَّكَ لَمَجنُونٌ»[24]
بنابراين پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با استفاده از ظرفيت موجود جامعه آن زمان ونقش كعبه مكرمه براي برپايي وحدت اسلامياستفاده ميكرد كه يكي از راه‌كارهاي بنيادين وحدت امت اسلاميبوده است.

راه‌كارهاي اجتماعي وفردي وحدت

الف ـ حمايت از محرومان

درراستاي نفي تعصبات قومي، استراتژي حمايت از محرومان وبيچارگان نيزوجوددارد.اين گروه كه عمدتا بردگاني از مردان وزنان‌اند، طبق قوانين حاكم، زير پوشش حمايتي هيچ قوم وقبيله‌اي نبودند ولذا از كليه حقوق اجتماعي و سياسي محروم ميشدند وبه دليل وضعيت موجود حاكم سياسي دوران جاهلي ونيز ناتوانيهاي گوناگون اين افراد، امكان پي ريزي جامعه‌اي مستقل فراهم نبود.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌با عقل رشيد و وجدان سليم دريافته بود كه افراد بشر در اصل طينت ومواهب فطري، نظير يكديگرند وهمه آنان داراي روح واراده وعواطف و احساسات انساني هستند وتفاوت در نژاد ورنگ وزبان وزاد وبوم و... منشاء تبعيض در حقوق نميتواند باشد، پس چرا بعضي از افراد بشر، بعضي ديگر را به بردگي بگيرند وعلاوه بر سلب آزادي، آنها را ازتمام حقوق بشري نيز محروم بدارند؟
او نيك ميدانست كه زدودن يك فكر هزاران ساله كه در دماغ هر دو دسته (اربابان وبردگان ) رسوخ كرده است، جز از راه ايجاد تحول در طرز فكر جامعه ميسر نميگردد وبا وضع يك ماده قانوني بدون ضمانت اجرا از داخل نفس مالك ومملوك، يك نظام طبقاتي ريشه دار را نميتوان از ميان برداشت، بردگان نيز به حكم عادت ومرور زمان نيروي اراده‌شان از كار افتاده وقدرت استقلال و تصرف را از دست داده بودند وآزادگي وآزاد زيستن در وجودشان كاملا تخدير شده وباورشان شده بود كه حق حياتشان در همين وضع مرگ آساست. پس بايد اين شكل اجتماعي را بتدريج وبا پيشرفت رشد جامعه واتخاذ تدابير حكيمانه حل نمود.ابتدا به هر مناسبتي به گوش هر دو طبقه فراميخواند كه: «‌اربابان وبردگان برادر يكديگراند وهمه آنها از يك نژاد هستند ومنشاء‌اصلي همگي ازهمين خاك است وسفيد پوستان را برسياه پوستان هيچ گونه مزيت طبيعي نيست وبدترين مردم نزدخدا هماناآدم فروشانند.بردگان برادران شمايند كه زيردست شما واقع شده‌اند وداراي حقوق هستند.شما بايد از هرنوع غذا كه ميخوريد، به آنها بخورانيد واز هر آنچه كه به تن خودتان ميپوشيد به آنها بپوشانيد وبه كار طاقت فرسا وادارشان نكنيد ودر كارها خودتان هم به آنها كمك نماييد..».[25] ونيز ميفرمايد: « هرگاه آنها را صدا ميزنيد، ادب را رعايت كنيد ونگوييد (بنده من ) يا (كنيز من) مردان همه شمابندگان خدايند وهمه زنان كنيزان خدايند ومالك همگي اوست، بلكه بگوييد (پسرك من ) يا (جوانك من).» [26]
پيامبر، زيدبن حارثه غلام خودراكه همسرش خديجه به اوبخشيده بود، آزاد نمود و براي اينكه حقارت وزبوني را از فكر او بيرون كند، او را پسر خوانده خويش معرفي كرد و همين‌كه زيد به سن رشد وجواني رسيد به منظورلغو برتري نژادي كه جامعه آن روزاهميت ميداد، دخترعمه خود زينب را به همسري او در آورد.[27]
در چنين شرايط بحراني، مبارزه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌با تبيعضها و قوم گراييها واز سويي، حمايت از محرومان، سبب جذب اين گروه به اسلام وپيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد وبدين ترتيب گروه كثيري بر محور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌وحدت اجتماعي وسياسي پديد آوردند.در واقع، محتواي فكري دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا وكرامت انساني و نيز مقتضاي عملكرد او، نقش يك ابزار پويا بر اي ايجاد وحدت اسلاميبوده است.
چنين اعلام حمايت وجانبداري از محرومان [باعث شد كه] بتدريج قلمروآن گسترش يافت به گونه‌اي كه توانست نيروهاي گريزان وستمديده را به مركز واحد هدايت نمايد ووحدت امت اسلاميرا نهادينه سازد.

ب ـ تحمل ومدارا

جريانهاي تفرقه واختلاف درمدينه همواره آشكارا وپنهان درپي فرصت بودندكه بتوانند آب را گل آلود نمايند وبا ايجاداختلاف به مقصود باطل‌شان نايل گردند، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) كه ازدرايت سياسي وخردمندي كامل برخوردار بودند، باتحمل ومدارا وحدت امت اسلاميرا حفظ وجلوي بروزهرگونه اختلاف ونفاق راگرفتند. برخورد پيامبر با منافقان كه جبهه داخلي عليه آن حضرت راتشكيل داده بودند، [اين بود كه] براي حفظ وحدت جامعه، باآنان باتحمل ومدارا برخورمينمود.از اين روآن حضرت بنابر مصالح جهان اسلام وامت اسلاميدر برخورد با عبدالله ابن ابيّ رئيس منافقان مدينه كه خيانتهايش درمراحل گوناگون براي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امت اسلاميآشكار شده بود، اقدامينكرد. قرآن كريم با اشاره به جريان غزوه «بني المصطلق» از زبان عبدالله بن ابيّ، ميفرمايد: «‌لَئِن رَّجَعنَا إلَى‌المَدِينَة‌ لَيُخرِجَنَّ الأعَزُّمِنهَا الأذَلَّ.»[28]
مسلمانان وصحابه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامي كه از توطئه عبد الله بن ابي خبردار شدند، از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌اجازه خواستند تا او را به قتل برسانند، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌براي حفظ وحدت امت اسلاميآن‌ها را از اين كار بر حذرداشت[29] بلكه فرمود تا هنگامي كه زنده است با او مانند يك دوست ورفيق رفتار ميكنيم.[30]
مربع منافقي است كه در هنگامي كه از مزرعه‌اش در جنگ احد، به پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت نمود، ياران واصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌ميخواستند وي را بكشند ولي آن حضرت با كمال لطف ومدارا ازوي درگذشت وفرمود: «با اين مرد لجوج كوردل كاري نداشته باشيد.»[31]
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌نه تنها در برابر منافقان تحمل ومدارا داشت بلكه در برابر مخالفان مثل يهود نيز با مدارا رفتار مينمود به گونه‌اي كه رفتار شايسته آن حضرت موجب جذب آنان به اسلام ميشده است.
بنابراين پيامبراكرم باتحمل ومداراوباچشم پوشي وگذشت ازامور ومسايل شخصي به‌خاطر مصالح امت اسلامي،وحدت جامعه اسلاميرابنيان نهادكه سر انجام آن حضرت توانستند اقتدار وعزت براي مسلمانان عصرش به ارمغان بياورد.
عبدالغفورآخوندنعماني تركمن، روحاني وعالم بزرگ اهل سنت پس ازتبيين وضعيت مسلمانان صدر اسلام ووضعيت اسفباركنوني مسلمانان، حالات آنها رادرشعري چنين شرح ميدهد:
مامسلمانان چه نيكوروزگاري داشتيم
راستي خوش عزت و خوش اعتباري داشتيم
چون گل وبلبل انيس و مونس ودمسازهم
درگلستان وفا، خوش برگ وباري داشتيم
سوزن ومژگان مهيا تا كه بيرون آوريم
گر به پا از گردش ايام، خاري داشتيم
پرچم دين مبين، برديم تا ديوارچين
چون كه عزم آهنين واستواري داشتيم
امپراطوران عالم، مرتعش ازبيم ما
چون رشادت‌هاي بي حد وشماري داشتيم
اين چنين بوديم تا بوديم با هم متحد
از نفاق واز تفرق تا فراري داشتيم
اين چنين بوديم تا بوديم با هم راستگوي
از دروغ و از تصنّع ننگ وعاري داشتيم
درميان ما در آمد، ‌عاقبت دست نفاق
رفت ازآن برباد، هر عزّو وقاري داشتيم.
راه‌كارهاي وحدت امت اسلامي درعصر حاضر
وحدت جوهره قوام، پايداري وحيات هستي است وپيامبران، سفيران وحدت اسلاميمي‌باشند. به گفته اقبال لاهوري:
برگ وساز كائنات از وحدت است اندر اين عالم حيات از وحدت است.
پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌پيامبر وحدت ورسول رحمت است «‌وجعلني رسول الرحمة ورسول الملاحم»[32] نداي وحدت طلبانه او، فرياد وحدت طلبانه تماميانبياي الهي است واين آهنگ شيرين در حلقوم مبارك او به كمال نهايي خود ميرسد. به گفته مولوي:
نام احمد نام جمله انبياء است چونكه صد آمد نود هم پيش ما است.
بدون ترديد امت اسلاميبه‌عنوان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهي در پهنه گيتي به دوش دارند؛ زيرا «‌كنتم خير امة اخرجت للناس...»[33] وهمانانند كه برگزيدگان خدايند وغير آنان، زيان كاران. زيرا: «‌ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهوفي الاخرة من الخاسرين.»[34]
باتوجه به راه‌كارهاي ارايه شده درسيره نبوي براي رسيدن به وحدت امت اسلاميدرزمانه وعصركنوني، راه‌هاي عملي ذيل نيز پيشنهاد ميشود:
1ـ مراجعه به قرآن، سنت و سيره نبوي وعترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كه همواره به مسلمانان وحدت وهم‌بستگي را تاكيد كرده‌اند.
2ـ تحمل نظرات مخالف ومدارا با پيروان مذاهب [ديگر].
3ـ دوري از تعصبات خشك گوناگون ملي، ‌قوميونژادي.
4ـ آشنايي شيعه وسني از آراء ونظريات علمييكديگر با مطالعه كتاب‌هاي مربوط به يكديگر.
5ـ تعامل انديشمندان فرقههاي گوناگون اسلاميوگفت‌وگوهاي علميجهت رفع سوءتفاهمها.
6ـ آشنايي با توطئههاي دشمن براي ايجاد اختلاف.
7ـ احترام به مقدسات يكديگر.
8ـ دوري از تهمت وافترا نسبت به يكديگر.
9ـ كنترل افراد تندرو كه موجب نفاق وتفرقه ميگردند.
10ـ تقويت نقطههاي مشترك.
11ـ ايجاد مراكز آموزشي ـ پژوهشي مشترك، جهت آشنايي با آراء‌يكديگر.
12ـ ايجاد رسانههاي پيام رساني مشترك، براي تقويت روح وحدت طلبي، پيام رساني سالم و...

نتيجه

وحدت امت اسلامي، از اصول مورد تأكيد پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌بوده است.از منظر آن حضرت اقتدار مسلمانان در پرتو وحدت ميباشد. وحدت امت اسلامياز راهبردهاي بنيادين واساسي اقتدار امت اسلاميدر تمام اعصار وقرون است؛ پيامبرخاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) براي تحقق بخشيدن وحدت اسلاميدر ميان جامعة آن زمان، تلاشهاي فراوان نموده‌اند، به گونه‌اي كه اقتدار وعزت نوپاي جامعة اسلاميعصر رسالت، برآيند وحدت وراه‌كارهاي ارايه شده ازسوي پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.
از آن جايي كه پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌اسوة كامل زندگي است، الگو قرار دادن سيرة آن حضرت، كارآمدترين راه‌كارها را براي مسلمانان امروز در جهت تحقق وحدت اسلاميارايه مينمايد.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز ورودش به مدينه، قراردادي داير بر وحدت مهاجر وانصار نوشت و اوس وخزرج نيز آن را امضاء كردند ؛ پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌آيين وثروت آنها را طي شرايطي محترم شمرد.البته اوسيان وخزرجيان صدوبيست سال با هم جنگ كرده ودشمنان خوني همديگر بودند، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌تمام اين مشكلات را خردمندانه حل نمود و روزي در يك انجمن عموميميان آنان پيمان برادري ديني بست ودوتن دو تن آنها را در راه خدا برادر ديني ساخت، به گونه‌اي كه كار برادري بدانجا كشيد كه هر مسلمان برادر مسلمان خود را بر خويشتن مقدم ميداشت.
پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌براي تحقق بخشيدن وحدت امت اسلامي، پس از فتح مكه در مسجد الحرام، رسماً دستور ديني صادر كرد واعلان نمود كه مسلمانان برادر همديگرند ومانند يد واحدند.با نفي قوم گرايي وملي گرايي در جهت تحقق وحدت اسلاميكوشش فراوان نمودند و از موقعيت مكاني وزماني ايام حج ومكه مكرمه، براي تحقق وحدت اسلامي، بهره برداري شايسته نمودند.
استراتژي حمايت از محرومان وبيچارگان نيز از راه‌كارهاي اساسي پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌در جهت تحقق وحدت اسلاميبوده است كه با اعلام حمايت از قشر محروم وستمديده، آنان را به مركز واحدي هدايت نمودند تا وحدت اسلاميرا تحقق بخشد.تحمل ومداراي حضرت نيز در جهت وحدت اسلاميبوده است.

پی نوشتها:

[1]ـ نهج البلاغه،خطبه 231، ( فلمّ الله به الصّدع،ورتق به الفتق و ...).
[2]ـ ان اكرمكم عند الله اتقيكم
[3]ـ اقبال لاهوري، كليات اشعار فارسي،ص71.
[4]ـ سيره ابن هشام، ج2،ص501.
[5]ـ سيره ابن هشام، ج2،‌ص123.
[6]ـ سيره ابن اسحاق،ج2،ص153ـ‌ 150.
[7]ـ همان، ص153.
[8]ـ سيد جعفر شهيدي، تاريخ تحليلي اسلام،ص67.
[9]ـ سليمان قندوزي، ينابيع المودة، ج 1، ص55.
[10]ـ محمد تقي هندي،كنزل العمال،ج1،ص149.
[11]ـ محمدبن يعقوب كليني،الكافي،ج2، ص174، ح15.
[12]ـ سنن ترمذي،ج4،ص466، ح2166.
[13]ـ كنز العمال، ج1،ص206،ح1031.
[14]ـ جلال الدين السيوطي، الدرالمنثور، ج5،ص66.
[15]ـ حجرات،13.
[16]ـ ابو محمد حرّاني، تحف العقول،ترجمه صادق حسن زاده،ص 56.
[17]ـ سنن ابي داود، ج2، ص642،( ليدعن رجال فخرهم باقوام،‌انما هم فحم من فحم جهنم.او ليكونن اهون علي الله من الجعلان التي تدفع بانفها النتن).
[18]ـ همان، ص625.
[19]ـ مرتضي مطهري، خدمات متقابل اسلام وايران، انتشارات صدرا، 1366، ص76.
[20]ـ محبوب حجازي، مراد سر آمد محبان عالم، پيغمبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله است.
[21]ـ كليات اقبال، همان،ص110.
[22]ـ آل عمران،96.
[23]ـ مائده، 97.
[24]ـ حجر،6.
[25]ـ اسماعيل بخاري، صحيح بخاري،ج3، ص149.
[26]ـ صحيح مسلم، ج7،ص47.
[27]ـ الاصابه، ج1،ص545.
[28]ـ منافقين، 8.
[29]ـ محمد باقر مجلسي، بحار الانوار،ج19،ص108.
[30]ـ سيره ابن هشام،ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي،ص198.
[31]ـ سيره ابن هشام،ج2،ص65.
[32]ـ شيخ صدوق، معناي الاخبار، تصيح علي اكبر غفاري، بيروت دارالتعارف للمطبوعات، 1399ق،‌ص51.
[33]ـ آل عمران،110.
[34]ـ آل عمران، 85.

فهرست منابع:
1ـ قرآن كريم.
2ـ نهج البلاغه.
3ـ لاهوري، اقبال، كليات اشعار فارسي، بامقدمة ‌احمد سروش، انتشارات كتابخانة سنايي، بي تا.
4ـ‌ ابن هشام، السيرة النبوية، دارالوفاء، بيروت، بي تا.
5ـ ابن اسحاق سيرة ابن اسحاق ، افست، مؤسسة اسماعليان، 1368.
6ـ شهيدي، سيد جعفر، تاريخ تحليلي اسلام، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ24، 1378.
7ـ قندوزي، سليمان، ينابيع الموده، بيروت، دارالفكر.
8ـ هندي، محمد تقي، كنزالعمال، مؤسسة الرّساله، 1405 ق.
9ـ الكافي، محمد ابن يعقوب كليني، دارالكتب الاسلاميه، 1388 ق.
10ـ سنن ترمذي، ابي عيسي محمد ابن عيسي بن سوره، بيروت دارالكتب العلميّه، 1408ق.
11ـ سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، قم، 1404ق.
12ـ حرّاني، ابو محمد، تحف العقول، ترجمه صادق حسن‌زاده، انتشارات آل علي، 1382.
13ـ السجستاني، سليمان بن الاشعث، سنن ابي داود، بيروت، دارالفكر.
14ـ مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام وايران، انتشارات صدرا، 1366.
15ـ بخاري، اسماعيل، صحيح البخاري، بيروت، داراالعلم، 1407.
16ـ النيشابوري، مسلم بن الحجاج القشيري، صحيح المسلم، بيروت، دارالفكر لطباعة والنشر، بي تا.
17ـ عسقلاني، ابن حجر، الاصابة في تميز الصحابة.
18ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
19ـ تصحيح غفاري، علي اكبر، معاني الاخبار، شيخ صدوق، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1399ق.
20ـ مولوي، جلال الدين، مثنوي معنوي، شركت انتشارات علميوفرهنگي، 376 ش.
منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط