رسم غلط در باب ميزبان و ميهمان

قرآن در اينجا به ما مى‏گويد نه رودربايستى بيجا از افراد داشته باشيد و نه نازك نارنجى باشيد و بيخود به شما بربخورد، اگر مى‏خواهيد به خانه كسى وارد شويد چنانچه قبلا از شما دعوت كرده‏اند و وقت گرفته‏ايد داخل مى‏شويد و اگر بدون اطلاع قبلى درخانه كسى را مى‏زنيد، معنايش اين است كه من مى‏خواهم داخل خانه تو شوم، صاحبخانه اگر در شرايطى قرار گرفته كه نمى‏تواند بپذيرد، بدون رودربايستى بگويد من در منزل هستم - نه اينكه نيستم - ولى متاسفانه الآن كار دارم و نمى‏توانم شما را
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رسم غلط در باب ميزبان و ميهمان
رسم غلط در باب ميزبان و ميهمان
رسم غلط در باب ميزبان و ميهمان

نويسنده: علامه شهيد مرتضى مطهرى(رحمت الله علیه)
قرآن در اينجا به ما مى‏گويد نه رودربايستى بيجا از افراد داشته باشيد و نه نازك نارنجى باشيد و بيخود به شما بربخورد، اگر مى‏خواهيد به خانه كسى وارد شويد چنانچه قبلا از شما دعوت كرده‏اند و وقت گرفته‏ايد داخل مى‏شويد و اگر بدون اطلاع قبلى درخانه كسى را مى‏زنيد، معنايش اين است كه من مى‏خواهم داخل خانه تو شوم، صاحبخانه اگر در شرايطى قرار گرفته كه نمى‏تواند بپذيرد، بدون رودربايستى بگويد من در منزل هستم - نه اينكه نيستم - ولى متاسفانه الآن كار دارم و نمى‏توانم شما را بپذيرم (خيلى اتفاق مى‏افتد كه انسان كار لازمى دارد و آن كسى كه آمده كار چندان لازمى ندارد)، تو كه از من وقت نگرفتى، حالا برو و يك وقت ديگرى بيا، و اين را صريح بگويد. اگر صاحبخانه صريح گفت، او هم بايد آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگى داشته باشدكه بدش نيايد.

رسم غلط در جامعه ما در باب مهمان و ميزبان

اما امروز شما مى‏بينيد كه كار بر عكس است: نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد كه بگويد من كار دارم و نمى‏توانم تو را بپذيرم، و نه آن كسى كه وارد مى‏شود آنقدر انسانيت دارد كه اگر صاحبخانه گفت تو را نمى‏پذيرم، به او برنخورد، و لهذا الان در جامعه ما رسم بر اين است كه يكى از اين سه حالت رخ مى‏دهد:
حالت اول: اين است كه صاحبخانه به دروغ به بچه‏ها مى‏گويد بگوئيد نيست، يعنى گناه كبيره مرتكب مى‏شود. اين كه مى‏گويد «در خانه نيست»
دروغ است و دروغ گناه كبيره است.
حالت دوم «توريه»: كنند و حال آنكه توريه در جايى است كه دروغ لازم است يعنى از نگفتنش مفسده برمى‏خيزد، مثل‏اين كه كسى آمده و يك كاردى هم به دست دارد و مى‏خواهد [ به ناحق ] كسى را بكشد و مى‏پرسد فلان كس اينجاست يا نه؟ بايد گفت اينجا نيست. در اينجا مى‏گويند براى اينكه عادت به دروغ گفتن نكنى در دلت غير از آن چيز را خطور بده، بگو «نيست» و در دلت خطور بده كه در «اينجا» نيست. نه اينكه انسان هر دروغى كه دلش مى‏خواهد بگويد و توريه كند! به بچه‏ها مى‏گويد «بگوييد نيست، ولى بچه‏ها!وقتى مى‏گوييد نيست يعنى در اين درگاهى اتاق نيست».اينجا كه مى‏توانى راست بگويى چرا توريه مى‏كنى؟ بگو هستم ولى نمى‏توانم بپذيرم.
روزى ملا نصر الدين، مهمانى را همراه خود تا در خانه آورد و خود به داخل خانه رفت. زنش با او دعوا كرد كه چرا مهمان آوردى و ما چيزى نداريم كه به او بدهيم و كار بدى كردى (مثل اغلب زنها كه هميشه در اين امور تحكم مى‏كنند). ملا گفت چه بكنم؟ گفت من كه اصلا پذيرايى نمى‏كنم. درماند كه چه كند. به بچه‏ها گفت برويد بگوييد ملا در خانه نيست. مهمان گفت ما با هم آمديم. در اينجا ملا خودش صدايش را بلند كرد و گفت: شايد خانه دو در داشته و از آن در ديگر بيرون رفته است!
اغلب در اين جور موارد، كارها ملا نصر الدين است، يعنى وقتى مى‏آيند مى‏گويند «آقا نيست» خود مهمان مى‏فهمد كه دروغ مى‏گويد، چون وقتى يك كسى دم در مى‏آيد و مى‏گويد بروم ببينم آقا خانه هست يا نه، معلوم است تو كه از داخل خانه مى‏آيى مى‏دانى هست يا نه، اين «بروم ببينم آقا خانه هست يا نه» يعنى بروم ببينم آقا مى‏گويد كه راستش را بگويم يا دروغش را بگويم. قضيه اين جور است، و تعجب است، با اينكه همه مى‏دانند، مهمان مى‏داند ميزبان هم مى‏داند، باز هم اين دروغ تكرار مى‏شود!
1. پس يك شكل قضيه اين است كه يك دروغ گفته مى‏شود.
2. يك شكل ديگر قضيه اين است كه صاحبخانه مى‏گويد:
«بفرماييد»،خيلى هم نفاق به خرج مى‏دهد: خيلى خوش آمديد! صفا آورديد!اما در دلش دائما فحش مى‏دهد كه اين چه بلايى بود كه اين ساعت رسيد، ما هزار كار داريم، عجب مردم بى‏تربيت بى‏ادبى هستند، چه خروسهاى بى‏محلى و چه مزاحمهايى! بعد هم كه مهمان بيرون رفت جلوى زن و بچه‏اش صد تا فحش مى‏دهد.
ديگر آن بچه چه از آب در مى‏آيد! بچه‏اى كه مى‏بيند پدرش اينقدر شهامت ندارد كه به مهمان بگويد «آقا من نمى‏توانم تو را بپذيرم» و جلوى مهمان خيلى كوچك و بزرگ مى‏شود و خوش آمد مى‏گويد وپشت سرش فحش مى‏دهد.
حالت سوم: قضيه اين است كه ميزبان و صاحبخانه كارش را خوب انجام مى‏دهد و دم در مى‏آيد مى‏گويد «آقا من متاسفم از اينكه نمى‏توانم شما را بپذيرم، الآن كار واجبى دارم» يا يك نفر رامى‏فرستد كه به او بگويد من الآن كار لازمى دارم و نمى‏توانم شما رابپذيرم. صاحبخانه كارش خوب است، ولى ضعف اخلاق، مال وارد و مهمان است [ زيرا ] به او برمى‏خورد، هر جا كه مى‏نشيند مى‏گويد در خانه فلان كس رفتم و مرا نپذيرفت، نمى‏گويد من با اجازه قبلى نرفته بودم، نمى‏گويد او كه نپذيرفت عذر داشت. تو بايد بنا رابگذارى بر اين كه او عذر داشته، و بايد خوشت بيايد كه ميزبان تو يك شخص با شهامت و صريحى بوده كه به تو دروغ نگفت و راستش را گفت. اين هم شكل سوم.
آنچه [ امروز ] عمل مى‏شود يا آن دو شكل است [ مربوط به ] ميزبان و يا اين يك شكل است مربوط به مهمان.
ولى شكل چهارم كه اسلام آن شكل را مى‏پسندد ديگر درجامعه ما وجود ندارد، و آن اين است كه اگر ميزبان وقت ندارد ونمى‏تواند او را بپذيرد، در كمال صراحت بگويد «آقا معذورم، نمى‏توانم شما را بپذيرم» و مهمان هم بدون اينكه به او بربخورد برگردد و برود. قرآن اين شكل چهارم را دستور مى‏دهد، مى‏فرمايد «و اذا قيل لكم ارجعوا فارجعوا» و اگر به شما گفتند نمى‏توانيم شمارا بپذيريم، برگرديد «هو ازكى لكم» اين برايتان پاكتر است - اين شكل چهارم از آن سه شكل برايتان بهتر است - «و الله بما تعملون عليم» خدا به كارهاى شما آگاه و داناست.
قرآن فرمود اگر به خانه‏اى غير خانه خودتان رفتيد بدون اجازه وارد نشويد (خانه يعنى محل سكونت). آيا هر محل سكونتى و جايى كه انسانهايى در آن هستند [ همين حكم را دارد ] ؟اگر من مى‏خواهم وارد يك مغازه شوم اول بايد پشت در بايستم و اجازه بگيرم و بعد وارد شوم؟ يا اگر كسى مى‏خواهد داخل يك پاساژ بشود بايد اجازه بگيرد و وارد شود؟ براى ورود به يك كاروانسرا يا يك آسيا [ بايداجازه گرفت ] يا اين امر اختصاص دارد به خانه‏هاى مسكونى يعنى محل زندگى خصوصى؟ قرآن مى‏فرمايد اين حكم مربوط به محل زندگى خصوصى است و لو محل كار خصوصى، ولى اماكن عمومى اين حكم را ندارد، در اماكن عمومى كه در باز است براى عموم، ديگر نيازى به اجازه گرفتن نيست.

پي نوشت :

[1]. آشنايى با قرآن جلد 4 صفحه 77.

منبع:www.balagh.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط