نویسنده: غلامعلی افروز
طی چند سال گذشته كه توفیق حضور در گردهماییهای جوانان و جلسات دهها هزار دانشجو در دانشگاههای مختلف كشور را داشتهام، ضمن ایراد سخنرانی دربارهی مبانی روانازدواج، از دیدگاهها و برخی سؤالات مطرح شده به وسیلهی دانشجویان و حاضران در جلسه، بهرهی فراوان بردم. در واقع بسیاری از نكات و مباحث، مربوط به مبانی روانشناختی ازدواج، متأثر از همین جلسات بوده است.
مجموعهای از سؤالات درخور توجه و تأمل دربارهی مسائل مختلف ازدواج كه در جلسات گوناگون و در دانشگاههای مختلف تهران و شهرستانها از دخترها و پسرها دریافت داشتهام، برایم گنجینهای بسیار مهم و ارزشمند است. در میان این سؤالات، چند سؤال از بیشترین فراوانی برخوردار بوده است كه در مقابل به یكی از آنها میپردازیم.
پس از جلسات سخنرانی اخیر اینجانب در چندین دانشگاه از جمله دانشگاه كرمان و دانشگاه الزّهرا - سلام الله علیها- بسیاری از دانشجویان دختر با عبارات گوناگون، ولی با نیت و انگیزهی مشابه سؤال كرده بودند:
"چرا دخترها نمیتوانند یا نباید از پسرهای مورد توجه خود خواستگاری كنند؟"
این سؤال از سؤالات بسیار مهم و قابل توجه است و شاید برای بسیاری از دختر خانمها از اهمیت ویژهای برخوردار باشد. جان كلام این است كه چرا فقط آقایان همیشه به خواستگاری دخترها میروند؟ چه اشكالی دارد زمینهای فراهم شود كه در صورت مساعد بودن شرایط، بعضی دختر خانمها نیز از آقایان مورد توجه و علاقهی خود خواستگاری كنند؟ چرا باید همواره دختر خانمها در خانه بمانند تا آقایان در صورت اطلاع، توجه و تمایل به خواستگاری آنها بروند؟ البته باید اذعان كرد كه بسیاری از دختر خانمها نیز چنین نمیاندیشند و دوست میدارند شاهد آمد و شد خواستگاران متعدد باشند و از میان آنان، كسی را برگزینند كه موجهتر بوده، از بیشترین قابلیت همسری و بالاترین توان آرامشگری برخوردار باشد.
شایسته است در ارتباط با این سؤال اساسی، توجه همهی علاقهمندان، صاحبان اندیشه و اهل نظر را به نكات زیر جلب كنم:
به رغم مشابهت میان هوش و توانمندیهای ذهنی دختران و پسران، تفاوتهای موجود در خصیصههای زیستی و ویژگیهای عاطفی دخترها و پسرها نشانگر شاكلهی خاص شخصیتی هر كدام از دو جنس است. دختر خانمها در كنار وظیفهی خطیر همسری و آرامشگری وجود همسر همدل، از ارزشمندترین قابلیت انسانی، یعنی توانایی مادر بودن نیز بهرهمند هستند. قابلیت و شایستگی مادری، خود آمیزهای از ویژگیهای خاص زیستی و صفات برجستهی عاطفی و احساسی است. از این رو ایفای بهینهی نقش همسری و توفیق عهده دار شدن وظیفهی خطیر و سرنوشت ساز مادری، ترسیمگر طریق فلاح و سعادتمندی فرزندان (1) و از نشانههای شخصیت برتر و كمال وجودی زنان است.
چنین تفاوتهای بارز و لازم شخصیتی میان زن و مرد ضرورت بهرهمندی فوق العادهی زنان از احساسات لطیف و عواطف عمیق، خود بستر پدیدآیی نگرشها، رفتارها و نیازهای ویژهای را در وجود آنها فراهم میكند. به همین دلیل است كه زنها به حمایت عاطفی، روانی و اجتماعی بیشتری نیاز دارند، زیرا هر چه پدیدهای ارزشمندتر باشد، باید مورد حمایت و پشتیبانی بیشتری قرار گیرد.
زنان عموماً دوست دارند، همسرشان فردی باشد كه شخصیت او جلوهگر اقتدار منطقی و عاطفی است. به عبارت دیگر سخن خانمها نسبت به آقایانی كه از شخصیت كاملاً انفعالی برخوردار بوده، از صفاتی همچون اعتماد به نفس، قدرت رهبری و مدیریت، شجاعت، استواری و صلابت و حمایتگری همه جانبه بی بهره هستند، نگرش چندان مثبتی ندارند. مردان نیز غالباً دوست میدارند كه همسرشان منبع آرامش و شخصیت وجودی شان مملو از مهر و عطوفت، نجابت و عفت و منطق و صبوری باشد.
در واقع در منظر ارزشهای روانشناختی اسلامی نیز كانون خانواده همچون بوستانی است كه مادر باغبان آن و پدر نگاهبان و حمایتگر آن است. معنا و مفهوم بارز این كلام قرآنی كه میفرماید: "الرِجالُ قَوامونَ عَلیَ النِسا، (2) این است كه شوهرها حامی و پشتیبان با صلابت و استوار همسرانشان هستند. محبت پذیری فوق العادهی خانمها، به لحاظ برخورداری آنان از احساسات پرشور و لطیف، امری كاملاً طبیعی است. به همین جهت خانمها غالباً بیشتر و زودتر از آقایان تحت تأثیر احساسات و جاذبههای مهرآمیز قرار میگیرند و مردان نیز بیشتر و زودتر از خانمها نسبت به كششهای نفسانی و هیجانات غریزی متأثر میشوند.
خلاصهی كلام آن كه ساختار شخصیتی هر یك از دو جنس زن و مرد به گونهای است كه هر كدام ویژگیهای لازم را در مسیر تحول وجود و نیل به كمال شخصیت بی بدیل خود دارا هستند. تفاوتهای زیستی و روانشناختی موجود میان زن و مرد هرگز به معنای برتری یكی بر دیگری نیست، كه این تفاوتها بیانگر ویژگیها و نیازهای خاص، قابلیتها و مسئوولیتهای ویژه و درخور توجه هر كدام از ایشان است.
متفكر شهید، حضرت آیت الله مطهری در این باره میفرماید: "طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. این یكی از تدابیر حكیمانه و شاهكارهای خلقت است كه در غریزهی مرد نیاز و طلب و در غریزهی زن ناز و جلوه قرار داده است." (3)
بنابراین از یك نگاه ژرف، برای زن كه وجودش منبع احساسات، عطوفت و مهرطلبی و تمایل درونیاش مبتنی بر محبوب و معشوق بودن است و دوست میدارد كه بر دل و جان مرد حاكم باشد، بسیار دشوار خواهد بود از مردی برای ازدواج خواستگاری كند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ فرد دیگری برود. به طور قطع این روش نه در شأن دختران فهیم، اصیل، نجیب و پرمهر و عطوفت است و نه به صلاح آنان میباشد. این امر با ویژگیهای خاص شخصیتی ایشان سازگار نیست.
بدیهی است برای یك مرد بیشتر قابل تحمل است كه از دختری خواستگاری كند و پاسخ رد بشنود و بعد از مدتی از دختر دیگری خواستگاری نماید و احتمالاً باز هم با جواب منفی مواجه شود تا این كه سرانجام پاسخ مثبت دختری را برای ازدواج دریافت دارد.
پرواضح است كه خواستگاری آقایان از خانمها هرگز به معنای محدودیت آزادی و اختیار خانمها در حق انتخاب همسر نیست. ازدواج دختر خانمها همواره باید با آگاهی، اراده و اختیارشان همراه باشد و همهی دختر خانمها حق دارند از میان خواستگاران داوطلب ازدواج با آنها، آن كس را كه اصلح میدانند با آزادی كامل انتخاب كنند و هیچ گونه اجبار و تحمیلی در این ارتباط روا نیست.
پیامبر بزرگوار اسلام- صلوات الله علیه و آله- همیشه بر اراده و اختیار دخترها در انتخاب همسر تأكید داشتند. حتی هنگامی كه مولای متقیان علی - علیه السلام- نور چشم و عزیز پیامبر از دختر پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله- زهرای اطهر سلام الله علیها در نهایت ادب و احساس شرم حضور و بیان تقاضا در محضر رسول خدا- صلی الله علیه و آله- خواستگاری میكنند، پیامبر خدا میفرمایند كه علی جان، تاكنون چند نفر دیگر با ویژگیهای متفاوت و بعضاً از خانوادههای مشهور و سران اقوام مختلف نیز به خواستگاری زهرایم آمدهاند و من شخصاً موضوع را با زهرا در میان گذاشته و جویای نظر او شدهام؛ اما دخترم زهرا تا حال با برگرداندن چهرهی خود مراتب نارضایتی خود را نسبت به خواستگارانش اعلام كرده است. اینك فرصتی بده تا خواستگاری شما را به اطلاع او برسانم و نظرش را جویا شوم.
سپس پیامبر خدا- صلی الله علی و آله- به نزد حضرت زهرای مرضیه- علیها سلام- رفتند و موضوع تقاضای علی- علیه السلام- را با دختر عزیزشان در میان گذاشتند. این بار زهرای اطهر برخلاف دفعات قبل نه تنها چهرهی خود را برنگرداند، كه با چهرهای گشاده مراتب رضامندی قلبیاش را ابراز فرمود. آن گاه پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله- با خشنودی از انتخاب شایستهی دختر خود، تكبیرگویان از نزد زهرا- سلام الله علیها- بیرون آمد و مراتب موافقت زهرا- سلام الله علیها- را برای ازدواج با علی- علیه السلام- به اطلاع وی رساند.
در واقع جریان ازدواج برترین همسران جهان، این گونه بوده است كه چندین نفر از افراد مختلف با ویژگیهای گوناگون و بعضاً بسیار متموّل و قدرتمند و صاحب قدرت و نفوذ به موازات علی- علیه السلام- از دختر پیامبر اسلام خواستگاری میكنند و با این كه از همان ابتدا نظر و تمایل قلبی پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله- نسبت به شخصیت ممتاز و منحصر به فرد علی- علیه السلام -این برترین دانش آموختهی مكتب اسلام كاملاً واضح و روشن بود و هیچ كس دیگر نمیتوانست منزلت علی- علیه السلام- را در نزد پیامبر اسلام داشته باشد. با وجود این ایشان ارائهی پاسخ مثبت به تقاضای علی- علیه السلام- را منوط به اظهار نظر آزادانه و میل و اراده و انتخاب نور چشم خود، زهرای كوثر میداند.
آری، آن چه بیش از هر چیز دیگر در فرایند زوجیت دارای اهمیت و درخور توجه است، مسألهی آزادی و حق انتخاب همسری شایسته به وسیلهی دختر خانمهاست و بالطبع هر گونه اجبار و تحمیل در این ارتباط نادرست و ناپسند میباشد و با فلسفهی ازدواج به معنای دقیق آن، یعنی همدلی و همراهی زن و شوهر، منافات دارد.
مسأله خواستگاری مردها از زنها نیز به گونهای كه اشارت رفت بیانگر شخصیت تكریم طلب و محبت پذیر و منزلت ارزشمند گوهر وجود گرانقدر و پرخواستار آنان است.
فرصت انتخاب از میان خواستگاران مشتاق و داوطلبان فعال و واجد شرایط ازدواج برای دختر خانمها، از زیباترین و پرثمرترین فرصتها و خطیرترین و حساسترین انتخابهاست. در چنین شرایطی دختر خانمهای فهیم و دوراندیش، آنان كه به نیكی فلسفه و هدف والای ازدواج آگاهند و میدانند كه انتخاب همسر بزرگترین و سرنوشتسازترین انتخاب زندگی آنهاست، فرصت مییابند كه بر اساس معیارهای متعالی انتخاب همسری بایسته و شایسته و آرامشگر وجود، در برابر تقاضا یا تقاضاهای متعدد با گفتن " آری" یا "خیر" سرنوشت خود و دیگری را در مسیری معین رقم بزنند.
به سخن دیگر، هنگامی كه آقایان به خواستگاری دختر خانمها میروند، آنها "شنوندهی" لفظ آری یا خیر خواهند بود و این دختر خانمهایند كه با قدرت انتخاب برتر، "گویندهی" واژههای آری و خیر میباشند.
$ از منظری دیگر به این مهم نگاه كنیم!
در جامعه امروز كه هر روز بر پیچیدگی آن افزوده میشود، حلقههای خویشاوندی گسستهتر میگردد، دایرهی شناختهای متقابل خانوادهها و بالطبع پسرها و دخترها محدودتر میشود و ارتباطات خانوادگی و آمد و شدهای فامیلی و همسایگی به حداقل میرسد، چه باید كرد؟
آن گاه كه خانوادهای بسیار محترم و معظم از شهری به شهر دیگر مهاجرت میكنند یا از محلی به محل دیگر انتقال مییابند، یا حتی در منزلی كه سالهاست زندگی میكنند، ارتباط چندانی با همسایگان و آشنایان خود ندارند به گونهای كه بعد از چندین سال، هم محلهای و همسایه بودن، اطرافیانشان از اینكه در این خانواده دو دختر بسیار نجیب و عفیف و آمادهی ازدواج به همراه والدین خود زندگی میكنند، اطلاعی ندارند، چه باید كرد(4)؟
آن هنگام كه دختر عفیف، پاكدامن و هوشمندی متوجه میشود در میان اقوام، نزدیكان همسایگان یا در جمع همكلاسیها پسری است بسیار پاك و مؤمن، اصیل و متین، باوقار و با صلابت و قابل قبول با معیارهای متعالی او در امر انتخاب همسری شایسته، چه باید كرد؟ چه بسا چنین احساسی متقابلاً در وجود همین آقا پسر نیز نسبت به این دختر خانم پدید آمده باشد، اما این پسر به دلایل مختلف توان، جرأت یا فرصت طرح موضوع و اظهار تمایل خود را نداشته، یا راه و روش مؤثر ابلاغ آن را نمیداند یا به دلیل كمرویی، اضطراب اجتماعی و خجالت زدگی فوق العاده زیاد، جرأت ابراز تمایل خود را ندارد. در چنین شرایطی چه باید كرد؟
و سرانجام آن زمان كه پسری متعهد و صدیق در محیط مقدسی چون دانشگاه، با مشاهدهی كنشها و واكنشها و رفتارهای متین و پرصلابت دختر خانمی، در مییابد كه خصیصههای شخصیتی او مطابق با معیارهای اساسی انتخاب همسر میباشد اما به تصور اینكه دختر خانم از تبار اجتماعی- اقتصادی فوق العاده برتر و متعلق به خانوادهای برجسته و مرفه است و هرگز به تقاضای او پاسخ مثبت داده نمیشود، انگیزه و جرأت طرح موضوع را نمییابد و راه و روش دیگری را برای امكان سنجی مسأله پیدا نمیكند، چه بسا اگر این پسر تمایل خود را برای معارفه و شناخت متقابل و ازدواج مطرح كند، مورد قبول دختر خانم واقع شود و شاید هم چنین احساس متقابلی در ذهن و اندیشهی دختر خانم هم نسبت به همین آقا پسر وجود داشته باشد ولی، او نیز جرأت نمیكند یا روش طرح موضوع را نمیداند!
در همین ارتباط، سال گذشته دختر خانم بسیار موجهی كه دانشجوی دورهی كارشناسی ارشد بود، در ملاقاتی كه با من داشت میگفت: یكی از بستگان نسبتاً نزدیكم، جوانی است بسیار مؤمن، متعهد، با غیرت و تلاشگر كه فكر میكنم نسبت به من نگرش مثبتی دارد، ولی به این دلیل كه از نظر تحصیلی دیپلمه است و به لحاظ اشتغال بسیار مفید موفق به ادامهی تحصیل نبوده است، چنین احساسی دارد كه اگر از من خواستگاری كند، من قبول نخواهم كرد. در حالی كه من به رغم اینكه ایشان دیپلمه هستند و من در حال اتمام دورهی كارشناسی ارشد میباشم، او را فردی باسواد و توانمند میشناسم كه از نظر مهارتهای اجتماعی، ویژگیهای برجستهای دارد و از همین رو چنانچه ایشان اقدام به خواستگاری كنند به طور قطع میپذیرم و به خواستگار دیگری كه دارای مدرك تحصیل بالاتر است پاسخ منفی خواهم داد. اما نمیدانم كه چگونه و با چه روشی ایشان را از اندیشه و نظر خود مطلع كنم. من مطمئن هستم كه اگر این شخص بداند و باور داشته باشد كه من ویژگیهای شخصیتی او را كاملاً قبول دارم و برای من پاكی، صداقت، توانمندی و سواد و مهارتهای اجتماعی برجستهی او مهمتر از مدرك لیسانس و فوق لیسانس است، با اعتماد به نفسی كه دارد حتماً در اولین فرصت با خانوادهاش اقدام به خواستگاری میكند.
پس از گوش دادن به صحبتهای صادقانه و صمیمانهی این خانم ارجمند من شخصاً مسئولیت این كار را پذیرفتم و قرار شد طی ملاقاتی با آقای مورد نظر برای گفت و گو دربارهی موضوع دیگری خواهم داشت، از ویژگیهای شخصیتی وی ارزیابی كلی به عمل آورم و در مجموع اگر تناسب و كفویت هر دو نفر را تشخیص دادم، پس از طرح مسألهی ازدواج، به گونهای بایسته و شایسته و با حفظ منزلت والا و تكریم شخصیت ارزشمند این خانم، امكان موافقت مشارالیها با تقاضای احتمالی آقا برای ازدواج را به وی انتقال دهم.
ذكر این واقعه خوشایند و خاطرهی ماندگار، خود بیان دیگری از نحوهی ابلاغ نظر و تمایل قلبی یك خانم نسبت به یك آقا به عنوان همسر منتخب احتمالی است. به عبارت سادهتر در جامعهی اسلامی ما و با عنایت به فرهنگ حاكم بر اذهان خانوادهها، روش غیرمستقیم، زیباترین و مؤثرترین روش در جهت تحقق اندیشهی صادقانه و زمینهی اظهار تمایل و آمادگی و خواستگاری یك خانم برای ازدواج با آقایی متعهد و واجد شرایط كفویت و صاحب صلاحیت زوجیت میباشد.
نمونهی دیگری كه چند ماه پیش با آن مواجه شدم از این قرار است كه یكی از دختر خانمهای دانشجوی دانشكده به من مراجعه و اظهار كرد: خانوادهام در شهرستان ...زندگی میكنند. من هم تا پایان تحصیلات پیش دانشگاهی در همان شهر با خانوادهام زندگی میكردم. حقیقت این است كه خانوادهی ما در این شهر از جمله خانوادههای سرشناس و دارای حسن شهرت است. پدرم را تقریباً همهی اهالی شهر به نیكی میشناسند. ایشان فردی متدیّن، نسبتاً متمول و در عین حال بسیار خیّر است. مدتهاست كه متوجه شدهام یكی از پسرهای همكلاسیام از همشهریهای ماست. او یكی دوبار نزد من آمده و با رفتاری كاملاً متین و متواضعانه اظهار كرده است كه ارادتی خاص به خانوادهی ما دارد و پدرم را بخوبی میشناسد و اگر در دانشكده كاری در ارتباط با كتاب و جزوه و غیره داشته باشم خوشحال خواهد شد كه بتواند خدمتی انجام دهد. این خانم پس از بیان این مسأله افزود: من مدتها رفتار این جوان را به طور مستقیم و غیرمستقیم زیر نظر داشتهام و واقع امر این است كه این شخص از رفتار و منش بسیار مطلوب و قابل توجهی برخوردار است و اگر زمانی از من تقاضای ازدواج كند، من حتماً با نظر مثبت تقاضایش را مدّ نظر قرار خواهم داد و سعی خواهم كرد رضایت خانوادهام را نیز جلب كنم. اما یقین دارم كه این شخص به رغم تمایلی كه میتواند نسبت به من برای ازدواج داشته باشد، صرفاً به این دلیل كه وی از خانوادهی متوسطی است و پدرش كارمند سادهی یكی از ادارات شهرمان میباشد و نیز با این نگرش كه به طور قطع من خواستگاران متعددی از مشاهیر شهرمان دارم و پدرم هرگز راضی نمیشود من با جوانی ازدواج كنم كه از نظر اقتصادی در مرتبهی پایین تری قرار دارد، به هیچ عنوان به خودش اجازه و جرأت طرح مسأله ازدواج و خواستگاری را نمیدهد. این خانم در ادامهی صحبت گفت: حقیقت این است كه در حال حاضر چندین نفر از دوستان و آشنایان پدرم كه عموماً افراد سرشناس شهرمان به شمار میآیند برای پسرشان از من خواستگاری كرده اند و نیز در چند ماه اخیر یكی دو نفر از پسرهای محلهمان از طریق مادرشان اظهار علاقه كرده و خواستهاند كه برای خواستگاری به منزل ما بیایند، اما تصور من این است كه اغلب این افراد به خاطر شهرت پدرم و تموّل خانوادگی ما میخواهند به خواستگاری من بیابند و شخص من در درجهی دوم اهمیت قرار دارم. با توجه به اینكه از نظر ظاهر و توانمندی هوشی، كمبودی احساس نمیكنم و از اعتماد به نفس خوبی نیز برخوردارم، دلم میخواهد خودم همسر آیندهام را انتخاب كنم و این امر به دور از اندیشههای مادی گرایانه و با میل و اختیار صورت گیرد، چرا كه در چنین شرایطی از بیشترین احساس آرامش بهرهمند خواهم بود. از همین رو چنانچه فرد مورد نظر اقدام به خواستگاری كند، با احترامی كه خانوادهام برایم قائلند، نظر آنها نیز مثبت خواهد بود و من بسیار خوشحال خواهم شد كه ازدواجم با اندیشهی متعالیتر صورت گیرد.
در این مورد نیز مسئولیت انتقال این پیام و این معنا به من واگذار شد و با لطف و عنایت خداوندی این رسالت با نیكوترین شیوه انجام پذیرفت.
در این ارتباط وقتی نظر آقای مورد نظر را كه یكی از دانشجویان كلاسم بود جویا شدم و امكان ازدواجش را با این خانم مطرح كردم، گویی زمینهی بیان اندیشههایش را فراهم كرده بودم تا از سویدای دل خواست و ایده آل ذهنی خود را مطرح كند. خلاصهی كلام اینكه بعد از چند هفته امكان ملاقات و معارفهی دو خانوادهی ذی ربط و آشنایی و شناخت بیشتر این دو جوان فراهم شد و پس از خواستگاری رسمی و اعلام موافقت دختر خانم خانوادهی محترم ایشان، مراسم عقد زوجیت این دو جوان پاك طنیت، دور اندیش و متعهد در شب میلاد حضرت زهرا- سلام الله علیها- برگزار شد.
در این مورد نیز دو مسأله مهم به طور همزمان مدّ نظر قرار گرفت و به صورت مطلوب حل و فصل شد. اول اینكه دختر خانم توانست با شكستن باورهای كلیشهای و غالب شدن بر برخی تصورات نه چندان خوشایند در ارتباط با انگیزهی واقعی خواستگاران، شخصاً همسر مورد نظر خود را انتخاب كند. دوم اینكه خانم به شیوهای بسیار پسندیده و معقول توانست تمایل درونی خود را ابراز كند و به عبارت سادهتر پیام خواستگاری خود را به شخص موجه و مطلوبش انتقال دهد.
بدون تردید مواردی مشابه آنچه بدانها اشاره شد بسیار است. لذا شایسته است دختر خانمهای محترم و آقا پسرهای متعهد با ذهنی باز و اندیشهای خلاق، سعی كنند بن بستهای فكری و فرهنگی را بشكنند و با اتخاذ مطلوبترین و مؤثرترین روشها به افقهای روشن فرداها نزدیك شوند.
به كلام دیگر، در دنیای امروز با توجه به پیچیدگیهای خاص آن و محدودیتهای موجود در ارتباط متقابل، ویژگیهای شخصیتی جوانان و عدم برخورداری بسیاری از ایشان از مهارتهای بایسته و شایستهی اجتماعی در جهت گشایش فصل آشنایی به منظور شناخت متقابل و تمهید مقدمات امر ازدواج، علاوه بر شیوهی مطلوب و پسندیدهی حاكم بر جامعهی اسلام ایران، یعنی خواستگاری آقایان از خانمها به روشها و شیوههایی كه تسهیل كنندهی امر ازدواج باشد و فرصتهای زوجیت جوانان واجد شرایط را باور سازد.
آری، باید به روشها و شیوههایی اندیشید كه ضمن تكریم شخصیت متعالی، حساس و لطیف دختر خانمها زمینهی طرح نظریّات و نگرشها و اعلام آمادگی آنها برای پذیرش تقاضای ازدواج از طرف افراد واجد شرایط و مورد نظرشان (در صورت تقاضا و خواستگاری آنان) به گونهای كه بایسته و شایسته است فراهم شود. این اندیشه و روش میتواند به فرایند "انتخاب" دختر خانمها كه از حقوق فطری و طبیعی آنان است، معنا و مفهوم روشنتری ببخشد.
به سخن دیگر در فرهنگ حاكم بر جامعهی اسلامی ما، مسألهی خواستگاری دخترها از پسرهای مطلوب و واجد شرایط ازدواج میتواند به صورت غیرمستقیم و در زیباترین حالت و شایستهترین وجه و با حفظ كرامت، شأن والا و منزلت پرارج ایشان و احترام به مراتب صداقت، پاكی طینت، صلابت و سلامت اخلاقی آنان انجام پذیرد.
به یقین در روش غیرمستقیم كه در بستری از اخلاق، صداقت، اعتماد و اطمینان متقابل مورد استفاده قرار میگیرد، ضمن پاسداری از كمال شخصیت و تعالی وجود ارزشمند دختران طیّبه، پاكدامن، فهیم و دوراندیش، بیشترین مسئولیت متوجه خود ایشان و رابطین متعهد و دلسوز و مورد وثوق از دوستان و آشنایان صدیق، مربیان و مشاوران صمیمی، كارشناسان و صاحب نظران متعهد و كاردان و استادان توانمند و وارسته خواهد بود. به عنوان مثال در محیط دانشگاه همان گونه كه وقتی پسر دانشجویی با برخورداری از قابلیتهای لازم برای زوجیت، نسبت به یكی از دختر خانمهای همكلاسی نظر مثبتی پیدا میكند، اما توان و جرأت بیان و اظهار را نمییابد، مسأله را با استادی دلسوز، وارسته، مطمئن و قابل وثوق در میان میگذارد و از او در خواست كمك میكند، هیچ مانعی نخواهد داشت كه دختر دانشجوی عفیف و پاكدامنی نیز كه از بیشترین شایستگیها و قابلیتهای زوجیت بهرهمند است، نگرش مثبت خود را دربارهی ویژگیهای شخصیتی پسری كه به طور نسبی او را میشناسد، با استاد مورد وثوق و مقبولش در میان بگذارد و این استاد امین و محرم راز و حافظ اسرار و احساسات و نگرشها و تقاضاهای مراجعان، با گشاده رویی و احساس مسئولیت، ضمن بررسی كلیهی جوانب امر در فرصتی مقتضی با پسر مورد نظر ارتباط برقرار كرده، نظر وی را نسبت به زوجیت و زوج مطلوب جویا شود و در صورت اقتضا، امكان آمادگی موكل خود (دختر) را برای ارائه پاسخ مثبت در صورت خواستگاری از طرف پسر، به اطلاع وی برساند و آمادگی خود را برای برگزاری جلسات معارفه و شناخت بیشتر اعلام دارد.
بدیهی است در مواقعی نیز این استاد محترم ممكن است چنین مصلحت بداند كه به جای ابلاغ موضوع به پسر، به گونهای كه بدان اشاره شد، مسأله را به شیوهای مطلوب و به زبانی گویا و گیرا با خانواده و اولیای وی مطرح كند. به عنوان مثال با شناختی كه از خانوادهی پسر دارد یا پیدا میكند، ضمن تماس با ایشان و معرفی كامل خود به خانوادهی پسر (مادر، پدر، یا...) اطلاع میدهد كه چنانچه مایل به ازدواج پسرشان باشند، فلان دختر خانم برای زوجیت با پسرشان از كفایتها و شایستگیهای ارزشمندی برخوردار است و در صورت صلاحدید، ایشان (استاد رابط) نیز میتوانند در امر معارفه و خواستگاری، همكاری كنند. البته گاهی نیز برخی از دوستان صمیمی و نزدیكان شفیق و صدیق نیز میتوانند همین نقش و مسئولیت خطیر را عهده دار شوند، به شرط آنكه با رعایت همهی جوانب و با ظرافت خاص اقدام به این كار كنند.
مهم آن است كه در جامعهی اسلامی ما، زمینه و فرهنگ چنین اندیشه و روشی به زیبایی فراهم شود و تعمیم یابد. تردیدی نیست كه اگر این شیوه با همهی زیباییها، ظرافتها، حساسیتها و اهمیت فوق العادهاش در درون دانشگاهها و مراكز آموزش عالی و تربیت معلم و با مشاركت جدی و صمیمانهی جمعی از استادان، مدرسان و مشاوران مورد وثوق، شایسته و مقبول بدرستی شكل بگیرد و به صورت كارآمد و مؤثر عملی شود، بسادگی در مراكز مختلف مذهبی، علمی و فرهنگی و در شهرهای مختلف قابل تعمیم خواهد بود.
پینوشتها:
1. الجنة تحت اقدام امّهات (رسول اكرم صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، 1374.
2. قرآن كریم، سورهی نساء، آیهی 37.
3. نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، 1369، صفحهی 47.
4. اینجانب بارها در محل دفتر مشاورهی خود با چنین خانوادههای محترم مواجه شده و مسائل از این قبیل را از زبان بسیاری از مادران فهیم و متعهد شنیدهام.
افروز، غلامعلی، (1393)، مبانی روانشناختی ازدواج در بستر فرهنگ و ارزشهای اسلامی، تهران: مؤسسهی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم.