همکاری خانه و مدرسه در تربیت فرزندان
نقش وراثت و تربیت در شخصیت کودک
اما گروه دیگر از نهادهایی که شخصیت کودک را تشکیل می دهند مسایلی است که فرزند آن ها را در سایه ی تربیت کسب می کند و باید به تدریج از محیط بگیرد . محیط شامل خانواده، مدرسه و یکی هم جامعه است. ما فعلا راجع به محیط جامعه صحبت نمی کنیم، برای آن که محیط جامعه فعلا در دست ما نیست. اگر چه محیط اجتماعی را هم افراد مثل همان مسایل وراثتی، اما خیلی زودتر، می توانند عوض کنند ولی آن هم طرح و پشتکار می خواهد، نقشه و مقاومت می خواهد که چگونه محیط تغییر یابد تا فرزندان ما در بستر محیط بهتر تربیت شوند. این مسأله هم به جای خود قابل بحث است.
اما فعلا می گوییم محیط در دست ما نیست. یک سلسله عوامل از نظر شرایط اقتصادی، سیاسی و تاریخی، مسایل تربیتی عمومی و مسایل ارتباط جمعی، محیط را برای ما می سازد که فعلا مورد بحث ما نیست. اما آن دو محیطی که اثر سازندگی تربیتی روی بچه دارند یکی خانه و دیگری مدرسه است.
در نظربگیرید که بچه متولد می شود در حالی که با هیچ زبان و آداب و عاداتی مأنوس نیست؛ هیچ نوع طرز لباس پوشیدن، هیچ نوع آداب معاشرت و برخورد و هیچ گونه اندیشه و فکر و جهان بینی و فلسفه برایش مطرح نیست. اما کم کم بعد از پنج سال، ده سال در محیط خاصی رشد می کند، دارای یک زبان می شود، صاحب یک فلسفه و اندیشه می شود، دارای یک مذهب می شود، دارای یک نوع آداب و روابط اجتماعی می شود. این ها را با خودش از مادر به دنیا نیاورده بلکه در بستر تربیت، یعنی در خانه، در مدرسه و در جامعه آموخته است. در خانه پایه ی اول را مادر می گذارد. اولین کلمات، اولین برخوردها را مادر به بچه می آموزد. البته، موضوع اصلی بحث ما این نیست که نقش مادر یا نقش خاص محیط خانه را بررسی کنیم بلکه تنها می خواهیم بین دو محیط خانه و مدرسه را پیوند دهیم. کودک تا شش سالگی فقط در اختیار محیط خانه است. با او چگونه رفتار کرده اند؟ نمی دانیم. بحث ما از سن هفت سالگی است که وارد مدرسه می شود.
دانش آموز بین پنج تا هفت ساعت از وقت فعالش را در مدرسه و بقیه را هم در منزل می -گذراند. روزهای تعطیل وحدود سه ماه و نیم تعطیلات تابستانی در اختیار خانواده است و نمی توانیم این ها را از یکدیگر جدا کنیم. بعضی معتقدند چون قسمت عمده ی حضور محصل در خانه در حال خواب می گذرد، پس، ساعات فعال او در مدرسه است. البته، اکنون در مقام بررسی این که میزان تأثیر کدام محیط بیشتراست نیستیم. در هر حال، این دو با هم آمیخته هستند و کودک را به یکدیگر پاس می دهند: خانه به مدرسه و مدرسه به خانه. بار دیگر فردا، مجددا ساعت بعد و همین طور این مسأله تکرار می شود.
تربیت ارادی و تربیت غیرارادی
یک بخش از تربیت مدرسه هم تربیت غیر عمدی و غیر ارادی است. گرچه بالمآل هم ارادی می - شود اما تقریبا غیر عمدی است. معلم خصلتها و برخوردهایی دارد بدون آن که توجه داشته باشد. او درسش را می گوید، اما در این تدریس چگونه عمل کند که به فرد فرد بچه ها رسیدگی کند و عدالت را عملا اجرا نماید؟ ممکن است معلم متوجه نباشد که ضمن درس ریاضیات درس عدالت و راستگویی هم می دهد. سهوا ممکن است وعده ای بدهد و به این وعده عمل نکند؛ بگوید فردا تکالیف را می بینم و نبیند، بگوید جایزه می دهم و ندهد؛ نمره می دهد اما دانش آموز احساس می کند غیرعادلانه عمل شده است؛ سوال می کند اما فکرمی کند نظرمعلم تنها معطوف به تعدادی از بچه های ممتاز یا چند دانش آموز پر حرف است. پس، او غیر مستقیم درس عدالت یا درس بی عدالتی می گیرد؛ درس راستگویی یا درس دروغگویی می گیرد. لباس و قیافه ی معلم را می بیند و غیر مستقیم درس نظم یا درس بی نظمی می گیرد؛ درس خوش اخلاقی و مهر و محبت و یا درس خشونت می گیرد. در و دیوار کلاس، وسعت و نور کلاس، نوع اداره ی عمومی مدرسه در شکل گرفتن شخصیت کودک نقش تربیتی دارد. این ها یک سلسله تربیت های غیر ارادی مدرسه است که دایم بر دانش آموز تأثیر می گذارد. البته، مدرسه -ی حساب شده و با نقشه باید روی این مسایل غیرارادی هم طرح داشته باشد؛ یعنی برای اخلاق و برخورد و رابطه ی معلم، نحوه ی اداره ی مدرسه، وسعت، نور و سایر ویژگی های ساختمانی مدرسه برنامه داشته باشد؛ یعنی برای اخلاق و برخورد و رابطه ی معلم، نحوه ی اداره ی مدرسه، وسعت، نور و سایر ویژگی های ساختمانی مدرسه برنامه داشته باشد.
بنابراین ،مدرسه اثر تربیتی سازنده ای دارد که قسمتی از آن حساب شده و ارادی و روی نقشه و معمولاًبخش دیگری غیر ارادی است .
نقش منزل
خانواده با اخلاق خاصی بدون یک برنامه بار آمده است؛ با فامیل و همسایگانی سر و کار دارد. مادر هم به نوعی با فرزندانش صحبت می کند. حال، با خشونت و فحش و بد زبانی است یا با سستی و بی تفاوتی، سختگیر است یا سهل انگار، بالاخره به هر صورتی که شد زندگی می کند اما شب یا روز یک ساعتی نمی نشیند که بیندیشد آیا این نوع برخورد چه اثری روی بچه و تربیت او دارد؟ آیا من که احیانا در این اتاق تلویزیون را روشن کرده ام، و بچه هم باید تکلیفش را انجام دهد، این چه اثری روی او خواهد داشت؟ آیا جاذبه ی تلویزیون اجازه می دهد که بچه درست به انجام تکلیف و حل مسأله اش برسد؟ و مسایل فراوانی از این قبیل که نسبت به آن بی توجه اند.
خانواده ها معمولا تربیت شان تربیت غیرارادی و غیر عمدی است. و لذا یکی از دلایل ضرورتشکیل این مجالس و مجامع همین است که تربیت از آن حالت بی تفاوتی و بی برنامه گی بیرون بیاید و با نقشه و حساب صورت پذیرد، که البته کار مشکلی است. حتی برای خانواده -هایی که معلومات تربیتی هم دارند و در این رشته ها تحصیل کرده اند، اگر بخواهند انجام روابط داخل خانه را بر یک اساس حساب شده قرار دهند، مشکل است.
حال، بچه ای که به این دو واحد- یعنی خانه و مدرسه- پاس داده می شود و درمدرسه یک تربیت ارادی و یک تربیت غیر ارادی و در منزل حدود نود درصد تربیت غیرارادی می بیند چه کنیم که، در این میان، گرفتار تضاد و خنثی شدن تربیت های این دو واحد نباشد؟ چند مثال عرض می کنم.
پرهیز از تنبیه بدنی
پرهیزاز ناسزاگویی
پرهیز از اشاعه ی اختلاف
اما بچه می بیند درخانه، پدر و مادر با کوچکترین مسأله دادشان سر یکد یگر بلند می شود. ممکن است ناسزاگویی هم در بین نباشد، اما نسبت به هم عبوس اند. هر کدام از دیگری گله دارد، از هم طلبکارند و برسر یکدیگر فریاد می کشند. روشن است که این کودک خردسال و بیچاره با آن روح لطیف و پذیرایش از این برخوردها اثر می گیرد.
کدامیک حق می گویند؟ خانه یا مدرسه؟ به علاوه، درخانه حق با پدر است یا مادر؟
مدرسه ای که این همه تلاش کرده تا اختلاف سلیقه ی دو معلم را بپوشاند که بچه آن را احساس نکند همین بچه در خانه با اختلافات فراوانی مواجه است. کدام را باید بپذیرد و یاد بگیرد؟ اختلاف یا اتحاد را؟ ممکن است بعضی از خانواده ها تصور کنند که الحمدلله توانستیم بچه را در یک مدرسه ی خوب ثبت نام کنبم و مدرسه فرزندم را تربیت می کند، و خودشان را تا آخر سال راحت بپندارند. این مثل آن است که، از نظر بهداشت، آب آلوده شخص را بیمار می کند؛ حال شما شش ساعت آبی را که صعلیه وآلهد درصد ضد عفونی شده و از نظر ترکیبات شیمیایی و املاح هم به اندازه ی لازم برای سلامت بدن داشته باشد در اختیار بچه قرار دهید، بعد او را در جایی که آبش آلوده است رها کنید. آیا می توان انتظار داشت کودک بیمار نشود؟ البته، نمی- خواهیم فقط محیط خانواده را آلوده قلمداد کنیم. ممکن است عکس این مسأله نیز وجود داشته باشد. در خانه آب تمیز و استرلیزه به بچه بدهید و بعد اجازه دهید که از آب آلوده و غیر بهداشتی مدرسه بیاش آمد. انتظار نداشته باشید او که مدتی آب سالم و مدتی هم آب آلوده آشامیده است بیمار نشود. اگر بعد از دادن یک وعده غذای سالم به بچه غذای مسموم و مانده به او بدهید، حتما مریض می شود. اگر می خواهید سالم بماند باید تمام بیست و چهار ساعت مراقبش باشید.
من نمی دانم آیا واقعا احساس کرده اید که این صحبتها، این روابط و برخوردها و این مسایلی که در خانه وجود دارد به منزله ی غذا است؟ قطعا غذا و بلکه مهمتر از غذا است. روح ما با این غذاهایی که از محیط می گیریم ساخته و پر می شود، همان طور که ظرف معده با غذاها ی مادی پر می شود. اما شاید بتوان بعضی از بیماری های جسمی و بدنی را با خرج پول و دردسر فراوان سرانجام معالجه کرد و بهبودش داد، اما مگر بیماریهای تربیتی و روحی را به این زودی می توان درمان کرد؟ مگر فساد اخلاق به این سادگی قابل جبران است؟ مگر کودکی را که سست و تنبل و بی حاصل و بی تفاوت بار آمده است بعدها می توان متعهد و مسؤول ساخت؟ این مسایل را باید درشوراهای مدرسه طرح کرد و به خانواده ها باید گفت: خانواده های محترم! آیا خوراک مناسب تربیتی به بچه ها می دهید؟
پی نوشت
1-شایان ذکر است که این سخنرانی قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایراد گردیده است. (د)
2-در اینجا نمی خواهیم اولیاء را غیر مسؤول بدانیم، بدین جهت که مدرسه برای آنکه برنامه های سازنده و مناسب داشته باشد باید کمک و تأیید شود. به طور کلی، اولیاءاند که باید با حمایت معنوی و مالی خودشان، با خواستن شان، با طرح دادن شان، با پیشنهاد و معرفی یک معلم خوب، یک برنامه ی خوب، یک کتاب خوب، مدرسه را کمک کنند. نگویند چند نفر مسؤول اند و باید تمام این بار سنگین را به دوش بکشند و خورشان مدرسه ی خوبی درست کنند. نه، ما باید از آن ها بخواهیم که در آن سلسله مسایلی که آن ها مسؤول مستقیم هستند، با آن ها همکاری کنیم. و لذا اگر چنان چه من و شما به دنبال مدرسه ی خوب می گردیم، تا فرزندانمان در دامن آن مدرسه خوب ترببت شوند، باید ببینیم ما برای ساختن آن مدرسه تا چه حد نقش داشتیم،برای بار آوردن آن مدرسه چقدر همت به خرج دادیم و چقدر کمک و همکاری کردیم.