والدین و پرخاشگری کودکان
در ارتباط با ریشه و منشأ پرخاشگری از سه نظریه باید سخن راند که هر کدام دارای طرفدارانی میباشد:
یک الگوی پرخاشگری سبب ظهور این حالت در کودک میشود. کودکان اغلب از اولیای خود که در موقع خشم آنها را سیلی میزنند تقلید میکنند. ضمنا در برنامههای تلویزیونی و در سینما نمونههایی از پرخاشگری برای تقلید کودکان وجود دارد. گاهی کودکان پس از مشاهده این نوع فیلمها یا برنامهها این اعمال را بیدرنگ در رفتار با همگنان خود تقلید میکنند.
رفتار پرخاشگرانه که از انگیزه پرخاشگری سرچشمه میگیرد واکنشی است انفجاری و آتشین نسبت به محرومیت و ناکامی. گاهی پرخاشگری نتیجه عدم توانایی کودک در کنترل خود است که به شکلهای مختلف ظاهر میشود. ممکن است بدنی باشد (زدن، لگدپراندن، گازگرفتن)، یا لفظی (فریاد، زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگری (مانند چیزی را به زور گرفتن) یا وسیلهای (مانند گرفتن اسباببازی از کودک دیگر) و یا خصمانه باشد که مقصود از آن آسیب رساندن به دیگری است. کودکان در 12 ماهگی و وقتی با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیلهای میکنند. رفتار پرخاشگرانه آنان غالبا به خاطر اسباببازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان خود ابراز میشود. کودکان سهساله بیش از همه دعوا به پا میکنند اما همچنان که به سالهای پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک میشوند کمتر دست به اعمال پرخاشگری میزنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد میشود که بستگی به سن، شخصیت، نیرومندی جسمانی و عوامل دیگر دارد. همچنین موقعیت اجتماعی در تنوع تظاهرات پرخاشگرانه مؤثر است. کودکی از خانواده پایین اجتماعی، در هنگام پرخاشگری با پدرش نزاع میکند.
بعضی از مطالعات نشان میدهند که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنشزایی همچون جدایی پدر و مادر، یا به دنیا آمدن کودکی جدید روبهرو میشوند بیشتر پرخاشگر میشوند. در اکثر جوامع پسرها بیش از دخترها تشویق به ابراز خشونت و پرخاشگری میشوند. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. به طوری که دعوا به راه میاندازند، انتقامگیری میکنند و در دعواهایشان از نیروی بدنی استفاده میکنند. بر اساس مطالعات مشاهدهای در مورد کودکان میان سنین 1 تا 3 سالگی تفاوتهای جنسیتی به لحاظ تعدد پرخاشگری بعد از 18 ماهگی ظاهر میشود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص هنگامی که به آنها حمله میشود یا کسی مانع کارهایشان میشود تلافی میکنند. در یک مطالعه در مورد کودکان پیش از مدرسه، پسرها فقط اندکی بیش از دختران مورد حمله قرار گرفتند ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. خانواده در این امر نقش اساسی دارد به ویژه از آن جهت که طفل دوران شکلگیری شخصیت خود را در خانه میگذارند، از پدر و مادر درس و الگو میگیرد،
راه و رسم زندگی و نحوه موضعگیری در برابر مسایل را از آنان میآموزد و به طور کلی بر اساس مهر و قهر والدین خود روش زندگی را انتخاب میکنند.
از طرفی دیگر عدم توازن در مقابله با رفتار کودک از طرف والدین، مانند نوازش فرزند پس از تنبیه وی، در او حالت تضاد به وجود میآورد و کودک را پرخاشگر میسازد. این حالت معمولاً به کودک زیانی نمیرساند اما اگر ادامه یابد باعث عدم رشد اجتماعی و وجدان اخلاقی میشود و در نتیجه در مراحل بعدی زندگی ممکن است به اختلالات شخصیتی منجر شود.
در حقیقت خانواده نظامی است که اعضای آن با هم کنش متقابل دارند و به رفتار یکدیگر واکنش نشان میدهند. در خانوادههایی که فرزندان به شدت پرخاشگرند کنشهای متقابل، غالبا وضعیتی ایجاد میکنند که الگوی رفتار پرخاشگرانه را در خانواده افزایش میدهد. وقتی که واکنش خشونتآمیزی بروز میکند، سایر اعضای خانواده کاری میکنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه میشود. برای مثال برادری بر سر خواهرش فریاد میزند، خواهر هم بر سر او فریاد میکشد و ناسزا میگوید. در این موقع برادرش او را کتک میزند و این ماجرا ادامه مییابد. بین والدین کودک هم ممکن است چنین مسألهای پیش بیاید. کودک حالت اعتراض به خود میگیرد و والدین هم تنبیه و تهدید خود را بیشتر میکنند. گاهی کودک به واسطه ترس شدید از خشم والدین، در خانه رفتار خصمانه نشان نداده اما در بازی با دوستانش پرخاشگرانه رفتار مینماید و اقدام به کتک زدن دوستانش میکند. بنابراین مادامی که رفتار والدین اصلاح نشود و نابسامانیها در خانواده تحت کنترل و ضابطهای نباشد امید سازندگی و اصلاح در کودکان وجود نخواهد داشت. والدینی که از داشتن فرزندانی پرخاشگر و نابسامان ناراحتند ضروری است نخست خود را اصلاح ساخته، سپس از بروز عوامل و انگیزههای مربوط به نابسامانی و پرخاشگری در کودکان جلوگیری کنند.
تحقیقات نشان میدهند پرخاشگری در خانوادههایی که سختگیرترند و تنبیه بدنی را در تربیت فرزند ضروری میدانند بیشتر دیده میشود و معمولاً در زمان خستگی دانشآموز و کودک یا قبل از خوردن و خوابیدن شدیدتر میگردد. رفتارهای قهرآمیز و پرخاشگرانه والدین در خانه و یا معلم و مدیر، در کلاس درس و مدرسه و یا پرخاشگری از طریق تلویزیون یا رسانههای گروهی همه و همه مدلهای خوبی برای کودکان هستند.
بهترین روش برای ممانعت از بروز رفتار پرخاشگرانه این است که والدین چنین رفتاری را تشویق ننمایند و با ملایمت کودک را وادار کنند تا رفتار دیگری را پیشه خود سازند. والدین نباید کودک را هنگام رفتار پرخاشگرانه تنبیه بدنی نمایند چرا که تنبیه بدنی خود یک رفتار پرخاشگرانه است. والدین مهربان که در برابر فرزند خودشان رفتاری متعادل پیش میگیرند به ندرت اطفالی پرخاشگر را پرورش میدهند. والدین عصبی و پرخاشگر و یا آنان که برای ممانعت از ظهور پرخاشگری به تنبیه بدنی متوسل میشوند میتوانند اطمینان داشته باشند که فرزندانی عصبی و پرخاشگر پرورش خواهند داد. به کارگیری و اجرای شیوههای پیشگیری به منظور عدم ابتلای کودکان به رفتار پرخاشگرانه به مراتب موفقتر از شیوههای درمان پرخاشگری بوده است.
1ـ منشأ غریزی پرخاشگری:
2ـ منشأ اجتماعی:
یک الگوی پرخاشگری سبب ظهور این حالت در کودک میشود. کودکان اغلب از اولیای خود که در موقع خشم آنها را سیلی میزنند تقلید میکنند. ضمنا در برنامههای تلویزیونی و در سینما نمونههایی از پرخاشگری برای تقلید کودکان وجود دارد. گاهی کودکان پس از مشاهده این نوع فیلمها یا برنامهها این اعمال را بیدرنگ در رفتار با همگنان خود تقلید میکنند.
3ـ منشأ غریزی اجتماعی:
رفتار پرخاشگرانه که از انگیزه پرخاشگری سرچشمه میگیرد واکنشی است انفجاری و آتشین نسبت به محرومیت و ناکامی. گاهی پرخاشگری نتیجه عدم توانایی کودک در کنترل خود است که به شکلهای مختلف ظاهر میشود. ممکن است بدنی باشد (زدن، لگدپراندن، گازگرفتن)، یا لفظی (فریاد، زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگری (مانند چیزی را به زور گرفتن) یا وسیلهای (مانند گرفتن اسباببازی از کودک دیگر) و یا خصمانه باشد که مقصود از آن آسیب رساندن به دیگری است. کودکان در 12 ماهگی و وقتی با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیلهای میکنند. رفتار پرخاشگرانه آنان غالبا به خاطر اسباببازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان خود ابراز میشود. کودکان سهساله بیش از همه دعوا به پا میکنند اما همچنان که به سالهای پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک میشوند کمتر دست به اعمال پرخاشگری میزنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد میشود که بستگی به سن، شخصیت، نیرومندی جسمانی و عوامل دیگر دارد. همچنین موقعیت اجتماعی در تنوع تظاهرات پرخاشگرانه مؤثر است. کودکی از خانواده پایین اجتماعی، در هنگام پرخاشگری با پدرش نزاع میکند.
بعضی از مطالعات نشان میدهند که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنشزایی همچون جدایی پدر و مادر، یا به دنیا آمدن کودکی جدید روبهرو میشوند بیشتر پرخاشگر میشوند. در اکثر جوامع پسرها بیش از دخترها تشویق به ابراز خشونت و پرخاشگری میشوند. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. به طوری که دعوا به راه میاندازند، انتقامگیری میکنند و در دعواهایشان از نیروی بدنی استفاده میکنند. بر اساس مطالعات مشاهدهای در مورد کودکان میان سنین 1 تا 3 سالگی تفاوتهای جنسیتی به لحاظ تعدد پرخاشگری بعد از 18 ماهگی ظاهر میشود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص هنگامی که به آنها حمله میشود یا کسی مانع کارهایشان میشود تلافی میکنند. در یک مطالعه در مورد کودکان پیش از مدرسه، پسرها فقط اندکی بیش از دختران مورد حمله قرار گرفتند ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. خانواده در این امر نقش اساسی دارد به ویژه از آن جهت که طفل دوران شکلگیری شخصیت خود را در خانه میگذارند، از پدر و مادر درس و الگو میگیرد،
راه و رسم زندگی و نحوه موضعگیری در برابر مسایل را از آنان میآموزد و به طور کلی بر اساس مهر و قهر والدین خود روش زندگی را انتخاب میکنند.
از طرفی دیگر عدم توازن در مقابله با رفتار کودک از طرف والدین، مانند نوازش فرزند پس از تنبیه وی، در او حالت تضاد به وجود میآورد و کودک را پرخاشگر میسازد. این حالت معمولاً به کودک زیانی نمیرساند اما اگر ادامه یابد باعث عدم رشد اجتماعی و وجدان اخلاقی میشود و در نتیجه در مراحل بعدی زندگی ممکن است به اختلالات شخصیتی منجر شود.
در حقیقت خانواده نظامی است که اعضای آن با هم کنش متقابل دارند و به رفتار یکدیگر واکنش نشان میدهند. در خانوادههایی که فرزندان به شدت پرخاشگرند کنشهای متقابل، غالبا وضعیتی ایجاد میکنند که الگوی رفتار پرخاشگرانه را در خانواده افزایش میدهد. وقتی که واکنش خشونتآمیزی بروز میکند، سایر اعضای خانواده کاری میکنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه میشود. برای مثال برادری بر سر خواهرش فریاد میزند، خواهر هم بر سر او فریاد میکشد و ناسزا میگوید. در این موقع برادرش او را کتک میزند و این ماجرا ادامه مییابد. بین والدین کودک هم ممکن است چنین مسألهای پیش بیاید. کودک حالت اعتراض به خود میگیرد و والدین هم تنبیه و تهدید خود را بیشتر میکنند. گاهی کودک به واسطه ترس شدید از خشم والدین، در خانه رفتار خصمانه نشان نداده اما در بازی با دوستانش پرخاشگرانه رفتار مینماید و اقدام به کتک زدن دوستانش میکند. بنابراین مادامی که رفتار والدین اصلاح نشود و نابسامانیها در خانواده تحت کنترل و ضابطهای نباشد امید سازندگی و اصلاح در کودکان وجود نخواهد داشت. والدینی که از داشتن فرزندانی پرخاشگر و نابسامان ناراحتند ضروری است نخست خود را اصلاح ساخته، سپس از بروز عوامل و انگیزههای مربوط به نابسامانی و پرخاشگری در کودکان جلوگیری کنند.
تحقیقات نشان میدهند پرخاشگری در خانوادههایی که سختگیرترند و تنبیه بدنی را در تربیت فرزند ضروری میدانند بیشتر دیده میشود و معمولاً در زمان خستگی دانشآموز و کودک یا قبل از خوردن و خوابیدن شدیدتر میگردد. رفتارهای قهرآمیز و پرخاشگرانه والدین در خانه و یا معلم و مدیر، در کلاس درس و مدرسه و یا پرخاشگری از طریق تلویزیون یا رسانههای گروهی همه و همه مدلهای خوبی برای کودکان هستند.
بهترین روش برای ممانعت از بروز رفتار پرخاشگرانه این است که والدین چنین رفتاری را تشویق ننمایند و با ملایمت کودک را وادار کنند تا رفتار دیگری را پیشه خود سازند. والدین نباید کودک را هنگام رفتار پرخاشگرانه تنبیه بدنی نمایند چرا که تنبیه بدنی خود یک رفتار پرخاشگرانه است. والدین مهربان که در برابر فرزند خودشان رفتاری متعادل پیش میگیرند به ندرت اطفالی پرخاشگر را پرورش میدهند. والدین عصبی و پرخاشگر و یا آنان که برای ممانعت از ظهور پرخاشگری به تنبیه بدنی متوسل میشوند میتوانند اطمینان داشته باشند که فرزندانی عصبی و پرخاشگر پرورش خواهند داد. به کارگیری و اجرای شیوههای پیشگیری به منظور عدم ابتلای کودکان به رفتار پرخاشگرانه به مراتب موفقتر از شیوههای درمان پرخاشگری بوده است.
منابع:
1ـ نوابینژاد، شکوه؛ رفتارهای بهنجار و نابهنجار، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
2ـ پارسا، محمد؛ روانشناسی رشد کودک و نوجوان، انتشارات بعثت.
3ـ قائمی، علی؛ خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.