انديشههاى اقتصادى امام صادق عليه السلام
سرآغاز
در اين نوشتار به مناسبت ميلاد حضرت جعفر صادق عليه السلام و ضرورت رفع مشكلات مادى شهروندان به بررسى برخى از انديشههاى اقتصادى امام صادق عليه السلام در عرصه جامعه اسلامى مىپردازيم .
ارزش كارهاى اقتصادى
از منظر پيشواى ششم عليه السلام افراد سست عنصر و بىكار و بى تفاوت، مورد خشم و غضب الهى هستند; چنان كه مىفرمايد: «ان الله عز وجل يبغض كثرة النوم و كثرة الفراغ; (2) خداوند متعال زيادى خواب و بىكار بودن را دشمن مىدارد .»
علاء بن كامل يكى از ياران آن حضرت روزى به محضرش شتافت و التماس دعا گفت، و اضافه نمود كه: اى پسر پيامبر صلى الله عليه و آله! از خداوند متعال بخواه كه زندگى راحت و مرفهى داشته باشم! امام صادق عليه السلام پاسخ داد: «لا ادعولك، اطلب كما امرك الله عز وجل; (3) من برايت دعا نمىكنم، تو [زندگى مرفه و راحت را] از همان راهى بخواه كه خداوند متعال به تو فرمان داده است [يعنى از راه تلاش و كوشش] .»
بهبود بخشيدن به وضع زندگى و تدارك برخى از برنامههاى اقتصادى در جامعه نه تنها نقص و عيبى براى يك انسان مسلمان به حساب نمىآيد، بلكه ناشى از قوت ايمان و اراده استوار او در راه رسيدن به اهداف والاى معنوى است . رئيس مذهب جعفرى عليه السلام بر اين انديشه پاى مىفشرد كه: «ينبغى للمسلم العاقل ان لا يرى ظاعنا الا فى ثلاث: مرمة لمعاش او تزود لمعاد او لذة فى غير ذات محرم; كوچيدن براى يك مسلمان عاقل شايسته نيست مگر در سه مورد: بهبود بخشيدن به وضع اقتصادى (سفرهاى تجارتى و . .). ، كسب توشه آخرت (سفرهاى زيارتى)، رسيدن به لذتهاى حلال (سفرهاى تفريحى) .» (4)
امام صادق عليه السلام افزون بر ترغيب بندگان صالح به سوى فعاليتهاى اقتصادى، خود نيز به غلامش، مصادف، چنين دستور مىداد: «اتخذ عقدة او ضيعة فان الرجل اذا نزلتبه النازلة او المصيبة فذكر ان وراء ظهره ما يقيم عياله كان اسخى لنفسه; (5) مكانى پر درخت و يا ملك ثابت و غيرمنقولى به دست آور! چرا كه هر گاه براى شخصى حادثهاى يا مصيبتى رخ نمايد و احساس كند كه براى تامين خانواده خود پشتوانهاى دارد، روح [و جانش] راحتتر خواهد بود .»
پيشواى ششم از افرادى كه در ظاهر زهد فروشى كرده، مردم مسلمان را به بهانه تقوا و ترك دنيا از فعاليتهاى اقتصادى منع مىكردند انتقاد مىنمود وشيوه غلط آنان را تخطئه مىكرد . سفيان ثورى از عالمان زهد فروش و ظاهر سازى بود كه علاوه بر مردم عادى، امام صادق عليه السلام را نيز از مظاهر دنيوى منع كرد . او زمانى مشاهده كرد كه امام صادق عليه السلام لباس نو و مناسبى پوشيده است، به امام عليه السلام گفت: تو نبايد خود را به زيورهاى دنيا آلوده سازى! براى تو زهد و تقوا و دورى از دنيا و مظاهر آن شايسته است . امام صادق عليه السلام با پاسخهاى منطقى خويش وى را به اشتباهات خود واقف ساخت و از تفكرات صوفى مآبانه و انحرافى وى به شدت انتقاد نمود و فرمود: «مىخواهم به تو سخنى بگويم، خوب توجه كن، سخن من به دنيا و آخرتت مفيد خواهد بود . اى سفيان! رسول گرامى اسلام در زمانى زندگى مىكرد كه عموم مردم از نظر اقتصادى در مضيقه بودند و پيامبر صلى الله عليه و آله خود را با آنان در زندگى ساده و فقيرانه هماهنگ مىكرد، اما اگر روزگارى وضع معيشتى مردم بهتر شد اهل ايمان و نيكان و خوبان روزگار به بهرهگيرى از آن سزاوارترند نه انسانهاى فاجر و منافق و كافر . اى ثورى! به خدا سوگند! در عين حالى كه وضع معيشتى خوبى دارم و از نعمتها و موهبتهاى خداوند متعال كمال بهره را مىبرم، اما از روزى كه خود را شناختهام شب و روزى بر من نمىگذرد مگر آنكه حقوق مالى خود را بر طبق فرمان خداوند متعال كه بر من واجب كرده است، ادا مىكنم و به مصرف مناسبش مىرسانم .» (6)
رعايت اصول
الف) بهرهگيرى از تجربه
بدون ترديد تجربه كارى هر انسانى، او را در برنامه ريزيهاى آيندهاش مدد مىكند و هر قدر تجربههاى زندگى بيشتر باشد و انسان آنها را در زندگى اش به كار گيرد، مسلم است كه توفيقات بيشترى در اين زمينه خواهد داشت . امير مؤمنان فرمود: «العقل حفظ التجارب; (7) از نشانههاى خرد، نگه دارى تجربههاست .» و در اين زمينه مسعود سعد زيبا گفته:
اى مبتدى، تو تجربه، آموزگار گير
زيرا كه به، ز تجربه، آموزگار نيست
امام صادق عليه السلام در اين زمينه رهنمود راهگشايى را به رهروان حقيقت طلب ارائه مىدهد و تاكيد مىكند كه «المؤمن حسن المعونة، خفيف المؤونة، جيد التدبير لمعيشتة، لا يلسع من حجر مرتين; (8) مؤمن در يارى كردن زيباست (به زيباترين صورت ديگران را يارى مىكند)، كم تكلف است (براى ديگران تكلفساز نيست) و زندگى اش را خوب اداره مىكند و از يك سوراخ دو بار گزيده نمىشود (تجربه بار اول برايش كافى است) .»
ب) استفاده از فرصتها
در زندگى گاهى فرصتهايى به دست مىآيد كه شخص مىتواند از آن فرصتبه نحو شايستهاى براى بهبودى دين و دنياى خويش بهرهگيرد . تيزبينى و آينده نگرى افراد موجب مىشود كه اين فرصتهاى طلايى عاملى براى ارتقاى جايگاه معنوى و اجتماعى آنان گردد . بدون شك از دست دادن چنين فرصتهايى موجب غم و اندوه و پشيمانى خواهد بود .
سعديا، دى رفت و فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصتشمار امروز را
امام صادق عليه السلام در اين زمينه مىفرمود: «الايام ثلاثة: فيوم مضى لا يدركو يوم الناس فيه فينبغى ان يغتنموه و غدا انما فى ايديهم امله; (9) روزها سه گونهاند: يا روزى است كه گذشته و ديگر به دست نمىآيد و يا روزى است كه مردم در آن به سر مىبرند و شايسته است كه آن را غنيمتشمارند و يا آيندهاى است كه آرزوى رسيدن به آن را دارند .»
پيشواى ششم عليه السلام در سخن ديگرى ضرورت بهرهگيرى از فرصتها را يادآور شده، مىفرمايد: «هر كس فرصتى را به دست آورد و با اين حال منتظر فرصتبهترى باشد، روزگار آن فرصتبه دست آمده را از دستش خواهد گرفت; زيرا عادت روزگار سلب فرصتها و رسم زمانه از بين بردن موقعيتهاست .» (10)
ج) تلاش و كوشش
از مهمترين رموز توفيق در زندگى، تلاش دائم و پايدارى در راه هدف مىباشد . تحرك و پويايى كه از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خويش سرچشمه مىگيرد، در راه رسيدن به مراد ضرورىترين عامل به شمار مىآيد . انسان مسلمان براى رسيدن به سعادت اخروى بايد در امور دنيوى خويش نيز تلاش كند و آن را به عنوان وسيله و پلى براى وصال به مطلوب بنگرد .
على بن عبدالعزيز مىگويد: امام صادق عليه السلام روزى از من احوال عمر بن مسلم را پرسيد . عرضه داشتم: فدايتشوم او از تجارت دستبرداشته و به عبادت و نماز و دعا روى آورده است . امام فرمود: «واى بر او! آيا او نمىداند كه هر كس به دنبال دنيا و كسب روزى حلال نرود، دعايش مستجاب نخواهد شد .» سپس امام افزود: «هنگامى كه آيه «من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب» ; (11) «هر كس تقواى الهى پيشه كند (خداوند) راه خروج از مشكلات را برايش قرار مىدهد و از جايى كه گمان نمىبرد روزى اش مىدهد .» نازل شد، تنى چند از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله از كسب و كار دست كشيده و درها را به روى خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزى آنان را از طريق عبادت برساند . هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگيزهاى از كسب و كار دست كشيده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداختهايد؟! گفتند: يا رسول الله! خداوند روزى ما را تكفل كرده و ما هم به عبادت او روى آوردهايم! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «انه من فعل ذلك لم يستجب له، عليكم بالطلب; هر كس چنين كند دعاى او پذيرفته نخواهد شد، بر شما باد به كسب [روزى و درآمد] .» (12)
حضرت امام صادق عليه السلام در سخن ديگرى توضيح مىدهد كه برخى از افراد دعايشان هيچ گاه به اجابت نخواهد رسيد، و از جمله فرمود: «رجل جالس فى بيته يقول اللهم ارزقنى فيقال له الم آمرك بالطلب; (13) مردى در خانهاش نشسته و مدام مىگويد: خدايا! به من روزى عطا كن! به او گفته مىشود: آيا تو را فرمان ندادم به طلب [روزى] .»
در هر صورت، براى رسيدن به مقصود بايد تلاش نمود و در راه آن مشكلات و سختيها را تحمل كرد تا اينكه از ديگران بى نياز شده، به استقلال اقتصادى برسيم . عطار نيشابورى مىگويد:
به يكبارى نيايد كارها راست
به بايد كرد ره را بارها راست
به يك ضربت نخيزد گوهر از سنگ
به يك دفعت نريزد شكر از تنك
نگردد پخته هر ديگى به يك سوز
نيايد پختگى ميوه به يك روز
د) اعتدال
خواهى اگر كه حفظ كنى آبروى خويش
بردار لقمه ليك به قدر گلوى خويش
رعايت اعتدال و ميانه روى در مخارج و درآمدهاى زندگى موجب آسايش و رفاه خواهد بود . اسراف و تبذير، سختگيرى و تنگ نظرى و بخل و طمع ورزى موجب اختلال در نظم زندگى مىشود و چه بسا جايگاه اجتماعى فرد را متزلزل نموده و گاهى آبرو و شخصيت او را از بين مىبرد . معمولا افرادى كه ولخرجى مىكنند، دچار تنگدستى و فقر مىشوند و سپس از گردش ناملايم روزگار شكايت كرده، از شانس بد خود گلايه مىكنند . امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغنى; (14) اسراف موجب فقر و ميانه روى سبب توانايى مىشود .» و سعدى گفته است:
چو دخلت نيستخرج آهستهتر كن
كه مىگويند ملاحان سرودى
اگر باران به كوهستان نبارد
به سالى دجله گردد خشكرودى
عبدالله بن سنان مىگويد: امام صادق عليه السلام هنگامى كه آيه «ولا تجعل يدك مغلولة الى عنقك» (15) را تفسير مىكرد، انگشتان دستخود را كاملا بسته و دستخود را مشت نمود و به ما فرمود: «يعنى اين چنين نكنيد كه اين نهايتخست و بخل است» و در معنى آيه «ولا تبسطها كل البسط» (16) دستخود را كاملا باز كرد و فرمود: «اين چنين هم درست نيست; يعنى انسان هر چه دارد خرجش كند و چيزى در كف دستش نماند .» (17)
در نتيجه، اين آيه شريفه افراط و تفريط در مصرف مال دنيا را نفى كرده، به اعتدال سفارش مىكند .
تقسيم بندى مشاغل
سپس امام عليه السلام اين چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسيم كرده و مىفرمايد:
«خداوند متعال واجب كرده است كه بندگانش در موارد حلال اقدام كنند و از مشاغل حرام دورى گزينند .» در اينجا به چكيده سخنان امام صادق عليه السلام در مورد ملاك تعيين مشاغل حلال و حرام بسنده مىكنيم:
معيار حليت و حرمت در تجارت اين است كه هر كالايى كه براى عموم مردم نياز است و مصلحت و نفع جامعه در خريد و فروش آن مىباشد، تجارت آن حلال است و هر معاملهاى كه موجب فساد در جامعه و به ضرر جامعه اسلامى است، حرام مىباشد، همانند: معاملات ربوى، خريد و فروش و انبار كردن كالاهايى كه از منظر اسلام مشروع نيستند (گوشت غير مذكى، گوشتخوك، گوشت و پوستحيوانات درنده، شراب، آلات قمار، آلات لهو و لعب و . .). ، فروختن سلاح به دشمنان اسلام، و هر معاملهاى كه موجب تقويت جبهه باطل باشد (مانند: جاسوسى و فروش اطلاعات به دشمن)، و معاملاتى كه همراه با فريب كارى و دروغپردازى انجام شود .
در صناعات و حرفهها نيز معيار مصلحت جامعه اسلامى است; يعنى هر صنعت و حرفهاى كه موجب تقويت جامعه اسلامى مىباشد و صلاح، رشد و تعالى مسلمانان را به ارمغان مىآورد، از منظر امام صادق عليه السلام مجاز است و هر حرفهاى كه موجب مفسده و تضعيف جامعه باشد، ممنوع است . شراب سازى، جادوگرى، صنايعى كه موجب ترويج فساد و فحشاء باشند، وسايلى كه موجب تضعيف و يا تخريب اعتقادات مسلمانان شوند، همكارى با ستمگران، سرقت و ... از قبيل صنايع و حرفههاى حرام مىباشند .
اگر كارگزاران و كارمندان حكومتى تحت نظر حاكم عادل و امامان معصوم عليهم السلام و وكلاى آنان انجام وظيفه كنند، درآمد و حقوقشان حلال است وگرنه حرام مىباشد; مگر اينكه كارمندان زمامدار غير عادل، با اجازه از حاكم شرع و يا اينكه به خاطر مصالح مسلمانان وارد دستگاه حكومتى شده باشند .
در مورد اجارهها و درآمد املاك و كارگران نيز قضيه همين است; يعنى اولا، صلاح و فساد جامعه مدنظر مىباشد و ثانيا، كالاها و انگيزههاى حلال و حرام سرنوشتساز است . (18)
مشاغل برتر از نظر امام ششم عليه السلام
باغدارى و كشاورزى
ششمين ستاره آسمان ولايت در تفسير آيه «و على الله فليتوكل المتوكلون» (19) فرمود: «بارزترين مصداق انسانهاى متوكل دهقانان و كشاورزان هستند .» (20)
ابن هارون واسطى مىگويد: روزى از امام صادق عليه السلام در مورد دهقانان و زارعين پرسيدم . امام فرمود: «برزگران گنجينه الهى در روى زمين هستند .» سپس اضافه كرد: «وما فى الاعمال شىء احب الى الله من الزراعة و ما بعث نبيا الا زراعا الا ادريس فانه كان خياطا; (21) از ميان كارها چيزى در نزد خداوند محبوبتر از كشاورزى نيست و خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه كشاورز بود، به جز ادريس كه خياط بود .»
امام صادق عليه السلام نه تنها مسلمانان را به كشاورزى و درختكارى ترغيب مىكرد، بلكه خود نيز عملا به اين كار اقدام مىنمود .
ابو عمرو شيبانى مىگويد: روزى امام صادق عليه السلام را مشاهده كردم كه در يكى از باغهاى خود لباس كار پوشيده و بيل به دست گرفته و مشغول فعاليت است . آن حضرت چنان با جان و دل كار مىكرد كه بدن مباركش خيس عرق بود . پيش رفتم و عرضه داشتم: جانم به فدايت، اجازه بفرماييد من به جاى شما بيل بزنم و اين كار سخت را انجام دهم . امام از پذيرش پيشنهاد من امتناع كرده و فرمود: «انى احب ان يتاذى الرجل بحر الشمس فى طلب المعيشة; (22) دوست دارم انسان براى به دست آوردن درآمد حلال در مقابل آفتاب آزرده شود .»
آرى، بهترين و پاكيزهترين درآمدهاى انسان، زمانى است كه با عرق جبين و كد يمين به دست آمده باشد و رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اولين شخص عالم امكان، دست چنين فردى را مىبوسيد و مىفرمود: «هذه يد لا تمسها النار; (23) اين دستى است كه آتش جهنم به آن نخواهد رسيد .»
بازرگانى و تجارت
از ديگر مشاغلى كه امام صادق عليه السلام به آن تاكيد مىكند، تجارت و معاملات حلال مىباشد . آن جناب بر اين باور بود كه تجارت علاوه بر بهرههاى سرشار اقتصادى كه دارد، موجب زيادى عقل و افزايش قدرت انديشه و تفكر و تدبير و تجربه نيز هست . بدين جهت مىفرمود: «التجارة تزيد فى العقل; (24) داد و ستد موجب افزايش نيروى عقلانى است .»
اسباط بن سالم گفته است: روزى به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت پرسيد: عمربن مسلم چه مىكند؟ گفتم: حالش خوب است، اما ديگر تجارت نمىكند . امام عليه السلام فرمود: ترك تجارت كار شيطانى است - اين جمله را سه بار تكرار كرد - آنگاه حضرت ادامه داد: رسول خدا صلى الله عليه و آله با كاروانى كه از شام مىآمد معامله مىكرد و با بخشى از درآمد آن معامله قرضهاى خود را ادا مىكرد و بخشى ديگر را در ميان نيازمندان فاميل تقسيم مىنمود . امام در ادامه فرمود: خداوند در مورد تاجران خداجو و با تقوا مىفرمايد: «رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله» ; (25) «مردانى كه داد و ستد و معامله، آنان را از ياد خدا غافل نمىكند .» (26)
منشور حياتبخش امام صادق عليه السلام به پيشه وران
در سيره اقتصادى امام ششم عليه السلام، بازرگانان امين و راستگو جايگاه والايى دارند . عبدالرحمن بن سيابه مىگويد: هنگامى كه پدرم از دنيا رفت، يكى از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسليت گفت: آيا از پدرت ارثى باقى مانده است تا بتوانى به وسيله آن امرار معاش كنى؟ گفتم: نه . او كيسهاى كه محتوى هزار درهم بود، به من تحويل داد و گفت: اين سرمايه را خوب حفظ كن و از سود آن زندگى خود را اداره كن! من با خوشحالى پيش مادرم دويدم و اين خبر را به وى رساندم . هنگام شب پيش يكى ديگر از دوستان پدرم رفتم و او زمينه تجارت را برايم فراهم كرد . به اين ترتيب كه با يارى او مقدارى پارچه تهيه كرده، در مغازهاى به تجارت پرداختم . به فضل الهى كار معامله رونق گرفت و من در اندك زمانى مستطيع شدم و آماده اعزام به سفر حج گرديدم .
قبل از عزيمت پيش مادرم رفتم و قصد خود را با او در ميان گذاشتم . مادر به من سفارش كرد كه پسرم! قرضهاى فلانى را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نيز چنين كردم . با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد كه گويا من آن پولها را از جيب خودم به وى بخشيدم و به من گفت: چرا اين وجوه را پس مىدهى، شايد كم بوده؟ گفتم: نه، بلكه چون مىخواهم به سفر حجبروم، دوست ندارم پول كسى نزدم باشد .
عازم مكه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدينه به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شدم . آن روز خانه امام عليه السلام خيلى شلوغ بود . من كه در آن موقع جوان بودم، در انتهاى جمعيت ايستادم . مردم نزديك رفته و بعد از زيارت آن حضرت، پاسخ پرسشهايشان را نيز دريافت مىكردند .
هنگامى كه مجلس خلوت شد، امام به من اشاره كرد و من نزديك رفتم . فرمود: آيا با من كارى دارى؟ عرض كردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سيابه هستم . به من فرمود: پدرت چه كار مىكند؟ گفتم: او از دنيا رفت . حضرت ناراحتشد و به من تسليت گفت و به پدرم رحمت فرستاد . آن گاه از من پرسيد: آيا از مال دنيا براى تو چيزى به ارث گذاشت؟ گفتم: نه . فرمود: پس چگونه به مكه مشرف شدى؟ من نيز داستان آن مرد نيكوكار و تجارت خود را براى آن بزرگوار شرح دادم .
هنوز سخن من تمام نشده بود كه امام پرسيد: هزار درهم امانتى آن مرد را چه كردى؟ گفتم: يابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم . امام با خوشحالى گفت: احسنت! سپس فرمود: آيا سفارشى به تو بكنم؟ گفتم: جانم به فدايت! البته كه راهنماييم كنيد! امام فرمود: «عليك بصدق الحديث و اداء الامانة تشرك الناس فى اموالهم هكذا و جمع بين اصابعه; بر تو باد راستگويى و امانت دارى، كه در اين صورت شريك مال مردم خواهى شد . سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: اين چنين .» عبدالرحمن بن سيابه مىگويد: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالى من خوب شد كه در مدتى كوتاه سيصد هزار درهم زكات مالم را به اهلش پرداختم . (27)
پس انداز براى آينده
امام صادق عليه السلام همواره توصيه مىكرد كه هر شخصى بايد براى آينده خود پس انداز داشته باشد تا اگر خداى ناكرده مشكلى برايش پيش آمد يا نيازى به پول پيدا كرد محتاج ديگران نباشد . يكى از ياران امام به نام «مسمع» مىگويد: روزى با مولايم حضرت صادق عليه السلام مشورت كرده، عرض كردم: سرورم! من زمينى دارم كه مشترى خوبى برايش آمده و به قيمت مناسب از من مىخواهد . امام فرمود: اى ابا سيار! آيا مىدانى كه هر كس ملك خود را بفروشد مال او از بين خواهد رفت . عرض كردم: فدايتشوم، من آن را به قيمتخوبى مىفروشم و زمين بزرگترى را مىخرم . امام عليه السلام فرمود: در اين صورت اشكالى ندارد . (28)
آن حضرت مىفرمود: از نزديكترين ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كه شما آنها را به فضل و زهد و تقوا مىشناسيد، سلمان و ابوذر هستند . شيوه سلمان چنين بود كه هرگاه سهميه سالانهاش را از بيت المال دريافت مىكرد، مخارج يك سالش را ذخيره مىنمود تا زمانى كه در سال آينده نوبتسهميهاش برسد . به او اعتراض كردند كه تو با اين همه زهد و تقوا در فكر ذخيره آينده ات هستى! شايد امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب مىفرمود: شما چرا به مردن فكر مىكنيد و به باقى ماندن نمىانديشيد؟ اى انسانهاى جاهل! شما از اين نكته غفلت مىكنيد كه نفس انسان اگر به مقدار كافى وسيله زندگى نداشته باشد، در اطاعتحق كندى و كوتاهى مىكند و نشاط و نيروى خود را در راه حق از دست مىدهد; ولى همين قدر كه به اندازه نيازش وسيله و مال دنيا فراهم شد با اطمينان و آرامش بيشترى به اطاعتحق مىپردازد . (29)
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا خير فيمن لا يحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه; (30) كسى كه از راه حلال و به انگيزه حفظ آبرو و اداى قرض و رسيدگى به خانواده و فاميل به دست آوردن مال را دوست نداشته باشد، در او هيچ گونه خيرى نيست .»
مهمترين شرط فعاليتهاى اقتصادى
كسب درآمد و به دنبال منافع مادى رفتن انسان، بايد با انگيزههاى الهى باشد و آن را وسيلهاى براى رسيدن به مقاصد الهى قرار دهد وگرنه دنياطلبى امرى زشت و ناپسند خواهد بود; چنان كه برخى افراد به دنبال جمع ثروت و ذخاير دنيوى هستند، در حالى كه هيچ انگيزه خير و معنوى را مدنظر ندارند . گاهى اين گونه افراد چنان حريص به جمع آورى مال دنيا هستند كه حتى سلامتى خانواده و تمام هستى خود را در راه ثروت اندوزى از دست مىدهند . امام صادق عليه السلام به چنين كسانى هشدار داده، مىفرمايد: «ليس فيما اصلح البدن اسراف، انما الاسراف فيما اتلف المال و اضر بالبدن; (32) در آنچه كه بدن را اصلاح مىكند اسراف نيست; اسراف در جايى است كه مال انسان از بين برود و به جانش نيز لطمه بخورد .»
از منظر امام صادق عليه السلام بين كسى كه از دنيا به عنوان وسيلهاى براى كسب آخرت بهره مىگيرد و بين كسى كه دنيا پرستى و جمع مال را پيشه خود نموده است، تفاوت واضح وجود دارد . به اين جهت از سويى دلبستگان به مال دنيا و دنياپرستان ظاهربين را لعن مىكند و مىفرمايد: «ملعون ملعون من عبد الدينار و الدرهم; (33) مورد لعن خداست كسى كه بنده دينار و درهم باشد .» و از سوى ديگر به دوستدارانش توصيه مىكند: «لا تدع طلب الرزق من حله فانه عون لك على دينك; (34) طلب روزى از [راههاى] حلال را هرگز رها نكن; چرا كه مال حلال ياور تو در دينتخواهد بود .»
مولوى اين مضامين را در قالب شعر بيان مىكند:
چيست دنيا از خدا غافل بدن
نى قماش و نقره و فرزند و زن
مال را كز بهر دين باشى حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب در كشتى هلاك كشتى است
آب اندر زير كشتى پشتى است
چونكه مال و ملك را از دل براند
زآن سليمان خويش جز مسكين نخواند
گر چه جمله اين جهان ملك وى است
ملك در چشم دل او لاشى است
پي نوشت :
1) وسائل الشيعه، ج 17، ص66 .
2) الكافى، ج 5، ص 84 .
3) همان، ص 78 .
4) وسائل الشيعه، ج17، ص63 .
5) الكافى، ج 5، ص 92 .
6) همان، ج 5، كتاب المعيشه، ح 1 .
7) نهج البلاغه، نامه 31 .
8) وسائل الشيعه، ج 15، ص 193 .
9) تحف العقول، ص322 .
10) همان، ص 381 .
11) طلاق/2و3 .
12) تهذيب الاحكام، ج 6، ص323 .
13) اصول كافى، باب من لا تستجاب دعوته، حديث 2 .
14) من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 174 .
15) اسراء/29 .
16) اسراء/29 .
17) وسائل الشيعه، ج 17، ص 66 .
18) تفصيل فرمايشات آن حضرت رامىتوان در كتاب وسائل الشيعه، ج 17، ص 83 و تحف العقول ص 331، 338 مطالعه كرد .
19) ابراهيم/12 .
20) وسائل الشيعه، ج 17، ص 42 .
21) همان .
22) وسائل الشيعه، ج 17، ص39 .
23) اسدالغابه، ج 2، ص 169 .
24) وسائل الشيعه، ج 17، ص 17 .
25) نور/37 .
26) وسائل الشيعه، ج 17، ص14و15 .
27) الكافى، ج 5، ص 134; بحارالانوار، ج 47، ص 384 .
28) الكافى، ج 5، ص 92 .
29) وسائل الشيعه، ج 17، ص 435 .
30) الكافى، ج 5، ص 72 .
31) وسائل الشيعه، ج 17، ص 34 .
32) تهذيب الاحكام، ج 1، ص 377 .
33) اصول كافى، باب الذنوب، حديث 9 .
34) وسائل الشيعه، ج 17، ص 34 .
/س