بازسازي و استخراج مواد اين آثار از لابه لاي نوشتههاي قرون بعد، تنها راه دستيابي به آنهاست.
بي شک، همان آثار و نوشتهها، دست مايهي صاحبان اصول اربعهي حديث (کتب اربعه) بودهاند. چنان که نوشتههاي رجالي آن دوره، منبع و مأخذ صاحبان اصول اربعهي رجال، قرار گرفتهاند. در ميان محققّان عرب، سالهاست که بازسازي متون، در حوزهي ميراث اسلامي، بويژه تاريخ اسلام، رواج دارد و البته هنوز گامهاي نخستين را پشت سر ميگذارد و ضوابط و اصول آن، تدوين نگشته و چنان که بايد، به قلم نيامده است و شايد همين، سبب شده است که رونق بايسته را نداشته باشد. اين بازسازي، در عرصهي ميراث شيعي، حرکتي بسيار کُند داشته و در بسياري از مراکز علمي، پديدهاي شناخته شده نيست و بجز از سوي تني چند از محققان که دغدغههايي داشته و کارهايي را به ثمر رساندهاند، پيگيري نشده است.
براي پرداختن به اين موضوع، بايد برخي از مباحث و محورها مورد کاوش قرار گيرد، از قبيل:
1. پژوهش در زمينهي ضرورت و اهداف بازسازي متون مفقود،
2. روش و چگونگي بازسازي،
3. نقد و بررسي کارهاي انجام شده،
4. تعيين حوزههاي نيازمند بازسازي.
يک. ضرورت و اهداف
بازسازي متون، ميتواند اهداف زير را دنبال کند:1. آشنايي با افکار و انديشههاي مؤلفان و صاحبان آثار،
2. شناخت اوضاع علمي و فرهنگي دورههاي اسلامي،
3. نشان دادن تطوّرات و فراز و نشيبهاي علمي،
4. فراهم شدن شرايط تدوين تاريخ علوم اسلامي،
5. کشف پيوندهاي علمي و فرهنگي ميان دورههاي اسلامي.
به نظر ميرسيد که يادکردِ اهداف، براي تبيين ضرورت اين حرکت علمي کافي باشد.
دو. روش و چگونگي بازسازي
روشن است که اين حرکت علمي، چون در آغاز راه است، با دشواريهاي پر شماري مواجه خواهد بود که برخي محققّان به آنها اشاره کردهاند. (3) در کنار شناخت دشواريها و بر پايه نقد و بررسي کارهاي انجام شده از اين نوع در جهان، ميبايد آيين نامه و ضوابط بازسازي تدوين گردد تا بتوان به تمامي اهداف مورد نظر، دست يافت. به نظر ميرسد در تدوين هر آيين نامه يا مجموعهي ضوابط براي بازسازي متون، ضروري است مراحل چهارگانهي زير، منظور نظر قرار گيرد:الف. اثبات اثر،
ب. انتساب اثر به نويسنده،
ج. جستجو و بازيابي،
و. تنظيم و چينش.
هر يک از اين مراحل، اصول و قواعد مخصوص به خود را دارد که بايد منظور نظر قرار گيرد - و چنان که اشاره شد -، بهترين بستر براي تدوين مجموعهي ظوابط، بررسي و نقد علمي کارهاي انجام شده است؛ چرا که از خلال آن، قوّتها و کاستيها آشکار ميگردند و حاصل، راهنماي کارآمدي براي تدوين ضوابط خواهد بود.
سه. نقد و بررسي کارهاي انجام شده
در حوزهي مطالعات شيعي، برخي از کارهاي انجام شده، عبارتاند از:تفسير القرآن الکريم ابوحمزه ثابت بن دينار ثمالي، کتاب الولايةي ابن عُقده و مناقب أميرالمؤمنين ابن مَردوِيه که توسط فاضل پرتلاش، آقاي عبدالرزاق حِرز الدين، بازسازي و تحقيق شدهاند؛
و تسمية من شهد مع أميرالمؤمنين في حُرويه و رجال ابن الغضائري که استاد محمدرضا حسيني جلالي جمع و تحقيق نمودهاند:
و الحاوري في رجال الشيعة الإماميةي ابن ابي طَي و کتاب الولايةي محمد بن جرير طبري که با تلاش محقق ارجمند و سختکوش، آقاي رسول جعفريان، پژوهش و بازآفريده شدهاند.
همچنين از بازسازي کتاب قضايا محمد بن قيس البجلي توسط آقاي بشير محمدي مازندراني ميتوان نام برد.
تحليل مباني تحقيق و بررسي و نقد علمي - روش شناختي اين آثار بازيافته، ميتواند محققان را با چند و چون بازسازي آشنا سازد و در دستيابي به ضوابط و قواعد آن، مددي باشد.
چهار. نيازمنديها
بازسازي متون مربوط به قرون اوليهي اسلامي، عرصهاي فراخ دارد که ما تنها در حوزهي ميراث شيعي حديث و رجال، به چند مورد اشاره ميکنيم:1. مکتوبات حديثي ائمه (عليهم السلام):
در لابه لاي کتب فهرست و تاريخ، نزديک به يکصد اثر (4) به امامان شيعه منسوب شدهاند که از آن ميان، تعداد اندکي به چاپ رسيده است. بجز اينها، بازسازي صحيفةُ علي توسط دکتر رفعت فوزي (5) به انجام رسيده و نُه روايت، گردآوري شده است و نيز کتاب علي توسط آقاي حامد ناجي اصفهاني. (6)گفتني است که تعداد احاديث کتاب علي، بسيار بيشتر است از آنچه در اين دو پژوهش، گردآوري شده است.
بازسازي ساير آثار ائمه، کاري لازم و بر زمين مانده است.
2. اصول أربعمئة:
مي دانيم که در نوشتههاي ابن شهر آشوب و مؤلفان پس از وي، تعداد اصول حديثي شيعه، «چهارصد» گفته شده و از اين ميان، در رجال النجاشي و الفهرست شيخ طوسي، از 66 اصل، نام برده شده است. (7) شيخ آقا بزرگ تهراني، تعداد 117 اصل را برشمرده است (8) و در مقدمه المعجم المفرس لألفاظ أحاديث «بحارالأنوار»، به 122 اصل، اشاره شده است. (9)آنچه از اين اصول به طبع رسيده، شانزده اصل است. بازسازي ساير اصول، در روشن سازي منابع نخستين حديث شيعه بسيار مؤثر خواهد بود.
3. کتب رجال:
آنچه امروزه از منابع رجالي شيعه در دسترس است، آثار قرن چهارم به بعد است. از دورههاي پيشين، تنها کتاب الرجال بَرقي (م 274 يا 280 ق) بر جاي مانده و کتاب الرجال ابن عُقده (م 333 ق) نيز بر حسب اعتراف شيخ طوسي، در کتاب الرجال وي، جاي گرفته است (10) که البته قابل بازسازي است.آنچه در اين جا رُخ مينمايد، اين است که دسترس نيافتن به کتب رجال گذشتگان، گاه، توهّم انقطاع و گسست از دورههاي پيشين را به ذهن ميآورد که توثيقات رجالي را با مشکل جدّي (حسي نبودن) مواجه ساخته است و بازسازي مصادر کهن، اين توهم را دفع ميکند و اشکال حسي نبودن توثيقات نيز برطرف ميگردد.
آيةالله خويي اين اشکال را چنين طرح کرده است:
اگر گفته شود اخبار عالمان رجال از وثاقت و مدح، ناشي از گمان و اجتهاد است از اين رو ادلّهي حجيّت خبر ثقه، آن را شامل نمي گردد - زيرا اين ادله شامل خبر حدسي نيست -، ... [پاسخ اين است که] صاحبان کتب تراجم گفتهاند از زمان حسن بن محبوب تا زمان شيخ طوسي، بيش از يکصد کتاب در علم رجال تأليف شده است. (11)
با تأسف، از اين آثار، جز دو مورد ياد شده، چيزي در دست نيست.
نجاشي در کتاب الرجال خود از نزديک به پنجاه کتاب در زمينهي: رجال، جرح و تعديل، ممدوحان و مذمومان، ياد ميکند (12) و شيخ طوسي در الفهرست، از هيجده اثر. (13)
تعابير نجاشي در کتاب الرجال، نشان ميدهد که وي تعداد معتنابهي از اين آثار را ديده است، تعابيري مانند: وأجازني جميعَ کتبه، (14) قرأتُ بعضها علي والدي، (15) نَقلتُها من خط أبي العباس، (16) قرأتُ کتابَه المسمي «کتاب الکر و الفر» (17) و يا تعبير: ما رأيت هذا الکتاب. (18)
يک نمونه از کتابهاي قابل بازيابي از درون الرجال نجاشي و ديگر کتب رجال، کتاب احمد بن علي بن نوح است که نجاشي، (19) ابوداوود (20) و علامهي حلي (21) در موارد بسياري با عنوان «ذکره أبوالعباس» (22) از آن، نقل کردهاند.
اميد است که با همت و تلاش علمي محققان و ارباب پژوهش، شاهد بازسازي عالمانهي بسياري از اين متون باشيم.
پينوشتها:
1. اين مقاله، پيش از اين، در ميراث حديث شيعه (دفتر ششم) منتشر شده است.
2. ميراث حديث شيعه، دفتر اول، ص 8-9. براي اطلاعاتي از اين دست، رجوع کنيد به مقالهي «بازسازي مصادر رجالي شيعه» .
3. آقاي رسول جعفريان در: مقالات تاريخي، دفتر هشتم، ص 71-74.
4. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحارالأنوار»، ج 1، ص 30 به بعد.
5. صحيفة علي بن أبي طالب، رفعت فوزي عبدالمطلب، قاهرة: دارالسلام، 1406 ق / 1986 م.
6. حوزهي اصفهان، ش 4 و 5، ص 7.
7. آشنايي با متون حديث و نهج البلاغه، ص 83.
8. الذريعة إلي تصانيف الشيعة، ج 2، ص 135-167.
9. المعجم المفرس لألفاظ أحاديث «بحارالأنوار»، ج 1، ص 49-52.
10. رجال الطوسي، ص 2.
11. معجم رجال الحديث، ج 1، ص 41-42.
12. ر.ک: رجال النجاشي، ش 7، 11، 24، 30، 41، 51، 72، 88، 111، 114، 125، 130، 175، 179، 182، 196، 207، 225، 233، 249، 256، 260، 336، 339، 364، 370، 485، 487، 563، 573، 676، 678، 899، 943، 1018، 1026، 1049، 1068، 1073.
13. ر.ک: الفهرست، الطوسي، ش 65، 71، 72، 78، 86، 99، 100، 117، 312، 316، 390، 391، 424، 614، 622، 710، 714.
14. رجال النجاشي، ص 398
15. همان، ص 392.
16. همان، ص 44.
17. همان، ص 48.
18. همان، ص 48.
19. ر.ک: همان، ش 24، 122، 125، 131، 268، 270، 288، 295، 329، 334، 335، 344، 347، 348، 350، 372، 508، 510، 529، 635، 657، 911 و 925.
20. ر.ک: رجال إبي داوود، ص 229 و 453.
21. ر.ک: رجال العلامة الحلي، ص 34، 51، 58، 64، 84، 86 و 154.
22. نجاشي شرح حال وي را در کتاب رجال خود، آورده است (رجال النجاشي، ش 209).
مهريزي، مهدي؛ (1381)، حديث پژوهي (جلد اول)، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، چاپ دوم.