صفات و ويژگيهاى مشاور در اسلام
نويسنده: دکترحسين حقانى زنجانى
ارزش و اهميت والاى اصل مشورت و مشاوره از ديدگاه اسلام، اهميت ويژگيهاى شوراى مشاوره و مشاورين را در اسلام آشكار مىسازد، مشاور در حقيقت ركن اصلى نيل به حقائق و واقعيات و جلوگيرى از خطا واشتباه و تثبيت محور حركت انسانها به سوى نيازمندىهاى فردى واجتماعى و معنوى به شمار مىرود.
حال بايد ديد مشاور در اسلام چه كسى بايد باشد؟ و چه صفات و ويژگيهائى را بايد داشته باشد؟
مشاور از ديدگاه اسلام هر انسان عاقل و بصير و آگاهى است كه ديدگاه اسلامى داشته، با تقوا و خيرانديش بوده، داراى كمالات نفسانى و خالى از فساد اخلاق و مبرا از انحرافات فكرى و عقلى و عملى باشد پس مشاوره در اسلام داراى حدود و مقرراتى بوده، مبتنى بر اصول و معيارهائى مىباشد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«المشورة لا تكون الا بحدودها فمن عرفها بحدودها والا كانت مضرتها على المستشير اكثر من منفعتها».
مشورت بايد با حدود و مقررات و به شرائط خاص خودش انجام پذيرد و كسى كه اين حدود را بشناسد مشورت او منتهى به خير مىشود و كسى كه حدود و شرائط مشورت مفيد را نداند، زيان آن بر مشورت كننده بيشتر از منفعت آن مىباشد. (1)
مطابق اين كبراى كلى مشاور متصف به يك سلسله از صفات بوده و يك سلسله از صفات را نيز بايد نداشته باشد. صفاتى كه مشاور از ديدگاه اسلام بايد آنها را داشته باشد به قرار زير است:
1 - مشاور بايد عاقل و صاحب راى و نظر باشد زيرا طبيعى است انسانى كه اطلاعات لازم و خبرگى كافى در مورد مشورت نداشته باشد، مشورت با او نه تنها مفيد نيست، بلكه ممكن است راهنمائىهاى ناشيانه او باعث انحراف بوده، زيان و ضرر به دنبال خود داشته باشد.
امام باقرعليه السلام از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند كه از او از معناى حزم واحتياط سئوال كردند در پاسخ آن فرمود: «مشاورة ذو الراي و اتباعهم»يعنى: حزم و احتياط در امور همان مشاوره با انسانهاى عاقل صاحب راى و نظر مىباشد. (2)
اين نوع از مشورت داراى منافع كثير و حداقل موجب پشيمانى وندامت مشورت كننده نمىشود.
ابى جارود از امام باقرعليه السلام نقل مىكند كه فرمود: در كتاب تورات چهار جمله وارد شده است از جمله آنها اين است: «من لا يستشير يندم» (3) كسى كه با صاحب فكر و نظر در امور خود مشورت نكند، پشيمان و نادم مىگردد. و همواره در مخاطرات و گرفتاريها واقع مىشود.
و در روايت ديگرى چنين نقل شده است: «خاطر بنفسه من استغنى برايه». (4) كسى كه بدون مشورت به راى خود عمل كند و خود را بىنياز از مشورت با صاحب نظران بداند، در انجام امور خود را به مخاطره انداخته است.
و در روايات و احاديث وارده از ائمهعليهمالسلام انسان عاقل به عنوان «قرين مرشد» تعبير آورده شده است چنانكه مفضل بن عمر از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه فرمود:
«...من لم يكن له قرين مرشد متمكن عدوه من عقبه». كسى كه براى او دوست نزديك ارشاد كننده افكار او نداشته باشد چه بسا دشمن او از پشتسر او قدرت حمله بر او را داشته باشد.
طبعا «قرين مرشد» انسان عاقل داراى ورع و تقوا مىباشد زيرا راهنماى باطنى ارشاد كننده به نام عقل را همراه خود دارد و اين راهنما او را به خير امر مىكند و او را از بديها و زشتيها باز مىدارد.
سليمان بن خالد مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه فرمود:
«استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا يامر الا بالخير و اياك و الخلاف فان مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدين والدنيا». (5)
با مردان عاقل و با تقوا مشورت كن زيرا او جز به خير دستور نمىدهد و مواظبت داشته باشد واز مخالفتبا راى مشاور عاقل و با تقوى بپرهيز زيرا اين كار باعث فساد در دين و دنياى انسان مىگردد.
بديهى است مشاور عاقل وباتقوا در مقام مشورت در موارد لازم و مقتضى، مشورت كننده را پند واندرز مىدهد و او را از انجام زشتيها و فسادها باز مىدارد و او را به انجام نيكىها و خوبيها راهنمائى مىكند يعنى مشاور عاقل وباتقوا ناصح خوبى بوده و همين امر باعث رشد فكر مشورت كننده و باعث توفيق بيشتر او ميگردد.
منصور بن حازم از امام صادقعليه السلام واو نيز از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله چنين نقل مىكند:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله فاذا اشار عليكالناصح العاقل و اياك والخلاف فان فى ذلك العطب». (6)
مشاوره با انسانهاى عاقل نصيحت كننده(ناصح) حداقل سه فايده مهم دارد:
الف - باعث رشد فكر مشورت كننده مىباشد.
ب - باعثبركت در انجام كار مىباشد.
ج - سبب پيدايش توفيقات الهى مىباشد.
پس هنگامى كه ناصح عاقل براى انجام كارى تو را دعوت كرد، حتما از انجام آن كار مخالفت ننما زيرا مخالفت موجب سختى و رنج و مشقت مشورت كننده مىشود.
و در برخى از روايات وارد است كه عمل به دستور شخص عاقل ناصح داراى دين و تقوا باعث اين مىشود كه خداوند كار او را به خير مىانجامد و او را از خذلان و خوارى نجات مىدهد، بلكه مقام و منزلت او را نزد خدا بالا مىبرد. (7)
در غرر و درر آمدى از علىعليه السلام نقل شده است: «خير ما مشاورت ذو النهى والعلم واولو التجارب الحزم»: بهترين مورد مشورت، مشورت با صاحبان عقل و علم و تجربه و داراى حزم واحتياط مىباشد. (8)
شيخ طوسى در امالى خود از ابوهريره از رسول خداصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند: «استشردوا العاقل ولا تعصبوه فتندبوا»: با انسانهاى عاقل در امور خود مشورت كنيد و بدينطريق رشد كار خود را طلب كنيد و بعد از مشورت با نتيجه اين مشورت مخالفت ننمائيد و گرنه پشيمان و نادم مىشويد. (9)
حلبى از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه مشورت مفيد و جامع، مشورت با كسانى است كه چهار صفت را داشته باشند از جمله اين صفات: «فاولها ان يكون الذي تشاوره عاقلا» يعنى اولين شرط لازم در مشاور اين است كه عاقل باشد.
جالب اين است كه امام معصوم به دنبال بيان اولين صفت لازم در مشاور، علت آن را اينگونه بيان مىكند:« فانه اذا كان عاقلا انتفعتبمشورته» هنگامى كه مشاوران عاقل باشند، مشورت او مفيد و ثمربخش واقع مىشود.
2 - مشاور داراى خشيت و خوف الهى باشد
دومين ويژگى شخص مشاور و شوراى مشاوره اين است كه خوف الهى و خشيت پروردگار در دل و جا ن آنان جاى داده شده باشد زيرا قطعا چنين كسانى قابل اعتماد و اطمينان هستند، اينان هستند كه فكر خيانتبه برادر دينى خود را در دل هرگز جاى نمىدهند و درنتيجه مشورت با آنان اطمينانبخش بوده، براى مشورت كننده امنيتخاطر قابل اعتماد ايجاد مىكند.
امام صادقعليه السلام ضمن بياناتى به معاوية بن وهب چنين فرمود:
«... واستشر فى امورك الذين يخشون ربهم»: (10) با انسانهاى داراى خوف و خشيت الهى مشوت كن. اينها انسانهاى امين بوده فكر خيانت و افشاء سر برادر مؤمن را نزد ديگرى در دل خود هرگز جاى نمىدهند.
و در روايت ديگرى از امام صادقعليه السلام نقل شده است: «شاور فى حديثك الذين تخافون الله»: (11) در امور خود با مشاورين داراى خوف الهى مشورت كن.
وهمين حالتخوف و خشيت الهى معيار امين بودن انسانهاى مشاور محسوب مىشود چنانكه در ضمن همان روايتبالا از امام صادقعليه السلام چنين نقل شده است: «الامين الذي يخشى الله». (12)
3 - مشاور بايد انسان حر و انسانهاى آزادمنش بوده، تحت تاثير برخى از عوامل ضعيف كننده و مضر قرار نگيرد.
چنانكه حلبى از امام صادقعليه السلام دومين شرط لازم در شخص مشاور را چنين بيان مىكند: «والثانية ان يكون حرا متدينا» شرط دوم لازم در مشاور اين است كه او آزادمنش بوده متدين باشد و سر و راز اينكه مشاور بايد چنين صفت و ويژگى را داشته باشد اين است كه امام صادقعليه السلام مىفرمايد:« اذا كان حرا متدينا اجهد نفسه فى النصيحة لك» (13) : هنگامى كه مشاور انسان آزادمنش بوده متدين باشد، تمام هم و سعى خويش را در بهتر انجام دادن نصيحت و مشورت خويش به كار مىبرد. (14)
4 - مشاور بايد انسان درستكار و صديق بوده، اصول برادرى را كاملا بداند و آن را در مقام عمل مراعات نمايد.
حلبى از امام صادقعليه السلام درباره اين ويژگى چنين نقل مىكند: «والثالثة ان يكن صديقا مواخيا»: سومين شرط لازم در مشاور اين است كه انسان باصفا بوده، واقعا صديق مشورت كننده باشد و اصول برادرى را درباره او مراعات نمايد.
5 - اثر اين صفت لازم بالا در مشاور اين است كه سر و راز مشورت كننده را كاملا حفظ كند تا منافع او در مقابل دشمنانش به خطر نيفتد.
چنانكه امام صادقعليه السلام چنين فرمود: «اذا كان صديقا مواخيا كتم سرك اذا اطلعته على سرك فان عمله به كعلمك به تمت المشورة و كملت النصيحة.: هنگامى كه مشاور انسان صديق بوده، اصول برادرى را با مشورت كننده مراعات نمايد طبعا سر و راز مشورت كننده را هنگام اطلاع از آن مخفى نگاه مىدارد و نزد ديگرى آن را فاش و آشكار نمىسازد زيرا علم مشاور به راز مشورت كننده مثل علم خود مشورت كننده پس از خويش مىباشد(يعنى مشاور با احراز مقام مشورت به منزله خود مشورت كننده امين بوده، راز او را نزد ديگرى آشكار نمىسازد).
امام صادقعليه السلام در روايت ديگرى همان صفات و ويژگيهاى لازم در مشاور را به عبارت ديگرى بيان فرمود و نكته ديگرى نيز ضمن آن بيان مىفرمايد و آن روايت چنين است:
«شاور فى امورك مما يقتضى الذين فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوى فان لم تجد فاستعمل الخمسة و اعظم و توكل فان ذلك يؤديك الى الصواب.
در امور خود در مواردى كه دين و مذهب آن را اقتضا مىكند، مشورت كن با كسانى كه داراى پنج صفت هستند: داراى عقل و علم و تجربه و تقوى بوده، ناصح مىباشند و اگر چنين افراد داراى اين ويژگيها را نيافتى سعى كن در پيدا كردن آنها و اين عمل سعى را بزرگ بشمار و بعد از سعى و مشورت توكل بر خدا بكن كه قطعا توكل تو به خدا منتهى به عمل نيك و شايسته مىگردد. (15)
تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه لزوم مشورت با مشاورين عاقل و عالم و با تجربه و با تقوى منحصر به امور مربوط به دين نيست، بلكه حكم لزوم مشورت، در امور مربوط به دنيا نيز جريان دارد چنانكه مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج2، ص 65 از مصباح الشريعة روايتى از امام صادقعليه السلام نظير روايتبالا را نقل مىكند و در ذيل آن از امام صادقعليه السلام چنين نقل مىنمايد: «... وما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة الى الدين فامضيها و لاتتفكر فيها» يعنى در امور مربوط به دنيا نيز مشورت با مشاورين عاقل و عالم و متقى و باتجربه لازم است و اين ويژگيها را در مقام مشاوره مراعات كن.
جالب اين است كه امام معصومعليه السلام علت اين حكم را اينگونه بيان مىكند:« فانك اذا فعلت ذلك اصبتبركة العيش و حلاوة الطاعة و فى المشاورة اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا» : هنگامى كه تو با مشاورين عاقل و عالم و باتقوى در امور مربوط به دنيا مشورت كردى قطعا به بركات زندگى و شيرينى اطاعت الهى پى مىبرى و در مشورت با چنين كسانى علم جديد براى شما حاصل مىشود و از علم مشاور عاقل عالم استفاده مىبرى.
و مثل مشورت با انسانهاى عاقل و عالم مثل تفكر در علم خلقت و آفرينش آسمانها و زمين است و انسان هر اندازه در عجائب و ظرائف آفرينش آنها تلاش كند، در درياى نور معرفت الهى غرق مىشود و يقين و اعتقاد او نيز زيادتر مىشود.
آرى تنها شرط مشورت با چنين افرادى اين است كه تو عقل و علم و كمال و تقواى مشاور را براى انجام مشورت با او مناسب بدانى و آن را مورد تاييد قرار دهى و در غير اين صورت مشورت با او فايده و سودى براى مشورت كننده دربر ندارد. گرچه مشاور به عقل و ورع ميان مردم شهرت داشته باشد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«لا تشاور من لا يصدقه عقلك و ان كان مشهورا بالعقل و الورع و اذا شاورت من يصدقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك». (16)
با كسانى كه تو عقل و علم او را براى مشورت با او مناسب نمىدانى مشورت مكن گرچه آن فرد به عقل و ورع مشهور باشد زيرا هنگامى كه تو با كسانى كه آنان را براى مشورت صالح مىدانى بعد از مشورت،با او مخالفت نمىكنى و مورد مشورت را عمل مىنمائى ( واين ويژگى در مورد كسانى كه معتقد به صلاحيت علمى و عقلى براى مشورت نمىدانى وجود ندارد و چه بسا با آنها به مخالفتبر مىخيزى).
اوصاف سلبى مشاور
1 - مشاور از نظر اسلام نبايد از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هيچ مسلمانى جايز نيست كه با اينگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بريزد و اجتناب و دورى از چنين انسانهائى لازم است و در نتيجه چنين كسانى نبايد به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادقعليهالسلام از اميرالمؤمنين علىعليهالسلام نقل مىكند كه روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ينبغى للمسلم ان يجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والكذاب...» (17) شايسته است
بر مسلمانها كه از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدكار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از اين انسانها را اينگونه توضيح مىدهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زينت مىدهد و دوست دارد كه شما نيز مثل او بدكار باشيد و ابدا به امور دينى و دنيائى تو كمكى نمىكند، نزديكى به چنين كسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتيجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالتبرخير نمىكند و اميدى نيست كه بدى و زشتى را از تو دور كند گرچه بخواهد به تو خيرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مىكند نفعى به تو برساند ولكن خيرى به تو نمىرسد پس موت او بهتر از حيات او است و سكوت او بهتر از نطق و كلام او است و دورى او به تو بهتر از نزديكى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمىشود زيرا او به هنگام نقل حديثى به تو از ديگران دروغ مىگويد». (18)
بديهى است مشاوره با چنين كسانى با اين ويژگيها هيچگونه بار مثبتى بر جاى نمىگذارد و هرگز نه تنها مشكلى از شخص مشورت كننده را برطرف نمىكند، بلكه باعث انتحراف بيشتر او مىشود.
2 - مشاور نبايد از جمله انسانهاى دون مايه و فاقد فرهنگ صحيح باشد امام صادقعليهالسلام به «عمار ساباطى» كه از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمتها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو كامل و زندگى و معيشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مايه و بندگان زرخريد هرگز مشورت نكن».
«فلا تستشير العبيد والسفلة في امرك» سپس در توضيح علت آن چنين فرمود:« فانك ان ائتمنتهم خانوك وان حدثوك كذبوك و ان نكبتخذلوك و ان وعدوكبوعد لم يصدقوك». (19)
يعنى: اگر تو به آنان اعتماد كنى به تو خيانت مىكنند واگر از تو به ديگران حديثى نقل كنند، از تو به دروغ جريانى را نقل مىكنند و اگر از آنان دورى كنيد تو را خوار و ذليل مىسازند واگر به تو وعدهاى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نيستند پس چنين افرادى قابل اعتماد واطمينان نيستند و طبعا چنين كسانى صلاحيت مشورت را نيز ندارند.
3 - شخص مشاور نبايد خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر ديگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بىپايه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دليل اين چهار شرط اخير در كلام امام صادقعليهالسلام بيان شده است آنجا كه مىفرمايد:
«تجنب ارتجال الكلام و لا تشير على مستبد برايه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (20) با كسى مشورت كن كه كلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و كم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است كه بايد از مشاورين عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: «من صفةالعالم ان لا ينصح معجبا برايه» (21) از صفات برجسته انسان عالم اين است كه نصيحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نكند.
علىعليهالسلام مىفرمايد: «لا راى لمن انفرد برايه» (22) كسى كه در راييش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نيست.
باز در جاى ديگر مىفرمايد: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (23) كسى كه با صاحبان عقل و خرد مشورت كند(كع غالبا مستبد به راى نيستند) راهنمائى بر طريق رشاد مىشود.
از اينرو علىعليهالسلام مىفرمايد: «راى الشيخ احب الى من حيلة الشاب» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه ديده در كشاكش روزگار را كه همان انسان مسن باشد، بيشتر دوست دارم تا مشاور با انسان كم سن و سال.
باز علىعليهالسلام در نهج البلاغه پاسخ اين سؤال را كه مشاور چرا نبايد لجوج باشد؟ اينگونه مىدهد كه «اللجاجة تسلب الراى» لجاجت صفت و حالتى است در انسان كه راى صائب و صحيح را از انسان سلب مىنمايد.
يعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محكوم صفات انحرافى نفس خويش مىباشد، چنين حالتى نمىگذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نمايد پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحكام را نداشته و قابل اطمينان نيست و پيروى از او در مقام مشورت شايسته نيست.
از اينرو پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحكام را در مشاور به عنوان يك نوع راهنمائى و تصديق برادرانه به شمار آورده مىفرمايد:
«تصدقوا على اخيكم لعلم يرشده و راى يسدده» علم برادر خود را در مقام مشورت تصديق كن كه در آن رشاد باشد و از روى رائى كه در آن استحكام وجود داشته باشد. (24)
و لذا در اسلام يكى از موارد شاخص مروت و فتوت اين است كه مشاور با اينكه نسبتبه مشورت كننده در دل خود احساس كينه و عداوت مىكند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نمايد و آنچه كه به نفع و سود مشورت كننده استبيان كند واو را اغفال ننمايد و از او در مقام مشورت انتقام نگيرد.
على عليهالسلام مىفرمايد: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصيحة مع العداوة والعطية بلا منة». (25) يعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاكم به هنگام حكومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصيحتيعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و كينه و عطيه به نيازمندان بدون منت.
7 - مشاور نبايد متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبيل ترسوئى و بخل و حرص باشد زيرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت اين را ندارد كه مشورت كننده را از گرفتارى و مصائب و مشكلات برهاند بلكه راه خروج از آنها را بر مشورت كننده تنگ مىسازد و مشاور بخيل نيز هرگز نمىتواند خلاصى مشورت كننده را ببيند و به آن راضى باشد و مشاور حريص نيز دائما مشورت كننده را به امورى كه داراى زيان و ضرر بوده، تحريض مىنمايد و اين نيز هر سه فتباعث ركود رشد فكرى مشورت كننده و باعث گرفتارى بيشتر او مىشوند.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله خطاب به علىعليهالسلام چنين فرمود:
«يا على لا يشاورن جبانا فانه يضيق عليك المخرج و لا تشاورن بخيلا فانه يقصر بك عن غايتك و لا تشاورن حريصا فانه يزين شرها» (26) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زيرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگتر مىسازد و نيز با انسان بخيل مشورت ننما زيرا او تو را از نيل به هدف و مقصود باز مىدارد و نيز با انسان حريص مشورت نكن زيرا او به جاى هدايتبه سوى نيكيها شر و زشتى و بدى را به شمار زينت مىدهد و تو را به سوى آن سوق مىدهد.
حال از كجا بدانيم مشاور چنين صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائيم؟ پاسخ اين است كه اگر مشاور التسوء ظن و گمان نسبتبه ديگران داشته باشد، همه اين صفات يا برخى از اين صفات ممكن است در چنين كسى موجود باشد زيرا صفت جامع اين سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبتبه ديگران است.
جالب توجه كلام گهربار پيامبر در ذيل روايتبالا است كه مىفرمايد:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظن» اى على بدان كه جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبتبه ديگران است.
قريب به مضمون روايتبالا فرمان مفصل علىعليهالسلام به مالك اشتر نخغى فرماندار مصر است دراين فرمان كه حاوى نكات دقيق حكومتى است چنين آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفصل و يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الامور و لا حريصا يزين لكالشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله» (27)
بخيل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زيرا كه ترا از احسان منصرف و از تهىدستى و فقر مىترساند و نيز با افراد ترسو مشورت نكن زيرا در كارها روحيهاست را تضعيف مىنمايد و همچنين حريص را به مشاورت مگير كه حرص را با ستمگرى در نظرت زينت مىدهد( همه آنچه درباره اين افراد گقتيم) به خاطر اين است كه بخل و ترس و حرص غرائز و تمايلات متعددى هستند كه جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحيح
علامت و نشانه اينكه مشورت بين طرفين مشاور و مشورت كننده به طور كامل و صحيح انجام گرفته تنها اين نيست كه مشورت كننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممكن است مواردى اين چنين باشد و در واقع نيز مصلحت مشورت كننده نيز در آن باشد ولكن اين به طور غالبى نيست چه بسا ممكن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد كه براى مشورت كننده باعث ملال و تيرگى روح و قلب او باشد ولكن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نيز همين باشد در اين صورت مشورت كننده آن را به نفع خود نمىداند و نمىتواند خود را به اين نتيجه و رهآورد راضى كند ولكن نتيجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز اين نمىتواند باشد.
پس نتيجه مشاوره يكنواخت نبوده مىتواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت كننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت كننده بوده، او را ملول و غمناك ساخته او را بگرياند ولى در هر حال نتيجه هرچه باشد، اين به صلاح و مصلحت واقعى مشورت كننده بوده، مورد رضاى الهى مىباشد.
امام باقرعليهالسلام خطاب به ابى عديس فرمود:
«يا صالح اتبع من يبكيك و هولك ناصح ولا تتبع من نصحك و هو لك غاش و سترودن على الله جميعا فتعلمون» (28) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعيت كن درحالى كه ناصح بوده و تو را مىگرياند! و پيروى نكن از مشاورى كه تو را مىخنداند در حالى كه حق را از تو پوشانده و واقعيت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جميعا نزد خداوند برمىگرديد و نتيجه كار خود را مىدانيد.
پس بالاترين دوستى يك فرد درباره فرد ديگرى تا برسد به مشارور، اين است كه اگر عيوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در ميان بگذارد و به او تذكر بدهد واو را راهنمائى كند اين در حقيقت نتيجه عملى مشاوره مىباشد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى». يعنى با محبت ترين دوستان من كسانى هستند كه عيوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء كنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفيدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عيوب اهميت اين اهداء را به خوبى درك ننمايند و از اين هديه دوستانه و مشفقانه از اهداء كننده به خوبى قدردانى مناسب ننمايند! و در روايات واحاديث وارد است كه به خوبى از ااين هديه استقبال كنيد و آن را با جان و دل بپذيريد«واقبلوا النصيحة ممن اهداها اليكم و اعقلوها على انفسكم». (29)
اگر مشورت كننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درك و نصيحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذيرد چنين كسى مؤمن واقعى مىباشد زيرا علامت ايمان واقعى را در ضمير و باطن خويش دارد.
امام صادقعليهالسلام به برخى از اصحاب خويش چنين فرمود: هيچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بىنياز نيست: توفيق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصيحت از ناصح مشفق. (30)
چنانكه ملاحظه مىكنيد در اين روايت قبول نصيحت از ناصح دلسوز را از علائم ايمان محسوب مىدارد و در ورايت ديگرى قبول نصيحت در مقام مشورت را به نحو ديگرى تحليل و توجيه مىنمايد و آن اينكه مشورت كننده با مشورت با صاحبان عقل و درايتبه موارد خطا و عيوب و ايرادهاى كار خويش پى مىبرد و اين خود نتيجه خوب و نعمتبزرگ و از جمله توفيقات الهى براى انسانها است.
امام علىعليهالسلام در نهج البلاغه مىفرمايد: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» كسى كه به وجوه آراء ديگران روى بياورد و آنها را پذيرا باشد، به موارد خطاى فكرى و عملى خويش پى مىبرد و آگاه مىگردد. (31)
چون يك فرد مىتواند تنها در محدوده فكر و عقل و درايت و علم خويش گام بردارد و لكن با مشورت با ديگران مىتواند در محدوده وسيع عقل و درايت و كفايت و علم و آگاهى ديگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترين افكار و اعمال را در زمينه عمل و فكر خويش انتخاب نمايد و در حقيقت مشورت زمينه انتخاب را گستردهتر و عميقتر و وصول به حق و حقيقت و آگاهى را آسانتر مىسازد.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: «حزم و احتياط اين است كه انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت كند و امر او را اطاعت نمايد».
و امام صادقعليهالسلام فرمود: كسى كه تنها به راى خويش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مىگردد (32) ولذا در روايات واحاديث معتبر وارد است كه با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحيت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: لا تشير على المستبد برايه» با انسانى كه مستبد به راى باشد، مشورت نكن.
چنين كسى از ديد پيشوايان اسلام در صورتى كه خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مىباشد. مرحوم شهيد اول در «الدرةالباهرة» از امام موسى كاظمعليهالسلام چنين نقل مىكند:
«من استشار لم يعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (33) كسى در كار خويش با صاحب نظر و عقل و درايتى مشورت كند اين كار از دو حال خارج نيست اگر به صلاح و مصلحتبوده مورد ستايش ديگران قرار مىگيرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در كارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نكوهش قرار نمىگيرد.
از اينرو يكى از آداب نيك كه مراعات آن در مقام مشورت لازم است اين كه مشورت كننده از مشاور تقاضاى موافقتبا او در مقام مشورت ننمايد و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و كارى نكند كه مشاور تحت تاثير برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عمليات تحريك كننده انحرافى قرار بگيرد و نيز در مطالب مشاور قتبيشترى كند و مطلب را عوضى نشنود و كج نفهمد زيرا اين امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشيمانى و درنتيجه يك نوع خيانتبه خود محسوب مىشود!.
مرحوم شهيد اول در كتاب خود «الدرة الباهرة» به نقل از مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج2، ص66 از امام صادقعليهالسلام ضمن كلامى چنين نقل مىكند:
«خف الله فى موافقة هو المستشير فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خيانة» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت كننده در مقام مشورت زيرا تقاضاى مشورت كننده از مشاور براى موافقتبا او در رايش موجب ملامت و يا عوضى شنيدن مطلب مورد مشورت، خيانت در مشورت است.
پىنوشتها:
1) وسائلالشيعة، ج2، ص 207.
2) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
3)وسائل الشيعة، ج2، ص 207
4) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
5) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
6) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
7) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
8) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
9) مستدرك الوسائل، ج2، ص65.
10) وسائل الشيعة، ج2، ص 208. :
11) وسائل الشيعة، ج2، ص 208. :
12)وسائل الشيعة، ج2، ص 208.
13) وسائل الشيعة، ج2، ص 207
14) مدرك قبل.
15) اثنى عشريه، ص 210.
16) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
17 ) وافى، ج3، ص 105ئ
18 ) وافى، ج3، ص 105.
19 ) همان مدرك.
20 ) بحار، ج75، ص 104. - شهيد اول در درة الباهرة.
21 ) بحار، ج75، ص 235.
22 ) بحار، ج75، ص 104.
23 ) همان مدرك.
24 ) بحار، ج75، ص 104 بنقل از شيخ طوسى. در الدرة الداعى.
25 ) ارشاد القلوب ديلمى، ص 241.
26 ) وافى، ج3، ص106.
27 ) نهج البلاغه، نامه شماره53.
28 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
29 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فيض الاسلام.
30 ) قال ابوعبدالله لا يستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفيق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ينصحه(وسائل الشيعة، ج2، ص207).
31 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
32 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
33 ) مستدرك الوسائل، ج2، ص616.
منبع: درسهایی از مکتب اسلام الف
حال بايد ديد مشاور در اسلام چه كسى بايد باشد؟ و چه صفات و ويژگيهائى را بايد داشته باشد؟
مشاور از ديدگاه اسلام هر انسان عاقل و بصير و آگاهى است كه ديدگاه اسلامى داشته، با تقوا و خيرانديش بوده، داراى كمالات نفسانى و خالى از فساد اخلاق و مبرا از انحرافات فكرى و عقلى و عملى باشد پس مشاوره در اسلام داراى حدود و مقرراتى بوده، مبتنى بر اصول و معيارهائى مىباشد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«المشورة لا تكون الا بحدودها فمن عرفها بحدودها والا كانت مضرتها على المستشير اكثر من منفعتها».
مشورت بايد با حدود و مقررات و به شرائط خاص خودش انجام پذيرد و كسى كه اين حدود را بشناسد مشورت او منتهى به خير مىشود و كسى كه حدود و شرائط مشورت مفيد را نداند، زيان آن بر مشورت كننده بيشتر از منفعت آن مىباشد. (1)
مطابق اين كبراى كلى مشاور متصف به يك سلسله از صفات بوده و يك سلسله از صفات را نيز بايد نداشته باشد. صفاتى كه مشاور از ديدگاه اسلام بايد آنها را داشته باشد به قرار زير است:
1 - مشاور بايد عاقل و صاحب راى و نظر باشد زيرا طبيعى است انسانى كه اطلاعات لازم و خبرگى كافى در مورد مشورت نداشته باشد، مشورت با او نه تنها مفيد نيست، بلكه ممكن است راهنمائىهاى ناشيانه او باعث انحراف بوده، زيان و ضرر به دنبال خود داشته باشد.
امام باقرعليه السلام از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند كه از او از معناى حزم واحتياط سئوال كردند در پاسخ آن فرمود: «مشاورة ذو الراي و اتباعهم»يعنى: حزم و احتياط در امور همان مشاوره با انسانهاى عاقل صاحب راى و نظر مىباشد. (2)
اين نوع از مشورت داراى منافع كثير و حداقل موجب پشيمانى وندامت مشورت كننده نمىشود.
ابى جارود از امام باقرعليه السلام نقل مىكند كه فرمود: در كتاب تورات چهار جمله وارد شده است از جمله آنها اين است: «من لا يستشير يندم» (3) كسى كه با صاحب فكر و نظر در امور خود مشورت نكند، پشيمان و نادم مىگردد. و همواره در مخاطرات و گرفتاريها واقع مىشود.
و در روايت ديگرى چنين نقل شده است: «خاطر بنفسه من استغنى برايه». (4) كسى كه بدون مشورت به راى خود عمل كند و خود را بىنياز از مشورت با صاحب نظران بداند، در انجام امور خود را به مخاطره انداخته است.
و در روايات و احاديث وارده از ائمهعليهمالسلام انسان عاقل به عنوان «قرين مرشد» تعبير آورده شده است چنانكه مفضل بن عمر از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه فرمود:
«...من لم يكن له قرين مرشد متمكن عدوه من عقبه». كسى كه براى او دوست نزديك ارشاد كننده افكار او نداشته باشد چه بسا دشمن او از پشتسر او قدرت حمله بر او را داشته باشد.
طبعا «قرين مرشد» انسان عاقل داراى ورع و تقوا مىباشد زيرا راهنماى باطنى ارشاد كننده به نام عقل را همراه خود دارد و اين راهنما او را به خير امر مىكند و او را از بديها و زشتيها باز مىدارد.
سليمان بن خالد مىگويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه فرمود:
«استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا يامر الا بالخير و اياك و الخلاف فان مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدين والدنيا». (5)
با مردان عاقل و با تقوا مشورت كن زيرا او جز به خير دستور نمىدهد و مواظبت داشته باشد واز مخالفتبا راى مشاور عاقل و با تقوى بپرهيز زيرا اين كار باعث فساد در دين و دنياى انسان مىگردد.
بديهى است مشاور عاقل وباتقوا در مقام مشورت در موارد لازم و مقتضى، مشورت كننده را پند واندرز مىدهد و او را از انجام زشتيها و فسادها باز مىدارد و او را به انجام نيكىها و خوبيها راهنمائى مىكند يعنى مشاور عاقل وباتقوا ناصح خوبى بوده و همين امر باعث رشد فكر مشورت كننده و باعث توفيق بيشتر او ميگردد.
منصور بن حازم از امام صادقعليه السلام واو نيز از پيامبر گرامى اسلامصلى الل.ه عليه وآله چنين نقل مىكند:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله فاذا اشار عليكالناصح العاقل و اياك والخلاف فان فى ذلك العطب». (6)
مشاوره با انسانهاى عاقل نصيحت كننده(ناصح) حداقل سه فايده مهم دارد:
الف - باعث رشد فكر مشورت كننده مىباشد.
ب - باعثبركت در انجام كار مىباشد.
ج - سبب پيدايش توفيقات الهى مىباشد.
پس هنگامى كه ناصح عاقل براى انجام كارى تو را دعوت كرد، حتما از انجام آن كار مخالفت ننما زيرا مخالفت موجب سختى و رنج و مشقت مشورت كننده مىشود.
و در برخى از روايات وارد است كه عمل به دستور شخص عاقل ناصح داراى دين و تقوا باعث اين مىشود كه خداوند كار او را به خير مىانجامد و او را از خذلان و خوارى نجات مىدهد، بلكه مقام و منزلت او را نزد خدا بالا مىبرد. (7)
در غرر و درر آمدى از علىعليه السلام نقل شده است: «خير ما مشاورت ذو النهى والعلم واولو التجارب الحزم»: بهترين مورد مشورت، مشورت با صاحبان عقل و علم و تجربه و داراى حزم واحتياط مىباشد. (8)
شيخ طوسى در امالى خود از ابوهريره از رسول خداصلى الل.ه عليه وآله نقل مىكند: «استشردوا العاقل ولا تعصبوه فتندبوا»: با انسانهاى عاقل در امور خود مشورت كنيد و بدينطريق رشد كار خود را طلب كنيد و بعد از مشورت با نتيجه اين مشورت مخالفت ننمائيد و گرنه پشيمان و نادم مىشويد. (9)
حلبى از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه مشورت مفيد و جامع، مشورت با كسانى است كه چهار صفت را داشته باشند از جمله اين صفات: «فاولها ان يكون الذي تشاوره عاقلا» يعنى اولين شرط لازم در مشاور اين است كه عاقل باشد.
جالب اين است كه امام معصوم به دنبال بيان اولين صفت لازم در مشاور، علت آن را اينگونه بيان مىكند:« فانه اذا كان عاقلا انتفعتبمشورته» هنگامى كه مشاوران عاقل باشند، مشورت او مفيد و ثمربخش واقع مىشود.
2 - مشاور داراى خشيت و خوف الهى باشد
دومين ويژگى شخص مشاور و شوراى مشاوره اين است كه خوف الهى و خشيت پروردگار در دل و جا ن آنان جاى داده شده باشد زيرا قطعا چنين كسانى قابل اعتماد و اطمينان هستند، اينان هستند كه فكر خيانتبه برادر دينى خود را در دل هرگز جاى نمىدهند و درنتيجه مشورت با آنان اطمينانبخش بوده، براى مشورت كننده امنيتخاطر قابل اعتماد ايجاد مىكند.
امام صادقعليه السلام ضمن بياناتى به معاوية بن وهب چنين فرمود:
«... واستشر فى امورك الذين يخشون ربهم»: (10) با انسانهاى داراى خوف و خشيت الهى مشوت كن. اينها انسانهاى امين بوده فكر خيانت و افشاء سر برادر مؤمن را نزد ديگرى در دل خود هرگز جاى نمىدهند.
و در روايت ديگرى از امام صادقعليه السلام نقل شده است: «شاور فى حديثك الذين تخافون الله»: (11) در امور خود با مشاورين داراى خوف الهى مشورت كن.
وهمين حالتخوف و خشيت الهى معيار امين بودن انسانهاى مشاور محسوب مىشود چنانكه در ضمن همان روايتبالا از امام صادقعليه السلام چنين نقل شده است: «الامين الذي يخشى الله». (12)
3 - مشاور بايد انسان حر و انسانهاى آزادمنش بوده، تحت تاثير برخى از عوامل ضعيف كننده و مضر قرار نگيرد.
چنانكه حلبى از امام صادقعليه السلام دومين شرط لازم در شخص مشاور را چنين بيان مىكند: «والثانية ان يكون حرا متدينا» شرط دوم لازم در مشاور اين است كه او آزادمنش بوده متدين باشد و سر و راز اينكه مشاور بايد چنين صفت و ويژگى را داشته باشد اين است كه امام صادقعليه السلام مىفرمايد:« اذا كان حرا متدينا اجهد نفسه فى النصيحة لك» (13) : هنگامى كه مشاور انسان آزادمنش بوده متدين باشد، تمام هم و سعى خويش را در بهتر انجام دادن نصيحت و مشورت خويش به كار مىبرد. (14)
4 - مشاور بايد انسان درستكار و صديق بوده، اصول برادرى را كاملا بداند و آن را در مقام عمل مراعات نمايد.
حلبى از امام صادقعليه السلام درباره اين ويژگى چنين نقل مىكند: «والثالثة ان يكن صديقا مواخيا»: سومين شرط لازم در مشاور اين است كه انسان باصفا بوده، واقعا صديق مشورت كننده باشد و اصول برادرى را درباره او مراعات نمايد.
5 - اثر اين صفت لازم بالا در مشاور اين است كه سر و راز مشورت كننده را كاملا حفظ كند تا منافع او در مقابل دشمنانش به خطر نيفتد.
چنانكه امام صادقعليه السلام چنين فرمود: «اذا كان صديقا مواخيا كتم سرك اذا اطلعته على سرك فان عمله به كعلمك به تمت المشورة و كملت النصيحة.: هنگامى كه مشاور انسان صديق بوده، اصول برادرى را با مشورت كننده مراعات نمايد طبعا سر و راز مشورت كننده را هنگام اطلاع از آن مخفى نگاه مىدارد و نزد ديگرى آن را فاش و آشكار نمىسازد زيرا علم مشاور به راز مشورت كننده مثل علم خود مشورت كننده پس از خويش مىباشد(يعنى مشاور با احراز مقام مشورت به منزله خود مشورت كننده امين بوده، راز او را نزد ديگرى آشكار نمىسازد).
امام صادقعليه السلام در روايت ديگرى همان صفات و ويژگيهاى لازم در مشاور را به عبارت ديگرى بيان فرمود و نكته ديگرى نيز ضمن آن بيان مىفرمايد و آن روايت چنين است:
«شاور فى امورك مما يقتضى الذين فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوى فان لم تجد فاستعمل الخمسة و اعظم و توكل فان ذلك يؤديك الى الصواب.
در امور خود در مواردى كه دين و مذهب آن را اقتضا مىكند، مشورت كن با كسانى كه داراى پنج صفت هستند: داراى عقل و علم و تجربه و تقوى بوده، ناصح مىباشند و اگر چنين افراد داراى اين ويژگيها را نيافتى سعى كن در پيدا كردن آنها و اين عمل سعى را بزرگ بشمار و بعد از سعى و مشورت توكل بر خدا بكن كه قطعا توكل تو به خدا منتهى به عمل نيك و شايسته مىگردد. (15)
تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه لزوم مشورت با مشاورين عاقل و عالم و با تجربه و با تقوى منحصر به امور مربوط به دين نيست، بلكه حكم لزوم مشورت، در امور مربوط به دنيا نيز جريان دارد چنانكه مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج2، ص 65 از مصباح الشريعة روايتى از امام صادقعليه السلام نظير روايتبالا را نقل مىكند و در ذيل آن از امام صادقعليه السلام چنين نقل مىنمايد: «... وما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة الى الدين فامضيها و لاتتفكر فيها» يعنى در امور مربوط به دنيا نيز مشورت با مشاورين عاقل و عالم و متقى و باتجربه لازم است و اين ويژگيها را در مقام مشاوره مراعات كن.
جالب اين است كه امام معصومعليه السلام علت اين حكم را اينگونه بيان مىكند:« فانك اذا فعلت ذلك اصبتبركة العيش و حلاوة الطاعة و فى المشاورة اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا» : هنگامى كه تو با مشاورين عاقل و عالم و باتقوى در امور مربوط به دنيا مشورت كردى قطعا به بركات زندگى و شيرينى اطاعت الهى پى مىبرى و در مشورت با چنين كسانى علم جديد براى شما حاصل مىشود و از علم مشاور عاقل عالم استفاده مىبرى.
و مثل مشورت با انسانهاى عاقل و عالم مثل تفكر در علم خلقت و آفرينش آسمانها و زمين است و انسان هر اندازه در عجائب و ظرائف آفرينش آنها تلاش كند، در درياى نور معرفت الهى غرق مىشود و يقين و اعتقاد او نيز زيادتر مىشود.
آرى تنها شرط مشورت با چنين افرادى اين است كه تو عقل و علم و كمال و تقواى مشاور را براى انجام مشورت با او مناسب بدانى و آن را مورد تاييد قرار دهى و در غير اين صورت مشورت با او فايده و سودى براى مشورت كننده دربر ندارد. گرچه مشاور به عقل و ورع ميان مردم شهرت داشته باشد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«لا تشاور من لا يصدقه عقلك و ان كان مشهورا بالعقل و الورع و اذا شاورت من يصدقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك». (16)
با كسانى كه تو عقل و علم او را براى مشورت با او مناسب نمىدانى مشورت مكن گرچه آن فرد به عقل و ورع مشهور باشد زيرا هنگامى كه تو با كسانى كه آنان را براى مشورت صالح مىدانى بعد از مشورت،با او مخالفت نمىكنى و مورد مشورت را عمل مىنمائى ( واين ويژگى در مورد كسانى كه معتقد به صلاحيت علمى و عقلى براى مشورت نمىدانى وجود ندارد و چه بسا با آنها به مخالفتبر مىخيزى).
اوصاف سلبى مشاور
1 - مشاور از نظر اسلام نبايد از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هيچ مسلمانى جايز نيست كه با اينگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بريزد و اجتناب و دورى از چنين انسانهائى لازم است و در نتيجه چنين كسانى نبايد به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادقعليهالسلام از اميرالمؤمنين علىعليهالسلام نقل مىكند كه روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ينبغى للمسلم ان يجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والكذاب...» (17) شايسته است
بر مسلمانها كه از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدكار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از اين انسانها را اينگونه توضيح مىدهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زينت مىدهد و دوست دارد كه شما نيز مثل او بدكار باشيد و ابدا به امور دينى و دنيائى تو كمكى نمىكند، نزديكى به چنين كسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتيجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالتبرخير نمىكند و اميدى نيست كه بدى و زشتى را از تو دور كند گرچه بخواهد به تو خيرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مىكند نفعى به تو برساند ولكن خيرى به تو نمىرسد پس موت او بهتر از حيات او است و سكوت او بهتر از نطق و كلام او است و دورى او به تو بهتر از نزديكى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمىشود زيرا او به هنگام نقل حديثى به تو از ديگران دروغ مىگويد». (18)
بديهى است مشاوره با چنين كسانى با اين ويژگيها هيچگونه بار مثبتى بر جاى نمىگذارد و هرگز نه تنها مشكلى از شخص مشورت كننده را برطرف نمىكند، بلكه باعث انتحراف بيشتر او مىشود.
2 - مشاور نبايد از جمله انسانهاى دون مايه و فاقد فرهنگ صحيح باشد امام صادقعليهالسلام به «عمار ساباطى» كه از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمتها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو كامل و زندگى و معيشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مايه و بندگان زرخريد هرگز مشورت نكن».
«فلا تستشير العبيد والسفلة في امرك» سپس در توضيح علت آن چنين فرمود:« فانك ان ائتمنتهم خانوك وان حدثوك كذبوك و ان نكبتخذلوك و ان وعدوكبوعد لم يصدقوك». (19)
يعنى: اگر تو به آنان اعتماد كنى به تو خيانت مىكنند واگر از تو به ديگران حديثى نقل كنند، از تو به دروغ جريانى را نقل مىكنند و اگر از آنان دورى كنيد تو را خوار و ذليل مىسازند واگر به تو وعدهاى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نيستند پس چنين افرادى قابل اعتماد واطمينان نيستند و طبعا چنين كسانى صلاحيت مشورت را نيز ندارند.
3 - شخص مشاور نبايد خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر ديگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بىپايه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دليل اين چهار شرط اخير در كلام امام صادقعليهالسلام بيان شده است آنجا كه مىفرمايد:
«تجنب ارتجال الكلام و لا تشير على مستبد برايه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (20) با كسى مشورت كن كه كلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و كم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است كه بايد از مشاورين عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: «من صفةالعالم ان لا ينصح معجبا برايه» (21) از صفات برجسته انسان عالم اين است كه نصيحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نكند.
علىعليهالسلام مىفرمايد: «لا راى لمن انفرد برايه» (22) كسى كه در راييش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نيست.
باز در جاى ديگر مىفرمايد: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (23) كسى كه با صاحبان عقل و خرد مشورت كند(كع غالبا مستبد به راى نيستند) راهنمائى بر طريق رشاد مىشود.
از اينرو علىعليهالسلام مىفرمايد: «راى الشيخ احب الى من حيلة الشاب» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه ديده در كشاكش روزگار را كه همان انسان مسن باشد، بيشتر دوست دارم تا مشاور با انسان كم سن و سال.
باز علىعليهالسلام در نهج البلاغه پاسخ اين سؤال را كه مشاور چرا نبايد لجوج باشد؟ اينگونه مىدهد كه «اللجاجة تسلب الراى» لجاجت صفت و حالتى است در انسان كه راى صائب و صحيح را از انسان سلب مىنمايد.
يعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محكوم صفات انحرافى نفس خويش مىباشد، چنين حالتى نمىگذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نمايد پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحكام را نداشته و قابل اطمينان نيست و پيروى از او در مقام مشورت شايسته نيست.
از اينرو پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحكام را در مشاور به عنوان يك نوع راهنمائى و تصديق برادرانه به شمار آورده مىفرمايد:
«تصدقوا على اخيكم لعلم يرشده و راى يسدده» علم برادر خود را در مقام مشورت تصديق كن كه در آن رشاد باشد و از روى رائى كه در آن استحكام وجود داشته باشد. (24)
و لذا در اسلام يكى از موارد شاخص مروت و فتوت اين است كه مشاور با اينكه نسبتبه مشورت كننده در دل خود احساس كينه و عداوت مىكند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نمايد و آنچه كه به نفع و سود مشورت كننده استبيان كند واو را اغفال ننمايد و از او در مقام مشورت انتقام نگيرد.
على عليهالسلام مىفرمايد: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصيحة مع العداوة والعطية بلا منة». (25) يعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاكم به هنگام حكومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصيحتيعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و كينه و عطيه به نيازمندان بدون منت.
7 - مشاور نبايد متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبيل ترسوئى و بخل و حرص باشد زيرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت اين را ندارد كه مشورت كننده را از گرفتارى و مصائب و مشكلات برهاند بلكه راه خروج از آنها را بر مشورت كننده تنگ مىسازد و مشاور بخيل نيز هرگز نمىتواند خلاصى مشورت كننده را ببيند و به آن راضى باشد و مشاور حريص نيز دائما مشورت كننده را به امورى كه داراى زيان و ضرر بوده، تحريض مىنمايد و اين نيز هر سه فتباعث ركود رشد فكرى مشورت كننده و باعث گرفتارى بيشتر او مىشوند.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله خطاب به علىعليهالسلام چنين فرمود:
«يا على لا يشاورن جبانا فانه يضيق عليك المخرج و لا تشاورن بخيلا فانه يقصر بك عن غايتك و لا تشاورن حريصا فانه يزين شرها» (26) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زيرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگتر مىسازد و نيز با انسان بخيل مشورت ننما زيرا او تو را از نيل به هدف و مقصود باز مىدارد و نيز با انسان حريص مشورت نكن زيرا او به جاى هدايتبه سوى نيكيها شر و زشتى و بدى را به شمار زينت مىدهد و تو را به سوى آن سوق مىدهد.
حال از كجا بدانيم مشاور چنين صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائيم؟ پاسخ اين است كه اگر مشاور التسوء ظن و گمان نسبتبه ديگران داشته باشد، همه اين صفات يا برخى از اين صفات ممكن است در چنين كسى موجود باشد زيرا صفت جامع اين سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبتبه ديگران است.
جالب توجه كلام گهربار پيامبر در ذيل روايتبالا است كه مىفرمايد:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظن» اى على بدان كه جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبتبه ديگران است.
قريب به مضمون روايتبالا فرمان مفصل علىعليهالسلام به مالك اشتر نخغى فرماندار مصر است دراين فرمان كه حاوى نكات دقيق حكومتى است چنين آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفصل و يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الامور و لا حريصا يزين لكالشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله» (27)
بخيل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زيرا كه ترا از احسان منصرف و از تهىدستى و فقر مىترساند و نيز با افراد ترسو مشورت نكن زيرا در كارها روحيهاست را تضعيف مىنمايد و همچنين حريص را به مشاورت مگير كه حرص را با ستمگرى در نظرت زينت مىدهد( همه آنچه درباره اين افراد گقتيم) به خاطر اين است كه بخل و ترس و حرص غرائز و تمايلات متعددى هستند كه جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحيح
علامت و نشانه اينكه مشورت بين طرفين مشاور و مشورت كننده به طور كامل و صحيح انجام گرفته تنها اين نيست كه مشورت كننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممكن است مواردى اين چنين باشد و در واقع نيز مصلحت مشورت كننده نيز در آن باشد ولكن اين به طور غالبى نيست چه بسا ممكن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد كه براى مشورت كننده باعث ملال و تيرگى روح و قلب او باشد ولكن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نيز همين باشد در اين صورت مشورت كننده آن را به نفع خود نمىداند و نمىتواند خود را به اين نتيجه و رهآورد راضى كند ولكن نتيجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز اين نمىتواند باشد.
پس نتيجه مشاوره يكنواخت نبوده مىتواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت كننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت كننده بوده، او را ملول و غمناك ساخته او را بگرياند ولى در هر حال نتيجه هرچه باشد، اين به صلاح و مصلحت واقعى مشورت كننده بوده، مورد رضاى الهى مىباشد.
امام باقرعليهالسلام خطاب به ابى عديس فرمود:
«يا صالح اتبع من يبكيك و هولك ناصح ولا تتبع من نصحك و هو لك غاش و سترودن على الله جميعا فتعلمون» (28) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعيت كن درحالى كه ناصح بوده و تو را مىگرياند! و پيروى نكن از مشاورى كه تو را مىخنداند در حالى كه حق را از تو پوشانده و واقعيت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جميعا نزد خداوند برمىگرديد و نتيجه كار خود را مىدانيد.
پس بالاترين دوستى يك فرد درباره فرد ديگرى تا برسد به مشارور، اين است كه اگر عيوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در ميان بگذارد و به او تذكر بدهد واو را راهنمائى كند اين در حقيقت نتيجه عملى مشاوره مىباشد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى». يعنى با محبت ترين دوستان من كسانى هستند كه عيوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء كنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفيدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عيوب اهميت اين اهداء را به خوبى درك ننمايند و از اين هديه دوستانه و مشفقانه از اهداء كننده به خوبى قدردانى مناسب ننمايند! و در روايات واحاديث وارد است كه به خوبى از ااين هديه استقبال كنيد و آن را با جان و دل بپذيريد«واقبلوا النصيحة ممن اهداها اليكم و اعقلوها على انفسكم». (29)
اگر مشورت كننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درك و نصيحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذيرد چنين كسى مؤمن واقعى مىباشد زيرا علامت ايمان واقعى را در ضمير و باطن خويش دارد.
امام صادقعليهالسلام به برخى از اصحاب خويش چنين فرمود: هيچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بىنياز نيست: توفيق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصيحت از ناصح مشفق. (30)
چنانكه ملاحظه مىكنيد در اين روايت قبول نصيحت از ناصح دلسوز را از علائم ايمان محسوب مىدارد و در ورايت ديگرى قبول نصيحت در مقام مشورت را به نحو ديگرى تحليل و توجيه مىنمايد و آن اينكه مشورت كننده با مشورت با صاحبان عقل و درايتبه موارد خطا و عيوب و ايرادهاى كار خويش پى مىبرد و اين خود نتيجه خوب و نعمتبزرگ و از جمله توفيقات الهى براى انسانها است.
امام علىعليهالسلام در نهج البلاغه مىفرمايد: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» كسى كه به وجوه آراء ديگران روى بياورد و آنها را پذيرا باشد، به موارد خطاى فكرى و عملى خويش پى مىبرد و آگاه مىگردد. (31)
چون يك فرد مىتواند تنها در محدوده فكر و عقل و درايت و علم خويش گام بردارد و لكن با مشورت با ديگران مىتواند در محدوده وسيع عقل و درايت و كفايت و علم و آگاهى ديگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترين افكار و اعمال را در زمينه عمل و فكر خويش انتخاب نمايد و در حقيقت مشورت زمينه انتخاب را گستردهتر و عميقتر و وصول به حق و حقيقت و آگاهى را آسانتر مىسازد.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: «حزم و احتياط اين است كه انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت كند و امر او را اطاعت نمايد».
و امام صادقعليهالسلام فرمود: كسى كه تنها به راى خويش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مىگردد (32) ولذا در روايات واحاديث معتبر وارد است كه با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحيت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادقعليهالسلام فرمود: لا تشير على المستبد برايه» با انسانى كه مستبد به راى باشد، مشورت نكن.
چنين كسى از ديد پيشوايان اسلام در صورتى كه خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مىباشد. مرحوم شهيد اول در «الدرةالباهرة» از امام موسى كاظمعليهالسلام چنين نقل مىكند:
«من استشار لم يعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (33) كسى در كار خويش با صاحب نظر و عقل و درايتى مشورت كند اين كار از دو حال خارج نيست اگر به صلاح و مصلحتبوده مورد ستايش ديگران قرار مىگيرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در كارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نكوهش قرار نمىگيرد.
از اينرو يكى از آداب نيك كه مراعات آن در مقام مشورت لازم است اين كه مشورت كننده از مشاور تقاضاى موافقتبا او در مقام مشورت ننمايد و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و كارى نكند كه مشاور تحت تاثير برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عمليات تحريك كننده انحرافى قرار بگيرد و نيز در مطالب مشاور قتبيشترى كند و مطلب را عوضى نشنود و كج نفهمد زيرا اين امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشيمانى و درنتيجه يك نوع خيانتبه خود محسوب مىشود!.
مرحوم شهيد اول در كتاب خود «الدرة الباهرة» به نقل از مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج2، ص66 از امام صادقعليهالسلام ضمن كلامى چنين نقل مىكند:
«خف الله فى موافقة هو المستشير فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خيانة» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت كننده در مقام مشورت زيرا تقاضاى مشورت كننده از مشاور براى موافقتبا او در رايش موجب ملامت و يا عوضى شنيدن مطلب مورد مشورت، خيانت در مشورت است.
پىنوشتها:
1) وسائلالشيعة، ج2، ص 207.
2) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
3)وسائل الشيعة، ج2، ص 207
4) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
5) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
6) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
7) وسائل الشيعة، ج2، ص 207.
8) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
9) مستدرك الوسائل، ج2، ص65.
10) وسائل الشيعة، ج2، ص 208. :
11) وسائل الشيعة، ج2، ص 208. :
12)وسائل الشيعة، ج2، ص 208.
13) وسائل الشيعة، ج2، ص 207
14) مدرك قبل.
15) اثنى عشريه، ص 210.
16) مستدرك الوسائل، ج2، ص 65.
17 ) وافى، ج3، ص 105ئ
18 ) وافى، ج3، ص 105.
19 ) همان مدرك.
20 ) بحار، ج75، ص 104. - شهيد اول در درة الباهرة.
21 ) بحار، ج75، ص 235.
22 ) بحار، ج75، ص 104.
23 ) همان مدرك.
24 ) بحار، ج75، ص 104 بنقل از شيخ طوسى. در الدرة الداعى.
25 ) ارشاد القلوب ديلمى، ص 241.
26 ) وافى، ج3، ص106.
27 ) نهج البلاغه، نامه شماره53.
28 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
29 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فيض الاسلام.
30 ) قال ابوعبدالله لا يستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفيق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ينصحه(وسائل الشيعة، ج2، ص207).
31 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
32 ) وسائل الشيعة، ج2، ص 205.
33 ) مستدرك الوسائل، ج2، ص616.
منبع: درسهایی از مکتب اسلام الف