جایگاه والای صبر و شکیبایی (2)
صبر در احادیث اسلامی
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:«الصبر خیر مرکب ما رزق الله عبدا خیرا له و لا اوسعمن الصبر،صبر بهترین مرکب سواری است،خداوند هیچ بندهای را بهتر و گسترده از صبرروزی نداده است.» (28)
تعبیر به«بهترین مرکب»،در این حدیثشریف اشاره به این دارد که صبر،وسیلهرسیدن به همه سعادتها و خوشبختیهاست و انسان بدون آن به هیچ مقامی در دنیا وآخرت نمیرسد!
2-امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«علیکم بالصبر فان الصبر من الایمان کالراسمن الجسد،بر شما باد صبر و استقامت کردن،زیرا صبر نسبتبه ایمان،همانند سر به بدناست.» (29)
نشان میدهد که صبر نقش کلیدی برای تمام ابعاد زندگی انسان دارد،به همین دلیلدر ذیل همین حدیث آمده است«لا ایمان لمن لا صبر له،کسی که صبر و استقامت ندارد،ایمان او پایدار نخواهد ماند.»
3-در حدیث دیگر،همان حضرت علیه السلام میفرمایند:«لا یعدم الصبور الظفر و ان طالبه الزمان،شخص صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد هر چند طول بکشد.» (30)
با توجه با این که هم صبر مطلق ذکر شده و هم پیروزی،نشان میدهد که این حکمدر تمام ابعاد معنوی و مادی زندگی انسانهاست.
4-پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله،صبر را به منزله نصف ایمان شمردهاند:«الصبر نصف الایمان، صبر نصف ایمان است.» (31)
در بعضی از روایات،نصف ایمان را شکر گزاری و نصف دیگر آن را صبردانستهاند.صبر و استقامتبرای رسیدن به نعمتها و سپس شکر نعمت،یعنی بهرهبرداریصحیح از مواهب و نعمتهای الهی.
روشن است که این حدیث،هیچ منافاتی با احادیث گذشته ندارد،زیرا همان طور کهبیان شد،اگر مؤمن صبر نداشته باشد ایمانش به خاطر موانعی که بر سر راه دارد،از بینمیرود،هم چنین اگر شاکر نباشد،طبق این بیان (و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) نعمتهااز کفش میرود.
5-در حدیث دیگر،رسول خدا صلی الله علیه و اله در تعبیر زیبای دیگری فرمودند:«الصبر کنزمن کنوز الجنة،صبر،گنجی از گنجهای بهشت است.» (32)
6-دلیل این امر با نقل حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام به وضوح روشن میشود:«الصبرعون علی کل امر،صبر و شکیبایی به پیشرفت هر کار(مهمی)کمک میکند.» (33)
زیرا همانگونه که میدانید،در نظام زندگی بر سر راه هر کار مهمی،موانعی قراردارد که عبور از آنها فقط با نیروی صبر و شکیبایی ممکن است.
7-درباره شکیبایی در برابر گناه این حدیث نقل شده است:«و من صبر عنمعصیة الله فهو کالمجاهد فی سبیل الله،کسی که در مقابل عوامل گناه صبر کند،مقامشهمانند مجاهد در راه خداست.» (34)
آری هر دو مجاهد«فی سبیل الله»اند،با این تفاوت که یکی با دشمن بیرونی(جهاد اصغر)و دیگری با دشمن درونی(جهاد اکبر)میجنگد.
8-در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«ان صبرت ادرکتبصبرکمنازل الابرار و ان جزعت اوردک جزعک عذاب النار،اگر صبر کنی،به خاطر صبر خودبه مقامات ابرار و نیکوکاران میرسی و اگر بیصبری کنی،این بی صبری تو را در عذاب دوزخوارد میکند.» (35)
9-امام صادق علیه السلام درباره صبر در برابر بلاها و حوادث تلخ زندگی،میفرمایند:«منابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه کان له مثل اجر الف شهید،هر کس از مؤمنان به بلاییگرفتار شود(و)شکیبایی را از دست ندهد،پاداش هزار شهید دارد». (36)
مرحوم«علامه مجلسی»قدس سره،بعد از ذکر این حدیث در جلد 68 بحار الانوار،اینسؤال را مطرح میکند که چگونه این پاداش صحیح است،در حالی که شهید خود ازصابران میباشد،زیرا در برابر دشمن صبر میکند تا شربتشهادت را مینوشددر جواب این سؤال میتوان گفت:شهید در برابر تهاجمات دشمن صبر میکند وصابران در مقابل حوادث تلخ زندگی،مانند بیماریها،ناکامیها و از دست دادن عزیزانصبر میکنند.
دلیل دیگری بر برتری او نسبتبه اجر شهادت،این است که شهادت یک بار است،ولی گرفتاریهای تلخ زندگی،هزاران بار تکرار میشود،
10-پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله درباره پاداش معنوی صابران میفرمایند:«من ابتلی فصبر واعطی فشکر و ظلم فغفر اولئک لهم الا من و هم مهتدون،کسانی که به بلایی مبتلا شود وشکیبایی کند و نعمتی به او برسد و شکر آن را به جا آورد و مورد ستم واقع شود و(با بزرگواری)طرف راببخشد،چنین کسانی امنیت و آرامش(در قیامت دارند)و آنها دایتیافتگانند». (37)
11-امام صادق علیه السلام میفرمایند:«الصبر یظهر ما فی بواطن العباد من النور و الصفاءو الجزع یظهر ما فی بواطنهم من الظلمة و الوحشة،صبر،آنچه را که در درون بندگان خدا ازنور و صفا وجود دارد،آشکار میکند و بیصبری و ناشکیبایی، آنچه را که در درون آنها از ظلمت ووحشت است،ظاهر میسازد.» (38)
12-بحث احادیث صبر را با حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام پایان میدهیم:
«الصبر مطیة لا تکبوا و القناعة سیف لا ینبوا،صبر و شکیبایی مرکبی است که هرگز به زمیننمیخورد و قناعتشمشیری است که هرگز از کار نمیافتد» (39)
اینها بخش مختصری از احادیثی است که درباره اهمیت صبر انسانها و پاداششکیبایان وارد شده است.
من از مفصل این قصه مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
آثار و پیامدهای صبر
انسان بدون صبر و استقامت،هم در جهات مثبتبه جایی نمیرسد و هم در برابرعوامل منفی و مصائب و آفات قادر به ایستادگی نیست.به همین دلیل،کلید اصلیپیروزیها،صبر و شکیبایی است و از آنجا که دین مجموعهای از بایدها و نبایدهاست،اطاعات و ترک معاصی،بدون صبر و استقامت،بقاء و دوامی ندارد،زیرا طبق بیانگذشته،صبر در برابر ایمان، همانند سر نسبتبه بدن است.
از این رو،در بعضی از احادیث اسلامی(از جمله حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده،صبر و ظفر،قرین هم شمرده شدهاند که به واسطه صبر،ظفر میآید،«الصبر الظفر،صبر مساویبا پیروزی است!» (40)
در آیات قرآن نیز شرط مهم پیروزی مجاهدان راه خدا را صبر و شکیبایی شمردهاست: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماة یغلبوا الفا منالذین کفروا ،هر گاه بیست نفر صبور و با استقامت از شما باشد،بر دویست نفر غلبه میکنند و اگریکصد نفر باشند بر هزار نفر از کافران پیروز میگردند.» (41)
چه نیرویی است که یک نفر را توانایی مقابله با ده نفر و صد نفر را توانایی مقابله بایک هزار نفر را میدهد.این نیرو همان صبر و استقامت است که در آیه به آن تصریحشده است.
افراد سست اراده و کم حوصله و کم استقامت،بسیار زود از میدان حوادثمیگریزند،یا در برابر حجم مشکلات زانوا میزنند.نه دنیا را بدون صبر و استقامتبه انسان میدهند و نه آخرت را،به همین دلیل،اقوام و ملتهایی در جهان پیشرفت دارندکه استقامتبیشتری داشته باشند.
در حالات علمای بزرگ-اعم از شخصیتهای والای مذهبی که درهای علوم راگشودند یا دانشمندان علوم دیگر که به اختراعات و اکتشافات بزرگی نایل شدند-چیزیکه بیش از هر چیز دیگر میدرخشد،صبر و استقامت آنها است.گاهی یک دانشمند،برای کشف یک قانون علمی،ناچار است چند سال در کتابخانه یا آزمایشگاه خود بماندتا موفق به کشف آن شود.
حدیثی از علی علیه السلام نقل شده است:«من رکب مراکب الصبر اهتدی الی میدان النصر،کسی که بر مرکب صبر و شکیبایی سوار شود،به میدان پیروزی پای مینهد.» (42)
باز از همان امام بزرگوار آمده است که«مفتاح الظفر لزوم الصبر،کلید پیروزی،داشتنصبر و شکیبایی است.» (43)
از سوی دیگر،افراد کم صبر و استقامت،بسیار زود آلوده گناه میشوند،زیرا گناه،جاذبههای نیرومندی برای نفس سرکش انسانی دارد و اگر مقاومتشدیدی در انساننباشد،ایستادگی در برابر آن جاذبهها ممکن نیست.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:«کم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طویلا وکم من لذة ساعة قد ورثتحزنا طویلا،بسیار اتفاق افتاده که یک ساعت صبر و شکیبایی،سبب شادی طولانی شده است،و چه بسیار لذت کوتاهی در یک ساعت،غم و اندوه طولانی به بارآورده است» (44) ممکن است در طول زندگی،انسان گرفتار خسارتها و زیانهای مادی،اجتماعی ویا معنوی شود،مثلا در مورد مرگ نزدیکان باید گفت که چنان نیست که دوستان وخویشاوندان همه با هم متولد شوند و همه با هم بمیرند،بعضی زودتر و بعضی دیرتر،چشم از جهان میپوشند،آنها که زودتر میروند،بازماندگان را به داغ و فراق خود مبتلامیسازند.اگر انسان، صبور نباشد،به زودی سلامتش را از دست میدهد،از همه چیززندگی مایوس گشته و دست و دلشان از کار میماند.
آری!این صبر است که با وجود تمام این حوادث ناگوار،به روح و قلب انسان توانایی ادامه حیات را میدهد.
در روایات سابق،بیان داشتیم که امام صادق علیه السلام ثواب شکیبایی شیعیان دربرابر مصیبها و گرفتاریها را برابر با پاداش هزار شهید دانستند که این امر نشانگر همینمعنی است.
خلاصه این که:در باره اهمیت صبر و نقش آن در پیشبرد دین و دنیا،هر چه بیان شودکم است.به همین دلیل،تعبیرات بسیار بالایی را که در روایات اسلامی در باره صابرانآمده است،نباید مبالغه پنداشت:«انه من صبر نال بصبره درجة الصائم القائم،و درجةالشهید الذی ضرب بسیفه قدام محمد صلی الله علیه و اله،هر کس صبر و شکیبایی کند،به خاطر آن به مقامروزهداران شب زندهدار میرسد و درجه شهیدی را که در پیشاپیش پیغمبر اکرم به دفاع پرداخته وشربتشهادت نوشیده است را به دست میآورد.» (45)
به گفته شاعر:
کلید صبر کسی را باشد اندر دست هر آینه در گنج مراد بگشاید به شام تیره محنتبسازد و صبر نما که عاقبتسحر از پرده روی بنماید
شاخههای صبر
1-صبر بر اطاعت.
2-صبر بر معصیت.
3-صبر بر مصیبت.
منظور از«صبر بر اطاعت»،ایستادگی در برابر مشکلات اطاعت فرمان خداست.
اطاعت فرمان الهی در نماز و روزه و حج و جهاد و ادای واجبات مالی،همانند خمس وزکات و هم چنین صبر و شکیبایی در برابر مشکلات اطاعت اوامر استحبابی که دامنهگستردهای دارد.
منظور از«صبر بر معصیت»،ایستادگی در برابر شعلههای سرکش شهوات وهیجانهای برخاسته از هوا و هوس است که اگر چنین نباشد،طوفان شهوات و هوسهاتمام ایمان و تقوا و پاکی و صدق و صفا و...را از بین میبرد.
و منظور از«صبر بر مصیبت»،آن است که انسان در طول زندگی،در برابر حوادثدردناکی،مانند از دست دادن عزیزان، خسارتهای عظیم مالی،به خطر افتادن آبرو وحیثیت اجتماعی،گرفتاری در چنگال بیماریهای صعب العلاج و افتادن در دام دوستانناباب و شرکای خائن و حکومت ظالم و گاه همسران فاسد و...صبر و شکیبایی را ازدست ندهد.
بزرگان اخلاق،این تقسیم سه گانه را از روایات اسلامی گرفتهاند،همانند روایتی کهاز پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نقل شده است:«الصبر ثلاثة،صبر علی المصیبة و صبر علیالطاعة و صبر علی المعصیة فمن صبر علی المصیبة حتی یردها بحسن عزائها،کتب اللهله ثلاث ماة درجة ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین السماء الی الارض و من صبر علیالطاعة کتب الله له ست ماة درجة،ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین تخوم الارض الیالعرش و من صبر علی المعصیة کتب الله له تسع ماة درجة ما بین الدرجة الی الدرجةکما بین تخوم الارض الی منتهی العرش،صبر بر سه گونه است:صبر بر مصیبت، کسی که صبربر مصیبت کند و آن را با شکیبایی و صبر جمیل تحمل نماید،خداوند سیصد درجه برایش مینویسدکه فاصله میان هر درجه همانند فاصله آسمان و زمین است و هر کس صبر بر اطاعت کند،خداوندششصد درجه برایش مینویسد که فاصله هر یک با دیگری همانند فاصله انتهای زمین تا عرشخداست.و هر کس صبر بر معصیت کند،خداوند نهصد درجه برایش مینویسد که فاصله هر یک بادیگری،همانند فاصله منتهای زمین تا منتهای عرش خداست.» (46)
از تعبیرات این حدیث،استفاده میشود که صبر بر معصیت مهمتر از همه است و صبربر اطاعت در مرحله دوم و صبر مصیبت در مرحله سوم قرار دارد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیثی دیگر،بعد از آن که ایمان را بر چهار ستون قرار دادهکه رکن اول آن صبر،رکن دوم آن یقین و رکن سوم آن،عقل و رکن چهارم آن جهاداست،میفرماید:«و الصبر منها علی اربع شعب،علی الشوق و الشفق و الزهد و الترقب،صبر چهار شعبه دارد،اشتیاق،ترس،زهد و انتظار و سپس در شرح آن میفرمایند:کسی کهاشتیاق بهشت داشته باشد،از شهوات و هوسهای سرکش به کنار میرود،و آن کسی که از آتشدوزخ بترسد،از محرمات دوری میگزیند و کسی که زهد بر دنیا داشته باشد،برای انجام نیک سرعتمیگیرد» (47)
با اندکی دقت روشن میشود که هدف امام علیه السلام،شرح انگیزههای صبر و استقامتاست،نه شاخههای آن.
نظیر این حدیث،از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نیز نقل شده است.
انگیزههای صبر و شکیبایی
1-تقویت پایههای ایمان و یقین،مخصوصا توجه به این نکته که خداوند«ارحمالراحمین»است و نسبتبه بندگانش از هر کسی مهربانتر است و او برای رعایت و تامینمصالح عباد،حوادثی میآفریند که اسرار و منافعش پوشیده است،روح شکیبایی را درانسان پرورش میدهد.توجه به پاداشهای عظیم مطیعان و تارکان معاصی و صدقوعدههای الهی نیز در این زمینه،عزم انسان را در صبر و شکیبایی،راسختر میکند.
از همین رو،امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند:«اصل الصبر حسن الیقین بالله،اساس وریشه صبر،ایمان و یقین خوب، نسبتبه خداوند است» (48)
بدیهی است،هر قدر ایمان انسان به حکمت و رحمت پروردگار بیشتر باشد،صبر اونیز بیشتر خواهد شد،به تعبیر دیگر، تحمل صبر و شکیبایی برایش آسانتر میگردد.بههمین دلیل،حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که به بعضی از یاران خود فرمود:«انا صبرو شیعتنا اصبر منا،ما صبورانیم،ولی شیعیان ما از ما صبورترند».راوی سؤال میکند،فدایتشوم! چگونه شیعیان شما از شما صبورترند؟امام در پاسخ فرمودند:«لانا نصبر علی ما نعلم و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون، چون ما بر چیزی که میدانیم(و از اسرار آن آگاهیم)
صبر میکنیم،ولی شیعیان ما در برابر اموری که از اسرارش آگاه نیستند صبر میکنند» (49)
2-دستیابی صبر،مانند کسب هر فضیلت اخلاقی دیگر،ممارست و روبرو شدن باحوادث گوناگون حاصل میشود،به همین دلیل در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلامآمده است:«من توالت علیه نکبات الزمان اکسبته فضیلة الصبر، کسی که پی در پیحوادث ناخوشایندی برایش حادث شود،فضیلت صبر را برایش فرهم میکند» (50)
به تعبیر دیگر،انسان در ابتدای برخورد با مصیبتی،ناله و فریاد سر میدهد و جزع وفزع را به اوج میرساند،هم چنین هنگامی که در انجام طاعتی از طاعات پروردگار،بامشکلی روبرو شود،اظهار خستگی میکند،ولی تکرار آن حوادث و این مشکلات بهتدریج فضیلت صبر را به عنوان یک عادت در او به وجود میآورد.
3-توجه به این نکته که دنیا،دار حوادث و مشکلات است و رسیدن به هیچ موهبتیاز مواهب مادی و معنوی،بدون عبور از موانع گوناگون امکان پذیر نیست و نیز توجه بهاین حقیقت که افراد کم صبر و بی حوصله و کم طاقت،هرگز به جایی نخواهند رسید،عزم و اراده انسان را بر صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات محکمتر میسازد.
همان گونه که در سابق اشاره شد،برای چیدن یک شاخه گل باید رنجخار را کشید وبرای نوشیدن یک جرعه عسل،باید در برابر نیش زنبور صبر کرد،گنجها در ویرانههاست و بهشت در لابلای ناملایمات قرار گرفته است.
به یقین هر کس در این امور دقت کند،آمادگی بیشتری برای صبر و شکیبایی پیدامیکند.از همین رو در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«لکل نعمةمفتاح و مغلاق و مفتاحها الصبر و مغلاقها الکسل،برای هر نعمتی کلید و قفل و بندی است،کلید آن صبر و قفل و بند آن،تنبلی و کسالت است.» (51)
4-یکی دیگر از انگیزههای صبر و عوامل پرورش آن،هم شکل ساختن صابراناست،این امر نه تنها در این جا بلکه در تمام فضایل اخلاقی صدق میکند که هر گاهانسان،در ظاهر خود را به صفتی بیاراید،هر چند در باطن چنین نباشد،به تدریج درباطنش نیز نفوذ کرده و به آن متخلق میگردد.
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و اله آمده است:«من یتصبر یصبره الله و من یستعفف یعفهالله،و من یستغن یغنه الله و ما اعطی عبد عطاء هو خیر و اوسع من الصبر،کسی که خود رابه چهره صابران در آورد(و جزع و فزع را ترک گوید)، خداوند روح صبر را به او میبخشد و کسی که بهچهره عفیفان در آید،خداوند او را به زینت عفت میآراید و کسی که در چهره بینیازان در آید،خداوند اورا بینیاز میسازد و به هیچ بندهای موهبتی بهتر و گستردهتر از صبر عطا نشده است.» (52)
5-صبر رابطه نزدیکی با ظرفیت وجودی انسان دارد.هر اندازه ظرفیت و شخصیتانسان بیشتر شود،صبر و شکیبایی او افزون میگردد،به همین دلیل کودکان و بزرگسالانکودک صفت،در برابر کمترین حادثهای،بیتابی میکنند،در حالی که افراد با ظرفیتو با شخصیت،مشکلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمیآورند.
یک استخر کوچک با اندک نسیمی متلاطم میشود،ولی یک اقیانوس عظیم،بهآسانی متلاطم نمیشود و اقیانوس کبیر را از این جهت اقیانوس آرام میخوانند کههیجان امواجش به خاطر گسترش آن کمتر است.
مطالعه حالات بزرگان،مخصوصا انبیاء و اولیای الهی که بر اثر صبر و شکیبایی بهمقامات عالی روحانی نایل گشتند، میتواند از انگیزههای مؤثر باشد،همان گونه که آنهادر همه چیز الگو و اسوهاند.
مساله صبر و شکیبایی در برابر حوادث سخت زندگی و مشکلات عظیمی که در راهپیروزی انسان وجود دارد،تنها بعد اخلاقی ندارد،بلکه از نظر بهداشت و سلامت جسمنیز فوق العاده موثر است.افراد ناشکیبا عمری کوتاه و توام با انواع بیماریها دارند کهمهمترین آنها بیماریهای قلبی و عصبی است،در حالی که شکیبایان از عمر طولانی وتوام با سلامت نسبی برخوردارند،به همین دلیل،روانشناسان معتقدند داشتن مذهب(که انسان را به شکیبایی در برابر مشکلات ترغیب میکند)یکی از شرایط سلامت جسمو روان انسان است.
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«من احب البقاء فلیعد للمصائب قلباصبورا،کسی که دوست دارد عمر طولانی داشته باشد،باید قلب صبوری در برابر مصائب آمادهکند.» (53)
جزع و بیتابی
جزع یکی از بدترین و نکوهیدهترین صفات است که انسان را در دنیا و آخرت بهبدبختی میکشاند و از رسیدن به مقامات والا باز میدارد و ارزش و مقام او را در جامعهکاسته،شربت زندگی را رد کامش تلخ،و شهد حیات را شرنگ میسازد.
قرآن مجید در سوره«معارج»،انسان را موجودی حریص و کم طاقتی معرفیمیکند که وقتی بدی به او برسد،بیتابی میکند و هنگامی که خوبی به او رسد،بخلمیورزد و مانع دیگران میشود، «ان الانسان خلق هلوعا×اذا مسه الشر جزوعا×واذا مسه الخیر منوعا» . (54)
منظور از انسان در این آیه-همانند بعضی از آیات مشابهی که انسان را با صفاتناشایستی توصیف کرده-انسانهای تربیت نیافته و به اصطلاح خود رو و فاقد شخصیتاست و لذا در ذیل همین آیات با جمله (الا المطلین...تا...و الذین هم علی صلاتهمیحافظون) ،افراد با ایمانی را که به نماز و کمک به محرومان و اصول عفت و امانت وشهادت به حق وفا دارند، استثناء کرده و از تحت عنوان«هلوع»خارج میکند.
تعبیر آیات فوق،شاید اشاره به این باشد که معمولا افراد جزوع و ناشکیبا بخیل همهستند،همان گونه که بخیلان ناشکیبا میباشند،به تعبیر دیگر این دو صفتبا یکدیگررابطه دارند و از این رو در مفهوم«هلوع»جمع شدهاند.
در روایات اسلامی نیز بحثهای جالب و عمیق و نکتههای قابل ملاحظهای در اینزمینه دیده میشود که هر یک از دیگری آموزندهتر است،در ذیل به چند نمونه از آنهااشاره میشود:
1-امیر مؤمنان علی علیه السلام در مذمت جزع میفرمایند:«ایاک و الجزع فانه یقطع الاملو یضعف العمل و یورث الهم، از جزع و ناشکیبایی بپرهیز،زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار میآورد» (55)
2-همان امام بزرگوار در جای دیگر ضمن اشاره به نکته لطیف دیگری میفرمایند:
«الجزع و اتعب من الصبر،بیتابی از صبر و شکیبایی ناراحت کنندهتر است» (56)
دلیل آن روشن است،زیرا جزع و بیتابی هیچ مشکلی را حل نمیکند،تنها اثرشاین است که روح و جسم انسان را در هم میکوبد،به همین دلیل از شکیبایی پرزحمتتر میباشد،مثلا،هنگامی که انسان،عزیزی را از دست دهد،ممکن ستسرشرا به دیوار بکوبد،گریبان چاک کند،نعره و فریاد بکشد و یا سر انجام خود کشی کند،اماهیچ یک از اینها عزیز از دست رفته را باز نمیگرداند،بلکه تنها پایههای ایمان وسلامت جسم و جان او را در هم میکوبد،علاوه بر این،اجر و پاداش انسان را نیز بر بادمیدهد که شرح ان در حدیثبعد میآید.
3-حضرت علی علیه السلام میفرمایند:«الجزع لا یدفع القدر و لکن یحبط الاجر،جزع(دربرابر مصائب)،مقدرات را تغییر نمیدهد،ولی اجر و پاداش انسان را از بین میبرد.» (57)
در باین این که چرا پاداش را از بین میبرد،باید گفت:جزع و ناشکیبایی دلیل بر عدمرضا و عدم تسلیم در برابر مقدرات الهی است.در واقع،اعتراض به عدل و حکمتپروردگار را در بر دارد،هر چند صاحبش از آن غافل باشد.
4-در حدیث دیگری که از امام هادی علیه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نکته جالبدیگری،میفرمایند:«المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،مصیبتبرای انسان صبوریکی است و برای انسان بی صبر و ناشکیبا دوتاست.» (58)
جزع و بیتابی-چنان که در قبلا اشاره شد-مشکلات عظیم جسمی و روحی بهدنبال دارد،به علاوه اجر و پاداش انسان را بر باد میدهد،بنابر این مصیبت افراد ناشکیبامضاعف میشود.
5-امام کاظم علیه السلام در بیان یکی از وصایای حضرت مسیح علیه السلام میفرمایند:«ولا تجعلوا قلوبکم ماوی للشهوات ان اجزعکم عند البلاء لاشدکم حبا للدنیا و ان اصبرکمعلی البلاء لازهدکم فی الدنیا،دلهای خود را پناهگاه شهوات قرار ندهید،آن کس که در بلا،بیشتر بیتابی میکند،علاقهاش به دنیا بیشتر است و آن کس که در بلا،شکیباتر است،نسبتبه دنیا،بی اعتناتر است». (59)
از این روایت استفاده میشود که یکی از سرچشمههای مهم جزع و بیتابی،حرصو حب دنیاست و برای کاستن از شدت جزع،باید از علاقه به دنیا کاست.
6-در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است:پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله هنگام عیادتیکی از یارانش که آخرین ساعات عمرش را میگذراند،فرمودند:«ای فرشته مرگ!با او مدار کن که باایمان است.ملک الموت عرض کرد:بشارت باد بر تو ای محمد!که من نسبتبه همه مؤمنان مدارامیکنم.بدان ای محمد!هنگامی که من روح فرزندان آدم را میگیرم،خانواده آنان بیتابی میکنند.
در گوشهای از خانه میایستم و میگویم:چرا این گونه بیتابی میکنید؟من قبل از پایان عمرش روحاو نگرفتم و این یک ماموریت الهی است،گناهی ندارم،«ان تحتسبوه و تصبروا توجروا،و انتجزعوا تاثموا و توزروا،اگر راضی به رضای خدا باشید و صبر کنید به شما پاداش داده میشود واگر جزع و بیتابی کنید گناه میکنید» (60)
7-حدیث کوتاه و پر معنی دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«من لم ینجهالصبر اهلکه الجزع،کسی که صبر او را نجات ندهد،بیتابی او را هلاک خواهد کرد» (61) (اینهلاکت میتواند اشاره به هلاکت دنیا و آخرت باشد).
8-این بحث را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله-به عنوان«ختامه مسک»پایان میدهیم.در این حدیث آمده است که یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله فرزندش را ازدست داده بود،حضرت صلی الله علیه و اله دستور نوشتن نامهای به این مضمون را به او دادند:«خداوندمتعال،اجر تو را افزون کند و به تو صبر و شکیبایی دهد!...
...مبادا با جزع و بیتابی،اجر خود را از بین ببری و فردای قیامتبه خاطر از دست دادن ثوابصبر بر مصیبت،پشیمان گردی،هنگامی که ثواب و مصیبتت را ببینی،میفهمی که مصیبت ازآن کوتاهتر بوده است و بدان!جزع و بیتابی عزیز از دست رفته را باز نمیگرداند،غم و اندوه،قضای الهی را تغییر نمیدهد و آنچه از پاداش،در برابر از دست دادن فرزند بر تو نازل شده،تاسفترا از میان میبرد» (62)
مرحوم محدث قمی در«سفینة البحار»داستان جالبی در باره«بوذر جمهر»و مساله«صبر و جزع»که بسیار مناسب این نوشتار است،نقل میکند:در بعضی از تواریخ آمده است که انوشیروان نسبتبه«بوذر جمهر»خشمگین شد.دستور داد او را در اتاقتاریکی زندانی کنند.چندین روز گذشت،انوشیروان کسی را فرستاده تا از وضع حال اوجویا شود.فرستاده انوشیروان،در حالی که او خوشحال و مطمئن بود،از او پرسید:
چگونه در این حالت که در سخت مضیقهای،فارغ البال میباشی؟
بوذر گفت:من(همه روزه)از معجونی که از شش ماده ترکیب شده است،استفادهمیکنم و این معجون همان گونه که میبینید،مرا سر حال آورده است.
فرستاده پرسید:ممکن است معجون را به ما معرفی کنی تا در مشکلات به آنپناه بریم؟
بوذر در جواب گفت:
ماده اول آن«الثقة بالله،توکل بر خداست».
ماده دوم،آنچه مقدر است،خواه و ناخواه رخ میدهد و بیتابی در برابر آن،مشکلی را حل نخواهد کرد.
ماده سوم،صبر و شکیبایی بهترین چیزی است که در آزمونهای الهی به کمکانسان میشتابد.
ماده چهارم،اگر صبر نکنم،چه کنم؟بنابر این باز جزع خود را هلاک ننمایم.
ماده پنجم،از مشکلی که من دارم،مصائب مشکلتری نیز وجود دارد،پس خدا راشکر که در آنها گرفتار نشدم!
ماده ششم،ستون به ستون فرج است.
این سخن به انوشیروان رسید،او را آزاد و گرامی داشت. (63)
درمان جزع و ناشکیبایی
1-تشخیص درد و تجویز بهترین راه درمان
2-یادآوری پیامدهای شوم جزع و بیتابی
آری!هنگامی که انسان بداند،ناشکیباییها،اجر و پاداش او را در پیشگاه خدا(طبقروایات گذشته)بر باد میدهد،بیآن که مشکلی را حل کند،روان انسان را در هممیکوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر میاندازد،ازهمه بدتر این که درهای حل مشکل را بر روی انسان میبندد،زیرا اگر به هنگام بروزمشکلات و مصائب،انسان خونسردی خویش را حفظ کند و به اعصاب خویش مسلطباشد،اغلب راه حلی برای گشودن مشکل و یا حد اقل،کاهش مصائب مییابد،ولیانسان ناشکیبا بر اثر اضطراب و بیتابی و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمرکز فکر،حتیدرهایی را که آشکارا به رویش باز است،نمیبیند،درست مانند پرندگانی که در اتاق وسالنی گرفتار شوند،مرتب خود را به این در و دیوار میکوبند و حتی هنگامی که صاحبخانه،پنجرهها را میگشاید تا آنها آزاد شوند،به خاطر اضطراب و بیتابی شان حتیدریچههای باز را نیز نمیبیند که اگر لحظهای آرام گیرد و شکیبایی پیشه کند و نگاهی بهاطراف خود اندازد،به آسانی راه نجات خود را پیدا خواهد کرد.
دقتبه این حقایق،تاثیر مهمی در تغییر این حالت دارد و به تدریج انسان را در صفشکیبایان در میآورد.
3-مطالعه آیات و روایاتی که پیرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است:
تعبیر «اولئک هم المهتدون» تعبیر پر معنا و دارای تفسیرهای گوناگونی است کهممکن استیکی از تفسیرهای آن همان که در بالا ذکر شد،باشد و آن این که صابران،راه حل مشکلات را زودتر از دیگران پیدا میکند،و درها به روی آنان گشوده میشود.
چون یکی از عوامل اصلی بیتابی«ضعف نفس»است،پس هر قدر انسان در تقویتروحیات خود بکوشد،در زدودن آثار ناشکیبایی و بیصبری موفقتر است.
4-مطالعه احوال انبیاء و اولیاء و بزرگان
یادآوری این مسائل به انسان الهام میدهد که نباید در برابر حجم مشکلات بیتابینمود.
5-تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختیها
این بحث را با دعایی از امام سجاد علیه السلام پایان میدهیم:«اللهم اجعل اول یومی هذاصلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا اعوذ بک من یوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخرهوجع،پروردگارا!آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگاری و پایانش را پیروزی قرار ده.پناه به تو میبرم از روزی که آغازش بیتباهی و وسط آن ناله و فریاد و پایانش درد و رنجباشد».
از این تعبیر استفاده میشود که جزع و فزع انسان را به درد و رنج میکشاند و نه تنهااز درد انسان نمیکاهد،بلکه دردش را افزایش میدهد.
فرق جزع و احساسات معقول
بنابراین گریه و سوگواری برای از دست دادن عزیزان یک امر طبیعی و انسانی است.
مهم آن است که انسان در مصیبت،سخنی که حاکی از ناشکری و شکایتباشد،بر زباننراند و حرفهایی که دور از شان یک بنده مطیع پروردگار است،نگوید،خود زنیننموده و گریبان ندرد.در این رابطه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله میفرمایند:«لیس منا من ضربالخدود و شق الجیوب و دعا بدعوی الجاهلیة،کسی که لطمه به صورت زند و یا گریبان چاککند،یا(به هنگام مصیبت)سخنانی همانند مردم جاهلیتبر زبان راند،از ما نیست».
در حالت پیامبر صلی الله علیه و اله آمده است:هنگامی که ابراهیم علیه السلام فرزند حضرترسول اکرم صلی الله علیه و اله،بدرود حیات گفت،پیامبر صلی الله علیه و اله گریه کرد،به گونهای که سیلاب اشک برسینهاش جاری شد،عرض کردند: ای رسول خدا!تو ما را از گریه نهی کردی،اما خودتگریه میکنی؟فرمود:«لیس هذا بکاء و ان هذه رحمة و من لم یرحم لا یرحم،این گریهنیست،این رحمت و اظهار محبت است و کسی که رحم و عاطفه نداشته باشد،به او رحم نخواهد شد(و مشمول رحمتحق نمیگردد)» (64)
همین موضوع به صورت مشروحتری در کتاب«بحار الانوار»چنین نقل شده است:
هنگامی که ابراهیم،فرزند پیامبر صلی الله علیه و اله آخرین لحظات عمر خود را سپری میکرد،پیامبر صلی الله علیه و اله او را دردامان خود نهاد و گفت:فرزندم!نمیتوانم در برابر تقدیرات الهی کاری برای تو انجام دهم،این سخنرا گفت و اشک از چشمانش سرازیر شد،«عبد الرحمن بن عوف»حاضر بود و عرض کرد:ای رسول خدا!گریه میکنی،مگر ما را از گریه نهی نکردهاید؟حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند:من شما را از نوحهگریجاهلانه،از دو صدای احمقانه و فاجرانه نهی کردم،نخست،داد و فریاد آمیخته با لهو و لعب وآهنگهای شیطانی،هنگامی که نعمتهاست،و دیگر،فریادهای هنگام مصیبت،خراشیدنصورت،چاک کردن گریبان و نغمههای شیطانی است،ولی آنچه را از من دیدی،عاطفه و رحمتاست و هر کسی که عاطفه و رحم نداشته باشد،رحم نخواهد شد...سپس به فرزندش خطاب کردند:
«و انا بک لمحزونون تبکی العین و یدمع القلب و لا نقول ما یسخط الرب عز و جل،ما بهخاطر تو غمگین هستیم،چشم میگرید و قلب اشک میریزد،ولی چیزی که خداوند متعال را به خشمآورد،نمیگویم». (65)
گاهی ممکن است انسان از خود بیخود شود،فریاد بکشد و گریبان چاک کند یا اینکه اظهار بیتابی نموده و لطمه بر خویش زند که اگر در حد معقول و معمول آن برایایجاد هیجان عمومی و بسیج عواطف در برابر دشمنان باشد،ضروری به نظر میرسد،پس حساب موارد استثنایی که در حالات بعضی از بزرگان دیده میشود،باید جدا کرد.
این سخن را با حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به پایان میبریم:«النیاحة عملالجاهلیة،نوحهگری از اعمال جاهلیت است» (66)
منظور از نوحهگری در این جا،عزاداری و یا ذکر مصیبت و گریستن و عزاداریفردی یا دسته جمعی نیست،بلکه اشاره به کاری دارد که در زمان جاهلیت،میان عربرایجبوده که اگر عزیزی از دنیا میرفت،زنان نوحهگر حرفهای را دعوت میکردند.
آنها نیز با داد و ناله و فریادها مصنوعی،اوصاف دروغ و مبالغههای بی معنی در بارهشخص از دست رفته،ذکر میکردند و گاه لباسهای خود را پاره کرده و بر سر و صورتمیزدند،و با این اعمال ناهنجار،فضای عزای او را گرم میکردند.
پی نوشتها:
28- میزان الحکم،ج 2،ح 10025.
29- نهج البلاغه،کلمات قصار 82.
30- نهج البلاغه،کلمات قصار،حکمت153.
31- محجة البیضاء،ج7،ص106.
32- محجة البیضاء،ج7،ص107.
33- غرر الحکم،حدیث 765
34- جامع الاحادیث الشیعه،ج 14،ص253.
35- شرح غرر الحکم،ح3713.
36- اصول کافی،ج 2،ص 92.
37- مجمع الانوار،ج 2،ص526(حدیث 830)
38- بحار الانوار،ج 68،ص 90،ح 44.
39- بحار الانوار،ج 68،ص96.
40- غرر الحکم،حدیث213.
41- انفال/ 65.
42- کنز الفوائد،ص 58.
43- غرر الحکم،حدیث9809.
44- بحار الانوار،ج 68،حدیث 45.
45- وسائل الشیعه،ج 11،کتاب الجهاد،ص209،حدیث 5.
46- بحار الانوار،ج 68،ص77- در اصول کافی،ج 2،ص 91 نیز همین معنی نقل شده است.
47- نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 31.
48- غرر الحکم،حدیث 3084.
49- کافی،ج 2،ص93،حدیث 25
50- غرر الحکم،حدیث 9144.
51- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 20،ص 322.
52- میزان الحکمه،ج 2،حدیث 10128.
53- بحار الانوار،ج 75،ص 81،حدیث 71.
54- معارج/ 19 تا 21.
55- بحار الانوار،ج79،ص 144.
56- همان،ص 131،حدیث16.
57- غرر الحکم،حدیث1876.
58- بحار الانوار،ج79،ص 144.
59- بحار الانوار،ج 1،ص106.
60- بحار الانوار،ج6،ص169.
61- بحار الانوار،ج 68،ص96.
62- میزان الحکمة،ج 2،ص1563،حدیث 10118.
63- سفینة البحار،واژه صبر.
64- امالی طوسی،ص 388.
65- بحار الانوار،ج79،ص 90.
66- بحار الانوار،ج79،ص103.
/خ