بزرگداشت سعدی شیرازی

سعدی، اندیشمندی صاحب‏نظر در میدان جامعه‏شناسی و روان‏شناسی است که روحی وسیع، ذهنی باریک‏بین و روشی آسان‏گیر دارد. گفتار او نکته‏آموز، پر تأثیر و دعوتگرِ راست‏خویی است. اگر در سرای سعادت کس است ز گفتار سعدیش حرفی بس است فطرت مداراپسند، فکر مثبت، طبیعت آرام و مستقر، طبع معتدل و سازشگر، خوی نرم و صلح‏جو، چهره مسالمت‏آمیز و خیراندیش و روح منصف سعدی، حکمت معتدلی پرداخت که در شرق و غرب، ستایشگر و دوستدار یافت.
جمعه، 28 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بزرگداشت سعدی شیرازی
بزرگداشت سعدی شیرازی
بزرگداشت سعدی شیرازی

نويسنده: محمدکاظم بدرالدین



چکیده

سعدی، اندیشمندی صاحب‏نظر در میدان جامعه‏شناسی و روان‏شناسی است که روحی وسیع، ذهنی باریک‏بین و روشی آسان‏گیر دارد. گفتار او نکته‏آموز، پر تأثیر و دعوتگرِ راست‏خویی است.
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
فطرت مداراپسند، فکر مثبت، طبیعت آرام و مستقر، طبع معتدل و سازشگر، خوی نرم و صلح‏جو، چهره مسالمت‏آمیز و خیراندیش و روح منصف سعدی، حکمت معتدلی پرداخت که در شرق و غرب، ستایشگر و دوستدار یافت.
در این مجال که کاوشی مختصر در آثار غنی سعدیِ شیرین سخن است، برآنیم تا با بهره‏گیری از فضیلت‏های مهمِ مطرح شده همچون احسان، قناعت، عدالت جویی، خدابینی، جوان‏مردی و...، با شخصیت این بزرگْ‏ادیبِ وارسته بیشتر آشنا شویم.

نگاهی گذرا

606 قمری، سال تولد نشاط و رونق طراوت در گلستان و بوستان ادب فارسی بود. ستاره‏ای «سعد» به «شیرازه» آینده، قوامی روشن بخشید و آسمان دل‏ها را نورباران کرد.
سعدی شیرازی، یکی از سرآمدان و فرهنگ‏سازان دیار ما و آثارش، نشان دهنده نوعی نواندیشی و تجددطلبی فکری است. در حقیقت، مهم‏ترین ویژگی سعدی، نوگرایی او و کنار نهادن تکلّفِ گذشته است. نظم و نثر بدیع او، زبان فارسی را به بالاترین درجه فصاحت رسانید و بااهمیت‏ترین نمونه بلاغت را به دست داد و در واقع، مفاد این بیت است که خود فرمود:
هفت کشور نمی‏کنند امروز
بی‏مقالات سعدی، انجمنی
بی‏سبب نیست که در قرن هجدهم در مغرب‏زمین، برخی از اشعار او را در شمار آیات آسمانی می‏پنداشتند و نیز در اروپا از وی با عنوان شاعری جهانی یاد می‏کنند.

تعلیم و تربیت از دید سعدی

سعدی بایسته‏های مسیر پرورش را در آثارش چنین برمی‏شمارد: دین‏داری، پرهیزکاری، فروتنی، حق‏شناسی، هنرمندی و خوش اخلاقی. او عواملی از جمله زمان را در تربیت مؤثر می‏داند و معتقد است دوران واقعی تربیت و نقش‏پذیری، کودکی است.
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی، فَلاح از او برخاست
از دیگر عوامل مهم اثرگذار در پرورش فرد، هم‏نشینی با دیگران است. سعدی، کمترین اثرِ هم‏نشینی با نااهل را بدنامی می‏داند: «هر که با بدان نشیند، اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، به طریقت ایشان متهم گردد، وگر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب گردد به خمر خوردن».

احسان و نیکوکاری در باب دوم بوستان

در نظر سعدی، احسان و نیکوکاری از هر عبادتی، شریف‏تر و والاتر است، چنان‏که به عابدی در راه حجاز ندا رسید:
به احسانی آسوده کردن دلی
به از اَلْف رکعت به هر منزلی
ارزش و شرف انسان به سود و خدمتی است که از او برای دیگران ساخته است. آن‏که زر می‏اندوزد و دلش بر احوال آدمیان نمی‏سوزد، از انسانیت بی‏بهره است. به قول سعدی، چنین سفله‏ای «خداوند هستی مباد».
افزون بر این، نعمت و مال ماندنی نیست؛ چنان که پدری شب و روز در بند سیم و زر بود. نه خود می‏خورد و نه به کسی چیزی می‏داد تا سرانجام پسرش روزی به گنج‏گاه او پی برد، همه را برداشت و به باد داد و به پدرِ گریان نیز خندان گفت: «ز بهر نهادن چه سنگ و چه زر».
درونِ فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
در جهان سعدی، بره‏ای را می‏بینیم که بی‏بند و ریسمان در پی جوانی دوان است و «احسان، کمندی است در گردنش». وقتی حیوان چنین اسیر احسان است، بدیهی است انسان‏ها و نیز دشمنان را به لطف، دوست توان کرد.

ازدواج

در قرآن کریم می‏خوانیم: «و از نشانه‏های او اینکه همسرانی از جنس خود شما برایتان آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این، نشانه‏هایی است برای گروهی که می‏اندیشند.» امروز سخت نیازمندیم که آموزه‏های اسلام را درباره ازدواج و تشکیل خانواده به کار بندیم. عمل به آیاتی چون «مردان و زنان بی‏همسر را همسر دهید»، از بسیاری از آشفتگی‏ها، انحراف‏های جنسی، بیماری‏های روانی و ناهنجاری‏های اجتماعی جلوگیری می‏کند. سعدی به بیان این سنت نیکو پرداخته است و اگر در آثارش برای همسرگزینی تنها به ویژگی‏های زن اشاره شده، به آن دلیل است که نقشِ زن در خانواده، اساسی است. سعدی، پارسایی را بر زیباییِ ظاهری زن مقدم می‏داند و می‏سراید:
اگر پارسا باشد و خوش‏سخن
نگه در نکویی و زشتی مکن
یا :
زنِ خوبِ فرمانبرِ پارسا
کند مرد درویش را پادشا

گنج توانگری

قناعت کن ای نفس بر اندکی
که سلطان و درویش بینی یکی
قناعت، توانگری است و بی‏طمعی، راه رستن از بسیاری ذلت‏ها. زندگی ماشینی امروز، پر از عوامل حاجت‏آفرین و حرص‏انگیز است. در این میان، کسی که زبون نیازمندی‏هاست، آسان اسیر می‏شود. در بوستان سعدی، مُلک بی‏نیازی و خرسندی بهتر است از هزار مکنت و قدرت که دارنده آن گرفتارِ طمعی سیری‏ناپذیر باشد. اعتقاد سعدی در این باب چنین است:
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بر بخت و روزی قناعت نکرد
البته قناعتی که او تبلیغ می‏کند، عزت نفس می‏آفریند و استقلال. او حساب قناعت را از تنبلیِ خودسرانه جدا می‏داند. سعدی معتقد است آدمی باید مانند شیر رفتار کند و به دیگران طعام دهد، نه اینکه به کاهلی بنشیند و مانند روباهِ شل، به نتیجه کوشش دیگران امیدوار باشد.
برو شیرِ درنده باش ای دغل
مینداز خود را چو روباهِ شل

عیب‏جویی

شیخ اجل، سعدی، پرده‏دری را ناپسند و عیب‏پوشی را نیکو می‏داند. البته او طبیعت آدمی را خوب می‏شناسد و می‏داند گروهی از مردم به هر راه که بروی، بر تو عیب می‏گیرند و کسی از دست جور زبان ایشان آسوده نیست.
به کوشش توان دجله را پیش بست
نشـاید زبـان بـد انـدیش بست
در این زمینه، برخی انتقادها سازنده است. سعدی داشتنِ روحیه انتقادپذیری را برای پیشرفت انسان ضروری می‏داند و برخی از این عیب‏ها را حتی از زبان دشمن، راهنما می‏خواند. در باب چهارم بوستان از حاتم اصم می‏گوید که خود را به کری زده بود تا از زبان دیگران، بدی‏های خود را بشنود و می‏گفت:
اگر بد شنیدن نیاید خوشم
ز کردار بد دامن اندر کشم

صلح سیاسی و عدالت‏جویی

شیخ مصلح‏الدین سعدی شیرازی با ندای صلح و آرامش در پی پا برجایی و استواری جوامع بشری است. خون ریختن و کُشتن، سنت مرسوم روزگار سعدی است، ولی او می‏گوید حتی یک قطره خون، از همه عالَم ارزشمندتر است، تا چه رسد به کُشتن یک انسان:
به مردی، که ملک سراسر زمین
نیرزد که خونی چکد بر زمین
سعدیِ صلح‏جو و عدالت‏خواه با هر گونه تجاوز از حد و مرزهای انسانی، مخالف است. او در بوستان، به ارباب حکومت چنین هشدار می‏دهد:
از آن بهره‏ورتر در آفاق کیست؟
که در ملکرانی به انصاف زیست
مکن تا توانی دل خلق، ریش
وگر می‏کُنی، می‏کَنی بیخ خویش
می‏توان گفت همین طبیعت عدل‏گرای سعدی موجب شده است که نخستین باب بوستانش را به عدالت اختصاص دهد.

خمیرمایه آثار سعدی

سخن‏های سعدی مثال است و پند
به کار آیدت گر شوی کاربند
نگفتند حرفی زبان‏آوران
که سعدی نگوید مثالی بر آن
سعدی، اصول اخلاقی و راه و رسم زندگانی را هوشمندانه درک کرده و حاصلِ تجربه خویش را در قالب سخنانی دلاویز و شورانگیز به ما عرضه داشته است. این سخنان حکمت‏آمیز، بسی پرمایه، دل‏نشین و مؤثر است که با ترکیب شیرین و لطف بیان، در هر یک از آنها، نکته‏ای ژرف و لطیف برای هدایت و عبرت آدمیان نهفته است.
نمونه‏هایی از اندرزهای کوتاه، ولی سودمند و حکمت‏آمیز سعدی بدین قرار است:
زبان بسته بهتر که گویا به شرّ.
جورِ استاد به ز مهر پدر.
نادان را بِهْ از خامشی نیست.
دروغی مصلحت‏آمیز بِهْ که راستی فتنه‏انگیز.
چو عشق آمد، از عقل دیگر مگوی.
مزن بی‏تأمل به گفتار دَم.
هر چه نپاید، دل‏بستگی را نشاید.

عرفان و خدابینی سعدی

سعدی، عارفْ‏مردان پر رمز و راز را همیشه در محضر خدا می‏بیند و همه چیز را پیرامون آنان: «بَرِ عارفان جز خدا هیچ نیست.» به نظر او، همه افراد، نیک آفریده شده‏اند و شایستگی آن را دارند که به حیطه فضیلت و معرفت عروج کنند. لازمه این عروج آن است که انسان، خویشتن را بشناسد و صفات نیک را از بد تمیز دهد و درصدد تقویت صفات نیک و تضعیف صفات بد باشد.
کمال مطلوبِ عارفان و حکیمان، پی بردن به اسرار عالم هستی و شناخت آفریدگار آن است که در اصطلاح اهل عرفان، توحید نامیده می‏شود. آدمی با سیر معنوی و تمرین می‏تواند از این عالم حیوانی بگذرد و پرواز معنوی کند و به جایی رسد که «به جز خدا نبیند». سعدی شیرازی از گنجینه معارف اسلامی برخوردار بوده و سرمایه‏ای از حدیث و قرآن اندوخته است. بوستان او به منزله عارف‏نامه‏ای است که یکی از بهترین مکتب‏های انسانی شمرده می‏شود.

سعدی، نمونه‏ای از انسانیت

انسانیت سعدی همه چیز را در برمی‏گیرد؛ حتی اگر شخصی گمراه یا سگی وامانده و موری دانه‏کش باشد. به بیان دیگر، از دید سعدی، نه تنها همه انسان‏ها دوست‏داشتنی و در خورِ شفقتند، بلکه هر موجود زنده نیز چنین است. چقدر فرق است میان او و کسانی که میلیون‏ها انسان را در جنگ‏های جهانی از بین می‏برند و داعیه‏دار فرهنگ و تمدن هستند و حتی جمعیت حمایت از حیوانات نیز پدید می‏آورند!
سعدی را شاعر انسانیت خوانده‏اند. در هر گوشه بوستان، اشخاصی بزرگوار و جوان‏مرد وجود دارند که به مسائلی برتر از خود و سودِ خود می‏اندیشند:
لقمان را که سیه‏فام بود، به اشتباه، بَرده می‏پندارند و به کار گِل وامی‏دارند. او از این تجربه پند می‏گیرد که غلام خویش را نیازارد.
بر سرِ بایزید خاکستر فرو می‏ریزند و او به جای انتقام‏جویی می‏گوید:
که ای نفس، من در خور آتشم
به خاکستری روی درهم ‏کشم
در دشت صنعا، جنید بغدادی نیمی از زاد خویش را به سگی درمانده می‏دهد و با خود می‏گوید: که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟

سعدی فراتر از این مرز و بوم

بانو لوسیا استوارت کاستلو: «دانشمندانِ جهان، سعدی را خدایِ شعر و اخلاق نامیده‏اند».
امرسون: «سعدی با آنکه در غزل، اوج حافظ را ندارد، به جای آن، گفتارش سرشار از طنز و تدبیر زندگی و احساسات درست معنوی است. او شاعرِ دوستی، صفا، محبت و فداکاری است».
گارسن دو تا سی: «سعدی، تنها نویسنده ایرانی است که نزد توده مردمِ اروپا شهرت دارد».
ارنست رنان: «ذوق سلیمِ تزلزل‏ناپذیر سعدی، لطف جاذبه‏ای که به آثار او روح خاصی می‏بخشد، لحن سخریه‏آمیز و پر عطوفتی که با آن، معایب و مفاسدِ جامعه انسانی را ریشخند می‏کند و این همه اوصاف که در نویسندگان شرقی به ندرت یافت می‏شود، او را در نظر ما عزیز می‏دارد».
ادوارد براون: «به راستی چیزی که در سخنان سعدی واقعا دلاویز و افسون کننده است و راز وجهه عمومی اوست، انسجام و هماهنگی کلام او نیست، بلکه محبوبیت او در جهان‏گرایی و جامعیت اوست که کلماتش را رنگارنگ و متنوع و سازش‏ناپذیر کرده است».

گفت‏وگویی خیالی با شیخ اجل

* نام؟
جمال دوست چندان سایه انداخت
که «سعدی» ناپدید است از حقارت
* محل تولد؟
هر متاعی ز معدنی خیزد
شکر از مصر و سعدی از شیراز
* راز و رمز توفیق شما در عرصه شعر و زبان‏آوری؟
بخت و دولت به کاردانی نیست
جز به تأیید آسمانی نیست
* آیا می‏دانید پشت سر شما چه چیزهایی می‏گویند؟
چشم اگر با دوست داری، گوش با دشمن مکن
* بلندترین فریادتان را سر چه کسی می‏کشید؟
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن، فریاد!
* یک سؤال خصوصی: در شبانه‏روز چند ساعت می‏خوابید؟
به خوابی آرزومندم، ولیکن
سر بی‏دوست چون باشد به بالین!
* عطر مورد علاقه شما؟
خوش‏تر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست
* شهر عاشقان کجاست؟
هر که نشنید است وقتی بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک من ببوی
* طولانی‏ترین شب؟
شب عاشقان بی‏دل چه شبی دراز باشد
* نسخه‏ای برای اصلاح امور جامعه؟
سعدیا! گرچه سخن‏دان و مصالح گویی
به عمل کار برآید، به سخن‏دانی نیست
* کاری که از آن پشیمان هستید؟
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
* بهترین سوغات برای اهل دل؟
به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
* پیش از خداحافظی؟
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب‏الحال مشتاقی
* و کلام آخر؟
الهی! عاقبت محمود گردان
منبع: سایت حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط