درباره‌ی کلینی

مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامى شیعه، در نیمه اول سده چهارم هجرى، ثقة‏الاسلام محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى، معروف به «کلینى» یا «شیخ کلینى» است. کلینى اصالتا ایرانى و از روستاى «کلین» واقع در...
دوشنبه، 14 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
درباره‌ی کلینی
درباره ی کلینی
 
 
نویسنده : زنده یاد حجةالاسلام و المسلمین علی دوانی *
 
مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامى شیعه، در نیمه اول سده چهارم هجرى، ثقة‏الاسلام محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى، معروف به «کلینى» یا «شیخ کلینى» است. کلینى اصالتا ایرانى و از روستاى «کلین» واقع در 38 کیلومترى شهررى و ناحیه جنوب غربى جاده قم ـ تهران، نزدیک حسن‏ آباد کنونى است. به همین جهت، او را به لقب «رازى»، منسوب به «رى» هم مى ‏خوانند. (1)
یاقوت حموى، جغرافى ‏دان نامى (م 626 ق) مى‏ نویسد:
استخرى (زنده در 340 ق) گفته است که رى از اصفهان بزرگ‏تر است و در مشرق، بعد از بغداد، شهرى آبادتر از آن نیست؛ هر چند نیشابور از حیث وسعت بزرگ‏تر از آن است. رى در طول و عرض یک فرسخ و نیم است و داراى روستاهایى است که هر کدام از یک شهر بزرگ‏تر است.(2)
بارى، رى و روستاهاى آن، از روزگاران نخستین، جزو مراکز شیعه ‏نشین بوده است؛ هر چند بیشتر مردم رى را سنیان حنفى و شافعى تشکیل مى ‏داده‏اند. آرامگاه پدر کلینى، یعنى یعقوب بن اسحاق ـ که از بزرگان شیعیان آن روز بوده ـ هم ‏اکنون در قریه «کلین» بوده و زیارتگاه مردم آن سامان است.
عُلانِ رازى (دایى کلینى) و جمعى دیگر از فقها و محدثان شیعه، همچون محمّد بن عصام (شاگرد کلینى) هم از آن قریه بوده‏ اند.

موقعیت کلینى در جهان اسلام

ثقة‏الاسلام کلینى در عصر امام حسن عسکرى علیه‏ السلام متولد شد، و با چهار سفیر و نماینده خاص امام زمان علیه ‏السلام ـ که در طول غیبت کوتاه آن حضرت، رابط بین شیعیان و امام زمان علیه ‏السلام بودند ـ هم عصر بود. با این‏که آن چهار تن، از فقها و محدثان بزرگ شیعه بودند و شیعیان آنها را به جلالت قدر مى ‏شناختند، ولى کلینى مشهورترین شخصیت عالى‏ مقامى بود که در آن زمان، میان شیعه و سنى با احترام مى‏ زیست و به صورت آشکار به ترویج مذهب حق و نشر معارف و فضایل اهل‏بیت علیهم‏ السلام همت مى ‏گماشت.
عموم طبقات، او را به ‏راستى گفتار و درستى کردار و احاطه کامل بر احادیث و اخبار مى ‏ستودند؛ به‏ طورى که نوشته‏ اند شیعه و سنى در اخذ فتوا به وى مراجعه مى ‏کردند و در این خصوص، مورد وثوق و اعتماد هر دو فرقه بود. به همین جهت ملقب به ثقة‏الاسلام گشت و او نخستین دانشمند اسلامى است که به این لقب خوانده شده و حقا شایسته این لقب بزرگ هم بود.(3)
کلینى در امانت و عدالت، تقوا و فضیلت، حفظ و ضبط احادیث ـ که همه از شرایط یک فرد محدث موثق جامع ‏الشرایط بوده است ـ مانند نداشت. به گفته علاّمه محمّد تقى مجلسى:
وى در میان تمام دانشمندان ما، و آنها که از او روایت کرده‏اند، همچنین در نظم و ترتیب کتابش الکافى بى ‏نظیر بوده، و این مزایا دلیل است که وى از جانب خداوند متعال تأییدات خاصى داشته است.(4)

کلینی در نظر دانشمندان شیعه

شیخ الطائفه محمّد بن حسن طوسى، پیشواى فقهاى شیعه (م 460 ق)، در کتاب گران‏قدرش الرجال، باب «کسانى که از ائمه روایت نکرده ‏اند»، مى‏ نویسد:
ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینى، دانشمندى جلیل‏القدر و عالم به اخبار و احادیث بود. او داراى تصنیفاتى است که در کتاب الکافى تدوین شده است. در ماه شعبان سال 329 ق، وفات یافت، و در محله «باب الکوفه» مدفون گردید. ما کتاب‏هاى او را در الفهرست آورده‏ ایم.(5)
و در الفهرست، تمام کتاب‏هاى الکافى و چند کتاب دیگر کلینى را ـ که خواهیم شناخت ـ نام مى ‏برد، سپس طرق روایات خود را به آنها از استادانش شیخ مفید، حسین بن عبیداللّه‏ غضائرى، سید مرتضى و احمد بن عبدون بازگو مى ‏کند.(6)
دانشمند گران‏قدر رجالى، ابوالعباس احمد بن على بن عباس، معروف به «نجاشى» (م 450ق)، در کتاب نفیس و نامدارش الرجال ـ که او را نامى ‏ترین دانشمند رجالى شیعه دانسته‏ اند و الرجال خود را بعد از الفهرست و الرجال شیخ طوسى نگاشته است ـ از کلینى، دانشمند بلندآوازه ما، بدین‏گونه یاد مى ‏کند:
ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، علان کلینى رازى دایى اوست. محمّد بن یعقوب کلینى، در زمان خود پیشواى علماى شیعه و چهره درخشان آنها در رى، و موثق‏ترین دانشمند شیعه در حدیث و ضبط آن بوده است. کتاب بزرگش... به ‏نام الکافى را در مدت بیست سال تصنیف کرده است... .
سپس کتاب‏هاى الکافى و دیگر تألیفات کلینى را با شرحى که خواهیم نگاشت، ذکر مى ‏کند.(7)
پس از شیخ و نجاشى که پیشواى علماى رجال و تراجم هستند، سایر دانشمندان بزرگ ما هر جا به‏نام کلینى برخورد نموده، یا از کتاب بزرگ و نامدارش الکافى نام برده‏اند، از وى به عنوان موثق‏ترین دانشمند شیعه در فهم، نقل، ضبط حدیث، حسن ترتیب و تنظیم کتابش الکافى یاد کرده ‏اند.
ابن شهرآشوب مازندرانى، علاّمه حلى و ابن داود، طبق معمول، همان تعبیرات شیخ و نجاشى را در ستایش وى آورده ‏اند.
سید بن طاووس (م 664 ق) مى ‏نویسد:
وثاقت و امانت کلینى در نقل حدیث، مورد اتفاق عموم دانشمندان ماست.(8)
شیخ حسین بن عبدالصمد عاملى (پدر شیخ بهایى) مى ‏گوید:
محمّد بن یعقوب در عصر خود، استاد علماى زمان خویش و سرآمد آنها و موثق‏ترین دانشمندان در نقل حدیث بود. او در نقد و بررسى حدیث، از همه‏ کس آشناتر و بر همگان تقدم داشت.(9)
ملاّ خلیل قزوینى فقیه و محدث مشهور، در شرح فارسى اصول الکافى مى ‏نویسد:
دوست و دشمن به فضلش اعتراف کرده ‏اند.(10)
علاّمه مجلسى، در مرآة العقول شرح اصول الکافى نوشته است:
کلینى مورد قبول طوایف ایام و ممدوح خاص و عام بود.(11)
میرزا عبداللّه‏ اصفهانى، مشهور به افندى، دانشمند نامى و شاگرد علاّمه مجلسى مى‏ نویسد:
منظور از «ثقة‏الاسلام» در اغلب موارد (در کتب رجال) ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى صاحب الکافى و غیره، یعنى شیخ اقدم و مسلم بین عامه، خاصه و مفتى هر دو فرقه است.(12)
میرزا محمّد نیشابورى، محدث اخبارى مى ‏نویسد:
ثقة‏الاسلام، قدوة‏الاعلام و بدر تمام، جامع سنن و آثار در حضور سفراى امام زمان علیه ‏السلام ، زنده کننده طریقه اهل‏بیت در رأس سده سوم هجرى... .(13)

کلینی در نظر دانشمندان عامه

کلینى در نظر دانشمندان عامه، مخصوصا نزد مورخان آنها که بعد از او آمده‏اند، بسیار بزرگ است. همه از وى تجلیل کرده و او را به عظمت و بزرگوارى ستوده ‏اند.
ابن اثیر جزرى(14) در کتاب مشهور جامع الاصول مى ‏نویسد:
ابوجعفر محمّد بن یعقوب رازى ـ از پیشوایان مذهب اهل‏بیت علیهم ‏السلام ـ دانشمندى بزرگ و فاضلى نامدار است.
سپس در حرف «ن» از کتاب « نبوت»، او را تجدید کننده مذهب شیعه، در سده سوم هجرى دانسته است.
ابن اثیر روایتى از پیغمبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نقل مى ‏کند که فرموده است:
خداوند سر هر قرنى، شخصى را برمى ‏انگیزد که دین او را زنده و نامدار بدارد.(15)
آن‏گاه به گفتگو درباره این حدیث پرداخته و مى ‏گوید:
از مجددین و احیا کنندگان مذهب شیعه، در آغاز سده اول هجرى، محمّد بن على باقر (امام پنجم) و در ابتداى سده دوم، على بن موسى الرضا، و بر رأس سده سوم، ابو جعفر محمّد بن یعقوب کلینى رازى بوده ‏اند.(16)
از نوشته ابن اثیر، به خوبى مقام و موقعیت کلینى آشکار مى ‏شود و مى رساند که او در پایان سده سوم و آغاز قرن چهارم هجرى، بلندآوازه ‏ترین دانشمند شیعه بوده که او را پس از دو امام، مجدد مذهب دانسته است.
برادر کوچک‏تر ابن اثیر (عزالدین على بن اثیر جزرى)، نیز در آغاز حوادث سال 328ق ، در کتاب الکامل فى التاریخ، کلینى را نخستین دانشمندى دانسته که در آن سال چشم از جهان فروبسته است و مى ‏نویسد:
محمّد بن یعقوب ابوجعفر کلینى ـ که از پیشوایان شیعه و دانشمندان آنها بود ـ در این سال وفات یافت.(17)
باید توجه داشت که دانشمند و محقق معاصر، دکتر حسینعلى محفوظ، در مقدمه الکافى، ص 21، عبارت جامع الاصول را به اشتباه از على بن اثیر، در الکامل نقل کرده و تصور نموده که صاحب جامع الاصول و الکامل یک نفر بوده است.
فیروزآبادى، دانشمند لغت‏دان بزرگ (م 818 ق) در القاموس المحیط در لفظ « کلین»، از کلینى یاد کرده و او را از فقهاى شیعه دانسته است.(18)
ابن حجر عسقلانى (م852 ق) در کتاب مشهورش لسان المیزان ـ که شرح حال علماى عامه و گاهى خاصه را تا زمان خویش به اجمال و تفصیل آورده است ـ درباره دانشمند بزرگ ما مى‏نویسد:
محمّد بن اسحاق ابوجعفر کلینى رازى در بغداد ساکن بود و در آنجا از محمّد بن احمد جبار و على بن ابراهیم بن عاصم و دیگران روایت مى‏کرد. کلینى از فقهاى شیعه و کسى است که بر وفق مذهب آنها، کتاب‏هاى زیادى تصنیف کرده است.(19)
و نیز ابن حجر در کتاب دیگرش التبصیر گفته است:
ابوجعفر محمّد بن یعقوب کلینى، از رؤساى دانشمندان شیعه است که در زمان مقتدر (خلیفه عباسى) مى‏ زیست.(20)
جز اینان، سایر دانشمندان عامه نیز هرجا به‏نام کلینى رسیده‏اند، از وى به عنوان دانشمندى بزرگ و فقیهى نامدار و یکى از پیشوایان پیشین شیعه یاد کرده‏اند.

استادان کلینی

ثقة‏الاسلام کلینى در رى، قم، بغداد، کوفه و دیگر نقاط دور و نزدیک ممالک اسلامى ـ که امروز براى ما درست روشن نیست ـ در نیمه دوم سده سوم هجرى، دانشمندان بزرگ، فقها و محدثان بسیارى را ملاقات کرده و از خرمن معلومات و محفوظات آنها خوشه‏ ها چیده و بهره‏ ها گرفته و از آنان به دریافت اجازات نایل شده است؛ که این اجازات نیز در آن زمان‏ها از آن بزرگ‏مردان به چنین رادمردى، بسیار باارزش بوده است. در کتب رجال و تراجم، بالغ بر چهل نفر از فقها و محدثان را نام مى ‏برند که از استادان و مشایخ اجازه وى به شمار رفته ‏اند و کلینى در نزد آنها شرایط شاگردى به جاى آورده است.
گذشته از چندتن از علماى عامه که ابن حجر عسقلانى نام برده است، این عده از مفاخر فقها و محدثان شیعه که در جلد اول و دوم مفاخر اسلام شناختیم و از آنها به اجمال و تفصیل نام بردیم، از مشاهیر استادان ثقة‏الاسلام کلینى ـ این دانشمند پیشین شیعه ـ بوده ‏اند.(21)
احمد بن محمّد بن عیسى، احمد بن ادریس قمى (م306ق)، احمد بن محمّد بن سعید همدانى، معروف به ابن عقده (333ق)، احمد بن محمّد بن عاصم کوفى، احمد بن مهران، اسحاق بن یعقوب، حسن بن حنیف، حسن بن فضل بن یزید یمانى، حسین بن حسن حسینى اسود، حسین بن حسن هاشمى حسنى علوى، حسین بن على علوى، حسین بن محمّد بن عمران اشعرى قمى، حمید بن زیاد نینوایى (310ق)، داود بن کوره قمى، سعد بن عبداللّه‏ بن جعفر حمیرى، على بن ابراهیم قمى (م 307ق)، على بن حسین سعدآبادى، على بن عبداللّه‏ خدیجى اصغر، على بن محمّد بن ابراهیم بن ابان رازى (دایى وى، معروف به عُلانِ رازى)، على بن محمّد بن ابى قاسم بندار، عبداللّه‏ بن احمد بن عبداللّه‏ برقى،(22) على بن موسى بن جعفر کمیدانى، قاسم بن علاء، ابوالحسن محمّد بن عبداللّه‏ اسدى کوفى (ساکن رى)، محمّد بن حسن صفار(290ق)، محمّد بن على بن معمر کوفى، محمّد بن یحیى عطار، جمعا 35 نفر، و غیر اینان.

شاگردان کلینی

این عده از فقها و محدثان بنام شیعه، که مشاهیر علماى ما در نیمه اول و اواسط سده چهارم هجرى در ایران و عراق بوده ‏اند و استادان بسیارى از علماى نامى نیمه دوم سده چهارم هستند، از جمله شاگردان کلینى (مؤلف الکافى) به شمار مى ‏روند.
احمد بن ابراهیم، معروف به ابن ابى رافع صیمرى، احمد بن کاتب کوفى، احمد بن على بن سعید کوفى، احمد بن محمّد بن على کوفى، ابوغالب احمد بن محمّد زرارى (285 ـ 368ق)، جعفر بن محمّد بن قولویه قمى (368ق)، عبدالکریم بن عبداللّه‏ بن نصر بزاز تنیسى، على بن احمد بن موسى دقان، محمّد بن ابراهیم نعمانى، معروف به ابن ابى زینب ـ که از شاگردان مخصوص و نزدیکان او بود و کتاب الکافى او را نسخه‏ بردارى کرده است ـ ، محمّد بن احمد صفوانى، مقیم بغداد ـ که او نیز از شاگردان مخصوص او بود و کتاب الکافى را رونوشت کرده و از کلینى علم و ادب آموخته و به دریافت اجازه قرائت حدیث، نایل آمده است ـ ، محمّد بن احمد سنانى زاهرى، مقیم رى، ابوالفضل محمّد بن عبداللّه‏ بن مطلب شیبانى، محمّد بن على ماجیلویه، محمّد بن محمّد بن عصام کلینى، هارون بن موسى تلعکبرى شیبانى (م 385ق)، جمعا پانزده نفر، و افرادى دیگر از قبیل بزرگان.

تألیفات کلینى

شیخ اجل طوسى، و نجاشى دانشمند رجالى، جمعا این کتاب‏ها را جزء تألیفات کلینى به شمار آورده‏ اند:
1. کتاب الرجال،
2.کتاب الردّ على القرامطة،(23) ،
3. کتاب رسائل الائمّة علیهم‏السلام ،
4. کتاب تعبیر الرؤیاء،
5. مجموعه شعر (مشتمل بر قصایدى که شعرا در مناقب و فضایل اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام گفته ‏اند.)،
6. کتاب الکافى (که جداگانه از آن یاد مى ‏کنیم).

وفات و مرقد کلینی

ثقة‏الاسلام کلینى ـ این محدث عظیم ‏الشأن پیشین که در دنیاى آن روز چشم و چراغ شیعه و سند افتخار دانشمندان بغداد، اعم از خاصه و عامه بود ـ پس از آن همه رنج و کوشش و تألیف و تصنیف و رواج و رونق مکتب خردپسند اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏ السلام ، سرانجام در سال 328 یا 329 ـ که مصادف با مبدأ غیبت کبراى امام زمان علیه ‏السلام بود ـ در همان شهر بغداد چشم از جهان فروبست و مرغ روح بلندپروازش به آشیان جنان پرواز کرد. آرامگاهش امروز در ناحیه شرقى نهر دجله، کنار جسر (پل) قدیم بغداد، معروف و زیارتگاه مسلمانان است. (تولد کلینى شناخته نشده است.)
شیخ طوسى در الفهرست، سال وفات کلینى را 328ق ضبط کرده، ولى نجاشى در الرجال، و خود شیخ نیز در الرجال ـ که هر دو بعد از الفهرست تألیف شده‏اند ـ تصریح کرده‏ اند که کلینى در سال 329ق وفات یافت؛ ما نیز این تاریخ را معتبر مى ‏دانیم. در این سال، شیخ اجل ابوالحسن صیمرى ـ نایب چهارم امام زمانِ علیه ‏السلام ـ نیز وفات یافت و با رحلت او، غیبت کبرى و طولانى آن حضرت آغاز شد، و جامعه شیعه در وضع خاصى قرار گرفت. ولى وجود کتاب الکافى، همچون ستاره درخشانى، شبستان تاریک امید و آمال شیعیان را روشن ساخت، تا این‏که دانشمندان بعدى به تعمیم و توسعه کار کلینى و نورپاشى بیشتر آثار اهل‏بیت عصمت علیهم ‏السلام پرداختند.

پی نوشت :

*. این مقاله از کتاب مفاخر اسلام، ج 3، ص 40 گرفته شده است.
1 . شهید سعید قاضى نوراللّه‏ شوشترى، در حاشیه مجالس المؤمنین، جلد اول، چاپ اسلامیه، صفحه 92 مى‏نویسد: «به خط قطب‏ الدین رازى دیده‏ ام که نوشته است: رى هنگام نسبت، باید «ریئى» خوانده شود. علت اضافه «ز» این است که دو نفر به ‏نام‏هاى «رى» و «راز» آن شهر را ساختند و چون خواستند نامى بر آن بگذارند، دچار اختلاف شدند. سپس بنا گذاشتند که آن شهر را به‏نام یکى، «رى»، و هنگام نسبت به‏نام دیگرى، «رازى» بخوانند.
2. معجم ‏البلدان، ج 3، ص117.
3. جاى تأسف است که در آن روزگار ، لقب «ثقة‏الاسلام»؛ یعنى دانشمندى که مورد وثوق و سند وثاقت اسلام و مسلمین است، آن قدر اهمّیت داشته که براى اولین‏ بار، کلینى سرآمد دانشمندان و فقها و محدثان شیعه را بدان منسوب کرده ‏اند و امروز به قدرى الفاظ و اسامى و القاب ارزش خود را از دست داده است، که به هر بى ‏سر و پا و بى‏سواد ریاکار هم «ثقة‏الاسلام» مى ‏گویند! بر عکس نهند نام زنگى کافور!!
4. شرح مشیخه من لا یحضره ‏الفقیه، ص 267.
5. رجال الطوسى، ص 495.
6. الفهرست، شیخ طوسى، ص 135.
7. رجال النجاشى، ص 266.
8. مقدمه الکافى.
9. همان، به نقل از وصول الأخیار، ص 69 .
10. همان.
11. مرآة العقول، ج 1، ص 3.
12. مقدمه الکافى.
13. همان.
14. ابن اثیر جزرى، نام سه برادر دانشمند از علماى عامه است. آنها از مردم جزیره نزدیک موصل بوده ‏اند و لقب جزرى منسوب به آنجاست. برادر اول، مبارک بن ابى ‏الکرم اثیرالدین محمّد جزرى (م 606ق در موصل)، مؤلف کتاب‏ هاى النهایة و جامع الاصول، برادر دوم، عزالدین على بن اثیر (م 630ق)، مؤلف کتاب‏ هاى اسدالغابة فى معرفة الصحابة، اللباب فى تهذیب الأسماء، و الکامل فى التاریخ، برادر سوم، نصراللّه ‏بن ابى‏ الکرم (م 637ق)، منشى و کاتب، صاحب کتاب المثل السائر فى ادب الکاتب و الشاعر و غیره، مدفون در کاظمین.
15. اصل حدیث این است: ان اللّه‏ یبعث لهذه الأمة فى رأس کل مأة سنة من یجدد لها دینها.
ابن اثیر یک یا چند نفر از خلفا، علما و عرفاى سنى را هم نام مى ‏برد که بر سر هر صد سالى، مجدد، نگهبان و احیاکننده اسلام بودند. این حدیث از احادیث عامه است، ولى بسیارى از علماى فریقین به آن استناد جسته و کسانى را به ‏نام مجدد مذهب ذکر کرده‏ اند. نویسنده این سطور، خود نظرى ندارد.
16. الرجال، ابوعلى حائرى، ص 298، به نقل از تعلیقه وحید بهبهانى، روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، ص 525.
17. الکامل، ابن اثیر، ج 6، ص 274.
18. قاموس الرجال، ج 4، ص 256.
19. لسان المیزان، ج 5، ص 433.
20. روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، ص 525.
21. استادان و شاگردان کلینى را، از مقدمه الکافى و شرح حال کلینى مى ‏آوریم.
22. در مقدمه الکافى به جاى وى، على بن محمّد برقى نام برده که درست نیست.
23. قرامطه، فرق ه‏اى بودند که عقیده داشتند اسماعیل پسر حضرت صادق علیه ‏السلام ، امام غایب است و در حقیقت، همان اسماعیلیه نخستین بودند. علت تسمیه آنها به قرامطه یا قرمطى، این است که اولین بار شخصى به ‏نام «قرمط» از مردم حومه کوفه، چنین ادعایى کرد و پیروان او به ‏نام وى خوانده شدند. قرامطه به مرور ایام، سخت به انحراف در عقیده و اعمال کشیده شدند و بر ضد عموم مسلمین شورش‏ هاى زیادى کردند.

منبع: www.kulayni.com



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط