احیا و الغای كاپیتولاسیون در ایران
نويسنده: مهدی حاضری
(از سیزده آبان 1343 تا سیزده آبان 1358)
انقلاب اسلامی ایران كه در بهمن 1357 به پیروزی رسید حاصل مبرازات ملت اسلامی در ایران در طی قرون متمادی خصوصاً صد سال اخیر بود و برای بررسی علل وقوع این انقلاب باید حوادث و فشارهای حكومتهای این دوران خصوصاً دوره پهلوی مورد توجه قرار گیرد.
در طول تاریخ ایران خصوصاً در چند سال اخیر ملت ایران از دو جنبه در رنج بود و فشار سختی را متحمل شد. استبداد درونی و استكبار بیرونی؛ از یك طرف ملت تحت سلطه و حاكمیت سلاطین مستبد و خودخواه بود و از طرف دیگر دول استعمارگر سعی در استیلا و برتریجویی خود داشتند و از این بابت ملت ایران به شدت تحقیر شد. وجه بارز این استیلاجویی و برتریطلبی در حق كاپیتولاسیون بود كه به این كشورها داده شده بود، و جدا از اعمال این حق كه ظلم بیحد و حصری در حق ملت صورت میگرفت نفس تحقیر و كوچك شماری و وحشی قلمداد كردن این ملت بسیار سخت بود و بدین لحاظ برای فرزندان این آب و خاك احیای این حق سخت گران تمام شد.
امام میفرمایند: «تحمیل كاپیتولاسیون بر ملت مظلوم، بوسیله شاه مخلوع سابق از بزرگترین جنایات آمریكا بود»[36] بطوریكه میتوان انقلاب اسلامی و خصوصاً انقلاب دوم كه در فتح لانه جاسوسی آمریكا تبلور یافت را محصول آن دانست. چرا که امام میفرمایند: «تصرف لانه جاسوسی كه مورد تایید ملت قرار گرفت چیزی جز عكس العمل جنایات دولت آمریكا نمیتواند باشد».[37]
ما در این مقاله به بررسی معنی لغوی كاپیتولاسیون پرداخته و سپس نگاهی به تاریخچه كاپیتولاسیون در ایران و جهان و حوادث مربوط به پیشنهاد این مصوبه به دولت ایران، مراحل تصویب آن در مجلس شورا و سنای ایران و كیفیت اطلاع حضرت امام از تصویب آن؛ حوادث و پیامدهای این تصویبنامه و بالاخره پیروزی انقلاب و لغو این مصوبه خواهیم پرداخت.
مفهوم عام حقوقی كاپیتولاسیون عبارتست از پیمانهایی كه حقوق قضاوت كنسولی و حقوق برون مرزی را به كشور دیگری در قلمرو حاكمیت ملی كشور میزبان اعطا میكند.[40]
این اقتدار برون مرزی كه بر اساس قرار داد خاص یا استفاده از شرط دول كاملةالوداد بدست میآمد این توانایی را به اتباع بیگانه میداد كه از شمول قوانین جزایی و مدنی در قلمرو كشور میزبان خارج شوند.
در ایران اولین مرتبهای كه خارجیان توانستند بر اساس آن امتیازاتی را كسب كنند، دوران حكومت شاه عباس صفوی بود كه برادران شرلی انگلیسی فرمانی از پادشاه بدست آوردند و بعد از آن نیز قراردادهایی بین سلاطین ایران و دیگر كشورها امضاء شده كه صریحترین عهدنامهای كه به برقراری رسمی كاپیتولاسیون در ایران منجر شد عهدنامه تركمانچای است. این عهدنامه پس از شكست ایران از روسیه تزاری بین دو كشور امضاء شد و در فصل 7 و 8 این قرار داد به طور صریح و آشكار به موضوع كاپیتولاسیون و اعطای حق قضاوت كنسولی به روسیه پرداخته شده است. برای توضیح بیشتر هر دو فصل را در اینجا میآوریم:
«فصل 7: تمام امور متنازع فیه و مرافعاتی كه بین اتباع روس بوقوع میرسد موافق قوانین و رسوم دولت روسیه، فقط به رسیدگی و حكم سفیر یا كنسولهای اعلیحضرت امپراطور روس حل و فصل میشود و همچنین است اختلافات و دعاوی حاصله مابین اتباع روس و اتباع مملكت دیگر در صورتیكه طرفین به حكومت مشارالیه تراضی نمایند. اختلافات و مرافعاتی كه ما بین اتباع ایران و اتباع روسیه به ظهور میرسد، مراجعه به محاكم ایران شده، رسیدگی و صدور حكم آن باید در حضور مترجم سفارت یا كنسولگری بعمل آمده به این قبیل دعاوی كه بر وفق قانون ختم شده است، مجدداً رسیدگی نمیشود. اگر تجدید نظر لزوماً اقتضاء نمود باید به استحضار وزیر مختار یا «شارژدافر» یا كنسول روس در حضور مترجم سفارت و یا كنسولگری در یكی از دفتر خانههای اعلیحضرت شاهنشاه ایران كه در تبریز و یا تهران منعقد است تجدید رسیدگی به عمل آمده، حكم داده شود».
«فصل 8: هرگاه شخصی از اتباع روس با اتباع مملكت دیگری متهم به جرمی گردد، مورد هیچ تعرض و مزاحمت واقع نخواهد گردید مگر در صورتیكه شركت او در جرم مدلل و ثابت شود و در این صورت نیز در صورتی كه تبعه روس بشخصه به جرم متهم شود، محاكم مملكتی نباید بدون حضور مأموری از طرف سفارت یا كنسولگری بجرم مزبور رسیدگی و حكم دهند و هرگاه در محل وقوع جرم، سفارت یا كنسولگری وجود ندارد، كارگزاران آنجا مجرم را به محلی اعزام خواهند داشت كه در آنجا مجرم را محلی اعزام خواهند داشت كه در آنجا كنسولی یا مأموری از طرف دولت روسیه برقرار شده باشد، حاكم و یا قاضی محل استشهاداتی كه بر علیه و له شخص مظنون است تحصیل كرده و امضاء مینماید. این دو استشهاد كه بدین ترتیب نوشته شده و به محل محاكمه فرستاده میشود، نوشته معتبر دعوی محسوب خواهد بود، مگر اینكه شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را بطور شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را به طور واضح ثابت نماید. پس از اینكه كما هو حقه تقسیر شخص مجرم به ثبوت رسید و حكم صادر شد، مشارالیه به وزیر مختار یا كاردار یا كنسول روس تسلیم خواهد شد كه به روسیه فرستاده شود و در آنجا موافق قوانین سیاست شود».[42]
امتیاز تركمانچای، باب برخورداری از این حق را در كشورها باز كرد و كشورهای دیگری هم پس از آن به این حق دست یافتند كه بعضاً با انعقاد قرارداد و یا از طریق ذكر شرط كاملة الوداد صاحب حق كاپیتولاسیون در ایران شدند. پیامدهای این حق بسیار زیاد بود و كنسولهای خارجی به تدریج محدوده حمایت خود را گسترش داده و از اتباع کشور میزبان هم حمایت قضایی میكردند. ابتدا مترجم و خدمه كنسول و بعدها بتدریج افراد دیگری به بهانه هم مذهب بودن یا طرف معامله بودن یا سایر دلایل مورد حمایت قرار میگرفتند و با ارائه یك نامه از طرف كنسول از شمول دستگاه قضایی ایران خارج میشدند و بعداً این حمایت به قدری گسترش یافت كه در قبال اخذ پول از این نامهها میدادند و این سند باعث شده بود حتی رجال سیاسی كشور به سمت بیگانگان گرایش پیدا كنند و علناً تابعیت كشور خارجی را بپذیرند. دخالتها و مصونیتها كم كم به قدری گسترش یافت كه موجب بستنشینی در سفارتخانه گردید و یا با اختلاف اتباع چند كشور تمام حاكمیت كشور را تحت سیطره خواست بیگانگان قرار میداد، و اتباع كشور در اطراف سفارتخانههای خارجی جمع شده و هر گونه تخلف مجاز شمرده میشد. حتی كار بجایی كشیده شد كه صنیع الدوله وزیر مالیه ایران بدست یكی از اتباع روسیه كشته شد. اما قاتل او بدون هیچگونه تحقیق و محاكمهای حتی بر خلاف مقررات كاپیتولاسیون توسط روسیه از ایران خارج و به روسیه فرستاده شد.
سید مهدی فرخ در كتاب خاطرات سیاسی خود مینویسد: «حكومت كنندگان واقعی ایران سفرای روس و انگلیس بودند و كنسولهای این دو سفارتخانه نمایندگان جبّاری بودند كه میزدند و میسوختند و میكشتند و كسی را یارای مقاومت در مقابل آنها نبود».[43]
این روند ادامه داشت تا اینكه پس از انقلاب مشروطه یكی از خواستهای اصلی احزاب ایران حذف كاپیتولاسیون بود و مصوبات چندی در مورد لغو این امتیاز در دولتهای آن دوره به تصوب رسید[44] ولی هیچكدام جنبه عملی به خود نگرفت و دول صاحب امتیاز آنها را به رسمیت شناختند و درنهایت تزلزل و نابودی این امتیاز بوسیله عهدنامه مودت ایران و شوروی در سال 1921 ریخته شد كه در آن كلیه امتیازات دولت شوروی لغو گردید. در ماده 16 این عهدنامه آمده است:
«نظر به مندرجات مراسله دولت شوروی به تاریخ 26 ایون [ژوئن] 1919 راجع به ابطال قضاوت قنسولها، اتباع روسیه ساكن ایران و همچنین اتباع ایران ساكن روسیه از تاریخ امضاء این معاهده دارای حقوق مساوی با سكنه محلی بوده و محكوم قوانین مملكت متوقف فیها خواهند بود و به تمام كارهای قضایی آنها در محاكم محلی رسیدگی خواهد شد».[45]
پس از روی كار آمدن رضاخان در ایران و انقراض قاجاریه، انگلیسیها هم برای محبوبیت دولت جدید لغو این امتیاز را اعلام كردند و رضا شاه طی فرمانی (به تاریخ 6/2/1306) خطاب به مستوفی الممالك چنین نوشت:
«جناب اشرف رئیس الوزراء در این موقع كه تشكیلات جدید عدلیه شروع میشود، لازم میدانم اراده خود را در باب الغاء كاپیتولاسیون كه اهمیت آن از نقطه نظر حفظ شئون و حقوق و مملكتداردی كمال اهمیت است، خاطر نشان هیئت دولت نمایم كه از طرف دولت موجبات عملی شدن آن فراهم گردد. بنابراین جناب اشرف مأمور است كه موجبات این مقصود را فراهم سازد».[46]
و به این ترتیب این قانون استعماری لغو و در پیرامون لغو آن تبلیغات بسیار زیادی صورت گرفت و یكی از دستاوردهای بزرگ سلسله پهلوی قلمداد شد! و سالها جشن و پایكوبی كرده و این روز را جشن میگرفتند.
حضرت امام نیز در یكی از سخنرانیهای خود به این مسئله اشاره كرده و چنین فرمودند:
«... در زمان رضا شاه وقتی كه «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست كردند در تبلیغات كه بله دیگر «اعلیحضرت» به آنجا رسیدند كه لغو كردند كاپیتولاسیون را و چه كردند و فلان! مدتها روزنامهها و رادیوها و بساط، جشن این را گرفتند كه اعلیحضرت رضاشاه كاپیتولاسیون را لغو كرد! یك وقت آن طور هیاهو كردند و جشن گرفتند. آن روزی كه اعلیحضرت محمد رضا شاه خَلَفِ صِدقِ اعلیحضرت رضا شاه! آمد كاپیتولاسیون را برای اینها درست كرد، باز همین نزاع بلند شد كه ای چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی كردند! این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند آنها دیکته کنند اینها بنویسند كه چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمیشود كه «اعلیحضرت» كردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! [خنده حضار] وضع یك مملكتی اینطوری است كه میگویند خروس میگوید كه من بیچاره را در عزاخانه سر میبُرند در عروسی خانه هم سر میبُرند! [خنده حضار]»[48]
آمریكاییها نیز به خوبی از سابقه كاپیتولاسیون در ایران آگاه بودند. ولی با این حال دولت آمریكا در سال 1339 فشار خود را بر ایران افزایش داد و از طرف دولت ایران مقاومت صورت میگرفت. اما درسال 1340 همزمان با روی كار آمدن جان. اف كندی دولت ایران نتوانست بیش از این مقاومت بكندبالاخره تسلیم شد. جان. اف كندی كه از حزب دموكرات بر سر كار آمده بود شعارهای جدیدی مطرح نمود، مدعی اصلاحات بود لهذا بر دولت ایران هم فشار وارد میآورد و نخست وزیری علی امینی را بر شاه تحمیل كرد.
مأموریت اصلی علی امینی اصلاحات ارضی بود كه لایحه آن را در تاریخ بیستم دی ماه1340 به تصویب هیئت دولت رساند. بلافاصله پس از دو ماه از تصویب لایحه اصلاحات ارضی یعنی در بیست و هشتم اسفند 1340 سفارت آمریكا یادداشتی دیپلماتیك برای درخواست اعطای مصونیت به مستشاران آمریكایی تسلیم وزارت خارجه ایران كرد. متن درخواست آمریكائیها بدین شرح است:
«... این سفارت مایل است مذاكرات بسیاری را كه اخیراً بین نمایندگان دو دولت در رابطه با مشكلاتی با اهمیت روز افزون انجام شده است، متذكر شود. این مشكلات از این حقیقت ناشی میشود كه موافقتنامههای موجود به قدر كافی مسئله وضعیت اعضای هیئتهای مستشاری نظامی آمریكا در ایران را در بر نمیگیرد. در همین رابطه، دولت ایالات متحده معتقد است، نیل به یك تفاهم كلی در این زمینه برای زدودن هر نوع شكی و در نتیجه، سهولت در عملكرد مؤثر اعضای مستشاری، به نفع هر دو دولت خواهد بود. برای نیل به این هدف، سفارت مفتخر است پیشنهاد نماید كه این پرسنل از امتیازات و مصونیتهای مخصوص «كارمندان اداری و فنی» مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهایی كنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونیتهای دیپلماتیك كه در تاریخ 18 آوریل 1961 در وین امضاء شد برخوردار گردند. البته معلوم است كه پرسنل برجسته شخص مورد توافق دو دولت، امكان بهرهمندی از امتیازات و مصونیتهای «مأمورین سیاسی» را خواهند داشت.
سفارت همچنین پیشنهاد مینماید به منظور هماهنگی و تسهیل در امور اداری، اصل سابق الذكر در مورد هر فردی از پرسنل نظامی و یا كارمندان غیر نظامی وزارت دفاع ایالت متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها میباشند و حضور آنها در ایران بوسیله دولت شاهنشاهی ایران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.»[49]
با توجه به سرسپردگی امینی به آمریكا آنها انتظار تصویب فوری این درخواست را داشتند. ولی دكتر امینی كه سیاستمداری كهنه كار بود و از سوابق ننگین كاپیتولاسیون مطلع بود زیر بار چنین درخواستی نرفت و لهذا تا پنج ماه بعد كه بر سر كار بود چنین لایحهای را تصویب نكرد.
شاه خود نیز از این لایحه خشنود نبود و اصلاً از كندی و سیاستهای او راضی نبود بطوریكه در مصاحبهای در بعد از ترور او از دوران كندی به عنوان بدترین دوران حكومت خود یاد میكند. وی وقتی كه از رؤسای جمهور امریكا نزد او محبوب هستند نام میبرد از كندی حرفی نمیزند و در مصاحبهای از دوران كندی با تلخ كامی یاد میكند و میگوید:
«... دوران بد ما با شما سالهای 62ـ 1961 (41 ـ 1340) بوده است.» ولی حتی پیش از آن نیز دورانهایی بوده است كه آزادیخواهان بزرگ آمریكا با این تصور كه روش دموكراسی آنها راهی بینظیر و ممتاز است سعی داشتند با اصرار آن را به خورد دیگران بدهند و بعدها شاه اضافه میكند: «من پیام كندیها را كم و بیش به عنوان ضربهای از سوی امریكا به خودم تلقی میكنم».[50]
این مطالب میرساند كه دوران كندی از سخترین دوران سر سپردگی شاه بوده و شاید تحمیل كاپیتولاسیون هم یكی از این موارد بوده باشد.
با روی كار آمدن اسدالله علم كه بعد از قانع كردن كندی توسط شاه برای اجرای اصلاحات توسط خودش صورت گرفت این در خواست در دستور كار علم قرار گرفت. وی پس از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید ـ كه با تحریم امام و برخی علمای حوزه علمیه قم مواجه شد ـ بعد از گذشت یكسال از تاریخ درخواست آمریكا برای مصونیت اتباع خود در تاریخ 20 اسفند 1341 موافقت نموده و وزارت خارجه در یادداشتی به سفارت امریكا چنین مینویسد:
«وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت كبرای ایالات متحده اظهار و عطف به یادداشت شماره 203 مورخ 22 اكتبر 1962 راجع به پیشنهاد آن سفارت كبری در خصوص وضع اعضاء هیات مستشاری نظامی آمریكا در ایران و استفاده از مواد قرارداد وین مصوب 18 آوریل 1961 درباره مستشاران مزبور احتراماً اشعار میداد. نسبت به قسمت اخیر یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 آن سفارت كبری در خصوص اعضاء عالی رتبه هیأت مستشاری كه دارای گذرنامه سیاسی میباشند موافقت میگردد كه به نامبردگان وضع سیاسی داده شود تا بتوانند از مصونیتها و امتیازات مربوطه برخوردار شوند و در خصوص بقیه كارمندان هیاتهای مستشاری آمریكا نیز مطالعاتی در جریان است تا برای آنها نیز امتیازات و تسهیلات بیشتری فراهم گردد كه نتیجه آن بعداً به استحضار آن سفارت كبری خواهد رسید.
موقع را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم میشمارد».[51]
در این یادداشت دو نكته اساسی به چشم میخورد یكی عدم تسری مصونیت به خانواده مستشاران و دوم گذشت مدت طولانی برای ارسال پاسخ كه مفهوم خاصی در عرف دیپلماتیك دارد. و این نكته از چشم محققان آمریكایی مخفی نمانده است. ریچارد فاو در مورد جوابیه ایران میگوید:
«اگر چه این اولین روزنه بود ولی یك سال تمام طول كشیده بود تا ایرانیها چنین تصمیمی بگیرند. انسان ممكن است چنین نتیجه بگیرد كه اختیارات قضایی انحصاری چیزی نبود كه آنان مایل به اعطای آن باشند».[52]
در ابتدای سال 42 كه شاه كینه روحانیت را بواسطه مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تحریم رفراندوم انقلاب سفید به دل گرفته بود، دستور درهم كوبیدن مدرسه فیضیه را صادر كرد و سپس متعاقب سخنرانی امام در محكومیت حمله به فیضیه (در 13/3/42) كه مصادف با عصر عاشورا بود ایشان را دستگیر و تظاهرات هواداران امام را در 15 خرداد 1342 به خاك و خون كشید. آمریكاییها و شاه به شدت از وضعیت آن روز ترسیده بودند فردوست در خاطرات خود راجع به وحشت مستشاران از قیام پانزده خرداد مینویسد:
«... تا ظهر روز 15 خرداد هم محمد رضا و هم آمریكاییها و هم انگلیسیها تظاهرات را یك طرح براندازی وسیع و سازمان یافته میدانستند و بشدت دستپاچه بودند. در آن زمان یك مستشار آمریكایی در ساواك بود كه در اداره كل سوم كار میكرد و باهوشترین و مسلطترین فرد هیئت مستشاری آمریكا در ساواك بود صبح روز 15 خرداد كه در ساواك بودم افسر دفتر ویژه تلفنی اطلاع داد كه مستشار فوق با یك رادیو به دفتر مراجعه كرده و تقاضا دارد كه در دفتر بماند پاسخ دادم كه میتواند در اتاقی در دفتر باشد. یك مترجم نیز همراه او بود. وی تا ساعت 5 بعدازظهر در دفتر ماند و با كسب اجازه از من اطلاعات واصله از دفتر را دریافت و به سفارت آمریكا ارسال میداشت. به گفته افسر دفتر فوق مستشار فوق از وضع آن روز بسیار نگران بود... ساعت 5 بعدازظهر كه به وی اطلاع داده شد كه تظاهرات پایان یافته با خوشحالی دفتر را ترك كرد».[53]
پس از سركوب قیام پانزده خرداد و استقرار آرامش نسبی در كشور دستور برگزاری انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی صادر و انتخابات مجلسین در شهریور 1342 برگزار شد. یك روز قبل از افتتاح مجلسین یعنی در تاریخ 12 مهر 1342 دولت علم تصویب نمود، لایحهای برای اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریكا تهیه شده و به مجلسین ارائه گردد. این مطلب از طریق نامهای كه وزارت خارجه ایران در تاریخ 26/8/42 به سفارت آمریكا فرستاد، اعلام شد. در این نامه آمده است: «وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت كبری دولت ایالات متحده آمریكا اظهار و در مورد معافیت و مصونیت هیأتهای مستشاران نظامی دولت متحده امریكا در ایران احتمالاً به استحضار میرساند كه با توجه به درخواستی كه در یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 به عمل آورده و مرقوم داشته بودند كه كارمندان هیأتهای مستشاری از امتیازات و مصونیتهای مربوط به كارمندان اداری و اعضا فنی «مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهائی كنفرانس سازمان ملل متحده منعقد در وین در خصوص روابط و مصونیتهای سیاسی مصوب 18 آوریل 1961 برخوردار باشند و به بعضی از اعضای عالی رتبه این هیأتها به موجب قراردادی بین دو دولت وضع مأمور سیاسی داده شود تا از مصونیتها و امتیازاتی كه قرار داد مزبور برای این طبقه در نظر گرفته، متمتع گردند و به خاطر حفظ مصالح اداری و حفظ اتحاد شكل در مورد هر یك از مستخدمین نظامی و یا كشوری وزارت دفاع ایالات متحده و اعضای خانواده همراه او به شرطی كه حضور آنان در ایران با موافقت دولت شاهنشاهی باشد اصل فوق الذكر قابل اجرا باشد»، مطالعات لازم به عمل آمد و نتیجه این مطالعات به استحضار آن سفارت كبری رسید كه قرارداد بین المللی وین پس از تصویب از طرف قوه مقننه ایران شامل اعضای هیأتهای مستشاری نظامی دولت ایالات متحده در ایران كه در استخدام وزارت جنگ ایران میباشد، نخواهد گشت و برای این كا مجوز جداگانه لازم است و علیهذا قرار شد هنگام تقدیم موافقتنامه بین المللی وین به مجلسین، شرح لازم نیز ضمیمه شود كه رئیس و اعضای هیأتهای مستشاران نظامی در ایران از مزایا و مصونیتها و معافیتهائی كه برای «كارمندان اداری و فنی» موضوع بند ماده اول موافقتنامه مورد بحث پیش بینی شده برخوردار باشند، و البته شمول این مزایا و معافیتها بسته به تصویب مجلسین خواهد بود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی خوشوقت است اكنون به استحضار آن سفارت كبری برساند كه هیات محترم وزیران به موجب تصویب نامه مورخ 13/7/1342 با این پیشنهاد موافقت فرمودهاند و قرار است كه هنگام تقدیم موافقتنامه وین منعقد در 18 آوریل 1961 به مجلسین این یاددادشت و یادداشتی كه آن سفارت كبری، در پاسخ مرقوم خواهند داشت نیز برای تصویب ضمیمه شود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی موقع را برای تجدید احترامات مغتنم میشمارد».[54]
در این یادداشت چند مطلب جلب نظر میكند:
الف. رد درخواست آمریكا برای اعطای مصونیت بر اساس كنفرانس وین
ب. مصونیت به خانواده مستشاران اعطا شده بود
ج. احاله مطلب به مجلسین و در حقیقت فرار دولت از تصویب آن
این مطلب ترس دولت و دولتمردان ایران را از تصویب این لایحه میرساند و نشان میدهد كه تا چه حد همگی از انتساب این عمل به خود واهمه داشته و یا حداقل برای آبروی سیاسی خود خطرناك میدانستهاند.
به فاصله كوتاهی از ارسال این یادداشت به وزارت خارجه آمریكا «كندی» ترور شد و معاون وی «لیندون جانسون» بر سر كار آمد و باعث گردید سیاستهای آمریكا در خصوص ایران تغییر كلی پیدا كند. اولین اقدام امریكا در خصوص ایران تصویب طرحی بود كه بر اساس آن ایران میتوانست طرح بود كه بر اساس آن ایران میتوانست 200 میلیون دلار اسلحه و مهمات از امریكا خریداری كند. این وامی بود كه بانكهای خصوصی آمریكا با دریافت بهره پرداخت میكردند و فقط دولت آمریكا تضمین این پرداخت را كرده بود. ولی بهای موافقت رئیس جمهور امریكا با ارسال این مهمات به ایران موافقت ایرای با كاپیتولاسیون و گسترش آن به اندازهای كه شامل پرسنل نظامی آمریكا و خانوادههایشان هم بشود، بود. بر همین اساس سفارت آمریكا در یاددادشت شماره 299 مورخ 27/9/42 میگوید: «طبق برداشت سفارت، عبارت «اعضاء هیئت مستشاری آمریكا در ایران» در برگیرنده پرسنل نظامی و غیر نظامی آمریكا عضو وزارت دفاع آمریكا و بستگانشان كه اهل خانه آنها میباشند و در ایران بر طبق قرار دادها و توافقهای بین دو طرف مستقر هستند، میباشد».[55]
امام خمینی در خصوص تصویب این لایحه و تصویب وام دویست میلیون دلاری آمریكا میگویند: «دولت سابق این طرح را تصویب كرده بود و به كسی نگفت دولت حاضر این تصویبنامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یك قیام و قعود مطلب را تمام كرد و باز نفسشان در نیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را به مجلس شورا بردند، در آنجا صحبتهائی شد بعضی از وكلا مخالفتهائی كردند، لیكن مطلب را گذارندند، با كمال وقاحت گذارندند دولت با كمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری كرد، ملت ایران را از سگهای آمریكائی پستتر كردند! اگر كسی یك سگ آمریكائی را با اتومبیل زیر بگیرد او را بازخواست میكنند. حتی اگر شاه ایران یك سگ آمریكائی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار میگیرد ولی چنانچه یك آشپز امریكائی شاه ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد كسی حق تعرض ندارد. چرا؟
برای اینكه میخواستند وام بگیرند آمریكا خواست كه این كار انجام شود بعد از چند روز یك وام دویست میلیون دلاری از آمریكا تقاضا كردند، مورد تصویب قرار گرفت كه در ظرف 5 سال، مبلغ مزبور را به دولت ایران بپردازند و در ظرف ده سال، 300 میلیون دلار باز پس بگیرند. میفهمید یعنی چه؟!
دویست میلیون دلار ـ هر دلاری 8 تومان _ در ظرف 5 سال به منظور هزینههای نظامی به دولت ایران وام بدهند و در ظرف ده سال 300میلیون دلار پس بگیرند. یعنی صد میلیون دلار ـ 800 میلیون تومان ـ از ایران در ازاء این وام سود بگیرند. مع ذالك ایران برای این دلارها خودش را فروخت، استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمر حساب كرد ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشیها عقب ماندهتر معرفی نمود!».[56]
پس از انتخابات مجلس 21 كه در آن حزب ایران نوین به رهبری حسنعلی منصور اكثریت پارلمانی را به دست آورده بود. دولت
علم باید استعفا میكرد تا منصور نخست وزیر شود. ولی دولت میبایست قبل از استعفا كلیه مصوبات خود را به مجلسین برای تصویب مجدد ارائه كند. اما علم لایحه كاپیتولاسیون را در روزهای پایانی نخست وزیری خود به مجلس فرستاد تا در ایام نخست وزیری او این لایحه در مجلس طرح نشود كه موظف به دفاع از لایحه مذكور باشد این موارد همگی حاكمی از وحشت دولتمردان شاهنشاهی از واكنش مردم و پرهیز داشتن از مخدوش شدن چهرهشان بواسطه تصویب چنین لایحهای در زمان صدارت آنهاست. آش بقدری شور هست كه خود آمریكائیها در خصوص تصویب این لایحه و گستره مصونیت سیاسی ـ قضایی مطروحه در آن چنین اعتراف میكنند: «... كاپیتولاسیون اشتباه مصیبت باری است كه منافع آمریكا را دچار مشكل خواهد نمود. این عمل ناشیانه و زشت، نشانهی از رفتار خشن و احمقانه امپریالیسم است ولی با این همه ما آنقدر فشار آوردیم تا به اجرا درآمد... مردم نسبت به این خبر واكنشی تلخ و خشمآگین از خود نشان دادند... فقط معدودی از پژوهندگان آمریكائی و ناظران امور دریافته بودند كه آنچه واقع میشود در دراز مدت صورت پر اهمیتی خواهد گرفت... بر خلاف قرارداد كاپیتولاسیون كه بیشتر در برگیرنده نظامیانی بود كه در فراسوی دریاها خدمت میكردند، در تنظیم نوع ایرانی آن بطور استثنائی به ایالات متحده اجازه داده شده بود تا در تمام موارد و در مورد تمام كارمندان (حتی غیر نظامی) تنها از حوزه قضائی خود (آمریكائی) استفاده كنند ولو اینكه افراد مسؤول در آمریكا نخواهند این كار را انجام دهند...
این مشكل از قرار داد كه بین ایران و آمریكا منعقد شده بود به استثناء مواردی از آن در آلمان غربی، در هیچ یك از كشورهای دیگر سابقه نداشت و خصوصاً به لحاظ كاربرد، بسیار گسترده مینمود. زیرا هر گونه نظارت قانونی ایرانیان را بر گروههای آمریكایی مستقر در ایران، كه دائماً نیز رو به فزونی بود، بی اثر و خنثی میكرد و این میتوانست به خویشان و بستگان آنها نیز بسط یابد...
موضوع مصونیت قضائی بیگانگان در داخل ایران همواره برای ایرانیان حساسیت برانگیز بوده است...»[57]
در تابستان سال 1343 شاه به آمریكا سفر كرد و به گرمی از سوی لیندون جانسون مورد استقبال قرار گرفت امام در بیانات خود راجع به دیدار شاه با جانسون مطلبی میفرمایند كه ذكر آن خالی از لطف نیست. ایشان میفرمایند: «... خود من در عكسی كه در روزنامه انداخته بودند ـ كه باز هم هر وقت من فكر میكنم تأثرم هست كه وقتی كه رفته بود محمد رضا در امریكا ـ زمانی بود كه جانسون رئیس جمهوری بود ـ عكس كه انداخته بودند من دیدم كه جانسون ایستاد بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و عینكش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه میكرد حتی تو روی او نگاه نمیكرد و این مثل یك ادم بندهای در مقابل او ایستاده بود!...»[58]
با این حال به او فهمانده شد كه دریافت كمك مالی از امریكا در گرو وضع مقرراتی برای مصونیت مستشاران آمریكایی در ایران است و شاه قول مساعد داد در حقیقت 200 میلیون دلار قیمت شاه برای اعطای امتیازات دیپلماتیك به نظامیان آمریكایی در ایران بود. پس از بازگشت شاه از آمریكا این لایحه در دستور كار مجلس سنا قرار گرفت. در ایامی كه مجلس سنا تعطیلی تابستانی را طی میكرد. نمایندگان برای تشكیل جلسه فوق العاده احضار شدند تا لوایح فوری را بررسی كنند. شیوه تصویب لایحه در مجلس سنا بسیار جالب و اصف انگیز است.
«البته مقدور هم بود كه ما فردا جلسه فوق العاده تشكیل بدهیم ولی چون كار بسیار مختصری است اجازه بفرمائید الان تمامش كنیم».[60]
منصور هم در تقاضا برای فوریت طرح این لایحه نسبت به لوایح دیگر میگوید: «نسبت به لایحه دیگر (كاپیتولاسیون) استدعای فوریت میكنم برای اینكه بشود امشب چون یك مطلب كاملاً ساده و عادی است تصویب بشود».[61]
لایحه پیشنهادی دولت به مجلس سنا بدین شرح است:
لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی امریكا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قراد داد وین
ماده واحده: با توجه به لایحه شماره 18ـ2291ـ2157ـ25/11/1342 دولت و ضمائم آن كه در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده میشود كه رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران كه به موجب موافقتنامهای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند از مصونیتها و معافیتهایی كه شامل كارمندان اداری و فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرار داد وین كه در تاریخ هجدهم اوریل 1961 مطابق بیست و نهم فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است میباشد ـ برخوردار نماید».[62]
میرفندرسكی معاون وزیر خارجه در توجیه این لایحه چنین میگوید: «... شاید در نظر اول خیلی گران بیاید كه ما برای یك عده خارجی در ایران تقاضای مصونیت و معافیت بكنیم ولی این مصونیتها و معافیتها را ما به خاطر آن خارجیها تقاضا نمیكنیم. ما برای خاطر خدمتی تقاضا میكنیم كه آنها برای ما انجام میدهند. پس از اینكه زیاد برای این موضوع فكر كردیم و مشاوره كردیم با دستگاههای مختلف مملكت؛ به این نتیجه رسیدیم كه اعطای این مصونیتها و این مزایا ضرری برای دولت شاهنشاهی ندارد و معافیت مالیاتی است كه از حقوق آنها مالیات گرفته نشود یا برای مسكن و تغذیه معاف داشته باشند مهم نیست. بعلاوه این نظر چیزی نیست كه ما تنها كرده باشیم، دولتهای دیگر هم كردهاند. دولت تركیه هم كرده دولت یونان هم كرده این مستلزم همكاری است كه ما با دولت آمریكا داریم و اگر فرض بفرمائید كه ما این را به دولت دیگری بدهیم، این صحیح نیست برای اینكه با دولت دیگری نه قرار داد دفاعی دو جانبه داریم و نه دولت دیگری را در دفاع از مملكت خودمان در مساعی كه برای دفاع از مملكت خودمان داریم، اینطور شریك كردهاید...»[63]
و به هر ترتیب در ساعت 12 شب ایگیری صورت گرفت و با اكثریت به تصویب رسید. نكته جالب توجه در جریان تصویب این لایحه در مجلس سنا و مجلس شورای ملی این است كه مقامات وزارت خارجه ایران به جای اینكه حافظ منافع ملت ایران باشند سعی داشتند با مشاوره و همكاری با آمریكائیان لایحه كاپیتولاسیون هر چه سریعتر و بدون درد سر تصویب شود و مقامات آمریكایی در مورد شیوه دفاع از لایحه به آنان دستور میدادند. یكی از مشاوران سفیر آمریكا (به نام جان آرمیتاژ) در نامهای به سفیر چنین میگوید:
«ما هم اكنون زمزمههایی در ارتباط با سؤالات و یا اعتراضات احتمالی در مجلس میشنویم و میرفندرسكی كه وظیفه انجام این امر از طرف وزارتخانه به او واگذار شده همه اطلاعاتی را كه ممكن است مفید واقع شود از ما درخواست كرده است».[64]
«من متوجه شدم كه میرفندرسكی در سنا از مستشاران آمریكایی به عنوان افرادی كه در استخدام دولت شاهنشاهی ایران هستند» یاد كرده است. معتقدم كه در مذاكرات بعدی خود با میرفندرسكی مفید خواهد بود اگر بتوانید:
1. خاطر نشان سازید كه استفاده از عبارت «در استخدام دولت ایران» به هنگام حضورش در مجلس خلاف مصلحت خواهد بود؛ برای اشاره به مستشاران باید متذكر شود كه انها به درخواست صریح دولت ایران در این كشور حضور دارند.
2. از وی تضمین بگیرید كه این لایحه همانطور كه در معاهده مصوبه سنا بیان شده قابل اجرا برای پرسنل نظامی و غیر نظامی امریكا در ایران خواهد بود».[65]
مذاكرات و مخالفتهای در این جلسه به خوبی بیانگر نارضایتی و نگرانی نمایندگان مجلس است و در نهایت این لایحه با اكثریت شكننده و ناجیز 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف به تصویب رسید. در حقیقت نیمی از اعضای حزب ایران نوین كه تحت نفوذ نخست وزیر بوده و باید از حزب اطاعت كنند یا در جلسه حضور نیافته و یا رای مخالف دادند. و تعداد 15 نفر از نمایندگان نیز در مخالفت با لایحه صحبت كردند.
حضرت امام این مخالفتها و رای ندادنها را واقعی ندانسته و میفرمایند: «... ظاهر آن است كه تمام مذاكرات صحنهای بیش نبوده است... و اگر با دستور مقامات امنیتی نبود جرأت این نحو مذاكرات نداشته و بعد هم سالم نمیماندند...»[66]
متن لایحه و اشكالات اساسی كه بر لایحه وارد شد عبارتند از:
«ماده واحده ـ با توجه به لایحه شماره 18/2291/2157 ـ 25/11/1342 دولت و ضمائم آن كه در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده، به دولت اجازه داده میشود كه رئیس و اعضای هیاتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران كه به موجب موافقتنامههای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند، از مصونیتها و معافیتهایی كه شامل كارمندان اداری فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین كه در تاریخ هجدهم آوریل 1961 مطابق بیست و نهم فرودین ماه 1340 به امضاء رسیده است میباشد برخوردار نماید. ـ مخبر كمیسیون امور خارجه ـ فتح الله ما فی».[67]
اشكالات متعددی به هنگام بررسی این لایحه بر آن وارد گردید كه اهم آن به شرح زیر است:
«1. این لایحه با چند اصل از اصول قانون اساسی مشروطه تعارض داشت:
الف. مخالفت با اصل ششم متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «جان و مال اتباع خارجه مقیمین خاك ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی كه قوانین مملكتی استثناء كند.»
ب. مخالفت با اصل 11 متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «هیچكس را نمیتوان از محكمهای كه باید درباره او حكم كند منصرف كرد...»
ج. مخالفت با اصل 71 متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «دیوان عدالت عظمی و محاكم عدلیه، مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند».
2. با توجه به محتوای این لایحه كه در ارتباط با امور قضایی و نظامی بود طبق ایین نامه مجلس شورای ملی میبایست این لایحه درابتدا در كمیسیون نظام (دفاع) بررسی گردد و بعد از آن در جلسه علنی مجلس مطرح شود اما بر خلاف ایین نامه داخلی مجلس این لایحه به كمیسیون امور خارجی رفته و سپس به جلسه علنی آمده بود.
3. با توجه به مفاد بند (و) كوانسیون وین كه این لایحه به آن استناد كرده بود خانواده و بستگان و حتی خدمه مستشاران نیز تحت پوشش مصونیت قرار میگرفتند.
4. با توجه به ماده 47 كنوانسیون وین كه بیان میداشت: «كشور پذیرنده در اجرای
مقررات این قرار داد به تبعیض بین كشورها قائل نخواهد شد»، امكان تسری مصونیت به مستشاران و متخصصان سایر كشورها وجود داشت.
5. مصونیت كنوانسیون وین در مواد29 تا 35 این كنوانسیون درج گردیده است اما به هنگام طرح لایحه كاپیتولاسیون در مجلسین ایران كه منضم به كنوانسیون وین گردیده بود، ماده 32 این كنوانسیون چاپ نشده بود. این مسئله نیز مورد اعتراض چند تن از نمایندگان قرار گرفت.»[68] در حین بررسی لایحه در مجلس پیشنهادات زیادی هم مطرح گردید كه به جز یك مورد ما بقی رای نیاورد. این پیشنهادات عبارتند از:
«1. پیشنهاد بازگشت لایحه به كمیسیون دادگستری و نظام جهت بررسی مجدد (رد شد)
2. پیشنهاد اعطای مصونیت به مستشاران آمریكایی برای مدت یك سال (رد شد)
3. پیشنهاد استثنای درجه داران امریكایی از اعطای مصونیت (رد شد)
4. پیشنهاد اعطای مصونیت متقابل از طرف دولت آمریكا به ایرانیانی كه در خدمت آن دولت هستند (رد شد)
5. پیشنهاد اجرای این قانون، مادامی كه اجرای آن اثر سوئی در روابط ایران و سایر دول نگذارد (رد شد)
6. پیشنهاد موكول كردن ادامه مذاكرات به دو روز بعد (رد شد)
7. پیشنهاد رایگیری مخفی (طبق ایین نامه پذیرفته شد)[69]
كاردار وقت سفارت آمریكا روز پس از رایگیری گزارشی به واشینگتون مخابره میكند كه خواندنی است:
«مجلس، دیروز كنوانسیون وین و لایحه وضعیت در رابطه با پرسنل نظامی ایالات متحده را با 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف تصویب كرد. این تفاوت آراء بطور تاسف باری ناچیز است... نكته قابل توجه این است كه رهبری حزب ایران نوین، كنترل خویش را بر روی تعداد قابل ملاحظهای ار هوادارانش از دست داد. در حال حاضر مجلس 188 نماینده دارد كه 138 تن از آنها از اعضای حزب ایران نوین میباشند. به نظر میرسد نزدیك به 50 نفر از وكلای حزب ایران نوین غایب بودهاند... مشكل بتوان دریافت كه چند نفر از آنها عمداً حضور نیافتند. اما مطمئناً همه وكلای غایب و حزب ایران نوین در جای دیگری كار نداشتند».
«از آغاز بحث نخست وزیر موضعی دفاعی داشت... «منصور» ظاهراً فكر میكرد كه تنها با مخالفتی معمولی ـ كه با وجود اكثریت وكلای حزب ایران نوین قابل كنترل است ـ روبرو خواهد شد. واقعیت این است كه تعدادی از هواداران دولت یا با رای منفی و یا با غیبت عمدی از پشتیبانی آن خودداری كردند. بعد از اعلام نتایج رایگیری دولت با شوك ناخوشایندی روبرو شد. قبل از رایگیری، ضیایی به ما گفته بود كه حزب ایران نوین تنها دو یا سه رای منفی را انتظار دارد.»
«ظاهراً دولت به غلط احساس كرد از آنجایی كه مخالفان نمیخواهند لایحه به رای گذاشته شود، مخالفتشان نباید قوی باشد».[70]
«حزب ایران نوین، در ادامه تحقیقات خود پیرامون رایگیری 13 اكتبر در مورد لایحه وضعیت به این نتیجه رسیده است كه باید حدود 20 نفر از اعضایش علیه دولت رای داده باشند. تاكنون یكی از نمایندگان حزب «غلامرضا مبین» از حزب اخراج شده است و انتظار میرود كه تعداد بیشتری اخراج شوند.»
«منصور تصادفاً نزد ما تایید كرده است كه در میان تصفیه شدگان از حزب ایران نوین شخصاً مقامات سابق اصلاحات ارضی بودند كه از قرار معلوم نسبت به پذیرش نفوذ ارسنجانی آمادگی خاصی دارند».
«حزب ایران نوین مشخص ساخت كه تعداد افراد تصفیه شده نزدیك به 20 نفر است نه 10 نفر».[71]
نكته جالب توجه اینكه سناتورها از اینكه لایحهای چنین خفتبار را بدون هیچگونه بحثی تایید كردهاند بسیار خجل شده بودند و در صدد بودند با تصویب پیشنهاد اصلاح لایحه در مجلس شورای ملی آن را به مجلس سنا برگردانند و در آنجا با اصل آن مخالفت كنند. در این باره كاردار سفارت آمریكا چنین گزارش میدهد:
«حقیقت دیگری كه از میان مذاكرات اخیر آشكار شده این است كه با فرار از سختترین تنگناهایی كه قابل باور نبود، از مصیبتی همه جانبه اجتناب شد. طبق گفته نخست وزیر، حركتی هماهنگ در جریان بود كه این لایحه اصلاح گردد تا بدین وسیله به سنا اعاده شود زیرا از این راه، شریف امامی و گروهی از سناتورها با خوشحالی خواهند توانست تا وجهه از دست رفته خود را در نظر مردمی كه احساس میكردند سنا لایحه ر ابه سرعت تصویب كرده است بدست آورند. این مسئله منطقی بودن تصمیم ما (مقامات سفارت امریكا) را در این مورد تایید میكند كه قبول عبارات نسبتاً بد لایحه مصوبه سنا، بهتر از قبول خطر برای هر گونه تلاشی جهت اصلاح لایحه كه احتمالاً منتهی به یك بن بست كامل میشد بود».[72]
آمریكائیها هم با اینكه میزان مصونیت در لایحه را محدود میدانستند و قصد بازگشت دادن لایحه به مجلس سنا را داشتند ولی بواسطه همین وضعیت از نظر خود عدولكردند.
«از جمله اتهامات وارده به منصور و وزارت امور خارجه این است كه آنها با كاربرد كنوانسیون وین در مورد پرسنل نظامی آمریكا در ایران امتیازات بیشتری از آنچه كه ما از طریق قراردادهای مختلف وضعیت نیروها (SOF) در دیگر كشورها بخصوص در كشورهای تركیه و پاكستان به دست آوردهایم به ما دادهاند. البته این مسئله تا حدی صحت دارد. در شرایط فعلی، دولت منصور در موقعیت نامناسبی قرار گرفته به نحوی كه مجبور است به افراد مطلع از جمله حقوق دانان ایرانی توضیح دهد كه چرا قضاوت در تمام دعاوی جنایی در ایران، به دادگاههای ایالات متحده واگذار شده است. در حالی كه مشخص است كه... موافقتنامههای وضعیت نیروها دارای عباراتی است كه مستلزم لغو مصونیت در مواردی با «اهمیت ویژه» میباشد. علیرغم این مسئله ترتیباتی كه از سوی پارلمان ایران مقرر شده این چنین شرطی را در برندارد».[73]
جیمزبیل در مقاله خود با اشاره به بیسابقه بودن چنین امتیازاتی برای آمریكائیان مینویسد: «برخلاف موافقتنامه وضعیت نیروها كه بر اكثر نظامیان آمریكایی در خارج از كشور حاكم است، ترتیبی كه در ایران داده شد به آمریكا حق انحصاری تعقیب جرائم تمامی پرسنل در تمامی مواقع میبخشید. ایران از حق خود برای تعقیب قانونی مجرم (حتی اگر مقامات آمریكایی تصمیم گیرند از اینكار خودداری كنند) صرفنظر كرده است... موافقتنامه ایران و آمریكا در مورد وضعیت نیروها بیسابقه بود. این موافقتنامه، اجرای ویژه و سخت این ایده بود. زیرا هر گونه كنترل قانونی ایران بر گروه نظامی رو به رشد آمریكایی در این كشور را ناممكن میساخت. و علاوه بر این ایده اولیه را گسترش داده شامل گماشتگان نیز میشد. مسأله مصونیت و عدم فرمانبرداری از قوانین از سوی خارجیان همواره برای ایرانیان كه كشورشان را قربانی كاپیتولاسیون تحمیلی انگلیس و روس از سال 1828 تا 1928 میدانستند، مسأله حساسی بود.»[74]
یانگ استاد دانشگاه هاروارد چنین میگوید: «... موافقتنامه وضعیت نیروها اشتباه فجیعی برای منافع آمریكا در ایران بود و این قانون سنگین به عنوان نشانه فاحش امپریالیسم تفسیر میشد. با این همه ما برای اجرای آن پافشاری كردیم.»[75]
به هر حال امام در شهر قم باقی ماندند كه شاید هم به دلیل بیخبر نماندن از اوضاع مملكتی بوده است. چون در آن موقعیت ایشان پرچمدار روحانیت بوده و همه چشمها به ایشان دوخته شده بود و نیز خود ایشان احساس كرده بودند حركتهایی و جریانهایی در صدد برنامه ریزی و توطئه علیه كشور و اسلام هستند. و در یكی از صحبتهای قبلی خود به این نكته اشاره نمودهاند:
«آقایان توجه داشته باشند كه با وضعی كه پیش آمده اینده تاریك، و مسئولیت ما سنگین و دشوار میباشد. حوادثی كه اكنون در جریان است اساس اسلام را به خطر نابودی تهدید میكند. توطئه حساب شدهای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است...»[76]
امام پس از اطلاع از اصل جریان افرادی را مأمور میكنند تا متن لایحه و دفاعیات نمایندگان در مجلس و ملحقات آن را بدست بیاورند. افرادی مانند آقای هاشمی رفسنجانی و مهدی عراقی به دنبال این مسئله روانه میشوند و بالاخره این بدست ایشان میرسانند. در رابطه با طریقه رساندن متن لایحه و دفاعیات نمایندگان حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود میگوید: «با خبر شدیم كه در مجلس رژیم لایحهای در مسیر تصویب است كه در آن به مستشاران آمریكایی امتیازاتی داده میشد، در پیگیری این خبر زمینه جدیدی فراهم شد برای مبارزه امام، امام چند نفری را مامور تحقیق در مورد جزئیات این خبر كردند كه یكی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبانی پیام امام را رساندم گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر میخواهیم. آقای بهبهانی از طریق یكی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را بدست آورد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاكرات مجلس و جزوه كنوانسیون وین را تهیه كردم. اخباری ر ا هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت كه مجموعاً اطلاعات كاملی بردم خدمت امام».[77]
در همین رابطه شهید حاج مهدی عراقی در خاطرات خود میگوید: «در اواخر شهریور بود كه یكی از رفقایی كه ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد كه یك لایحه را دولت میخواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار آمریكایی كه بعداً به همین نام كاپیتولاسیون مشهور شد. این مساله آمد با آقا (امام خمینی(ره)) مطرح شد. اما اینجوری قبول نكردند. گفتند تا مدرك نباشد ما نمیتوانیم روی آن حرف بزنیم شما اگر بتوانید مدركش را تهیه كنید تا این شد كه لایحه آمد در مجلس و عدهای مخالفت كردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسهای که در مجلس بود از روی آن صورتجلسه فتوكپی كردند، همین صورت جلسه را خارج كردیم هم از مجلس شورا و هم از جلس سنا. جفت این صورت جلسهها را در اختیار آقا گذاشتیم.»[78]
امام پس از اطلاع از كم و كیف ماجرا تصمیم به موضعگیری میگیرند. ولی ابتدا مكاتباتی با علمای شهرها و بلاد انجام میدهند و چون ایام جشن و چراغانی به مناسبت چهارم آبان (روز تولد شاه) نزدیك بود و اتفاقاً در آن سال چهارم آبان مصادف شده بود با بیستم جمادی الثانی (سالروز تولد حضرت زهرا و همچنین سالروز تولد حضرت امام) ایشان برنامه سخنرانی خود را برای این روز تعیین میكنند و به یاران و هواداران خود در شهرها و خصوصاً تهران ابلاغ میكنند. از این رو در این روز تعداد زیادی از مردم از شهرهای دور و نزدیك در اطراف منزل امام تجمع میكنند. منزل ایشان پر از جمعیت و باغات انار اطراف منزل ایشان همگی پر از افراد میشود.
ایتالله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود چنین میگوید: «من وقتی به منزل امام رسیدم كه هیچ راهی برای رفتن به داخل منزل وجود نداشت. حیاط منزل و حیاط كوچكی كه كنار این حیاط هست و تمام اتاقهای منزل مملو از جمعیت بود. جمعیت در كوچههای اطراف هم نشسته بودند. آن زمان از منزل امام كه رد میشدی، یك باغ بزرگی بود كه به باغ قلعه معروف بود. در این باغ هم جمعیت فراوانی نشسته بودند. از قبل برای صوت پیش بینی كرده بودند و بلندگوهای متعددی نصب نموده بودند تا همه مردمی كه در كوچهها و آن باغ حضور داشتند نیز سخنرانی امام را بشنوند. امام در درگاه اتاقشان و مشرف بر جمعیتی كه در حیاط حضور داشتند نشسته بودند و با استفاده از بلندگو خطابه بسیار تند و آتشین و در عین حال متقن و مستدلی ایراد كردند...».[79]
خبر سخنرانی امام به گوش دربار هم میرسد و برای جلوگیری از سخنرانی ایشان نمایندهای به قم اعزام داشت. ولی نتوانست به خدمت امام برسد. لهذا با فرزند ایشان ملاقات كرد و اظهار داشت:
«... آمریكا به منظور كسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت میكند و پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است كه هر گونه حمله به آن به مراتب خطرناكتر از حمله به شخص اول مملكت است! ایةالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد كنند باید خیلی مواظب باشند كه به دولت آمریكا برخوردی نداشته باشد كه خیلی خطرناك است و با عكسالعمل تند و شدیدی آن مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شاه، چندان مهم نیست».[80]
امام با توجه به پیام دربار به نقطه ضعف رژیم پی برده و نوك حمله بیاناتشان را مستقیم متوجه آمریكا نمودند. ساعت 30/8 صبح امام از منزل خارج شده و در میان مردم ظاهر شدند. حجةالاسلام سید حمید روحانی فضای آن روز را چنین ترسیم میكند:
«ساعت تقریباً 30/8 صبح را اعلام میكرد كه قائد بزرگ اسلام با چهرهای افروخته چشمانی از شدت خشم و خستگی و بیخوابی سرخ شده جبینی گره خورده و قیافه آراسته و جذاب در مقابل مردم ظاهر شد. تودهها با شعار صلوات نسبت به ایشان ابراز احساسات كردند. بسیاری با دیدن قیافهای افروخته و اندوهبار ایشان به گریه افتادند و آنگاه كه ایهی شریفهی «استرجاع» از زبان ایشان جاری شد صدای گریه و شیون در فضا طنین افكند و صدای گریه دل خراش تودهها با فرازهای جانسوز و طوفان خیزی كه پشت سر هم از دهان قائد بزرگ اسلام خارج میشد در هم آمیخت و حماسهها آفرید. شدت گریه تودهها به حدی بود كه بیم آن میرفت كه قلبها از كار بیفتد و روحها از كالبدها خارج شود! فرازهای طوفانبار:
قلب من در فشار است...
ناراحت هستم...
ایران دیگر عید ندارد
عید ایران را عزا كردند
ما را فروختند
عزت م پایكوب شد
عظمت ایران از بین رفت
و...
كه در آغاز نطق قائد بزرگ به گوش میرسید تاب و توان را از شنودگان میبرد، مردم را آشفته و از خود بیخود میكرد. شور و احساسات عصیان بار تودهها به حدی بود كه چندین بار سخنان ایشان چند لحظهای قطع گردید! و اگر سخنرانی ایشان قطع نمیشد میتوان گفت كه نفس مردمی كه تحت تاثیر سخنان شیوا و سازنده ایشان قرار گرفته بودند قطع میگردید. حال و وضع امام خمینی نیز در هنگام ایراد نطق سخت بحرانی بود چهره ایشان به حدی افروخته شده بود كه گوئی خون به صورت ایشان پاشیدهاند! رگهای گردن متورم و دهان ایشان كف كرده بود و از شدت ناراحتی و خشم قطرههای درشت عرق در آن فصل سرما از جبین جذاب و نورانی ایشان سرازیر بود و فریادهای جانسوزی كه از ته دل بر میكشیدند تنها قلبهای شنوندگان را میلرزانید و میخواست از جا بكند! بلكه بیم آن میرفت كه قلب خود ایشان نیز ـ خدای نخواسته ـ یكباره از كار بیفتد! و با وجود چنین شور و احساسات سخنانی كه در این نطق انقلابی بازگو ساخت میتوان گفت كه در طی نهضت ایشان تا آن روز بیسابقه بود و برای یك انسان عادی با پیش نویس قبلی كه از رو بخواند امكان ندارد كه بتواند اینگونه مرتب، دسته كرده و پشت سر هم ادا كند و برای یك نسل بلكه نسلهایی رهنمود باشد.
قائد بزرگ در این نطق تاریخی و انقلابی، موضع قاطع خود را در برابر بلوكهای شرق و غرب روشن ساخت اهداف و آرمانهای روحانیت را تا حدودی مشخص كرد و رهنمودهای غنی ژرف و پر محتوائی به نسل معاصر و نسلهای اینده داد».[81]
امام در این نطق پر شور پرده از نیات آمریكا و سر سپردگی شاه برداشتند و افشا گری نمودند. گوشههایی از نطق ایشان را میآوریم:
«قانونی در مجلس بردند در آن قانون اولا ما را ملحق كردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق كردند به پیمان وین كه تمام مستشاران نظامی آمریكا با خانوادههایشان، با كارمندهای فنیشان، با كارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر كس كه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی كه در ایران بكنند مصون هستند اگر یك خادم آمریكایی اگر یك آشپز آمریكایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور كند زیر پا منكوب كند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاكمه كنند! بازپرسی كنند! باید رود آمریكا! آنجا در آمریكا اربابها تكلیف را معین كنند! دولت سابق این تصویب را كرده بود و به كسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یك قیام و قعود، مطلب را تمام كردند و بازنفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا وُر در آنجا صحبتهایی كردند، مخالفتهایی شد،بعضی از وکلا هم مخالفتهایی كردند، صحبتهایی كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری كرد. ملت ایران را از سگهای آمریكا پست كردند. اگر چنانچه كسی سگ آمریكایی را زیر بگیرد بازخواست از او میكنند اگر شاه ایران را زیر بگیرد مرجع ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد هیچ كس حق تعرض ندارد چرا؟ برای این كه میخواستند وام بگیرند از آمریكا. آمریكا گفت این كار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام دویست میلیون دلاری تقاضا كردند... ایران خودش را فروخت برای این دلارها... ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی كرد در ازای وام 200 میلیون كه 300 میلیون پس بدهند.
نظامیان آمریكایی، مستشاران نظامی آمریكا به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملكت اشغال آمریكاست پس چرا اینقدر عربده میكشید پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید؟ اگر این مستشاران نوكر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان میكنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان میكنید. اگر نوكرند مثل سایر نوكرها با آنها عمل كنید. اگر كارمند شما هستند مثل سایر ملل كه با كارمندانشان عمل میكنند شما هم عمل كنید. اگر مملكت ما اشغال امریكاییست پس بگویید... ما زیر چكمه آمریكا برویم و چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟ آمریكا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریكا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر اما امروز سرو كار ما با این خبیثهاست، با آمریكاست. رئیس جمهور آمریكا بداند، بداند این معنا را كه مغفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما.
من به آنان كه به ظاهر مخالفت كردند، این حرف دارم به آنها، چرا آقا تو سرتان خاك ریختند چرا پا نشدید یقه آن مردك را بگیرید، همین من مخالفم و سر جای خود بنشینید و آن همه تملق بگویید؟ مخالفت این است؟ باید هیاهو كنید باید بریزید وسط مجلس به هم باید بپرید كه نگذرد و این مطلب، به صرف اینكه من مخالفم درست میشود؟! دیدید كه میگذرد پس نگذارید یك همچو مجلسی وجود پیدا كند از مجلس بیرونشان كنید. ما این قانون را كه در مجلس واقع شد قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. انیها خائنند به مملكت ایران، خائنند».[82]
همچنین امام یك اعلامیه مفصل هم صادر كردند كه به سرعت در كشور پخش شده و احدی هم دستگیر نشد در بخشی از این اعلامیه كه با ایه «نفی سبیل» (ان یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً) شروع شده بود، چنین آمده است:
«ایا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه میگذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریكا داد، قلم سیاه كشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ كشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتادهترین ممالك دنیا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت داگاههای ایران را پایمال كرد؟ به ننگینترین تصویب نامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت رای مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریكاییها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریكا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بكنند هر خیانتی بكنند پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد و دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارد، چرا؟ برای آنكه آمریكا مملكت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار.
امروز كه دولتهای مستعمره یكی پس از دیگری با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج میكنند و زنجیرهای اسارت را پاره میكنند مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله با لاف همردیف بودن با ممالك مترقیه، به ننگینترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهای بیحیثیت رای میدهد و ملت شریف ایران را پستترین و عقب افتادهترین ملل به عالم معرفی میكند و با سرافرازی هر چه تمامتر، دولت از تصویب غلط دفاع میكند و مجلس رای میدهد. از بعضی منابع مطلع به من اطلاع دادند كه این طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزی، تركیه، آلمان غربی پیشنهاد كردهاند و هیچكدام زیر بار این اسارت نرفتهاند، تنها دولت ایران است كه اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی میكند و آن را به باد فنا میدهد... آمریكاست كه به مجلس و دولت ایران فشار میآورد كه چنین تصویب نامه مفتضحی را كه تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال میكند تصویب و اجرا كنند. آمریكاست كه با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید».[83]
این سخنرانی همزمان با تصویب وام آمریكا به ایران صورت گرفت و بدین ترتیب شاه مزد كار خود را گرفت. در همین ایام از كاخ سفید فرمان تبعید امام خمینی صادر شد و شاه كه به شدت نگران بود و زیر بار نمیرفت بالاخره تسلیم شد. حسین فردوست در خاطرات خود در این خصوص مینویسد: «منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت كه یكی از آنها «كاپیتولاسیون» بود كه با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد...
همانطور كه منصور به دستور آمریكا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریكا بود. تصور من این است كه شخص محمد رضا به این كار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت شب قبل از تبعید امام محمدرضا در كاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شركت داشتند. منصور نخست وزیر نیز حضور داشت منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود كه منصور در موضوعی پافشاری میكند و محمدرضا موافق نیست. یكبار نیز شنیدم كه محمد رضا به منصور گفت: «چه اصراری دارید؟» بالاخره محمد رضا مرا خواست و با بیمیلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخست وزیر چه میخواهد؟» منصور مطرح كرد كه باید هر چه سریعتر ایتالله خمینی به تركیه تبعید شود. گفتم باید به پاكروان [رئیس وقت ساواك] گفته شود. گفت «تلفن كنید» تلفن كردم.. پاكروان گفت كه ایا میتوانم با شاه صحبت كنم؟ به محمد رضا گفتم او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت كرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی رئیس ساواك تهران به همراه نیروهایی از هوابرد به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به تركیه تبعید شدند»،[85]
«شب 13 آبانماه/1343 صدها كماندو و چتر باز مسلح خانه قائد بزرگ را در قم محاصره كرده از بام و دیوار وارد منزل شدند و جهت دستگیری ایشان به جستجوی و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند. امام خمینی كه در آن ساعت در یكی از اطاقهای اندرون به نماز و دعا مشغول بود از سر و صداها و جست وخیزها دریافت كه چكمهپوشان رژیم به منزل یورش آورده اند كه بیدرنگ لباس بر تن كرده خواست از در اندرون به بیرونی برود لیكن دری كه اندرون را به بیرونی متصل میساخت بسته و كلید آن كه در مضر خود ایشان بود در آن لحظه گم شده بود.
دژخیمان شاه پس از پرس و جو در بیرونی از آنجا كه دریافتند امام خمینی در اندرون به سر میبرد به درب اندرون یورش برده چون در را بسته یافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام خمینی چندین بار بانگ زد كه «وحشیگری در نیارید الان در را باز میكنم» لیكن مزدوران شاه بیتوجه به تذكر ایشان به مشت كوفتن و لگد زدن خود ادامه میدادند تا سرانجام قسمتی از در را شكستند!
امام خمینی كه از پیدا كردن كلید ناامید شده بود از در دیگر اندرون كه به كوچه باز میشد خارج شد و در وقت بیرون رفتن مهر امضای خود را به رسم امانت به «بانو خمینی» سپرد و فرمود «شما را به خدا میسپارم». كماندوها و دژخیمان شاه كه سراسر كوچه را اشغال كرده بودند به محض خارج شدن قائد بزرگ از منزل ایشان را محاصره كرده به ماشینی كه در درب منزل آورده بودند سوار كردند و ماشین با شتاب هر چه بیشتر به حركت در آمد.
پاسبانی كه در آن ساعت در جلو بیمارستان فاطمی پست داشت میگفت كه امام خمینی را از در منزل تا سر خیابان با ماشین فولكس واگن آوردند و سر خیابان سوار ماشین شورلتی كه از قبل آماده شده بود كردند و با ماشین شورلت به تهران بردند. پاسبان مزبور افزود: امام خمینی وقتی كه از ماشین فولكس پیاده میشد بیش از چهار صد نفر كماندو و چتر باز مسلح در اطراف ایشان و در محوطه گرد آمده بودند و ایشان با لبخند معناداری به مسئول ان گروه فرمود: «این همه قوا نمیخواست»!
ماشین حامل قائد بزرگ 140 كیلومتر راه قم ـ تهران را در مدتی كمتر از 90 دقیقه پیمود و به فرودگاه مهر آباد رسید و در آنجا سرهنگ مولوی كه پیش از رسیدن ماشین حامل امام خمینی حاضر شده بود بوسیله بیسیم با مافوق خود (كه از قربان، قربان گفتنهای او به دست میآمد كه طرف مخاطب او خود شاه میباشد) ارتباط بر قرار كرد و اظهار داشت كه مأموریت تا اینجا به خوبی صورت گرفته و تتمه آن نیز به زودی انجام میپذیرد!
هنوز آفتاب روز 13 آبانماه سر از افق بیرون نیاورده بود كه قائد بزرگ... به جرم دفاع از استقلال وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بیرون برده شد! آنگاه كه هواپیما... موتورها را روشن كرد یكی از مقامات به اصطلاح امنیتی پاسپورت قائد بزرگ را به دست ایشان داد و اظهار داشت كه شما اكنون به تركیه میروید و خانواده شما نیز به زودی به شما ملحق خواهند گردید...»[86]
یكی از نویسندگان امریكایی در مورد سالهای بعد از احیای كاپیتولاسیون مینویسد: «... تنها بین سال 1970 تا سال 1978 تعداد آمریكاییها از كمتر از 8 هزار به حدود 50 هزار نفر رسید. این سیل امریكاییها به ایران به مشكل جدی برای مقامات سفارت آمریكا در دهه 1970 تبدیل شد. یكی از مشكلترین مسائلی كه «ریچارد هلمز» سفیر آمریكا در اواسط دهه 1970 با آن مواجه شد موج غیر قابل كنترل آمریكاییهای آموزش ندیده و فاقد تداركات به ایران بود. با آغاز هجوم طلایی و افزایش قراردادها، حضور آمریكاییها نیز افزایش یافت... با گذشت زمان و افزایش تعداد، بخش روز افزونی از فرصت طلبان لاشخورهای مالی و افراد بیكار سر خورده كه اخیراً از آسیای جنوب شرقی بازگشته بودند، راه خود را به سوی ایران كج كردند... با واكنش منفی و مهاجم گونه كارمندان آمریكایی به جامعه ایران موج نفرت، نژادپرستی و نادانی به هم آمیخت. آنها ایرانیها را «كاكاسیا»، «گدا»، «بوگندو»، «بدوی»، «بیابان نشین» و فرهنگ آنها را «فرهنگ شتر» میخواندند.
در اواسط دهه 1960 رفتار بسیاری از آمریكاییها در ایران به موضوع بحث مهمی در این كشور تبدیل شد. با افزایش وقایع مختلف و با توهین و بد زبانی آمریكاییهایی كه بسیاری از آنها فاقد آمادگی یا آموزش برای زندگی در ایران بودند، شبكه ارتباط شخصی در خارج از شهرها بر اثر اظهار نظرهای انتقادی میزبانان ایرانی و توسعه احساسات ضد آمریكایی متزلزل شد. به تدریج گزارشهایی مربوط به شرارت، میخواری و خشونت در روزنامههای ایرانی ظاهر شده گزارش یک روزنامه ایرانی در مورد یك «آمریكایی چشم چران» بود كه به سوی یك زن ایرانی رفته و با شوهر وی دعوا كرده بود. این عبارت و عبارات دیگر نظیر «آمریكاییهای مست» و «آمریكاییهای عیاش» مرتباً در مكالمات ایرانیها در تهران و اصفهان ظاهر میگردید».[88]
«1ـ دولت كشورهای متحده بریتانیا از افراد تفنگداران سلطنتی جهت كمك به نیروی دریایی شاهنشاهی ایران در برقراری یك آموزشگاه كماندو و در تشكیل یك گردان كماندو فراهم خواهد نمود. تعداد و درجه افراد تیم تفنگداران سلطنتی منوط به ترتیباتی خواهد بود كه گاه به گاه مورد موافقت دولت شاهنشاهی ایران و دولت كشورهای متحده بریتانیا قرار میگیرد. اعضاء تیم مزبور به سمت اعضاء فنی و امور اداری وابسته به سفارت انگلیس خواهند بود و دارای امتیازات و مصونیتهایی میباشند كه به چنین اعضایی تعلق میگیرند».[89]
«بنا به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهر ماه 1343 (13 اكتبر 1964) راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریكا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (كاپیتولاسیون) از تاریخ 23/2/58 لغو شد».[90]
شش ماه بعد و درست در روزی كه امام بواسطه افشاگری و مخالفت علیه لایحه كاپیتولاسیون در 15 سال قبل به تركیه تبعید شده بودند، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به مقر اصلی آمریكائیان در ایران حمله برده و كاركنان سفارتخانه آمریكا را به محاصره خود درآوردند. این حادثه كه با پشتیبانی امام از آنها انقلاب دوم و انقلاب بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت ابهت آمریكا را در ایران و جهان شكست و پاسخی بود بر نیم قرن اهانت و تحقیر ملت ایران و آنچنان ابهت آمریكا را در جهان شكست و آمریكا را خرد كرد و شعار آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند را كه امام فرمود به اثبات رساند و براستی سیزده آبان 58 پایانی بود بر سالها ظلم و ستم آمریكائیان در ایران و مرهمی بود بر دل داغدیدگان و مسلمان واقعی و كسانی كه سالهای سال عزت و استقلالشان سركوب شده بود.
والسلام
منبع: سایت حوزه
/خ
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران كه در بهمن 1357 به پیروزی رسید حاصل مبرازات ملت اسلامی در ایران در طی قرون متمادی خصوصاً صد سال اخیر بود و برای بررسی علل وقوع این انقلاب باید حوادث و فشارهای حكومتهای این دوران خصوصاً دوره پهلوی مورد توجه قرار گیرد.
در طول تاریخ ایران خصوصاً در چند سال اخیر ملت ایران از دو جنبه در رنج بود و فشار سختی را متحمل شد. استبداد درونی و استكبار بیرونی؛ از یك طرف ملت تحت سلطه و حاكمیت سلاطین مستبد و خودخواه بود و از طرف دیگر دول استعمارگر سعی در استیلا و برتریجویی خود داشتند و از این بابت ملت ایران به شدت تحقیر شد. وجه بارز این استیلاجویی و برتریطلبی در حق كاپیتولاسیون بود كه به این كشورها داده شده بود، و جدا از اعمال این حق كه ظلم بیحد و حصری در حق ملت صورت میگرفت نفس تحقیر و كوچك شماری و وحشی قلمداد كردن این ملت بسیار سخت بود و بدین لحاظ برای فرزندان این آب و خاك احیای این حق سخت گران تمام شد.
امام میفرمایند: «تحمیل كاپیتولاسیون بر ملت مظلوم، بوسیله شاه مخلوع سابق از بزرگترین جنایات آمریكا بود»[36] بطوریكه میتوان انقلاب اسلامی و خصوصاً انقلاب دوم كه در فتح لانه جاسوسی آمریكا تبلور یافت را محصول آن دانست. چرا که امام میفرمایند: «تصرف لانه جاسوسی كه مورد تایید ملت قرار گرفت چیزی جز عكس العمل جنایات دولت آمریكا نمیتواند باشد».[37]
ما در این مقاله به بررسی معنی لغوی كاپیتولاسیون پرداخته و سپس نگاهی به تاریخچه كاپیتولاسیون در ایران و جهان و حوادث مربوط به پیشنهاد این مصوبه به دولت ایران، مراحل تصویب آن در مجلس شورا و سنای ایران و كیفیت اطلاع حضرت امام از تصویب آن؛ حوادث و پیامدهای این تصویبنامه و بالاخره پیروزی انقلاب و لغو این مصوبه خواهیم پرداخت.
معنی لغوی و اصطلاحی كاپیتولاسیون
مفهوم عام حقوقی كاپیتولاسیون عبارتست از پیمانهایی كه حقوق قضاوت كنسولی و حقوق برون مرزی را به كشور دیگری در قلمرو حاكمیت ملی كشور میزبان اعطا میكند.[40]
این اقتدار برون مرزی كه بر اساس قرار داد خاص یا استفاده از شرط دول كاملةالوداد بدست میآمد این توانایی را به اتباع بیگانه میداد كه از شمول قوانین جزایی و مدنی در قلمرو كشور میزبان خارج شوند.
تاریخ كاپیتولاسیون
در ایران اولین مرتبهای كه خارجیان توانستند بر اساس آن امتیازاتی را كسب كنند، دوران حكومت شاه عباس صفوی بود كه برادران شرلی انگلیسی فرمانی از پادشاه بدست آوردند و بعد از آن نیز قراردادهایی بین سلاطین ایران و دیگر كشورها امضاء شده كه صریحترین عهدنامهای كه به برقراری رسمی كاپیتولاسیون در ایران منجر شد عهدنامه تركمانچای است. این عهدنامه پس از شكست ایران از روسیه تزاری بین دو كشور امضاء شد و در فصل 7 و 8 این قرار داد به طور صریح و آشكار به موضوع كاپیتولاسیون و اعطای حق قضاوت كنسولی به روسیه پرداخته شده است. برای توضیح بیشتر هر دو فصل را در اینجا میآوریم:
«فصل 7: تمام امور متنازع فیه و مرافعاتی كه بین اتباع روس بوقوع میرسد موافق قوانین و رسوم دولت روسیه، فقط به رسیدگی و حكم سفیر یا كنسولهای اعلیحضرت امپراطور روس حل و فصل میشود و همچنین است اختلافات و دعاوی حاصله مابین اتباع روس و اتباع مملكت دیگر در صورتیكه طرفین به حكومت مشارالیه تراضی نمایند. اختلافات و مرافعاتی كه ما بین اتباع ایران و اتباع روسیه به ظهور میرسد، مراجعه به محاكم ایران شده، رسیدگی و صدور حكم آن باید در حضور مترجم سفارت یا كنسولگری بعمل آمده به این قبیل دعاوی كه بر وفق قانون ختم شده است، مجدداً رسیدگی نمیشود. اگر تجدید نظر لزوماً اقتضاء نمود باید به استحضار وزیر مختار یا «شارژدافر» یا كنسول روس در حضور مترجم سفارت و یا كنسولگری در یكی از دفتر خانههای اعلیحضرت شاهنشاه ایران كه در تبریز و یا تهران منعقد است تجدید رسیدگی به عمل آمده، حكم داده شود».
«فصل 8: هرگاه شخصی از اتباع روس با اتباع مملكت دیگری متهم به جرمی گردد، مورد هیچ تعرض و مزاحمت واقع نخواهد گردید مگر در صورتیكه شركت او در جرم مدلل و ثابت شود و در این صورت نیز در صورتی كه تبعه روس بشخصه به جرم متهم شود، محاكم مملكتی نباید بدون حضور مأموری از طرف سفارت یا كنسولگری بجرم مزبور رسیدگی و حكم دهند و هرگاه در محل وقوع جرم، سفارت یا كنسولگری وجود ندارد، كارگزاران آنجا مجرم را به محلی اعزام خواهند داشت كه در آنجا مجرم را محلی اعزام خواهند داشت كه در آنجا كنسولی یا مأموری از طرف دولت روسیه برقرار شده باشد، حاكم و یا قاضی محل استشهاداتی كه بر علیه و له شخص مظنون است تحصیل كرده و امضاء مینماید. این دو استشهاد كه بدین ترتیب نوشته شده و به محل محاكمه فرستاده میشود، نوشته معتبر دعوی محسوب خواهد بود، مگر اینكه شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را بطور شخص مقصر خلاف و عدم صحت آن را به طور واضح ثابت نماید. پس از اینكه كما هو حقه تقسیر شخص مجرم به ثبوت رسید و حكم صادر شد، مشارالیه به وزیر مختار یا كاردار یا كنسول روس تسلیم خواهد شد كه به روسیه فرستاده شود و در آنجا موافق قوانین سیاست شود».[42]
امتیاز تركمانچای، باب برخورداری از این حق را در كشورها باز كرد و كشورهای دیگری هم پس از آن به این حق دست یافتند كه بعضاً با انعقاد قرارداد و یا از طریق ذكر شرط كاملة الوداد صاحب حق كاپیتولاسیون در ایران شدند. پیامدهای این حق بسیار زیاد بود و كنسولهای خارجی به تدریج محدوده حمایت خود را گسترش داده و از اتباع کشور میزبان هم حمایت قضایی میكردند. ابتدا مترجم و خدمه كنسول و بعدها بتدریج افراد دیگری به بهانه هم مذهب بودن یا طرف معامله بودن یا سایر دلایل مورد حمایت قرار میگرفتند و با ارائه یك نامه از طرف كنسول از شمول دستگاه قضایی ایران خارج میشدند و بعداً این حمایت به قدری گسترش یافت كه در قبال اخذ پول از این نامهها میدادند و این سند باعث شده بود حتی رجال سیاسی كشور به سمت بیگانگان گرایش پیدا كنند و علناً تابعیت كشور خارجی را بپذیرند. دخالتها و مصونیتها كم كم به قدری گسترش یافت كه موجب بستنشینی در سفارتخانه گردید و یا با اختلاف اتباع چند كشور تمام حاكمیت كشور را تحت سیطره خواست بیگانگان قرار میداد، و اتباع كشور در اطراف سفارتخانههای خارجی جمع شده و هر گونه تخلف مجاز شمرده میشد. حتی كار بجایی كشیده شد كه صنیع الدوله وزیر مالیه ایران بدست یكی از اتباع روسیه كشته شد. اما قاتل او بدون هیچگونه تحقیق و محاكمهای حتی بر خلاف مقررات كاپیتولاسیون توسط روسیه از ایران خارج و به روسیه فرستاده شد.
سید مهدی فرخ در كتاب خاطرات سیاسی خود مینویسد: «حكومت كنندگان واقعی ایران سفرای روس و انگلیس بودند و كنسولهای این دو سفارتخانه نمایندگان جبّاری بودند كه میزدند و میسوختند و میكشتند و كسی را یارای مقاومت در مقابل آنها نبود».[43]
این روند ادامه داشت تا اینكه پس از انقلاب مشروطه یكی از خواستهای اصلی احزاب ایران حذف كاپیتولاسیون بود و مصوبات چندی در مورد لغو این امتیاز در دولتهای آن دوره به تصوب رسید[44] ولی هیچكدام جنبه عملی به خود نگرفت و دول صاحب امتیاز آنها را به رسمیت شناختند و درنهایت تزلزل و نابودی این امتیاز بوسیله عهدنامه مودت ایران و شوروی در سال 1921 ریخته شد كه در آن كلیه امتیازات دولت شوروی لغو گردید. در ماده 16 این عهدنامه آمده است:
«نظر به مندرجات مراسله دولت شوروی به تاریخ 26 ایون [ژوئن] 1919 راجع به ابطال قضاوت قنسولها، اتباع روسیه ساكن ایران و همچنین اتباع ایران ساكن روسیه از تاریخ امضاء این معاهده دارای حقوق مساوی با سكنه محلی بوده و محكوم قوانین مملكت متوقف فیها خواهند بود و به تمام كارهای قضایی آنها در محاكم محلی رسیدگی خواهد شد».[45]
پس از روی كار آمدن رضاخان در ایران و انقراض قاجاریه، انگلیسیها هم برای محبوبیت دولت جدید لغو این امتیاز را اعلام كردند و رضا شاه طی فرمانی (به تاریخ 6/2/1306) خطاب به مستوفی الممالك چنین نوشت:
«جناب اشرف رئیس الوزراء در این موقع كه تشكیلات جدید عدلیه شروع میشود، لازم میدانم اراده خود را در باب الغاء كاپیتولاسیون كه اهمیت آن از نقطه نظر حفظ شئون و حقوق و مملكتداردی كمال اهمیت است، خاطر نشان هیئت دولت نمایم كه از طرف دولت موجبات عملی شدن آن فراهم گردد. بنابراین جناب اشرف مأمور است كه موجبات این مقصود را فراهم سازد».[46]
و به این ترتیب این قانون استعماری لغو و در پیرامون لغو آن تبلیغات بسیار زیادی صورت گرفت و یكی از دستاوردهای بزرگ سلسله پهلوی قلمداد شد! و سالها جشن و پایكوبی كرده و این روز را جشن میگرفتند.
احیای كاپیتولاسیون
حضرت امام نیز در یكی از سخنرانیهای خود به این مسئله اشاره كرده و چنین فرمودند:
«... در زمان رضا شاه وقتی كه «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست كردند در تبلیغات كه بله دیگر «اعلیحضرت» به آنجا رسیدند كه لغو كردند كاپیتولاسیون را و چه كردند و فلان! مدتها روزنامهها و رادیوها و بساط، جشن این را گرفتند كه اعلیحضرت رضاشاه كاپیتولاسیون را لغو كرد! یك وقت آن طور هیاهو كردند و جشن گرفتند. آن روزی كه اعلیحضرت محمد رضا شاه خَلَفِ صِدقِ اعلیحضرت رضا شاه! آمد كاپیتولاسیون را برای اینها درست كرد، باز همین نزاع بلند شد كه ای چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی كردند! این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند آنها دیکته کنند اینها بنویسند كه چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمیشود كه «اعلیحضرت» كردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! [خنده حضار] وضع یك مملكتی اینطوری است كه میگویند خروس میگوید كه من بیچاره را در عزاخانه سر میبُرند در عروسی خانه هم سر میبُرند! [خنده حضار]»[48]
آمریكاییها نیز به خوبی از سابقه كاپیتولاسیون در ایران آگاه بودند. ولی با این حال دولت آمریكا در سال 1339 فشار خود را بر ایران افزایش داد و از طرف دولت ایران مقاومت صورت میگرفت. اما درسال 1340 همزمان با روی كار آمدن جان. اف كندی دولت ایران نتوانست بیش از این مقاومت بكندبالاخره تسلیم شد. جان. اف كندی كه از حزب دموكرات بر سر كار آمده بود شعارهای جدیدی مطرح نمود، مدعی اصلاحات بود لهذا بر دولت ایران هم فشار وارد میآورد و نخست وزیری علی امینی را بر شاه تحمیل كرد.
مأموریت اصلی علی امینی اصلاحات ارضی بود كه لایحه آن را در تاریخ بیستم دی ماه1340 به تصویب هیئت دولت رساند. بلافاصله پس از دو ماه از تصویب لایحه اصلاحات ارضی یعنی در بیست و هشتم اسفند 1340 سفارت آمریكا یادداشتی دیپلماتیك برای درخواست اعطای مصونیت به مستشاران آمریكایی تسلیم وزارت خارجه ایران كرد. متن درخواست آمریكائیها بدین شرح است:
«... این سفارت مایل است مذاكرات بسیاری را كه اخیراً بین نمایندگان دو دولت در رابطه با مشكلاتی با اهمیت روز افزون انجام شده است، متذكر شود. این مشكلات از این حقیقت ناشی میشود كه موافقتنامههای موجود به قدر كافی مسئله وضعیت اعضای هیئتهای مستشاری نظامی آمریكا در ایران را در بر نمیگیرد. در همین رابطه، دولت ایالات متحده معتقد است، نیل به یك تفاهم كلی در این زمینه برای زدودن هر نوع شكی و در نتیجه، سهولت در عملكرد مؤثر اعضای مستشاری، به نفع هر دو دولت خواهد بود. برای نیل به این هدف، سفارت مفتخر است پیشنهاد نماید كه این پرسنل از امتیازات و مصونیتهای مخصوص «كارمندان اداری و فنی» مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهایی كنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونیتهای دیپلماتیك كه در تاریخ 18 آوریل 1961 در وین امضاء شد برخوردار گردند. البته معلوم است كه پرسنل برجسته شخص مورد توافق دو دولت، امكان بهرهمندی از امتیازات و مصونیتهای «مأمورین سیاسی» را خواهند داشت.
سفارت همچنین پیشنهاد مینماید به منظور هماهنگی و تسهیل در امور اداری، اصل سابق الذكر در مورد هر فردی از پرسنل نظامی و یا كارمندان غیر نظامی وزارت دفاع ایالت متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها میباشند و حضور آنها در ایران بوسیله دولت شاهنشاهی ایران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.»[49]
با توجه به سرسپردگی امینی به آمریكا آنها انتظار تصویب فوری این درخواست را داشتند. ولی دكتر امینی كه سیاستمداری كهنه كار بود و از سوابق ننگین كاپیتولاسیون مطلع بود زیر بار چنین درخواستی نرفت و لهذا تا پنج ماه بعد كه بر سر كار بود چنین لایحهای را تصویب نكرد.
شاه خود نیز از این لایحه خشنود نبود و اصلاً از كندی و سیاستهای او راضی نبود بطوریكه در مصاحبهای در بعد از ترور او از دوران كندی به عنوان بدترین دوران حكومت خود یاد میكند. وی وقتی كه از رؤسای جمهور امریكا نزد او محبوب هستند نام میبرد از كندی حرفی نمیزند و در مصاحبهای از دوران كندی با تلخ كامی یاد میكند و میگوید:
«... دوران بد ما با شما سالهای 62ـ 1961 (41 ـ 1340) بوده است.» ولی حتی پیش از آن نیز دورانهایی بوده است كه آزادیخواهان بزرگ آمریكا با این تصور كه روش دموكراسی آنها راهی بینظیر و ممتاز است سعی داشتند با اصرار آن را به خورد دیگران بدهند و بعدها شاه اضافه میكند: «من پیام كندیها را كم و بیش به عنوان ضربهای از سوی امریكا به خودم تلقی میكنم».[50]
این مطالب میرساند كه دوران كندی از سخترین دوران سر سپردگی شاه بوده و شاید تحمیل كاپیتولاسیون هم یكی از این موارد بوده باشد.
با روی كار آمدن اسدالله علم كه بعد از قانع كردن كندی توسط شاه برای اجرای اصلاحات توسط خودش صورت گرفت این در خواست در دستور كار علم قرار گرفت. وی پس از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید ـ كه با تحریم امام و برخی علمای حوزه علمیه قم مواجه شد ـ بعد از گذشت یكسال از تاریخ درخواست آمریكا برای مصونیت اتباع خود در تاریخ 20 اسفند 1341 موافقت نموده و وزارت خارجه در یادداشتی به سفارت امریكا چنین مینویسد:
«وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت كبرای ایالات متحده اظهار و عطف به یادداشت شماره 203 مورخ 22 اكتبر 1962 راجع به پیشنهاد آن سفارت كبری در خصوص وضع اعضاء هیات مستشاری نظامی آمریكا در ایران و استفاده از مواد قرارداد وین مصوب 18 آوریل 1961 درباره مستشاران مزبور احتراماً اشعار میداد. نسبت به قسمت اخیر یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 آن سفارت كبری در خصوص اعضاء عالی رتبه هیأت مستشاری كه دارای گذرنامه سیاسی میباشند موافقت میگردد كه به نامبردگان وضع سیاسی داده شود تا بتوانند از مصونیتها و امتیازات مربوطه برخوردار شوند و در خصوص بقیه كارمندان هیاتهای مستشاری آمریكا نیز مطالعاتی در جریان است تا برای آنها نیز امتیازات و تسهیلات بیشتری فراهم گردد كه نتیجه آن بعداً به استحضار آن سفارت كبری خواهد رسید.
موقع را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم میشمارد».[51]
در این یادداشت دو نكته اساسی به چشم میخورد یكی عدم تسری مصونیت به خانواده مستشاران و دوم گذشت مدت طولانی برای ارسال پاسخ كه مفهوم خاصی در عرف دیپلماتیك دارد. و این نكته از چشم محققان آمریكایی مخفی نمانده است. ریچارد فاو در مورد جوابیه ایران میگوید:
«اگر چه این اولین روزنه بود ولی یك سال تمام طول كشیده بود تا ایرانیها چنین تصمیمی بگیرند. انسان ممكن است چنین نتیجه بگیرد كه اختیارات قضایی انحصاری چیزی نبود كه آنان مایل به اعطای آن باشند».[52]
در ابتدای سال 42 كه شاه كینه روحانیت را بواسطه مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تحریم رفراندوم انقلاب سفید به دل گرفته بود، دستور درهم كوبیدن مدرسه فیضیه را صادر كرد و سپس متعاقب سخنرانی امام در محكومیت حمله به فیضیه (در 13/3/42) كه مصادف با عصر عاشورا بود ایشان را دستگیر و تظاهرات هواداران امام را در 15 خرداد 1342 به خاك و خون كشید. آمریكاییها و شاه به شدت از وضعیت آن روز ترسیده بودند فردوست در خاطرات خود راجع به وحشت مستشاران از قیام پانزده خرداد مینویسد:
«... تا ظهر روز 15 خرداد هم محمد رضا و هم آمریكاییها و هم انگلیسیها تظاهرات را یك طرح براندازی وسیع و سازمان یافته میدانستند و بشدت دستپاچه بودند. در آن زمان یك مستشار آمریكایی در ساواك بود كه در اداره كل سوم كار میكرد و باهوشترین و مسلطترین فرد هیئت مستشاری آمریكا در ساواك بود صبح روز 15 خرداد كه در ساواك بودم افسر دفتر ویژه تلفنی اطلاع داد كه مستشار فوق با یك رادیو به دفتر مراجعه كرده و تقاضا دارد كه در دفتر بماند پاسخ دادم كه میتواند در اتاقی در دفتر باشد. یك مترجم نیز همراه او بود. وی تا ساعت 5 بعدازظهر در دفتر ماند و با كسب اجازه از من اطلاعات واصله از دفتر را دریافت و به سفارت آمریكا ارسال میداشت. به گفته افسر دفتر فوق مستشار فوق از وضع آن روز بسیار نگران بود... ساعت 5 بعدازظهر كه به وی اطلاع داده شد كه تظاهرات پایان یافته با خوشحالی دفتر را ترك كرد».[53]
پس از سركوب قیام پانزده خرداد و استقرار آرامش نسبی در كشور دستور برگزاری انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی صادر و انتخابات مجلسین در شهریور 1342 برگزار شد. یك روز قبل از افتتاح مجلسین یعنی در تاریخ 12 مهر 1342 دولت علم تصویب نمود، لایحهای برای اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریكا تهیه شده و به مجلسین ارائه گردد. این مطلب از طریق نامهای كه وزارت خارجه ایران در تاریخ 26/8/42 به سفارت آمریكا فرستاد، اعلام شد. در این نامه آمده است: «وزارت امور خارجه شاهنشاهی تعارفات خود را به سفارت كبری دولت ایالات متحده آمریكا اظهار و در مورد معافیت و مصونیت هیأتهای مستشاران نظامی دولت متحده امریكا در ایران احتمالاً به استحضار میرساند كه با توجه به درخواستی كه در یادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 به عمل آورده و مرقوم داشته بودند كه كارمندان هیأتهای مستشاری از امتیازات و مصونیتهای مربوط به كارمندان اداری و اعضا فنی «مشروحه در قرار داد منضم به قرار نهائی كنفرانس سازمان ملل متحده منعقد در وین در خصوص روابط و مصونیتهای سیاسی مصوب 18 آوریل 1961 برخوردار باشند و به بعضی از اعضای عالی رتبه این هیأتها به موجب قراردادی بین دو دولت وضع مأمور سیاسی داده شود تا از مصونیتها و امتیازاتی كه قرار داد مزبور برای این طبقه در نظر گرفته، متمتع گردند و به خاطر حفظ مصالح اداری و حفظ اتحاد شكل در مورد هر یك از مستخدمین نظامی و یا كشوری وزارت دفاع ایالات متحده و اعضای خانواده همراه او به شرطی كه حضور آنان در ایران با موافقت دولت شاهنشاهی باشد اصل فوق الذكر قابل اجرا باشد»، مطالعات لازم به عمل آمد و نتیجه این مطالعات به استحضار آن سفارت كبری رسید كه قرارداد بین المللی وین پس از تصویب از طرف قوه مقننه ایران شامل اعضای هیأتهای مستشاری نظامی دولت ایالات متحده در ایران كه در استخدام وزارت جنگ ایران میباشد، نخواهد گشت و برای این كا مجوز جداگانه لازم است و علیهذا قرار شد هنگام تقدیم موافقتنامه بین المللی وین به مجلسین، شرح لازم نیز ضمیمه شود كه رئیس و اعضای هیأتهای مستشاران نظامی در ایران از مزایا و مصونیتها و معافیتهائی كه برای «كارمندان اداری و فنی» موضوع بند ماده اول موافقتنامه مورد بحث پیش بینی شده برخوردار باشند، و البته شمول این مزایا و معافیتها بسته به تصویب مجلسین خواهد بود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی خوشوقت است اكنون به استحضار آن سفارت كبری برساند كه هیات محترم وزیران به موجب تصویب نامه مورخ 13/7/1342 با این پیشنهاد موافقت فرمودهاند و قرار است كه هنگام تقدیم موافقتنامه وین منعقد در 18 آوریل 1961 به مجلسین این یاددادشت و یادداشتی كه آن سفارت كبری، در پاسخ مرقوم خواهند داشت نیز برای تصویب ضمیمه شود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی موقع را برای تجدید احترامات مغتنم میشمارد».[54]
در این یادداشت چند مطلب جلب نظر میكند:
الف. رد درخواست آمریكا برای اعطای مصونیت بر اساس كنفرانس وین
ب. مصونیت به خانواده مستشاران اعطا شده بود
ج. احاله مطلب به مجلسین و در حقیقت فرار دولت از تصویب آن
این مطلب ترس دولت و دولتمردان ایران را از تصویب این لایحه میرساند و نشان میدهد كه تا چه حد همگی از انتساب این عمل به خود واهمه داشته و یا حداقل برای آبروی سیاسی خود خطرناك میدانستهاند.
به فاصله كوتاهی از ارسال این یادداشت به وزارت خارجه آمریكا «كندی» ترور شد و معاون وی «لیندون جانسون» بر سر كار آمد و باعث گردید سیاستهای آمریكا در خصوص ایران تغییر كلی پیدا كند. اولین اقدام امریكا در خصوص ایران تصویب طرحی بود كه بر اساس آن ایران میتوانست طرح بود كه بر اساس آن ایران میتوانست 200 میلیون دلار اسلحه و مهمات از امریكا خریداری كند. این وامی بود كه بانكهای خصوصی آمریكا با دریافت بهره پرداخت میكردند و فقط دولت آمریكا تضمین این پرداخت را كرده بود. ولی بهای موافقت رئیس جمهور امریكا با ارسال این مهمات به ایران موافقت ایرای با كاپیتولاسیون و گسترش آن به اندازهای كه شامل پرسنل نظامی آمریكا و خانوادههایشان هم بشود، بود. بر همین اساس سفارت آمریكا در یاددادشت شماره 299 مورخ 27/9/42 میگوید: «طبق برداشت سفارت، عبارت «اعضاء هیئت مستشاری آمریكا در ایران» در برگیرنده پرسنل نظامی و غیر نظامی آمریكا عضو وزارت دفاع آمریكا و بستگانشان كه اهل خانه آنها میباشند و در ایران بر طبق قرار دادها و توافقهای بین دو طرف مستقر هستند، میباشد».[55]
امام خمینی در خصوص تصویب این لایحه و تصویب وام دویست میلیون دلاری آمریكا میگویند: «دولت سابق این طرح را تصویب كرده بود و به كسی نگفت دولت حاضر این تصویبنامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یك قیام و قعود مطلب را تمام كرد و باز نفسشان در نیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را به مجلس شورا بردند، در آنجا صحبتهائی شد بعضی از وكلا مخالفتهائی كردند، لیكن مطلب را گذارندند، با كمال وقاحت گذارندند دولت با كمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری كرد، ملت ایران را از سگهای آمریكائی پستتر كردند! اگر كسی یك سگ آمریكائی را با اتومبیل زیر بگیرد او را بازخواست میكنند. حتی اگر شاه ایران یك سگ آمریكائی را زیر بگیرد مورد بازخواست قرار میگیرد ولی چنانچه یك آشپز امریكائی شاه ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد كسی حق تعرض ندارد. چرا؟
برای اینكه میخواستند وام بگیرند آمریكا خواست كه این كار انجام شود بعد از چند روز یك وام دویست میلیون دلاری از آمریكا تقاضا كردند، مورد تصویب قرار گرفت كه در ظرف 5 سال، مبلغ مزبور را به دولت ایران بپردازند و در ظرف ده سال، 300 میلیون دلار باز پس بگیرند. میفهمید یعنی چه؟!
دویست میلیون دلار ـ هر دلاری 8 تومان _ در ظرف 5 سال به منظور هزینههای نظامی به دولت ایران وام بدهند و در ظرف ده سال 300میلیون دلار پس بگیرند. یعنی صد میلیون دلار ـ 800 میلیون تومان ـ از ایران در ازاء این وام سود بگیرند. مع ذالك ایران برای این دلارها خودش را فروخت، استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمر حساب كرد ملت مسلم ایران را در دنیا از وحشیها عقب ماندهتر معرفی نمود!».[56]
پس از انتخابات مجلس 21 كه در آن حزب ایران نوین به رهبری حسنعلی منصور اكثریت پارلمانی را به دست آورده بود. دولت
علم باید استعفا میكرد تا منصور نخست وزیر شود. ولی دولت میبایست قبل از استعفا كلیه مصوبات خود را به مجلسین برای تصویب مجدد ارائه كند. اما علم لایحه كاپیتولاسیون را در روزهای پایانی نخست وزیری خود به مجلس فرستاد تا در ایام نخست وزیری او این لایحه در مجلس طرح نشود كه موظف به دفاع از لایحه مذكور باشد این موارد همگی حاكمی از وحشت دولتمردان شاهنشاهی از واكنش مردم و پرهیز داشتن از مخدوش شدن چهرهشان بواسطه تصویب چنین لایحهای در زمان صدارت آنهاست. آش بقدری شور هست كه خود آمریكائیها در خصوص تصویب این لایحه و گستره مصونیت سیاسی ـ قضایی مطروحه در آن چنین اعتراف میكنند: «... كاپیتولاسیون اشتباه مصیبت باری است كه منافع آمریكا را دچار مشكل خواهد نمود. این عمل ناشیانه و زشت، نشانهی از رفتار خشن و احمقانه امپریالیسم است ولی با این همه ما آنقدر فشار آوردیم تا به اجرا درآمد... مردم نسبت به این خبر واكنشی تلخ و خشمآگین از خود نشان دادند... فقط معدودی از پژوهندگان آمریكائی و ناظران امور دریافته بودند كه آنچه واقع میشود در دراز مدت صورت پر اهمیتی خواهد گرفت... بر خلاف قرارداد كاپیتولاسیون كه بیشتر در برگیرنده نظامیانی بود كه در فراسوی دریاها خدمت میكردند، در تنظیم نوع ایرانی آن بطور استثنائی به ایالات متحده اجازه داده شده بود تا در تمام موارد و در مورد تمام كارمندان (حتی غیر نظامی) تنها از حوزه قضائی خود (آمریكائی) استفاده كنند ولو اینكه افراد مسؤول در آمریكا نخواهند این كار را انجام دهند...
این مشكل از قرار داد كه بین ایران و آمریكا منعقد شده بود به استثناء مواردی از آن در آلمان غربی، در هیچ یك از كشورهای دیگر سابقه نداشت و خصوصاً به لحاظ كاربرد، بسیار گسترده مینمود. زیرا هر گونه نظارت قانونی ایرانیان را بر گروههای آمریكایی مستقر در ایران، كه دائماً نیز رو به فزونی بود، بی اثر و خنثی میكرد و این میتوانست به خویشان و بستگان آنها نیز بسط یابد...
موضوع مصونیت قضائی بیگانگان در داخل ایران همواره برای ایرانیان حساسیت برانگیز بوده است...»[57]
تصویب كاپیتو لاسیون
در تابستان سال 1343 شاه به آمریكا سفر كرد و به گرمی از سوی لیندون جانسون مورد استقبال قرار گرفت امام در بیانات خود راجع به دیدار شاه با جانسون مطلبی میفرمایند كه ذكر آن خالی از لطف نیست. ایشان میفرمایند: «... خود من در عكسی كه در روزنامه انداخته بودند ـ كه باز هم هر وقت من فكر میكنم تأثرم هست كه وقتی كه رفته بود محمد رضا در امریكا ـ زمانی بود كه جانسون رئیس جمهوری بود ـ عكس كه انداخته بودند من دیدم كه جانسون ایستاد بود و در سر جای خودش، ایستاده بود و عینكش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جای دیگر نگاه میكرد حتی تو روی او نگاه نمیكرد و این مثل یك ادم بندهای در مقابل او ایستاده بود!...»[58]
با این حال به او فهمانده شد كه دریافت كمك مالی از امریكا در گرو وضع مقرراتی برای مصونیت مستشاران آمریكایی در ایران است و شاه قول مساعد داد در حقیقت 200 میلیون دلار قیمت شاه برای اعطای امتیازات دیپلماتیك به نظامیان آمریكایی در ایران بود. پس از بازگشت شاه از آمریكا این لایحه در دستور كار مجلس سنا قرار گرفت. در ایامی كه مجلس سنا تعطیلی تابستانی را طی میكرد. نمایندگان برای تشكیل جلسه فوق العاده احضار شدند تا لوایح فوری را بررسی كنند. شیوه تصویب لایحه در مجلس سنا بسیار جالب و اصف انگیز است.
تصویب لایحه در مجلس سنا
«البته مقدور هم بود كه ما فردا جلسه فوق العاده تشكیل بدهیم ولی چون كار بسیار مختصری است اجازه بفرمائید الان تمامش كنیم».[60]
منصور هم در تقاضا برای فوریت طرح این لایحه نسبت به لوایح دیگر میگوید: «نسبت به لایحه دیگر (كاپیتولاسیون) استدعای فوریت میكنم برای اینكه بشود امشب چون یك مطلب كاملاً ساده و عادی است تصویب بشود».[61]
لایحه پیشنهادی دولت به مجلس سنا بدین شرح است:
لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی امریكا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قراد داد وین
ماده واحده: با توجه به لایحه شماره 18ـ2291ـ2157ـ25/11/1342 دولت و ضمائم آن كه در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده به دولت اجازه داده میشود كه رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران كه به موجب موافقتنامهای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند از مصونیتها و معافیتهایی كه شامل كارمندان اداری و فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرار داد وین كه در تاریخ هجدهم اوریل 1961 مطابق بیست و نهم فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است میباشد ـ برخوردار نماید».[62]
میرفندرسكی معاون وزیر خارجه در توجیه این لایحه چنین میگوید: «... شاید در نظر اول خیلی گران بیاید كه ما برای یك عده خارجی در ایران تقاضای مصونیت و معافیت بكنیم ولی این مصونیتها و معافیتها را ما به خاطر آن خارجیها تقاضا نمیكنیم. ما برای خاطر خدمتی تقاضا میكنیم كه آنها برای ما انجام میدهند. پس از اینكه زیاد برای این موضوع فكر كردیم و مشاوره كردیم با دستگاههای مختلف مملكت؛ به این نتیجه رسیدیم كه اعطای این مصونیتها و این مزایا ضرری برای دولت شاهنشاهی ندارد و معافیت مالیاتی است كه از حقوق آنها مالیات گرفته نشود یا برای مسكن و تغذیه معاف داشته باشند مهم نیست. بعلاوه این نظر چیزی نیست كه ما تنها كرده باشیم، دولتهای دیگر هم كردهاند. دولت تركیه هم كرده دولت یونان هم كرده این مستلزم همكاری است كه ما با دولت آمریكا داریم و اگر فرض بفرمائید كه ما این را به دولت دیگری بدهیم، این صحیح نیست برای اینكه با دولت دیگری نه قرار داد دفاعی دو جانبه داریم و نه دولت دیگری را در دفاع از مملكت خودمان در مساعی كه برای دفاع از مملكت خودمان داریم، اینطور شریك كردهاید...»[63]
و به هر ترتیب در ساعت 12 شب ایگیری صورت گرفت و با اكثریت به تصویب رسید. نكته جالب توجه در جریان تصویب این لایحه در مجلس سنا و مجلس شورای ملی این است كه مقامات وزارت خارجه ایران به جای اینكه حافظ منافع ملت ایران باشند سعی داشتند با مشاوره و همكاری با آمریكائیان لایحه كاپیتولاسیون هر چه سریعتر و بدون درد سر تصویب شود و مقامات آمریكایی در مورد شیوه دفاع از لایحه به آنان دستور میدادند. یكی از مشاوران سفیر آمریكا (به نام جان آرمیتاژ) در نامهای به سفیر چنین میگوید:
«ما هم اكنون زمزمههایی در ارتباط با سؤالات و یا اعتراضات احتمالی در مجلس میشنویم و میرفندرسكی كه وظیفه انجام این امر از طرف وزارتخانه به او واگذار شده همه اطلاعاتی را كه ممكن است مفید واقع شود از ما درخواست كرده است».[64]
«من متوجه شدم كه میرفندرسكی در سنا از مستشاران آمریكایی به عنوان افرادی كه در استخدام دولت شاهنشاهی ایران هستند» یاد كرده است. معتقدم كه در مذاكرات بعدی خود با میرفندرسكی مفید خواهد بود اگر بتوانید:
1. خاطر نشان سازید كه استفاده از عبارت «در استخدام دولت ایران» به هنگام حضورش در مجلس خلاف مصلحت خواهد بود؛ برای اشاره به مستشاران باید متذكر شود كه انها به درخواست صریح دولت ایران در این كشور حضور دارند.
2. از وی تضمین بگیرید كه این لایحه همانطور كه در معاهده مصوبه سنا بیان شده قابل اجرا برای پرسنل نظامی و غیر نظامی امریكا در ایران خواهد بود».[65]
تصویب لایحه در مجلس
مذاكرات و مخالفتهای در این جلسه به خوبی بیانگر نارضایتی و نگرانی نمایندگان مجلس است و در نهایت این لایحه با اكثریت شكننده و ناجیز 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف به تصویب رسید. در حقیقت نیمی از اعضای حزب ایران نوین كه تحت نفوذ نخست وزیر بوده و باید از حزب اطاعت كنند یا در جلسه حضور نیافته و یا رای مخالف دادند. و تعداد 15 نفر از نمایندگان نیز در مخالفت با لایحه صحبت كردند.
حضرت امام این مخالفتها و رای ندادنها را واقعی ندانسته و میفرمایند: «... ظاهر آن است كه تمام مذاكرات صحنهای بیش نبوده است... و اگر با دستور مقامات امنیتی نبود جرأت این نحو مذاكرات نداشته و بعد هم سالم نمیماندند...»[66]
متن لایحه و اشكالات اساسی كه بر لایحه وارد شد عبارتند از:
«ماده واحده ـ با توجه به لایحه شماره 18/2291/2157 ـ 25/11/1342 دولت و ضمائم آن كه در تاریخ 21/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده، به دولت اجازه داده میشود كه رئیس و اعضای هیاتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران كه به موجب موافقتنامههای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند، از مصونیتها و معافیتهایی كه شامل كارمندان اداری فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین كه در تاریخ هجدهم آوریل 1961 مطابق بیست و نهم فرودین ماه 1340 به امضاء رسیده است میباشد برخوردار نماید. ـ مخبر كمیسیون امور خارجه ـ فتح الله ما فی».[67]
اشكالات متعددی به هنگام بررسی این لایحه بر آن وارد گردید كه اهم آن به شرح زیر است:
«1. این لایحه با چند اصل از اصول قانون اساسی مشروطه تعارض داشت:
الف. مخالفت با اصل ششم متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «جان و مال اتباع خارجه مقیمین خاك ایران مأمون و محفوظ است مگر در مواردی كه قوانین مملكتی استثناء كند.»
ب. مخالفت با اصل 11 متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «هیچكس را نمیتوان از محكمهای كه باید درباره او حكم كند منصرف كرد...»
ج. مخالفت با اصل 71 متمم قانون اساسی كه بیان میداشت: «دیوان عدالت عظمی و محاكم عدلیه، مرجع رسمی تظلمات عمومی هستند».
2. با توجه به محتوای این لایحه كه در ارتباط با امور قضایی و نظامی بود طبق ایین نامه مجلس شورای ملی میبایست این لایحه درابتدا در كمیسیون نظام (دفاع) بررسی گردد و بعد از آن در جلسه علنی مجلس مطرح شود اما بر خلاف ایین نامه داخلی مجلس این لایحه به كمیسیون امور خارجی رفته و سپس به جلسه علنی آمده بود.
3. با توجه به مفاد بند (و) كوانسیون وین كه این لایحه به آن استناد كرده بود خانواده و بستگان و حتی خدمه مستشاران نیز تحت پوشش مصونیت قرار میگرفتند.
4. با توجه به ماده 47 كنوانسیون وین كه بیان میداشت: «كشور پذیرنده در اجرای
مقررات این قرار داد به تبعیض بین كشورها قائل نخواهد شد»، امكان تسری مصونیت به مستشاران و متخصصان سایر كشورها وجود داشت.
5. مصونیت كنوانسیون وین در مواد29 تا 35 این كنوانسیون درج گردیده است اما به هنگام طرح لایحه كاپیتولاسیون در مجلسین ایران كه منضم به كنوانسیون وین گردیده بود، ماده 32 این كنوانسیون چاپ نشده بود. این مسئله نیز مورد اعتراض چند تن از نمایندگان قرار گرفت.»[68] در حین بررسی لایحه در مجلس پیشنهادات زیادی هم مطرح گردید كه به جز یك مورد ما بقی رای نیاورد. این پیشنهادات عبارتند از:
«1. پیشنهاد بازگشت لایحه به كمیسیون دادگستری و نظام جهت بررسی مجدد (رد شد)
2. پیشنهاد اعطای مصونیت به مستشاران آمریكایی برای مدت یك سال (رد شد)
3. پیشنهاد استثنای درجه داران امریكایی از اعطای مصونیت (رد شد)
4. پیشنهاد اعطای مصونیت متقابل از طرف دولت آمریكا به ایرانیانی كه در خدمت آن دولت هستند (رد شد)
5. پیشنهاد اجرای این قانون، مادامی كه اجرای آن اثر سوئی در روابط ایران و سایر دول نگذارد (رد شد)
6. پیشنهاد موكول كردن ادامه مذاكرات به دو روز بعد (رد شد)
7. پیشنهاد رایگیری مخفی (طبق ایین نامه پذیرفته شد)[69]
كاردار وقت سفارت آمریكا روز پس از رایگیری گزارشی به واشینگتون مخابره میكند كه خواندنی است:
«مجلس، دیروز كنوانسیون وین و لایحه وضعیت در رابطه با پرسنل نظامی ایالات متحده را با 74 رای موافق در مقابل 61 رای مخالف تصویب كرد. این تفاوت آراء بطور تاسف باری ناچیز است... نكته قابل توجه این است كه رهبری حزب ایران نوین، كنترل خویش را بر روی تعداد قابل ملاحظهای ار هوادارانش از دست داد. در حال حاضر مجلس 188 نماینده دارد كه 138 تن از آنها از اعضای حزب ایران نوین میباشند. به نظر میرسد نزدیك به 50 نفر از وكلای حزب ایران نوین غایب بودهاند... مشكل بتوان دریافت كه چند نفر از آنها عمداً حضور نیافتند. اما مطمئناً همه وكلای غایب و حزب ایران نوین در جای دیگری كار نداشتند».
«از آغاز بحث نخست وزیر موضعی دفاعی داشت... «منصور» ظاهراً فكر میكرد كه تنها با مخالفتی معمولی ـ كه با وجود اكثریت وكلای حزب ایران نوین قابل كنترل است ـ روبرو خواهد شد. واقعیت این است كه تعدادی از هواداران دولت یا با رای منفی و یا با غیبت عمدی از پشتیبانی آن خودداری كردند. بعد از اعلام نتایج رایگیری دولت با شوك ناخوشایندی روبرو شد. قبل از رایگیری، ضیایی به ما گفته بود كه حزب ایران نوین تنها دو یا سه رای منفی را انتظار دارد.»
«ظاهراً دولت به غلط احساس كرد از آنجایی كه مخالفان نمیخواهند لایحه به رای گذاشته شود، مخالفتشان نباید قوی باشد».[70]
تاوان رای ندادن بعضی از مجلسیان
«حزب ایران نوین، در ادامه تحقیقات خود پیرامون رایگیری 13 اكتبر در مورد لایحه وضعیت به این نتیجه رسیده است كه باید حدود 20 نفر از اعضایش علیه دولت رای داده باشند. تاكنون یكی از نمایندگان حزب «غلامرضا مبین» از حزب اخراج شده است و انتظار میرود كه تعداد بیشتری اخراج شوند.»
«منصور تصادفاً نزد ما تایید كرده است كه در میان تصفیه شدگان از حزب ایران نوین شخصاً مقامات سابق اصلاحات ارضی بودند كه از قرار معلوم نسبت به پذیرش نفوذ ارسنجانی آمادگی خاصی دارند».
«حزب ایران نوین مشخص ساخت كه تعداد افراد تصفیه شده نزدیك به 20 نفر است نه 10 نفر».[71]
نكته جالب توجه اینكه سناتورها از اینكه لایحهای چنین خفتبار را بدون هیچگونه بحثی تایید كردهاند بسیار خجل شده بودند و در صدد بودند با تصویب پیشنهاد اصلاح لایحه در مجلس شورای ملی آن را به مجلس سنا برگردانند و در آنجا با اصل آن مخالفت كنند. در این باره كاردار سفارت آمریكا چنین گزارش میدهد:
«حقیقت دیگری كه از میان مذاكرات اخیر آشكار شده این است كه با فرار از سختترین تنگناهایی كه قابل باور نبود، از مصیبتی همه جانبه اجتناب شد. طبق گفته نخست وزیر، حركتی هماهنگ در جریان بود كه این لایحه اصلاح گردد تا بدین وسیله به سنا اعاده شود زیرا از این راه، شریف امامی و گروهی از سناتورها با خوشحالی خواهند توانست تا وجهه از دست رفته خود را در نظر مردمی كه احساس میكردند سنا لایحه ر ابه سرعت تصویب كرده است بدست آورند. این مسئله منطقی بودن تصمیم ما (مقامات سفارت امریكا) را در این مورد تایید میكند كه قبول عبارات نسبتاً بد لایحه مصوبه سنا، بهتر از قبول خطر برای هر گونه تلاشی جهت اصلاح لایحه كه احتمالاً منتهی به یك بن بست كامل میشد بود».[72]
آمریكائیها هم با اینكه میزان مصونیت در لایحه را محدود میدانستند و قصد بازگشت دادن لایحه به مجلس سنا را داشتند ولی بواسطه همین وضعیت از نظر خود عدولكردند.
اعترافات امریكائیان پس از تصویب
«از جمله اتهامات وارده به منصور و وزارت امور خارجه این است كه آنها با كاربرد كنوانسیون وین در مورد پرسنل نظامی آمریكا در ایران امتیازات بیشتری از آنچه كه ما از طریق قراردادهای مختلف وضعیت نیروها (SOF) در دیگر كشورها بخصوص در كشورهای تركیه و پاكستان به دست آوردهایم به ما دادهاند. البته این مسئله تا حدی صحت دارد. در شرایط فعلی، دولت منصور در موقعیت نامناسبی قرار گرفته به نحوی كه مجبور است به افراد مطلع از جمله حقوق دانان ایرانی توضیح دهد كه چرا قضاوت در تمام دعاوی جنایی در ایران، به دادگاههای ایالات متحده واگذار شده است. در حالی كه مشخص است كه... موافقتنامههای وضعیت نیروها دارای عباراتی است كه مستلزم لغو مصونیت در مواردی با «اهمیت ویژه» میباشد. علیرغم این مسئله ترتیباتی كه از سوی پارلمان ایران مقرر شده این چنین شرطی را در برندارد».[73]
جیمزبیل در مقاله خود با اشاره به بیسابقه بودن چنین امتیازاتی برای آمریكائیان مینویسد: «برخلاف موافقتنامه وضعیت نیروها كه بر اكثر نظامیان آمریكایی در خارج از كشور حاكم است، ترتیبی كه در ایران داده شد به آمریكا حق انحصاری تعقیب جرائم تمامی پرسنل در تمامی مواقع میبخشید. ایران از حق خود برای تعقیب قانونی مجرم (حتی اگر مقامات آمریكایی تصمیم گیرند از اینكار خودداری كنند) صرفنظر كرده است... موافقتنامه ایران و آمریكا در مورد وضعیت نیروها بیسابقه بود. این موافقتنامه، اجرای ویژه و سخت این ایده بود. زیرا هر گونه كنترل قانونی ایران بر گروه نظامی رو به رشد آمریكایی در این كشور را ناممكن میساخت. و علاوه بر این ایده اولیه را گسترش داده شامل گماشتگان نیز میشد. مسأله مصونیت و عدم فرمانبرداری از قوانین از سوی خارجیان همواره برای ایرانیان كه كشورشان را قربانی كاپیتولاسیون تحمیلی انگلیس و روس از سال 1828 تا 1928 میدانستند، مسأله حساسی بود.»[74]
یانگ استاد دانشگاه هاروارد چنین میگوید: «... موافقتنامه وضعیت نیروها اشتباه فجیعی برای منافع آمریكا در ایران بود و این قانون سنگین به عنوان نشانه فاحش امپریالیسم تفسیر میشد. با این همه ما برای اجرای آن پافشاری كردیم.»[75]
آگاهی امام خمینی از تصویب لایحه
به هر حال امام در شهر قم باقی ماندند كه شاید هم به دلیل بیخبر نماندن از اوضاع مملكتی بوده است. چون در آن موقعیت ایشان پرچمدار روحانیت بوده و همه چشمها به ایشان دوخته شده بود و نیز خود ایشان احساس كرده بودند حركتهایی و جریانهایی در صدد برنامه ریزی و توطئه علیه كشور و اسلام هستند. و در یكی از صحبتهای قبلی خود به این نكته اشاره نمودهاند:
«آقایان توجه داشته باشند كه با وضعی كه پیش آمده اینده تاریك، و مسئولیت ما سنگین و دشوار میباشد. حوادثی كه اكنون در جریان است اساس اسلام را به خطر نابودی تهدید میكند. توطئه حساب شدهای علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران تنظیم شده است...»[76]
امام پس از اطلاع از اصل جریان افرادی را مأمور میكنند تا متن لایحه و دفاعیات نمایندگان در مجلس و ملحقات آن را بدست بیاورند. افرادی مانند آقای هاشمی رفسنجانی و مهدی عراقی به دنبال این مسئله روانه میشوند و بالاخره این بدست ایشان میرسانند. در رابطه با طریقه رساندن متن لایحه و دفاعیات نمایندگان حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود میگوید: «با خبر شدیم كه در مجلس رژیم لایحهای در مسیر تصویب است كه در آن به مستشاران آمریكایی امتیازاتی داده میشد، در پیگیری این خبر زمینه جدیدی فراهم شد برای مبارزه امام، امام چند نفری را مامور تحقیق در مورد جزئیات این خبر كردند كه یكی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبانی پیام امام را رساندم گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هر چه بیشتر و دقیقتر میخواهیم. آقای بهبهانی از طریق یكی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را بدست آورد و به من داد. من دو روز در تهران ماندم و متن مذاكرات مجلس و جزوه كنوانسیون وین را تهیه كردم. اخباری ر ا هم مرحوم تولیت در اختیار من گذاشت كه مجموعاً اطلاعات كاملی بردم خدمت امام».[77]
در همین رابطه شهید حاج مهدی عراقی در خاطرات خود میگوید: «در اواخر شهریور بود كه یكی از رفقایی كه ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد كه یك لایحه را دولت میخواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار آمریكایی كه بعداً به همین نام كاپیتولاسیون مشهور شد. این مساله آمد با آقا (امام خمینی(ره)) مطرح شد. اما اینجوری قبول نكردند. گفتند تا مدرك نباشد ما نمیتوانیم روی آن حرف بزنیم شما اگر بتوانید مدركش را تهیه كنید تا این شد كه لایحه آمد در مجلس و عدهای مخالفت كردند با لایحه، ما فرستادیم صورت جلسهای که در مجلس بود از روی آن صورتجلسه فتوكپی كردند، همین صورت جلسه را خارج كردیم هم از مجلس شورا و هم از جلس سنا. جفت این صورت جلسهها را در اختیار آقا گذاشتیم.»[78]
امام پس از اطلاع از كم و كیف ماجرا تصمیم به موضعگیری میگیرند. ولی ابتدا مكاتباتی با علمای شهرها و بلاد انجام میدهند و چون ایام جشن و چراغانی به مناسبت چهارم آبان (روز تولد شاه) نزدیك بود و اتفاقاً در آن سال چهارم آبان مصادف شده بود با بیستم جمادی الثانی (سالروز تولد حضرت زهرا و همچنین سالروز تولد حضرت امام) ایشان برنامه سخنرانی خود را برای این روز تعیین میكنند و به یاران و هواداران خود در شهرها و خصوصاً تهران ابلاغ میكنند. از این رو در این روز تعداد زیادی از مردم از شهرهای دور و نزدیك در اطراف منزل امام تجمع میكنند. منزل ایشان پر از جمعیت و باغات انار اطراف منزل ایشان همگی پر از افراد میشود.
ایتالله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود چنین میگوید: «من وقتی به منزل امام رسیدم كه هیچ راهی برای رفتن به داخل منزل وجود نداشت. حیاط منزل و حیاط كوچكی كه كنار این حیاط هست و تمام اتاقهای منزل مملو از جمعیت بود. جمعیت در كوچههای اطراف هم نشسته بودند. آن زمان از منزل امام كه رد میشدی، یك باغ بزرگی بود كه به باغ قلعه معروف بود. در این باغ هم جمعیت فراوانی نشسته بودند. از قبل برای صوت پیش بینی كرده بودند و بلندگوهای متعددی نصب نموده بودند تا همه مردمی كه در كوچهها و آن باغ حضور داشتند نیز سخنرانی امام را بشنوند. امام در درگاه اتاقشان و مشرف بر جمعیتی كه در حیاط حضور داشتند نشسته بودند و با استفاده از بلندگو خطابه بسیار تند و آتشین و در عین حال متقن و مستدلی ایراد كردند...».[79]
خبر سخنرانی امام به گوش دربار هم میرسد و برای جلوگیری از سخنرانی ایشان نمایندهای به قم اعزام داشت. ولی نتوانست به خدمت امام برسد. لهذا با فرزند ایشان ملاقات كرد و اظهار داشت:
«... آمریكا به منظور كسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت میكند و پول میریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است كه هر گونه حمله به آن به مراتب خطرناكتر از حمله به شخص اول مملكت است! ایةالله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد كنند باید خیلی مواظب باشند كه به دولت آمریكا برخوردی نداشته باشد كه خیلی خطرناك است و با عكسالعمل تند و شدیدی آن مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شاه، چندان مهم نیست».[80]
امام با توجه به پیام دربار به نقطه ضعف رژیم پی برده و نوك حمله بیاناتشان را مستقیم متوجه آمریكا نمودند. ساعت 30/8 صبح امام از منزل خارج شده و در میان مردم ظاهر شدند. حجةالاسلام سید حمید روحانی فضای آن روز را چنین ترسیم میكند:
«ساعت تقریباً 30/8 صبح را اعلام میكرد كه قائد بزرگ اسلام با چهرهای افروخته چشمانی از شدت خشم و خستگی و بیخوابی سرخ شده جبینی گره خورده و قیافه آراسته و جذاب در مقابل مردم ظاهر شد. تودهها با شعار صلوات نسبت به ایشان ابراز احساسات كردند. بسیاری با دیدن قیافهای افروخته و اندوهبار ایشان به گریه افتادند و آنگاه كه ایهی شریفهی «استرجاع» از زبان ایشان جاری شد صدای گریه و شیون در فضا طنین افكند و صدای گریه دل خراش تودهها با فرازهای جانسوز و طوفان خیزی كه پشت سر هم از دهان قائد بزرگ اسلام خارج میشد در هم آمیخت و حماسهها آفرید. شدت گریه تودهها به حدی بود كه بیم آن میرفت كه قلبها از كار بیفتد و روحها از كالبدها خارج شود! فرازهای طوفانبار:
قلب من در فشار است...
ناراحت هستم...
ایران دیگر عید ندارد
عید ایران را عزا كردند
ما را فروختند
عزت م پایكوب شد
عظمت ایران از بین رفت
و...
كه در آغاز نطق قائد بزرگ به گوش میرسید تاب و توان را از شنودگان میبرد، مردم را آشفته و از خود بیخود میكرد. شور و احساسات عصیان بار تودهها به حدی بود كه چندین بار سخنان ایشان چند لحظهای قطع گردید! و اگر سخنرانی ایشان قطع نمیشد میتوان گفت كه نفس مردمی كه تحت تاثیر سخنان شیوا و سازنده ایشان قرار گرفته بودند قطع میگردید. حال و وضع امام خمینی نیز در هنگام ایراد نطق سخت بحرانی بود چهره ایشان به حدی افروخته شده بود كه گوئی خون به صورت ایشان پاشیدهاند! رگهای گردن متورم و دهان ایشان كف كرده بود و از شدت ناراحتی و خشم قطرههای درشت عرق در آن فصل سرما از جبین جذاب و نورانی ایشان سرازیر بود و فریادهای جانسوزی كه از ته دل بر میكشیدند تنها قلبهای شنوندگان را میلرزانید و میخواست از جا بكند! بلكه بیم آن میرفت كه قلب خود ایشان نیز ـ خدای نخواسته ـ یكباره از كار بیفتد! و با وجود چنین شور و احساسات سخنانی كه در این نطق انقلابی بازگو ساخت میتوان گفت كه در طی نهضت ایشان تا آن روز بیسابقه بود و برای یك انسان عادی با پیش نویس قبلی كه از رو بخواند امكان ندارد كه بتواند اینگونه مرتب، دسته كرده و پشت سر هم ادا كند و برای یك نسل بلكه نسلهایی رهنمود باشد.
قائد بزرگ در این نطق تاریخی و انقلابی، موضع قاطع خود را در برابر بلوكهای شرق و غرب روشن ساخت اهداف و آرمانهای روحانیت را تا حدودی مشخص كرد و رهنمودهای غنی ژرف و پر محتوائی به نسل معاصر و نسلهای اینده داد».[81]
امام در این نطق پر شور پرده از نیات آمریكا و سر سپردگی شاه برداشتند و افشا گری نمودند. گوشههایی از نطق ایشان را میآوریم:
«قانونی در مجلس بردند در آن قانون اولا ما را ملحق كردند به پیمان وین و ثانیاً الحاق كردند به پیمان وین كه تمام مستشاران نظامی آمریكا با خانوادههایشان، با كارمندهای فنیشان، با كارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر كس كه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی كه در ایران بكنند مصون هستند اگر یك خادم آمریكایی اگر یك آشپز آمریكایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور كند زیر پا منكوب كند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاكمه كنند! بازپرسی كنند! باید رود آمریكا! آنجا در آمریكا اربابها تكلیف را معین كنند! دولت سابق این تصویب را كرده بود و به كسی نگفت. دولت حاضر این تصویب نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یك قیام و قعود، مطلب را تمام كردند و بازنفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب نامه را بردند به مجلس شورا وُر در آنجا صحبتهایی كردند، مخالفتهایی شد،بعضی از وکلا هم مخالفتهایی كردند، صحبتهایی كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری كرد. ملت ایران را از سگهای آمریكا پست كردند. اگر چنانچه كسی سگ آمریكایی را زیر بگیرد بازخواست از او میكنند اگر شاه ایران را زیر بگیرد مرجع ایران را زیر بگیرد بزرگترین مقام را زیر بگیرد هیچ كس حق تعرض ندارد چرا؟ برای این كه میخواستند وام بگیرند از آمریكا. آمریكا گفت این كار باید بشود (لابد اینجور است) بعد از سه چهار روز وام دویست میلیون دلاری تقاضا كردند... ایران خودش را فروخت برای این دلارها... ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی كرد در ازای وام 200 میلیون كه 300 میلیون پس بدهند.
نظامیان آمریكایی، مستشاران نظامی آمریكا به شما چه نفعی دارند؟ آقا اگر این مملكت اشغال آمریكاست پس چرا اینقدر عربده میكشید پس چرا اینقدر دم از ترقی میزنید؟ اگر این مستشاران نوكر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان میكنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان میكنید. اگر نوكرند مثل سایر نوكرها با آنها عمل كنید. اگر كارمند شما هستند مثل سایر ملل كه با كارمندانشان عمل میكنند شما هم عمل كنید. اگر مملكت ما اشغال امریكاییست پس بگویید... ما زیر چكمه آمریكا برویم و چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟ آمریكا از انگلیس بدتر انگلیس از آمریكا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر اما امروز سرو كار ما با این خبیثهاست، با آمریكاست. رئیس جمهور آمریكا بداند، بداند این معنا را كه مغفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما.
من به آنان كه به ظاهر مخالفت كردند، این حرف دارم به آنها، چرا آقا تو سرتان خاك ریختند چرا پا نشدید یقه آن مردك را بگیرید، همین من مخالفم و سر جای خود بنشینید و آن همه تملق بگویید؟ مخالفت این است؟ باید هیاهو كنید باید بریزید وسط مجلس به هم باید بپرید كه نگذرد و این مطلب، به صرف اینكه من مخالفم درست میشود؟! دیدید كه میگذرد پس نگذارید یك همچو مجلسی وجود پیدا كند از مجلس بیرونشان كنید. ما این قانون را كه در مجلس واقع شد قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. انیها خائنند به مملكت ایران، خائنند».[82]
همچنین امام یك اعلامیه مفصل هم صادر كردند كه به سرعت در كشور پخش شده و احدی هم دستگیر نشد در بخشی از این اعلامیه كه با ایه «نفی سبیل» (ان یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلاً) شروع شده بود، چنین آمده است:
«ایا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه میگذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریكا داد، قلم سیاه كشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ كشید بر تمام لاف و گزافهای چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتادهترین ممالك دنیا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت داگاههای ایران را پایمال كرد؟ به ننگینترین تصویب نامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت رای مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریكاییها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریكا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بكنند هر خیانتی بكنند پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد و دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارد، چرا؟ برای آنكه آمریكا مملكت دلار است و دولت ایران محتاج به دلار.
امروز كه دولتهای مستعمره یكی پس از دیگری با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج میكنند و زنجیرهای اسارت را پاره میكنند مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله با لاف همردیف بودن با ممالك مترقیه، به ننگینترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهای بیحیثیت رای میدهد و ملت شریف ایران را پستترین و عقب افتادهترین ملل به عالم معرفی میكند و با سرافرازی هر چه تمامتر، دولت از تصویب غلط دفاع میكند و مجلس رای میدهد. از بعضی منابع مطلع به من اطلاع دادند كه این طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزی، تركیه، آلمان غربی پیشنهاد كردهاند و هیچكدام زیر بار این اسارت نرفتهاند، تنها دولت ایران است كه اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی میكند و آن را به باد فنا میدهد... آمریكاست كه به مجلس و دولت ایران فشار میآورد كه چنین تصویب نامه مفتضحی را كه تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال میكند تصویب و اجرا كنند. آمریكاست كه با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید».[83]
واكنش رژیم
این سخنرانی همزمان با تصویب وام آمریكا به ایران صورت گرفت و بدین ترتیب شاه مزد كار خود را گرفت. در همین ایام از كاخ سفید فرمان تبعید امام خمینی صادر شد و شاه كه به شدت نگران بود و زیر بار نمیرفت بالاخره تسلیم شد. حسین فردوست در خاطرات خود در این خصوص مینویسد: «منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت كه یكی از آنها «كاپیتولاسیون» بود كه با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد...
همانطور كه منصور به دستور آمریكا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریكا بود. تصور من این است كه شخص محمد رضا به این كار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت شب قبل از تبعید امام محمدرضا در كاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شركت داشتند. منصور نخست وزیر نیز حضور داشت منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود كه منصور در موضوعی پافشاری میكند و محمدرضا موافق نیست. یكبار نیز شنیدم كه محمد رضا به منصور گفت: «چه اصراری دارید؟» بالاخره محمد رضا مرا خواست و با بیمیلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخست وزیر چه میخواهد؟» منصور مطرح كرد كه باید هر چه سریعتر ایتالله خمینی به تركیه تبعید شود. گفتم باید به پاكروان [رئیس وقت ساواك] گفته شود. گفت «تلفن كنید» تلفن كردم.. پاكروان گفت كه ایا میتوانم با شاه صحبت كنم؟ به محمد رضا گفتم او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت كرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی رئیس ساواك تهران به همراه نیروهایی از هوابرد به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به تركیه تبعید شدند»،[85]
دستگیری امام
«شب 13 آبانماه/1343 صدها كماندو و چتر باز مسلح خانه قائد بزرگ را در قم محاصره كرده از بام و دیوار وارد منزل شدند و جهت دستگیری ایشان به جستجوی و ضرب و شتم خدام منزل پرداختند. امام خمینی كه در آن ساعت در یكی از اطاقهای اندرون به نماز و دعا مشغول بود از سر و صداها و جست وخیزها دریافت كه چكمهپوشان رژیم به منزل یورش آورده اند كه بیدرنگ لباس بر تن كرده خواست از در اندرون به بیرونی برود لیكن دری كه اندرون را به بیرونی متصل میساخت بسته و كلید آن كه در مضر خود ایشان بود در آن لحظه گم شده بود.
دژخیمان شاه پس از پرس و جو در بیرونی از آنجا كه دریافتند امام خمینی در اندرون به سر میبرد به درب اندرون یورش برده چون در را بسته یافتند با مشت و لگد به جان آن افتادند! امام خمینی چندین بار بانگ زد كه «وحشیگری در نیارید الان در را باز میكنم» لیكن مزدوران شاه بیتوجه به تذكر ایشان به مشت كوفتن و لگد زدن خود ادامه میدادند تا سرانجام قسمتی از در را شكستند!
امام خمینی كه از پیدا كردن كلید ناامید شده بود از در دیگر اندرون كه به كوچه باز میشد خارج شد و در وقت بیرون رفتن مهر امضای خود را به رسم امانت به «بانو خمینی» سپرد و فرمود «شما را به خدا میسپارم». كماندوها و دژخیمان شاه كه سراسر كوچه را اشغال كرده بودند به محض خارج شدن قائد بزرگ از منزل ایشان را محاصره كرده به ماشینی كه در درب منزل آورده بودند سوار كردند و ماشین با شتاب هر چه بیشتر به حركت در آمد.
پاسبانی كه در آن ساعت در جلو بیمارستان فاطمی پست داشت میگفت كه امام خمینی را از در منزل تا سر خیابان با ماشین فولكس واگن آوردند و سر خیابان سوار ماشین شورلتی كه از قبل آماده شده بود كردند و با ماشین شورلت به تهران بردند. پاسبان مزبور افزود: امام خمینی وقتی كه از ماشین فولكس پیاده میشد بیش از چهار صد نفر كماندو و چتر باز مسلح در اطراف ایشان و در محوطه گرد آمده بودند و ایشان با لبخند معناداری به مسئول ان گروه فرمود: «این همه قوا نمیخواست»!
ماشین حامل قائد بزرگ 140 كیلومتر راه قم ـ تهران را در مدتی كمتر از 90 دقیقه پیمود و به فرودگاه مهر آباد رسید و در آنجا سرهنگ مولوی كه پیش از رسیدن ماشین حامل امام خمینی حاضر شده بود بوسیله بیسیم با مافوق خود (كه از قربان، قربان گفتنهای او به دست میآمد كه طرف مخاطب او خود شاه میباشد) ارتباط بر قرار كرد و اظهار داشت كه مأموریت تا اینجا به خوبی صورت گرفته و تتمه آن نیز به زودی انجام میپذیرد!
هنوز آفتاب روز 13 آبانماه سر از افق بیرون نیاورده بود كه قائد بزرگ... به جرم دفاع از استقلال وطن و هموطنان مسلمان خود از وطن بیرون برده شد! آنگاه كه هواپیما... موتورها را روشن كرد یكی از مقامات به اصطلاح امنیتی پاسپورت قائد بزرگ را به دست ایشان داد و اظهار داشت كه شما اكنون به تركیه میروید و خانواده شما نیز به زودی به شما ملحق خواهند گردید...»[86]
قتل منصور
پیامدهای احیای كاپیتولاسیون
یكی از نویسندگان امریكایی در مورد سالهای بعد از احیای كاپیتولاسیون مینویسد: «... تنها بین سال 1970 تا سال 1978 تعداد آمریكاییها از كمتر از 8 هزار به حدود 50 هزار نفر رسید. این سیل امریكاییها به ایران به مشكل جدی برای مقامات سفارت آمریكا در دهه 1970 تبدیل شد. یكی از مشكلترین مسائلی كه «ریچارد هلمز» سفیر آمریكا در اواسط دهه 1970 با آن مواجه شد موج غیر قابل كنترل آمریكاییهای آموزش ندیده و فاقد تداركات به ایران بود. با آغاز هجوم طلایی و افزایش قراردادها، حضور آمریكاییها نیز افزایش یافت... با گذشت زمان و افزایش تعداد، بخش روز افزونی از فرصت طلبان لاشخورهای مالی و افراد بیكار سر خورده كه اخیراً از آسیای جنوب شرقی بازگشته بودند، راه خود را به سوی ایران كج كردند... با واكنش منفی و مهاجم گونه كارمندان آمریكایی به جامعه ایران موج نفرت، نژادپرستی و نادانی به هم آمیخت. آنها ایرانیها را «كاكاسیا»، «گدا»، «بوگندو»، «بدوی»، «بیابان نشین» و فرهنگ آنها را «فرهنگ شتر» میخواندند.
در اواسط دهه 1960 رفتار بسیاری از آمریكاییها در ایران به موضوع بحث مهمی در این كشور تبدیل شد. با افزایش وقایع مختلف و با توهین و بد زبانی آمریكاییهایی كه بسیاری از آنها فاقد آمادگی یا آموزش برای زندگی در ایران بودند، شبكه ارتباط شخصی در خارج از شهرها بر اثر اظهار نظرهای انتقادی میزبانان ایرانی و توسعه احساسات ضد آمریكایی متزلزل شد. به تدریج گزارشهایی مربوط به شرارت، میخواری و خشونت در روزنامههای ایرانی ظاهر شده گزارش یک روزنامه ایرانی در مورد یك «آمریكایی چشم چران» بود كه به سوی یك زن ایرانی رفته و با شوهر وی دعوا كرده بود. این عبارت و عبارات دیگر نظیر «آمریكاییهای مست» و «آمریكاییهای عیاش» مرتباً در مكالمات ایرانیها در تهران و اصفهان ظاهر میگردید».[88]
تسری مصونیت به مستشاران دیگر كشورها
«1ـ دولت كشورهای متحده بریتانیا از افراد تفنگداران سلطنتی جهت كمك به نیروی دریایی شاهنشاهی ایران در برقراری یك آموزشگاه كماندو و در تشكیل یك گردان كماندو فراهم خواهد نمود. تعداد و درجه افراد تیم تفنگداران سلطنتی منوط به ترتیباتی خواهد بود كه گاه به گاه مورد موافقت دولت شاهنشاهی ایران و دولت كشورهای متحده بریتانیا قرار میگیرد. اعضاء تیم مزبور به سمت اعضاء فنی و امور اداری وابسته به سفارت انگلیس خواهند بود و دارای امتیازات و مصونیتهایی میباشند كه به چنین اعضایی تعلق میگیرند».[89]
الغای كاپیتولاسیون
«بنا به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهر ماه 1343 (13 اكتبر 1964) راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریكا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (كاپیتولاسیون) از تاریخ 23/2/58 لغو شد».[90]
شش ماه بعد و درست در روزی كه امام بواسطه افشاگری و مخالفت علیه لایحه كاپیتولاسیون در 15 سال قبل به تركیه تبعید شده بودند، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به مقر اصلی آمریكائیان در ایران حمله برده و كاركنان سفارتخانه آمریكا را به محاصره خود درآوردند. این حادثه كه با پشتیبانی امام از آنها انقلاب دوم و انقلاب بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت ابهت آمریكا را در ایران و جهان شكست و پاسخی بود بر نیم قرن اهانت و تحقیر ملت ایران و آنچنان ابهت آمریكا را در جهان شكست و آمریكا را خرد كرد و شعار آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند را كه امام فرمود به اثبات رساند و براستی سیزده آبان 58 پایانی بود بر سالها ظلم و ستم آمریكائیان در ایران و مرهمی بود بر دل داغدیدگان و مسلمان واقعی و كسانی كه سالهای سال عزت و استقلالشان سركوب شده بود.
والسلام
منبع: سایت حوزه
/خ