جايگاه دانشگاه از ديدگاه امام خميني
نويسنده:سيد فضل الله موسوي
چكيده:
امام خميني(رحمت الله علیه)براي دانشگاه، دانشگاهيان و دانشجويان، پيامها و سخناني بيان فرمودهاند كه اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزيه و تحليل شوند، راه نجات يك ملت و كشور در دنيا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، اين نجات محقق ميشود.
اهميت دانشگاه
دانشگاه از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه)آن قدر اهميت دارد كه اگر نقش واقعي خود را نداشته باشد، همه چيز مملكت ازدست خواهد رفت. ايشان در جملهاي اين اهميت را گوشزد كردهاند: «اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است». بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت كه دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهاي موجود و هم منشاءِ اصلاح كشور است و بسته به اينكه دانشگاه ها، استادان و دانشجويان چه جهتگيريهايي داشته باشند، ثمرات آن نيز مشخص خواهد شد. امام خميني (رحمت الله علیه)در كلامهاي خود، به اين دو جهتگيري كاملاً مجزا و مشخص، بطور صريح اشاره فرمودهاند. درباره جهتگيري اوّل چنين اظهار ميدارند: «اميدوارم احساس كرده باشيد كه همه دردهاي ايران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهتگيري دوّم ميفرمايند: «دانشگاه يك كشوري اگر اصلاح شود، آن كشور اصلاح ميشود». آنگاه در بياناتي ديگر، اين دو جهتگيري متضاد را در كنار هم قرار ميدهند و نتيجه هر يك را گوشزد ميكنند: «دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند ميكند و دانشگاه غيراسلامي، دانشگاه بد، يك ملت را عقب ميزند» و در جاي ديگر ميفرمايند: «اين افرادي كه از دانشگاه ميآيند، يا مخرّب يك كشوري هستند يا سازنده آن كشور هستند» و «هر چه از خوبيها و بديها براي يك ملتي تحقق پيدا ميكند: وابستگي يا استقلال، در قيد و بند بودن و اختناق يا آزادي، تابع تربيتهاي دانشگاهي است».
پس اگر متولّيان دانشگاه افرادي خوب و صالح باشند، نسلهاي حاضر و آينده درست تربيت ميشوند و اگر افراد غيرصالح باشند، اين نسلها نيز غيرصالح تربيت خواهند شد. از اين جهت است كه امام ميفرمايند: «دانشگاه است كه امور كشور را اداره ميكند و دانشگاه است كه نسلهاي آينده و حاضر را تربيت ميكند. و اگر چنان چه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاي شرق و غرب باشد، كشور در اختيار آنهاست».
اسلاميشدن دانشگاه
در اينجا ضروري است به اين سؤال پاسخ داده شود كه اين ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه بايد صورت گيرد و راه آن چيست؟ امام(رحمت الله علیه)اين مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان دادهاند. ايشان تنها راه را اسلاميشدن دانشگاه ها ميدانند؛ و در اينباره ميفرمايند: ما «بايد اين مسأله را دنبال كنيم كه دانشگاه اسلامي شود تا براي كشور ما مفيد گردد» و نيز در جملهاي ديگر ميفرمايند: «بايد قبل از هر چيز دانشگاه اسلامي باشد. براي اينكه كشور هر چه صدمه خورده است، از كساني بوده كه اسلام را نميشناختهاند».
منظور از اسلاميشدن دانشگاه چيست؟
در جمله اخير، ضمن اينكه ممكن است «شرق» را بهمعناي كشورهاي كمونيست قلمداد كنيم، ميتوانيم به اين نتيجه هم برسيم كه منشاءِ اصلي فسادها، ناشي از غرب و غرب زدگي است كه شرق به مفهوم عام را كه شامل كليه كشورهاي غيرغربي است، نيز تحت تأثير قرار ميدهد. پس بايد از چنين فرهنگي دوري جست. به همين دليل است كه امام(رحمت الله علیه)در جايي ديگر، از كشور و رژيمي نام ميبرند كه مظهر اين غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتي شيطان بزرگ است؛ و روشنفكران و متفكران دانشگاهي را از اين موضوع آگاه ميفرمايند؛ و اظهار ميدارند: «گويندگان و روشنفكران و متفكران و دانشگاهيان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع اميد از دشمن اصلي ما امريكا كنند».
بنابراين، از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه)معني «اسلاميشدن»، «استقلال» است؛ و استقلال يعني عدم وابستگي به مظاهر استكبار، چپاولگري، جهانخواري و فساد و به عبارتي ديگر، داشتن استقلال فكري برمبناي اصول و عقايد اسلامي. پس كليه عوامل دخيل در دانشگاه ها، خصوصا استادان، بايد به اين نكته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگي و كسب استقلال و درنهايت اسلاميشدن دانشگاه ها بكوشند.
خودباوري و اتكا بهخود
طبيعتا اصطلاح «خود را يافتن» بايد مفهومي خاص داشته باشد. آنچنان «خودي» كه نه تنها جايگزين خلأ و قطع وابستگي شود، بلكه حالتي رشديابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترين وجه بسازد و آنها را از جهات مادي و معنوي، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقي برساند.
راه حل
جهت اول (تخصّص)
پس ملاحظه ميشود كه در يك كشور اسلامي، از يك سو بايد افراد به فكر متخصص و دانشمندشدن بيفتند و در اين راه بكوشند و از سوي ديگر دولت نيز وسايل و امكانات چنين كاري را به انحاي مختلف فراهم آورد و با هدايت و تشويق لازم، كارها را جهت دهد.
اگر چنين اقدامي صورت نگيرد و دانشگاه ها در اين راستا عمل نكنند، دوباره كشور به اجانب منفعتطلب وابسته ميشود و آنها زمام امور علمي، اقتصادي و بالأخره سياسي و فرهنگي ما را دردست ميگيرند. امّا اين جهت و اين كارها براي «خودشدن» و «خود را يافتن» كافي نيست، بلكه بايد با عامل دوم تركيب شوند و در كنار هم به پيش روند.
جهت دوم (انسانسازي)
ايشان درخصوص عامل و جهت دوم ميفرمايند: «شما دانشگاهيها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد؛ اگر انسان درست كرديد، مملكت خودتان را نجات ميدهيد»، «دانشگاه بايد مركز درستكردن انسان باشد»، «دانشگاه ها را مركز تربيت قرار دهيد؛ علاوه بر دانش، تربيت لازم است. اگر يك دانشمندي تربيت نداشته باشد، مضرّ است»، «دانشگاه را بايد شما رو به خدا بيريد، رو به معنويت ببريد. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براي خدا خوانده بشود»؛ و بالأخره در فرازي ديگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در كنار هم، ميفرمايند: «اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامي باشد، يعني در كنار تحصيلات، تهذيب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، يك كشوري را اينها ميتوانند به سعادت برسانند».
پس ملاحظه ميشود كه امام خميني(رحمت الله علیه)در اين مجموعه از بيانات، ضمن اشاره به اينكه دانشگاه بايد مركز تربيت، انسانسازي و خداجويي باشد، كسب تخصص را هم لازم ميشمرند. نپرداختن به چنين موضوعي را باعث نابودي كشور ذكر ميكنند و متخصص غيرمتعهد و فاقد تربيت انساني را به حال كشور مضرّ ميدانند.
جديت و فداكاري
مانع اصلي و راهحل آن
ايشان بويژه در وصيتنامه سياسي ـ الهي خود در اين مورد تأكيد ميورزند و بر ملت ايران و نيز دولت جمهوري اسلامي تكليف ميكنند كه جلوي نفوذ عناصر فاسد وابسته به شرق و غرب را از ابتدا بگيرند تا بعدا مشكلي پيش نيايد. بيان صريح ايشان در اين باره چنين است: « ... و بر ملت و دولت جمهوري اسلامي است در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد داراي مكتبهاي انحرافي يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه ها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيري نمايند تا مشكلي پيش نيايد و اختيار از دست نرود».
از بيانات امام(رحمت الله علیه)نتيجهگيري ميشود كه از «موانع» رشد و استقلال دانشگاه ها و اتّكا به خود و خودكفايي، نفوذ آن دسته از افكار غربي و شرقي است كه باعث ميشوند ملت ما، بويژه دانشگاهيان، به دنبالهروي از آن افكار و بيگانگي از خود و درنتيجه تسليم دربرابر خواستهها و منافع مستكبران كشانده شوند و هدف اين است كه آن افكار را بر اقتصاد، فرهنگ و سياست ما مسلط كنند و ما را از خويشتن خويش و استقلال و خوداتّكايي خالي سازند تا همواره چشممان درپي آنها باشد و اهداف و آمال و آرزوهايمان را در وجود آنها و در تسلط و رهبري آنها بر خود جستجو كنيم.
رسوخ چنين افكاري از زبان استادان و يا برخي از گروههاي دانشجويي، زمينه انحراف دانشگاه ها را كه عامل كليه تحولات و مقدّرات يك كشور است، فراهم ميآورد و باعث تشنج و ناآراميها در دانشگاه ها ميشود. خاصه آن كه چنين افكاري با نقاب آزاديخواهي و تمدنگرايي مطرح ميشوند و در ارزشهاي اسلامي، فرهنگي و اصولي ملت به اشكال گوناگون تزلزل و تخريب ايجاد ميكنند.
وجود آرامش در دانشگاه
بنابراين، براي رشد افكار و رسيدن به اهداف يك دانشگاه خوب و اسلامي، نياز به آرامش است؛ و اگر افكار و عقايد گوناگون متعددي وجود دارند ــ كه طبيعتا وجود دارند ــ و عدّهاي ميخواهند آنها را مطرح كنند، بايد محيط مناسبي ترتيب داده شود تا بيانكنندگان آن افكار و عقايد، ضمن طرح مواضع دقيق خود از لحاظ مكتب و عقيده، در محيطي آرام و با حضور متفكران اسلامي، به صحبت و بحث هاي علمي بپردازند.
نمونهشدن دانشگاه براي ملل ديگر
محتواي پيام مذكور در دو جمله از بيانات ايشان متجلّي است؛ آنجا كه ميفرمايند: «اميدوارم دانشگاهي داشته باشيم كه به درد ملت بخورد» و اين كه «انشاءاللّه روزي بيايد كه از جاهاي ديگر براي تحصيل به ايران بيايند».
منبع: ماهنامه علوم انساني
/خ