خرافه باوري پيرامون زن(قسمت اول)
نويسنده: دكتر فتحيه فتاحىزاده
چكيده
با توجه به گستردگى دامنه خرافات ، به طور كلى مىتوان باورهاى خرافى در عرصهى زنان را در دو بخش » اعتقادى « و » احكام و شرايع دينى « دستهبندى كرد .
مقصود از خرافات اعتقادى آن دسته از انديشههاى موهومى است كه ريشه در مبانى اعتقادى دارد . طفيلى بودن زن ، عنصر گناه بودن و ابزار بودن نمونههايى از خرافات اعتقادى به شمار مىروند . تفكرات جاهلى ، برخى از احكام و دستورات دينى را دچار تحريف كرده و به خرافاتى آميخته است . زن به مثابهى موروث به بودن ، محروميت از برخى نعمتها و كنارهگيرى از او ، از آن جمله است .
اسلام در جهت رشد حيات فكرى - عقلانى جامعه تلاش كرده تا مردم درست بينديشند و حقيقت را از خرافه بازشناسند .
كليد واژهها : زن ، باورهاى خرافى ، موروث به بودن ، عنصر گناه بودن ، دورهى جاهليت .
مقدمه
در مسئله زن و خرافهباورى با چند پرسش جدى روبهرو هستيم ؛ از جمله : خرافه چيست ؟ جلوهها و نمودهاى خرافه در عرصهى زنان كدام است ؟ و اسلام چگونه با خرافات مبارزه كرده است ؟ اين نوشتار در پى يافتن پاسخى براى اين پرسشهاست. تعريف خرافه
» خرافه « لفظى عربى به معناى » ميوهى چيده شده « است . گويند : خرافه نام مردى از قبيله عذره بود كه از احوال و اسرار جنيان خبر داشت و آنچه را كه از آنها مىديد ، نقل مىكرد . اما كسى سخن او را باور نداشت ؛ مردم سخنان وى را تكذيب مىكردند و مىگفتند : » هذا حديث خرافه و هى حديث مستملح كذب « ؛ اين سخن ساخته خود خرافه است و اين سخنى مليح و شنيدنى ، اما دروغ است . ) ابناثير ، بىتا ، ج 2 ، ص 25 ) برخى كتب لغت ، خرافه را كلام باطل و بيهوده، پريشان و افسانه معنا كردهاند . ) دهخدا ، 1341 ، ماده خرافه ( بر اين اساس ، خرافه به معناى حكايت يا عقيده فاسد و رأى باطل ، معادل واژهى noititsrepus در انگليسى است . پس خرافات عبارت است از عقايد باطل و بىاساس كه بكلى خلاف منطق و واقعيات است . ) نورى ، 1354 ، ص 480 )
البته ارائه تعريفى كه براى همه مردم با اديان و فرهنگهاى مختلف پذيرفتنى باشد ، كارى بس دشوار است . معمولا ديندارى متهم به خرافه باورى هستند ، حال آنكه افراد بىدين به دليل كوتهفكرى ، بسيارى از حقايق جهان هستى را درك نمىكنند و از اين حيث نسبت به افكار و عقايد خرافى آسيبپذيرترند . به هر حال ، هر گروهى براى نامعقول و غيرمنطقى جلوه دادن افكار و انديشههاى ديگرى ، تعبير خرافه و خرافاتى را به كار مىبندد . ) جاهودا ، 1363 ، ص 1 )
علامه طباطبائى اعتقادات بىاساس را خرافه مىداند . ايشان مىگويد : » اعتقاد به آنچه علم به حقيقت آن نداريم و نمىدانيم خير است يا شر جزو خرافات است . « ) طباطبائى ، 1391 ، ج 1 ، ص 422 ) شايد بهترين تعريف از خرافه كه مورد پذيرش اديان باشد ، اين است : خرافه ترس بيهوده از عوامل و مرتبط دانستن پديدههاى نامربوط به يكديگر است كه رابطه بين آنها نه از علم و عقل ثابت شده و نه از سوى دين تأييد شده است . ) علوىنژاد ، 1383 ، ص 250 )
نمودهاى خرافه در حوزه زنان
مقصود از خرافات اعتقادى آن دسته از انديشههاى موهومى است كه متوجه مبانى اعتقادى است . در ذيل ، به نمونههايى از اين خرافات اشاره مىشود :
زن ، طفيلى مرد
الف ( رواياتى كه خلقت حوا را از دنده چپ آدم مىدانند . روايت ذيل از آن جمله است :
ابناسحاق در آنچه از طريق اهل كتاب و ديگران از قبيل ابنعباس به او رسيده ، مىگويد : خداوند بر آدم خواب را مستولى ساخت ؛ سپس دندهاى از دندههاى پهلوى چپ او را برداشت و جاى آن را گوشت پر كرد ؛ در حالى كه آدم خواب بود ؛ تا اينكه خداوند همسرش حوا را از دنده او آفريد . ) طبرى ، 1412 ، ج 1 ، ص 276 )
اين گونه روايات با آنچه در تورات آمده ، كاملا منطبق است . در فصل دوم از سفر پيدايش آمده است : و خداوند ، آن دنده را كه از آدم گرفته بود ، زنى بنا كرد و وى را به نزد آدم آورد و آدم گفت : همانا اين است استخوانى از استخوانهايم و گوشتى از گوشتم ؛ بدين سبب » نساء « ناميده شد ؛ زيرا كه از انسان گرفته شده است . ) كتاب مقدس ، بىتا ، 23 - 22 2 )
متأسفانه ردپاى اين تفكر نه تنها در فرهنگ عامه ، بلكه در ادبيات نيز مشاهده مىشود . جامى گويد :
زن از پهلوى چپ شد آفريد
كس از چپ ، راستى هرگز نديد
در اشعار نظامى مىخوانيم :
زن از پهلوى چپ گويند برخاست
نيايد هرگز از چپ راست راست
) دهخدا ، 1361 ، ج 2 ، ص 921 )
ب ( رواياتى كه خلقت زن از دنده چپ مرد را انكار كرده ، حتى ايرادات اين انديشه را مطرح نموده است ؛ از جمله :
از زراره روايت شده كه از امام صادق عليهالسلام درباره خلقت حوا سؤال شد و اينكه نزد ما مردمى هستند كه مىگويند : خداوند حوا را از آخرين دنده چپ آدم آفريد ، امام صادق عليهالسلام فرمودند : منزه است خداوند از چنين نسبتى !
هم برتر و بزرگتر از آن است ] كه مىگويند [ آيا كسى كه چنين مىگويد ] مىپندارد [ خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دنده او خلق كند ؟ تا بهانه دست ملامتگران دهد كه بگويند بعضى اجزاء آدم با بعضى ديگر ازدواج كرد ... سپس فرمود : خداوند ، آدم را از گل آفريد و امر كرد ملائكه بر او سجده كنند ؛ تا اينكه خواب را بر او مستولى ساخت . سپس حوا را به طور نوظهور پديد آورد ) صدوق ، 1369 ، ج 5 ، ص 4 و 5 / حر عاملى ، 1391 ، ج 14، ص 2 )
بدين ترتيب ، براساس اين روايات ، نظريه آفرينش زن از دنده چپ مرد نادرست شمرده شده است ، ديگر اينكه خلقت حوا را بديع و نوظهور دانسته است . اين دسته از روايات به دليل هماهنگى با مضامين قرآنى ، ترجيح دارند .
پس مىتوان شبههى تأخر رتبى زن و كهتر او را منتفى دانست ؛ به ويژه اينكه در تعبير ) ثم جعل منها زوجها ( » ثم « بيانگر تأخر زمانى است نه رتبى و مقامى . از اين رو ، برداشت كسانى كه » ثم « را به تأخير رتبى معنا كرده و زن را جنس دوم و جايگاه ارزشى او را پستتر از مرد دانستهاند برداشتى ناصحيح است ؛ زيرا قرآن كريم در آيات متعددى بر اين حقيقت تأكيد مىكند كه نخستين زن و مرد از يك اصل و گوهر آفريده شدهاند : » او پديد آورنده آسمانها و زمين است . از خودتان براى شما جفتهايى قرار داد ... « ) شورى : 11 )
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد : » در قرآن كريم از آنچه در بعضى كتب مذهبى هست كه زن از مايهاى پستتر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و چپى ) منتسب به دنده چپ مرد ( دادهاند و گفتهاند كه همسر آدم اول از عنصرى از اعضاى طرف چپ او آفريده شده ، اثر و خبرى نيست ؛ على هذا در اسلام نظريه تحقيرآميزى نسبت به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد . « ) مطهرى ، بىتا ، ص 147 )
با استناد به آيات قرآن و روايات معتبر مىتوان نتيجه گرفت كه :
1. آدم و حوا هر دو از يك جنس ) خاك و گل و ... ( آفريده شدند .
2. خلقت حوا همانند آدم ، بديع و نوظهور بود .
3. حتى اگر ثابت شود كه زن از بدن مرد آفريده شده ، تنها دليل بر طفيلى بودن زن از نظر جسمى است و ربطى به طفيلى بودن حقيقت وجودى او كه امر غيرجسمانى است ، ندارد .
زن ، عنصر گناه
در كتاب مقدس يهود ، سفر پيدايش آمده است :
پس از خلقت آدم و همسرش ، مار كه از حيوانات مكارتر بود به زن گفت : آيا خداوند گفته است از هيچ درختى از اين باغ نخوريد ؟
زن گفت : از ميوه درخت اين باغ خواهيم خورد ، اما خداوند گفته كه از ميوه آن درختى كه ميان اين باغ است نخوريد و آن را لمس نكنيد ، مبادا بميريد . مار گفت : حتما نخواهيد مرد ؛ زيرا خداوند مىداند روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز مىشود و مانند خداوند ميان نيك و بد را تشخيص خواهيد داد . زن ديد كه آن درخت براى خوراك ، نيكو و براى چشمها هوسانگيز است و براى معرفتدار شدن ، پسنديده است ؛ از ميوه آن گرفت و خورد و به شوهرش هم داد . چشمان هر دو گشوده شد و دانستند كه عريانند ...
آدم در پاسخ خداوند كه مىپرسد : چه كسى تو را خبر داد كه عريان هستى ، آيا از » درخت ممنوعه « خوردى ؟ مىگويد : خداوندا ! زنى كه در كنار من نهادى از آن درخت به من داد و خوردم .
خداوند به زن گفت : چرا خوردى ؟ زن گفت : مار فريبم داد . خداوند به مار گفت : چرا چنين كردى ؟ مىگويد : شيطان دستورم داد . سپس خداوند كيفر كردار هر يك را برمىشمارد . ) كتاب مقدس ، بىتا ، سفر پيدايش ، 12 : 3 و 13 )
پس كتاب مقدس يهوديان ، حوا را عامل گناه اوليه آدم و مسئول خروج وى از بهشت مىداند و از اين روست كه مردان يهودى ، در دعاى صبحگاهى از خداوند تشكر مىكنند كه آنان را زن نيافريده است !
مسيحيت كليسايى نيز متأثر از آيين يهود و ديدگاههاى رومى ، و يونانى ، زن را عامل گناهكارى انسان اوليه مىداند .
به اعتقاد مسيحيان ، گناه اوليه آدم سبب شد كه اين گناه در گوهر همه انسانها سرشته شود ؛ بنابراين ، انسانها ) به جز عيسى و مريم ( با گناه متولد مىشوند . از اينجا نقش مهم زن ) حوا ( در گناهكارى تمام انسانهاى روى زمين مشخص مىشود . ) بنوات گرى ، بىتا ، ص 8 )
ديدگاه كليساى كاتوليك در كلمات فيلسوف برجسته انگليسى برتراندراسل نيز منعكس است : » زن به صورت دروازه جهنم و ام الفساد جلوه كرد ؛ از اين رو ، بايد از فكر زن بودن خويش شرمنده باشد و به خاطر لعنتى كه به اين جهان آورده ، مدام بايد در توبه و نوحه به سر برد . بايد از لباس خود شرمنده باشد ؛ زيرا قوىترين ابزار شيطان است . « ) راسل ، بىتا ، ص 61 )
استاد مطهرى ، منشأ اين تفكر را عقايد مسيحيت دانسته و مىنويسد : » يك فكر بسيار غلط را مسيحيان در تاريخ مذهبى جهان وارد كردند كه واقعا خيانت بود ) در زمينه زن نداشتن عيسى و ترك ازدواج و مجرد زيستن كشيشها و كاردينالها. ( كمكم اين فكر پيدا شد كه اساسا زن عنصر گناه و فريب است ؛ يعنى شيطان كوچك است . مرد به خودىخود گناه نمىكند ؛ و اين زن است ، يعنى شيطان كوچك است كه هميشه وسوسه مىكند و مرد را به گناه مىاندازد . گفتند : اساسا قصه آدم و شيطان و حوا اين طور شروع شد كه شيطان نمىتوانست در آدم نفوذ بكند . از اين رو : آمد حوا را فريب داد و حوا آدم را فريب داد . « ) مظهرى ، بىتا ، ص 148 - 147 )
اين تفكر نسبت به زن در آثار منثور و منظوم بزرگان ادب فارسى نيز راه يافته است . غزالى گفته است : در زنان ، به كيفر نافرمانى حوا در بهشت ، ده صفت از ده جانور هست : » خوك ، بوزينه ، سگ ، مار ، استر ، عقرب ، موش ، كبوتر، روباه ، و گوسفند . و بهترين آنها گوسفند است و آن اينكه زن بره و برده مرد باشد . « ) غزالى ، 1361 ، ص 275 - 270 )
مولوى نيز مىگويد :
چند با آدم ابليس افسانه كرد
چون حوا گفتش بخور ، آنگاه خورد
اولين خون در جهان ظلم و داد
از كف قابيل بهر زن فتاد
نوح چون بر تابه بريان ساختى
واهله بر تابه سنگ انداختى
مكر زن بر كار او چيره شدى
آب صاف وعظ او تيره شدى
قوم را پيغام كردى از نهان
كه نگه داريد دين زين گمرهان
) مولوى بلخى ، 1374 ، ابيات 4474 - 4470 )
در حالى كه قرآن كريم ، شيطان را عامل گمراهى آدم و حوا - هر دو - مىداند به هيچ وجه فريب آدم را به عهده حوا نمىگذارد ، نقش شيطان را در فريب آدم و حوا ، به طور يكسان و برابر مطرح مىكند . اين داستان در سورههاى بقره ، اعراف و طه آمده است . در مجموع ، چهل مرتبه از ضماير تثنيه استفاده شده است و حاكى از آن است كه وسوسه و فريب شيطان ، آدم و حوا را با هم در برگرفت ؛ از اين رو ، هر دو از بارگاه الهى رانده شدند . از سوى ديگر ، تورات كنونى ، دوره سخت باردارى و درد زايمان را » مجازات تكوينى « خداوند براى زنان دانسته كه به جرم گناه نخستين حوا بايد همه زنان آن را تحمل كنند ! به حكايت تورات ، خداوند كيفر كردار زن را اين گونه برمىشمارد : تو كه بنده مرا فريب دادى ، پس به هنگام باردارى ، به سختى مبتلا خواهى شد و هنگام وضع حمل نيز بارها در شرف مرگ قرار خواهى گرفت . ) كتاب مقدس ، بىتا ، سفر پيدايش ، 13 : 3 )
همچنين روشن كردن شمعهاى شبات ××زيرنويس احكام و دستورالعملهاى مربوط به شب و روز شنبه را گويند كه روشن كردن شمع از آن جمله است . @ را مجازات تشريعى خداوند معرفى كرده و در اين باره مىگويد : » روشن كردن شمعهاى شبات به عهده زنان است ؛ علت اين امر اين است كه حوا آدم را وادار كرد از ميوه ممنوع بخورد ؛ و او را واداشت تا از امر خدا سرپيچى كند و اين به خاطر آن است كه زن با گناه نخستين چراغ زندگى بشر را خاموش كرد . از اين رو ، با روشن كردن چراغ شبات تا حدودى اين خطا را جبران مىنمايد ؛ زيرا اجراى دستورات شبات و روشن كردن شمعها ايمان را روشن مىگرداند و به اين وسيله ، گناه زن تخفيف مىيابد . « ) كوهن ، 1350 ، ص 131 )
در انجيل نيز درد زايمان ، به عنوان مجازات دايمى زنان تلقى شده است و چون زن را عامل نخستين گناه دانسته ، مىگويد : به همين دليل ) گمراه نمودن آدم ( ، خداوند درد زايمان را به حوا داد ؛ اما به زاييدن رستگار شد ، اگر در ايمان و محبت و قدوسيت و تقوا ثابت و پابرجا بماند . ) كتاب مقدس ، بىتا ، رساله اول پولس به تيموتائوس 2 : 15 )
حال آنكه براساس آيات قرآن ، ما معتقديم اگر گناهى صورت گرفته ) كه بنا به اعتقاد صحيح اسلامى ، ترك اولى بوده است ( از آدم و حوا - هر دو - بوده است. پس حوا به هيچ وجه عامل گناه آدم نبوده است . علاوه بر اين ، در آيين اسلام باردارى و زايمان نه تنها مجازات قلمداد نشده ، بلكه از راههاى رسيدن به كمال و از مواهب الهى به شمار مىآيد . (مجلسى ، 1983 ، ج 103 ، ص 252 )
/س