اضطراب و اثرات مخرب آن بر تن و روان
نويسنده:فاطمه عسگري
ذهن و روان ما انسان ها همواره گوش به زنگ علائم خطر است که پيرامون ما وجود دارند و از وقوع رخدادهاي ناخوشايند يا آسيب زننده، به ما آگاهي مي دهند. فکر تمام انسان هاي طبيعي، مجهز به يک مکانيسم (ساز و کار) «دور انديشي» و «پرهيز» است که تا جاي ممکن، ما را از گزند عوامل گوناگون، در امان مي دارد.
در روند يک حادثه ي ناخوشايند، نخستين رويداد، عبارت است از «احساس خطر» که موجب تپش قلب، افزايش فشار خون، انقباض عروق پوستي (به صورت رنگ پريدگي صورت)، تندتر شدن سرعت تنفس و انقباض عضلات اندام ها مي شود که در مجموع، بدن را براي مرحله ي دوم يعني «گريز» يا «ستيز»، آماده مي سازد.
بنا بر اين در مي يابيم که مکانيسم هاي احساس خطر که نوعي «هراس» را در آدمي برمي انگيزند، براي بقا و دوام هستي وي ضروري اند. در حقيقت، اين مکانيسم ها در تمام جانوران وجود دارند؛ ولي: چرا اضطراب و نگراني، مختص نوع بشر است؟
اضطراب، عبارت است از ترس از يک عامل ناشناخته و نامعلوم که موجب پريشاني فکر و گاه، بروز علائم احساس خطر، از جمله تپش قلب و رنگ پريدگي نيز مي شود. بنا بر اين در فرايند اضطراب، برخلاف «ترس طبيعي و واقعي» يک عامل حقيقي ترس آور يا خطرناک يا آسيب زننده وجود ندارد؛ بلکه فقط به طور خودکار، ذهن آدمي، دچار احساس خطر مي شود. نگراني را مي توان يک حالت فرض به شمار آورد که پيش درآمد اضطراب است.
در اين جا داستاني فيلسوفانه از ادبيات غرب را ذکر مي کنيم که به گونه اي زيبا، اضطراب و نگراني بي مورد آدمي را توصيف مي کند:
رهگذري به شخصي که در زير درخت سالخورده اي آرميده بود گفت: «نمي ترسي؟». شخص پاسخ داد: «از چه؟». رهگذر گفت: «شايد درخت بر روي تو فرو افتد!». و شخص پاسخ داد: «شايد هرگز درخت، فرو نيفتد!».
در اين تمثيل، تفاوت دو انديشه ي متضاد را که يکي در جهت نگراني و اضطراب و ديگري در راستاي آرامش و وارهيدگي است، به خوبي مشاهده مي کنيد.
در حقيقت، هر گاه ذهن ما بر اثر تنش هاي رواني (استرس ها) و حوادث ناخوشايند و ناگواري هايي که در زندگي، به دفعات برايمان رخ مي دهد، از روال عادي خارج شود و حساسيت بيش از حد به رخدادهاي آتي و احتمالي پيدا نمايد، دچار اضطراب مي شويم و کم کم به حالتي مي رسيم که فکرمان فقط بر اتفاقات ناگوار يا بيماري هاي لاعلاج و کشنده گواهي مي دهد و آرامش و امنيت در اين ميان، گم و فراموش مي شود. هر چه بيشتر نگران شويم، بيشتر احساس هاي خطر و هراس به سراغمان مي آيد و در نتيجه، در جهت افکار مضطربانه مي انديشيم.
بنا بر اين نبايد فکر کنيد که بدن، دچار واکنش منفي شده است؛ بلکه بدن در صدد حفظ بقاي شماست و بهتر است اين نيروي اضافي و بدون استفاده را به سوي کاري هدايت کنيد. بنا بر اين، درصدي از اضطراب، طبيعي است و در همه ي انسان ها به عنوان واکنش طبيعي وجود دارد و بايد آن را به نحوي مثبت بپذيريد.
1- اضطراب و نگراني، موجب تمرکز و توقف فکر شما بر مشکلات، ناراحتي ها، بيماري ها و اتفاقات ناگوار مي شود.
2- ذهن شما را بر خويشتن متمرکز مي کند.
3- موجب مي شود که فکر شما در مورد برخي چيزها بيش از حد، مشغول شود و به ساير امور، کلا بي توجه شويد.
4- شما را بدبين مي کند و همواره، رويدادها را «ناگوار» پيش بيني مي کنيد.
ب- اثرات مخرب بر رفتار:
1- عملکرد شغلي و اجتماعي شما را مختل مي سازد.
2- بيش از حد، به ديگران وابسته مي شويد و به آنها اعتماد و تکيه مي کنيد و اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيد.
ج- اثرات مخرب بر احساسات:
1- احساس گيجي، منگي و سردرگمي مي کنيد.
2- احساس مي کنيد که توان کنترل خود را نداريد.
3- احساس تسليم و ناتواني مي کنيد.
د- اثرات مخرب بر جسم:
1- امکان خوابيدن راحت و آرام را از دست مي دهيد.
2- احساس خستگي و کوبيدگي و ضعف جسماني داريد.
3- سردرد، درد قفسه ي سينه، درد پا يا دست، درد شکم و سوء هاضمه، به سراغتان مي آيد.
4- تنيده و برانگيخته هستيد.
جديدترين علم امروزي (يعني روان پزشکي)، تازه همان چيزهايي را تعليم مي دهد که پيامبران به مردم خود مي آموختند؛ چون روان پزشکان متوجه شده اند که ايمان مذهبي، اضطراب و نگراني و دلهره ها را که بخش عمده ي بيماري هاي دائمي ما را تشکيل مي دهند، از بين مي برد.
عده اي از مردم در زندگي خود به مرحله اي مي رسند که تمام منابع قدرتشان به پايان مي رسد و ديگر هيچ نقطه ي اميدي در زندگي ندارند، حال آن که در وجودشان منابع قدرت عظيمي پنهان است که هرگز مورد استفاده قرار نگرفته اند. به راستي چه طور ممکن است که ايمان به خدا و مذهب، اين قدر، آرامش و استقامت به انسان عطا نمايد؟
کسي که متکي به حقايق بزرگ معنوي باشد، از تغييرات و تحولات مختصر و نشيب و فرازهاي دائمي و جاري حيات، دستخوش اضطراب ونگراني و تشويش نخواهد شد. و به قول معروف، در مقابل بد روزگار، تن به قضاي الهي مي دهد و با آغوش باز از مشکلات، استقبال مي کند».
پس چرا در زمان اضطراب و نگراني، به سوي خدا نرويم؟ چرا به گفته ي فيلسوف آلماني «کانت» عمل نکنيم که مي گويد: «به خدا ايمان بياوريد؛ چون به اين ايمان، سخت نيازمنديد».
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: خداوند سبحان ذکر (ياد) خود را صيقل دهنده و مايه ي روشنايي دل ها قرار داده است.(1) و امام صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايند: «پدرم، امام باقر (عليه السلام)، هر وقت که مسأله اي او را محزون مي کرد، زنان و کودکان را جمع مي نمود و سپس دعا مي کرد.»
قرآن کريم و روايات معصومان (عليهم السلام)، درمان تمام نگراني ها و اضطراب ها را ياد و ذکر خدا (دعا و نيايش) معرفي مي کنند و آرامش را در توجه به خدا عنوان مي فرمايند.
1- درمان اضطراب، همراه با آبشار آرامش، گيليان باتلر توني هوپ، ترجمه: کوشيار کريمي طارمي.
2- غلبه بر اضطراب، بيژن عليپور و علي شميسا.
3- آيين زندگي، ديل کارنگي.
4- دين و روان، ويليام جيمز، ترجمه: مهدي قائمي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372، دوم.
برگرفته از نشريه ي حديث زندگي ش 18
/خ
در روند يک حادثه ي ناخوشايند، نخستين رويداد، عبارت است از «احساس خطر» که موجب تپش قلب، افزايش فشار خون، انقباض عروق پوستي (به صورت رنگ پريدگي صورت)، تندتر شدن سرعت تنفس و انقباض عضلات اندام ها مي شود که در مجموع، بدن را براي مرحله ي دوم يعني «گريز» يا «ستيز»، آماده مي سازد.
بنا بر اين در مي يابيم که مکانيسم هاي احساس خطر که نوعي «هراس» را در آدمي برمي انگيزند، براي بقا و دوام هستي وي ضروري اند. در حقيقت، اين مکانيسم ها در تمام جانوران وجود دارند؛ ولي: چرا اضطراب و نگراني، مختص نوع بشر است؟
اضطراب، عبارت است از ترس از يک عامل ناشناخته و نامعلوم که موجب پريشاني فکر و گاه، بروز علائم احساس خطر، از جمله تپش قلب و رنگ پريدگي نيز مي شود. بنا بر اين در فرايند اضطراب، برخلاف «ترس طبيعي و واقعي» يک عامل حقيقي ترس آور يا خطرناک يا آسيب زننده وجود ندارد؛ بلکه فقط به طور خودکار، ذهن آدمي، دچار احساس خطر مي شود. نگراني را مي توان يک حالت فرض به شمار آورد که پيش درآمد اضطراب است.
در اين جا داستاني فيلسوفانه از ادبيات غرب را ذکر مي کنيم که به گونه اي زيبا، اضطراب و نگراني بي مورد آدمي را توصيف مي کند:
رهگذري به شخصي که در زير درخت سالخورده اي آرميده بود گفت: «نمي ترسي؟». شخص پاسخ داد: «از چه؟». رهگذر گفت: «شايد درخت بر روي تو فرو افتد!». و شخص پاسخ داد: «شايد هرگز درخت، فرو نيفتد!».
در اين تمثيل، تفاوت دو انديشه ي متضاد را که يکي در جهت نگراني و اضطراب و ديگري در راستاي آرامش و وارهيدگي است، به خوبي مشاهده مي کنيد.
در حقيقت، هر گاه ذهن ما بر اثر تنش هاي رواني (استرس ها) و حوادث ناخوشايند و ناگواري هايي که در زندگي، به دفعات برايمان رخ مي دهد، از روال عادي خارج شود و حساسيت بيش از حد به رخدادهاي آتي و احتمالي پيدا نمايد، دچار اضطراب مي شويم و کم کم به حالتي مي رسيم که فکرمان فقط بر اتفاقات ناگوار يا بيماري هاي لاعلاج و کشنده گواهي مي دهد و آرامش و امنيت در اين ميان، گم و فراموش مي شود. هر چه بيشتر نگران شويم، بيشتر احساس هاي خطر و هراس به سراغمان مي آيد و در نتيجه، در جهت افکار مضطربانه مي انديشيم.
اضطراب طبيعي
بنا بر اين نبايد فکر کنيد که بدن، دچار واکنش منفي شده است؛ بلکه بدن در صدد حفظ بقاي شماست و بهتر است اين نيروي اضافي و بدون استفاده را به سوي کاري هدايت کنيد. بنا بر اين، درصدي از اضطراب، طبيعي است و در همه ي انسان ها به عنوان واکنش طبيعي وجود دارد و بايد آن را به نحوي مثبت بپذيريد.
آثار مخرب اضطراب، بر تن و روان
1- اضطراب و نگراني، موجب تمرکز و توقف فکر شما بر مشکلات، ناراحتي ها، بيماري ها و اتفاقات ناگوار مي شود.
2- ذهن شما را بر خويشتن متمرکز مي کند.
3- موجب مي شود که فکر شما در مورد برخي چيزها بيش از حد، مشغول شود و به ساير امور، کلا بي توجه شويد.
4- شما را بدبين مي کند و همواره، رويدادها را «ناگوار» پيش بيني مي کنيد.
ب- اثرات مخرب بر رفتار:
1- عملکرد شغلي و اجتماعي شما را مختل مي سازد.
2- بيش از حد، به ديگران وابسته مي شويد و به آنها اعتماد و تکيه مي کنيد و اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيد.
ج- اثرات مخرب بر احساسات:
1- احساس گيجي، منگي و سردرگمي مي کنيد.
2- احساس مي کنيد که توان کنترل خود را نداريد.
3- احساس تسليم و ناتواني مي کنيد.
د- اثرات مخرب بر جسم:
1- امکان خوابيدن راحت و آرام را از دست مي دهيد.
2- احساس خستگي و کوبيدگي و ضعف جسماني داريد.
3- سردرد، درد قفسه ي سينه، درد پا يا دست، درد شکم و سوء هاضمه، به سراغتان مي آيد.
4- تنيده و برانگيخته هستيد.
يک راه بي نظير براي پيروزي بر اضطراب
جديدترين علم امروزي (يعني روان پزشکي)، تازه همان چيزهايي را تعليم مي دهد که پيامبران به مردم خود مي آموختند؛ چون روان پزشکان متوجه شده اند که ايمان مذهبي، اضطراب و نگراني و دلهره ها را که بخش عمده ي بيماري هاي دائمي ما را تشکيل مي دهند، از بين مي برد.
عده اي از مردم در زندگي خود به مرحله اي مي رسند که تمام منابع قدرتشان به پايان مي رسد و ديگر هيچ نقطه ي اميدي در زندگي ندارند، حال آن که در وجودشان منابع قدرت عظيمي پنهان است که هرگز مورد استفاده قرار نگرفته اند. به راستي چه طور ممکن است که ايمان به خدا و مذهب، اين قدر، آرامش و استقامت به انسان عطا نمايد؟
کسي که متکي به حقايق بزرگ معنوي باشد، از تغييرات و تحولات مختصر و نشيب و فرازهاي دائمي و جاري حيات، دستخوش اضطراب ونگراني و تشويش نخواهد شد. و به قول معروف، در مقابل بد روزگار، تن به قضاي الهي مي دهد و با آغوش باز از مشکلات، استقبال مي کند».
پس چرا در زمان اضطراب و نگراني، به سوي خدا نرويم؟ چرا به گفته ي فيلسوف آلماني «کانت» عمل نکنيم که مي گويد: «به خدا ايمان بياوريد؛ چون به اين ايمان، سخت نيازمنديد».
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: خداوند سبحان ذکر (ياد) خود را صيقل دهنده و مايه ي روشنايي دل ها قرار داده است.(1) و امام صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايند: «پدرم، امام باقر (عليه السلام)، هر وقت که مسأله اي او را محزون مي کرد، زنان و کودکان را جمع مي نمود و سپس دعا مي کرد.»
قرآن کريم و روايات معصومان (عليهم السلام)، درمان تمام نگراني ها و اضطراب ها را ياد و ذکر خدا (دعا و نيايش) معرفي مي کنند و آرامش را در توجه به خدا عنوان مي فرمايند.
پي نوشتها:
1- نهج البلاغه
1- درمان اضطراب، همراه با آبشار آرامش، گيليان باتلر توني هوپ، ترجمه: کوشيار کريمي طارمي.
2- غلبه بر اضطراب، بيژن عليپور و علي شميسا.
3- آيين زندگي، ديل کارنگي.
4- دين و روان، ويليام جيمز، ترجمه: مهدي قائمي، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372، دوم.
برگرفته از نشريه ي حديث زندگي ش 18
/خ