رابطه ی متقابل بهائيت و صهيونيسم (2)
"بهائيت" و جنگ اعراب و اسرائيل
در سال 1379 ق (1960م) يكي از شركتكنندگان ايراني در مجمع عمومي مؤتمر اسلامي بيت المقدس از نقش اطلاعاتي بهائيان براي اسرائيل، سخني به ميان آورد. كشورهاي عربي، مسأله را خيلي جدي نگرفتند. در اثر عدم اطلاع مسلمانان از وضعيت عوامل گسترده صهيونيسم در كشورهاي عربي اسلامي- كه ناشي از ضعف تشكيلات اطلاعاتي آنان بود - نسبت به آن توجه ويژهاي نشد؛ در حالي كه براي كارشناسان مسائل سياسي- مذهبي ايران روشن بود تا زماني كه طرح دوستي و روابط متقابل عباس افندي با صهيونيسم پي ريزي نگرديده بود در ايران يهودي - بهايي وجود نداشت. پس از پيدايش اين سرسپردگي و تداوم آن در زمان شوقي افندي - به ويژه، پس از تشكيل دولت اسرائيل- در محافل بهائي ايران، يهوديان بسياري، خود را يهودي بهائي لقب ميدادند؛ حتي اسرائيل، با عنوان "قلب العالم" -كه اصطلاحي مشترك، براي حفظ منافع هر دو گروه بود- زبانزد بهائيان و يهوديان صهيونيست شد. اين اصطلاح، پيشنهاد شوقي افندي بود.
تلاش جدي بهائيان در كسب اطلاعات و مدارك سياسي، براي منافع صهيونيسم و اسرائيل سبب موضعگيري جامعة اتحادية كشورهاي عربي شد. و موضوع "بهائيگري" جزء دستور كار "دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل" وابسته به اتحادية عرب قرار گرفت. اين دفتر، مأموريت يافت تمام شركتهاي و مجتمعهاي صنعتي و اقتصادي آمريكايي و اروپايي و... با اسرائيل منافع مشترك داشته و به نفع آن و زيان اعراب ميكوشند، شناسايي كند و نام آنها را براي تحريم معامله و همكاري اقتصادي در اختيار دولتهاي عرب قرار دهد. خبرگزاري رويتر در 10 ژانويه 1975 م از دمشق گزارش داد:
محمد محجوب (كميسر عالي در دفاتر تحريم اعراب، عليه اسرائيل) بيان كرد: "كنفرانس ماه آينده دفاتر تحريم مبارزه با گروه بهائي را به طور جدي بررسي خواهد كرد". محمد محجوب، از گروه بهائي به عنوان يك جنبش طرفدار اسرائيل و صهيونيسم ياد كرده است. 32
همين مضمون را خبرگزاري خاورميانه در 10 ژانويه 1975 م، به نقل از محمد محجوب و ديگران مخابره كرد:
روز 23 فورية سال جاري، افسران دفتر تحريم اسرائيل، در كنفرانس قاهره گرد خواهند آمد، تا موضوع گروه مذهبي بهائيها را كه داراي اهداف و فعاليتهاي صهيونيستي در كشورهاي عربي - اسلامي هستند، بررسي كنند. 33
23 فوريه 1975 م، در قاهره، كنفرانس تحريم اسرائيل برگزار شد و در 25 فوريه، نتايج و تصميمات مهم آن، در مطبوعات جهان منتشر شد.
روزنامة "المحرر"، چاپ بيروت در 25 فوريه 1975 م با عنوان "مؤتمر مكاتب مقاطعة اسرائيل"، تصميم كنفرانس تحريم را به نقل از محمد محجوب و ديگر ناظران آگاه را- دربارة رابطه محافل و مراكز بهائيان با صهيونيسم و اسرائيل - چنين اعلام كرد:
و قرّر المكتب ايضاً فرض حظر علي نشاط البهائيين في الدول العربية و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهيونية تستر ورائهم... ؛
همچنين دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل مقرر داشت كه بايستي دولتهاي عربي از جنبش بهائيها و تشكيل محافل آنها شديداً جلوگيري كنند؛ زيرا براي اعضاي كنفرانس مسلم شد، صهيونيسم پشت آنان پنهان شده است- حتي بهائيان ايران گستاخي را به حدي رساندند كه مبالغ هنگفتي، براي كمك به اسرائيل غاصب جمعآوري كردند. پول جمعآوري شده، حدود 120 ميليون تومان بود كه در ظاهر، براي بيتالعدل حيفا فرستاده ميشد؛ ولي منظور اصلي، كمك به ارتش اسرائيل بود. مقدار قابل ملاحظهاي از اين پول، به وسيله حبيب ثابت پرداخت شده بود. 34
درگزارش مأموران ساواك (9/9/46) آمده است:
شنيده شده است چندي قبل، بهائيان ايران مبلغ هنگفتي- كه چندين ميليون تومان بوده- به اسرائيل كمك كردهاند. البته تصور ميرود كمك بهائيان، از طريق آقاي غفوري (نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران) و به وسيله حبيب القانيان، كه تماس مستقيم با حبيت ثابت - كه قبلا يهودي و اهل كاشان بوده است- انجام گرديده؛ زيرا از قرار معلوم، سرمايه محفل و وجوه جمعآوري شده بهائيان، ماهيانه به نام خيرالله در صندوقي نزد حبيب ثابت ميباشد و مشاراليه، اين پولها را به ربح ميدهد؛ لكن مبلغ جمعآوري شده فعلاً نامعلوم است. 35
در ادامه، به نقش نمايندگان ايران در فلسطين اشاره ميكنيم. ميرزا حبيب الله خان آل رضا يا عبدالملك، از سوي مقامات وزارت امور خارجه ايران، به عنوان نماينده ايران در فلسطين انتخاب شد. البته اين انتخاب، بدان معنا نيست كه پيش از اين تاريخ، ايران در فلسطين نمايندهاي نداشت. از اسناد سياسي موجود، چنين برميآيد كه تا پيش از سال 1298ش 1880م"ميسو اسكوينچ "، سمت "ويس قنسل" افتخاري ايران در حيفاي فلسطين را عهدهدار بود. 36 اسكوينچ امور اين ناحيه را با توجه به دقت نظر ويژه كنسولگري ايران در مصر اداره مينمود. 37 صرف نظر از او، انيس حيري و توفيق عفيفي، هر كدام، با عنوان كنسول افتخاري ايران در دو شهر يافا و عكا، عهدهدار امور ايران بودند و اين منصب را تا سال 1314 ش (1935 م) حفظ كرده بودند. در اين سال، بر اساس ياداشت 2503/39569 مورخ 17/9/1314 وزارت امور خارجه ايران، پايان خدمت ايشان رسماًً به كميته عالي بريتانيا در فلسطين ابلاغ شد. 38
ميرزا حبيب الله كه اهل شيراز39 و فرزند ميرزا رضا قناد بود، از بهائيان شناخته شده و مجذوب عباس افندي به شمار ميرفت. او به سبب نزديكي با عباس افندي، از خشم مردم مسلمان؛ هراس داشت و از اقامت در ايران نگران بود. لذا به عكا رفت و مستخدم دستگاه عباس افندي شد. او به دليل تعصب و علاقهاي كه به اين فرقه داشت مورد لطف و محبت خاص افندي قرار گرفت. عباس افندي، حبيب الله خان پسر ميرزا رضا قناد را به تحصيل گمارد و با هزينه خود، او را براي ادامه تحصيل دو سال به اروپا فرستاد. او به زبانهاي انگليسي و فرانسه تسلط پيدا كرد و سپس به تهران آمد. 40 او پس از مشروطه در سال 1339 ق/1920 م رهسپار حيفا شد او خود در گزارش مينويسد:
چندي قبل، از حيفا، از طرف ايرانيان ساكن آن سرزمين [بهائيان] تهديدي رسيد كه چون دولت فخيمه انگليس در شناسايي " ويس قنسل" حيفا... تعلل ميورزد و امور ماها[ايرانيان بهايي] از هر حيث -راجع به مسافرت و غير از اين جهت - لطمه وارد ميشود، خواهش ميشود كه مسافرت چند روزه به اين سمت نمايند. 41
حبيب الله خان، ظاهراً بدون اجازه وزارت خارجه، رهسپار حيفا و سپس بيت المقدس شده و بدون داشتن اعتبارنامه، با مقامهاي انگليس به گفتوگو پرداخته است. جالب اينكه نه تنها با مخالفت مسئولين انگليسي مواجه نميشود، بلكه مورد استقبال هم قرار ميگيرد.
متأسفانه وزارت خارجه وقت نيز به دليل آشفتگي سياسي حاصل از كودتاي سوم اسفند، هيچ واكنش نشان نداد و همين امر بر جسارت عين الملك افزود؛ به طوري كه رسماً پيشنهاد سرپرستي امور فلسطين را مطرح ساخت. 42
حبيب الله خان در يكي از گزارشهاي خود، ضمن متهم كردن وزير مختار ايران در مصر، اسباب تضييع حقوق و حيثيت دولت ايران را چنين مينگارد:
سابقاً عرض كردم بين بهائيان، پس از وفات عبدالبهاء راجع به مقام بهاءالله و جانشينش اختلافي روي داد.. از قرار راپرتي كه رسيده است، پيدرپي تلگراف و مراسلات از طرف انجمنهاي بهائيان در جميع عالم، به حكومت بريتانيا و وزارت خارجه او و كميسر عالي در فلسطين ميرسد و ميگويند كه مضمون آنها هم اين است كه كليد، بايد به دست شوقي افندي برسد... حالا ملاحظه ميفرماييد كه نداشتن مأمور صحيح دلسوزي در فلسطين، چگونه اسباب تضييع حقوق و حيثيت دولت ايران شده است و منتهي به اين شده است كه بهائيان، در تمام نقاط، متوسل به دولت بريتانيا شدهاند، در صورتي كه اگر مأموري ميداشتيم، همه ميبايستي متوسل به دولت ايران شوند. به هر صورت، اين است اوضاع آن صفحات، و نميدانم وزير مختار [ايران در] مصر، به چه ملاحظه در جلوگيري از اين امور برنيامده... در وقتش، اگر امور آنجا محول به فدوي شده بود، همينطور كه در شام، حفظ حقوق و آبروي دولت را كردهام، در آنجا هم، البته كرده بودم.... 43
بر اساس اين سند، از انگيزههاي ميرزا حبيب الله خان -كه بعدها براي خود، از نام خانوادگي هويدا استفاده كرد- رسيدگي به امور بهائيان در فلسطين بوده است. انگيزه وي، بر اساس اسناد موجود به دو بخش تقسيم ميشود:
الف) تلاش براي ارتباط پيوسته با مركز بهائيت در فلسطين و نزديكي به رهبران اين فرقه. اين تلاش به وسيله گروهي از ايرانيان شام در همان سالها و با ارسال عريضهاي آشكار شده و پرده از اين تصميم هويدا برداشته ميشود:
خدمت اجلاء عظام هيئت وزرا، محترمين و وكلاي مجلس شوراي مللّي[ملي]! جناب آقاي حبيب الله خان، وقت ممكن ندارد كه به كار رعيت يا به داد رعيت برسد. از براي [آن] كه شب و روز مشغول از براي تبليغ حضرات بهائي گرديده و روابط ايشان در عوض اينكه با پايتخت ايران باشد، روابط ايشان با حيفا است.... 44
ب) كسب سود مالي، يكي ديگر از دلايل عين الملك هويدا در اراية چنين پيشنهادي است. شايد بين اعضاي وزارت خارجة ايران ملي، در دوران قاجار، كمتر فردي يافت شود كه بدين اندازه متهم به اخاذي و سوء استفاده از اتباع ايراني مقيم محل مأموريتش باشد. اقدامهاي سودجويانة هويدا به سرعت، مسائل مهمي را در روابط خارجي ايران با منطقة خاورميانه پديد آورد، به طوري كه مقامات هر كشوري كه در آنجا بسرمي برد، آشكارا از رفتار وي ابراز ناخشنودي ميكردند. 45
مقامهاي وزارت خارجه ايران كه اميدوار بودند با واگذاري امور فلسطين به حبيب الله خان هويدا، هم به مشكلات اتباع ايراني پايان دهند و هم اصول سياست خارجي خود را برابر بحران فلسطين معلوم كنند نه تنها به هدف نخست نائل نشدند، بلكه در دستيابي به مقصود دوم، با دشواري جديدي مواجه شدند.
هويدا، اگر چه خطر نفوذ صهيونيسم و رشد آن را در منطقه، بارها به مقامهاي تهران گوشزد كرد اين اقدام او نه از سر خيرخواهي و حقوق منافع ملي ايران، بلكه به دليل رقابت پنهاني بهائيان و صهيونيستها در تصرف حكومت فلسطين بود. 46 وزارت امور خارجه ايران -كه تا پيش از عزيمت هويدا به فلسطين، حداقل در سه شهر مهم، داراي نمايندگي سياسي رسمي بود- در اثر اقدامات او، نه تنها نمايندگي يافا، عكا و حيفا تعطيل شد، بلكه امور فلسطين را نيز ضميمه شام كرد و ايرانيان فلسطين به سبب حمايتهاي صهيونيستها، همكاري خوبي با هم پيدا كرده بودند.
درايت امام خميني (ره)
آقايان بايد توجه فرمايند كه بسياري از پستهاي حسابي به دست اين فرقه است، كه حقيقتاً عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل، براي اسلام و ايران بسيار نزديك است. پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامي، يا بسته شده يا ميشود. لازم است علماي اعلام و خطباي محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيري كنيم. امروز، روزي نيست كه به سيرة سلف صالح بتوان رفتار كرد. با سكوت و كنارهگيري همه چيز را از دست خواهيد داد. 47
حضرت امام( از تسهيلات دولت براي مسافرت دو هزار نفر يا بيشتر از فرقه ضاله، به همراه پرداخت ارز و تخفيف بليت براي سميناري كه در لندن تشكيل ميدهند، و در مقابل، مشكلاتي كه براي "حجاج بيت الله الحرام"، ايجاد ميكنند، انتقاد كرده و آن را شاهدي بر سوء نيت دولت گرفتند. 48
البته روزنامة دنيا (سال 19، شماره 741، در 7/2/1342) از عزيمت دو هزار زن و مرد بهائي از فرودگاه مهرآباد به لندن خبرداد كه دولت، به هر نفر، پانصد دلار به نرخ دولتي ارز پرداخت نمود. علت عزيمت، اجتماع پانزده هزار نفري بهائيت در 8 ارديبهشت 42 براي معارفه گروه نُه نفري رهبران بهائيان بود. 49
حضرت امام ( در ادامه موضعگيريها فرمودند:
دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هر يك (پانصد دلار از مال اين ملت مُسلِم به بهائي دادهاند)،... [و] به هر يك، هزار و دوبيست تومان تخفيف هواپيما[دادهاند كه اينها]، چه بكنند؟ بروند در جلسهاي كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است، شركت كنند. 50
در جاي ديگر- با ذكر همين ماجرا - از تخفيف بيست و پنج ميليون توماني شركت نفت به ثابت پاسال، (بهايي معروف) سخن به ميان آورده و ميفرمايد:
اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايي ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همة ما، سكوت كنيم باز؟ هيچ حرفي نزنيم؟ حرف هم نزنيم؟ ناله هم نكنيم؟... اين سكوت مرگبار، اسباب ميشود كه زير چكمة اسرائيل، به دست همين بهائيها، اين مملكت ما، نواميس ما پايمال شود. واي بر ما، واي بر اين اسلام، واي بر اين مسلمين! اي علما ساكت ننشينيد!... استقلال مملكت و اقتصاد آن، در معرض قبضة صهيونيستها است كه در اين حزب بهائي ظاهر شدند، و مدتي نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود، قبضه ميكنند و ملت مسلمان را از هستي در تمام شؤون، ساقط ميكنند. تلويزيون ايران، پايگاه جاسوسي يهود است و دولتها ناظر آن هستند و آن را تأييد ميكنند.... 51
بهائيت و اقتصاد
جلسهاي باشركت 12نفر از بهائيان ناحيه 2 شيراز، در منزل آقاي هوشمند و زير نظر آقاي فرهنگي تشكيل گرديد. پس از قرائت مناجات، شروع و خاتمه و قرائت صفحاتي از كتاب لوح احمد و ايقان، آقاي فرهنگي و محمدعلي هوشمند، پيرامون وضع اقتصادي بهائيان در ايران صحبت كردند. فرهنگي اظهار داشت:
بهائيان در كشورهاي اسلام پيروز هستند و ميتوانند امتياز هر چيزي را كه ميخواهند بگيرند. تمام سرمايههاي بانكي و ادارات و رواج پول در اجتماع ايران، مربوط به بهائيان و كليميان ميباشد تمام آسمان خراشهاي تهران، شيراز و اصفهان، مال بهائيان است. چرخ اقتصادي اين مملكت، به دست بهائيان و كليميان ميچرخد. شخص هويدا، بهاييزاده است. او يكي از بهترين خادمان امرالله است و امسال، پانزده هزار تومان به محفل ما كمك نموده است. آقايان بهائيان ! نگذاريد كمر مسلمانان راست شود... !52
بهائيان، با تمام وجود، خود را در اختيار اسرائيليها قرار دادند، به گونهاي كه توانستند اعتماد بيش از حد اسرائيليها را به دست آوردند و اسرائيليها نيز برابر خوشخدمتي آنها، رفتار ويژهاي داشتند. "فريدون رامشفر" كه بهايي است، در مسافرتي كه به اسرائيل داشته دربارة نحوه برخورد اسرائيليها با بهائيان ميگويد:
دولت اسرائيل، آنقدر نسبت به بهائيان، خوشبين است كه در فرودگاه خود، احيا (بهائيان) را بازرسي نميكند؛ ولي بقيه مسافرين و حتي كليميها را بازرسي ميكنند. به طوري كه يك كليمي اعتراض كرده بود كه چرا بهائيان را بازرسي نميكنيد و ما را كه اينجا موطنمان است، مورد بازرسي قرار ميدهيد. 53
بهائيت پس از شوقي افندي
عملكرد امروز بهائيت
سه شنبه، اول خرداد 1380ش، مصادف با سالروز رحلت حضرت رسول اكرم(ص)، رژيم صهيونيستي، براي تجمع فرقه ضاله بهائيت به منظور افتتاح يك ساختمان دويست و پنجاه ميليون دلاري درارتفاع كرمل در حيفا جشن و پايكوبي راه انداخت. ساخت اين مجموعة عظيم، با حمايت مستقيم اسحاق رابين (نخست وزير معدوم رژيم اشغالگر)، از سال 1372ش، زير نظر دو بهايي فراري به نامهاي مهندس حسين امانت و دكتر فريبرز صهبا، با شديدترين تدابير امنيتي آغاز شد. اين تصميم، پس از برگزاري اجتماع سراسري سران بهائيت در نيويورك (1992م) زير نظر سيا و موساد- با هدف ايجاد قوس و زيارتگاه متناسب با شأن پيامبر ديانت بابي درمدفنش -به مسئولان رژيم اشغالگر ابلاغ شد. در اين مراسم اركستر سمفونيك اسرائيل حاضران را -كه ميان آنها مسؤولان سياسي و اقتصادي و امنيتي صهيونيستها و برخي بهائيان اروپا و آمريكا بودند- براي دعا و نيايش همراهي ميكرد. نكته مهم و قابل توجه اين تجمع، حضور خبرنگاران راديو و تلويزيونهاي مختلف جهان، براي ايجاد پوشش علني صوتي و تصويري افتتاح كاخ بود. اهدافي كه برگزاركنندگان مراسم، خواهان نشر آن، به وسيله اين خبرنگاران بودند، ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
1. دولت اسرائيل، با نهايت افتخار ميتواند ميزبان همه بهائيان جهان - به ويژه بهائيان ساكن كشورهاي اسلامي- باشد.
2. آثار اين ديانت مدرن و پيشرفته، كه متناسب با جهان توسعهيافته قرن 21 است - به صدها زبان و لهجه ترجمه و منتشر شده است و ميتواند برابر ساير برداشتها و قرائتهاي عقبافتاده و متحجرانه بايستند.
3. بهائيت، رو به گسترش است و تعداد بهائيان جهان كه متمايل به دولت اسرائيل هستند، بيش از 6 ميليون نفر است. 55
مي توان گفت اسرائيل در پي جلب سرمايههاي بهائيان و مشغول كردن مسلمانان به آنها و فراهم كردنيك حامي بسيار خوب براي يهوديان است.
اكنون بهائيت نيز با مظلومنمايي در جوامع بينالملل-به ويژه در ايران اسلامي كه سرزمين موعودآنها است- در پي آن هستند كه بگويند: "ما بر حق هستيم و حقوق ما پايمال شده است". و طبق معمول، استكبار جهاني هم از آنان حمايت ميكند، بعنوان نمونه وقتي جامعة بهائي نامهاي به آقاي خاتمي (رئيس جمهوري وقت ايران) مينويسند و تظلمخواهي ميكنند، برخي سازمانهاي بينالمللي، با استناد به همين نامه، ايران را به نقض حقوق بشر محكوم ميكنند. به گفته يكي از صاحب نظران: "اين نامه در شرايطي -به صورت گسترده- توزيع شد كه در كنار تهديد ايران به وسيله اسرائيل، فشار آمريكا و اروپا بر ضد فعاليتهاي هستهاي ايران اوج گرفته و آنها هر روز بخشي از جنگ رواني و تبليغاتي خود را در اينباره انجام ميدهند، تا جايي كه توني بلر و جك استراو، نخست وزير و وزير امور خارجه انگليس اعلام كردند كه پس از پروندة هستهاي، پرونده حقوق بشر در ايران در دستور كار قرار ميگيرد و در اين بين، جامعة بهائيان هم مورد استفاده ابزاري صهيونيسمها قرار گرفته است. 56
چندي پيش هم اعلام كردند بهائيان و صوفيان در ايران آزاد نيستند، بايد از حقوق آنها دفاع كرد. جالب اين است كه برخي روشنفكران داخلي هم به بهانه دفاع از حقوق بشر، از جامعة بهائي و گروههاي انحرافي ضاله حمايت ميكنند. اميدواريم اينها- مانند جامعة بهائي- جاسوس يا عامل صهيونيسمها نباشند. شبكههاي خبري وابسته به صهيونيسم نيز در اختيار تبليغات اين فرقه است كه با تكيه بر مظلوميت آنان و حق آزادي عقيده، براي آنان تبليغات كرده، و نظام مقدس جمهوري اسلامي را- كه با آنان اختلاف ريشهاي دارد - محكوم ميكنند.
در مجموع امروز بهائيت يك تشكيلات بينالمللي است و شهر عكا (قبله بهائيان كه در اسرائيل قرار دارد) مركز همبستگي و پيوند آنها با صهيونيسم- به ويژه در امور اقتصادي- است. البته بيشترين پيروان بهائيت، در كشور آمريكا ساكنند. تشكيلات آنان در تمام كشورهاي جهان به ويژه كشورهاي آفريقايي و آسيايي- شعبه دارد و براي خود تبليغ ميكنند. اهداف آنان با اهداف صهيونيسم گره خورده و به يكديگر احترام متقابل دارند. آنان براي نابودي مسلمانان به ويژه شيعيان- تلاش مضاعفي از خود نشان ميدهند. بايد بيش از پيش هوشيار بود چرا كه دست صهيونيستها كاملاً نمايان است.
پي نوشت
1. من يظهره اللهي يعني كسي كه خدا او را ظاهر و آشكار ميكند. ميرزا عليمحمد باب. در اوايل ادعاي بابيت و ذكريت و رسالت ميكرد و ميگفت: "من از جانب امام زمان( مأموريت دارم"؛ در ادامة، ادعاي قائميت كرد و گفت: "من، همان امام زمان هستم" و بعد، ادعاي نبوت كرد و كتاب "بيان" را تأليف نمود اين ادعاهاي متفاوت، با هم سازگار نبود، لذا در صدد توجيه و تأويل ادعا، نوشتهها سابقش برآمد. او، عنوان قائم و مهدي را در نوشتة خود به يك كلمة كلي و مبهم تبديل كرد و گفت: "منظور من از قائم، " من يظهره الله" است". حسنعلي بهاء هم از اين عنوان استفاده كرد و ادعاي من يظهره اللهي كرد و گفت: "من همانم كه عليمحمد باب از ظهور او خبر داده است و كتاب بيان منوط به امضاي من است و من مرام عليمحمد را نسخ كردم (محمد محمدي اشتهاردي، بابيگري و بهاييگري، ص66-67).
2. براي ديدن متن كامل نامه، ر. ك: عبدالبهاء، مقالة شخصي سياح، ص 114-165.
3. روح الله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه (1341-43)؛ مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1382 ش، ص 169.
4. عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 23.
5. شوقي افندي، قرن بديع، ج 2، ص 125، تهران، مؤسسه ملي مطبوعاتي امري.
6. همان، ج 3، ص 291.
7. همان، ص 297.
8. اسماعيل رايين، انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني، مؤسسه تحقيقي رايين، تهران، بيتا، ص118؛ قرن بديع، ج 2، ص 214.
9. دكتر يوسف فضايي، تحقيق در تاريخ و عقايد شيخيگري، بابگري، بهائيگري،... و كسرويگرايي، ص 195، آشيانه كتاب، تهران، 1382ش-، مكاتيب، ج3، ص 347.
10. شوقي افندي، قرن بديع، ج3، ص347.
11. سر هربرت ساموئل (Samuel Herbert): وي تحصيلات سنتي و مذهبي را در انگلستان گذراند و به علت خوي صهيونيستي و استعماري بسيار قوياش از طرف دولت انگلستان به عنوان اولين كميسر عالي در فلسطين انتخاب شد. وي يهودي بود و در سال 1914 م طرحي را برپايه تأسيس يك دولت يهودي ارائه داده بود و خواستار اولويتهايي براي مهاجرت يهوديان به فلسطين بود. (بهرام افراسيابي- تاريخ جامع بهائيت، ص2-421)
12. شوقي افندي، قرن بديع، ج3، ص 321.
13. مجله اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، شماره 7و 8 (آبان و آذر 1324)، ص 7.
14. افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت، ص560، نشر مهرفام، چاپ دهم، 1382ش.
15. سيد محمد باقر نجفي، بهائيان، ص 664، نشر مشعر، پاييز 1383، چاپ اول.
16. ژرژ پنجافسكي، تاريخ خاورميانه، ص 342 (به نقل از تاريخ جامع بهائيت، ص 561)
17. شوقي افندي، توقيعات مباركه، ص290، تهران مؤسسة ملي مطبوعات امري بديع 125.
18. سيدمحمد باقر نجفي، بهائيان، ص 670.
19. مجله اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، شماره 8-9 (آذر - دي 1331ق)؛ -اسماعيل رايين، انشعاب در بهائيت، ص167.
20. همان، ش3، تيرماه 1333 ش.
21. همان، ش5، ص 16، شهريور 1331ش.
22. همان، ش4 مرداد 1331ش.
23. همان، ش8-9 (آذر - دي 1331ش).
24. همان، ش يك، ارديبهشت 1331 ش.
25. جواد منصوري، تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، ج1، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377ش، ص332.
26. مجله اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، آذر و دي 1329ش، ش 8-9 ص 4-5، -اسماعيل رايين، انشعاب در بهائيت، ص169 -. 170.
27. سيد محمد باقر نجفي، بهائيان، ص 675.
28. مجله اخبار امري، ارگان رسمي محفل بهائيان ايران، ش 8-9، آذر و دي 1329 ش.
29. همان، ش 9، دي 1330ش، ص3.
30. اسماعيل رايين، انشعاب در بهائيت، ص 169-170؛ - قرن بديع، قسمت چهارم، ص 162.
31. دكتر زاهداني، بهائيت در ايران، ص 257. مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج سوم، 1384ش.
32. نجفي، بهائيان، ص 183 (به نقل از بولتن خبري سازمان راديو و تلويزيون ملي ايران، دفتر مركزي، خبر شماره 232، 21 دي 1353ش).
33. همان، ص 714.
34. روح الله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه، ص 173.
35. مؤسسة مطالعات و پژوهشهاي سياسي، سازمانهاي يهودي و صهيونيسي در ايران، ص 536.
36. بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، (سال 1340 ق)، كارتن 16، دوسية 13، گزارش مورخ 6 ذي قعده 1339 ق به شمارة 844 (به نقل علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 91).
37. ر. ك: گزارش شمارة 316 مورخ 17صفر، 1341ق/1922م؛ سركنسولگري ايران در شام، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1301 ش، كارتن ص 16، دوسية 44 (به نقل علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 91).
38. گزارش شمارة 695- 17/12/1314 كنسولگري شاهنشاهي ايران در فلسطين، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال5-1314، كارتن 2، دوسية 26 (به نقل علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 92).
39. بر پاية اسناد سفارت آمريكا، وي قزويني الاصل بوده و به شغل خياطي اشتغال داشته است، ر. ك: گزارش سري ارنست آر. اوني، دفتر تحقيقاتي- سياسي ادارة اطلاعات آژانس اطلاعات مركزي (CIA)، فوريه 1976 م /1354ش، موجود در: مجموعه اسناد لانة جاسوسي امريكا، از ظهور تا سقوط، (مركز نشر اسناد لانه جاسوسي آمريكا، 1366) ج 1، ص 55 (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 92).
40. عبدا... شهبازي، جستارهايي از تاريخ معاصر ايران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، مؤسسة مطالعات و پژوهشهاي سياسي1369، ج 2، ص 375 (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين ص 92).
41. گزارش شمارة 844 مورخ 6 ذي القعده 1339 ق عين الملك، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، كارتن 16، دوسية 13 (به نقل از ايران علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 93).
42. گزارش شمارة 844- مورخ 6 ذي قعده 1339ق، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، كارتن 16 دوسية 13 (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 93).
43. گزارش 2524، مورخ 15 ميزان 1301 ش/1922م، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1301 ش، كارتن 16، دوسية 19 (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و فلسطين، ص 99-100).
44. بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302ش، كارتن 65، دوسية 4 (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 100).
45. گزاش شمارة 2570، مورخ 19/5/1309 سفارت ايران در بغداد، بند 4، بايگاني اسناد وزارت امور خارجه، سال 1309، كارتن 48، دوسية 2/256/64 و همچنين گزارش محرمانه، نمره 519، مورخ 16/6/1309، سركنسولگري دولت ايران در بيروت (به نقل از علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، ص 104).
46. علياكبر ولايتي، ايران و مسأله فلسطين، بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، ص 104، دفتر نشر فرهنگي اسلامي، 1376ش.
47. صحيفة نور، ج1، ص44.
48. روح الله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه، ص 168.
49. محمد حسن رجبي، زندگينامة سياسي امام خميني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1378ش، ص 256.
50. صحيفة نور، ج1، ص 12.
51. همان، ص 34-35.
52. عبدالله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، مؤسسة مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج 2، ص 385.
53. جواد منصوري، تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، ص 330.
54. دكتر زاهداني، بهائيت در ايران، ص 262.
55. پايگاه اطلاع رساني موعود (WWW. Mouood. com).
56. سايت بازتاب، 23 آذر 83، مقاله شهريار رضوان طلب، ذيل عنوان "پشت پردة شبنامة بهائيان".
/خ