تاریخچه ی عربستان سعودی
مقدمه
هویت و وابستگی جنگجویان، موضوع تحقیق و پژوهش شده است. اگر چه فعال ترین آنها به نظر می رسد که به شبکه القاعده وصل شده اند ، ساختار سازمانی و عضویت در گروهی که خود را سازمان القاعده در شبه جزیره عربستان می نامد (تنظیم القاعده فی جزیره العربیه) ناشناخته مانده است. در واقع اگر هم سازمان مرتبط و هم بسته باشد، در برابر شبکه ای متشکل از عناصر مستقل شناخته شده نیست. هیچ برآورد معتبری از تعداد جنگجویانی که در حال عملیات هستند ، وجود ندارد، از این رو از انفجارهای کور، کشف اتومبیل های مجهز به مواد منفجره و گرفتنن سلاح های پیچیده، بر می آید که این اتومبیل های مجهز به مواد منفجره و گرفتن سلاح های پیچیده، بر می آید که این مقدار کم و ناچیز نیست (برخی تعداد آنها را بین 1000 و 2000 نفر تخمین می زنند، در حالی که بعضی دیگر رقم بسیار بالاتری را عنوان می کنند). دریایی از فقر جوانان و فقر آموزشی آنها در عربستان سعودی که ملهم از عقاید مذهبی افراطی است، عناصر متشکله اساسی و طبیعی گروه های جنگجو می باشند. نسیم حمایت جنگجویان در عربستان یک معمای دیگر در این چارچوب است. اگر چه نظر سنجی ها حکایت از احترام به اسامه بن لادن دارند، ولی در عین حال نشان دهنده این هستند که اکثریت عظیمی از سعودی ها نه او و نه سازمانش را به عنوان رهبران سیاسی قبول ندارند (1) و شواهد منقول موجود حکایت از یک تغییر ناگهانی عمومی در اقدامات خشونت آمیز به ویژه زمانی که علیه سعودی ها اعمال می شوند، دارند.
بر اساس بعضی تحلیل ها، سعودی ها از لحن جنگجویان- به ویژه از انتقاد آنها از ایالات متحده آمریکا و رژیم های فاسد عربی- حمایت می کنند، اما تصمیم به کشاندن صحنه نبرد به عربستان سعودی بیش ازآنکه مورد تحسین و استقبال واقع شود، هراس انگیز است.
از آنجا که جنگجویان، کهنه سربازان زبده کمپ های آموزشی القاعده در افغانستان هستند، رویکرد و دیدگاه عمومی آنها نسبت به خشونت به نظر می رسد برای جوانان معمولی سعودی بیگانه باشد؛ فرایندی که طی آن جنگجویان از تسخیر عربستان سعودی فارغ شدند، منجر به نگرانی (هر چند ثابت نشده) از اینکه آنها احتمالاً از حمایت هایی در داخل سرویس های اطلاعاتی برخوردار باشند، گردید؛ (2) اگرچه عدم کفایت آنها دست کم توضیحی از آینده را در بر دارد. اهداف آنها یعنی ؛ خلاص کردن عربستان سعودی از نفوذ خارجی، گسیختن روابط این کشور با ایالات متحده آمریکا، کاهش مشروعیت خاندان حاکم و تقلیل توانایی عربستان در تأمین ثبات بازار جهانی نفت به نظر می رسد توجیه کننده حملات آنها (به منافع رژیم) باشد، اما این بی هیچ تردیدی، یک شورش کلاسیک مجهز به یک استراتژی مشخص با هدف به دست گرفتن قدرت است.
جدی بودن تهدید ناشی از فعالیت های خشونت آمیز نیز چندان مشخص نیست، درحالی که حملات، اعتماد در ثبات و امنیت کشور را متزلزل نموده، جنگجویان حداکثر توانسته اند به اهداف کم اهمیت از قبیل افراد عادی مجتمع های مسکونی که از محافظت کمی برخوردارند، ضربه بزنند. این عقیده که رژیم در لبه سقوط قرار گرفته و یا اینکه کشور در آستانه یک جنگ داخلی است، به نظر می رسد موضوعیتی ندارد. روحانی های سلفی تندرو ازجمله ناصر الفهد، علی الخضیر و عبد العزیز الجوبو که تا سال 2003 مرشد و مشروعیت بخش به رادیکال ترین اسلام گراهای سعودی بودند، زندانی شده اند. نتیجتاً جنگجویان دیگر از آن ابزار مشروعیت بخش برای علمای مذهبی که برای تلاش های مربوط به استفاده از آنها ضروری است، برخوردار نیستند.
رژیم برای سرکوب جنگجویان به انواع اقسام ابزارها و روش ها متوسل گردید از جمله: اقدامات شدید امنیتی (که منجر به کشته شدن عبد العزیز المقرن، رهبر منطقه ای القاعده شد)؛ نشان دادن جنگجویان تواب در تلویزیون، تشویق روحانیون برای ارائه رویه های مذهبی به مباحثات و استدلال های جنگجویان، وارد کردن میانجی گران اسلام گرا و اخیراً اعلام عفو. (3) مهم تر آنکه حکومت، ده ها هزار تن از علما و روحانیون مذهبی را بسیج نمود تا ضمن سخنرانی علیه جنگجویان در مساجد و تلویزیون تشریح کنند که اعمال آنها نقض اصول و مبانی اسلام است. (4) اینها گام های مهمی است که درجهت مقابله با جنگجویان و گروه هایی که از آنها حمایت کرده و فعالیت های آنها را تسهیل می کنند، برداشته شده است. اگر چه در بلند مدت چنین اقداماتی تنها بخشی از پاسخ می تواند باشد. جنگجویان در خلأ به وجود نمی آیند بلکه ریشه های آنها در اعماق تاریخ سعودی و در محیطی که کثر گرایی در آن خاموش شده، از سازماندهی منافع اجتماعی و سیاسی جلوگیری به عمل آمده، و عدم مدارا وتأهل نضج گرفته است ، قرار داد. نهایتاً اینکه ثبات واقعی باید با یک استراتژی همراه با تدابیر امنیتی و نیز اصلاحات اجتماعی، سیاسی و نهادی برقرار گردد. عربستان سعودی در سال های اخیر با تدابیر احتیاطی حساب شده که از جهات متعدد گام های بی سابقه ای می باشد، شروع به پیمودن این مسیر کرده است. حملات خشونت بار باید نه به عنوان زمینه ای برای منحرف کردن آن بلکه به عنوان دلیلی ضروری جهت تسریح این جریان مورد استفاده قرار گیرد.
1)تاریخچه
2) تاریخچه حکومت سعودی
یکی ساختن (5) به معنی وحدت (6). نیست پادشاهی عربستان سعودی مأمن جوامعی متفرق با عقاید مذهبی و سیاسی متعدد و سنن و پیشینه قبیلگی متعدد گردید. ملک عبد العزیز برای شکست دادن رهبران محلی که در چالش بااقتدار وی قرار داشتند، بر قدرت نظامی و وهابیسم متکی بود، اما جنگ ها و تلاش های بعدی وی برای تأسیس یک دولت نیز تحت پرچم توحید (نامی که در عربستان به عقاید احیاگر مذهبی محمد بن عبد الوهاب، روحانی افراطی وسخت گیر قرن هجدهم که بازگشت به سنن صدر اسلام را توصیه می کرد، داده شد). فتوحات عبد العزیز شدیداًً وابسته به جنگجویان صحرایی با انگیزه های مذهبی بود.این جنگجویان دعوت وقابی را با آغوش باز پذیرفته و به عنوان اخوان (برادران) معروف شدند.
دراواسط قرن هجدهم، عبدالوهاب و بنیانگذار سلسله آل سعودد (محمد بن سعود) اتحادی را به وجود آوردند که در پس آن روحانیون، حکومت آل سعود را مشروعیت می بخشیدند و او (محمد بن سعود) نیز به نوبه خود هویت اسلامی دولت را تضمین می نمود.این امر در مؤسسات روحانی تجلی یافت که کنترل نهایی بر آموزش و پرورش و امر قضا و دست آخر نهادهای جدیدی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر (7) که از طریق آنها بر اخلاق عمومی نظارت پلیس اعمال می گردد، را دارد. (8) این معامله وروابط ملازم میان قدرت مذهبی و غیر روحانی تا امروز پابرجاست. (9)
در حالی که در سراسر قرن بیستم نیروی (نظامی) متناوباً علیه تهدیدهای داخلی به کار می رفت، به تدریج راه برای استفاده از ابزارهای متعدد فشار باز شد. اجبار و اخاف دینی، تلاش برای به همکاری طلبیدن گروه های قبیله ای و اجتماعی از طریق ازدواج و برقراری علقه خونی، توزیع ثروت نفت و اختصاص پست های حکومتی از جمله این ابزارها به شمار می روند. نتیجه نهایی بنا نهادن نظامی سیاسی بود که بر اساس یک مبنای اجتماعی با تعریفی بسیار بسته، آیین وهابی حاکمان و حامیانش را نهادینه کرده و عدم تساهل نسبت به تفارت در مذهب (چه شیعه و چه دیگر فرق اهل سنت) را به نمایش گذاشت. (10)
بالا رفتن قیمت نفت پس از سال 1973 و افزایش ثروت نفتی در این دوره، حاکمان سعودی را قادر ساخت تا چشم به روی نوسازی بسیاری از وجود زندگی عربستان بگشایند. حکومت سرمایه گذاری زیادی در زیرساخت های کشور شامل ساخت جاده ها، مدارس، بیمارستان ها، نیروگاه های برق و کارخانه های آب شیرین کن به عمل آورد. همچنین با گشودن دست سخاوت به روی شهروندان برای ساختمان سازی یارانه مقرر نموده ودر بوروکراسی رو به گسترش برای آنها شغل فراهم آورد. اگر چه همه اینها همراه با تغییرات مقتضی در فرمول اساسی حکومت – مشروعیت قدرت عظیم سلطنتی ناشی از نهاد مذهبی وهابی – نبود.
چالش های مستقیم پیش روی رژیم (هرچند کم) عموماً در فواصل زمانی میان دو دهه 50 و 60 در سال 1975 که ملک فیصل، پادشاه وقت عربستان با شلیک گلوله ای توسط یکی ا زاهل فامیل به قتل رسید، اتفاق افتادند. اما جدی ترین چالش آل سعود در سال 1979؛ زمانی که دو رویداد همزمان، بنیاد سیاسی عربستان را سخت تکان داد، به وقوع پیوست. در 20 نوامبر همان سال جهیمان بن محمد العتیبی در شهر مکه، خانه خدا را متصرف شده و دو هفته آن را در اختیار خود داشت. سعودی ها به خانه خدا هجوم برده و آخرین بازمانده های شورشیان را در اوایل دسامبر قلع و قمع کردند. واقعه دوم به برگزاری مراسم عاشورا در 28 نوامبر که عملی خلاف تحریم رسمی محسوب می شد، باز می گردد. شیعیان تحت تأثیر سرخوردگی اجتماعی و سیاسی و با انرژی گرفتن از تحولاتی که در ایران انقلابی آشکار شد، مبادرت به این عمل نمودند. پاسخ سخت و شدید حکومت باعث سرپیچی و طغیان داخلی گشت. صفوف مردم فشرده تر شده و هفته بعد منطقه شرقیه که اکثر منابع نفتی در آن قرار دارد، شاهد درگیری خشونت آمیز میان نیروهای امنیتی دولت و تظاهر کنندگان گردید.
رویدادهای سال 1979 نقطه عطفی سیاست داخلی عربستان سعودی محسوب می شوند. قیام شیعیان نگرانی خاندان سلطنتی را از اینکه پیام انقلابی (امام) خمینی (ره) زمینه مناسبی را در شرق یافته و مستقیماً کنترل سعودی ها بر منابع نفتی را تهدید کند، برانگیخت. اگر چه رژیم گام هایی را در جهت بر آوردن مطالبات شیعیان برداشت، لیکن به درخواست های سیاسی آنها پاسخ مثبت نداد. در دهه 80 بسیاری از فعالان سیاسی شیعه از شبه جزیره گریختند و آنهایی که ماندند با اقدامات شدید دولت دربرابر نارضایتی عمومی مواجه گشتند.
تصرف خانه خدا در مکه توسط جهیمان تا حدودی الهام بخش سرخوردگی شورشیان از آنچه آنها فساد اخلاقی خاندان حاکم وانحراف از اصول بین مذهبی می پنداشتند، گردیده و رژیم را به اختصاص منابع بیشتری جهت مؤسسات و بنیادهای مذهبی از جمله ساختن نهادهای دینی جدید و کلاً پیشبرد آیین های دینی واداشت. این امر تأثیر قابل توجهی بر سیاست خارجی عربستان که در پس خاموش ساختن ندای انتقادات داخلی و مفری برای جنگجویان اسلامی جسور خود بود، داشت. تشویق هزاران سعودی توسط رژیم به شرکت در جهاد علیه اتحاد شوروی در افغانستان و حمایت از انواع متعدد دعوت مذهبی (به اسلام و فعالیت های دینی) در خارج، در این راستا بود.
ثبات سیاسی و شکوفایی اقتصادی دهه 80، در دهه بعد از آن شروع به گسیختن نمود. به دنبال جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991 که به شکل گسترده ای عربستان آن را تأمین مالی کرده و این کشور را به کشوری بدهکار مبدل نمود و نیز منجر به تأسیس پایگاه های نظامی ایالات متحده آمریکا در خاک عربستان گشت، گروه های متعددی ازسعودی ها برای انجام اصلاحات سیاسی به رژیم اعمال فشار کردند، (11) اما این نداها از بخش های مختلف و در مواقعی از جانب جناح های رقیب برخاست. لابی موسوم به سکولار یا لیبرال دست نوشته ای (عریضه ای) تقدیم ملک که در آن بر ایجاد نهادهای جدید جهت باز کردن نظام سیاسی و مجال مشارکت بیشتر مردم و درجه ای از لیبرالیسم سیاسی و نهادی تأکید شده بود. اصلاح طلبان مذهبی (منتقد ترین ندا علیه رژیم) آنچه را به عنوان غربی کردن کشور و تبعیت و تسلیم در قبال ایالات متحده آمریکا می پنداشتند، محکوم کرده و بر تقویت قدرت روحانیون و نقش اسلام در خط مشی حکومت اصرار ورزیدند.
خاندان سلطنتی همانند سال 1979 نسبت به فشارهای رو به رشد، با یک سیاست دو وجهی واکنش نشان داد.از یک سو سرکوب قدرتمندترین عناصر ناراضی به ویژه هدف قرار دادن معارضین اسلام گرا در اواسط تا اواخر دهه 90 را در دستور کار قرار داد. از سوی دیگر در جهت تسکین و همدلی با گروه های مختلف تلاش کرده و ژست واعتبار سیاسی قابل توجهی به آنها داد. این سیاست، صدور قانون اساسی در سال 1992 و تشکیل مجلس شورا (که جنبه مشورتی داشت) در سال بعد را شامل می گشت که گام های سمبلیک محسوب شده، ره آورد آن تغییرات اندکی بود. این استراتژی دو وجهی برای مهار فشارهای داخلی و خارجی، محدود کردن دامنه سازش و اطمینان دادن به خاندان سلطنتی جهت حفظ انحصار خود بر قدرت سیاسی تدوین و اجرا شد.
پي نوشت :
1. در تابستان 2003، نواف العبید یک مشاور امنیتی سعودی که در ریاض کار می کند یک نظر سنجی از افکار عمومی عربستان (از 15000 نفر) به عمل آورد. در مقاله ای در ژوئن 2004 وی نوشت: در حالی که تنها 7/4 درصد از پاسخگویان از اسامه بن لادن به عنوان رهبر پشتیبانی کردند، 7/48 درصد از آنها نسبت به لحن اودید مثبتی داشتند. چگونه می شود این پاسخ ها ی متناقض را با هم سازگار نمود؟ یکی از مصاحبه شوندگان از یک استان جنوبی محافظه کار به گروه ما گفت: وقتی که ما می شنویم علیه غرب صحبت می کند، به فساد و عدم صلاحیت حکومت های عرب و رنج های مردم فلسطین اشاره می نماید. گویی انسان را به عالم خواب و رؤیا می برد. ولی در عین حال وی ادامه می دهد: زمانی که ما صحنه های کشته شدن انسان های بی گناه برای این ایدئولوژی را مشاهده می کنیم، گویی دچار کابوس می شویم. به روزنامه دیلی استار، 24 ژوئن 2004 مراجعه شود.
2. See Los Angeles Times 21 June 2004.
3. امیر عبد الله طی یک سخنرانی از طرف ملک فهد اعلام کرد: ما فرصتی را برای هر کس که به گروه های گمراه تعلق دارد و هنوز درگیر عملیات تروریستی است، فراهم آوردیم تا توبه کرده، اقرار به جرم نماید و از این تاریخ به بعد تا یک ماه دیگر داوطلبانه خود را تسلیم کند. هر کس که این کار را بکند از تعقیب مصون بوده و بر اساس قانون شریعت در رابطه با نقض حقوق شخص ثالث با او برخورد خواهد شد. به نقل از آژانس خبری سعودی، 23 ژوئن 2004.
4. در 18 ژوئن 2004، روزی که پل جانسون کشته شد، امام جماعت خانه خدا در مکه به نمازگزاران گفت: آنهایی که مسلمانان و میهمانان خارجی را کشتند، کتاب خدا و یا سنت و احادیث پیامبر را نخوانده اند و مرتکب فساد عظیم و اعمال شیطانی بسیاره شده اند. به نقل از روزنامه الوطن، 19 ژوئن 2004.
5. Unification
6. Unity
7. Agency for the Pronotion of Virtue and the Prevention of Vice.
8. اخلاف ابن عبد الوهاب- خاندان آل الشیخ- به اشغال مناصب مهم ادامه دادند. عبدالله بن محمد آل الشیخ، وزیر دادگستری است در حالی که عبدالعزیز آل الشیخ مفتی (بلند پایه ترین مقام مذهبی کشور) می باشد.
9. در حالی که اخوان هم حمایت نظامی و هم پشتیبانی ایدئولوژیک در دوره گسترش (نفوذ و قدرت) سعودی را فراهم آورد، کشمکشی طولانی میان خاندان حاکم و جنگجویان مذهبی بین سال های 1927 تا 1930 وجود داشت که با شکست اخوان پایان یافته و به تبعیت آنها از خاندان حاکم ختم گردید. اگرچه به رغم اینکه نهاد مذهبی به جایگاهی دست دوم (بعد از خاندان حاکم) نزول کرد به طوری که دیگر تصمیمات رسمی را مهر تأیید نمی زد. باز هم ا زموضع و قدرت عظیمی برخوردار بود. برای اطلاعات بیشتر به منبع زیر مراجعه شود.
J-Habib, Ibn Sauds Warriors Of Islam: The Ikhwan Of Najd And Their Role In The Creation Of the Saudi Kingdom. 1910-1930, (Leiden, 1978).
10. به لحاظ تاریخی، وهابی ها خود را «موحدین» می نامند که ارجاعی به اصول اساسی مذهبی بوده و توسط ابن عبد الوهاب در قرن هجدهم طرح گردید.
واژه وهابی که رسانه های غربی آن را به عنوان ابزاری برای تشریح قرائتی سختگیرانه یا شدید از اسلام، شهرت دادند، بخشی از گفتمان داخلی پادشاهی عربستان سعودی شده است. اگر چه این واژه بیش از حد به کار گرفته شده و عاری از محتوای تحلیلی است، اگرچه این واژه بیش از حد به کار گرفته شده و عاری از محتوای تحلیلی است ، برای توصیف گروه ها و افراد نامتجانس در فضا و زمان استفاده می گردد؛ تا جایی که به یک دیدگاه سختگیر و محافظه کارانه از اسلام نیز متمسک می شود. در واقع بسیاری از آنهایی که عموماً وهابی خوانده می شوند، در خصوص تعصبات، اجرای شعائر و اهداف سیاسی توافقی با یکدیگر ندارند.
11.عربستان سعودی در گذشته آزادی های سیاسی محدودی را شاهد بوده است . انتخابات برای دفاتر و استان های محلی (در دهه 50) در منطقه شرقیه و حجاز برگزار می شد . مطبوعات نیز از درجه بیشتری از آزادی در میانه دهه 50 برخوردار گشت . اگر چه رژیم به تدریج دامنه چنین حقوق و آزادی های سیاسی را محدود نمود .
/س