دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري(3)
وقتي مشا سؤال مي کنيد و پاسخ مي خواهيد، بايد سؤالي بکنيد که پاسخ آن - ازسوي هر کسي- قابل تشخيص و ارزيابي کمي باشد؛ و الا اين که شما بگوييد «آيا مي دانيد که از قل بيکاري چه مشکلاتي پيش مي آيد؟»، جوابش اين است که بله، «چه کار مي کنيد؟» همين کارهايي که مي بينيد داريم مي کنيم. اينطور طرح پرسش، چيزي عايد نخواهد کرد. يا از قوه ي قضائيه بپرسيد «شما براي رفع اين ويرانه پنج سال گذشته چه کار کرديد؟» آن ها چند صفحه به شما آمار خواهند داد که اين کارها را کرده ايم. پاسخگويي مقوله ي بسيار حساسي است.چيزي که شما بايد به آن اهتمام داشته باشيد، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسيار مهم است. اين خواست ها بايد وجود داشته باشد. در کنار اين خواست ها، اينطور هم نباشد که همه ي کارهايي را که مسئولان کرده اند، انسان زير سؤال ببرد و مورد ترديد قرار دهد؛ نه، واقعا در همين زمينه هايي که شما مطرح کرديد، کارهاي خوب و زيادي صورت گرفته؛ منتها اداره ي کشور در مقطع امروز کار بسيار مشکلي است.
مي دانيد امروز ما در يک چالش عظيم قرار داريم با مراکز قدرتي که فکر آن ها اين است که اگر اين نظام کارآمدي خود را به طور کامل اثبات کند، عرصه براي آن ها تنگ خواهد شد؛ کما اين که همين الان هم آن ها مي بينند در مقابل نظام جمهوري اسلامي کم کاري کرده اند که نظام ما توانسته به پيشرفت هايي که دوستان اشاره کردند، نايل آيد. البته به شما عرضه بکنم؛ پيشرفت ها در بخش هاي مختلف، بيش از اين هاست.
گفتمان عدالت، يک گفتمان اساسي است و همه چيز ما است. منهاي آن، جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي گفتن نخواهد داشت؛ بايد آن را داشته باشيم. اين گفتمان را بايد همه گير کنيد؛ به گونه اي که هر جرياني، هر شخصي، هر حزبي و هر جناحي سرکار بييد، خودش را ناگزير ببيند که تسليم اين گفتمان شود؛ يعني براي عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگيرد؛ اين را شما بايد نگه داريد و حفظ کنيد؛ اين مهم است.
اما در برخورد با آنچه شده، بايد خانگي برخورد کنيد؛ نه بيگانه وار و معترض. بالاخره کارهاي زيادي انجام گرفته، احيانا کوتاهي هايي هم شده؛ اما بايد مشکل را حل کرد. نبايد نتيجه ي قهري نحوه ي بيان اين باشد که بعد از چندي انسان احساس کند که به کل مجموعه به شدت معترض است؛ نه، شما براي موفقيت کل مجموعه داريدتلاش مي کنيد؛ اصلا همه ي تلاشتان اين است ک نظام را پيش ببريد. هرچه مي توانيد، جزئيات را تکميل کنيد. در بخش هايي که خلأ وجود دارد، هرچه مي توانيد، کمک کنيد تا خلأ برطرف شود.
هرچه مي توانيد، شعار اصلي عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقويت و همگاني و در ذهن ها تعميق کنيد و روي پشتوانه و فلسفه ي فکري آن کار کنيد -اين ها لازم است- اما کاري نکنيد که مخالفان شما اين ترديد را دامن بزنند که آيا نظام اسلامي مي تواند؟ آيا نظام اسلامي توانسته؟ البته که مي تواند؛ البته که توانسته! مدعي دستگاه هاي مختلف از لحاظ کارآمدي، خود بنده هستم.من دائما نسبت به کارآمدي، از اين سرال و مطالبه مي کنم؛ اما بنده اعتقادم اين است که نظام اسلامي از همه ي دولت هايي که در دوران استعمار و دوران نزديک به استعمار در کشور ما وجود داشته، قوي تر عمل کرده است.
بدون ترديد نظام جمهوري اسلامي در همه ي بخش ها قوي عمل کرده است. عناصر مؤمن و کارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه ي مردم هم به آن ها کمک کرده است. در بخش هايي ما با قدرت وارد ميدان شده ايم که فکرش را نمي توانستيم بکنيم. در همه ي بخش هاي اينطور است. الان جاي توضيح و بيان آمار نيست. البته اقتضاي اين دوره ي از نظام جمهوري اسلامي، اقتضاي کار بيشتر، انقلابي تر، مؤمنانه تر و همه ي امکانات را بيش از اين به ميدان آوردن است؛ اين را قبول داريم. البته کم کاري وجود دارد، اما ناکارآمدي وجود ندارد؛ بين اين ها بايد تفکيک قائل شد. ناکارآمدي وجود ندارد؛ نظام اسلامي کارآيي دارد.
يک نشانه ي کارآيي نظام، وجود شما است. جوان دانشجوي مؤمن و معتقد به نظام مي تواند حرف و انگيزه ي خودش را قوي در فضاي جامعه مطرح کند. حرف شما فردا در تمام فضاي جامعه منتشر مي شود؛ اين نکته ي خيلي مهمي است؛ اين خودش کارآمدي اين نظام است. کارآمدي نظام غير از کارآمدي اين دستگاه با آن دستگاه است؛ نظام، نظام کارآمدي است. البته کارآمدي نظام، مجموعه ي عملکرد مثبت و منفي اي است که دستگاه هاي نظام دارند؛ اما اين برآيند مثبت است.(1)
کار ديگري که ممکن است بکنند، اين است که اگر در دانشجو انگيزه اي براي تلاش و تلاش و اقدام وجود دارد، از آن براي مبارزه ي با نيروي اصلي مقاومت اسلامي که امروز سايه اش نه فقط بر ايران، بلکه بر کل دنياي اسلام گسترده است استفاده کنند؛ يعني از نيروي جوان و فهميده و آگاه دانشجو، درست در عکس جهتي که عقل و دين و فهم موقعيت سياسي اقتضا مي کند، استفاده کنند. اگر دشمنان نتوانستند دانشجو را در جهت خود خواسته به راه بيندازند، يقينا کار و تلاش و تبليغي مي کنند تا شايد بتوانند دانشجو را به انفعال و بي عملي بيندازند. شما در مقابل هر دو انگيزه بايد مقاومت و ايستادگي کنيد.(2)
بايستي کشور را به آن پايه اي که لازم است، برسانيد. اين، مسئوليت عظيم نسل جوان روشنفکر تحصيلکرده اين کشور است. (3)
عقب ماندگي هاي کشور، نتيجه ي بي اعتقاد کردن قشر تحصيل کرده به فرهنگ ودانش خودي است
امروز آن دوراني است که بايد به ابزار دانش و معرفت و تلاش علمي، کاري کنيم که عقب افتادگي هاي تحميلي دوران طولاني سلطه استبداد در اين کشور، جبران شود؛ آن دوراني که نگذاشتند استعدادها شکوفا گردد؛ نگذاشتند هويت اصلي و حقيقي اين ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود کالاهاي صنعتي - که نتيجه پيشرفت علم و صنعت غرب بود- در همه چيز، آن را به غرب وابسته کردد؛ کالاهاي فکري و فرهنگي را وارد اين کشور کردند و به اولين کاري که دست زندند، بي اعتقاد کردن قشر تحصيلکرده اين کشور به موجودي خودش بود؛ به فرهنگ خودي، به رسوم و آداب خودي، به دانش خودي، به استعداد شکوفا و درخشاني که در نسل ايراني وجود داشت. اين بي اعتقادي، در طول سال هاي متمادي، اثر خودش را بخشيد.
از روزي که اين فکر -فکر تحقير ايراني- وارد اين کشور گرديد و موجب شد که اين احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاي برگزيده اين کشور نفوذ کند، تا وقتي که غرب محصول اين حالت را چيد، البته سال هاي طول کشيد؛ ولي بالاخره آن ها موفق شدند و نتيجه آن، همين عقب افتادگي هايي است که شما در کشورمان مشاهده مي کنيد. با اين همه منابع انساني، با اين همه منابع مادي، با اين موقعيت جغرافيانيي ممتازي که ما داريم، با آن سابقه درخشان علمي و فرهنگي وميراث عظيم گنجينه علمي که ما داريم، وضع ما امروز از آنچه که بايد در ميدان علم و صنعت و پيشرفت هاي گوناگون علمي باشد، بسي عقب تر است.(4)
دانشجو بايد فهم سياسي داشته باشد، تا فريب نخورد دانشجوها بايستي سياسي بشوند؛ يعني فهم سياسي پيدا کنند. فهم سياسي، غير از سياسي کاري و سياست بازي است، غير از دستخوش جريان هاي سياسي شدن است. اتفاقا فهم سياسي موجب مي شود که آدم، دستخوش جريان هاي سياسي نشود. من اين را مي خواهم. من مي خواهم که وقتي دانشجو نگاه مي کند به آن کسي که آمده است و دارد برايش حرف مي زند و شعار مي دهد و قربان صدقه مي رود، بفهمد که او کيست و چه کاره است؛ از حرف هاي او حقيقت او را درک کند و از کار او ممشا و هدف او را به دست بياورد. من اين را مي خواهم؛ دنبال اين هستم.
اگر سياسي نباشيد، نميتوانيد؛ بايد سياسي باشيد. من باز هم هميشه روي اين حرفم تکيه مي کنم که دانشگاه، بايد سياسي باشد، تا دانشجو فريب نخورد و وسيله اي براي کساني نشود که مي خواهند سر به تن نظام اسلامي و جمهوري اسلامي و هيچ کس ديگر نباشد! فقط دنبال قدرت اند، هر طور مي خواهد بشود!
به قول معروف براي يک دستمال، حاضرند قيصريه را آتش بزنند!(5)
دانشجويي که تحليل سياسي نداشته باشد، مرد زمان خودش نيست!
دانشجويي که اصلا نفهمد در دنيا چه مي گذرد، اين دانشجو دانشجوي زمان خودش نيست، مرد زمان خودش نيست. دانشجو بايد احساس سياسي، درک سياسي و تحليل سياسي داشته باشد. بنده در قضاياي تاريخ اسلام، اين مطلب را مکررا گفته ام؛ آن چيزي که امام حسن مجتبي را شکست داد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود، مردم تحليل سياسي نداشتند. آن چيز که فتنه ي خوارج را به وجود آورد و اميرالمؤمنين را آن جور زير فشار قرار داد و قدرتمندترين آدم تاريخ را آن گونه مظلوم کرد و علي مظلوم شدف نبودن تحليل سياسي در مردم بود؛ والا مردم که همه بي دين نبودند، تحليل سياسي نداشتند. دشمن شايعه اي مي انداخت، فورا اين شايعه همه جا پخش مي شد، همه قبول مي کردند! چرا بايد اين جور باشد؟!(6)
در دوران رژيم طاغوت، اساتيدي داشتيم متخصص، متدين وخوب. اما چون فهم سياسي نداشتند، به راحتي در اختيار هدف هاي آن رژيم قرار مي گرفتند، بدون آنکه خودشان بدانند. دانشجوها را هم به سمتي مي کشاندند که آن رژيم مي خواست. کساني داشتيم که عالم و متدين بودند؛ ولي نداشتن فهم و آگاهي و شعور سياسي، موجب شد که جزو يکي از مهره هاي همان رژيم فاسد و ضد دين بشوند. پس، دانشجو بايستي آگاهي و فهم و درک سياسي داشته باشد، مباحث سياسي را بداند؛ آنچه در جهان مي گذرد، بداند.
امروز جمهوري اسلامي، از يک دولت مردمي صددرصد وابسته ي به مردم خودش برخوردار است. خوب، اين دولت چه کاري مي کند؟ در مسائل سياسي دنيا، کجاي کار است؟ هدف هايش چيست، اقداماتش کدام است؟ چرا در فلان جهت حرکت مي کند؟ چرا در فلان جهت ديگر، حرکت نمي کند؟ بايد اين ها را بدانيد.(7)
مي دانيد امروز ما در يک چالش عظيم قرار داريم با مراکز قدرتي که فکر آن ها اين است که اگر اين نظام کارآمدي خود را به طور کامل اثبات کند، عرصه براي آن ها تنگ خواهد شد؛ کما اين که همين الان هم آن ها مي بينند در مقابل نظام جمهوري اسلامي کم کاري کرده اند که نظام ما توانسته به پيشرفت هايي که دوستان اشاره کردند، نايل آيد. البته به شما عرضه بکنم؛ پيشرفت ها در بخش هاي مختلف، بيش از اين هاست.
گفتمان عدالت، يک گفتمان اساسي است و همه چيز ما است. منهاي آن، جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي گفتن نخواهد داشت؛ بايد آن را داشته باشيم. اين گفتمان را بايد همه گير کنيد؛ به گونه اي که هر جرياني، هر شخصي، هر حزبي و هر جناحي سرکار بييد، خودش را ناگزير ببيند که تسليم اين گفتمان شود؛ يعني براي عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگيرد؛ اين را شما بايد نگه داريد و حفظ کنيد؛ اين مهم است.
اما در برخورد با آنچه شده، بايد خانگي برخورد کنيد؛ نه بيگانه وار و معترض. بالاخره کارهاي زيادي انجام گرفته، احيانا کوتاهي هايي هم شده؛ اما بايد مشکل را حل کرد. نبايد نتيجه ي قهري نحوه ي بيان اين باشد که بعد از چندي انسان احساس کند که به کل مجموعه به شدت معترض است؛ نه، شما براي موفقيت کل مجموعه داريدتلاش مي کنيد؛ اصلا همه ي تلاشتان اين است ک نظام را پيش ببريد. هرچه مي توانيد، جزئيات را تکميل کنيد. در بخش هايي که خلأ وجود دارد، هرچه مي توانيد، کمک کنيد تا خلأ برطرف شود.
هرچه مي توانيد، شعار اصلي عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقويت و همگاني و در ذهن ها تعميق کنيد و روي پشتوانه و فلسفه ي فکري آن کار کنيد -اين ها لازم است- اما کاري نکنيد که مخالفان شما اين ترديد را دامن بزنند که آيا نظام اسلامي مي تواند؟ آيا نظام اسلامي توانسته؟ البته که مي تواند؛ البته که توانسته! مدعي دستگاه هاي مختلف از لحاظ کارآمدي، خود بنده هستم.من دائما نسبت به کارآمدي، از اين سرال و مطالبه مي کنم؛ اما بنده اعتقادم اين است که نظام اسلامي از همه ي دولت هايي که در دوران استعمار و دوران نزديک به استعمار در کشور ما وجود داشته، قوي تر عمل کرده است.
بدون ترديد نظام جمهوري اسلامي در همه ي بخش ها قوي عمل کرده است. عناصر مؤمن و کارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه ي مردم هم به آن ها کمک کرده است. در بخش هايي ما با قدرت وارد ميدان شده ايم که فکرش را نمي توانستيم بکنيم. در همه ي بخش هاي اينطور است. الان جاي توضيح و بيان آمار نيست. البته اقتضاي اين دوره ي از نظام جمهوري اسلامي، اقتضاي کار بيشتر، انقلابي تر، مؤمنانه تر و همه ي امکانات را بيش از اين به ميدان آوردن است؛ اين را قبول داريم. البته کم کاري وجود دارد، اما ناکارآمدي وجود ندارد؛ بين اين ها بايد تفکيک قائل شد. ناکارآمدي وجود ندارد؛ نظام اسلامي کارآيي دارد.
يک نشانه ي کارآيي نظام، وجود شما است. جوان دانشجوي مؤمن و معتقد به نظام مي تواند حرف و انگيزه ي خودش را قوي در فضاي جامعه مطرح کند. حرف شما فردا در تمام فضاي جامعه منتشر مي شود؛ اين نکته ي خيلي مهمي است؛ اين خودش کارآمدي اين نظام است. کارآمدي نظام غير از کارآمدي اين دستگاه با آن دستگاه است؛ نظام، نظام کارآمدي است. البته کارآمدي نظام، مجموعه ي عملکرد مثبت و منفي اي است که دستگاه هاي نظام دارند؛ اما اين برآيند مثبت است.(1)
دانشجويان و انگيزه هاي نامبارک دشمنان
کار ديگري که ممکن است بکنند، اين است که اگر در دانشجو انگيزه اي براي تلاش و تلاش و اقدام وجود دارد، از آن براي مبارزه ي با نيروي اصلي مقاومت اسلامي که امروز سايه اش نه فقط بر ايران، بلکه بر کل دنياي اسلام گسترده است استفاده کنند؛ يعني از نيروي جوان و فهميده و آگاه دانشجو، درست در عکس جهتي که عقل و دين و فهم موقعيت سياسي اقتضا مي کند، استفاده کنند. اگر دشمنان نتوانستند دانشجو را در جهت خود خواسته به راه بيندازند، يقينا کار و تلاش و تبليغي مي کنند تا شايد بتوانند دانشجو را به انفعال و بي عملي بيندازند. شما در مقابل هر دو انگيزه بايد مقاومت و ايستادگي کنيد.(2)
تلاش کنيد کشورتان را از همه جهت مستقل کنيد
بايستي کشور را به آن پايه اي که لازم است، برسانيد. اين، مسئوليت عظيم نسل جوان روشنفکر تحصيلکرده اين کشور است. (3)
عقب ماندگي هاي کشور، نتيجه ي بي اعتقاد کردن قشر تحصيل کرده به فرهنگ ودانش خودي است
امروز آن دوراني است که بايد به ابزار دانش و معرفت و تلاش علمي، کاري کنيم که عقب افتادگي هاي تحميلي دوران طولاني سلطه استبداد در اين کشور، جبران شود؛ آن دوراني که نگذاشتند استعدادها شکوفا گردد؛ نگذاشتند هويت اصلي و حقيقي اين ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود کالاهاي صنعتي - که نتيجه پيشرفت علم و صنعت غرب بود- در همه چيز، آن را به غرب وابسته کردد؛ کالاهاي فکري و فرهنگي را وارد اين کشور کردند و به اولين کاري که دست زندند، بي اعتقاد کردن قشر تحصيلکرده اين کشور به موجودي خودش بود؛ به فرهنگ خودي، به رسوم و آداب خودي، به دانش خودي، به استعداد شکوفا و درخشاني که در نسل ايراني وجود داشت. اين بي اعتقادي، در طول سال هاي متمادي، اثر خودش را بخشيد.
از روزي که اين فکر -فکر تحقير ايراني- وارد اين کشور گرديد و موجب شد که اين احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاي برگزيده اين کشور نفوذ کند، تا وقتي که غرب محصول اين حالت را چيد، البته سال هاي طول کشيد؛ ولي بالاخره آن ها موفق شدند و نتيجه آن، همين عقب افتادگي هايي است که شما در کشورمان مشاهده مي کنيد. با اين همه منابع انساني، با اين همه منابع مادي، با اين موقعيت جغرافيانيي ممتازي که ما داريم، با آن سابقه درخشان علمي و فرهنگي وميراث عظيم گنجينه علمي که ما داريم، وضع ما امروز از آنچه که بايد در ميدان علم و صنعت و پيشرفت هاي گوناگون علمي باشد، بسي عقب تر است.(4)
دانشجو بايد فهم سياسي داشته باشد، تا فريب نخورد دانشجوها بايستي سياسي بشوند؛ يعني فهم سياسي پيدا کنند. فهم سياسي، غير از سياسي کاري و سياست بازي است، غير از دستخوش جريان هاي سياسي شدن است. اتفاقا فهم سياسي موجب مي شود که آدم، دستخوش جريان هاي سياسي نشود. من اين را مي خواهم. من مي خواهم که وقتي دانشجو نگاه مي کند به آن کسي که آمده است و دارد برايش حرف مي زند و شعار مي دهد و قربان صدقه مي رود، بفهمد که او کيست و چه کاره است؛ از حرف هاي او حقيقت او را درک کند و از کار او ممشا و هدف او را به دست بياورد. من اين را مي خواهم؛ دنبال اين هستم.
اگر سياسي نباشيد، نميتوانيد؛ بايد سياسي باشيد. من باز هم هميشه روي اين حرفم تکيه مي کنم که دانشگاه، بايد سياسي باشد، تا دانشجو فريب نخورد و وسيله اي براي کساني نشود که مي خواهند سر به تن نظام اسلامي و جمهوري اسلامي و هيچ کس ديگر نباشد! فقط دنبال قدرت اند، هر طور مي خواهد بشود!
به قول معروف براي يک دستمال، حاضرند قيصريه را آتش بزنند!(5)
دانشجويي که تحليل سياسي نداشته باشد، مرد زمان خودش نيست!
دانشجويي که اصلا نفهمد در دنيا چه مي گذرد، اين دانشجو دانشجوي زمان خودش نيست، مرد زمان خودش نيست. دانشجو بايد احساس سياسي، درک سياسي و تحليل سياسي داشته باشد. بنده در قضاياي تاريخ اسلام، اين مطلب را مکررا گفته ام؛ آن چيزي که امام حسن مجتبي را شکست داد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود، مردم تحليل سياسي نداشتند. آن چيز که فتنه ي خوارج را به وجود آورد و اميرالمؤمنين را آن جور زير فشار قرار داد و قدرتمندترين آدم تاريخ را آن گونه مظلوم کرد و علي مظلوم شدف نبودن تحليل سياسي در مردم بود؛ والا مردم که همه بي دين نبودند، تحليل سياسي نداشتند. دشمن شايعه اي مي انداخت، فورا اين شايعه همه جا پخش مي شد، همه قبول مي کردند! چرا بايد اين جور باشد؟!(6)
سياسي بودن دانشجو يعني
در دوران رژيم طاغوت، اساتيدي داشتيم متخصص، متدين وخوب. اما چون فهم سياسي نداشتند، به راحتي در اختيار هدف هاي آن رژيم قرار مي گرفتند، بدون آنکه خودشان بدانند. دانشجوها را هم به سمتي مي کشاندند که آن رژيم مي خواست. کساني داشتيم که عالم و متدين بودند؛ ولي نداشتن فهم و آگاهي و شعور سياسي، موجب شد که جزو يکي از مهره هاي همان رژيم فاسد و ضد دين بشوند. پس، دانشجو بايستي آگاهي و فهم و درک سياسي داشته باشد، مباحث سياسي را بداند؛ آنچه در جهان مي گذرد، بداند.
امروز جمهوري اسلامي، از يک دولت مردمي صددرصد وابسته ي به مردم خودش برخوردار است. خوب، اين دولت چه کاري مي کند؟ در مسائل سياسي دنيا، کجاي کار است؟ هدف هايش چيست، اقداماتش کدام است؟ چرا در فلان جهت حرکت مي کند؟ چرا در فلان جهت ديگر، حرکت نمي کند؟ بايد اين ها را بدانيد.(7)
پي نوشت :
1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان در ماه مباره رمضان، 1383/8/10.
2-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، 1381/6/16.
3-بيانات رهبر معظم انقلاب در مراسم التحصيلي گروهي از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس، 1377/6/12.
4-بيانات رهبر معظم انقلاب در مراسم التحصيلي گروهي از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس، 1377/6/12.
5-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با دانشجويان ومسئولين دانشگاه تبريز1378/6/27.
6-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانش آموزان و دانشجويان به مناسبت روز ملي مبارزه با استکبار، 1372/8/12.
7-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با دانشگاهيان و فرهنگيان استان کهکيلويه وبوير احمد، 1373/3/18.