فلسفه و ارزش حجاب ( قسمت دوم و پاياني )
دلايل وجوب حجاب
1- قرآن و سنت
« و قل للمؤمنات يغضن من أبصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمر هن عل جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن أو آبائهن أوأباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو اخوانهن أو بني اخوانهن أو بني أخواتهن أو نسائهن أو ما ملکت أيمانهن أو التابعين غير أولي الاربه من الرجال أو الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النساء و لا يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا الي الله جميعا أيها المؤمنون لعلکم تفلحون؛ (1)
( اي پيامبر) به زنان با ايمان بگو : ديده هاي خود را فرو بندند و عورت خود را بپوشانند ( دامن خود را پاک نگاه دارند) و زيور و زينت خويش بر نامحرم آشکار نسازند مگر آنچه پيداست. و سرپوش هاي خود را بر گريبان هاي خويش اندازند و زينت و جمال خود را آشکار نکنند مگر براي شوهران ، يا پدران ، يا پدر شوهران ، يا پسران ، يا پسران شوهر ، يا برداران ، يا برادرزادگان ، يا خواهرزادگان ، يا زنان ، يا کنيزان خود ، يا مرداني که از زن بي نيازند ، يا کودکاني که از عورت زنان آگاه نيستند. و پاي بر زمين نزنند که زيور پاهايشان معلوم گردد. اي مؤمنان همگي به سوي خداوند توبه کنيد باشد که رستگار گرديد.
آنچه از اين آيه شريفه استفاده مي شود عبارت است از :
1- بستن چشم از نگاههاي شهوت آلود به مردان ؛
2- لزوم پوشش عورت از ديگران ( بر هر مرد و زن مسلمان واجب است عورت خود را به استثناي همسر از هر زن و مرد محرم و نامحرم و اطفال مميز بپوشاند)؛ (2)
3- لزوم پوشش بدن زن و زينت هاي آن ؛
4- جواز آشکار بودن بدن و زينت ها در برابر محارم.
مناسب است در اينجا شأن نزول آيه ي حجاب را بيان کنيم.
روزي جواني از انصار در يکي از کوچه هاي مدينه مي گذشت که با زني روبه رو گرديد که مقنه ي خود را پشت گوش ها قرار داده ، در نتيجه گردن و گوش ها و قرص صورت او به طور کامل آشکار بود. جوان چشم به او دوخت چون از کنار يکديگر گذشتندبه دنبالش حرکت کرد و غافل از هر چيز به او خيره شده بود تا در کوچه اي وارد شد و از فرط غفلت صورتش به استخوان يا شيشه اي که در ديوار بود اصابت کرد و خون جاري گرديد. وقتي زن گذشت و ديگر او را نديد متوجه شد که خون بر سر و سينه اش ريخته است. ناراحت شد. نزد خود گفت : به خدا قسم ! نزد پيامبر خدا (ص) مي روم و او را از اين قضيه آگاه مي کنم.
وقتي نزد رسول رفت و چشم حضرت به او افتاد پرسيد : چه شده است؟
جوان ماجراي زن بي حجاب را توضيح داد. در اين هنگام جبرئيل (ع) آيه ي فرو بستن چشم از زن نامحرم را نازل کرد ؛ به دنبال آن بستن چشم از مرد نامحرم و همچنين پوشش زنان را نازل کرد و به صراحت بيان نمود که زنان زينت هاي ( طبيعي و مصنوعي ) خود را از نامحرم بپوشانند و مقنعه ي خود را بر سينه اندازند تا گردن و سينه ي آنها پوشيده گردد. » (3)
شأن نزول ديگري هم نقل شده است که « اسماء » دختر « مرثد» نخلستاني داشت. روزي عده اي از زنان مدينه در حالي که لباس سراسري به تن نداشتند ، وارد نخلستان شدند. اسماء که ديد چادر ندارد و خلخال و گردن و برآمدگي سينه ي آنها نمايان است ، با ناراحتي گفت : اين چه حرکت زشتي است که مرتکب شده و با اين وضع وارد باغ من شده ايد؟
خبر به رسول خدا رسيد و اين آيه نازل شد:
( اي پيامبر) به زنان با ايمان بگو .... (4)
« و قرن في بيوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهليه الأولي ؛ (5) در خانه هاي خود قرار گيريد و همانند دوره ي جاهليت پيشين ، آرايش و خود نمايي نکنيد.»
اين آيه خطاب به همسران پيامبر است . اما همان گونه که در معارف فقهي آمده است حکم حجاب همه ي زنان مسلمان را شامل مي شود.
از اين آيات قرآن معلوم مي گردد آشکار کردن هر نوع زينت مورد نهي پروردگار عالم ، از جمله گناهان است که خداوند مرتکبان آن را به توبه فرا خوانده و در پايان همين آيه فرموده است :
« اي مؤمنان همگي به سوي خداوند توبه کنيد ، باشد که رستگار گرديد.»
يکي از چهار پوششي که در حديثي از حضرت رسول (ص) براي زنان در مقابل مردان نامحرم مشخص شده و قرآن کريم نيز به عنوان الگوي پوشش زنان با ايمان به آن تصريح دارد ، جلباب است. بيشتر لغت شناسان ، اين واژه را به پوششي گسترده و فراگير که سر تا پاي زن را مي پوشاند و به تعبير امروزي ، چادر معنا کرده اند. در برخي کتاب هاي لغت ، از جمله لسان التنزيل ( 6) و نثر طوبي (7) کلمه جلباب به چادر معنا شده است.
علامه طباطبايي (ره) (8) وشيخ محمد جواد مغنيه (ره) (9) ابتدا جلباب را جامه گسترده اي که تمام بدن زن ، از سر تا قدم را مي پوشاند دانسته ، آنگاه به ديدگاه ديگري اشاره کرده اند که مي گويد : جلباب ، خمار يا روسري مخصوصي است که سر و صورت زن را مي پوشاند.
حاج السلطان محمد جنابذي نيز در « بيان السعاده في مقامات العباده» در مورد جلباب مي نويسد : « جلباب براي زنان ، لباس گسترده اي است که آن را بر بالاي لباس هاي مي پوشند و از ملحفه کوتاه تر است يا اينکه همان ملحفه است.»(10)
قرطبي پس از اشاره به بعضي گفته درباره اين واژه ، با اشاره به ديدگاه صحيح درباره اين واژه ، با اشاره به ديدگاه صحيح مي گويد : « صحيح اين است که جلباب ، لباسي است که تمام بدن را مي پوشاند.» (11)
زمخشري نيز در «کشاف» مي نويسد : « جلباب، جامه فراگيري است گسترده تر از مقنعه و کوتاه تر از رداء» (12) تفسيرهاي الجامع لا حکام القرآن (13) و روح المعاني (14) نيز در کنار نظر خويش ، اين گفته را نقل کرده اند. در تفسير « تبيان» از شيخ طوسي (ره) مي خوانيم : « جلابيب ، جمع جلباب است و آن مقنعه زن و سرپوشي است که پيشاني و سر او را هنگام خروج از منزل مي پوشاند.» (15) روح المعاني (16) نيز همين معنا را از ابن جبير نقل کرده است.
مفسران ، شأن نزول آيه را با اندکي تفاوت نقل کرده اند . مرحوم طبرسي (17) و زمخشري (18) ، شأن نزول آيه را تعرض بيمار دلان و مردان فاسد به زنان آزاد ، به عذر اشتباه گرفتن آنها با کنيزان دانسته اند.
زمخشري مي نويسد:
« زنان در اول اسلام آداب و رسوم جاهلي شان ، پوشش کاملي نداشتند و با پيراهن و روسري ميان مردان ، ظاهر مي شدند و هنگامي که شب از خانه خارج مي گرديدند ، جوانان فاسد و هرزه به زنان آزادتعرض کرده ، مزاحمت ايجاد مي کردند ، آنگاه براي کار خود دليل مي آوردند که گمان کرديم کنيز است . بنابراين ، زنان آزاد به پوشيدن روپوش هاي گسترده و پوشاندن سر و صورت امر شدند تا بدين شيوه ، از کنيزان تشخيص داده شوند وحشمت و وقار آنها ، مانع طمع اهل شهوت بديشان گردد.»(19)
به يقين ، کنيز بودن ، نمي توانسته عذر موجهي براي منافقان و بيمار دلان باشد. از اين رو ، اين تفسير قابل قبول نيست و به سراغ شأن نزول و تفسير ديگر مفسران مي رويم.
تفسير قمي ذيل آيه 59 سوره احزاب آورده است :
شأ ن نزول آيه چنين بود که زنان از خانه بيرون مي شدند تا به مسجد آيند و دنبال رسول خدا (ص) نماز بخوانند. چون شب مي شد و زنان براي نماز مغرب و عشا بيرون مي آمدند ، جوانان سر راه آنان مي نشستند و معترض ايشان مي شدند ، از اين رو ، خداي تعالي اين آيه را نازل کرد.(20)
علامه طباطبايي (ره) در مورد عبارت « ذلک ادني يعرفن فلا يؤذين» مي نويسد: پوشاندن همه بدن ، به شناخته شدن به اينکه اهل عفت و حجاب و صلاحند نزديک است. در نتيجه، وقتي به اين عنوان شناخته شدند ، ديگر اذيت نمي شوند؛ يعني اهل فسوق و فجور معترض آنان نمي گردند.(21)
مرحوم طبرسي نيز با وجود اينکه دليل نزول آيه را جدا ساختن زنان آزاد از کنيزکان دانسته ، ولي پس از آن ، از حبايي نقل مي کند که در تفسير اين عبارت گفته است:
« يعني اين نزديک است به اينکه به حفاظ و پوشش و صلاح شناخته شوند. پس معترض و مزاحم آنها نشوند ، براي آنکه فاسق و زنا کار وقتي زني را به پوشش و عفت شناخت ، ديگر مزاحم او نمي شود.» (22)
براساس اين تفسير ، کارکرد جلباب (چادر) ، معرفي زن به دارا بودن عفاف ، پاکي و پاکدامني و جدا کردن زنان عفيف و با حيا ، از زنان آلوده ، جلف و سبک است که همواره مورد طمع جوانان ولگرد و شهوتران قرار مي گيرند.
در نتيجه ، جلباب تأمين کننده امنيت و آرامش زن به شمار مي آيد. وقتي زن پوشيده ، سنگين و متين از خانه بيرون رود و با عفت باشد ، افراد فاسد و هرزه جرئت نمي کنند آزارش دهند. چادر يا هر پوشش گسترده اي که زنان روي لباس هاي خود بپوشند و بدن ، زيبايي ها و اندام خويش را بدان وسيله از نگاههاي آلوده محفوظ دارند ، مرزي است که زنان داراي هويت فرهنگي و منزلت انساني و معنوي را از زنان بي هويت ، غربزده ، ناآگاه و اسير بند هوا و هوس جدا مي سازد و امنيت آنان را تضمين مي کند. (23)
2. سيره و عقل
عقل نيز يکي ديگر از ادله لزوم پوشيدگي زن است. عقل انسان حکم مي کند که به آنچه منافع سالم و مورد نياز او را تأمين مي کند و يا زياني را از او دور مي سازد مباردت ورزد. پوشيدگي زن همان گونه که در مباحث آثار حجاب و بي حجابي خواهد آمد آثار مثبتي نظير آرامش دروني ، امنيت ، مصونيت زن و جامعه از مفاسد اجتماعي ، رشد و پرورش استعدادهاي زن ، تحکيم خانواده ، سلامت نسل ، صيانت ارزش هاي والاي زن ، موفقيت هاي معنوي و اطاعت از پروردگار را به همراه دارد ، نيز از زيان هايي نظير تزلزل خانواده ، ايجاد جو غفلت ، سقوط ارزش هاي زن ، بلوغ زودرس جنسي جوانان ، اسارت روح و غضبت پروردگار پيشگيري مي کند. بنبراين هر عقلي که اسير زنجير شهوت و اوهام نباشد به لزوم آن حکم خواهد کرد اگر چه به اديان الهي پاي بند نباشد چه اينکه جوانه هاي پذيرش فرهنگ حجاب در بين برخي زنان غربي که خسارت هاي ناشي از برهنگي زن را کاملا احساس مي کنند آشکار شده است. حجاب يک وظيفه اخلاقي براي همه ي زنان عفيف با هر گونه عقيده است. (24)
پي نوشتها :
1- سوره نور، آيه 31.
2- عروه الوثقي ، ج 1 ، فصل في الستر و الساتر، مسئله 1.
3- وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص 138و 139.
4- سوره نور ، آيه 31 ؛ نمونه ي بينات در شأن نزول آيات ، ص 568 ، به نقل از تفسير ابن ابي حاتم.
5- سوره احزاب ، آيه 33.
6- محقق ، مهدي ، لسان التنزيل ، تهران ، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي ، 1373، چ 4، لغات سوره احزاب ، ص 103.
7- شعراني ، ابوالحسن ، نثر طوبي ، تهران ، کتابفروشي اسلاميه ، ج 1 ، ص 133 ، واژه جلباب.
8- ترجمه تفسير الميزان ، ج 16 ، ص 510 و 509.
9- کاشف ، ج 6 ، ص 239.
10-جنابذي ، محمد بيان السعاده في مقامات العباده، تهران ، دانشگاه تهان ، 1344 ، چ 2؛ج3، ص256.
11- الجامع لاحکام القرآن ، ج 14، ص 243.
12- تفسير کشاف ، ج 3، ص 559.
13- الجامع لاحکام القرآن ، ج 14 ، ص 243.
14- روح المعاني ، ج 22 ، ص 88.
15- التبيان في تفسير القرآن ، چ 2 ،ص 361.
16- روح المعاني ، ج 22 ، ص 88.
17- ابوالفضل بن الحسن طبرسي ، ترجمه تفسير مجمع البيان ، مترجم : حاج شيخ محمد رازي ، مؤسسه انتشارات فراهاني ، 1360، چ 1 ، ج20 ، ص 176.
18- کشاف، ج 3 ، ص 559.
19- همان.
20- علي بن ابراهيم قمي ، تفسير القمي ، نجف ، مکتبه الهدي ، 1387 هـ . ق ، ج 2 ، ص 199.
21- ترجمه تفسير الميزان ، ج 16 ، ص 510.
22- ترجمه تفسير مجمع البيان ، ج 20 ، ص 177.
23- چادر و مقنعه از ديدگاه قرآن ، ص 94.
24- حجاب در عصر ما ، ص 44.
/خ