رويكرد حقوقي جنگ و علل پذيرش قطعنامه 598 (3)
نويسنده:دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
امام خميني و تعيين استراتژي دفاع
و امّا در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتاً مسأله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اين است كه من تا چند روز قبل به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معقتد بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم، ولي به واسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلاً خودداري ميكنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت كردم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز به اين عمل راضي نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود، اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم.
دفاع از ديدگاه امام راحل( رحمت الله علیه ) را ميتوان به دو نوع دائمي و غيردائمي تقسيم كرد: استراتژي «دائمي» يا «كلي»، كه حفظ اسلام و مصالح مسلمين است، و استراتژي «غير دائمي» يا «موسمي» كه اتخاذ شيوه دفاع در جهت حفظ اسلام است، يعني اگر دشمن با ابزار نظامي به جنگ ما ميآيد، لزوماً ما هم بايد با ابزار و ادوات نظامي دفاع كنيم؛ يا اگر دشمن با ابزارهاي فرهنگي و سياسي به ميدان ميآيد ما هم بايد با ابزار فرهنگي و شيوههاي سياسي مناسب از خود دفاع كنيم و همه اين شيوهها بايد در راستاي استراتژي كلي تعيين حفظ اسلام و مصلحت جامعه باشد. از اين رو دشمن ما تا زماني كه در جبهههاي نظامي به ما حمله كرد، وظيفه ما دفاع نظامي بود و هنگامي كه پس از صدور قطعنامه 598 استراتژي ضربه را از جبهه نظامي به جبهه سياسي كشاند ما هم لازم بود متناسب با اين جبهه، شيوه دفاعي اتخاذ ميكرديم، به همين دليل امام راحل( رحمت الله علیه ) فرمود كه من به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده تا چند روز قبل معتقد بودم و اكنون به دليل حوادث پيش آمده و... با قبول قطعنامه موافقت ميكنم.
اگر چه امام راحل( رحمت الله علیه ) با قبول قطعنامه، موقعيت نظام جمهوري اسلامي را در شرايط ايجاد شده حفظ كرد و پس از هشت سال مبارزه، دشمن را از اشغال حتي يك وجب خاك ايران نااميد كرد كه در تاريخ جنگها بيسابقه است، لكن اين تصميم به منزله پايان مبارزه نبوده است بلكه تغيير استراتژي و اتخاذ شيوه جديدي از مبارزه در جبهه سياسي بوده است. بطوري كه در اين زمينه فرمودند:
«قبول قطعنامه از طرف جمهوري اسلامي ايران به معناي حل مسأله جنگ نيست. با اعلام اين تصميم، حربههاي تبليغات جهانخواران عليه ما كُند شده است.»
امّا از آن جهت قبول قطعنامه 598 براي امام راحل( رحمت الله علیه ) از زهر كشندهتر بود كه پس از چند سال دفاع قهرمانانه و تقديم صدها شهيد و جانباز، ملت ايران مصّمم شد كه متجاوز لجام گسيختهاي را كه به بديهيترين اصول انساني پايبند نبود سر جاي خود بنشاند، لكن مشاهده ميكند كه ابرقدرتها بويژه امريكا با وجود شعار “دموكراسي و حقوق بشر“ با سوء استفاده از قوانين بينالمللي براي نجات متجاوزي، متفقاً و علناً به صحنه ميآيند و با عوامفريبي و تبليغات دروغين، شعار صلحطلبي را با حضور ناوگانهاي جنگي در آبهاي منطقه سر ميدهند و با سلب دفاع مشروع از ملتي مظلوم، ميروند كه زمينه بينالمللي را براي مجازات او (ايران) به جاي ظالم آماده كنند. فراتر از اين، درد امام راحل( رحمت الله علیه ) ناشي است از سرنوشت جوامع بشري كه به دست مشتي عوامفريب بيرحم و بياعتنا به حقوق انساني گرفتار آمدهاند، و ملت مظلوم ايران را كه براي صلحي عادلانه مبارزه ميكند، متجاوز ميخوانند.
بدين ترتيب امام راحل( رحمت الله علیه ) با تغيير شيوه دفاع، دشمنان را خلع سلاح، و تلاش چند ساله ملت شهيد پرور را حفظ ميكند و اين با توجه به شرايط ايجاد شده براي ملت ما نتيجه مطلوبي بوده است، امّا از آن جهت زهر مينوشد كه دنياي استكبار با همه اذنابش براي نجات متجاوز تحت لواي سازمانهاي بينالمللي به صحنه ميآيد و از تفهيم پيام صلح و عدالت و خيرخواهي ايران به گوش مردم جهان ممانعت ميكنند، زيرا امام راحل( رحمت الله علیه ) به عنوان مصلحي آگاه و روشن ضمير، توسعه آتش تجاوز را در آينده ميديد كه چگونه كشوري مثل كويت را در خود ميسوزاند، اگر چه بعد از اشغال كويت توسط رژيم عراق دنيا متوجه خيرخواهي امام راحل( رحمت الله علیه ) شده بود امّا دست پنهان امريكا و متحدانش در آستين اين تجاوز، برخورد عمدي و مغرضانه آنها را با علم به خيرخواهي امام، و ترسيم خطمشي تنبيه متجاوز براي استقرار صلح واقعي در منطقه، به وضوح آشكار ميكند، و نيز از راز زهرنوشي امام راحل( رحمت الله علیه ) براي افكار بيدار و دلهاي دردمند پرده برميدارد.
عراق و قطعنامه 598
مجلس عراق قبلاً به اتفاقآرا اين قطعنامه را تصويب كرده بود و پيشنهاد كرد كه كاملاً آنرا از نظر شكل و محتوا ميپذيرد.
وزير امور خارجه عراق اين اعلام آمادگي را به دبير كل و شوراي امنيت اطلاع داد.
سخنگوي عراق نيز ضمن آنكه تصويب قطعنامه 598 را يك پيروزي سياسي و ديپلماتيك براي عراق خواند، افزود: «عراق آمادگي دارد قطعنامه را كه در آن دستور آتشبس فوري داده شده بپذيرد، مشروط بر آنكه ايران نيز اقدام مشابهي انجام دهد»
پاسخ رسمي عراق در قبال قطعنامه 598 در 14 اوت، اينچنين به دبير كل اعلام شد: «... عراق از قطعنامه استقبال ميكند و آماده است براي اجراي آن، با دبير كل و شوراي امنيت همكاري كند.»
عراق در زمينه اجراي قطعنامه معتقد بود كه بايد به ترتيبي كه در بندهاي آن مقرر شده است اجرا شود. به موجب اين نظر، نخست ميبايست آتشبس برقرار شود و كليه نيروها به مرزهاي شناخته شده بينالمللي عقبنشيني كنند، گروه ناظران سازمان ملل براي نظارت بر آتشبس و عقبنشيني در منطقه مستقر شوند، اسيران جنگي مبادله شوند، مذاكره براي حل كليه اختلافات آغاز گردد و آنگاه هيأتي بيطرف تحقيق درباره مسؤوليت درگيري را انجام دهد. عراق با اعلام اين موضعگيري كه از ضعف و موقعيت متزلزل نيروهاي اين كشور در ميدان نبرد ناشي بود، در صحنه عمل بدان پايبند نبود بدين نحو كه عراق در رسانههاي جمعي و جهاني... اعلام ميكرد كه قطعنامه را قبول دارد، ولي عملاً اجراي طرح دبير كل را به صراحت و آشكارا رد ميكرد، طرحي كه تا حدودي متضمن خواستهاي مشروع ايران بود.
با اينكه عراق يكسال قبل از ايران، پذيرش قطعنامه را اعلام كرده بود، دروغين و ظاهري بودن اين پذيرش، با ادامه تجاوزات گسترده عراق حتي بعد از پذيرش قطعنامه از سوي ايران، براي مردم جهان هر چه بيشتر روشن شد.
سازمانهاي بينالمللي و قطعنامه 598
1 ـ جنبش عدم تعهد
دولت ايران و عراق هر دو در اين كنفرانس شركت كرده و از آمال و مقاصد اين جنبش حمايت كرده بودند. اما ايران به لحاظ پيوستن به پيمان نظامي بغداد، نتوانست در نخستين اجلاس سران كشورهاي غير متعهد حضور يابد و از آن به بعد نيز مسأله عضويت ايران در اين جنبش مطرح نشد.
در 1979، بعد از انقلاب اسلامي و از هم پاشيدن پيمان سنتو مسأله عضويت اين كشور در جنبش بطور جدي مطرح شد و اين عضويت، در كنفرانس ششم سران در هاوانا تحقق پذيرفت.
اما عراق از همان اوان تشكيل جنبش عدم تعهد، به عضويت آن در آمده بود.
در پي لغو عهدنامه مرزي 1975، از طرف عراق و حمله اين كشور به خاك جمهوري اسلامي ايران، در ميان دو كشور عضو جنبش عدم تعهد جنگي شعلهور شد. اين سازمان براي خاتمه جنگ تلاشهايي انجام داد. خصوصاً در روزهاي آغازين تجاوز، با تشكيل كميته حسن نيت، به منظور ايجاد پل تفاهم بين ايران و عراق و انجام تحركات ديپلماتيك وسيع از سوي وزراي خارجه كوبا، هند و يوگسلاوي در جهت اختتام جنگ، موضع فعالي را اتخاذ كرد كه تمامي اين تلاشها تا زمان صدور قطعنامه 598 شوراي امنيت، با موفقيت همراه نبوده است.
امّا قطعنامه 598 شوراي امنيت زماني صادر شد كه مدت اندكي از اجلاس ششم سران كشورهاي عضو جنبش در حراره گذشته بود. در اين اجلاس بيانيههايي صادر شد كه نشان ميدهد سياست جنبش، همگام با سياست شوراي امنيت شكل ميگيرد و دنبال ميشود. و اين مطلب خصوصاً در قضيه ايران و عراق نمود بيشتري داشت.
جنگ دو كشور بخشي از مطالب بيانيه سياسي اجلاس سران را بخود اختصاص داده بود، و در اين بيانيه ضمن اظهار نگراني عميق از آغاز و ادامه جنگ خواستار شد كه در كشور فوراً به نبرد ميان خود خاتمه دهند، و از ديگر كشورها و سازمانها نيز خواست براي پايان دادن به جنگ بيشتر تلاش كنند.
اين بيانيه براي اولينبار به مسأله آغاز جنگ پرداخت و بدون اينكه از متجاوز نامي ببرد آغاز جنگ را محكوم كرد، كه اين مطلب نيز در راستاي سياستهاي اعضاء دايم شوراي امنيت پس از رد قطعنامه 588 توسط ايران بود، كه با دادن امتيازات ضعيف به ايران سعي در اختتام جنگ داشتند و اين امر در قطعنامه 598 نمود بهتري يافت. پس از پايان اين اجلاس بود كه قطعنامه 598 به تصويب شوراي امنيت رسيد. جنبش بلافاصله از اين قطعنامه حمايت كرد و خواستار اجرا و پيگيري مفاد آن شد. اعضاء جنبش نيز براي متقاعد كردن ايران به پذيرش قطعنامه تلاشهايي انجام دادند، خصوصاً در اين زمينه فعاليتهاي كشور هند قابل توجه بوده است.
در حاشيه اجلاس چهل و دوم مجمع عمومي سازمان ملل، وزراي امور خارجه كشورهاي جنبش غيرمتعهدها اجلاسي را در نيويورك تشكيل دادند. اجلاس در بيانيه نهايي خود، ضمن نگراني عميق از آغاز و ادامه خصومت بين ايران و عراق، مجدداً از دو كشور خواستند كه به مناقشات خود خاتمه دهند و از كوششهاي اخير شوراي امنيت در جهت ارائه يك راه حل جامع، عادلانه و آبرومندانه ـ قطعنامه 598 ـ قدرداني كردند و همچنين از شورا خواستند كوششهاي خود را براي صلح دو چندان كند.
اين سياست جنبش نسبت به مسأله جنگ ايران و عراق تا زمان پذيرش قطعنامه از سوي ايران، بلاتغيير ماند.
سياست و نگرشي كه از آن ميتوان تحت عنوان « در سايه شورا» نام ببريم، اين است كه جنبش عدم تعهد همواره منتظر اقدامات شوراي امنيت بود و خود از هر گونه اظهار موضع خودداري كرده است، و پس از اعلام نظر شوراي امنيت و قدرتهاي بزرگ، به دنباله روي صرف از جو حاكم پرداخت.
اين سياست، نفوذ قدرتهاي بزرگ جهان را در تصميمگيري اعضاء جنبش نشان ميدهد، كه با طرز تفكر اوليه و استقلال جنبش عدم تعهد مغايرت دارد.
2 ـ سازمان كنفرانس اسلامي:
با شروع جنگ تحميلي، سازمان كنفرانس اسلامي در صدد برآمد تا به جنگي كه بين دو ملت مسلمان عضو اين سازمان رخ داده هر چه سريعتر خاتمه دهد. اين سازمان در 4 مهر 59، يعني 5 روز پس از آغاز تجاوز عراق، در حاشيه اجلاس وزراي امور خارجه عضو سازمان ملل در نيويورك تشكيل جلسه داد و با تلاش كميته حسن نيت سعي كرد درگيري را خاتمه دهد. اين كميته چندين سفر به تهران و بغداد انجام داد و خواستههاي طرفين را به اطلاع يكديگر رساند. پس از بينتيجه ماندن اين مساعي جميله، سازمان، كميسيوني تحت عنوان كميسيون صلح را ايجاد كرد. اين كميسيون نيز فعاليتهايي براي حل مناقشه بين ايران و عراق انجام داد كه با موفقيت همراه نبوده است.
جمهوري اسلامي ايران، در سومين اجلاس سران كشورهاي در طائف عربستان به علت حضور صدام حسين شركت نكرد و اجلاس را تحريم كرد. در اجلاس چهارم سران در كازابلانكاي مراكش، ايران معتقد بود سازمان كنفرانس اسلامي در اين جنگ جانب عراق را گرفته است، بنابراين اجلاس را تحريم كرد.
در اجلاس بعدي سران نيز كه در كويت تشكيل شده، از طرف جمهوري اسلامي ايران به دليل موضع مغرضانه و جانبدارانه كويت نسبت به جنگ ايران و عراق، نمايندهاي حضور پيدا نكرد.
حال آنكه عراق از اين عدم حضورها و تحريمها سوءاستفادههاي فراواني ميكرد. اجلاس كويت در قطعنامه پاياني خود، آتشبس و عقبنشيني به مرزهاي بينالمللي، و مبادله اسرا بين طرفين درگير را خواستار شده بود. اجلاس در بخش ديگر بيانيه خود از قطعنامههاي 582 و 588 شوراي امنيت حمايت كرده بود.
اجلاس كويت در حالي به كار خود پايان داد كه ابراز خرسندي عراق از پذيرش قطعنامههاي سازمان كنفرانس اسلامي و شوراي امنيت، بخش مهمي از بيانيه پاياني آنرا تشكيل ميداد.
با صدور اين بيانيه و درخواست از ايران براي پذيرش قطعنامههاي شوراي امنيت و راهحلهاي پيشنهادي سازمان كنفرانس اسلامي، به 6 سال فعاليتهاي كميته صلح نيز بدون هيچ نتيجهاي پايان داده شد و سازمان تا صدور قطعنامه 598 هيچگونه تحرك ديپلماتيك و سياسي خاصي انجام نداد.
چندي بعد از صدور قطعنامه 598 از سوي شوراي امنيت، اجلاس هفدهم وزراي امور خارجه سازمان در امان، پايتخت اردن برگزار شد. در اين اجلاس نيز جنگ ايران و عراق بخش مهمي از مذاكرات را در بر ميگرفت. اجلاس با تأكيد بر قطعنامههاي شوراي امنيت خصوصاً قطعنامه 598، از ايران خواست كه قطعنامه را بپذيرد و اعلام كرد:
1 ـ سازمان كنفرانس اسلامي حمايتش را از قطعنامه 598 شوراي امنيت اعلام ميكند و نياز بر اجرايش را به صورت يك كل واحد، و اجراي همه مقرراتش را همان طور كه در قطعنامه معين شده، تأكيد ميكند.
2 ـ از شوراي امنيت ميخواهد كه مطابق با منشور ملل متحد در رابطه با ايران، اقدامات مقتضي را براي اينكه از پذيرش قطعنامه 598 استنكاف كرده به مورد اجرا بگذارد.
اين بيانيه جو تبليغاتي منفي عليه جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان به وجود آورد. فرايندي كه ايران را به جنگطلبي متهم كرد و باعث تفوق حاميان عراق در كنفرانس شد و نتيجه آنكه سازمان كنفرانس اسلامي از شوراي امنيت سازمان ملل ميخواهد كه يكي از اعضاء سازمان ايران را به خاطر عدم پذيرش قطعنامه 598 مورد بازخواست و مواخذه قرار دهد، و اشاره ميكند كه مطابق با منشور ملل متحد اقدامات مقتضي در مورد ايران را به خاطر عدم پذيرش قطعنامه 598 به اجرا بگذارد.
اقداماتي كه بر اساس منشور، از تحريمهاي نظامي، سياسي، اقتصادي و... شروع شده است و به اجبار نظامي و حتي شديدتر منتهي ميشود. اين درخواست پنجاه و اندي كشور اسلامي از شوراي امنيت است، آنهم در زماني كه در خود شوراهاي امنيت بين اعضاي دائم براي اعمال مجازات عليه ايران به دليل استنكاف از پذيرش قطعنامه 598 اتفاق نظر وجود ندارد.
و اين مسائل همگي نشانگر اين است كه سازمان، سياستي مستقل از قدرتهاي بزرگ نداشته است و تابع اوامر آنها بوده، كه اين امر هم در جهان دو قطبي جنگ سرد و سياستهاي استكباري ابرقدرتها امر چندان بعيدي به نظر نميرسد.
شوراي همكاري خليج و قطعنامه 598
شورا تا فتح خرمشهر، به پايان جنگ و عقبنشيني عراق علاقه چنداني نشان نداد، اما بعد از اين حادثه و درك قدرت نظامي ايران، شورا از ترس شكست عراق تحركاتي را در جهت نزديكي به تهران و ميانجيگري و خاتمه جنگ شروع كرد. سياست شورا در طي جنگ دقيقاً همانند سياست امريكا بود. بدين معني كه شورا نه پيروزي عراق را ميخواست و نه پيروزي ايران را، زيرا پيروزي هر يك از اين دو كشور خطرهاي بسيار زيادي براي كشورهاي عضو شورا به وجود ميآورد. در اين راستا شورا سعي ميكرد جنگ در حالتي كه نه برنده و نه بازنده قطعي وجود داشته باشد، ادامه پيدا كند تا هر دو كشور در جنگي فرسايشي درگير شوند و با اجراي اين سياست، جنگ فوق برندهاي ثالث پيدا ميكرد كه آنهم شورا بود. همكاري شورا و كشورهاي عضو آن به حمايت از عراق، در شرايطي كه در جنگ زميني شكستهاي عمدهاي را متحمل ميشد همچنان ادامه داشت؛ تا در نوامبر 1983 بنا به نظر حاكم بحرين، شورا 40 ميليارد دلار به عراق كمك كرده.
اين سياست كمك به عراق باعث شد تهران به كشورهاي عضو شورا با ديد خصمانه بنگرد و آنها را شريك جنايات عراق بداند، خصوصاً در مورد كويت كه با مساعدتهاي لجستيكي و تداركاتي و در اختيار قرار دادن فضا و خاك خود به عراق عملاً به قواعد و مقررات بيطرفي، پشت پا زد و طرف جنگ با ايران قلمداد ميشد.
اين عقيده تهران، با حمله به كشتيها و نفتكشهاي كويتي كه حامل نفت كويت بودند ـ نفتي كه پول فروش آن به عراق داده ميشد ـ تجلي پيدا كرد. اين سياست باعث شد كه كويت از آمريكا بخواهد كشتيهايش را تحت حمايت خود قرار دهد، و بدين وسيله پاي نيروهاي بيگانه به منطقه خليج باز شد.
در اين برهه، خصومت اعضاء شورا بويژه كويت و عربستان صعودي با تهران، روز به روز روشنتر ميشد: حمايت بيدريغ از عراق، قطع روابط با تهران، كشتار حجاج در خانه امن الهي، دعوت از امريكا و غرب براي حضور در خليج تحت پوشش دفاع از آبراههاي بينالمللي و آزادي كشتيراني. درخواست از كشورهاي عرب براي قطع رابطه با ايران. تشويق اعضاء دائم شوراي امنيت براي اعمال تحريم نظامي عليه ايران به علت عدم پذيرش قطعنامهها، رايزنيهاي وسيع سعودي و شوروي سابق در جهت برداشتن مسكو از مخالفت با تحريم ايران در شوراي امنيت؛ و غيره گوشهاي از عملكرد اعضاء شوراي همكاري در جنگ عراق عليه ايران است.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
/خ