یار با وفای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
بنا به نقل شيخ مفيد قدس سره سال دهم بعثتحضرت ابوطالب عم و يار با وفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) وفات يافت. همان مرد بزرگوارى كه در تمام نشيب و فرازهاى دوران رسالت و قبل از رسالتبرادر زاده عزيزش را يارى كرد و شر قريش را ازاو بازداشت و قلب نازنين پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در تبليغات و رسالت الهى خوشحال و مسرور نمود، و با كلماتى نظير: «اذهب يابن اخى فقل ما احببت فوالله لا اسلمك لشىء ابدا» اى پسر برادرم برو و هر چه دوست مىدارى بگو (با مشركين وقريش) به خدا سوگند تو را در هيچ پيش آمدى وا نمىگذارم، (نوازش مىنمود) و از او پشتيبانى مىكرد.
لا تخذلا و انصرا ابن عمكما
إخى لامى من بينهم و إبى
پسر عمويتان را تنها و بى ياور مگذاريد و يارىاش كنيد كه از ميان برادرانم فرزند برادر ابوينى من است.
1ـ معروف عصر: جناب ابو طالب به عظمت شخصيت و اقتدار و مبلغ دين ابراهيمى معروف عصر خويش است.
2ـ سنت هاى پذيرفته: سنت هاى نيكى در جامعه جاهليت بنا نهاد كه كلام وحى برخى از آنها را تإييد فرمود. او بنيانگذار قسامه است كه در سيستم قضايى اسلام پذيرفته شد.[ نيكوان رفتند و سنت ها بماند و زلئيمان ظلم و لعنت ها بماند]
3ـ بنده خدا: ابو طالب معروف به ((عبد مناف)) بوده اند, كه به معناى بنده خداى متعال است (هم نام با جد سوم پيامبر)
4ـ مبارزه با كفر: او مانند پدر مسير يكتا پرستى را در پيش گرفت و كفر و شرك و جهل او را تحت تإثير قرار نداد.
5ـ دلايل ايمان او: سروده ها و اشعار او تفكر و ايمان او را بوضوح آشكار مى نمايد (در پايان اين نوشتار به ابياتى از اشعار او اشاره مى شود).
6ـ صفاى دل: از جمله مسايلى كه صفاى دل و پاكى قلب ابوطالب را اثبات مى كند, اين است كه اهالى حجاز در قحطى بسر مى بردند, مردم در چنين وضع نگران كننده اى از ابوطالب خواستند از جاى برخيزد و از خدا طلب باران نمايد, او پذيرفت و در حالى كه پسرى چون خورشيد درخشان به همراه مى برد به سوى خانه خدا رفت. سپس به آن كودك گفت كه پشت خويش را به خانه كعبه قرار دهد و در حالى كه او را به سر دستان خود بلند كرده بود, از خدا طلب باران نمود. آسمان خالى از ابر بلافاصله ابرى شد, سپس باران شديدى در گرفت,آنچنان كه كل منطقه حجاز را سيراب كرد و آن دره خشك شكفته شد. كودكى كه ابوطالب به همراه برده بود كسى نبود جز پيامبر خدا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله).
[ هركسى اندازه روشن دلى
غيب را بيند به قدر صيقلى
هركه صيقل بيش كرد او بيش ديد
بيشتر آمد بر او صورت پديد
گر تو گويى كان صفا فضل خداست
نيزاين توفيق صيقل زآن عطاست]
7ـ روياى صادق: ابوطالب, در حجر اسماعيل, در رويايى راستين ديد كه درى از آسمان به روى او گشوده شده و از آن نورى پايين آمده و اطراف را روشن كرد.
[ بس عجب در خواب روشن مى شود
دل درون خواب روزن مى شود
آن چنان كه يوسف صديق را
خواب بنمودى و گشتش متكا]
از خواب برخاست و نزد كسى كه خواب ها را تعبير مى كرد, رفت و ماجراى خواب خود را شرح داد. او گفت: بر تو مژده باد كه بزودى داراى فرزندى با شرافت خواهى شد. كلينى در ((كافى)) روايت كرده است كه, هنگامى كه فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب آمده و او را به ولادت پيامبر بشارت داد, او نيز همسرش را از ولادت على(علیه السلام) با خبر ساخت.
8ـ سرپرستى رسول خدا(صلی الله علیه وآله): ابوطالب از ميان فرزندان عبدالمطلب به علت داشتن اخلاقى برتر و روشى پسنديده تر و نيز شدت و كثرت و عمق عواطف نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و علاوه بر همه اينها ارادت ويژه اش نسبت به پيامبر به عنوان سرپرست رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برگزيده شد.
9ـ تربيت و نگهدارى رسول خدا(صلی الله علیه وآله): علاقه بسيار ابوطالب به پيامبر و نيز آگاهى او از آينده درخشان و رسالت الهى او موجب گرديد از فداكارى و مجاهدت در مورد تربيت و نگهدارى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) لحظه اى دريغ نكرده و در همه جا حتى هنگام خطر او را بر خويش مقدم مى داشت
10ـ توصيه به همسر: هنگامى كه او را به خانه آورد, به همسر خود گفت:((اين فرزند برادرم است كه در نزد من از جان و مالم عزيزتر است. مراقب باش! مبادا احدى او را از آنچه مى خواهد, منع كند)) و فاطمه بنت اسد هم چنين بود و به بهترين صورت او را مراقبت مى كرد و مانند مادرى به او مهربانى مى نمود.
11ـ سدى ستبر در مقابل مشركان: مورخان از ابن عباس نقل كرده اند: ابوطالب رسول خدا را بسيار دوست مى داشت به طورى كه حتى به فرزندان خود نيز اين قدر محبت نمى كرد, فقط در كنار او مى خوابيد و هر گاه بيرون مى رفت او را با خود مى برد. با مرگ ابوطالب قريش آزار و اذيتى را كه در زمان حيات وى نمى توانستند نسبت به پيامبر اعمال كنند,آغاز كردند. چنان كه خود پيامبر نيز بارها به اين نكته اشاره فرموده اند.
12ـ مجازات دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله): وقتى به ابوطالب خبر دادند كه شخصى به نام عبدالله زبعرى براى دلخوشى ابوجهل و ايجاد دشمنى, به هنگام نماز شكمبه شتر بر سر پيامبر انداخت, بدون درنگ شمشير خود را برداشت و به مسجد رفت و فرمان داد كه همان كار را با عبدالله بكنند. قريش كه چنين ديدند,با خود گفتند: تا ابوطالب زنده است نمى توانيم پيامبر را از هدفش بازداريم.
13ـ توصيه به فرزند: هنگامى كه در غار حرا كلام خدا بر پيامبر نازل شد و فرزندش على(علیه السلام) با آن حضرت نماز گزارد و به پدر گزارش داد كه من به رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) ايمان آورده ام, ابوطالب گفت: ((فرزندم او تو را جز به نيكى نمى خواند, حتما با او باش)).
14ـ حمايت آشكار: چون آيه ((وانذر عشيرتك الاقربين)) نازل گرديد و پيامبر خويشاوندان خود را فراخواند آنان را به آيين خويش دعوت كرد, به رغم مخالفت آنان,ابوطالب گفت:اى پيامبر مدد و يارى تو براى ما بسيار دوست داشتنى است. به خير خواهى تو روى آورده ام و به طور كامل سخنان تو را تصديق مى كنم. برو و مإموريت خويش را به انجام رسان كه به خداوند سوگند حافظ تو خواهم بود و به جدايى از تو رضايت نمى دهم.
15ـ تهديد دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله): روزى پيامبر از خانه ابوطالب بيرون آمد و به منزل بازنگشت, عمويش احساس كرد,حتما مشركان پيامبر را به قتل رسانده اند. تمام فرزندان هاشم و عبدالمطلب را به خانه دعوت كرد و دستور داد هر كدام سلاح برنده اى زير لباس خود پنهان كنند و دسته جمعى وارد مسجدالحرام شوند, به آنان گفت:هر كدام در كنار يكى از سران قريش بنشينيد هر زمان از شما خواستم از جاى برخيزيد و آنان را به قتل برسانيد. سپس توسط زيد بن حارثه به ابوطالب خبر رسيد كه به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) آسيبى نرسيده است و در خانه يكى از مسلمانان مشغول تبليغ است, گر چه اين نقشه عملى نشد,اما ابوطالب, در برابر مشركان ايستاد و آنان را از اين ماجرا آگاه كرد و افزود: اگر او را مى كشتيد احدى از شما را زنده نمى گذاشتم و تا آخرين نفس با شما نبرد مى كردم.
[ واستان از دست ديوانه سلاح
تا ز تو راضى شود عدل و صلاح
چون سلاح و جهل, جمع آيد به هم
گشت فرعونى جهان سوز از ستم]
16ـ حامى مبلغان دين اسلام: اخبار و روايات متواتر و بسيارى حاكى از آن است كه ابوطالب, در گسترش دين اسلام به پيامبر يارى مى رساند و فرزندان,بستگان و اهل مكه را به پيروى و حمايت از وى فرا مى خواند.((عثمان بن مظعون)) كه مسلمانى راستين به شمار مىآمد, روزى در كنار كعبه, بت پرستان را از روش مذمومى كه داشتند بر حذر مى داشت و آنان را موعظه مى كرد. گروهى از جوانان قريش به او حمله كردند و يكى از آنان آسيب سختى به چشم او وارد كرد. ابوطالب از اين ماجرا ناراحت شد و سوگند خورد كه تا ضارب را قصاص نكنم خاموش نخواهم شد.
17ـ تقدير از نجاشى: هنگامى كه مسلمانان به حبشه رفتند مورد مهر و حمايت نجاشى قرار گرفتند, مشركان مى خواستند تا نجاشى را از پناه دادن آنان بازدارند, اما او اعتنايى نكرد.
ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب
از ره پنهان كه دور از حس ماست
آفتاب چرخ را بس راه هاست
ابوطالب كه نسبت به اين مسإله بى تفاوت نبود, اشعارى در مدح نجاشى سرود و برايش فرستاد, نجاشى با دريافت اين سروده ها بسيار خوشحال شد و بر احترام خود نسبت به مسلمانان ـ كه به رهبرى جعفربن ابى طالب (علیه السلام) به حبشه رفته بودند ـ افزود.
18ـ حمايت و حراست از رسول خدا(صلی الله علیه وآله): محاصره اقتصادى مسلمانان و تبعيد آنان در شعب ابى طالب ازسخت ترين فشارهاى قريش در خصوص مسلمانان بود. پيامبر و همراهانش تنها در ماه هاى حرام اجازه داشتند, در مراسم حج و عمره حضور يابند كه در اين فرصت به دست آمده نيز به تبليغ دين اسلام مى پرداختند. در اين ميان, نقش اصلى پاسدارى از پيامبر و مقاومت در مقابل قريش, به عهده ابوطالب بود. هنگامي كه موريانه قطع نامه قريش را نابود كرد, ابوطالب براى شكرگزارى به سوى كعبه رفت و بر مشركان و مخالفان پيامبر نفرين كرد.
19ـ ابو طالب در كلام نور: امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ((عجبا كه خداوند رسولش را از تجويز نكاح زن مسلمان به مرد غير مسلمان نهى فرمود, در حالى كه فاطمه بنت اسد از پيشگامان قبول اسلام بود و تا هنگام رحلت در عقد ابوطالب باقى ماند)).اين فرمايش امام در جواب عده اى بود كه در خصوص ايمان ابوطالب مشكوك بودند.
امام باقر(علیه السلام) نيز درباره اين مسإله كه برخى مى گويند:((ابوطالب در گودالى از آتش بسر مى برد!)) فرمود: ((اگر ايمان ابوطالب در يك كفه ترازو و ايمان اين افراد در كفه ديگر قرار داده شود, ايمان ابوطالب برترى دارد)).
((ابان بن محمود)) خطاب به امام رضا(علیه السلام) نوشت:فدايت گردم در اسلام ابوطالب گرفتار ترديد شده ام. امام در پاسخ اين آيه را نوشت: ((كسى كه بعد از آشكار شدن حق, با پيامبر مخالفت كند, و از راهى جز راه مومنان پيروى نمايد,ما او را به همان راه كه مى رود مى بريم; و به دوزخ داخل مى كنيم;و سرانجام بدى است)). و بعد, بدان كه اگر معتقد به ايمان ابوطالب نباشى بازگشت تو,به آتش است.20ـ ابو طالب, پدر على(علیه السلام): ابوطالب پدر كودكى شد كه بهترين فرزند روزگار بود, همان كه تولدش به گونه اى اتفاق افتاد كه هيچگاه نظيرش ديده نشد. به همين دليل به نوزاد تازه متولد شده اش محبتى ويژه داشت با اين كه حضرت على(علیه السلام) ده سال قبل از بعثت ديده به جهان گشود, ولى در همان وقت ابوطالب در مورد اين كودك سخنانى گفته كه از ايمان و سلامتى اعتقاد او حكايت دارد. او در شعرى مى گويد: ((با ظهور على(علیه السلام) كمر كفر خم شد و با شمشيرش اسلام استوار مى گردد)) و چون نامش را از خداوند طلب كرده بود, لوحى لطيف از آسمان بر زمين آمد و در آغوشش جاى گرفت كه او و همسرش را به داشتن فرزندى پاك و برگزيده مژده داده بود و نامش ((على)) گذاشته شده بود.21ـ غم هجران: فشارها و سختى هاى شعب (دژ), ابوطالب را از پاى در آورد و شش ماه پس از آن رحلت كرد (سال دهم بعثت)مرگ وى,رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) را اندوهگين ساخت. بى تابانه بر بالين ابوطالب نشست و برگونه هايش دست كشيد و فرمود: عمو جان مرا در كودكى تربيت كردى و در يتيمى كفالت نمودى و در بزرگى ياريم نمودى, خدايت از جانب من پاداش نيكو دهد. در وقت حركت دادن جنازه پيشاپيش آن حركت مى فرمود و درباره اش دعاى خير مى كرد.
22ـ اشعار نغز: در پايان به ابياتى از ابوطالب كه بيانگر ميزان و عمق اعتقاد و ايمان او نسبت به رسول خدا و دين اسلام است ,اشاره مى كنيم:
و الله لا اخذل النبى و لا
يخذله من بنى ذو حسب
به خدا سوگند پيامبر را تنها نمى گذارم و از فرزندانم نيز هيچ با شرفى او را تنها نمى گذارد.
و در سروده اى كه براى تحريص نجاشى پادشاه حبشه سروده است عمق باور خويش به پيامبر اسلام را به نمايش گذارده است.
تعلم مليك الحبش إن محمدا
نبى كموسى و المسيح ابن مريم
إتانا بهدى مثل ما اتيا به
فكل بإمر الله يهدى و يعصم
اى پادشاه حبشه بدان كه محمد بسان موسى و مسيح پيامبر است همان نور آسمانى را كه آن دو نفر در اختيار داشتند, او نيز دارد و تمام پيامبران به فرمان خداوند,مردم را راهنمايى كرده و از گناه باز مى دارند.
ابوطالب خطاب به رسول خدا اينگونه اظهار وفادارى و حمايت و پشتيبانى مى نمايد
والله لن يصلوا اليك بجمعهم
حتى اوسد فى التراب دفينا
و ذكرت دينا لا محاله انه
من خير اديان البريه دينا
به خدا سوگند تا من زنده ام آنان به تو دسترسى نخواهند داشت و دينى را كه تو (آورده اى و) به آن متذكر گشته اى بى ترديد از بهترين اديان مردم است.
كفه ايمان ابوطالب از كفه ايمان همه خلق سنگين تر است
آرى به اين بزرگوار تهمتبى ايمانى مىزنند، حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: اگر ايمان ابى طالب را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان اين خلق را در كفه ديگر، ايمان او سنگين تر است. آرى ابوطالب چهل و دو سال، در نهايت وفا و صميميت و فداكارى به كفالت و حمايت پيامبر (صلى الله عليه و آله) پرداخت، كه او مانند پدرى مهربان و همسرش فاطمه بنت اسد همچون مادرى او را خدمت و حفاظت و پرستارى نمودند. و مرگ ابوطالب پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به شدت متاثر ساخت، چرا كه حضرت يگانه حامى و پناه گاه خود را بعد از خدا از دست داد، كه دشمن پس از او بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) جرى و گستاخ گشتند. و مدفن آن حضرت در مكه قبرستان ابوطالب كه به نام آنجناب ناميده شده قرار گرفت، «تغمده الله ببحبوحات جنانه»
منبع: واحد تحقيقات دارالعرفان
/خ
زندگی نامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)
ابو طالب, مرد ستوده خصال
لا تخذلا و انصرا ابن عمكما
إخى لامى من بينهم و إبى
پسر عمويتان را تنها و بى ياور مگذاريد و يارىاش كنيد كه از ميان برادرانم فرزند برادر ابوينى من است.
1ـ معروف عصر: جناب ابو طالب به عظمت شخصيت و اقتدار و مبلغ دين ابراهيمى معروف عصر خويش است.
2ـ سنت هاى پذيرفته: سنت هاى نيكى در جامعه جاهليت بنا نهاد كه كلام وحى برخى از آنها را تإييد فرمود. او بنيانگذار قسامه است كه در سيستم قضايى اسلام پذيرفته شد.[ نيكوان رفتند و سنت ها بماند و زلئيمان ظلم و لعنت ها بماند]
3ـ بنده خدا: ابو طالب معروف به ((عبد مناف)) بوده اند, كه به معناى بنده خداى متعال است (هم نام با جد سوم پيامبر)
4ـ مبارزه با كفر: او مانند پدر مسير يكتا پرستى را در پيش گرفت و كفر و شرك و جهل او را تحت تإثير قرار نداد.
5ـ دلايل ايمان او: سروده ها و اشعار او تفكر و ايمان او را بوضوح آشكار مى نمايد (در پايان اين نوشتار به ابياتى از اشعار او اشاره مى شود).
6ـ صفاى دل: از جمله مسايلى كه صفاى دل و پاكى قلب ابوطالب را اثبات مى كند, اين است كه اهالى حجاز در قحطى بسر مى بردند, مردم در چنين وضع نگران كننده اى از ابوطالب خواستند از جاى برخيزد و از خدا طلب باران نمايد, او پذيرفت و در حالى كه پسرى چون خورشيد درخشان به همراه مى برد به سوى خانه خدا رفت. سپس به آن كودك گفت كه پشت خويش را به خانه كعبه قرار دهد و در حالى كه او را به سر دستان خود بلند كرده بود, از خدا طلب باران نمود. آسمان خالى از ابر بلافاصله ابرى شد, سپس باران شديدى در گرفت,آنچنان كه كل منطقه حجاز را سيراب كرد و آن دره خشك شكفته شد. كودكى كه ابوطالب به همراه برده بود كسى نبود جز پيامبر خدا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله).
[ هركسى اندازه روشن دلى
غيب را بيند به قدر صيقلى
هركه صيقل بيش كرد او بيش ديد
بيشتر آمد بر او صورت پديد
گر تو گويى كان صفا فضل خداست
نيزاين توفيق صيقل زآن عطاست]
7ـ روياى صادق: ابوطالب, در حجر اسماعيل, در رويايى راستين ديد كه درى از آسمان به روى او گشوده شده و از آن نورى پايين آمده و اطراف را روشن كرد.
[ بس عجب در خواب روشن مى شود
دل درون خواب روزن مى شود
آن چنان كه يوسف صديق را
خواب بنمودى و گشتش متكا]
از خواب برخاست و نزد كسى كه خواب ها را تعبير مى كرد, رفت و ماجراى خواب خود را شرح داد. او گفت: بر تو مژده باد كه بزودى داراى فرزندى با شرافت خواهى شد. كلينى در ((كافى)) روايت كرده است كه, هنگامى كه فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب آمده و او را به ولادت پيامبر بشارت داد, او نيز همسرش را از ولادت على(علیه السلام) با خبر ساخت.
8ـ سرپرستى رسول خدا(صلی الله علیه وآله): ابوطالب از ميان فرزندان عبدالمطلب به علت داشتن اخلاقى برتر و روشى پسنديده تر و نيز شدت و كثرت و عمق عواطف نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و علاوه بر همه اينها ارادت ويژه اش نسبت به پيامبر به عنوان سرپرست رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برگزيده شد.
9ـ تربيت و نگهدارى رسول خدا(صلی الله علیه وآله): علاقه بسيار ابوطالب به پيامبر و نيز آگاهى او از آينده درخشان و رسالت الهى او موجب گرديد از فداكارى و مجاهدت در مورد تربيت و نگهدارى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) لحظه اى دريغ نكرده و در همه جا حتى هنگام خطر او را بر خويش مقدم مى داشت
10ـ توصيه به همسر: هنگامى كه او را به خانه آورد, به همسر خود گفت:((اين فرزند برادرم است كه در نزد من از جان و مالم عزيزتر است. مراقب باش! مبادا احدى او را از آنچه مى خواهد, منع كند)) و فاطمه بنت اسد هم چنين بود و به بهترين صورت او را مراقبت مى كرد و مانند مادرى به او مهربانى مى نمود.
11ـ سدى ستبر در مقابل مشركان: مورخان از ابن عباس نقل كرده اند: ابوطالب رسول خدا را بسيار دوست مى داشت به طورى كه حتى به فرزندان خود نيز اين قدر محبت نمى كرد, فقط در كنار او مى خوابيد و هر گاه بيرون مى رفت او را با خود مى برد. با مرگ ابوطالب قريش آزار و اذيتى را كه در زمان حيات وى نمى توانستند نسبت به پيامبر اعمال كنند,آغاز كردند. چنان كه خود پيامبر نيز بارها به اين نكته اشاره فرموده اند.
12ـ مجازات دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله): وقتى به ابوطالب خبر دادند كه شخصى به نام عبدالله زبعرى براى دلخوشى ابوجهل و ايجاد دشمنى, به هنگام نماز شكمبه شتر بر سر پيامبر انداخت, بدون درنگ شمشير خود را برداشت و به مسجد رفت و فرمان داد كه همان كار را با عبدالله بكنند. قريش كه چنين ديدند,با خود گفتند: تا ابوطالب زنده است نمى توانيم پيامبر را از هدفش بازداريم.
13ـ توصيه به فرزند: هنگامى كه در غار حرا كلام خدا بر پيامبر نازل شد و فرزندش على(علیه السلام) با آن حضرت نماز گزارد و به پدر گزارش داد كه من به رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) ايمان آورده ام, ابوطالب گفت: ((فرزندم او تو را جز به نيكى نمى خواند, حتما با او باش)).
14ـ حمايت آشكار: چون آيه ((وانذر عشيرتك الاقربين)) نازل گرديد و پيامبر خويشاوندان خود را فراخواند آنان را به آيين خويش دعوت كرد, به رغم مخالفت آنان,ابوطالب گفت:اى پيامبر مدد و يارى تو براى ما بسيار دوست داشتنى است. به خير خواهى تو روى آورده ام و به طور كامل سخنان تو را تصديق مى كنم. برو و مإموريت خويش را به انجام رسان كه به خداوند سوگند حافظ تو خواهم بود و به جدايى از تو رضايت نمى دهم.
15ـ تهديد دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله): روزى پيامبر از خانه ابوطالب بيرون آمد و به منزل بازنگشت, عمويش احساس كرد,حتما مشركان پيامبر را به قتل رسانده اند. تمام فرزندان هاشم و عبدالمطلب را به خانه دعوت كرد و دستور داد هر كدام سلاح برنده اى زير لباس خود پنهان كنند و دسته جمعى وارد مسجدالحرام شوند, به آنان گفت:هر كدام در كنار يكى از سران قريش بنشينيد هر زمان از شما خواستم از جاى برخيزيد و آنان را به قتل برسانيد. سپس توسط زيد بن حارثه به ابوطالب خبر رسيد كه به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) آسيبى نرسيده است و در خانه يكى از مسلمانان مشغول تبليغ است, گر چه اين نقشه عملى نشد,اما ابوطالب, در برابر مشركان ايستاد و آنان را از اين ماجرا آگاه كرد و افزود: اگر او را مى كشتيد احدى از شما را زنده نمى گذاشتم و تا آخرين نفس با شما نبرد مى كردم.
[ واستان از دست ديوانه سلاح
تا ز تو راضى شود عدل و صلاح
چون سلاح و جهل, جمع آيد به هم
گشت فرعونى جهان سوز از ستم]
16ـ حامى مبلغان دين اسلام: اخبار و روايات متواتر و بسيارى حاكى از آن است كه ابوطالب, در گسترش دين اسلام به پيامبر يارى مى رساند و فرزندان,بستگان و اهل مكه را به پيروى و حمايت از وى فرا مى خواند.((عثمان بن مظعون)) كه مسلمانى راستين به شمار مىآمد, روزى در كنار كعبه, بت پرستان را از روش مذمومى كه داشتند بر حذر مى داشت و آنان را موعظه مى كرد. گروهى از جوانان قريش به او حمله كردند و يكى از آنان آسيب سختى به چشم او وارد كرد. ابوطالب از اين ماجرا ناراحت شد و سوگند خورد كه تا ضارب را قصاص نكنم خاموش نخواهم شد.
17ـ تقدير از نجاشى: هنگامى كه مسلمانان به حبشه رفتند مورد مهر و حمايت نجاشى قرار گرفتند, مشركان مى خواستند تا نجاشى را از پناه دادن آنان بازدارند, اما او اعتنايى نكرد.
ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب
از ره پنهان كه دور از حس ماست
آفتاب چرخ را بس راه هاست
ابوطالب كه نسبت به اين مسإله بى تفاوت نبود, اشعارى در مدح نجاشى سرود و برايش فرستاد, نجاشى با دريافت اين سروده ها بسيار خوشحال شد و بر احترام خود نسبت به مسلمانان ـ كه به رهبرى جعفربن ابى طالب (علیه السلام) به حبشه رفته بودند ـ افزود.
18ـ حمايت و حراست از رسول خدا(صلی الله علیه وآله): محاصره اقتصادى مسلمانان و تبعيد آنان در شعب ابى طالب ازسخت ترين فشارهاى قريش در خصوص مسلمانان بود. پيامبر و همراهانش تنها در ماه هاى حرام اجازه داشتند, در مراسم حج و عمره حضور يابند كه در اين فرصت به دست آمده نيز به تبليغ دين اسلام مى پرداختند. در اين ميان, نقش اصلى پاسدارى از پيامبر و مقاومت در مقابل قريش, به عهده ابوطالب بود. هنگامي كه موريانه قطع نامه قريش را نابود كرد, ابوطالب براى شكرگزارى به سوى كعبه رفت و بر مشركان و مخالفان پيامبر نفرين كرد.
19ـ ابو طالب در كلام نور: امام سجاد (علیه السلام) فرمود: ((عجبا كه خداوند رسولش را از تجويز نكاح زن مسلمان به مرد غير مسلمان نهى فرمود, در حالى كه فاطمه بنت اسد از پيشگامان قبول اسلام بود و تا هنگام رحلت در عقد ابوطالب باقى ماند)).اين فرمايش امام در جواب عده اى بود كه در خصوص ايمان ابوطالب مشكوك بودند.
امام باقر(علیه السلام) نيز درباره اين مسإله كه برخى مى گويند:((ابوطالب در گودالى از آتش بسر مى برد!)) فرمود: ((اگر ايمان ابوطالب در يك كفه ترازو و ايمان اين افراد در كفه ديگر قرار داده شود, ايمان ابوطالب برترى دارد)).
((ابان بن محمود)) خطاب به امام رضا(علیه السلام) نوشت:فدايت گردم در اسلام ابوطالب گرفتار ترديد شده ام. امام در پاسخ اين آيه را نوشت: ((كسى كه بعد از آشكار شدن حق, با پيامبر مخالفت كند, و از راهى جز راه مومنان پيروى نمايد,ما او را به همان راه كه مى رود مى بريم; و به دوزخ داخل مى كنيم;و سرانجام بدى است)). و بعد, بدان كه اگر معتقد به ايمان ابوطالب نباشى بازگشت تو,به آتش است.20ـ ابو طالب, پدر على(علیه السلام): ابوطالب پدر كودكى شد كه بهترين فرزند روزگار بود, همان كه تولدش به گونه اى اتفاق افتاد كه هيچگاه نظيرش ديده نشد. به همين دليل به نوزاد تازه متولد شده اش محبتى ويژه داشت با اين كه حضرت على(علیه السلام) ده سال قبل از بعثت ديده به جهان گشود, ولى در همان وقت ابوطالب در مورد اين كودك سخنانى گفته كه از ايمان و سلامتى اعتقاد او حكايت دارد. او در شعرى مى گويد: ((با ظهور على(علیه السلام) كمر كفر خم شد و با شمشيرش اسلام استوار مى گردد)) و چون نامش را از خداوند طلب كرده بود, لوحى لطيف از آسمان بر زمين آمد و در آغوشش جاى گرفت كه او و همسرش را به داشتن فرزندى پاك و برگزيده مژده داده بود و نامش ((على)) گذاشته شده بود.21ـ غم هجران: فشارها و سختى هاى شعب (دژ), ابوطالب را از پاى در آورد و شش ماه پس از آن رحلت كرد (سال دهم بعثت)مرگ وى,رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) را اندوهگين ساخت. بى تابانه بر بالين ابوطالب نشست و برگونه هايش دست كشيد و فرمود: عمو جان مرا در كودكى تربيت كردى و در يتيمى كفالت نمودى و در بزرگى ياريم نمودى, خدايت از جانب من پاداش نيكو دهد. در وقت حركت دادن جنازه پيشاپيش آن حركت مى فرمود و درباره اش دعاى خير مى كرد.
22ـ اشعار نغز: در پايان به ابياتى از ابوطالب كه بيانگر ميزان و عمق اعتقاد و ايمان او نسبت به رسول خدا و دين اسلام است ,اشاره مى كنيم:
و الله لا اخذل النبى و لا
يخذله من بنى ذو حسب
به خدا سوگند پيامبر را تنها نمى گذارم و از فرزندانم نيز هيچ با شرفى او را تنها نمى گذارد.
و در سروده اى كه براى تحريص نجاشى پادشاه حبشه سروده است عمق باور خويش به پيامبر اسلام را به نمايش گذارده است.
تعلم مليك الحبش إن محمدا
نبى كموسى و المسيح ابن مريم
إتانا بهدى مثل ما اتيا به
فكل بإمر الله يهدى و يعصم
اى پادشاه حبشه بدان كه محمد بسان موسى و مسيح پيامبر است همان نور آسمانى را كه آن دو نفر در اختيار داشتند, او نيز دارد و تمام پيامبران به فرمان خداوند,مردم را راهنمايى كرده و از گناه باز مى دارند.
ابوطالب خطاب به رسول خدا اينگونه اظهار وفادارى و حمايت و پشتيبانى مى نمايد
والله لن يصلوا اليك بجمعهم
حتى اوسد فى التراب دفينا
و ذكرت دينا لا محاله انه
من خير اديان البريه دينا
به خدا سوگند تا من زنده ام آنان به تو دسترسى نخواهند داشت و دينى را كه تو (آورده اى و) به آن متذكر گشته اى بى ترديد از بهترين اديان مردم است.
كفه ايمان ابوطالب از كفه ايمان همه خلق سنگين تر است
آرى به اين بزرگوار تهمتبى ايمانى مىزنند، حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: اگر ايمان ابى طالب را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان اين خلق را در كفه ديگر، ايمان او سنگين تر است. آرى ابوطالب چهل و دو سال، در نهايت وفا و صميميت و فداكارى به كفالت و حمايت پيامبر (صلى الله عليه و آله) پرداخت، كه او مانند پدرى مهربان و همسرش فاطمه بنت اسد همچون مادرى او را خدمت و حفاظت و پرستارى نمودند. و مرگ ابوطالب پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به شدت متاثر ساخت، چرا كه حضرت يگانه حامى و پناه گاه خود را بعد از خدا از دست داد، كه دشمن پس از او بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) جرى و گستاخ گشتند. و مدفن آن حضرت در مكه قبرستان ابوطالب كه به نام آنجناب ناميده شده قرار گرفت، «تغمده الله ببحبوحات جنانه»
منبع: واحد تحقيقات دارالعرفان
/خ