نویسنده: احمد پاکتچی
در قرآن کریم، این آموزه که وظیفه محوری پیامبران انذار و تبشیر است (بقره/2/213؛ انعام /6/48)، با موضوع زبان پیوندی مستحکم خورده است؛ در واقع زبان ابزاری برای انتقال آموزههاست که جز از طریق آن و با بیانی قابل فهم برای یک قوم، حجت بر آنان تمام نمیشود. در بخشی از آیات آغازین سوره ابراهیم به عنوان قاعدهای کلی در انگیختن پیامبران، چنین آمده است که ما پیامبری را نفرستادیم، مگر به زبان قوم خود تا بر آنان (آموزهها را) تبیین کند (ابراهیم/14/4). در بدنه سوره، مجموعهای منسجم از تعالیم اصلی مطرح شده است و در پایان، ضمن اشارهای به تبیین آغاز سوره، آمده "این بلاغی است برای مردم تا بدان بیم گیرند..." (ابراهیم/14/ 52). در سوره دخان نیز سراسر سخن از آزمایش امتهای پیشین و انذار و تبشیر به دوزخ و بهشت است و در واپسین آیه آمده است که این مضامین را".... به زبان تو (یعنی عربی) آسان گردانیدیم تا آنان پند گیرند" (دخان / 44 / 58). زبان ابزاری برای انتقال آموزههاست که جز از طریق آن و با بیانی قابل فهم برای یک قوم، حجت بر آنان تمام نمیشود. رابطه میان زبان و اتمام حجت در انذار و تبشیر به اندازهای مستحکم است که بخش مهمی از آیات قرآنی که در آنها به صراحت از "عربی" بودن قرآن سخن آمده، هدف انذار و تبشیر را قرین عربی بودن قرآن ساختهاند (شعراء/ 26/ 194، 195؛ طه/ 20/ 113؛ شوری/ 42/ 7؛ احقاف / 46/ 12). گاه نیز در همین حد اشاره شده که خداوند از آن رو قرآن را عربی ساخت تا برای مخاطبان قابل تعقل باشد (یوسف / 12/ 2؛ زخرف / 43/ 3).
تعبیراتی مانند "عربی مبین" (نحل/ 16/ 103؛ شعراء / شعراء / 26/ 195) یا "عربی بدون عوج " (زمر / 39 / 28) و نیز تعبیراتی که به "تفصیل" آیات قرآن به عربی اشاره دارند (فصلت / 41/ 3- 4، 44) را میتوان قید توضیحی و نه احترازی گرفت. به گواهی سیاق، همه اینها عباراتی هستند که بر وضوح و تبیینشدگی آیات قرآنی به سبب عربی بودن و دور بودن آیات از کجتابی برای کسانی که زبانشان عربی است تأکید دارند. حتی سخن از آن است که اگر خداوند قرآن را به زبانی غیر از عربی نازل میساخت، اعتراض میشد که چرا خداوند آیات قرآن را "تفصیل" (اشاره به وضوح) نداده است (فصلت/ 41/ 44). در پاسخ به اتهام مشرکان که مدعی بودند پیامبر از فرد یا افرادی عجمی زبان تعلیم گرفته است. تأکید میشود که زبان قرآن "عربی مبین" است (نحل / 16/ 103) و این با عجمی بودن منبع آن سازگاری ندارد.
پافشاری بر عربی بودن قرآن را پیش از همه باید در فضایی درک کرد که قرآن خود آن را با تقابل امیین و اهل کتاب ترسیم کرده است. تأکید بر اینکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) از میان امیین برگزیده شده است تا آیات خدا را بر آنان برخواند (جمعه/ 62/ 2) و اصرار بر نفی هر گونه سرچشمه عجمی برای قرآن کریم (نحل / 16/ 103)، در واقع بیشتر ناظر به تقابل امیین عرب با یهودیان و مسیحیان در فضای آغازین اسلام است که زبان دینی آنان جز عربی بوده است.
با گسترش اسلام در طی سده نخست هجری و پیوستن دامنه وسیعی از آسیا و آفریقا به جهان اسلام که زبان آنان عربی نبود، عربی بودن زبان قرآن و آیات تصریح کننده بدان معنایی جدید یافته است. در این بافت، عربی زبان نخستین مردمانی است که مخاطب پیامبر بودند و پیامبر از میان آنان برخاسته بود، اما برای این اسلام آوردگان غیر عرب، از جمله ایرانیان، عربی زبان دینی آنان بود که باید آموخته میشد و فهم قرآن بدون گذراندن چنین آموزشی امکانناپذیر بود.
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم.
تعبیراتی مانند "عربی مبین" (نحل/ 16/ 103؛ شعراء / شعراء / 26/ 195) یا "عربی بدون عوج " (زمر / 39 / 28) و نیز تعبیراتی که به "تفصیل" آیات قرآن به عربی اشاره دارند (فصلت / 41/ 3- 4، 44) را میتوان قید توضیحی و نه احترازی گرفت. به گواهی سیاق، همه اینها عباراتی هستند که بر وضوح و تبیینشدگی آیات قرآنی به سبب عربی بودن و دور بودن آیات از کجتابی برای کسانی که زبانشان عربی است تأکید دارند. حتی سخن از آن است که اگر خداوند قرآن را به زبانی غیر از عربی نازل میساخت، اعتراض میشد که چرا خداوند آیات قرآن را "تفصیل" (اشاره به وضوح) نداده است (فصلت/ 41/ 44). در پاسخ به اتهام مشرکان که مدعی بودند پیامبر از فرد یا افرادی عجمی زبان تعلیم گرفته است. تأکید میشود که زبان قرآن "عربی مبین" است (نحل / 16/ 103) و این با عجمی بودن منبع آن سازگاری ندارد.
بیشتر بخوانید: انعکاس زبانهای غیر عربی در قرآن
پافشاری بر عربی بودن قرآن را پیش از همه باید در فضایی درک کرد که قرآن خود آن را با تقابل امیین و اهل کتاب ترسیم کرده است. تأکید بر اینکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) از میان امیین برگزیده شده است تا آیات خدا را بر آنان برخواند (جمعه/ 62/ 2) و اصرار بر نفی هر گونه سرچشمه عجمی برای قرآن کریم (نحل / 16/ 103)، در واقع بیشتر ناظر به تقابل امیین عرب با یهودیان و مسیحیان در فضای آغازین اسلام است که زبان دینی آنان جز عربی بوده است.
با گسترش اسلام در طی سده نخست هجری و پیوستن دامنه وسیعی از آسیا و آفریقا به جهان اسلام که زبان آنان عربی نبود، عربی بودن زبان قرآن و آیات تصریح کننده بدان معنایی جدید یافته است. در این بافت، عربی زبان نخستین مردمانی است که مخاطب پیامبر بودند و پیامبر از میان آنان برخاسته بود، اما برای این اسلام آوردگان غیر عرب، از جمله ایرانیان، عربی زبان دینی آنان بود که باید آموخته میشد و فهم قرآن بدون گذراندن چنین آموزشی امکانناپذیر بود.
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم.