شهيد صدوقي"زندگي، مبارزات، انديشهها"
محمد صدوقي به سال 1284 خورشيدي در يزد و در خانوادهاي روحاني به دنيا آمد، پدرش مرحوم آقا ميرزا ابوطالب از روحانيون معروف شهر در مسجد روضه محمديه سمت امامت داشته و مرجعيت تامه براي كارهايي كه مردم داشتند. دودمان پدري او به ميرزا احمدرضا كرمانشاهي فرزند ملامحمدمهدي كرمانشاهي ميرسد كه در دوره فتحعلي شاه از كرمانشاه به يزد تبعيد شدهاند در انتساب اين خانواده به شيخ صدوق به لوح تاريخي روي قبر جد بزرگ خود استناد ميكنند.
او بعد از اين كه پدر را در هفت سالگي و مادر را در نه سالگي از دست داد، تحت سرپرستي پسرعموي خود مرحوم ميرزامحمد كرمانشاهي قرار گرفت وي بعدها در 20 سالگي با دختر عموزاده خود ازدواج كرد. در تحصيل علوم ديني تا سطح لمعه و قوانين در مدرسه علميه عبدالرحيم خان يزد زير نظر اساتيد آن زمان پيش رفت و سپس براي ادامه تحصيل در سال 1348 ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ مشغول به تحصيل شد.
اما سال بعد به قم رفت و در آنجا اقامت گزيد. اين دوران درست مقارن زماني است كه پهلوي اول اقدامات خود را در محدود كردن نفوذ مذهب و علما در جامعه شروع كرد: تصويب قانون نظام وظيفه در سال 1304 كه به دولت اجازه ميداد براي معاف كردن علما از آنها امتحان به عمل آورد. تدوين قانون مدني و گرفتن محاكم از دست علما(1307ش)، گرفتن امور سجلي و ثبتي از آنها(1311ش)، تصويب قانون سال 1315 و محروم كردن روحانيون از احراز مقام قضاوت، كار به اين موارد محدود نشد و دولت به خود اجازه داد براي صدور مجوز مدرسان و طلاب علوم ديني امتحان برگزار كنند. در قانون متحدالشكل كردن لباسها فقط به علما و طلابي اجازه ابقاي لباس داده ميشد كه دولت مقام آنها را تاييد كنند. بالاخره در سال 1313 ش موقوفات نيز از حيطه تصدي علما خارج شده به دولت تحويل داده شد.
چنين تلاشهايي به منظور محدود كردن نفوذ روحانيت و علما در جامعه صورت ميگرفت. از جمله رواج تفكر قومگرايي با جلوههايي از مدرنيسم به جاي حاكميت فرهنگي اسلام، آن گونه كه نمونه عملي آن در تركيه پياده شد. روشن است كه حريم معنوي روحانيت چنين تاخت و تازهايي را نميپسنديد اما موارد مشابهي از مخالفت در برابر جريان مذبور را ارائه ميدهد؛ از جمله: اعتراض آقا نورالله اصفهاني و ملاحسين مشاركي كه در راه عزيمت اعتراضآميز به تهران به طرز مشكوكي درگذشت. اعتراض علماي تبريز به خدمت اجباري روحانيون كه منجر به تعطيلي بازار تبريز و به كار گرفتن خشونت از طرف دولت شد و تبعيد شيخ ابوالحسن انگلجي و ميرزا آقا صادق به كرمانشاه شد و سپس منجر به قيام قم گرديد. آيت الله حائري نيز در 1307 در اعتراض به قانون لباس متحدالشكل، تلگرافي به شاه فرستاد. اعتراض آيت الله محمد تقي بافقي به ورود زنان بيحجاب درباري به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها كه خود رضاشاه دخالت كرد. شورش مشهد به دنبال زنداني شدن آيت الله حاج آقا حسين قمي در شاه عبدالعظيم كه در اعتراض به استفاده از كلاههاي سبك اروپايي به تهران آمده بود تا اعتراض خود را به گوش شاه برساند و به دنبال آن قتل عام مردم در صحن امام رضا عليهالسلام با مسلسل.
رفتن شهيد صدوقي به قم با فعاليتهاي آيت الله حائري در آنجا و بدرفتاري سلطنت رضاشاه با روحانيت همراه شد، توجه به حوزه عكس العمل ديگر در اعتراض به حملات رژيم به ساحت دين بود. تفكر احياء و تقويت حوزه علميه قم در اين زمان توسط آيت الله عبدالكريم حائري (1315-1239) قوت گرفت زيرا ضروري بود تا پايگاهي جهت آموزش اسلامي و مركز مبارزه در مقابل حملات وجود داشته باشد. و به اين ترتيب افرادي چون آيت الله فيض قمي، بافقي، سيدابوالحسن رفيعي قزويني جلسات درس خود را در قم داير كرد و آيت الله بافقي، آيت الله حائري را به رفتن به قم تشويق كرد و حوزه او از اراك به قم منتقل شد. با حضور آيت الله حائري در مديريت امور حوزه از افرادي كمك گرفت از جمله آنها شهيد صدوقي بود كه مسائل و مشكلات طلاب، توسط او به اطلاع آيت الله حائري ميرسيد و كمكهاي ايشان به اهل علم از كانال مرحوم صدوقي انجام ميپذيرفت. با درگذشت آيت الله حائري حوزه علميه تحت فشار قرار گرفت. براي حفظ موجوديت آن، هيأتي مركب از آيت الله حجت، آيت الله خوانساري و آيت الله صدر اداره حوزه را عهدهدار شدند.
البته در كنار آن تلاش نيز صورت گرفت تا آيت الله بروجردي را به آمدن به قم و در دست گرفتن امور حوزه و رهبري آن تشويق كنند. اين تلاش با در خارج بودن مرجع تقليد زمان[اقامت آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني در نجف] شدت بيشتري يافت. در اين تلاش شهيد صدوقي از جمله افرادي بود كه مامور به انجام وظيفه شد. علاوه بر نامههايي كه به آيت الله بروجردي فرستاده ميشد، او به همراه داماد آيت الله صدر به بيمارستان فيروزآبادي رفت و موفق به حصول نتيجه شد. در بازگشت آيت الله بروجردي به همراه آنها به قم آمد. شهيد صدوقي علت تلاش فوق را در آوردن آيت الله بروجردي به قم، سعي و اصرار امام خميني(رحمت الله علیه) بر انجام اين كار ذكر كرده است.
مسئوليت رسيدگي به امور طلبهها و تقسيم شهريه طلبهها كه از زمان مرحوم حائري به شهيد صدوقي محول شده بود در زمان آيت الله بروجردي نيز ادامه يافت و توليت مدارس نيز به آن اضافه گرديد. از اقدامات آيت الله بروجردي در قم علاوه بر تدريس فقه كه با ورود او به دوران شكوفايي خود وارد شده تأسيس دفتري براي جمعآوري وجوهات شرعي مردم از اكناف كشور بود كه كار مستمري دادن به طلبهها را آسان كرد، اين امر دقت خاصي را ميطلبيد كه به شهيد صدوقي واگذار شد. علاوه بر آن امكان ايجاد نيازهاي جديد را در قم(مثل مسجد اعظم در كنار حرم حضرت معصومه) و ديگر شهرها فراهم كرد.
جنبه ديگر فعاليت علما، شركت در در مسائل ملي شدن صنعت نفت و كوتاه كردن دست بيگانه از آن بود علاوه بر فعاليتهاي برجسته آيت الله كاشاني كساني نيز چون آيت الله محمدتقي خوانساري، كه در ملي شدن نفت فتوا داد، آيت الله ابوالفضل زنجاني نيز عملكردي از خود نشان دادند. مبارزات فداييان اسلام نيز در اين دوران نقش در خور توجه داردكه توانست نظر شهيد صدوقي را به خود جلب كند به گونهاي كه وي نواب صفوي و مدني و بعد سيدمحمد واحدي از اعضاي رهبر فداييان اسلام را در خانه خود پناه داد.
در بهمن سال 1330 ش شهيد صدوقي براي چند روز به يزد بازگشت اما با استقبال بينظير مردم مواجه شد و با درخواست پدر همسر خود آقاميرزا محمدكرمانشاهي و بعضي از محترمين يزد مبني بر اقامت در يزد روبرو شد. با تلاش حاج سيدعلي محمدوزيري از روحانيون سرشناس يزد و سفارشهاي زياد امام خميني مبني بر رفتن ايشان به يزد، وي آنجا ساكن شد.
فعاليت مستقيم او در يزد از اين زمان شروع ميشود. در نظر او پرداختن به مسائل تدريس علوم ديني در رأس امور قرار داشت به همين علت دركنار شروع درس و بحث دست به كارهايي از جمله تعمير مدارس، به ويژه مدرسه خان و مدرسه عبدالرحيم خان زدند.
مسجد روضه محمديه نيز در اين تعميرات مورد بازسازي قرار گرفت. زعامت اهالي محل كه تا قبل از اين زمان به دست مرحوم آيت الله حاج شيخ غلامرضا فقيه خراساني كه مشهور به زهد و تقوي بود به ايشان منتقل شد حوزه يزد نيز توان خود را كسب كرد و افرادي در آن به تدريس اشتغال داشتند، كه در مسائل كشوري عكسالعملهايي از آنان را خواهيم ديد.
در ادامه ايستادگي روحانيت در برابر تلاش سلسله پهلوي براي زدودن تدريجي حضور دين در جامعه، مهمترين روحاني مطرح در جامعه، امام خميني(ره) است. تفكر نارضايتي از دخالت روحانيت در امور سياسي، كه از دوران رضاشاه با تبعيد افرادي چون آيت الله حسين طباطبايي قمي خود را نشان داده بود؛ در اين دوره با شدت بيشتري دنبال شد، به خصوص كه امام نيز مخالفت خود را با حاكميت استبداد آشكار كرده بود. حركت اعتراض آميز امام به قانون جديد انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي سبب اعتراضهاي مشابه از جانب ديگر علما و روحانيون و مراجع نقاط مختلف كشور شد علماي يزد در تلگرافي خطاب به شاه تصويب لايحه مزبور را غلط و نادرست و برخلاف دستورهاي عاليه شرع اقدس و قانون اسلامي كشور عنوان كرد و خواهان الغاي آن شدند شهيد صدوقي نيز تماس مستقيم خود را با امام در واقعه فوق حفظ كرد.
علما در يزد در اعتراض به لايحههاي مذكور در خانه شهيد صدوقي گرد آمدند و ماجرا در منبر مسجد حظيره مطرح شد. مخالفت علما با به اصطلاح همهپرسي بهمن 1341 در تقويت ديكتاتوري شاه و كمك به سيطره آمريكا بر منطقه و به خصوص ايران ادامه يافت و سير وقايع حادثه فيضيه را با خود به همراه آورد كه آن را گستردهترين و خونينترين حمله به يك اجتماع مذهبي پس از واقعه گوهرشاد در سال 1314 دانستهاند. امام با سخنراني روز عاشورا كه افشاي روابط پنهان شاه با آمريكا و اسرائيل و هشدار به شاه در پايان راهي كه در پيش گرفته بود و واقعه تاريخي 15 خرداد را به دنبال داشت به مبارزه با رژيم پرداخت. در حوادث فوق شهيد صدوقي نقش خود را هماهنگ كردن روحانيون و علماي يزد و فرستادن تلگراف به شاه عنوان ميكند كه با اعتراض به لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي ديده ميشود و اين كه همگام با تهران، در يزد نيز اجتماع مشابهي از علما جهت هماهنگي در تصميم برگزار شد.
تلاش از سوي ساواك در كنترل شهيد ديده ميشود كه سعي در ممانعت از فعاليت او و ديگر روحانيون يزدي دارد؛ او خود ميگويد از طرف ساواك يك كسي پيش ما آمد و گفت كه مامور مراقبت شما هستم. شما چه نقشي داريد و ما هم علناً نقش خود را گفتيم و كارهايي را كه انجام داده بوديم و اطلاعيهها و تلگرافها را همه نشانش داديم و گفتيم در اين راه تا آخر هم هستيم هر اقدامي كه قرار است از طرف ساواك نسبت به ما بشود زودتر انجام بدهيد.
به دنبال دستگيري امام و انتشار خبر آن در كشور در جامه عمل پوشاندن به تفكرات رژيم، آيت الله محلاتي و دستغيب را از شيراز و آيت الله قمي را نيز از مشهد به تهران آورده، زنداني كردند. حركت جديدي در ميان روحانيون و علما به پا شد و آن مسأله مهاجرت به تهران بود و از سوي ديگر معرفي امام به عنوان تنها مرجع تقليد طراز اول شيعه. حركت مساوي با 15 خرداد، كه در تهران و قم و شهرهاي بزرگ خود را نشان داد، در يزد نيز برگزار شد، برخورد 15خرداد با 12 محرم سبب شد تا جنبش در مسجد علا اسماعيل و با حضور جمعيت فوقالعادهاي خود را نشان دهد.
با دستگيري امام(رحمت الله علیه) و گسترش شايعهاي كه شاه دادگاه نظامي تشكيل داده، ايشان را محاكمه خواهد كرد روحانيون در اعتراض به دستگيري امام و شايعه فوق از تمام نقاط كشور حركت كرده و در باغ ملك حضرت عبدالعظيم شهر ري ساكن شدند. در رأس آنها افرادي چون آيت الله خادمي از اصفهان، آيت الله صدوقي از يزد، آخوند ملاعلي همداني از همدان، آيت الله سيدعلي بهبهاني از اهواز، آيت الله كفعمي از زاهدان، آيت الله ميلاني از مشهد، آيت الله نجفي از قم وجود داشتند.
شهيد صدوقي در اين حركت، نمايندگي روحانيون و مردم يزد را به عهده داشت. ساواك فشار شديدي بر علماي مهاجر وارد كرد تا آنها را مجبور به بازگشت كند. با بازگشت امام به قم، شهيد صدوقي چند روزي در خدمت امام بود و سپس يزديها به قم آمده، معظم له را با خود به يزد حركت دادند. قيام 15 خرداد آغاز مرحله جديدي در مناسبات علما و دولت بود كه به علت مناسبت روزافزون شاه با آمريكا و اسرائيل روز به روز بيشتر و تندتر و بلند پروازانهتر ميشد و اين امر بر افكار مردم ايران جذابيت داشت. اين برخورد و حركت 15 خرداد نوعي پيش در آمد انقلاب اسلامي محسوب ميشود اوج حركت روحانيت به رهبري امام خميني مخالفت ايشان با پذيرفتن قانون كاپيتولاسيون و واگذاري مصونيت ويژه به اتباع آمريكايي بود كه امام آن را خيانت دانست و شاه را به واسطه آن، به خيانت به كشور متهم كرد و با اين كار مبارزه را به اوج خود رساند عكسالعمل رژيم نيز تبعيد امام بود با اين تصور كه رابطه او را با ايران قطع كرده، سبب زدودن او از اذهان گردد. در تبعيد امام نيز شهيد صدوقي از اقامه جماعت خودداري كرده، چند روزي از منزل خارج نشد.
اما بر خلاف تصور رژيم ارتباط امام با كشور همچنان حفظ شد مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و اطلاعيه و اعلاميههاي امام به ويژه از طريق تلفن به ايران ميرسيد درا ين ميان شهيد صدوقي نيز در ارتباط با امام قرار داشت قبل از تبعيد امام به دستورهاي ايشان عمل ميكرد و بعد از تبعيد، تبادل مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و كمك مالي به طور مستمر صورت ميگرفت و اعلاميههاي ايشان از طريق تلفن براي وي خوانده ميشد. او نقش هدايت را در يزد برعهده داشت. به عنوان نمونه به تصويب قانون حمايت از خانواده اعتراض كرد اهالي يزد هم از او تبعيت كردند و نيز در جشنهاي 2500 ساله موضعگيري كرد.
از اين زمان به بعد تا نزديكي پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در دهه 50 شاه با وجود دو عامل: نارضايتي مردم و نفوذ روحانيت احساس قدرت ميكرد او با در اختيار گرفتن قويترين ارتش خاورميانه، در دست داشتن ساواك و نيروي انتظامي قوي در داخل كشور، تسلط بر دو مجلس و حمايت گروههايي كه از خوان نعمت او بهرهمند بودند، حاكميت خود را بدون مخالفت و بلامنازع ميديد. اما بر خلاف تصور او نيروهاي مذهبي نيز سازماندهي خاص خود را داشتند هرچند رهبر از كشور دور بود اما ارتباط با او همچنان حفظ شده بود از سوي ديگر در داخل كشور افرادي بودند كه به عنوان نماينده يا نايب او شناخته شده به برقراري ارتباط مردم با او كمك ميكردند.
رژيم نيز در مقابل دست به كنترل شديد روحانيون و علما زد. در مورد شهيد صدوقي، گفت و شنودهاي تلفني با او با شماره 1585 در اسناد قيد شده و كنترل نامههاي ارسالي با كد 11121 به اطلاع مركز ميرسيد او نيز با عدم شركت در مراسم نيايش سالهاي 51 و52 و با تلاش براي ايجاد مراكزي براي طلاب علوم ديني در قم مخالفت خود را نشان داد. با گذشت زمان و نزديك شدن سرنگوني رژيم شاهنشاهي در دو سال آخر عمر رژيم 1356و 57 آشكارا مخالفت و جلوه مقاومت در برابر حاكميت نمودار بود در خيزش مردم دو خصلت بيش از همه، خود را نشان ميداد: انبوهي حضور مردم كه خود را در تعيين سرنوشت خود دخيل ميديدند و با اعلام بيزاري از حاكميت پهلوي مشاركت سياسي خود را به همگان ثابت كردند و اسلامي بودن حركت كه نمود بارز آن وجود رهبري مذهبي در رأس قيام و سازماندهي حركتها از مساجد كه پايگاههاي ديني بودند اين خصلت در يزد نيز ديده ميشد. مسجد حظيره دو ركني بودند كه در مبارزات اين شهر تلألؤ بيشتري از خود نشان دادند. و در دوران تبعيد امام شهيد صدوقي همچنان با ايشان رابطه داشت منزل او از مراكزي بود كه محل دريافت اعلاميهها يا نامههاي امام و بعد تكثير و انتشار آن در سراسر كشور بود رژيم نيز كوشيد تا كنترل خود را بر او بيشتر كند و تمامي حركات وي را به مركز گزارش كند و حجم زيادي از گزارشهاي ساواك در طي اين سالها اختصاص به شهيد صدوقي دارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي او در سمت نماينده امام و امام جمعه يزد به فعاليت خود و هماهنگ كردن مردم ادامه داد از اولين ساعتهاي پيروزي، اعلاميهها و اطلاعيههاي وي نشان از تلاش او در برقراري امنيت جامعه و حفظ وحدت و يكرنگي داشت. اولين اعلاميه او در 23 بهمن 57 حاوي تبريك پيروزي و تذكر به داشتن هوشياري در مقابل تلاش دشمن و حفاظت و پاسداري نظام و امنيت شهرها و روستاها بود و سپس توصيه به عمل به دستورهاي رهبر انقلاب كه مخالفت و تمرد از دستورهاي او، مخالفت با احكام شرعي است و رعايت انضباط انقلابي و جلوگيري از هرجومرج و تخريب با اقدام در چارچوب معين شده از طرف دفتر تبليغاتي امام و دولت موقت و خودداري از تعرض به سازمانهاي دولتي و خصوصي و دخالت نكردن خودسرانه در بازداشت و دستگيري سران رژيم كه كار كميتههاست.
او در ادامه شركت مردم در نظرخواهي جمهوري اسلامي و قانون اساسي كه آن را لبيك گفتن به خدا و رسولخدا صليالله عليهوآله ميداند و نشانه رشد سياسي و ديگر مسائل كشور تلقي ميكند و حضور مردم را در صحنه سياسي كشور نااميد كننده دشمن و يك وظيفه الهي ميداند. او مردم را دعوت به مقاومت در برابر توطئههاي دشمنان ميكرد و تهديدهاي دولت آمريكا در محاصره اقتصادي و دخالت نظامي در ايران را شاهد صدقي بر عجز و ناتواني آمريكا در برابر قيام ملت ايران عنوان مينمود. او جنگ را توطئه آمريكا ميدانست و به مردم توصيه ميكرد به خدا توسل كنند.
در نظر او حاكميت سياسي همان حاكميت ديني بود كه ادامه خط پيامبر صليالله عليهوآله و خداوند به حساب ميآيد و انقلاب را جوشيده از متن مردم و بطن اسلام عنوان كرده، اهرم انقلاب را اسلام ميداند كه فشاردهنده آن روحانيت آگاه بودند و مساجد را سنگرهاي ضديت با كفر و شرك و استعمار محسوب ميكند كه حضور در آنها دشمنان را از توطئهسازي و حادثه آفريني مأيوس ميكند.
او در اولين مجلس خبرگان كه جهت تدوين قانون اساسي تشكيل شد، شركت داشت از اقدامات او علاوه بر زعامت نماز جمعه يزد كمكهايي بود كه به زلزلهزدگان خراسان در آبان 58 صورت گرفت و در ادامه دستور امام مبني بر كمك از محل وجوه شرعيه مردم را درست خواند و مسجد روضه محمديه را محل جمعآوري كمكهاي غيرنقدي قرار داد و براي كمكهاي نقدي حسابي در صندوق وليعصر افتتاح كردند در زلزله مردادماه سال 60 كرمان او به نمايندگي امام(ره) به منطقه رفت و ضمن ارسال گزارش آن، خواستار كمك سريع به آسيبديدگان و بازسازي سريع مناطق مذكور شد. در ايجاد مركز تحقيقات منابع طبيعي استان يزد و تأسيس دانشگاه در يزد تلاش زيادي نمود.
در زمينه جنگ تحميلي و مقابله با دشمنان داخلي، او معتقد بود ترورها نه تنها روند انقلاب را كند نخواهد كرد بلكه تصميم و عزم انقلابي را راسختر و جديتر خواهد نمود. او در تجهيز مردم براي رفتن به جبهه و مقابله با توطئه دشمن تلاش فراواني نمود آخرين خطبه او كه تنها ساعتي قبل از شهادتش خوانده شد، تاكيد بر پركردن جبهه بود و تلاش در بازسازي مناطق تخريب شده جنگي.
او در 11تيرماه سال 1361 پس از برگزار كردن نمازجمعه به آتش كينه و نفاق منافقين به شهادت رسيد. امام در نامه خود در ارديبهشت سال 59 او را عمادالعلماء الاعلام خواند كه سوابق ممتدي در خدمت به اسلام و حوزههاي علميه داشته و از شناخت و آگاهي خاصي برخوردار است و در پيامي كه به مناسبت شهادت او فرستادند، سابقه خدمات او را به اسلام و ملت متذكر شدند و اورا دوست نزديك خود خواندند.
برخي ديدگاه ها و انديشههاي شهيد صدوقي:
آنچنان كه مرسوم مردان راه حق است، ستيز با هر چيز باطلي در راس برنامه و اهداف خواهد بود و رسيدن با وعدههاي الهي و پياده كردن در جامعه، خود اساسيترين آرمان را تشكيل خواهد داد در بررسي نظريات شهيد صدوقي ابتدا به ديدگاه وي درباره حكومت پهلوي ميپردازيم كه از خلال فعاليتها و سخنان وي به نظرياتش ميتوان رسيد. در بسياري از حوادث انقلاب به ويژه از سالهاي دهه 40 به بعد، ميتوان جنبه فعال زندگي مبارزاتي شهيد صدوقي را پي گرفت.
در اولين مرحله بايد با مشروعيت جايگاه رژيم در ديد او توجه داشت اين امر در بسياري از گزارشهاي ساواك به نادرست و ناشايست بودن جايگاه رژيم در تصور او اشاره ميكند نمونه آن را در نامهاي ميتوان ديد كه از طرف شهيد صدوقي در مورد اقدامات رژيم به آيتالله ميرزا جواد تهراني نوشته شده است. اهداف نقشههاي آنها را محو اسلام و مقررات اسلامي قيد ميكند كه با حركاتي چون وقايع فيضيه، 15 خرداد سال 42 ، پيمان نظامي، تغيير تاريخ، اهانت به مرجعيت در روزنامهها و ... خود را نشان ميدهد.
ساواك در گزارشي كه از او دارد افكار او را حادتر از امام خميني ميداند كه با تشويق و ترغيب ضد ملي و رژيم، آرزوي قيام كل مملكت را عليه رژيم در سر خود ميپروراند. در اعتراض به رژيم و انتقاد او به فساد جامعه بود و وابستگي به غرب و خريد همه چيز از غرب و در ادامه آن انتقاد از سينما و تلويزيون و عكسهاي برهنه مقابل سينماها، جشن هنر شيراز و... به ويژه كه پول نفت صرف فساد اخلاقي در جامعه ميشود. جشنهاي 2500 ساله را نيز سراسر فضاحت و رسوايي و... ميداند كه رژيم با گرفتن آن سند كفر و زنديق بودن خود را امضاء كرد و بر نامسلمان بودن خود صحه گذاشت او با استناد به اصل نظارت پنج تن از علما بر مجلس و مصوبات آن را پايان حركت اعلام ميكند او هرگونه سازش و مصالحه را با رژيم نفي ميكند حتي به شكل عضويت در حزب رستاخيز و با اين رفتار دولت و مشروعيت آن را زير سوال ميبرد به نشان عدم همكاري با دولت و اعلام نارضايتي از آن، بارها اعلام تعطيل عمومي و حتي عزاي ملي نمود تا از اين طريق اعتراض و نارضايتي به گوش رژيم برسد نظر نهايي او درباره رژيم، سرنگوني آن و ايجاد حكومت اسلامي بود چنين است كه مامورين رژيم در بررسي تفكرات او، وي را حامي خط مشي امام ذكر ميكنند و با قيد عبارت«او در همه موارد از خميني كسب تكليف ميكند» ارتباط تفكري او را با مباني مورد قبول امام در مورد حكومت پهلوي و مشروعيت آن نشان ميدهند تاسي به امام ره به عنوان قائد نهضت و عدم مقبوليت رژيم در نظر او با اين كلام مورد تاكيد قرار ميگيرد:«ايشان امام (رحمت الله علیه) صددرصد ايستاده كه تا حكومت اسلامي برپا نشود، دست برنداريم، ما هم اينگونه هستيم ادعاهاي رژيم نزد او اثر خود را از دست داده بودند مانند اين مورد كه او با تشبيه مساله ادعاي فضاي باز سياسي به جريان عمروبنعاص و فريبكاري او در صفين، فريب بودن وعدههاي رژيم را به ديگران ميشناساند. تلاشهاي رژيم در روزهاي آخر را بيمورد ميداند و ذكر ميكند«براي بازگرداندن اوضاع به حال اول دير شده است و اعتراض خود به حكومت نظامي را ابراز ميكند.
غير از نظريات حكومتي او در بابهاي ديگر نيز نظريههايي داشت در مورد جوانان او به ايجاد آمادگي و لزوم آن براي اين قشر تاكيد داشت كه بعد از آموزش ديدن، خود جوانان ميتوانستند در ميان مردم نفوذ داشته باشند و از جواناني كه اعلام آمادگي در همكاري با وي كرده بودند، پشتيباني مينمود. در پايان به نقل قولهايي چند از زبان ديگران درباره خصوصيات شهيد صدوقي ميپردازيم: فرزند ايشان در مورد انس با قرآن شهيد صدوقي ميگويد: ايشان ارتباط عميق و نزديكي با قرآن داشتند هر جا مينشستند و در كوچكترين فرصتي كه به دست ميآمد، قرآن تلاوت ميكردند بخش زيادي از قرآن را حفظ بود. آيتالله شهيد اشرفي اصفهاني در اعلاميهاي كه درباره شهادت آيتالله صدوقي داد، او را مردي خواند كه عمر شريف خود را در راه اسلام و خدمت به آن، نشر معارف آن، تربيت طلاب، خدمت به مستضعفين و مبارزه با ظلم و استبداد و رژيم طاغوت و مبارزه با خطوط انحرافي صرف كرد وجود او را در جبههها در جنگ تحميلي باعث دلگرمي و پشتوانه رزمندگان اسلام بود. حجتالاسلام محمد خاتمي او را در يزد عهدهدار زعامت روحي و معنوي ذكر نموده بود در راس تمامي سخنان، امام او را نور چشم خود خواند و اين كه به شمار انگشت چنين روحانيوني داريم و در انقلاب، محور اساسي اين انقلاب بوده است.
منبع: http://www.ido.ir
/خ
او بعد از اين كه پدر را در هفت سالگي و مادر را در نه سالگي از دست داد، تحت سرپرستي پسرعموي خود مرحوم ميرزامحمد كرمانشاهي قرار گرفت وي بعدها در 20 سالگي با دختر عموزاده خود ازدواج كرد. در تحصيل علوم ديني تا سطح لمعه و قوانين در مدرسه علميه عبدالرحيم خان يزد زير نظر اساتيد آن زمان پيش رفت و سپس براي ادامه تحصيل در سال 1348 ه.ق به اصفهان رفت و در مدرسه چهارباغ مشغول به تحصيل شد.
اما سال بعد به قم رفت و در آنجا اقامت گزيد. اين دوران درست مقارن زماني است كه پهلوي اول اقدامات خود را در محدود كردن نفوذ مذهب و علما در جامعه شروع كرد: تصويب قانون نظام وظيفه در سال 1304 كه به دولت اجازه ميداد براي معاف كردن علما از آنها امتحان به عمل آورد. تدوين قانون مدني و گرفتن محاكم از دست علما(1307ش)، گرفتن امور سجلي و ثبتي از آنها(1311ش)، تصويب قانون سال 1315 و محروم كردن روحانيون از احراز مقام قضاوت، كار به اين موارد محدود نشد و دولت به خود اجازه داد براي صدور مجوز مدرسان و طلاب علوم ديني امتحان برگزار كنند. در قانون متحدالشكل كردن لباسها فقط به علما و طلابي اجازه ابقاي لباس داده ميشد كه دولت مقام آنها را تاييد كنند. بالاخره در سال 1313 ش موقوفات نيز از حيطه تصدي علما خارج شده به دولت تحويل داده شد.
چنين تلاشهايي به منظور محدود كردن نفوذ روحانيت و علما در جامعه صورت ميگرفت. از جمله رواج تفكر قومگرايي با جلوههايي از مدرنيسم به جاي حاكميت فرهنگي اسلام، آن گونه كه نمونه عملي آن در تركيه پياده شد. روشن است كه حريم معنوي روحانيت چنين تاخت و تازهايي را نميپسنديد اما موارد مشابهي از مخالفت در برابر جريان مذبور را ارائه ميدهد؛ از جمله: اعتراض آقا نورالله اصفهاني و ملاحسين مشاركي كه در راه عزيمت اعتراضآميز به تهران به طرز مشكوكي درگذشت. اعتراض علماي تبريز به خدمت اجباري روحانيون كه منجر به تعطيلي بازار تبريز و به كار گرفتن خشونت از طرف دولت شد و تبعيد شيخ ابوالحسن انگلجي و ميرزا آقا صادق به كرمانشاه شد و سپس منجر به قيام قم گرديد. آيت الله حائري نيز در 1307 در اعتراض به قانون لباس متحدالشكل، تلگرافي به شاه فرستاد. اعتراض آيت الله محمد تقي بافقي به ورود زنان بيحجاب درباري به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها كه خود رضاشاه دخالت كرد. شورش مشهد به دنبال زنداني شدن آيت الله حاج آقا حسين قمي در شاه عبدالعظيم كه در اعتراض به استفاده از كلاههاي سبك اروپايي به تهران آمده بود تا اعتراض خود را به گوش شاه برساند و به دنبال آن قتل عام مردم در صحن امام رضا عليهالسلام با مسلسل.
رفتن شهيد صدوقي به قم با فعاليتهاي آيت الله حائري در آنجا و بدرفتاري سلطنت رضاشاه با روحانيت همراه شد، توجه به حوزه عكس العمل ديگر در اعتراض به حملات رژيم به ساحت دين بود. تفكر احياء و تقويت حوزه علميه قم در اين زمان توسط آيت الله عبدالكريم حائري (1315-1239) قوت گرفت زيرا ضروري بود تا پايگاهي جهت آموزش اسلامي و مركز مبارزه در مقابل حملات وجود داشته باشد. و به اين ترتيب افرادي چون آيت الله فيض قمي، بافقي، سيدابوالحسن رفيعي قزويني جلسات درس خود را در قم داير كرد و آيت الله بافقي، آيت الله حائري را به رفتن به قم تشويق كرد و حوزه او از اراك به قم منتقل شد. با حضور آيت الله حائري در مديريت امور حوزه از افرادي كمك گرفت از جمله آنها شهيد صدوقي بود كه مسائل و مشكلات طلاب، توسط او به اطلاع آيت الله حائري ميرسيد و كمكهاي ايشان به اهل علم از كانال مرحوم صدوقي انجام ميپذيرفت. با درگذشت آيت الله حائري حوزه علميه تحت فشار قرار گرفت. براي حفظ موجوديت آن، هيأتي مركب از آيت الله حجت، آيت الله خوانساري و آيت الله صدر اداره حوزه را عهدهدار شدند.
البته در كنار آن تلاش نيز صورت گرفت تا آيت الله بروجردي را به آمدن به قم و در دست گرفتن امور حوزه و رهبري آن تشويق كنند. اين تلاش با در خارج بودن مرجع تقليد زمان[اقامت آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني در نجف] شدت بيشتري يافت. در اين تلاش شهيد صدوقي از جمله افرادي بود كه مامور به انجام وظيفه شد. علاوه بر نامههايي كه به آيت الله بروجردي فرستاده ميشد، او به همراه داماد آيت الله صدر به بيمارستان فيروزآبادي رفت و موفق به حصول نتيجه شد. در بازگشت آيت الله بروجردي به همراه آنها به قم آمد. شهيد صدوقي علت تلاش فوق را در آوردن آيت الله بروجردي به قم، سعي و اصرار امام خميني(رحمت الله علیه) بر انجام اين كار ذكر كرده است.
مسئوليت رسيدگي به امور طلبهها و تقسيم شهريه طلبهها كه از زمان مرحوم حائري به شهيد صدوقي محول شده بود در زمان آيت الله بروجردي نيز ادامه يافت و توليت مدارس نيز به آن اضافه گرديد. از اقدامات آيت الله بروجردي در قم علاوه بر تدريس فقه كه با ورود او به دوران شكوفايي خود وارد شده تأسيس دفتري براي جمعآوري وجوهات شرعي مردم از اكناف كشور بود كه كار مستمري دادن به طلبهها را آسان كرد، اين امر دقت خاصي را ميطلبيد كه به شهيد صدوقي واگذار شد. علاوه بر آن امكان ايجاد نيازهاي جديد را در قم(مثل مسجد اعظم در كنار حرم حضرت معصومه) و ديگر شهرها فراهم كرد.
جنبه ديگر فعاليت علما، شركت در در مسائل ملي شدن صنعت نفت و كوتاه كردن دست بيگانه از آن بود علاوه بر فعاليتهاي برجسته آيت الله كاشاني كساني نيز چون آيت الله محمدتقي خوانساري، كه در ملي شدن نفت فتوا داد، آيت الله ابوالفضل زنجاني نيز عملكردي از خود نشان دادند. مبارزات فداييان اسلام نيز در اين دوران نقش در خور توجه داردكه توانست نظر شهيد صدوقي را به خود جلب كند به گونهاي كه وي نواب صفوي و مدني و بعد سيدمحمد واحدي از اعضاي رهبر فداييان اسلام را در خانه خود پناه داد.
در بهمن سال 1330 ش شهيد صدوقي براي چند روز به يزد بازگشت اما با استقبال بينظير مردم مواجه شد و با درخواست پدر همسر خود آقاميرزا محمدكرمانشاهي و بعضي از محترمين يزد مبني بر اقامت در يزد روبرو شد. با تلاش حاج سيدعلي محمدوزيري از روحانيون سرشناس يزد و سفارشهاي زياد امام خميني مبني بر رفتن ايشان به يزد، وي آنجا ساكن شد.
فعاليت مستقيم او در يزد از اين زمان شروع ميشود. در نظر او پرداختن به مسائل تدريس علوم ديني در رأس امور قرار داشت به همين علت دركنار شروع درس و بحث دست به كارهايي از جمله تعمير مدارس، به ويژه مدرسه خان و مدرسه عبدالرحيم خان زدند.
مسجد روضه محمديه نيز در اين تعميرات مورد بازسازي قرار گرفت. زعامت اهالي محل كه تا قبل از اين زمان به دست مرحوم آيت الله حاج شيخ غلامرضا فقيه خراساني كه مشهور به زهد و تقوي بود به ايشان منتقل شد حوزه يزد نيز توان خود را كسب كرد و افرادي در آن به تدريس اشتغال داشتند، كه در مسائل كشوري عكسالعملهايي از آنان را خواهيم ديد.
در ادامه ايستادگي روحانيت در برابر تلاش سلسله پهلوي براي زدودن تدريجي حضور دين در جامعه، مهمترين روحاني مطرح در جامعه، امام خميني(ره) است. تفكر نارضايتي از دخالت روحانيت در امور سياسي، كه از دوران رضاشاه با تبعيد افرادي چون آيت الله حسين طباطبايي قمي خود را نشان داده بود؛ در اين دوره با شدت بيشتري دنبال شد، به خصوص كه امام نيز مخالفت خود را با حاكميت استبداد آشكار كرده بود. حركت اعتراض آميز امام به قانون جديد انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي سبب اعتراضهاي مشابه از جانب ديگر علما و روحانيون و مراجع نقاط مختلف كشور شد علماي يزد در تلگرافي خطاب به شاه تصويب لايحه مزبور را غلط و نادرست و برخلاف دستورهاي عاليه شرع اقدس و قانون اسلامي كشور عنوان كرد و خواهان الغاي آن شدند شهيد صدوقي نيز تماس مستقيم خود را با امام در واقعه فوق حفظ كرد.
علما در يزد در اعتراض به لايحههاي مذكور در خانه شهيد صدوقي گرد آمدند و ماجرا در منبر مسجد حظيره مطرح شد. مخالفت علما با به اصطلاح همهپرسي بهمن 1341 در تقويت ديكتاتوري شاه و كمك به سيطره آمريكا بر منطقه و به خصوص ايران ادامه يافت و سير وقايع حادثه فيضيه را با خود به همراه آورد كه آن را گستردهترين و خونينترين حمله به يك اجتماع مذهبي پس از واقعه گوهرشاد در سال 1314 دانستهاند. امام با سخنراني روز عاشورا كه افشاي روابط پنهان شاه با آمريكا و اسرائيل و هشدار به شاه در پايان راهي كه در پيش گرفته بود و واقعه تاريخي 15 خرداد را به دنبال داشت به مبارزه با رژيم پرداخت. در حوادث فوق شهيد صدوقي نقش خود را هماهنگ كردن روحانيون و علماي يزد و فرستادن تلگراف به شاه عنوان ميكند كه با اعتراض به لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي ديده ميشود و اين كه همگام با تهران، در يزد نيز اجتماع مشابهي از علما جهت هماهنگي در تصميم برگزار شد.
تلاش از سوي ساواك در كنترل شهيد ديده ميشود كه سعي در ممانعت از فعاليت او و ديگر روحانيون يزدي دارد؛ او خود ميگويد از طرف ساواك يك كسي پيش ما آمد و گفت كه مامور مراقبت شما هستم. شما چه نقشي داريد و ما هم علناً نقش خود را گفتيم و كارهايي را كه انجام داده بوديم و اطلاعيهها و تلگرافها را همه نشانش داديم و گفتيم در اين راه تا آخر هم هستيم هر اقدامي كه قرار است از طرف ساواك نسبت به ما بشود زودتر انجام بدهيد.
به دنبال دستگيري امام و انتشار خبر آن در كشور در جامه عمل پوشاندن به تفكرات رژيم، آيت الله محلاتي و دستغيب را از شيراز و آيت الله قمي را نيز از مشهد به تهران آورده، زنداني كردند. حركت جديدي در ميان روحانيون و علما به پا شد و آن مسأله مهاجرت به تهران بود و از سوي ديگر معرفي امام به عنوان تنها مرجع تقليد طراز اول شيعه. حركت مساوي با 15 خرداد، كه در تهران و قم و شهرهاي بزرگ خود را نشان داد، در يزد نيز برگزار شد، برخورد 15خرداد با 12 محرم سبب شد تا جنبش در مسجد علا اسماعيل و با حضور جمعيت فوقالعادهاي خود را نشان دهد.
با دستگيري امام(رحمت الله علیه) و گسترش شايعهاي كه شاه دادگاه نظامي تشكيل داده، ايشان را محاكمه خواهد كرد روحانيون در اعتراض به دستگيري امام و شايعه فوق از تمام نقاط كشور حركت كرده و در باغ ملك حضرت عبدالعظيم شهر ري ساكن شدند. در رأس آنها افرادي چون آيت الله خادمي از اصفهان، آيت الله صدوقي از يزد، آخوند ملاعلي همداني از همدان، آيت الله سيدعلي بهبهاني از اهواز، آيت الله كفعمي از زاهدان، آيت الله ميلاني از مشهد، آيت الله نجفي از قم وجود داشتند.
شهيد صدوقي در اين حركت، نمايندگي روحانيون و مردم يزد را به عهده داشت. ساواك فشار شديدي بر علماي مهاجر وارد كرد تا آنها را مجبور به بازگشت كند. با بازگشت امام به قم، شهيد صدوقي چند روزي در خدمت امام بود و سپس يزديها به قم آمده، معظم له را با خود به يزد حركت دادند. قيام 15 خرداد آغاز مرحله جديدي در مناسبات علما و دولت بود كه به علت مناسبت روزافزون شاه با آمريكا و اسرائيل روز به روز بيشتر و تندتر و بلند پروازانهتر ميشد و اين امر بر افكار مردم ايران جذابيت داشت. اين برخورد و حركت 15 خرداد نوعي پيش در آمد انقلاب اسلامي محسوب ميشود اوج حركت روحانيت به رهبري امام خميني مخالفت ايشان با پذيرفتن قانون كاپيتولاسيون و واگذاري مصونيت ويژه به اتباع آمريكايي بود كه امام آن را خيانت دانست و شاه را به واسطه آن، به خيانت به كشور متهم كرد و با اين كار مبارزه را به اوج خود رساند عكسالعمل رژيم نيز تبعيد امام بود با اين تصور كه رابطه او را با ايران قطع كرده، سبب زدودن او از اذهان گردد. در تبعيد امام نيز شهيد صدوقي از اقامه جماعت خودداري كرده، چند روزي از منزل خارج نشد.
اما بر خلاف تصور رژيم ارتباط امام با كشور همچنان حفظ شد مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و اطلاعيه و اعلاميههاي امام به ويژه از طريق تلفن به ايران ميرسيد درا ين ميان شهيد صدوقي نيز در ارتباط با امام قرار داشت قبل از تبعيد امام به دستورهاي ايشان عمل ميكرد و بعد از تبعيد، تبادل مراسلات و تلگرافها ادامه داشت و كمك مالي به طور مستمر صورت ميگرفت و اعلاميههاي ايشان از طريق تلفن براي وي خوانده ميشد. او نقش هدايت را در يزد برعهده داشت. به عنوان نمونه به تصويب قانون حمايت از خانواده اعتراض كرد اهالي يزد هم از او تبعيت كردند و نيز در جشنهاي 2500 ساله موضعگيري كرد.
از اين زمان به بعد تا نزديكي پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در دهه 50 شاه با وجود دو عامل: نارضايتي مردم و نفوذ روحانيت احساس قدرت ميكرد او با در اختيار گرفتن قويترين ارتش خاورميانه، در دست داشتن ساواك و نيروي انتظامي قوي در داخل كشور، تسلط بر دو مجلس و حمايت گروههايي كه از خوان نعمت او بهرهمند بودند، حاكميت خود را بدون مخالفت و بلامنازع ميديد. اما بر خلاف تصور او نيروهاي مذهبي نيز سازماندهي خاص خود را داشتند هرچند رهبر از كشور دور بود اما ارتباط با او همچنان حفظ شده بود از سوي ديگر در داخل كشور افرادي بودند كه به عنوان نماينده يا نايب او شناخته شده به برقراري ارتباط مردم با او كمك ميكردند.
رژيم نيز در مقابل دست به كنترل شديد روحانيون و علما زد. در مورد شهيد صدوقي، گفت و شنودهاي تلفني با او با شماره 1585 در اسناد قيد شده و كنترل نامههاي ارسالي با كد 11121 به اطلاع مركز ميرسيد او نيز با عدم شركت در مراسم نيايش سالهاي 51 و52 و با تلاش براي ايجاد مراكزي براي طلاب علوم ديني در قم مخالفت خود را نشان داد. با گذشت زمان و نزديك شدن سرنگوني رژيم شاهنشاهي در دو سال آخر عمر رژيم 1356و 57 آشكارا مخالفت و جلوه مقاومت در برابر حاكميت نمودار بود در خيزش مردم دو خصلت بيش از همه، خود را نشان ميداد: انبوهي حضور مردم كه خود را در تعيين سرنوشت خود دخيل ميديدند و با اعلام بيزاري از حاكميت پهلوي مشاركت سياسي خود را به همگان ثابت كردند و اسلامي بودن حركت كه نمود بارز آن وجود رهبري مذهبي در رأس قيام و سازماندهي حركتها از مساجد كه پايگاههاي ديني بودند اين خصلت در يزد نيز ديده ميشد. مسجد حظيره دو ركني بودند كه در مبارزات اين شهر تلألؤ بيشتري از خود نشان دادند. و در دوران تبعيد امام شهيد صدوقي همچنان با ايشان رابطه داشت منزل او از مراكزي بود كه محل دريافت اعلاميهها يا نامههاي امام و بعد تكثير و انتشار آن در سراسر كشور بود رژيم نيز كوشيد تا كنترل خود را بر او بيشتر كند و تمامي حركات وي را به مركز گزارش كند و حجم زيادي از گزارشهاي ساواك در طي اين سالها اختصاص به شهيد صدوقي دارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي او در سمت نماينده امام و امام جمعه يزد به فعاليت خود و هماهنگ كردن مردم ادامه داد از اولين ساعتهاي پيروزي، اعلاميهها و اطلاعيههاي وي نشان از تلاش او در برقراري امنيت جامعه و حفظ وحدت و يكرنگي داشت. اولين اعلاميه او در 23 بهمن 57 حاوي تبريك پيروزي و تذكر به داشتن هوشياري در مقابل تلاش دشمن و حفاظت و پاسداري نظام و امنيت شهرها و روستاها بود و سپس توصيه به عمل به دستورهاي رهبر انقلاب كه مخالفت و تمرد از دستورهاي او، مخالفت با احكام شرعي است و رعايت انضباط انقلابي و جلوگيري از هرجومرج و تخريب با اقدام در چارچوب معين شده از طرف دفتر تبليغاتي امام و دولت موقت و خودداري از تعرض به سازمانهاي دولتي و خصوصي و دخالت نكردن خودسرانه در بازداشت و دستگيري سران رژيم كه كار كميتههاست.
او در ادامه شركت مردم در نظرخواهي جمهوري اسلامي و قانون اساسي كه آن را لبيك گفتن به خدا و رسولخدا صليالله عليهوآله ميداند و نشانه رشد سياسي و ديگر مسائل كشور تلقي ميكند و حضور مردم را در صحنه سياسي كشور نااميد كننده دشمن و يك وظيفه الهي ميداند. او مردم را دعوت به مقاومت در برابر توطئههاي دشمنان ميكرد و تهديدهاي دولت آمريكا در محاصره اقتصادي و دخالت نظامي در ايران را شاهد صدقي بر عجز و ناتواني آمريكا در برابر قيام ملت ايران عنوان مينمود. او جنگ را توطئه آمريكا ميدانست و به مردم توصيه ميكرد به خدا توسل كنند.
در نظر او حاكميت سياسي همان حاكميت ديني بود كه ادامه خط پيامبر صليالله عليهوآله و خداوند به حساب ميآيد و انقلاب را جوشيده از متن مردم و بطن اسلام عنوان كرده، اهرم انقلاب را اسلام ميداند كه فشاردهنده آن روحانيت آگاه بودند و مساجد را سنگرهاي ضديت با كفر و شرك و استعمار محسوب ميكند كه حضور در آنها دشمنان را از توطئهسازي و حادثه آفريني مأيوس ميكند.
او در اولين مجلس خبرگان كه جهت تدوين قانون اساسي تشكيل شد، شركت داشت از اقدامات او علاوه بر زعامت نماز جمعه يزد كمكهايي بود كه به زلزلهزدگان خراسان در آبان 58 صورت گرفت و در ادامه دستور امام مبني بر كمك از محل وجوه شرعيه مردم را درست خواند و مسجد روضه محمديه را محل جمعآوري كمكهاي غيرنقدي قرار داد و براي كمكهاي نقدي حسابي در صندوق وليعصر افتتاح كردند در زلزله مردادماه سال 60 كرمان او به نمايندگي امام(ره) به منطقه رفت و ضمن ارسال گزارش آن، خواستار كمك سريع به آسيبديدگان و بازسازي سريع مناطق مذكور شد. در ايجاد مركز تحقيقات منابع طبيعي استان يزد و تأسيس دانشگاه در يزد تلاش زيادي نمود.
در زمينه جنگ تحميلي و مقابله با دشمنان داخلي، او معتقد بود ترورها نه تنها روند انقلاب را كند نخواهد كرد بلكه تصميم و عزم انقلابي را راسختر و جديتر خواهد نمود. او در تجهيز مردم براي رفتن به جبهه و مقابله با توطئه دشمن تلاش فراواني نمود آخرين خطبه او كه تنها ساعتي قبل از شهادتش خوانده شد، تاكيد بر پركردن جبهه بود و تلاش در بازسازي مناطق تخريب شده جنگي.
او در 11تيرماه سال 1361 پس از برگزار كردن نمازجمعه به آتش كينه و نفاق منافقين به شهادت رسيد. امام در نامه خود در ارديبهشت سال 59 او را عمادالعلماء الاعلام خواند كه سوابق ممتدي در خدمت به اسلام و حوزههاي علميه داشته و از شناخت و آگاهي خاصي برخوردار است و در پيامي كه به مناسبت شهادت او فرستادند، سابقه خدمات او را به اسلام و ملت متذكر شدند و اورا دوست نزديك خود خواندند.
برخي ديدگاه ها و انديشههاي شهيد صدوقي:
آنچنان كه مرسوم مردان راه حق است، ستيز با هر چيز باطلي در راس برنامه و اهداف خواهد بود و رسيدن با وعدههاي الهي و پياده كردن در جامعه، خود اساسيترين آرمان را تشكيل خواهد داد در بررسي نظريات شهيد صدوقي ابتدا به ديدگاه وي درباره حكومت پهلوي ميپردازيم كه از خلال فعاليتها و سخنان وي به نظرياتش ميتوان رسيد. در بسياري از حوادث انقلاب به ويژه از سالهاي دهه 40 به بعد، ميتوان جنبه فعال زندگي مبارزاتي شهيد صدوقي را پي گرفت.
در اولين مرحله بايد با مشروعيت جايگاه رژيم در ديد او توجه داشت اين امر در بسياري از گزارشهاي ساواك به نادرست و ناشايست بودن جايگاه رژيم در تصور او اشاره ميكند نمونه آن را در نامهاي ميتوان ديد كه از طرف شهيد صدوقي در مورد اقدامات رژيم به آيتالله ميرزا جواد تهراني نوشته شده است. اهداف نقشههاي آنها را محو اسلام و مقررات اسلامي قيد ميكند كه با حركاتي چون وقايع فيضيه، 15 خرداد سال 42 ، پيمان نظامي، تغيير تاريخ، اهانت به مرجعيت در روزنامهها و ... خود را نشان ميدهد.
ساواك در گزارشي كه از او دارد افكار او را حادتر از امام خميني ميداند كه با تشويق و ترغيب ضد ملي و رژيم، آرزوي قيام كل مملكت را عليه رژيم در سر خود ميپروراند. در اعتراض به رژيم و انتقاد او به فساد جامعه بود و وابستگي به غرب و خريد همه چيز از غرب و در ادامه آن انتقاد از سينما و تلويزيون و عكسهاي برهنه مقابل سينماها، جشن هنر شيراز و... به ويژه كه پول نفت صرف فساد اخلاقي در جامعه ميشود. جشنهاي 2500 ساله را نيز سراسر فضاحت و رسوايي و... ميداند كه رژيم با گرفتن آن سند كفر و زنديق بودن خود را امضاء كرد و بر نامسلمان بودن خود صحه گذاشت او با استناد به اصل نظارت پنج تن از علما بر مجلس و مصوبات آن را پايان حركت اعلام ميكند او هرگونه سازش و مصالحه را با رژيم نفي ميكند حتي به شكل عضويت در حزب رستاخيز و با اين رفتار دولت و مشروعيت آن را زير سوال ميبرد به نشان عدم همكاري با دولت و اعلام نارضايتي از آن، بارها اعلام تعطيل عمومي و حتي عزاي ملي نمود تا از اين طريق اعتراض و نارضايتي به گوش رژيم برسد نظر نهايي او درباره رژيم، سرنگوني آن و ايجاد حكومت اسلامي بود چنين است كه مامورين رژيم در بررسي تفكرات او، وي را حامي خط مشي امام ذكر ميكنند و با قيد عبارت«او در همه موارد از خميني كسب تكليف ميكند» ارتباط تفكري او را با مباني مورد قبول امام در مورد حكومت پهلوي و مشروعيت آن نشان ميدهند تاسي به امام ره به عنوان قائد نهضت و عدم مقبوليت رژيم در نظر او با اين كلام مورد تاكيد قرار ميگيرد:«ايشان امام (رحمت الله علیه) صددرصد ايستاده كه تا حكومت اسلامي برپا نشود، دست برنداريم، ما هم اينگونه هستيم ادعاهاي رژيم نزد او اثر خود را از دست داده بودند مانند اين مورد كه او با تشبيه مساله ادعاي فضاي باز سياسي به جريان عمروبنعاص و فريبكاري او در صفين، فريب بودن وعدههاي رژيم را به ديگران ميشناساند. تلاشهاي رژيم در روزهاي آخر را بيمورد ميداند و ذكر ميكند«براي بازگرداندن اوضاع به حال اول دير شده است و اعتراض خود به حكومت نظامي را ابراز ميكند.
غير از نظريات حكومتي او در بابهاي ديگر نيز نظريههايي داشت در مورد جوانان او به ايجاد آمادگي و لزوم آن براي اين قشر تاكيد داشت كه بعد از آموزش ديدن، خود جوانان ميتوانستند در ميان مردم نفوذ داشته باشند و از جواناني كه اعلام آمادگي در همكاري با وي كرده بودند، پشتيباني مينمود. در پايان به نقل قولهايي چند از زبان ديگران درباره خصوصيات شهيد صدوقي ميپردازيم: فرزند ايشان در مورد انس با قرآن شهيد صدوقي ميگويد: ايشان ارتباط عميق و نزديكي با قرآن داشتند هر جا مينشستند و در كوچكترين فرصتي كه به دست ميآمد، قرآن تلاوت ميكردند بخش زيادي از قرآن را حفظ بود. آيتالله شهيد اشرفي اصفهاني در اعلاميهاي كه درباره شهادت آيتالله صدوقي داد، او را مردي خواند كه عمر شريف خود را در راه اسلام و خدمت به آن، نشر معارف آن، تربيت طلاب، خدمت به مستضعفين و مبارزه با ظلم و استبداد و رژيم طاغوت و مبارزه با خطوط انحرافي صرف كرد وجود او را در جبههها در جنگ تحميلي باعث دلگرمي و پشتوانه رزمندگان اسلام بود. حجتالاسلام محمد خاتمي او را در يزد عهدهدار زعامت روحي و معنوي ذكر نموده بود در راس تمامي سخنان، امام او را نور چشم خود خواند و اين كه به شمار انگشت چنين روحانيوني داريم و در انقلاب، محور اساسي اين انقلاب بوده است.
منبع: http://www.ido.ir
/خ