اعتكاف، تقويت سه ارتباط
مقدمه
قرآن كريم مىفرمايد: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»؛ «و [به خاطر بياوريد[ هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن براى مردم قرار داديم، و [براى تجديد خاطره] از مقام ابراهيم عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاك و پاكيزه كنيد.»
و در روايات نيز تعبيرات گرانسنگ و با ارزشى از اعتكاف شده است كه به نمونهاى اشاره مىشود:
در حديث نبوى مىخوانيم: «اَلْمُعْتَكِفُ يَعْكِفُ الذُّنُوبَ وَ يَجْرى لَهُ مِنَ الاَْجْرِ كَاَجْرِ عامِلِ الْحَسَناتِ كُلِّها؛ معتكف گناهان را متوقف نموده [و از بين مىبرد] و اجرى بسان انجام دهنده تمام نيكيها دريافت مىدارد.»
با توجه به چنين جايگاهى كه براى اعتكاف وجود دارد، شايسته است برنامه اعتكاف را به گونهاى طرح ريزى كنيم كه بيشترين و بهترين بهرهها را در آن ببريم.
فرصت مناسب
متأسفانه حرص و ولع بشر باعث شده كه كار و تلاش براى دنيا و زندگى، تمام اوقات او را پر كند و نتواند آنچنان كه بايد و شايد با خدا و خويشتن خويش خلوت و گفتگو داشته باشد.
اسلام براى غفلتزدايى و تقويت ارتباط انسان با خدا، علاوه بر عبادتهاى روزانه مانند نمازهاى يوميه، عبادت هفتگى همچون نماز جمعه، و نيز عبادتهاى فصلى و سالانه همچون حج و روزه ماه رمضان، عبادت هاى مستحبى خاصى را نيز در نظر گرفته است كه از آن جمله مىتوان به دعاهاى برخى ايّام و اعتكاف اشاره كرد.
چنانچه در كلمات آيه زير دقت شود، بهتر مىتوان به جايگاه اعتكاف در مقوله ارتباط با حق تعالى پىبرد. «وَ عَهِدْنَآ إِلَىآ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَـعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّـآئِفِينَ وَ الْعَـكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ »؛ «ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: خانه مرا براى طوافكنندگان و معتكفان و ركوعكنندگان و سجدهكنندگان پاك و پاكيزه كنيد.»
در اين آيه شريفه، اعتكاف در بين دو ارتباط قوى با خداوند متعال قرار گرفته است. آن دو، عبارتند از: طواف، كه از حيث ارتباط و قرب فيزيكى و جسمانى نسبت به نماد عبادت (كعبه) در بالاترين درجه قرار دارد و ركوع و سجود، كه از جهت قرب معنوى مصداق بارز و اعلاى تقرّب به شمار مىرود.
اعتكاف اين فرصت را به انسان مىدهد كه ارتباطهاى اساسى زندگى خويش را بازبينى و بازرسى نمايد و به تقويت و تحكيم آن بپردازد.
مهمترين ارتباطات معنوى انسان بر سه محور اصلى مىچرخد: اوّل، ارتباط انسان با خداى خويش به عنوان خالق هستى و معبود يگانه و منبع تمام قدرتها، دوم، ارتباط انسان با خودش به عنوان اينكه مأمور است در سازندگى خود بكوشد و هيچگاه از اوضاع نفسانى خويش غافل نباشد و سوم، ارتباط با امام زمان عليهالسلام به عنوان قطب عالم امكان و مجراى فيض الهى.
اعتكاف و خلوتهاى آن، فرصت بسيار مناسبى است براى تقويت و تحكيم ارتباطات سهگانه فوق، و آنچه پيش رو داريد، گامى است در جهت تبيين هر چه بهتر اين موضوع.
الف. ارتباط انسان با خدا
گرفتاريهاى زندگى و اشتغالات آن، گاهى اين ارتباط را به پايينترين درجه مىرساند و در مقابل، خلوتهاى عبادى همچون اعتكاف، بهترين فرصتى است كه به وسيله آنها مىتوانيم اين ارتباط را بازسازى و تقويت نماييم. براى رسيدن به اين مرحله، برداشتن چند گام لازم است.
1. توبه
براى ايجاد اين حالت بهتر است دعاهايى را كه درباره توبه از زبان معصومان رسيده است، مرور كنيم؛ دعاهايى مانند: مناجات تائبين امام سجاد عليهالسلام ، مناجات منظوم امير مؤمنان على عليهالسلام و برخى دعاهاى صحيفه سجّاديه، كه در اين مجال از باب تبرك جستن به ادعيه معصومين عليهمالسلام به فرازهايى از آنها اشاره مىكنيم:
متأسفانه حرص و ولع بشر باعث شده كه كار و تلاش براى دنيا و زندگى، تمام اوقات او را پر كند و نتواند آنچنان كه بايد و شايد با خدا و خويشتن خويش خلوت و گفتگو داشته باشد
در بخشى از مناجات منظوم امير مؤمنان على عليهالسلام مىخوانيم:
«اِلهِى لَئِنْ جَلَّتْ وَجَمَّتْ خَطِيئَتِىفَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبِى اَجَلُّ وَاَوْسَعُ
اِلهِى لَئِنْ اَعْطَيْتُ نَفْسِى سُؤْلَهفَها اَنَا فِى رَوْضِ النَّدامَةِ اَرْفَعْ
اِلهِى تَرى حالِى وَفَقْرِى وَفاقَتِىوَاَنْتَ مُناجاتِى الْخَفِيَّةَ تَسْمَعُ؛
خدايا! اگر چه گناه من بزرگ و بسيار است، پس عفو تو از گناه من بزرگتر و وسيعتر است.
خدايا! اگر من به خواستههاى نفسم تن دادم، اكنون در باغ پشيمانى گشت و گذار دارم.
اى خدا! تو حال مرا و ندارى و پريشانى مرا مىبينى؛ در حالى كه مناجات پنهانى مرا مىشنوى.»
بسيار جا دارد كه اين دعا در نماز شبهاى اعتكاف وامثال آن، با حال و توجه خاص خوانده شود.
در بخشى از مناجات تائبين امام زين العابدين عليهالسلام كه اوّلين مناجات از مناجات پانزدهگانه آن حضرت است، آمده است:
«اِلهِى اَلْبَسَتْنِى الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِى وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِى وَاَماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جَنايَتِى فَاَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ...؛ خداى من! خطاها لباس مذلّت و خوارى بر تنم كرده، و دورى از تو لباس بيچارگى بر من پوشانده، و جنايت بزرگ من دلم را ميرانده (و روحم را بىحال و بىصفا نموده). پس آن را با توبهاى از جانب خودت زنده گردان.»
در بخش ميانى مناجات يادشده مىخوانيم:
«اِلهِى اِنْ كانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنِّى وَعِزَّتِكَ مِنَ النّادِمِينَ وَاِنْ كانَ الاِْسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطِيئَةِ حِطَّةً فَاِنِّى لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ؛ خدايا! اگر پشيمانى از گناه توبه است، به عزّتت سوگند كه من از نادمان و پشيمانانم، و اگر استغفار و آمرزشجويى از خطا، گناهان را مىريزد، من به حقيقت از استغفار كنندگان و آمرزش جويان توام.»
بديهى است كه خواندن اين مناجات روحبخش در خلوتهاى اعتكاف با حال و شور و گريه، تحوّل بسيار عظيمى در روح و روان انسان ايجاد مىكند.
2. خواندن قرآن
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «عَلَيْكَ بِقِرائَةِ الْقُرْآنِ؛ فَاِنَّ قِرائَتَهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنُوبِ، وَسَتْرٌ فِى النّارِ، وَاَمانٌ مِنَ الْعَذابِ؛ بر تو باد به خواندن قرآن! زيرا خواندن قرآن، پوشاننده گناهان، مانع آتش و امان از عذاب است.»
آن حضرت همچنين فرمود: «يا بُنَىَّ لا تَغْفَلْ عَنْ قِراءَةِ الْقُرْآنِ، فَاِنَّ الْقُرْآنَ يُحيِى الْقَلْبَ، وَيَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ؛ اى پسرم! از خواندن قرآن غفلت نكن؛ زيرا خواندن قرآن دل را زنده و از بديها و منكرات و ستم باز مىدارد.»
اين حديث به خوبى بيانگر آن است كه قرآن باعث زنده شدن دل و روح آدمى مىشود و زنده بودن قلب، يعنى تقويت ارتباط با خداى متعال.
3. خواندن دعا
ب. ارتباط با خويشتن
قرآن كريم سخت به مسئله «خودزيانى» و «خودفراموشى» توجه كرده و خطر آن را اعلام نموده است؛ آنجا كه مىفرمايد: «قَدْ خَسِرُوآاْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ »؛ «بهراستى آنها سرمايه وجود خود را از دست دادهاند و معبودهايى را كه به دروغ ساخته بودند از نظرشان گم مىشوند (نه راه بازگشتى دارند و نه شفيعانى).»
و در جاى ديگر فرمود: «قُلْ إِنَّ الْخَـسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوآاْ أَنفُسَهُمْ»؛ «بگو زيانديده و سرمايه باخته كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند.»
و يا در آيهاى ديگر مىفرمايد: «نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَـلـهُمْ أَنفُسَهُمْ»؛ «خدا را فراموش كردند و خدا آنها را از ياد خودشان برد.»
استاد مطهرى رحمهالله درباره خودزيانى و خودفراموشى مىگويد: «انسان احيانا «خود» را با «ناخود» اشتباه مىكند و «ناخود» را «خود» مىپندارد. آنچه به خيال خود براى خود مىكند، در حقيقت براى ناخود مىكند و خود واقعى را متروك و مهجور و احيانا منسوخ مىسازد؛ مثلاً آنجا كه انسان واقعيّت خود را همين «تن» مىپندارد و هرچه مىكند، براى تن و بدن مىكند، خود را گم كرده و فراموش كرده و ناخود را خود پنداشته است. به قول مولوى، مَثَلَش مَثَل كسى است كه قطعه زمينى در نقطهاى دارد، زحمت مىكشد و مصالح و بنا و عمله مىبرد آنجا را مىسازد و رنگ و روغن مىزند و به فرشها و پردهها مزيّن مىنمايد؛ اما روزى كه مىخواهد به آن خانه منتقل گردد، يك مرتبه متوجه مىشود كه بهجاى قطعه زمين خود، يك قطعه زمين ديگر [را] كه اصلاً به او مربوط نيست و متعلق به ديگرى است، ساخته و آباد كرده و مفروش و مزيّن نموده و قطعه زمين خودش خراب به كنارى افتاده است.
در زمين ديگران خانه مكن
كار «خود» كن كار «بيگانه» مكن
كيست بيگانه؟ «تن» خاكى تو
كز براى او است غمناكى تو
تا تو تن را چرب و شيرين مىدهى
گوهر جان را نيابى فربهى
و در جاى ديگر مىگويد:
اى كه در پيكار «خود» را باخته
ديگران را تو ز «خود» نشناخته
تو به هر صورت كه آيى بيستى
كه منم اين، واللّه اين تو نيستى
يك زمان تنها بمانى تو ز خلق
در غم و انديشه مانى تا به حلق
اين تو كى باشى؟ كه تو آن اوحدى
كه خوش و زيبا و سرمست خودى»
آرى خوديابى انسان تنها در خدايابى و خلوت هايى همچون اعتكاف و شبهاى قدر و امثال آن ميسّر مىشود. چه بسيار آدمهايى كه در اين خلوتگاه، معدن وجود خويش را كشف كردند و با استخراج آن براى هميشه خود را بازيافتند و به حقيقت خويش، ارزش ابدى و غيرقابل تصوّرى دادند.
در مراسم عبادى اعتكاف، انسان همواره مىتواند به ياد خداوند باشد و ياد خدا مايه حيات قلب و روشنايى دل گردد. ذكر خدا مايه آرامش روح، عامل صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمير آدمى است، باعث بيدارى و آگاهى و هوشيارى است و در پرتو اين همه، انسان حقيقت خود را باز مىيابد. امام على عليهالسلام فرمود: «خداى متعال ياد خود را مايه صفا و جلاى دلها قرار داده است. با ياد خدا دلها پس از سنگينى، شنوا و پس از كورى، بينا و پس از سركشى، نرم و ملايم مىگردد. همواره چنين بوده كه در فاصلههاى زمانى مختلف خداوند بندگانى داشته كه در انديشههايشان با آنان نجوا مىكند و در عقلهايشان با آنان سخن مىگويد.»
ج. ارتباط با امام زمان عليهالسلام
در قرآن كريم مىخوانيم: «يَـآأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! استقامت كنيد و [ در برابر دشمنان ] پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت كنيد و خداترس باشيد، شايد رستگار شويد.»
در مورد تفسير اين آيه از حضرت صادق عليهالسلام نقل شده است كه فرمود: «اِصْبِرُوا عَلى دِينِكُمْ وَصابِرُوا عَدُوَّكُمْ وَرابِطُوا اِمامَكُمْ؛ بر دين خود [و مصائب و مشكلات] صبر كنيد و در برابر دشمنان استقامت ورزيد و با امام خويش رابطه داشته باشيد.» در برخى ديگر از احاديث چنين تعبير شده است كه: «وَرابِطُوا عَلَى الاْءَئِمَّةِ.»
به يقين، گناهان روزانه، غفلتهاى دائمى و دنيا زدگيهاى ما باعث كمرنگى ارتباط با آن حضرت و يا آزردگى دل آن عزيز دلها مىشود. در واقع، بايد خدمت آن حضرت عرضه داشت:
خوب مىدانم ز من رنجيدهاى
چون همه اعمال زشتم ديدهاى
گوئيا كردى رها قلاّدهام
كز تو اين گونه جدا افتادهام
مهمترين ارتباطات معنوى انسان بر سه محور اصلى مىچرخد: اوّل، ارتباط انسان با خداى خويش به عنوان خالق هستى و معبود يگانه و منبع تمام قدرتها، دوم، ارتباط انسان با خودش به عنوان اينكه مأمور است در سازندگى خود بكوشد و هيچگاه از اوضاع نفسانى خويش غافل نباشد و سوم، ارتباط با امام زمان عليهالسلام به عنوان قطب عالم امكان و مجراى فيض الهى
تا كه از هجرت حكايت مىكنم
با تو من از تو شكايت مىكنم
اى سحاب فيض اى كوه كرم
دردمند و روسياهم، مضطرم
يا ز راه لطف بر من كن نظر
تا جدا گردم ز هر درد و ضرر
يا دعا كن من بميرم نازنين
تا نسوزانم دلت را بيش از اين
زمزمه اشعار فوق و امثال آن در خلوت هاى اعتكاف، طوفانى بر پا مىكند واشكى از ديدگان جارى مىسازد كه بهخوبى مىتواند زمينه تقويت و تحكيم ارتباط انسان با امام زمان عليهالسلام را فراهم نمايد و در طوفان اشكها چه زيبا است كه براى تعجيل در فرج آن حضرت دعا نماييم، مخصوصا در روز آخر اعتكاف و در ضمن دعاى «اُمّ داود»، گويند وقتى مادرى براى آزادى فرزندش، داود، از زندان منصور دوانيقى متوسل به حضرت صادق عليهالسلام مىشود، آن حضرت دعاهايى را كه به اعمال امّ داود معروف شده، به او تعليم مىدهد و بعد از خواندن دعاها و بهجا آوردن آن اعمال، فرزندش آزاد مىشود.
بايسته است كه معتكفان يكى از حاجات مهم خويش را فرج حضرت مهدى عليهالسلام قرار دهند.
برگرفته از : مبلغان :: تیر و مرداد 1387، شماره 105
منبع : http://www.hawzah.net
/خ