مشورت، در نگاه دين
تفکر و انديشه و تصميمات هر انساني نقش مهم و کليدي در کارها و آينده ي وي دارد؛ به اين صورت که هر کسي صاحب روشي خاص براي انديشه و تصميمات خودش هست که با ديگران تفاوت دارد. گاهي تصميماتي که براي مسئله اي مي گيرد ناشي از حالات گذراي روحي اوست و پس از مدتي شايد آن روش و تصميم، او را به مقصدش نرساند و بايد در آن هنگام، راه ديگري را انتخاب مي کرد.
در اين جاست که بايد توقف کرد و با انديشه اي استوار و اراده اي راسخ، بهترين راه را انتخاب کرد. يکي از مسائلي که بايد براي پرهيز از اين اشتباه، مد نظر قرار داد، تکروي نکردن ومشورت کردن با ديگران است. مشورت به معناي: رأي خواستن، تدبير خواستن، استخراج رأي با مراجعه ي بعضي به بعضي است.
با مشورت مي توان بر انديشه و تصميم هاي نادرست، غلبه کرد و بهترين روش را در کارها و مسير زندگي انتخاب نمود. بعضي وقت ها کساني را مي بينيم که به دنبال چيزي مي گردند و با اين که در کنارشان هست، ولي از آن آگاه نيستند، در حالي که اطرافيان، آن وسيله را مي بينند. در مشورت هم، مسائلي که براي تصميم گيرنده، پنهان است به وضوح برايش آشکار مي شود.
اينها و ديگر بيانات بر اين نکته گواهي مي دهد که انسان، «اجتماعي» است و بايد با اجتماع باشد، نه «منزوي و تکرو».
در جايي حضرت علي(ع) مي فرمايد که: «مشورت کردن، عين هدايت است.»(3) البته بايد به شرايط کسي که از او راهنمايي خواسته مي شود دقت کرد.
اگر کسي فکر مي کند که بي نياز از مشورت است، بايد به اين نکته توجه کند که افزودن انديشه ي انسان خردمندي ديگر بر انديشه ي خودش، او را در تصميم و راهش استوارتر مي کند(4) و به همين دليل، فرد خردمند و عاقل هم نبايد خود را بي نياز از مشورت بداند.(5)
به عبارتي گويا بايد به اين نکته توجه کافي داشت که از ديدگاه و منظر دين، مشورت کردن (البته با شرايط ويژه ي آن)، براي هر کسي، حتي عاقل، ضروري است و او را در تصميم ها و کارهايي که قصد انجام دادن آن را دارد، کمک مي کند.
گاهي فرد مستبد و تکرو، احساس ندامت و پشيماني مي کند. کسي که به نظرات و انديشه هاي گوناگون درباره ي مسئله اي که نمي داند توجه نکند، پيشامدهاي ناگوار و پشيماني، او را به زانو در مي آورد.(7)
مي توان با توجه به اين مثال به اهميت مشورت و زيان ترک آن، بيشتر پي برد: اگر براي زندگي نقطه ي شروع و پاياني در نظر بگيريم؛ در ميان اين دو نقطه، چند راه وجود دارد که بعضي از آنها به پرتگاه منتهي مي شود و بعضي ديگر، با مسيري طولاني که به نقطه ي پايان مي رسند؛ ولي يک راه است که نزديک ترين زمان را براي رسيدن به هدف به ما نشان مي دهد و چون ما از راه ها آشنايي کاملي نداريم، مي خواهيم تصميم بگيريم که: کدام يک را انتخاب کنيم؟ راه پرخطر، راه طولاني و يا راه اصلي را برگزينيم؟ بهترين کار، اين است که از افراد آگاه و اهالي همان منطقه بپرسيم که: راه اصلي کدام است؟ در زندگي روزمره و تصميمات خودمان هم بايد به همين صورت، عمل کنيم تا دچار سختي، تباهي، پشيماني، سرزنش و........ نشويم.
«ايمان» و «تقوا» ي مشاور، بسيار مهم است. کسي که تعهدي به دين و اعتقادات و منش اخلاقي نداشته نباشد، شايد به کارهايي راهنمايي کند که حتي باعث خدشه و سستي در ايمان فرد شود. پس بايد کسي را انتخاب کرد که از خدا بترسد.(9)
«رازداري» و «امانتداري» از ديگر صفات مشاورند. خيانت کردن شايد ضررش بيشتر از مشورت صحيحي است که باعث تباهي مي شود. قلب عاقل يا مؤمن بايد مثل صندوق، اسرار را در خودش نگهداري کند.(10)
نبايد با کساني که از لحاظ فردي و اجتماعي دچار «نارسايي عقلي» هستند، مشورت کرد. در کنارش نبايد «ترسو» باشد.(11)
بنابراين براي رسيدن به نفع واقعي نبايد در کارها تکروي کرد و بايد از کساني که اهل علم و عقل و تجربه و ايمان و کمالات ديگر هستند، به مشورت پرداخت تا از اين طريق بتوان، بهترين مسير را براي رسيدن به نقطه ي پايان و هدف واقعي، انتخاب کرد.
/خ
در اين جاست که بايد توقف کرد و با انديشه اي استوار و اراده اي راسخ، بهترين راه را انتخاب کرد. يکي از مسائلي که بايد براي پرهيز از اين اشتباه، مد نظر قرار داد، تکروي نکردن ومشورت کردن با ديگران است. مشورت به معناي: رأي خواستن، تدبير خواستن، استخراج رأي با مراجعه ي بعضي به بعضي است.
با مشورت مي توان بر انديشه و تصميم هاي نادرست، غلبه کرد و بهترين روش را در کارها و مسير زندگي انتخاب نمود. بعضي وقت ها کساني را مي بينيم که به دنبال چيزي مي گردند و با اين که در کنارشان هست، ولي از آن آگاه نيستند، در حالي که اطرافيان، آن وسيله را مي بينند. در مشورت هم، مسائلي که براي تصميم گيرنده، پنهان است به وضوح برايش آشکار مي شود.
مشورت براي همه لازم است
اينها و ديگر بيانات بر اين نکته گواهي مي دهد که انسان، «اجتماعي» است و بايد با اجتماع باشد، نه «منزوي و تکرو».
در جايي حضرت علي(ع) مي فرمايد که: «مشورت کردن، عين هدايت است.»(3) البته بايد به شرايط کسي که از او راهنمايي خواسته مي شود دقت کرد.
اگر کسي فکر مي کند که بي نياز از مشورت است، بايد به اين نکته توجه کند که افزودن انديشه ي انسان خردمندي ديگر بر انديشه ي خودش، او را در تصميم و راهش استوارتر مي کند(4) و به همين دليل، فرد خردمند و عاقل هم نبايد خود را بي نياز از مشورت بداند.(5)
به عبارتي گويا بايد به اين نکته توجه کافي داشت که از ديدگاه و منظر دين، مشورت کردن (البته با شرايط ويژه ي آن)، براي هر کسي، حتي عاقل، ضروري است و او را در تصميم ها و کارهايي که قصد انجام دادن آن را دارد، کمک مي کند.
نبايد تکروي کرد
گاهي فرد مستبد و تکرو، احساس ندامت و پشيماني مي کند. کسي که به نظرات و انديشه هاي گوناگون درباره ي مسئله اي که نمي داند توجه نکند، پيشامدهاي ناگوار و پشيماني، او را به زانو در مي آورد.(7)
مي توان با توجه به اين مثال به اهميت مشورت و زيان ترک آن، بيشتر پي برد: اگر براي زندگي نقطه ي شروع و پاياني در نظر بگيريم؛ در ميان اين دو نقطه، چند راه وجود دارد که بعضي از آنها به پرتگاه منتهي مي شود و بعضي ديگر، با مسيري طولاني که به نقطه ي پايان مي رسند؛ ولي يک راه است که نزديک ترين زمان را براي رسيدن به هدف به ما نشان مي دهد و چون ما از راه ها آشنايي کاملي نداريم، مي خواهيم تصميم بگيريم که: کدام يک را انتخاب کنيم؟ راه پرخطر، راه طولاني و يا راه اصلي را برگزينيم؟ بهترين کار، اين است که از افراد آگاه و اهالي همان منطقه بپرسيم که: راه اصلي کدام است؟ در زندگي روزمره و تصميمات خودمان هم بايد به همين صورت، عمل کنيم تا دچار سختي، تباهي، پشيماني، سرزنش و........ نشويم.
با چه کسي مشورت کنيم؟
«ايمان» و «تقوا» ي مشاور، بسيار مهم است. کسي که تعهدي به دين و اعتقادات و منش اخلاقي نداشته نباشد، شايد به کارهايي راهنمايي کند که حتي باعث خدشه و سستي در ايمان فرد شود. پس بايد کسي را انتخاب کرد که از خدا بترسد.(9)
«رازداري» و «امانتداري» از ديگر صفات مشاورند. خيانت کردن شايد ضررش بيشتر از مشورت صحيحي است که باعث تباهي مي شود. قلب عاقل يا مؤمن بايد مثل صندوق، اسرار را در خودش نگهداري کند.(10)
نبايد با کساني که از لحاظ فردي و اجتماعي دچار «نارسايي عقلي» هستند، مشورت کرد. در کنارش نبايد «ترسو» باشد.(11)
بنابراين براي رسيدن به نفع واقعي نبايد در کارها تکروي کرد و بايد از کساني که اهل علم و عقل و تجربه و ايمان و کمالات ديگر هستند، به مشورت پرداخت تا از اين طريق بتوان، بهترين مسير را براي رسيدن به نقطه ي پايان و هدف واقعي، انتخاب کرد.
پي نوشت ها:
1. سوره ي آل عمران، آيه ي 159.
2. سوره ي شوري، آيه ي 38.
3. نهج البلاغه، تصحيح: فيض الاسلام، ص 1181.
4. غرر الحکم، ص 55.
5.ميزان الحکمه، ج 5، ص 211.
6. تصنيف غررالحکم، ص 437.
7. تحف العقول، ص 9.
8. ميزان الحکمه، ج 5، ص 215.
9. همان، ص 214.
10. نهج البلاغه، حکمت 6.
11. ميزان الحکمه، ج 5، ص 213.
/خ