پراکندگی جمعیت
مسیحیان حدود یک سوم جمعیت جهان را تشکیل میدهند و تقریباً در تمام کشورهای جهان حضور دارند. (1)تغییر مراکز جمعیتی و فرهنگی
در قرون هفدهم تا نوزدهم جنبشهای تبلیغی و میسیونری مسیحیت به فعالیت خویش ادامه دادند و موفقیتهایی نیز در گسترش مسیحیت به دست آوردند، اما تا ابتدای قرن بیستم رشد آماری مسیحیت چندان قابل توجه نبود. تنها استثنا قاره جدید آمریکا بود. مهاجران سرزمین جدید همگی مسیحی بودند و بومیان نیز زیر فشار استعمارگران اسپانیای- که به همراه پرتغال تقریباً تمامی آمریکای لاتین را در سلطه خویش داشتند- مسیحیت را پذیرفتند. به تدریج با گسترش مهاجرتها، مسیحی شدن بومیان و ازدواج اقوام مهاجر و بومیها، آمریکا به قارهای کاملاً مسیحی تبدیل شد. (2) البته این قاره مسیحی به دو تکه پروتستان در شمال و کاتولیک در جنوب تقسیم شد. علت این امر آن بود که حاکمان آمریکای لاتین، اسپانیا و پرتغال، کاتولیک بودند؛ اما ساکنان ایالات متحده پروتستانهایی ناراضی بودند که به آن سرزمین مهاجرت کرده بودند.چشمگیرترین رشد مسیحیت از نظر آمار و ارقام مربوط به آفریقای پایین صحرا است، تا حدی که حدوداً هر دوازده سال تعداد مسیحیان این منطقه دو برابر شده است- مهمترین علت این رشد پیوند مسیحیت با حرکتهای استعماری در آفریقاست؛ زیرا از همان آغاز میسیونری در آفریقا، میان مسیحیت و منافع سیاسی و تجاری غرب پیوندهای محکمی برقرار بود. از آنجا که در ایالات متحده بر خلاف اروپا، حکومت از کلیسای خاصی حمایت نمیکرد، نوعی پلورالیسم مسیحی با تار و پود این مرکز جدید مسیحیت درآمیخت. از اوایل قرن بیستم، رفته رفته ایالات متحده آمریکا جای اروپا را به عنوان مرکز عمده و اصلی فعالیت مسیحی گرفت. با اهمیت یافتن آمریکا در الهیات و دیانت مسیحی و نیز در نظام سیاسی و اقتصادی جهان- این تکثرگرایی مسیحی تأثیر زیادی بر چهره معاصر مسیحیت گذاشت. (3)
از سال 1920 به بعد، مسیحیت شاهد جابهجایی چشمگیری در مرکز ثقل جمعیتی و فرهنگی خویش بوده است. تا پیش از این تاریخ، مسیحیت تقریباً دین انحصاری مردم اروپا و اعقاب آنها در دنیای جدید (آمریکا) بود. اما امروزه شاهد حضور پررنگ مسیحیت در فیلیپین و کره هستیم. جمعیت مسیحی هند- هرچند در مقایسه با کل جمعیت آن کشور اندک هستند- به علت ظرفیت و توانشان در تولید افکار تازه و سازنده برجستگی یافتهاند. مسیحیت در چین نیز، با وجود سلطه حکومت کمونیستی توانسته است حدود 8 تا 13 میلیون پیرو بیابد. اما چشمگیرترین رشد مسیحیت از نظر آمار و ارقام مربوط به آفریقای پایین صحرا است، تا حدی که حدوداً هر دوازده سال تعداد مسیحیان این منطقه دو برابر شده است- مهمترین علت این رشد پیوند مسیحیت با حرکتهای استعماری در آفریقاست؛ زیرا از همان آغاز میسیونری در آفریقا، میان مسیحیت و منافع سیاسی و تجاری غرب پیوندهای محکمی برقرار بود. دیوید لیوینگستن میسیونر بریتانیایی در نطق معروفی در کمبریج (1857) هدف خود را از بازگشت به آفریقا «هموارساختن راه تجارت و مسیحیت» اعلام کرد. (4) امروزه قاره آفریقا یکی از بزرگترین مراکز مسیحیت در میان سایر قارههاست. حوزه اقیانوسیه، یکی دیگر از قلمروهای قابل توجه مسیحیت است. حرکت این منطقه به سوی مسیحیت، از قرن نوزدهم آغاز شد، زمانی که حکومتهای مجمع الجزایر پولینزی همگی به مسیحیت گرویدند. استرالیا و نیوزلند نیز- که جمعیت اصلی آنها اصالتی اروپایی دارند- از مراکز جدید مسیحیت به شمار میروند.
بیشتر بخوانید: رابطه ی علم و دین از دیدگاه مسیحیت معاصر
در دنیای معاصر، مسیحیت در میان مردمی که اصالت اروپایی دارند در حال تقلیل و فروکش کردن است و رکود مسیحیت در اروپا- که بعد از روشنگری آغاز شده بود- شتاب بیشتری یافته است. در شرق اروپا با سیطره نظام ضد دین کمونیست، فعالیت مسیحی در عمل خاموش شد. در اروپای غربی نیز، به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم، مسیحیت کم فروغ شده است؛ گرچه در بسیاری از این کشورها کلیساهای رسمی و دولتی به رسمیت شناخته میشوند و مردم نیز به این کلیساها کمک مالی میکنند، تعداد اعضا و حضور مردم در کلیسا به طور مستمر در حال کاهش است و این کلیساها نفوذ و قدرت سابق را ندارند. به ویژه که با مهاجرت افراد آسیایی و تغییر دین عدهای از اروپاییها، مسلمانان، هندوها و سبکها حضور چشمگیری در صحنه مذهبی اروپا یافتهاند. البته هنوز هم بخشهایی از مردم آمریکای شمالی توجه بسیاری به مسیحیت دارند، به گونهای که تفسیری محافظهکارانه از مسیحیت با ارزشهای فرهنگی آمریکا یکی دانسته میشود.
از دیگر بخشهایی که مسیحیت در آنجا حضوری زنده دارد، آمریکای لاتین است که شاهد ظهور و پیشروی الهیات رهاییبخش است. کره نیز در خلال یک قرن اخیر شاهد رشد چشمگیر مسیحیت بوده است. بسیاری از بزرگترین گردهماییهای جهانی مسیحیت در کره جنوبی برگزار میشود و مبلغان کرهای بسیاری در سراسر جهان به تبلیغ مسیحیت مشغولاند. امروزه مسیحیان آسیایی عاملی تأثیرگذار و مهم به شمار میآیند. مسیحیت آفریقایی نیز کوشیده است تا با جدایی از مسیحیت غربی- اروپایی، برای خویش هویتی مستقل فراهم کند.
امروزه مسیحیت بیش از هر زمان دیگری در تاریخ طولانی خویش، از نظر شکل و مظاهر، شاخهها و فرقهها و گسترش جغرافیایی و تنوع فرهنگی گوناگون و متنوع است. تنها پیشبینی نسبتاً مطمئن این است که به نظر میرسد جمعیت مناطق جنوبی، یعنی مناطق آفریقایی، آمریکای لاتین، آسیا و اقیانوسیه که اکنون مراکز با اهمیت مسیحی هستند، کلید آینده مسیحیت را در دست دارند؛ به همین دلیل است که عصر حاضر را «دوره جنوبی» مسیحیت نامیدهاند. (5)
گروههای مسیحی
محور و رشتهای که همه مسیحیان دنیا را به یکدیگر پیوند میدهد، اعتقاد به مسیح- و در مراحل پایینتر کتاب مقدس و برخی آداب خاص- است. اما با وجود این محور مشترک، مسیحیت در قالب مذاهب و فرقههای گوناگون رشد کرده است. هر یک از این نحلههای دینی، عقاید و اعمال خاصی را برجستگی بخشیدهاند. گاه این تفاوتها چنان پررنگ هستند که به سختی میتوان آن دو گروه را پیرو یک دین خواند.در یک دستهبندی کلی میتوان پنج سنت بزرگتر را در مسیحیت نشان داد که هرکدام دربرگیرنده یک کلیسا و یا گروهی از کلیساها (فرقههای) نزدیک به هم است:
کلیسای کاتولیک (لاتین)؛ این فرقه بزرگترین گروه منسجم مسیحی است و از نظر جغرافیایی نیز وسعت و پراکندگی زیادی در تمامی قارهها دارد. مشخصه بارز کاتولیکها رهبری پاپ است.
کلیساهای مشرقی؛ اینها کلیساها و فرقههایی هستند که در همان قرون اولیه و به طور عمده بر سر مباحث مسیحشناختی از بیشتر مسیحیان جدا شدند. از مهمترین این گروهها کلیساهای یعقوبی، نسطوری، آشوری، ارمنی و قبطی هستند. پایگاه این کلیساها بیشتر در خاورمیانه یعنی سرزمین مادری مسیحیت است.
کلیسای ارتدوکس (شرقی)؛ در پی جدایی مسیحیان شرق و غرب امپراتوری روم در سال 1054م مسیحیانی که رهبری پاپ را نپذیرفتند، کلیسای ارتدوکس شرقی نامیده شدند. این گروه بیشتر در یونان، حوزه بالکان و روسیه حضور دارند و البته به صورت اقلیتی کوچک در ترکیه و سوریه نیز مشاهده میشوند.
کلیساهای پروتستان؛ کلیسای پروتستان دربرگیرنده طیف بزرگی از کلیساهای متنوع است. پروتستانتیسم در ابتدا در شمال اروپا مانند آلمان، اسکاندیناوی، هلند و... گسترش یافت، پایگاه بعدی ایالات متحده آمریکا بود که مهاجران پروتستان آن را بنا نهادند؛ اما از قرن هجدهم به بعد دو عامل مهاجرت و فعالیت شدید میسیونری و تبشیری باعث گسترش تمام شاخههای پروتستانی در تمام قارهها شدند. (6)
کلیساهای آفریقایی؛ در آفریقا افزون بر کلیساهای کاتولیک و پروتستان، گروهها و کلیساهایی وجود دارند که نمیتوان آنها را پروتستان، ارتدوکس یا کاتولیک نامید. این کلیساها که کلیساهای «مستقل آفریقایی» (و گاه کلیساهای «آفریقاییبنیاد» یا کلیساهای «معنوی») نامیده میشوند، ریشه در فرهنگ آفریقایی دارند؛ به بیانی، این کلیساها ایمانی مسیحی دارند و به فرهنگهای آفریقایی ملبس شدهاند. (7)
کلیساهایی نیز وجود دارند که در بستر مسیحیت رشد کردهاند، اما بیشتر مسیحیان آنان را بدعتگذار و گاه حتى خارج از مسیحیت میدانند؛ مانند فرقه مورمون یا شاهدان یهوه.
جریانهای تأثیرگذار
در دوره معاصر گاه حوادثی رخ داده و یا جریاناتی پدید آمدهاند که تأثیر بسیاری بر روند و چهره گروههای گوناگون مسیحی داشتهاند.شورای دوم واتیکان؛ مهمترین تحول در کلیسای کاتولیک در دوره معاصر را باید شورای دوم واتیکان دانست. پس از آنکه کلیسای کاتولیک شورای ترنت (1545-63) را برای رویارویی با نهضت اصلاح دینی برگزار کرد، دیگر تحول عمدهای در میان کاتولیکها پدید نیامد و آنچه را شورای ترنت به عنوان آموزههای کلیسای کاتولیک تبیین و تعیین کرده بود تکرار میشد. جریان انجیلی؛ (8) امروزه اصطلاح انجیلی به جریان و جنبشی فرافرقهای در الهیات و معنویت اشاره دارد که تأکید خاصی بر جایگاه کتاب مقدس در زندگی مسیحی دارد و کتاب مقدس را منبع معتبر و نهایی ایمان و عمل مسیحی میداند. چهار عقیده اصلی این جنبش عبارتاند از:
1. مرجعیت کتاب مقدس و حجت بودن آن: این جنبش بر شعار «فقط کتاب مقدس» تأکید میکند و کتاب مقدس را بیخطا و بدون لغزش میداند؛ البته این اعتقاد به خطاناپذیری کتاب مقدس میان تمام انجیلیها اجماعی نیست؛ اما تقریباً همه آنها بر حجت بودن کتاب مقدس تأکید دارند.
2. تأکید بر صلیب مسیح به عنوان تنها راه نجات و بخشش گناهان: نجات تنها از طریق ایمان به مسیح به دست میآید نه اعمال نیک انسان.
3. تأکید بر تجربه تحول: به این تحول با عباراتی مانند تولد جدید یا تولد دوباره نیز اشاره میکنند. به همین دلیل انجیلیها به خود با عنوان «مسیحیان دوباره تولد یافته» اشاره میکنند. انجیلیها بر این باورند افراد برای رسیدن به رستگاری باید زمانی که به سن مسئولیت میرسند خودشان به مسیح ایمان بیاورند.
4. تبلیغ مسیحیت: تمام افراد مأمور به تبلیغ مسیحیت هستند.
به نظر میرسد از نظر این جنبش سایر موضوعات «موضوعاتی خنثی و بیتفاوت» هستند. بر این اساس است که این جریان دربرگیرنده گروههای متکثری است. این جریان به هیچ نظریه خاصی درباره کلیسا (9) پایبند نیست و عهد جدید را پذیرای تفاسیر گوناگون میداند و تمایزات فرقهای را نسبت به اصل تبلیغ مسیحیت دارای اهمیت ثانوی میداند. این موضوع باعث شده است که این جریان فوقِ فرقهگرایی باشد و به هیچ فرقه خاصی محدود نباشد. به همین دلیل میتوان از «انجیلیهای انگلیکن»، «انجیلیهای متدیست» یا حتى «انجیلیهای کاتولیک» نام برد. این جنبش امروزه سریعترین رشد را در میان فرقههای مسیحی دارد و یکی از جریانهای اصلی تبلیغ مسیحیت است. (10)
بیشتر بخوانید: نگاهی به عقاید و اعمال مسیحی
شورای دوم واتیکان؛ مهمترین تحول در کلیسای کاتولیک در دوره معاصر را باید شورای دوم واتیکان دانست. پس از آنکه کلیسای کاتولیک شورای ترنت (1545-63) را برای رویارویی با نهضت اصلاح دینی برگزار کرد، دیگر تحول عمدهای در میان کاتولیکها پدید نیامد و آنچه را شورای ترنت به عنوان آموزههای کلیسای کاتولیک تبیین و تعیین کرده بود تکرار میشد. تا اینکه در سال 1869-70 شورای اول واتیکان برگزار شد. این شورا اعلام کرد که پاپ در امور و احکام مربوط به ایمان و اخلاق معصوم است. پس از حدود یک قرن شورای دوم واتیکان در سال 1962-65 برگزار شد. این شورا را شورای روزگار جدید دانستهاند. پاپ ژان بیست و سوم عنوان اصلی این شورا را چنین اعلام کرد: «نقد درونی، همگامی با واقعیات و گشودگی در برابر زمانه». یکی از مهمترین مصوبههای این شورا این بود که سایر ادیان قابل انکار و نادیده گرفتن نیستند و باید با احترام با آنها برخورد کرد. همچنین درباره مسلمانان بیان شد که «کلیسا با احترام به مسلمانان مینگرد؛ همانانی که خدای یگانه، زنده، بخشنده... را میپرستند...». البته در همین زمان نیز محافظهکاران کاتولیک با این شورا مخالف بودند و با سردی تمام با این شورا برخورد میکردند. (11) شاید اینکه پاپ بندیکت شانزدهم، با وجود مصوبات این شورا، به اسلام و مسلمانان حمله و اهانت کرد (12) ریشه در همین مخالفتها داشته باشد.
فروپاشی شوروی، پس از فتح قسطنطنیه به وسیله مسلمانان (1453م) مرکز اصلی تفکر مسیحیت شرق به روسیه و به ویژه به کیف و مسکو منتقل شد. اما با تسلط رژیم کمونیستی بر این مناطق، اوضاع بر الهیات و دیانت ارتدوکس سخت و دشوار شد. با فروپاشی شوروی و نظام کمونیستی فضایی ایجاد شد تا ارتدوکسها به مسیحیت بازگردند. (13)
نمایش پی نوشت ها:
1. آمارهای جمعیتی از این منبع ذکر شدهاند:
Encyclopedia Britannica Almanac 2008; P. 584-585.
2. گی تستا و ژان تستا؛ دیباچهای بر تاریخ تفتیش عقاید در اروپا و آمریکا؛ ص142-170/ آندرو والز؛ مسیحیت در جهان امروز؛ ص57-58.
3. اَندرو ولز، مسیحیت در جهان امروز؛ ص62.
4. الیستر مک گرانش؛ درسنامه الهیات مسیحی؛ ص253.
5. اَندرو والز؛ مسیحیت در جهان امروز؛ ص65-77.
6. اَندرو والز؛ مسیحیت در جهان امروز؛ ص173.
7. همان، ص176.
8. Evangelical.
9. در اینجا کلیسا به معنای مجموعه عقاید و مناسک است، تقریباً معادل با فرقه.
10. الیستر مکگراث؛ درسنامه الهیات مسیحی؛ ص242-244.
11. همان، 215-219/ حمیدرضا شریعتمداری؛ «شورای دوم واتیکان»، هفت آسمان؛ ص221-225.
12. سخنرانی پاپ در در دانشگاه رگنزبورگ آلمان با عنوان «ایمان، خرد و دانشگاه- خاطرات و واکنشها»، سپتامبر 2006.
13. الیستر مکگراث؛ درسنامه الهیات مسیحی؛ ص219.
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.