سطوح و گروه‌های آماج جنگ‌نرم

میدان جنگ‌سخت دارای یک محدوده‌ی مشخص است که در آن پیشروی و شکست معنا می‌یابد؛ اما در میدان جنگ نرم این وضعیت چگونه است؟ آیا دارای میدان مشخصی هست؟ و آیا پیشرفت و شکست در آن قابل اندازه‌گیری است یا خیر؟
يکشنبه، 14 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سطوح و گروه‌های آماج جنگ‌نرم
یکی از بسترهای جنگ نرم دشمن، تاثیرگذاری بر روی نخبگان جامعه است
 
چکیده
میدان جنگ‌سخت دارای یک محدوده‌ی مشخص است که در آن پیشروی و شکست معنا می‌یابد؛ اما در میدان جنگ نرم این وضعیت چگونه است؟ آیا دارای میدان مشخصی هست؟ و آیا پیشرفت و شکست در آن قابل اندازه‌گیری است یا خیر؟ پاسخ به این سوال‌ها را در این مقاله بخوانید.

تعداد کلمات 3790/ تخمین زمان مطالعه 19 دقیقه
 سطوح و گروه‌های آماج جنگ‌نرم

سطوح جنگ‌نرم

اگر جنگ‌نرم را به معنای یارگیری از درون برای تأثیرگذاری بر نظام‌سیاسی مورد هدف تعریف کنیم، این جنگ نیازمند به یک گروه استحاله‌شده و ناراضی از درون است تا با بهره‌گیری از یک حادثه و رویدادی که نقش کاتالیزور دارد، بتوان نظام موجود را به چالش کشید. محیط خارجی با بهره‌گیری از این فرصت، پروژه‌ی براندازی را هدایت و رهبری و حمایت مالی، سیاسی و حقوقی می‌کند. در تهاجم فرهنگی به تدریج گروهی از مردم از طریق ابزار فرهنگی و رسانه از اصول و ارزش‌های دینی و انقلابی تهی می‌شوند و در نهایت شرایط برای بی‌ثبات‌سازی اجتماعی، سیاسی و گسترش ناامنی فراهم می‌شود. دشمن نخبگان مخالف وضع موجود و قدرت‌طلب‌ها را که هدف آن‌ها رسیدن به قدرت و تغییر است، از طریق گروه‌های سیاسی تجدیدنظرطلب داخلی، شناسایی می‌کند. نخبگان همگرا با بازیگران خارجی، ممکن است از مسیر عرفی و قانونی به قدرت برسند و اهداف خود را در درون حاکمیت پیگیری کنند. در صورت شکست، برای رسیدن به ساختارهای قدرت، قواعد موجود را به چالش می‌کشند و از این طریق با پیوند با جریان‌های ساختارشکن و برانگیختن گروه‌هایی از مردم که دچار استحاله شده‌اند، با بهره‌گیری از شیوه‌های عملیات روانی، نظام موجود را به چالش می‌کشند. بنابراین در جنگ‌نرم در سطح راهبردی، نخبگان و مسئولان کشور و در سطح میانی بدنه‌ی اجتماعی و مردم، هدف هستند.
 

سطح راهبردی جنگ‌نرم

در سطح راهبردی، رهبران سیاسی و نخبگان کشور آماج، هدف جنگ‌نرم قرار می‌گیرند؛ این سطح بالاترین سطح رویارویی جنگ‌نرم تلقی شود. به عبارت دیگر، این سطح، سطح تقابل اراده‌های سیاسی و استراتژی‌ها در محیط بین‌الملل است. هدف اصلی همه‌ی بازیگران در این سطح، افزایش قدرت هنجارسازی کشور خود و تضعیف قدرت‌نرم حریف در محیط بین‌المللی است؛ بنابراین به هر میزانی که یک بازیگر و یا بازیگران بتوانند در این سطح قدرت ایجاد کنند و یا بر قدرت هنجارسازی دیگران تأثیر بگذارند، از میزان قدرت تأثیر‌گذاری هنجاری بیش‌تری در محیط بین‌الملل برخوردار خواهند بود. مفهوم قدرت‌نرم در این سطح شامل قدرت تأثیرگذاری بر رفتار سایر بازیگران است که عناصر آن جذابیت فرهنگ، ایده‌ی سیاسی کارآمد و دیپلماسی فعال است. هدف از جنگ‌نرم در این سطح، تأثیرگذاری بر اندیشه و حوزه‌ی شناختی نخبگان و رهبران حریف و هم‌چنین تأثیر بر عزم و اراده‌ی آنان است. رهبران و نخبگان سیاسی یک کشور باید از قدرت تحلیل و برآوردهای دقیق از محیط بین‌الملل برخوردار باشند و علاوه بر آن باید از عزم و اراده‌ی لازم در مواجهه به موقع و قاطع برخوردار باشند.
ملتون و دیگران (۲۰۰۵) بر این باورند که آماج‌های اصلی تغییرات بنیادی در یک جامعه، روشن‌فکران و تحصیل‌کردگان آن جامعه هستند. آن‌ها در تأیید ادعای خویش، از اصول نظریه‌ی «ارتباطات دو مرحله‌ای» یاد می‌کنند. این نظریه باور این باور است که حکومت‌ها و نهادهای سیاسی با بهره‌گیری از رسانه‌ها بر افراد تحصیل کرده و روشنفکر جامعه تأثیر می‌گذارند و آنان نیز با تبلیغات، روشنگری، آموزش و جز آن بر توده‌های مردم تأثیر می‌گذارند و از آن طریق موجب شکل‌گیری افکار عمومی جامعه می‌شوند (میلر و دیگران، ۲۰۰۳).ملتون و دیگران (۲۰۰۵) بر این باورند که آماج‌های اصلی تغییرات بنیادی در یک جامعه، روشن‌فکران و تحصیل‌کردگان آن جامعه هستند. آن‌ها در تأیید ادعای خویش، از اصول نظریه‌ی «ارتباطات دو مرحله‌ای» یاد می‌کنند. این نظریه باور این باور است که حکومت‌ها و نهادهای سیاسی با بهره‌گیری از رسانه‌ها بر افراد تحصیل کرده و روشنفکر جامعه تأثیر می‌گذارند و آنان نیز با تبلیغات، روشنگری، آموزش و جز آن بر توده‌های مردم تأثیر می‌گذارند و از آن طریق موجب شکل‌گیری افکار عمومی جامعه می‌شوند
محققان بر این باورند که جامعه دارای دو نوع افکار عمومی است: افکار عمومی نخبگان و افکار عمومی توده. به زعم آنان، افکار عمومی نخبگان سریع‌تر از افکار عمومی جامعه شکل می‌گیرد. به همین سبب، نهادهای سیاسی و عاملان و کارگزاران دستکاری نگرش‌های سیاسی، بیش از هر چیز در پی شکل‌دهی به افکار عمومی این گروه هستند. محققان دیگر از «گروه‌های مرجع» سخن به میان آورده‌اند. به باور آنان، در هر جامعه‌ای، افراد روشنفکری وجود دارند که سهم و نقش زیادی در شکل‌گیری افکار عمومی جامعه دارند. از این افراد که با اسامی مختلفی، نظیر «رهبران فکری»، «افکارسازان»، «مدل‌های فکری» و جز آن یاد می‌شود؛ تأکید می‌شود که در جریان اشاعه‌ی فرهنگی و تغییر فرهنگ‌پذیری، این گروه از افراد پیش از بقیه آماج قرار می‌گیرند. با تغییر نظرات و نگرش‌ها و ارزش‌های این گروه، زمینه و بستر مساعدی برای تغییر سایر افراد جامعه فراهم می‌شود. جنگ‌نرم در حوزه‌ی نخبگان، عمدتاً به مدیریت ادراکات و تصمیمات و در بدنه‌ی اجتماعی به مدیریت احساسات و تحرکات اجتماعی می‌پردازد.
در طول تاریخ به‌ویژه تاریخ اسلام، همواره نقش خواص و نخبگان سیاسی و اجتماعی برجسته بوده و در هر دوره به شکل متفاوتی نمایان شده است. نقش حضرت ابوطالب و خدیجه در جبهه‌ی حق از یک طرف و ابولهب و ابوسفیان به عنوان خواص جبهه‌ی باطل از طرف دیگر در آغاز بعثت پیامبر اسلام(ص) یکی از نمونه‌های تاریخی است. داستان سقیفه و جابه‌جایی منصب ولایت الهی از امیرمؤمنان حضرت علی(ع) به دیگران توسط خواص و تنی از صحابه و وارونه نمایاندن پوستین اسلام در سال‌های متمادی و خیانت برخی از نخبگان در سه جنگ جمل، نهروان و صفین که در نهایت منجر به شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌شود، نمونه‌ی دیگر است. این روند ادامه می‌یابد تا جایی که امام بر حق مسلمین حسین بن علی(ع) و ۷۲ تن از یاران بزرگوار آن حضرت، به‌خاطر انحراف نخبگان، دنیاگرایی و بی‌بصیرتی آنان به شهادت می‌رسند.
تجربه‌های تاریخی در طول انقلاب اسلامی از جمله فتنه‌ی سال ۱۳۸۸ نشان داد ضعف بصیرت و تشخیص درست، عدم اقدام به موقع نخبگان در کشور می‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری را به نظام وارد نماید. گاهی نخبگان از بصیرت و آگاهی لازم برخوردارند، لکن به دلایل مختلف اقدام مناسبی برای مقابله با جنگ‌نرم، از آن‌ها دیده نمی‌شود. بدترین حالت آن است که نخبگان داخلی با آگاهی و یا به دلیل بی‌بصیرتی و یا آلودگی‌های سیاسی، فکری، اخلاقی و اقتصادی، دشمن را در تحقق اهداف جنگ‌نرم کمک نمایند. مقام معظم رهبری در مورد نقش نخبگان می‌فرمایند: «حرکت خواص به دنبال خود، حرکت عوام را می‌آورد... یک وقت یک حرکت به‌جا، تاریخ را نجات می‌دهد. گاهی یک حرکت نابه‌جا که ناشی از ترس، ضعف، دنیاطلبی و حرص برای زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی می‌غلتاند. اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و حسین بن علیها به کربلا کشیده نمی‌شوند.» (مقام معظم رهبری، مهر ۱۳۷۵)
«اصلاح توده‌ی مردم به اصلاح زبدگان و نخبگان هر کشور و جامعه بستگی دارد. از پیغمبر(ص) پرسیدند: «زبدگان چه کسانی هستند؟» فرمودند: «خواص امتی العلماء و الأمراء»؛ دانشمندان، روشن‌فکران، آگاهان، امرا و زمامداران، خواص و نخبگان امتند. اگر در جمهوری اسلامی مسئولان، زبدگان و نخبگان اعم از علما و امرای‌شان به این حقایق توجه و خویشتن‌داری کنند؛ خود را اسیر هوا و هوس‌ها و مطامع دنیوی نسازند؛ جاذبه‌های گمراه‌کننده‌ی دنیا آن‌ها را مفتون خود نکند؛ ارعاب و تهدید دشمنان آن‌ها را از میدان خارج نکند و در اراده‌ی آن‌ها تزلزل به وجود نیاورد؛ هیچ ‌قدرتی نخواهد توانست عزم و اراده‌ی ملی را که در این کشور وجود دارد، اندکی مخدوش کند.» (همان، مهر ۱۳۸۷)
 

جنگ‌نرم در دو حوزه بر نخبگان تأثیر می‌گذارد:

    1. حوزه‌ی اندیشه و مدیریت ادراک نخبگان
رفتار سیاسی نخبگان متأثر از اطلاعات، تحلیل‌ها و برآوردهای آنان است. اطلاعات، تحلیل و برآوردهای مخدوش و غلط می‌تواند باورهای آن‌ها را تضعیف و نگرش سیاسی آن‌ها را تغییر دهد. هدف در این سطح تأثیر‌گذاری بر ادراک و برآورد و تحلیل‌های نخبگان و رهبران سیاسی است. دشمن در جنگ‌نرم در سطح راهبردی، تلاش می‌کند با دادن تحلیل و اطلاعات نادرست بر حوزه‌ی اندیشه و باور آن‌ها تأثیر بگذارد. موارد این تأثیرگذاری در جدول ارائه شده است.

 

    2. حوزه‌ی عزم و ارادهی نخبگان

 در جنگ‌نرم فقط حوزه‌ی آگاهی و اندیشه‌ی نخبگان و رهبران سیاسی هدف قرار نمی‌گیرد، بلکه عزم و اراده اهمیت بیشتری دارد. برخی از صاحب‌نظران معتقدند نخبگان به جهت متمایز بودن آن‌ها از عوام، به طور طبیعی به اقتضای نخبه بودن، از بصیرت و آگاهی برخوردارند. مشکل اساسی آنان، عدم اقدام در لحظه‌ها است. آن‌جایی که باید برای مردم و بدنه‌ی جامعه، صحنه‌ی جنگ‌نرم را تبیین کنند، آگاهی و بصیرت دهند، غایب هستند و یا در مورد حوادث و لحظه‌های حساس از آن‌ها موضع‌گیری دیده نمی‌شود و مرزهای خود را با دشمن شفاف نمی‌کنند.
 

سطح میانی جنگ‌نرم

 سطح میانی جنگ‌نرم بر عنصر مردمی قدرت‌ملی یک کشور تأکید دارد، قدرت‌نرم در این سطح متأثر از فرهنگ ملی است. فرهنگ ملی مجموعه‌ی زیرساخت‌های فکری، ارزش‌های بنیادین و رویه‌های رفتاری مردم است. این سطح از قدرت یک کشور، از اهداف سطح راهبردی و سیاست‌های نظام پشتیبانی می‌کند. از تصمیمات نخبگان و رهبران کشور حمایت می‌کند. قدرت اصلی و تعیین‌کننده‌ی یک کشور، به‌ویژه در نظام‌سیاسی مردم‌سالار جمهوری اسلامی در این سطح تعریف می‌شود؛ زیرا اهداف و منافع ملی کشور را، با پشتیبانی مردمی پیگیری و محقق می‌شود. باورمندی یک ملت و میزان انسجام، عزم و روحیه‌ی ملی متأثر از این سطح از قدرت‌نرم است.
 هدف از جنگ‌نرم در این سطح، سلب اراده و انگیزه از مردم و بی‌تفاوت نمودن بدنه‌ی اجتماعی و القای ناکارآمدی نظام‌سیاسی موجود در کشور است تا در این فرایند دشمن بتواند با تأثیرگذاری بر باور، ارزش‌های پایه‌ای و الگوهای رفتاری مردم یک کشور را تغییر داده و گروه‌هایی از جمعیت آن کشور را به جمعیت‌های بی‌تفاوت، مخالف و در نهایت معارض تبدیل نموده و در نهایت با از بین بردن اعتماد مردم به نظام، شرایط را برای مخالفت، شورش، اغتشاش و نافرمانی‌های مدنی آماده گرداند.
جنگ‌نرم در این سطح، میزان حمایت مردم را از سیاست‌های نظام کاهش می‌دهد. کشوری که از مؤلفه‌های قدرت مردم در این سطح برخوردار باشد، به طور طبیعی آن کشور، فاقد بحران‌هایی از جمله بحران سیاسی، مقبولیت، مشارکت، انسجام، هویت و کارآمدی خواهد بود و به طور طبیعی بازدارندگی مردمی در برابر هر نوع تهدید شکل خواهد گرفت. در مقابل، وجود بحران‌های فوق و هم‌چنین فقدان قدرت همراه‌سازی مردم، می‌تواند آن کشور را آسیب‌پذیر نموده و بسترهای تحقق جنگ‌نرم را فراهم سازد. لازم به ذکر است مصادیق، شیوه و ابزار جنگ‌نرم در گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه متفاوت است. امروز با بهره‌گیری از دانش و فن‌آوری‌های نوین ارتباطی در جنگ‌نرم، شاهد تولیدات فرهنگی و رسانه‌ای بسیار متنوع و با هدف قرار دادن گروه‌های مختلف سنی و به‌صورت حرفه‌ای می‌باشیم. مصادیق و محورهای جنگ‌نرم در این سطح عبارتند از:
1. تضعیف اعتقادات و ارزش‌های پایه‌ای و هویت‌دهنده؛
۲. تغییر سبک زندگی مردم مغایر با ارزش‌های دینی و ملی؛
٣. تولید گروه‌های ناراضی و مخالف در جامعه؛
۴. ناکارآمد جلوه دادن نظام در ابعاد مختلف؛
۵. سلب اراده و انگیزه در مردم در حمایت از نظام؛
۶. مسئله‎آفرینی و القای بحران‌های مختلف؛
۷. تولید هیجان‌های اجتماعی؛
۸. تشویق مردم به نافرمانی مدنی؛
9. سلب مشروعیت و مقبولیت از نظام؛
۱۰. القای یأس و ناامیدی نسبت به آینده؛
۱۱. سلب اراده و اعتماد عمومی؛
۱۲. تضعیف باورهای سیاسی؛
۱۳. ایجاد انفعال در مقابل دشمن.

 

بیشتر بخوانید: جنگ‌نرم به عنوان یک مفهوم علمی

 

آماج و گروه‌های هدف جنگ‌نرم

محققان و صاحب‌نظران بر این باورند عاملان تهدیدات نرم، همه‌ی افراد و گروه‌های جامعه آماج را مخاطب قرار می‌دهند؛ لیکن برای هریک از گروه‌های مخاطب، از ابزارها و شیوه‌های مختلفی بهره می‌گیرند. (الیاسی، ۱۳۸۸) ملتون و دیگران (۲۰۰۵) بر این باورند که آماج‌های اصلی تغییرات بنیادی در یک جامعه، روشن‎فکران و تحصیل‎کردگان آن جامعه هستند. آن‌ها بر این باورند که حکومت‌ها و نهادهای سیاسی با بهره‌گیری از رسانه‌ها بر افراد تحصیل کرده و روشن‎فکر جامعه تأثیر می‌گذارند و آنان نیز با تبلیغات، روشن‎گری، آموزش و جز آن بر توده‌های مردم تأثیر می‌گذارند و از آن طریق موجب شکل‌گیری افکار عمومی جامعه می‌شوند. (میلر و دیگران، ۲۰۰۳) چنین ادعای مورد تأیید بروس و اولدند یک (۲۰۰۸) نیز قرار گرفته است. آن دو محقق نشان داده‌اند که جامعه دارای دو نوع افکار عمومی است: افکار عمومی نخبگان و افکار عمومی توده. به‌زعم آنان افکار عمومی نخبگان سریع‌تر از افکار عمومی جامعه، شکل می‌گیرد. به همین سبب، نهادهای سیاسی و عاملان و کارگزاران دستکاری نگرش‌های سیاسی، بیش از هر چیز در پی شکل‎دهی به افکار عمومی این گروه هستند. محققان دیگر (لد و دیگران)، از گروه‌های مرجع سخن به میان آورده‌اند. به باور آنان در هر جامعه‌ای افراد روشن‎فکری وجود دارند که سهم و نقش زیادی در شکل‌گیری افکار عمومی جامعه دارند. از این افراد که با اسامی مختلفی، نظیر «رهبران فکری»، «افکارسازان»، «مدل‌های فکری» و جز آن یاد می‌شود. آن‌ها تأکید می‌کنند در جریان اشاعه‌ی فرهنگی و تغییر فرهنگ‌پذیری، این گروه از افراد، بیش از بقیه آماج قرار می‌گیرند. با تغییر نظرات، نگرش‌ها و ارزش‌های این گروه زمینه و بستر مساعدی برای تغییر سایر افراد جامعه فراهم می‌شود. به‌زعم ارونسون و پراتکانیس (۲۰۰۳) افراد روشن‎فکر زودتر از سایر افراد جامعه در برابر پدیده‌های فرهنگی، رفتار خویش را تغییر می‌دهند. به همین سبب، می‌توان آن‌ها را آماج‌های اولیه تغییرات فرهنگی تلقی کرد. محققان و صاحب‌نظران گروه‌های هدف و یا آماج‌های جنگ‌نرم را متفاوت برشماری و دسته‌بندی کرده‌اند. مهم‌ترین گروههای آماج جنگ‌نرم عبارتنداز:
 

الف. گروه‌های اجتماعی و سیاسی مخالف و معارض

 مخالفان و معارضان سیاسی بستر ذهنی و رفتاری مناسب و مستعدی برای پذیرش پیام‌های عاملان جنگ‌نرم دارند؛ از همین روی، زودتر از گروه‌های دیگر برای گام برداشتن در جهت منافع قدرت‌های خارجی معارض و عاملان جنگ‌نرم برانگیخته می‌شوند. گروه‌های اجتماعی و سیاسی مخالف و معارض را می‌توان به سه دسته تقسیم نمود:
 1. گروهی از آنان در زمره‌ی «اپوزیسیون برانداز» جای می‌گیرند. اینان از این که آشکارا از دشمنان کشور خویش، تسهیلات مالی و فن‌آوری دریافت می‌کنند، بیمی به خود راه نمی‌دهند. آنان با بهره‌گیری از کمک‌های مالی و حمایت‌های سیاسی کشورهای که بدان وابسته شده‌اند، مبادرت به انجام اقدامات تبلیغاتی، سیاسی و حتی‌ نظامی می‌نمایند تا زمینه‌ی تضعیف نظام حاکم بر کشور خویش را فراهم سازند. در واقع، این گروه نقش پیاده نظام دشمن را در فروپاشی از درون بر عهده می‌گیرند.
۲. گروه دوم «اپوزیسیون غیر برانداز» هستند. اینان حداقل در کوتاه مدت خواهان تغییر نظام حاکم بر کشور خویش نیستند، بلکه در پی تغییر رفتار، دگرگونی قوانین و تغییر رویه‌ها و فرایندهای حاکم بر جامعه هستند. به همین سبب، اینان با الهام از جنگ‌نرم دشمنان، به انجام کنش‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دست می‌زنند.
٣. گروه سوم «مخالفان غیر سازمان یافته» هستند. اینان گروهی از شهروندان ناراضی جامعه هستند که مخالف نظام‌سیاسی حاکم بر کشور هستند و با هزینه‌ی اندک حاضرند با الهام از جنگ‌نرم دشمنان و توسط دو گروه اول و دوم، درگیر انجام اقدامات مخالفت‌ورزانه شوند.

 

ب. توده‌های بی‌تفاوت و خاموش

 دومین گروه آماج جنگ‌نرم کسانی هستند که معمولاً موضع‌گیری معینی ندارند، درگیر کنش‌های سیاسی نمی‌شوند و رغبت چندانی برای اظهارنظر سریع در مورد پدیده‌ها را ندارند. گرچه چنین پیدا است که این گروه علاقه‌ای به فعالیت سیاسی بارزی ندارند و انتظار می‌رود که تبلیغات و فعالیت‌های روانی را نادیده بگیرند، اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این افراد بیش از بقیه مستعد تأثیر‌پذیری از تبلیغات دشمنان هستند. آنان از توان مقاومت در برابر تبلیغات و عملیات‌روانی برخوردار نیستند. به همین سبب است که محققانی هم‌چون بروس و اولدندیک (۲۰۰۰) که به تأمل و بررسی پیرامون افکار عمومی جامعه پرداخته‌اند، تأکید می‌کنند که بهره‌گیری از مفهوم «بی‌تفاوتی» در مورد این افراد ناصحیح است. آنان بستر ذهنی خاصی دارند که موجب می‌شود تا خیلی سریع از تبلیغات اثر بپذیرند.
 

 ج. حامیان داخلی نظام سیاسی

 سومین گروه، کسانی هستند که در زمره‌ی حامیان نظام قرار می‌گیرند. اینان خود در چند گروه جای می‌گیرند: توده‌های مردمی حامی نظام، کارگزاران نظام، احزاب و دستجات سیاسی درون نظام و نیروهای مسلح کشور. عاملان جنگ‌نرم در پی آن هستند:
1. تا روحیه‌ی این گروه‌ها و افراد را تضعیف نمایند؛
۲. آن‌ها را برای کنش‌های مغایر با ارزش‌های رایج ترغیب نمایند؛
٣. میان آنان انشقاق ایجاد کنند و تعارضات و اختلافات آنان را برجسته سازند؛
۴. یأس، غم، ناامیدی و بدبینی را میان آنان ایجاد و بسط دهد؛
۵. ارزش‌ها و باورهای پایه‌ای آن‌ها را تضعیف نمایند؛
۶. اعتماد به نظام را در آنان کاهش دهند.
د. دولت‌های متحد و حامی نظام
در جامعه‌ی جهانی هر یک از کشورها از حمایت فزون‌تر برخی کشورهای دیگر برخوردارند. عاملان تهدیدات نرم در پی آن هستند تا با بهره‌گیری از تکنیک‌های فریب و عملیات روانی، حمایت آن کشورها را از کشور آماج سلب کنند و انزوای روزافزون آن را فراهم سازند.

 

ه. افکار عمومی جهانی

 در دنیای امروز افکار عمومی نوعی منبع قدرت تلقی می‌شود. به همین سبب عاملان تهدیدات نرم می‌کوشند تا بهره‌گیری از روش‌های عملیات‌روانی، افکار عمومی جهانیان را علیه کشور آماج تحریک کنند و او را از پشتیبانی آن محروم سازد.
الیاسی و نائینی (۱۳۸۷) دسته‌بندی دیگری پیرامون مخاطبان جنگ‌نرم به دست داده‌اند. آنان گروه آماج جنگ‌نرم را به چهار گروه زیر تقسیم کرده است:

 

الف. کودکان و نوجوانان؛ اولین گروه آماج جنگ‌نرم

 اینگلهارت (۱۳۸۴) و شفرت (۲۰۰۵) نشان داده‌اند که کودکان و نوجوانان هر جامعه‌ای بیش از سایر گروه‌های سنی تحت‌تأثیر آموزش‌های مستقیم، القائات تبلیغاتی و تغییرات فرهنگی قرار می‌گیرند. آنان در تأیید ادعای خویش از یافته‌های روان‌شناسان رشد، بهره می‌گیرند. روان‌شناسان رشد (به عنوان مثال برک، ترجمه‌ی سید محمدی، ۱۳۸۳) نشان داده‌اند که: اولاً، ارزش‌ها و نگرش‌های پایه‌ی آدمیان عمدتاً در فرایند تحول، طی کودکی و نوجوانی فرا می‌گیرند. ثانیا، در کودکی و نوجوانی به سبب عدم شکل‌گیری مکانیسم‌های دفاعی، امکان پذیرش هنجارها و نیز تغییر ارزش‌ها و الگوهای رفتاری بیش‌تر است. به همین سبب، بسیاری از کارگزاران فرهنگی بخش عمده‌ی توان و تلاش خویش را معطوف به «کاشت» ارزش‌های فرهنگی جامعه‌ی خویش در این گروه‌های سنی می‌نمایند. تأمل در بازی‌های رایانه ای، نشریات کودک و نوجوان، برنامه‌های رادیو و تلویزیونی کشورهای غربی و نیز محتوای سایت‌های اینترنتی، درستی این ادعا را به روشنی نمایان می‌سازد. محتوای آن تولیدات به‎گونه‌ای تدارک دیده شده‌اند که بر ساختارهای ذهنی، نظام پردازش اطلاعات و عواطف کودکان و نوجوانان تأثیر می‌گذارند.
 

ب. زنان؛ دومین گروه آماج جنگ‌نرم

 به‌زعم نویسندگان صاحب نامی هم‌چون توماس فریدمن، (۲۰۰۸) دنیای غرب از این واقعیت آگاه شده است که یکی از روش‌های نفوذ پایدار مردم کشورهای در حال رشد، به‌ویژه کشورهای اسلامی، زنان آن کشورها هستند. از آن نویسنده با تغییر نظرات و نگرش‌های زنان و ترغیب آنان به ابعاد رفتاری همسو با کنش‌های غربیان، می‌توان بر سایر جامعه تأثیر گذاشت. شاید به سبب چنین رویکردی است که آمریکا در سال‌های پیش در طرح موسوم به «طرح خاورمیانه‌ی بزرگ»، سرفصل ویژه‌ای را به زنان کشورهای خاورمیانه اختصاص داده بود.
یافته‌های پژوهشی نیز شواهدی در تأیید ادعای فریدمن به دست داده‌اند. به عنوان مثال، بارون و بارون (۲۰۰۱) پژوهش‌های مختلفی را ذکر کرده‌اند که نشان می‌دهد: اولاً، میزان همرنگی، به‌ویژه هم‌رنگی هنجاری زنان جامعه پیش از مردان است. ثانیا، در دنیای امروز میزان ناخرسندی زنان از وضع موجود و شرایط آنان را نوید می دهد. ثالثاً، لازمه‌ی بسیاری از تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، ایجاد تغییر در باورها و گرایشات زنان آن جامعه است. تأمل در محتوای رسانه‌های خارجی زبان آمریکا و انگلیس نیز درستی ادعای فریدمن را نمایان می‌سازد. آن رسانه‌ها بخش زیادی از برنامه‌های خود را معطوف زنان ایرانی می‌سازند، بدان امید که مطالبات آنان را افزایش دهند؛ بر نظرات و نگرش‌های آنان تأثیر بگذراند؛ آنان را برای دست بازیدن، به کنش‌های اعتراض‌آمیز ترغیب کنند.

 

ج. اقوام و اقلیت‌ها؛ سومین گروه آماج جنگ‌نرم

 دیکن (۲۰۰۸) در یک بررسی جامع پیرامون «مواضع وزارت خارجه‌ی آمریکا در قبال اقوام ایرانی»، شواهدی ارائه داده است که آشکار می‌سازد آمریکا، به‌ویژه دستگاه دیپلماسی و نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی آن کشور، با طرح و نقشه‌ی ویژه در پی «تحریک» اقوام ایرانی علیه نظام و تهییج آنان برای به چالش کشیدن نظام حاکم در ایران هستند. به رغم آن، تنوع اقوام ایرانی و پیشینه‌ی وقوع بحران‌های قومی در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مناطق قوم‌نشین کشور، الیوت و دیگران (۲۰۰۸) اذعان داشته‌اند که یکی از روش‌های مورد استفاده‌ی آمریکا و اروپا در مواجهه و مقابله با ایران، طی سه دهه‌ی گذشته، حمایت مستقیم و غیرمستقیم از گروه‌های واگرای قومی و ترغیب اقوام ایرانی برای انجام کنش‌های اعتراض‌آمیز علیه نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. این محققان در تأیید ادعای خویش از شورش فراگیر مناطق کردنشین در دهه‌ی اول انقلاب اسلامی، کنش‌های بحران‌زای متناوب اهالی آذربایجان در سال‌های گذشته و جز آن یاد می‌کنند. به زعم و اعتقاد آنان، هر یک از آن کنش‌های جمعی و بحران‌های قومی، فرصت‌های زیادی را از نظام سلب و چالش‌هایی را پیشروی آن قرار داده است.بستری را برای آمریکا فراهم ساخته است تا با بهره‌گیری از سازوکارهای تبلیغاتی و به‌خدمت گرفتن انواع رسانه‌های سنتی و مدرن، مطالبات اقوام ایرانی به‌ویژه قوام کرد، بلوچ و آذری را از حیث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جز آن فزونی بخشد و آنان را برای دست بازیدن به آن مطالبات روزافزون و به امید فرا چنگ زدن مقاصد غیرقابل دسترسی، درگیر چالش با نظام سازد. چنین ادعایی مورد تأیید محققان دیگر نیز قرار گرفته است. به عنوان مثال، الیوت و دیگران (۲۰۰۸) اذعان داشته‌اند که یکی از روش‌های مورد استفاده‌ی آمریکا و اروپا در مواجهه و مقابله با ایران، طی سه دهه‌ی گذشته، حمایت مستقیم و غیرمستقیم از گروه‌های واگرای قومی و ترغیب اقوام ایرانی برای انجام کنش‌های اعتراض‌آمیز علیه نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. این محققان در تأیید ادعای خویش از شورش فراگیر مناطق کردنشین در دهه‌ی اول انقلاب اسلامی، کنش‌های بحران‌زای متناوب اهالی آذربایجان در سال‌های گذشته و جز آن یاد می‌کنند. به زعم و اعتقاد آنان، هر یک از آن کنش‌های جمعی و بحران‌های قومی، فرصت‌های زیادی را از نظام سلب و چالش‌هایی را پیشروی آن قرار داده است.
تحلیل محتوای برنامه‌های شبکه‌ی تلویزیونی فارسی آمریکا و رادیو فردا و نیز بررسی برنامه‌های خبری و تحلیلی بی‌بی‌سی فارسی و رادیو بی‌بی‌سی، آشکار می‌سازد که یکی از موضوعات و سوژه‌های ثابت آن رسانه‌ها موضوع قومیت، به ویژه قوم کرد و بلوچ است. آن‌ها در تبلیغات و سخن‌پراکنی خویش، موضوعات متنوعی را پیرامون اقوام ایرانی برجسته می‌سازند. برخی از آن موضوعات عبارتند از:
1. القای بی‌اعتنایی نظام به مطالبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اقوام ایرانی؛
۲. برجسته‌سازی آسیب‌های اجتماعی شایع در مناطق قومی و انتساب آن‌ها به بی‌اعتنایی نظام به آن مناطق؛
٣. وارونه‌نمایی حقایق، به عنوان مثال معرفی قاچاق‌فروشان کشته‌شده به عنوان مبارز سیاسی؛
۴. بزرگ‌نمایی تفاوت‌های اقوام ایرانی با گروه‌های مرکزی و تلاش برای تبدیل تفاوت‌ها به اختلافات؛
۵. تلاش برای معرفی رهبران فکری و سران قبایل به عنوان رهبران لیدرهای سیاسی؛
۶.  برجسته‌سازی عناصر خرده فرهنگ‌های قومی و تلاش برای رو‌در‌رو قرار دادن آن با فرهنگ غالب جامعه؛
۷. بزرگ‌نمایی مزیت‌های نظام فدرالیسم و تلاش برای معرفی الگوی حکومت اقلیم کردستان عراق به عنوان الگوی نجات بخش اقوام ایرانی، به‌ویژه قوم کرد؛
۸. انتساب نارسایی‌ها، قصورها و کاستی‌های اجتماعی و اقتصادی مناطق قوم‌نشین ایران به نظام ایدئولوژیکی کشور.
دستگاه تبلیغاتی و بنگاه‌های سخن پراکنی غرب با بهره‌گیری از این موضوعات و سوژه‌های عملیات روانی، در پی آن هستند که:
1. اقوام ایرانی را نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران «بی‌اعتماد» کنند؛
۲. نظام جمهوری اسلامی را از حمایت اقوام ایرانی به عنوان یک «سرمایه‌ی اجتماعی» محروم نمایند؛
 ۳. «تمایلات واگرایانه»ی اقوام ایرانی را افزایش دهند؛
۴. «مشارکت» اقوام ایرانی را در فرایندهای سیاسی و اجتماعی کشور تقلیل دهند؛
۵. «آستانه‌ی تحمل» اقوام کشور را فرو بکاهند؛
۶. از میزان الگوگیری اقوام ایرانی، به‌ویژه نوجوانان مناطق قومی از الگوهای مذهبی، ملی، فرهنگی و علمی کشور بکاهند؛
۷. ترجیحات سیاسی اقوام ایرانی را دستخوش تغییر سازند؛
۸. بر میزان آمادگی اقوام ایرانی جهت دست بازیدن به «کنش‌های جمعی اعتراض‌آمیز» و «ناآرامی‌های اجتماعی» بیفزایند.

 

 د. کل جامعه؛ چهارمین گروه آماج جنگ‌نرم

 گرچه روشن‌فکران، نوجوانان، اقوام و زنان جوامع مختلف بیش از سایر گروه‌ها آماج تهدید نرم قرار می‌گیرند؛ شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد دنیای غرب در فرایند «جهانی سازی»، اشاعه‌ی فرهنگی»، «ایجاد تغییرات بنیادی»، «اعمال تهدیدات نرم» خویش در پی آن است تا سرانجام همه‌ی افراد جوامع آماج را تحت‌تأثیر قرار دهد. مادامی که اکثریت افراد جامعه تحت‌تأثیر قرار نگرفته باشند، امکان استحاله‌ی کامل فرهنگی، تغییر نظام‌سیاسی و دگرگونی نظام فرهنگی جامعه وجود نخواهد داشت. به تعبیر آشفته تهرانی (۱۳۸۷) و لاگاش (۲۰۰۷) دنیای غرب در پی آن است تا مردم کشورهای آماج را وادار سازد تا آن‌گونه بیندیشند، تخیل بورزند و رفتار نمایند که غربیان می‌اندیشند و عمل می‌کنند.
 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. Dickens.
[2]. Elliott.

منبع: کتاب اصول و مبانی جنگ نرم؛ علی محمد نائینی؛ انتشارات ساقی.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط