برای ارتقای سطح معرفت قرآنی در راهبرد متصور است؛ تبلیغ و ترویج مطالعه تفاسیر و آثار قرآنی، فرهنگسازی تدبر در قرآن. بر اساس آیات و روایات، تدبر در قرآن، عامل ثمربخشی قرائت، راه کشف هماهنگی آیات الهی، زمینهساز تذکر حقایق و خروج از ظلمات و نورانی شدن فرد و جامعه است. این مقاله درصدد است، با بررسی تحلیلی آیات و روایات، راهبرد ارتقای سطح معرفت قرآنی جامعه را در راستای توسعه فرهنگ قرآنی معرفی نماید.
تعداد کلمات 3645/ تخمین زمان مطالعه 18دقیقه
مقدمه
هرچند لازم است در حکومت اسلامی، همه موارد مذکور با تکیه بر منابع اسلامی شناسایی و تعریف شوند، اما در امور قرآنی، لزوم بهرهبرداری از آیات و روایات، بیش از سایر شئون حکومت است.
استخراج سیاست و راهبرد و خطمشیگذاری بر اساس گزارههای قرآنی و روایی که در عین سادگی الفاظ و عبارات از باطن و محتوایی عمیق برخوردارند، اقدامی است که به ندرت در کارهای علمی حوزه قرآن و حدیث مشاهده میشود. برای انجام این کار، لازم است روش توصیفی با تحلیل منطقی همراه شود تا با استفاده از بررسی لوازم و نتایج گزارههای مستخرج، اولویتبندی و راهبردشناسی صورت گیرد.
بیان مسئله
روشن است که معرفت قرآنی، مقدمه ضروری برای ایجاد و توسعه فرهنگ قرآنی است؛ زیرا تحقق آیات نورانی قرآن کریم در زندگی انسانی، خواه در ساحت فردی و خواه در ساحت اجتماعی، بدون برخورداری از فهم و درک روشن نسبت به آیات الهی ممکن نیست. چه اینکه هر فعالیت صحیح قرآنی نیز متوقف برداشتن فهم مناسبی از قرآن است و بدون فهم قرآن، وصف «قرآنی» عنوانی بیمسما خواهد بود.
برای افزایش معرفت قرآنی جامعه، دو راهبرد میتواند مد نظر مسئولان امور قرآنی باشد:
1. تبلیغ و ترویج مطالعه تفاسیر و آثار قرآنی که توسط پژوهشگران و متخصصان قرآنی به رشته تحریر درآمده است.
به نظر میرسد این راهبرد، درحال حاضر محور اصلی برنامههایی است که در راستای افزایش معرفت قرآنی جامعه پیگیری میشود، زیرا برنامههای قرآنی در حوزه نشر معارف قرآن و حمایت از فعالیتهای قرآنی، برنامههای قرآنی رسانه ملی و برنامههای فرهنگی دستگاههای دولتی، ناظر به ترویج مطالب موجود در تفاسیر است؛ ضمن اینکه دورههای آموزشی تربیت مربی معارف قرآن در دستگاههای دولتی و مردمی، بیش از آنکه برای توانمندسازی عموم مردم برای مراجعه مستقیم به قرآن کریم، امکان تدبر در قرآن را فراهم کنند، آشنایی با تفاسیر را در دستور کار قرار دادهاند. همچنین ترس از افتادن در ورطه تفسیر به رأی موجب یأس مردم از امکان فهم صحیح قرآن و درنتیجه، پرهیز و ترس از مراجعه مستقیم به قرآن کریم شده است.
2. فرهنگسازی تدبر در قرآن
هرچند این دو راهبرد، منافاتی با هم ندارند و میتوان همزمان برنامهها و اقداماتی را برای آنها تعریف نمود؛ اما این پرسش مطرح خواهد بود که راهبرد اصلی برای ایجاد و تعمیق معرفت قرآنی در جامعه، فرهنگسازی تدبر در قرآن است یا تبلیغ و ترویج مطالعه تفاسیر؟ پاسخ به این سؤال، تعیینکننده سیاست و راهبرد اصلی در توسعه فرهنگ قرآنی است.
برای پاسخ به این سؤال، لازم است بررسی شود که آیا هر فردی باید ملتزم به دستیابی مستقیم و بیواسطه به معرفت قرآنی باشد؟ یا آنکه کسب معرفت قرآنی با واسطه از طریق مراجعه به دریافتهای متخصصان قرآنی و مفسران که مسیر کوتاهتری را پیش روی عموم مردم قرار میدهد، کافی است؟
این تحقیق موضوعی قرآنی با روش توصیفی همراه با رویکرد تحلیل منطقی، درصدد اثبات این نظریه است که فرهنگسازی تدبر در قرآن، راهبرد اصلی توسعه فرهنگ قرآنی است. بدین منظور، با مرور و بررسی آیات و روایات مربوط به تدبر در قرآن و عرضه مسائل مختلف به قرآن، ضمن شناخت مطالبه اصلی اسلام از مسلمانان، راهبرد پیشنهادی این مقاله معرفی شده است.
از نظر روانی، انسان نسبت به نتایجی در اثر بهکارگیری اندیشه خویش و کندوکاو در آیات الهی به دست میآورد، اولاً تعلق عاطفی بیشتری دارد، ثانیاً در حفظ و نگهبانی از آن بهتر و بیشتر میکوشد، ثالثاً برای تحقق عملی آن، از انگیزه بیشتری برخوردار است.
چارچوب نظری و ادبیات تحقیق
همچنین در سند یادشده، فرهنگسازی قرآنی عبارت است از: «تعالی نگرش جامعه نسبت به قرآن کریم در حوزه باور، علم و عمل که لازمه آن توسعه آموزش عمومی قرآن و توسعه فعالیتهای تبلیغی - ترویجی قرآنی است.» از دیدگاه نویسنده، از یک سو، فرهنگسازی قرآنی عبارت است از: «نهادینه کردن ارزشهای مورد نظر قرآن کریم در جامعه» و از سوی دیگر، مطالبات قرآن کریم از عموم مسلمانها به عنوان ارزشهای قرآنی شناخته میشوند که لازم است هر مسلمانی نسبت به آنها مقید باشد.
درباره واژه «تدبر»، با توجه به اختلاف نظری که میان صاحبنظران وجود دارد، در اینجا به تعریفی سلبی، یعنی «پرهیز از عدم توجه به مقاصد قرآن کریم، اکتفا میشود، با این قید که بر اساس تلازم مندرج در آیه ۸۲ سوره نساء،[4] تدبر در قرآن باید به کشف عدم اختلاف در قرآن» بینجامد.
«فرهنگسازی تدبر در قرآن که کلیدواژه اصلی این مقاله است، از دیدگاه نویسنده عبارت است از: مجموعه برنامهها و اقداماتی که به نهادینه شدن «مقید بودن به تدبر در قرآن» میانجامد.[5]
ضرورت تدبر در قرآن از منظر قرآن و اهلبیت
در قرآن کریم در چهار آیه، صراحتاً به موضوع تدبر در قرآن اشاره شده که هرکدام از این آیات، بیانگر نکات مهمی در شناخت راهبرد محوری ایجاد و تعمیق معرفت قرآنی هستند.
1-1. آیه نخست: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ»؛ کتابی مبارک است که بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند و صاحبان خرد متذکر حقایق آن شوند.
براساس این آیه، اولاً تدبر در قرآن، وظیفهای همگانی است؛ زیرا توجه به آیات پیش از آن نشان میدهد که ضمیر و او در «لِیَدَّبَّرُوا» به افراد خاصی برنمیگردد. اولاً، این آیه درصدد بیان مطالبه الهی از همه انسانها در مواجهه با کتاب الهی است. (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۷، ص ۱۹۷) ثانیاً، از به کار رفتن عبارت «لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ»، بعد از فعل «أنزلناه» استفاده میشود و با توجه به اینکه «لام» در این عبارت، لام غایت است،[6] درمییابیم که تدبر عموم انسانها در قرآن، هدف از انزال کتاب خدا بر پیامبر است. هرچند غایت انزال کتاب الهی، منحصر به «تدبر در قرآن» نیست و «تدبر در قرآن» در مقایسه با برخی دیگر از غایتهای نزول قرآن، غایت متوسط به شمار میرود؛[7] اما بدون دستیابی به غایت ابزاری، امکان رسیدن به غایت ذاتی وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، این آیه درصدد بیان غایت ذاتی نیست، بلکه خواهان بیان این نکته است که هدف از نزول کتاب الهی این نبوده که تنها به تلاوت و لقلقه زبان قناعت کنند؛ بلکه هدف این بوده که آیاتش سرچشمه فکر و اندیشه و مایه بیداری وجدانها گردد تا آن نیز حرکتی در مسیر عمل بیافریند. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱۹، ص ۲۶۸) بنابراین نمیتوان بدون عبور از مرحله «تدبر در قرآن» به دیگر غایتهای انزال کتاب الهی، مانند خروج از ظلمات و نورانی شدن[8] دست یابیم؛ چه اینکه در ادامه آیه مورد بحث، غایت دیگر آن، «متذکر شدن صاحبان خرد» یاد شده است. شاید بتوان از تقدم «لیدبروا آیاته» بر «وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ» برداشت نمود که «تذکر صاحبان خرد» نتیجه «تدبر» آنان در کتاب الهی است.
بیشتر بخوانید: لزوم تدبر در قرآن کریم و ثمرات مترتب بر آن
2-1. آیه دوم: «أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ »؛ آیا در قرآن تدبر نمیکنند، یا آنکه چیزی برایشان آمده که سراغ بر پدرانشان نیامده بود؟
توجه به محتوا و سیاق آیه، نشان میدهد که در مقام تبیین و بررسی علل و عوامل شرک و بیایمانی مترفین به قرآن و وحی است[9]؛ یعنی اینان که کفر میورزند، بدین خاطر است که در قرآن تدبر نکردهاند و گرنه پیش از قرآن نیز کتاب آسمانی بر پدران آنان نازل شده بود و نمیتوانند عدم سابقه بودن نزول آیات الهی بر اجدادشان را دلیل بیاعتباری قرآن بدانند؛ بنابراین تدبر نکردن در قرآن، از عوامل شرک و بیایمانی بر شمرده شده است.
نکته بسیار مهم آنکه با توجه به محتوای این آیه، حتی کافران و مشرکان نیز نمیتوانند بهانهای برای نفهمیدن آیات الهی بیاورند، زیرا مسیر تدبر برای آنها باز بوده است. اهمیت این نکته از آن جهت است که امکان سقوط در ورطه تفسیر به رأی دستمایهای برای توجیه عدم تدبر در قرآن بوده و این آیه، راه را برای هرگونه توجیه درباره عدم فهم آیات الهی توسط انسانها را بسته است.
3-1. آیه سوم: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ ٱخْتِلَفًا کَثِیرًا»[10]
این آیه در سیاق آیاتی است که موضوع آن دشمنشناسی است و از یک سویی ویژگیهای شخصیتی و رفتاری کافران حربی و از سوی دیگر منافقان صفشکن را بازگو میکند؛ لذا توبیخ آیه ابتداً متوجه این دو گروه است. شاید بدون در نظر گرفتن سیاق، بتوان مرجع ضمیر در «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ» را همه انسانهایی که اهل تدبر نیستند، بدانیم. از این آیه، نکات مهمی استفاده میشود؛ از جمله اینکه: اولاً کلام غیر خدا دارای اختلاف فراوان است و قرآن که از جانب خدا است، عاری از هرگونه اختلاف است؛ این نکته از قسمت دوم آیه: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا» و با توجه به نافیه بودن ادات شرط «لو» استفاده میشود.
کمترین ناهماهنگی که در آثار بشری هست، این است که اگر کسی بخواهد کتابی را در طول بیستوسه سال بنویسد، هیچگاه ابتدا و انتهای آن به لحاظ عمق و اتقان، یکسان نخواهد بود، بلکه از آنجا که انسان دائماً در تغییر است، روحیات و افکار او هم تغییر میکنند و دائماً با گذشت روزها و ماهها و سالها، زبان و فکر و سخنان انسانها دگرگون میشوند؛ مخصوصاً اگر کسی در کوران حوادث بزرگ قرار گیرد؛ بهویژه حوادثی که پایه یک انقلاب فکری و اجتماعی همه جانبه را پیریزی کند، قادر نخواهد بود سخنان خود را کاملاً یکسان و بدون تغییر تحویل دهد؛ چنانکه آن شخص درسخوانده نباشد و در محیط عقبافتادهای پرورش یافته باشد. کتابی که او در مدت ۲۳ سال مطابق نیازهای مردم در شرایط و ظروف کاملاً مختلف نازل شده، ثانیاً مانند کتابهای عادی نیست که صرفاً یک مبحث خاص اجتماعی یا سیاسی یا فلسفی یا حقوقی یا تاریخی را تعقیب میکنند؛ بلکه درباره موضوعات کاملاً متنوع سخن میگوید، در صورتی که اگر چنین کتابی کار بشر باشد، ممکن نیست خالی از تضاد و تناقض و نوسانهای زیاد باشد. (ر.ک: مکارم شیرازی، همان، ج ۴، ص ۲۹۲۸) بهرغم تمام این جهات، قرآن کریم مدعی است همه آیات آن هماهنگ، خالی از هرگونه تضاد و اختلاف است. تدبر در قرآن، راه کشف و فهم هماهنگی و عدم اختلاف در قرآن و در نتیجه اثبات کلام الله بودنِ قرآن است. این کار نه تنها وظیفه عموم مؤمنان است، بلکه حتی کافران و منافقان به دلیل عدم این کار، از جانب خدا توبیخ شدهاند.
4-1. آیه چهارم: «أفلا یتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها»؛ آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفلها زدهاند؟
نام دیگر سوره محمدالله، سوره قتال است، چرا که جنگ و جهاد با کافران لجوج و عنود، مهمترین موضوعی است که بر این سوره سایه افکنده است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۲۱، ص ۳۸۸) آیه مذکور در سیاق آیاتی است که کیفیت مواجهه مسلمانان بیماردل را در برابر نزول سورههای قرآن و سورههای مشتمل بر آیات جهاد توصیف میکند و پس از توصیفات مورد نظر، در این آیه درصدد بیان منشأ آن حالات است. در این مقام، میفرماید: منشأ این حالات دو چیزاست: ۱. عدم تدبر در قرآن، ۲. قفل قلب.
به عبارت دیگر، گروهی از این افراد بر اثر عدم تدبر در قرآن به جایی رسیدهاند که از نزول آیات جهاد چنان میترسند که گویا در آستانه مرگ قرار دارند.[11] گروه دیگری هم تدبر در قرآن میکنند، ولی قلبهای آنها قفل است و این باعث شده آنچه را که فهمیدهاند، نپذیرند و عمل نکنند.
امینالاسلام، از این آیه برداشت کرده که اولاً، دعوت الهی به تدبر در قرآن، با چشم فرو بستن بر معارف قرآن و تجاهل نسبت به آن منافات دارد و ثانیاً، اعتقاد به لزوم مراجعه صرف به نقل و روایت برای فهم و تفسیر قرآن، نگرشی باطل است. (طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۹، ص ۱۵۸)
2. ضرورت تدبر در قرآن از دیدگاه روایات، پس از طرح و بررسی آیات تدبر، نوبت به تبیین روایات مربوط به آن میرسد.
یعنی: ای گروههای انسانها، در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید، به محکمانش نظر کنید و از متشابهش تبعیت نکنید. پس به خدا قسم، بازدارندههای قرآن را برای شما بیان نمیکند و تفسیر آن را برای شما توضیح نمیدهد، جز کسی که من گیرنده و بالابرنده دست و بازوی او به سوی خویش هستم و اعلامکننده این حقیقت درباره او هستم که «همانا هرکس که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» و او علیبنابیطالب برادر و وصی من است.
جالب آنکه خطبه غدیر، عمومیترین خطبه رسول خدا این است که اولاً در حج وداع صورت گرفت که آن حضرت برای این سفر، فراخوان عمومی اعلان کردند، ثانیاً حضرت در این خطبه در مقام بیان مخاطب خویش، بارها از «معاشرالناس» استفاده کردند که این عبارت به تنهایی برای برداشت مطالبه عمومی کافی است، ثالثاً در ادامه این خطبه به حاضران در آنجا دستور دادند به غایبان نیز اطلاعرسانی و تبلیغ کنند. (همان، ج ۳۷، ص ۲۱۱)
هرچند محور خطبه غدیر، معرفی و اعلان ولایت على(علیهالسلام) بعد از رسول خدا بر مسلمانان بوده است، اما در کنار این موضوع محوری و دستورالعملهای دیگری نیز داده شد تا راهنمای مخاطبان خطبه برای بعد از وفات آن حضرت تا قیامت باشد که دستور به «تدبر در قرآن» و «فهم آیات آن»، از جمله آن دستورالعملها است. در زبان عربی، هرچند حرف «واو» لزوماً بیانگر ترتیب نیست، اما در کلام شخص حکیم، ترتیب بیانی میتواند بیانگر تقدم و تأخر باشد. بر این اساس، میتوان گفت: در این خطبه، رسول خدا برای فهم آیات الهی را متوقف بر تدبر در قرآن دانستهاند؛ همانطور که فهم آیات الهی وظیفه همگانی است، تدبر در قرآن به عنوان لازمه آن، وظیفه عموم انسانها است.
2-2. از امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) نقل شده: «ألا لا خیر فی قراءة لیس فیها تدر» (کلینی، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۳۶)؛ آگاه باشید که در قرائتی که تدبر در آن نباشد، هیچ خبری نیست.
3-2. امام صادق(علیهالسلام) هرگاه مصحف قرآن را در دست میگرفت، قرآن را در دست راست میگرفت و پس از بسمالله، یکی از دعاهایی که قبل از گشودن و قرائت قرآن میخواند، این بود که: «اللهم... لا تجعل قراءتی قراءة لا تدبر فیها بل اجعلنی أتدبر آیاته و أحکامه آخذا بشرائع دینک» (طبرسی، ۱۴۱۲، ص ۳۴۳)؛ بار الها... قرائتم را قرائت بدون تدبر قرار نده، بلکه مرا آنگونه قرار بده که با هدف دریافت قوانین دین تو، در آیات و احکامش تدبر کنم.
روایات مربوط به فضیلت قرائت قرآن کریم به صورت عام و قرائت سورهها و آیات به صورت خاص، آنقدر متعدد است که حتی موضوع تألیف کتابهای مستقلی در این باب شده است. تحقق فضایل مندرج در این روایات، مشروط به دو قید است:
الف. عزم و اراده جدی برای جامه عمل پوشاندن و تحقق مفاد آیات و سورههای قرائت شده در متن زندگی و گام برداشتن در این مسیر؛ چنانچه شخص فقط مقید به روخوانی و مراعات حدود لفظی در بیان آیات باشد، اما برنامه زندگیاش را بر مبنای آیات الهی قرار ندهد، حظ و نصیبی جز آن نخواهد برد.
ب. تدبر در قرآن، قید دیگری است که در دو روایت مذکور برای قرائت قرآن ذکر شده است؛ به عبارت دیگر، قرائت غیر متدبرانه قرآن، چندان مطلوب نیست و به تعبیر روایت، هیچ خیری بر آن مترتب نیست؛ زیرا قرائت جنبه مقدمهای برای فهم مقاصد آیات الهی دارد و اگر به فهم نینجامد، نتیجهاش قرآنی شدن زندگی فرد نخواهد بود.
به عنوان مثال، اگر در روایتی میخوانیم کسی که مقید به تلاوت سوره زلزال در نمازهای نافله باشد، بر اثر زلزله و حوادث طبیعی از دنیا نخواهد رفت و در هنگام مرگ نیز، منازل بهشتیاش را مینگرد و با آسانترین حالت قبض روح میشود؛[12] به دلیل آن است که هدف سوره را در زندگی مادی و معنوی مراعات کرده است. مثلاً به این فهم از آیات این سوره دست یافته است که چون حسابرسی و مجازات الهی در دنیا و آخرت بر مبنای ذره ذره اعمال انسان است، پس لازم است آدمی در هر کاری ریزبین و دقیق باشد تا از کوچکترین شرها بپرهیزد؛ لذا همانطور که در گفتار خویش برای مبتلا نشدن به آسیبهایی چون غیبت، تهمت و... مراقبت خواهد کرد، در هنگام بنای یک ساختمان نیز نکات ریز و دقیق را مراعات خواهد کرد. این چنین هم در دنیا و هم پس از مرگ، از گرفتار شدن به بلایای مادی و معنوی آسوده خواهد بود.
دو قید مذکور با یکدیگر تلازم دارند؛ بدین معنا که لازمه عمل کردن و تحقق مقاصد آیات الهی، داشتن فهم مناسبی از آن است که طبق حدیث غدیر، بدون تدبر در قرآن، چنان فهم مطلوبی حاصل نمیشود.
ضمن آنکه روایت سوم نشان میدهد که سیره عملی معصومان در قرائت قرآن، قرائت متدبرانه بوده و همواره پیش از قرائت قرآن از خدای متعال درخواست داشتهاند که توفیق قرائت متدبرانه به آنها عنایت فرماید تا قرائتشان غیر متدبرانه باشد.
3. روایات عرضه به قرآن
1-3. از رسول خدا این روایت شده: «إِذَا اِلْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ اَلْفِتَنُ کَقِطَعِ اَللَّیْلِ اَلْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقرآن فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى اَلْجَنَّةِ، وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى اَلنَّارِ، وَ هُوَ اَلدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ اَلْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ.» (کلینی، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۵۹۹)
یعنی: هرگاه فتنهها همانند شب تار، شما را فرا گرفت، بر شما لازم است به قرآن متمسک شوید، زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته شود و گزارشدهندهای است که گفتهاش تصدیق شود؛ هرکس آن را پیشوای خود قرار دهد، او را به بهشت رهبری کند و هرکس آن را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ سوق دهد. قرآن راهنمایی است که به بهترین راهها راهنمایی میکند، کتابی است که در آن تفصیل و بیان و رسیدن به حقایق موجود است، جداکننده حق از باطل است، نه شوخی. ظاهری دارد و باطنی، ظاهرش کم و دستور الهی است و باطنش علم و دانش، ظاهرش جلوه و زیبایی دارد و باطنش ژرف و عمیق است.
ظاهر این روایت، عام است و اختصاصی به گروهی از مسلمانان، مانند دانشمندان و مفسران ندارد، بلکه هرکس مشمول خطاب قرآن باشد، باید در هنگام مواجهه با تیرهراهها و فتنهها، به قرآن پناه ببرد. مفاهیمی چون پناه بردن به قرآن، قرار دادن آن در پیش رو و نه در پشت سر، بهرهمندی از قول فصل و بهرهمندی از ظاهر و باطن آن؛ هیچیک بدون امکان فهم آن برای عموم انسانها امکانپذیر نیست.
در روایات زیادی که در منابع اسلامی آمده، میخوانیم که اگر در صدق و کذب هر حدیثی شک کردید، آن را به قرآن عرضه کنید؛ هر حدیثی موافق قرآن است، حق است و هر حدیثی مخالف آن است، نادرست است.
2-3. امام صادق(علیهالسلام) از رسول خدا نقل کردهاند: «إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اَللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اَللَّهِ فَدَعُوهُ.» (همان، ج ۱، ص ۶۹)
یعنی: هر حقی دارای حقیقت و هر درستیای دارای نور و روشنایی است. هر آنچه با کتاب خدا موافق است، دریافت کنید و هر آنچه با کتاب الهی مخالف است، رها کنید.
3-3. از امام باقر(علیهالسلام) در گزارش مطلبی از کتاب علی(ع)، از رسول خدا به نقل فرمودند: «إِنَّهُ سَیُکْذَبُ عَلَیَّ کَمَا کُذِبَ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلِی فَمَا جَاءَکُمْ عَنِّی مِنْ حَدِیثٍ وَافَقَ کِتَابَ اَللَّهِ فَهُوَ حَدِیثِی وَ أَمَّا مَا خَالَفَ کِتَابَ اَللَّهِ فَلَیْسَ مِنْ حَدِیثِی.» (حمیری، بیتا، ص ۴۴)
یعنی: در آیندهای نزدیک به من نسبت دروغ داده خواهد شد، همان طور که به (پیامبران) پیش از من نسبت دروغ داده شد؛ از این روی، هر حدیثی که منسوب به من به شما رسید، در صورتی که موافق کتاب الهی باشد، سخن من است، اما هرچه با کتاب خدا مخالف باشد، سخن من نیست.
دو حدیث مذکور در منابع شیعه و اهلسنت با الفاظ و عبارات گوناگون بیان شدهاند که از همه آنها برداشت میشود چنانچه امکان فهم قرآن برای عموم مردم وجود نداشت، قرار دادن و معرفی آن به عنوان معیار سنجش حق از باطل و حتی حدیث و درست از نادرست، وجه عقلانی صحیحی نداشت.
نمایش پی نوشت ها:
[1]. دانشآموخته دکتری رشته کلام امامیه دانشگاه قرآن و حدیث.
[2]. «قَدْ جَاءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٌوَکِتَبٌ مُّبِینٌ یَهْدِى بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضْوَنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذْنِهِۦ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (مائده/۱۵-۱۶)؛ بیتردید از سوی خدا برای شما نور و کتابی روشنگر آمده است که خدا به وسیله آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راههای سلامت راهنمایی میکند و آنان را به توفیق خود (از تاریکیهای جهل، کفر، شرک و نفاق) به سوی روشنایی معرفت، ایمان و عمل صالح بیرون میآورد و به جانب راه راست هدایت میکند.
[3]. امام رضا(علیهالسلام) با سند متصل به پدران گرامیاش از حضرت زهرا(س) نقل کردند که رسول خدا رد فرمود: «أَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَأَجَبْتُ وَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ اَلْآخَرِ کِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَزَالاَ جَمِیعاً حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا».
[4]. «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»؛ آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ چنانچه از سوی کسی غیر از خدا بود. همانا در آن اختلاف و ناهمگونی بسیاری مییافتند.
[5]. این مقاله درصدد وارد نمودن اصطلاح «فرهنگسازی تدبر در قرآن» به ادبیات توسعه فرهنگ قرآنی است و با توجه به فقدان پیشینه علمی برای این واژه و در این مقاله به تعریف فوق اکتفا شده و تعریفا دقیقتر برای آن مستلزم تحقیق بیشتر است.
[6]. با توجه به اینکه یکی از انواع کارکردهای معنایی حرف و لام مکسوره و بیان غایت یا عاقبت میباشد (ابن هشام، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۲۸۲)، یکی از اقسام بیان غایت در قرآن کریم، به کارگیری، «لام مکسوره» است. بارزترین موارد در بیان اسلوب «لام+غایت»، آیه ۵۶ سوره ذاریات وآیه ۱۲ سوره طلاق است که غایتهای آفرینش انسان ذکر شده است.
[7]. به طور کلی غایت دوگونه است: غایت متوسط با غایت ابزاری: این نوع کمالی است که ذاتاً مطلوب نیست؛ بلکه تنها جنبه واسطهای برای رسیدن به غایت برتر را دارد. غایت ذاتی: کمالی است که واسطه و ابزار رسیدن به کمال برتر نیست؛ بلکه ذاتاً مطلوب است. (دولت، ۱۳۹۱، ص ۲۹۱).
[8]. «الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛ الر کتابی است که آن را برتو نازل کردیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکیها (جهل، گمراهی و طغیان به سوی روشنایی معرفت، عدالت و ایمان و در حقیقت به سوی راه خدای توانای شکستناپذیر و ستوده) بیرون آوری.
[9]. مرجع ضمیر واو در «أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ» کلمه مترفیهم، در آیه ۶۴ همان سوره است.
[10]. سوره نساء، آیه ۸۲. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن بسیار اختلاف مییافتند؟
[11]. آیه ۲۰ سوره محمد: «وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌۭ ۖ فَإِذَآ أُنزِلَتْ سُورَةٌۭ مُّحْکَمَةٌۭ وَذُکِرَ فِیهَا ٱلْقِتَالُ ۙ رَأَیْتَ ٱلَّذِینَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ ٱلْمَغْشِىِّ عَلَیْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ ۖ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ»؛ کسانی که ایمان اوردهاند میگویند: اجرا سورهای نازل نمیشود که در آن فرمان جهاد باشد؟! اما هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل می گردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته، به تو نگاه میکنند، پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است.
[12]. «عن أبی عبد الله أنه قال: «لَا تَمَلُّوا مِنْ قِرَاءَةِ ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا﴾ فَإِنَّه مَنْ کَانَتْ قِرَاءَتُه بِهَا فِی نَوَافِلِه لَمْ یُصِبْه اللَّه عَزَّ وجَلَّ بِزَلْزَلَةٍ أَبَداً، ولَمْ یَمُتْ بِهَا ولَا بِصَاعِقَةٍ ولَا بِآفَةٍ مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا حَتَّى یَمُوتَ، وإِذَا مَاتَ نَزَلَ عَلَیْه مَلَکٌ کَرِیمٌ مِنْ عِنْدِ رَبِّه فَیَقْعُدُ عِنْدَ رَأْسِه فَیَقُولُ: یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِوَلِیِّ اللَّه فَإِنَّه کَانَ کَثِیراً مَا یَذْکُرُنِی ویَذْکُرُ تِلَاوَةَ هَذِه السُّورَةِ، وتَقُولُ لَه السُّورَةُ مِثْلَ ذَلِکَ... وإِذَا کُشِفَ لَه الْغِطَاءُ فَیَرَى مَنَازِلَه فِی الْجَنَّةِ فَیُخْرِجُ رُوحَه مِنْ أَلْیَنِ مَا یَکُونُ مِنَ الْعِلَاجِ ثُمَّ یُشَیِّعُ رُوحَه إِلَى الْجَنَّةِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَبْتَدِرُونَ بِهَا إِلَى الْجَنَّة»(کلینی، ۱۳۷۸. ج ۲، ص ۶۲۶)؛ از امام صادق(ع) نقل شده که حضرت فرمودند: از خواندن سوره اذا زلزلت الأزش زلزالها خسته نشوید، زیرا هرکس در نمازهای نافله خود آن سوره را بخواند، خدای عزوجل هرگز او را به زمینلرزه گرفتار نکند و بدان نمیرد و (نیز) به صاعقه و آفتهای دیگر دنیا دچار نگردد تا بمیرد و هنگامی که بمیرد، فرشته کریمی از جانب پروردگارش براو فرود آید و بالای سرش بنشیند. پس گوید: ای ملکالموت، با این دوست خدا مدارا کن (و جانش را به آسانی بگیر)، زیرا که او بسیار مرا یاد میکرد و این سوره را میخواند و آن سوره نیز مانند همین سخن را به ملکالموت میگوید. ملکالموت نیز گوید: پروردگارم به من فرمان داده که گوش به فرمان و مطیع او باشم و جانش را نگیرم تا خودش دستور بدهد؛ هرگاه خودش دستور داد، جانش را بگیرم. پیوسته ملکالموت نزد او است تا خود او دستور به گرفتن جانش بدهد. هنگامی که پرده از برابر دیدهاش کنار رود، منزلهای او را در بهشت خواهد دید و در نتیجه روحش به آسانترین وجه ممکن خارج شود؛ سپس او را فرشتهها تا بهشت بدرقه کنند و شتابان او را به بهشت میرسانند.
منابع:
- ابنهشام، جمالالدین، (۱۳۷۸)، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، تحقیق و تعلیق: مازن المبارک و محمدعلی حمدالله، مراجعه: سعید الأفغانی، قم، انتشارات سیدالشهداء، چاپ سوم.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۷۹)، تسنیم، قم، اسراء، چاپ اول.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۷)، دینشناسی، تحقیق: محمدرضا مصطفی پور، قم، اسراء، چاپ پنجم
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۸)، قرآن در قرآن، تحقیق: محمد محرابی، قم، اسراء، چاپ هشتم.
- جوادی آملی، عبدالله، (۱۳۸۹)، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، تحقیق: احمد واعظی، قم، اسراء، چاپ چهارم.
- حمیری، عبداللهبنجعفر، (بیتا)، قرب الاسناد، تهران، انتشارات کتابخانه نینوا، چاپ سنگی.
- دولت، محمدعلی، (۱۳۹۱)، مبانی انسانشناختی و غایتشناختی تربیت در قرآن و حدیث، تهران، پارس کتاب، چاپ اول.
- صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنبابویه قمی، ۱۳۹۵ ق، کمالالدین و تمامالنعمة، قم، دارالکتب الاسلامیه.
- عیاشی، محمدبنمسعود، التفسیر، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰.
- طبرسی، حسنبنفضل، (۱۴۱۲ ق)، مکارمالأخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، چاپ چهارم.
- طبرسی، فضلبن÷حسن، (۱۳۷۲)، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
- کلینی، محمدبنیعقوب، (۱۳۷۸)، الکافی، تهران، المکتبه الاسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر، (۱۴۰۴)، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
- مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۷۴)، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الإسلامیه.
- امام موسوی خمینی، روحالله، (۱۳۷۰)، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.