چکیده
با شکل گیری تصوف از قرن سوم، فرقه های مختلفی شکل گرفت. از جمله این فرقه ها ملامتیه بودند که در نیمه دوم همین قرن، در اعتراض به موج ریاکاری صوفیه بغداد، در نیشابور پیدا شد و به سایر بلاد خراسان و عراق و شام گسترش یافت.
تعداد کلمات:1667 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
با شکل گیری تصوف از قرن سوم، فرقه های مختلفی شکل گرفت. از جمله این فرقه ها ملامتیه بودند که در نیمه دوم همین قرن، در اعتراض به موج ریاکاری صوفیه بغداد، در نیشابور پیدا شد و به سایر بلاد خراسان و عراق و شام گسترش یافت.
تعداد کلمات:1667 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: سمیه خلیلی
تاریخچهمهمترین اطلاعات درباره ملامتیه را در رساله الملامتیه ابوعبدالرحمن محمد بن حسین سلمی می یابیم. ابو عبدالرحمن در این رساله ارباب علوم و احوال را به سه دسته تقسیم می کند:
1. فقها و زعمای دین که با استنباط رأی از ظواهر قرآن و حدیث احکام و اختلافات دینی را استخراج و تثبیت می کنند.
2. «اهل معرفت» که به علم الهی ممتازند و تعلقی به اسباب دنیا ندارند، قلبهایشان تجلی گاه الهی است و به انواع کرامات آراسته اند... اینان قطعا با شرع مخالفت نمی کنند و باطناً در عالم خفا مستغرق اند.
3. طبقه سوم ملامتیه اند که با حق چنان یکی شده اند که دیگر جدا نمی شوند، خداوند پس از این اتصال ماهیت آنان را پوشیده می دارد، فقط حال ظاهری آنان را که افتراق از دنیا و انقیاد به شرع است ظاهر می سازد. بدین نحو آنان در حالت « جمع الجمع» پنهان شده اند. (1)
ظهور ملامتیه در نیمه دوم هجری بوده است. احتمالاً در ابتدای قرن هم وجود داشته اند ولی اسامی آنان در جایی ثبت نشده است. هر چند این فرقه در سده سوم گسترش پیدا کرد. خاستگاه مکتب صوفیانه ملامتیان خراسان میباشد. در آن زمان سامانیان در ماوراء النهر حکمرانی می کردند و در حال مقابله با یورش ترکانی از جانب شمال بودند.
ملامت در طریقت هایی که در اواخر سده چهارم تأسیس یافته و در سده های پنجم یا ششم توسعه پیدا کرده بودند، نفوذ داشته است. حتی بسیاری از مشایخ که طرفدار وحدت بودند یا به ملامتیه انتساب جستند و یا حال و هوای آنان را پذیرفتند و از آنا تأثیر پذیرفتند. بدین نحو ملامت بوسیله بهاء الدین ولد، خلیفه نجم الدین کبری، مولانا را پرورده و مولویه را پدید آورده است. مولوی و ملامتیّه از همان آغاز مناسباتی تنگاتنگ با هم داشتند. با آنکه طریقت های دیگر ملامتیه را تضعیف می کردند، مولویه با ملامتیه هم فکری داشتند.
به صراحت می توان این نکته را پذیرفت که مولانا ، مخصوصا در تفکرات شمس، تأثیراتی از ملامتیه را به وضوح می توان دید. یکی از مراکز مهم ملامتیّه هم بغداد بوده است. مشرب ملامت از این مرکز به آسانی به موصل و حلب و سوریه که در آن عصر عرصه فعالیت باطنیه بود، نفوذ کرد.
معنا و تعریف ملامتیه
ملامیّه و ملامتیه، از ماده « ملامت» به معنای سرزنش و نکوهش است. در نتیجه ملامتیان کسانی بودند که از سرزنش و ملامت دیگران هراسی نداشتند و روابط باطنی خود را با خدا ظاهر نمی کردند و می کوشیدند تا کمال اخلاص را داشته باشند. چنان که مردم عامی گناهان خود را کتمان می کنند، ملامتیان به دلیل دوری از ریا عبادات خود را کتمان می کردند، اظهار نیکی نمی کردند و بدی های خویش را نمی پوشاندند. از نیک و بد خلق غافل و سر در کار خویش بودند، به اقبال خلق شاد نمی شدند و از اعراض آنان ناراحت نمی شدند. و پیوسته از توجه خلق به خود دوری می کردند و یکی از شهار هایشان « الشهرة آفة» بود. به این معنا که مشهور شدن دذر میان مردم را آفت ارتباط با خدا می دانستند. همه این رفتارها برای تحقیر نفس بوده تا از ریا و تزویر در امان بماند.
ویژگیهای این مکتب:
● قدمت این مکتب ← ظاهراً از روزگار بایزید بسطامی یا مقارن آغاز فعالیت کرامیان در نیشابور میباشد. آخرین نامآوران این مکتب در نیشابور شخصی به نام ابوعمرو بن نجید مربی بوده است.
در خراسان: نهضت ملامتیان در اصل به عنوان نوعی واکنش بر ضد تصوف متشرعانه اهل صحو به وجود آمد.
● علت ظهور ملامتیان در بغداد: شبلی آن را مقابل تعلیم محتاطانهی جنید عرضه کرد.
● تنها اثر مهم در مورد فرقه ملامتیان ← رسالهی ملامتیه از ابوعبدالرحمن سلمی می باشد.
● تفاوت ملامتیان با عقلاء المجانین ← عقلاء المجانین در عدم تقید به آداب شریعت بیاختیار بودند در صورتی که اهل ملامت به عمد و اختیار از تقلید به این آداب اظهار اجتناب میکردند.
● این تفکر پیش از آنکه به صورت یک عکسالعمل ظاهر شود نزد بسیاری از زهاد به صورت ناخودآگاه وجود داشته است.
● حمدون قصار (متوفی 271) شاید این طرز فکر را در بین نصارای سریانی و مخصوصاً در طبقهی موسوم به «شطاط» بتوان سراغ کرد و همچنین در احوال احمد سبتی راجعبه تئوفیلوس و ماریا.
● مروج دهنده و واضع ملامتیه ← ابوصالح حمدون قصار بیشتر مروج تعلیم ملامتیه بوده تا واضع آن، زیرا بعضی از مشایخ او از جمعه سالم باروسی در این باب بر وی قدمت داشتند.
اختلاف ملامتیان و کرامیان:
کرامیان پوست میپوشیدند، با زاهدان در کوچه و بازار میآمدند، به روایت حدیث میپرداختند و مردم را موعظه و انکار میکردند در صورتی که ملامتیان اینها را زهد کاذب میشمردند و مبنی بر رؤیت خلق میدانستند و انتشار آنها در نشابور نوعی واکنش به زهد و تفشت کرامیان بوده که از قالبهای ساختگی تصوف را بیرون آوردند.
شباهت با حنابله و سایر اهل حدیث ← منع از ترک کسب و از افراط در توکل و اجتناب از ذکر و سماع که در تعلیم اهل ملامت بود غالباً نزد حنابله و اهل حدیث هم رواج داشت.
ملامتیان به دلیل دوری از ریا عبادات خود را کتمان می کردند، اظهار نیکی نمی کردند و بدی های خویش را نمی پوشاندند. از نیک و بد خلق غافل و سر در کار خویش بودند، به اقبال خلق شاد نمی شدند و از اعراض آنان ناراحت نمی شدند. و پیوسته از توجه خلق به خود دوری می کردند و یکی از شهار هایشان « الشهرة آفة» بود. به این معنا که مشهور شدن دذر میان مردم را آفت ارتباط با خدا می دانستند. همه این رفتارها برای تحقیر نفس بوده تا از ریا و تزویر در امان بماند.
دو تفاوت مهم ملامتیان با صوفیه:
● این تفکر ملامتیان ← اولیاءخدا ممکنند در اوباش ظاهر شوند ← اسباب عمده در پیدایش نظریه رجال الغیب و مراتب ابدال و اوتاد بود.
● نقد صوفیان به ملامتیان ← اینکه ملامتیان نفس را در حساب میگرفتند و زیاده متوجه کید نفس بودهاند نزد صوفیه یک عیب به شمار میآمد که به خاطر این دوبینی در تفکرشان (رؤیت در برابر حق، و سعی در اتهام نفس) آنها را متهم به مجوسیگری میکردند.← در صورتی که توجه آنها به نفس اصرار آنها در تحقیر نفس بود.
در مقایسه بین عقاید صوفیان و ملامتیان می توان به چند نکته اشاره کرد. از جمله بررسی نظرات این دو درباره موضوعاتی مانند ولایت، حزن، توکل، گدایی، خرقه پوشی و سماع.
ا) ولایت:
صوفیان کامیابی در سیر و سلوک را تنها در پرتو دستگیری شیخی کامل، امکان پذیر می دانند و به لزوم رابطه مراد و مرید اعتقاد راسخ دارند. از سوی دیگر ملامتیان هم در کلیه مسائل و موضوعات مربوط به قلمرو شناخت و عرصه معرفت پیروی از شیخ و مراد را لازم می دانند.
2) حزن:
در اصطلاح صوفیان یکی از کیفیات نفسانی است که از تبعات آن حرکت روح است به درون به صورت تدریجی، از طرف دیگر حزن از دیدگاه ملامتیان نیز ارج و ارزش ویژه ای قائل بودند.
3) توکل:
توکل نیز نزد صوفیان یکی از مقامات بلند است و بر توحید افعالی مبتنی است. دیدگاه ملامتیان نیز از گفته ابوعبدالرحمن سلمی که به بیان اصول ملامتیه در رساله ملامتیه می پردازد ، در اصل سی و هشتم اشاره به باب توکل در بین اصول آنها می کند،پیداست.
4) گدایی:
سؤال و گدایی کردن در میان صوفیان، رسمی رایج بوده است. اما ملامتیان با روی آوری به گدایی برای امرار معاش موافق نبودند.
5) خرقه پوشی:
صوفیان در این رسم بر یک نظر نبودند. برخی این جامه را بسیار مقدس می انگاشتند که تا زنده بودند حاضر نمی شدند مرقعه را، که یادآور زهد و آزادگی آنان بود ، از خود دور کنند در برابر اینان هم گروهی بودند که مرقعه را همه عمر نپوشیدند همچون جنید بغدادی و برخی دیگر مانند ابوتراب نخشبی را مکروه می شماردند. از سوی دیگر ملامتیان خرقه نمی پوشیدند.
6) سماع:
صوفیان اولین کسانی بودند که سعی کردند از قرن سوم به بعد موسیقی را به میان مردم آوردند. و برای این منظور باید نشان می دادند که سماع مطلقاً حرام نیست بلکه در شرایطی می تواند مباح باشد و در شرایطی دیگر می تواند مستحب و حتی واجب باشد. به عبارتی قصد داشتند نشان دهند که موسیقی و سماع می تواند مانند ذکر، شیوه ای برای ترقی معنوی و رو حی باشد.(2 ) ملامتیان ترک سماع را بهتر می دانستند و در تعالیم خود از سماع اجتناب می کردند هر چند که آن را برای مریدان خود مطلقا حرام نمی کردند. (3)
● رابطهی ملامتیان و فتیان ← طریقهی ملامتیان که نوعی اصلاح در تصوف بوده و در بین اشخاص ساده، عوام و اهل بازار رواج خاص داشت با طریقهی فتیان نیز که تا حدی بر اصل اخلاص در عمل و اجتناب از ریا مبتنی بود این دو طریقه به هم آمیخت.
منابع
1. گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه دکتر توفیق ه. سبحانی ، انتشارات روزنه
2. پورجوادی، نصرالله، مقدمه کتاب السماع السلمی، در مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، ج 2
3. عفیفی، ابوالعلاء، ملامتیه، صوفیه و فتوت، ترجمه نصرت الله فروهر، انتشارات الهام، تهران
4.زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، انتشارات امیرکبیر، تهران
5. زرین کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیر کبیر تهران