شعر و اسطوره ( قسمت دوم)

ماجراهایی با طنین فرهنگی متقاعدکننده، مفرح و ترساننده‌اند که جذابیت لازم برای برانگیختن حس کنجکاوی و کندو کاو در قلمرو خود را دارند. اسطوره‌ها ذخیره‌های ارزش‌مندی از دانش فرهنگی، شورمندی‌ها و چهره‌ها و موقعیت‌های کهن الگویی هستند که همه‌ی نسل‌های شاعران می‌توانند به کاوش و بازپرداخت آن‌ها بپردازند.
شنبه، 19 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعر و اسطوره ( قسمت دوم)
اسطوره‌ها خودآگاه و ناخودآگاه بر شعر و ادبیات و هنر تأثیر می‌گذارند
چکیده
ماجراهایی با طنین فرهنگی متقاعدکننده، مفرح و ترساننده‌اند که جذابیت لازم برای برانگیختن حس کنجکاوی و کندو کاو در قلمرو خود را دارند. اسطوره‌ها ذخیره‌های ارزش‌مندی از دانش فرهنگی، امیدها، ترس‌ها، شورمندی‌ها و چهره‌ها و موقعیت‌های کهن الگویی هستند که همه‌ی نسل‌های شاعران می‌توانند به کاوش و بازپرداخت آن‌ها بپردازند.
 
تعداد کلمات: 1484 کلمه / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
 
شعر و اسطوره ( قسمت دوم)
 
نویسنده: عباس مخبر
 تأثیر اسطوره بر شعر
1. تأثیر در سطح خودآگاه
در یک نگاه کلی می‌توان گفت که اسطوره‌ها در دو سطح متفاوت خودآگاه و ناخودآگاه بر شعر و به طور کلی ادبیات و هنر تأثیر می‌گذارند. در سطح اول، یعنی تأثیر خودآگاه، شاعر با شناخت چهره‌ها، رویدادها و نقش مایه‌های اسطوره‌ای از این عناصر در ساخت و پرداخت کار خود بهره می‌گیرد. اسطوره‌ها در همان تعریف کلی و غیر تخصصی خود یعنی نوعی هستی، یا قهرمان، یا رویداد مربوط به خدایان یا نیمه خدایان، ماجراهایی با طنین فرهنگی متقاعدکننده، مفرح و ترساننده‌اند که جذابیت لازم برای برانگیختن حس کنجکاوی و کندو کاو در قلمرو خود را دارند. اسطوره‌ها ذخیره‌های ارزش‌مندی از دانش فرهنگی، امیدها، ترس‌ها، شورمندی‌ها و چهره‌ها و موقعیت‌های کهن الگویی هستند که همه‌ی نسل‌های شاعران می‌توانند به کاوش و بازپرداخت آن‌ها بپردازند. بیشتر ادبیات غرب بر پایه‌ی اشاراتی به اسطوره‌ها، به خصوص اسطوره‌های کلاسیک یونان و اسطوره‌های یهودی- مسیحی آفریده شده‌اند و بدون شناخت این اساطیر بخش قابل توجهی از آن‌ها غیرقابل فهم خواهند بود. این مطلب در ادبیات ایران نیز مصداق دارد، با این تفاوت که ادبیات فارسی، به خصوص شعر، آکنده از اشارات و تمثیل‌های اساطیر ایرانی و اساطیر دینی (اسلامی، یهودی، مسیحی) است. نگاهی به دیوان شاعران بزرگ و کوچک ایران، شاهد گویایی بر این مدعا است. کتاب فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی نمونه‌های فراوانی از این کاربرد اسطوره در شعر را نشان می‌دهد. (1)

 
در واقع، اسطوره‌ها این امکان را در اختیار شاعر می‌گذارند که تجربیات، اندیشه‌ها و احساس‌های خود را در متن فراخ‌تری قرار دهد و آن‌ها را از آفریده‌هایی صرفاً شخصی و خود- ویژه، به قلمروهایی در فراسوی فرد و سروده‌های فردی وارد کند. علاوه بر این در دنیایی که چندان قابل اعتماد نیست و مات کنترلی بر آن نداریم، اسطوره‌ها ما را با تراژدی‌ها و سایر رویدادهای دردناک آشتی می‌دهند و به ما کمک می‌کنند تا با واقعیت‌ناپذیر مرگ روبه رو شویم. این سطح از تأثیرگذاری معمولاً به سه شیوه‌ی مختلف انجام می‌گیرد، هر چند می‌توان ترکیبی از این شیوه‌ها را نیز مدنظر قرار داد.
 
 الف. بازگویی:
شاعر یا نویسنده می‌تواند در چارچوب شرایط و مقتضیات اسطوره صرفاً به بازگویی آن بپردازد و از آنچه قبلاً نوشته شده و به میراث مانده است روایت دیگری ارایه کند. این روش ساده ترین و سطحی ترین روش است که ضمن پرهیز از بررسی و طرح پرسش‌های عمیق، مطلب چندان تازه‌ای بر مطالب موجود اضافه‌ نمی‌کند.
 
 بازسازی:
شاعر یا نویسنده به منظور بررسی یک لحظه یا یک شخصیت وارد اسطوره می‌شود و در حالی که همچنان شرایط و مقتضیات کلی آن را می‌پذیرد، پرداختن به یک عنصر بسط نایافته را دستمایه‌ی کار خود قرار می‌دهد.
 
 تجدید نظر:
شاعر یا نویسنده شرایط و مقتضیات اسطوره را به پرسش می‌گیرد، آنچه را که در اسطوره حذدف یا سرکوب شده است بیرون می‌کشد، به کسانی که وادار به سکوت شده‌اند صدا می‌دهد، و آن‌هایی را که از دیده پنهان شده‌اند احضار می‌کند. این برداشت به خصوص در رویکرد فمینیستی کاربردهای فراوان دارد.
 
 2. تأثیر در سطح ناخودآگاه
در این سطح دوم که سطح عمیق‌تر و قابل تأمل‌تر تأثیرگذاری اسطوره بر شعر است، رابطه‌ی سه گانه‌ی اسطوره، شعر و ناخودآگاه را از دیدگاه روان‌شناسی تحلیلی یونگ بررسی می‌کنیم. به منظور دنبال کردن مطلب ضروری است که نخست دیدگاه یونگ را درباره‌ی ساختار روان و جایگاه کهن الگوها به اختصار مرور کنیم و سپس به مبحث چگونگی آفرینش ادبی و مشخصاً شعر بپردازیم.

   بیشتر بخوانید :   زمین در اساطیر ایران باستان

یونگ بحث خود را با این هشدار آغاز می‌کند که در روان‌شناسی‌ نمی‌توان به ماهیت اساسی هنر پرداخت و تنها فرایند خلاقیت را می‌توان مورد بررسی قرار داد. روان شناسان هرگز‌ نمی‌توانند به پرسش هنر چیست پاسخ گویند، و طرح این پرسش به حوزه‌ی زیبایی‌شناسی اختصاص دارد. آنچه روان شناس می‌تواند درباره‌ی هنر بگوید به فرایند خلاقیت هنری محدود خواهد بود و با وجه درونی آن ارتباطی نخواهد داشت. سپس با نگاهی انتقادی به دست‌آوردهای روانکاوی فروید در عرصه تبیین آثار هنری، توجه به خود این آثار و سازوکارهای خلق آن‌ها را توصیه می‌کند، و نه پرداختن به شخص هنرمند به مثابه شخصیتی روان‌نژند. دیدگاه یونگ در مورد عدم کفایت آموزه‌ی فروید در تبیین خلاقیت هنری به اختصار به شرح زیر است:
- روش تقلیل‌گرایانه‌ی فروید یک روش صرفاً پزشکی و مبتنی بر نگرشی آسیب‌شناختی به عملکرد ذهن است.
به عقیده‌ی یونگ، روان آدمی از سه بخش یا نظام تشکیل شده که در کنش متقابل با یکدیگر قرار دارند. او این نظام‌ها را با اصطلاحات من ، ناخودآگاه شخصی ، و ناخودآگاه جمعی مشخص می‌کند. «من» یا «خودآگاه» دریافتی است که شخص از خودش دارد: حس هویت یگانه، خاطرات، و درکی که از ساختمان جسمی و ذهنی خود دارد. ناخودآگاه شخصی منطبق بر ناخودآگاه و پیش- آگاه فروید است. این بخش از ذهن حاوی عناصری از جهان خارج و تجربیات شخصی سرکوب شده توسط خودآگاه است. از طریق شیوه‌های درمانی، هنر و جلوه‌های فرهنگی می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد
 - این آموزه بر این فرض استوار است که بیمار روان‌نژند بخشی از محتوای روان را واپس می‌راند چون به لحاظ اخلاقی با ارزش‌های خودآگاه داو سازگار نیست. این محتواهای سرکوب شده ویژگی‌های منفی دارند- کودکانه، جنسی و حتی جنایی. لذا همه‌ی افراد این ویژگی‌ها را دارند.
 
- هیچ مبنایی وجود ندارد که بگوییم رؤیاها صرفاً آرزوهای سرکوب شده‌ای هستند که ناسازگاری اخلاقی آن‌ها باعث می‌شود زیر لایه‌ی نوعی سانسور رؤیای مفروض پوشیده شوند.
 
- چنانچه یک اثر هنری را هم‌چون نوعی روان‌پریشی یک اثر هنری است.
- اثر هنری یک بیماری نیست و رویکردی غیردرمانی را طلب می‌کند.
- علت‌های شخصی همان‌قدر در یک اثر هنری تأثیرگذارند که خاک بر گیاهی که در آن می‌روید تأثیر دارد. اما گیاه موجودیتی کاملاً متمایز از خاک است.
- یک شاعر ممکن است بیشتر تحت تأثیر رابطه با پدر قرار داشته باشد و دیگری با مادر و سومی آثار روشن سرکوب جنسی را در آثار خود بروز دهد. از آنجا که همه‌ی این حالت‌ها نه تنها در مورد افراد روان‌پریش بلکه در مورد افراد سالم نیز مصداق دارد، از این رهگذر هیچج مطلب دندان‌گیری برای داوری اثر هنری به دست‌ نمی‌آید.
 
- اثر هنری یک شیء است نه یک شخصیت و لذا‌ نمی‌توان آن را با معیارهای شخصی داوری کرد. در واقع اهمیت ویژه‌ی یک اثر هنری واقعی در آن است که از کمند محدودیت‌های شخصی رها می‌شود و به فراسوی ملاحظات شخصی آفریینده راه می‌برد.
 
- اثر هنری موجود زنده‌ای است که از انسان به عنوان یک واسطه استفاده و تغذیه می‌کند و طبق قوانین خودش ظرفیت‌های او را به کار می‌گیرد. (2)
 
به عقیده‌ی یونگ، روان آدمی از سه بخش یا نظام تشکیل شده که در کنش متقابل با یکدیگر قرار دارند. او این نظام‌ها را با اصطلاحات من (3)، ناخودآگاه شخصی (4)، و ناخودآگاه جمعی (5)مشخص می‌کند. «من» یا «خودآگاه» دریافتی است که شخص از خودش دارد: حس هویت یگانه، خاطرات، و درکی که از ساختمان جسمی و ذهنی خود دارد. ناخودآگاه شخصی منطبق بر ناخودآگاه و پیش- آگاه فروید است. این بخش از ذهن حاوی عناصری از جهان خارج و تجربیات شخصی سرکوب شده توسط خودآگاه است. از طریق شیوه‌های درمانی، هنر و جلوه‌های فرهنگی می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد. بخش سوم که به دیدگاه او از روان تشخصی ویژه می‌بخشد، ناحودآگاه جمعی است. به گفته‌ی یونگ، محتوای این بخش از روان آدمی را کهن الگوها (عشق، مرگ، زندگی، کودک، قهرمان، ولادت، اعداد، خدا و غیره) و غرایز تشکیل می‌دهند. کهن الگوها که یونگ در دوره‌های پیشین کار خود از آن‌ها با اصطلاحات «ایماژهای اولیه» (6) و «چیره‌گران بر ذهن» (7) نیز نام می‌برد، عناصر ساختاری اسطوره‌ساز در ضمیر ناخودآگاه‌اند. این عناصر از اولین زمان‌ها در عمق وجود انسان جا گرفته‌اند، در همه‌ی نسل‌ها دوام آورده‌اند و بنیاد روان انسان را می‌سازند. زندگی به تمام معنای کلمه فقط زمانی میسر است که با این نمادها هماهنگ باشیم.
 
کهن الگوها به هیچ‌وجه پدیده‌ای سرکوب یا فراموش شده نیست، با شیوه‌های تحلیلی‌ نمی‌توان آن را به خاطر آورد در شرایط عادی گرایش به خودآگاه شدن ندارد. کهن الگو یا ایماژ اولیه، یک چهره یا فرایند است که در طول تاریخ هرگاه تخیل خلاق آزادانه بیان شود به کرات رخ می‌نماید. قابلیتی است که از دوران‌های اولیه به صورت ایماژهای کمک خاطره یا ساختار مغز به ما رسیده و در فرهنگ‌هایی کاملاً جدا از یکدیگر در زمان و مکان، به شکلی یکسان تجلی می‌یابد. کهن الگوها را می‌توان به سه دسته‌ی رویدادها، چهره‌ها و نقش مایه‌ها به شرح زیر تقسیم کرد:
 - رویدادهای کهن الگویی:
ولادت، مرگ، جدایی از والدین، پاگشایی، ازدواج، وحدت قطب‌های مخالف و غیره.
 - چهره‌های کهن الگویی:
مادر، پدر، کودک، خدا، ترفندباز، قهرمان، پیر خردمند و غیره.
نقش مایه‌های کهن الگویی:
قیامت، هبوط، آفرینش و نظایر آن.
 
ادامه دارد..
 

پی نوشت‌ها:
1. یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، انتشارات سروش، تهران، 1369.
2.C.G.Jung."On the Relation of Analytical Psychology to Poetry HTPP://www.studiocleo. com/libarie/ jung/ essaymain. html.
3.ego
4.personal unconscious
5. communal unconscious
6.primordial images
7. آنتونیو مورنو، یونگ، خدایان و انسان مدرن، ترجمه‌ی داریوش مهرجویی، نشر مرکز، تهران، 1376، ص 19.
 
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول
1390
 

   بیشتر بخوانید :
  جایگاه شیر در اساطیر و فرهنگ ایران
  د‌ماوند‌، بام اسطوره‌ای ایران
  نگرشی جامعه‌شناختی بر اساطیر



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط