در زندگي زناشويي تان مفهومي مشترک خلق کنيد
نويسنده:جان گاتمن
هلن مي گويد :«ازدواج ما مثل تازه به دوران رسيده ها بود .يعني بسيار سطحي.ما به خوبي با هم سر مي کرديم و واقعاً همديگر را دوست داشتيم.ولي حس نمي کردم که با کوين رابطه اي دارم.انگار دو هم اتاقي بوديم.»هلن که خود را «طرفدار حقوق زن از جان گذشته»مي ناميد،هميشه به حس استقلالش احساس غرور مي کرد.در ابتدا،او تصور مي کرد بسيار خوب است که او و کوين هرکدام خط مشي،علايق ،دوستان و زندگي خود را دارند .ولي هر چه بيشتر از زمان ازدواجشان مي گذشت،مخصوصاً بعد از بچه دار شدنشان ،هلن بيشتر حس مي کرد که چيزي در زندگي اش کم است.او نمي خواست حس قوي استقلال فردي اش را از دست بدهد،ولي دوست داشت چيز بيشتري از زندگي زناشويي فردي اش نصيبش شود.پس از حضور در کارگاه ما ،او فهميد :مي خواهد بيشتر حس کند که او و کوين يک خانواده اند.
چنانچه زندگي زناشويي شما از شش اصل من پيروي کرده باشد،روابط شما شاد و پايدار است.ولي اگر به اين سؤال رسيديد :«اين است همه آنچه وجود دارد؟»وضعيتشان شبيه به هلن و کوين است.آنچه که مفقود گشته ،حس عميق داشتن مفهومي مشترک است.زندگي زناشويي تنها بزرگ کردن کودکان ، تقسيم کارهاي خانه و روابط عاطفي نيست.مي تواند داراي بعدي مفهومي نيز باشد که مي بايست با خلق زندگي دروني توسط هر دو زوج ايجاد شود،يک فرهنگ که با نمادها و آيينها وارج نهادن به نقشها و هدفهاي شما دو نفر غني مي شود،نقشها و اهدافي که شما دو نفر را به هم مرتبط مي سازد و نقشها و اهدافي که شما را به سمتي سوق مي دهد تا بفهميد عضو بودن در خانواده اي که تشکيل داده ايد يعني چه.
معمولاً وقتي به فرهنگ فکر مي کنيم ،ما آن را به عنوان گروههاي بزرگ قومي يا حتي کشورهايي که رسوم خاص و غذاهاي خاص دارند تصور مي کنيم .ولي فرهنگ مي تواند توسط دو نفر که توافق کرده اند زندگي شان را با هم قسمت کنند،به وجود آيد.در اصل،هر زوج و خانواده خرده فرهنگ خود را به وجود مي آورد.همانند ديگر فرهنگها ،هرواحد کوچک رسوم خاص خود (همانند خوردن شام در بيرون از منزل در روزهاي تعطيل )،آيين خود(جشن شادي پس از تولد نوزاد )و افسانه هاي خود-داستانهايي که زوجها براي همديگر تعريف مي کنند (چه صحيح ،چه غلط و چه پر شاخ و برگ)را دارند.
مري و جو هر يک خود را به عنوان ضعيف ترين عضو خانواده خود مي دانستند هر دو از هوش کم،جذابيت کم يا موفقيت کمتري نسبت به خواهرها و برادرهايشان برخوردار بودند.ولي معلوم شد خواهرها و برادرهايشان يا طلاق گرفتند و يا ازدواج نکردند .در حالي که آن دو زندگي شاد و پايدار تشکيل دادند،شغلي ثابت داشتند و کودکانشان را در خانه اي گرم و صميمي بزرگ کردند.توسعه فرهنگ به اين معنا نيست که يک زوج در هر جنبه از فلسفه زندگي شان با هم اتفاق نظر داشته باشند .در عوض،نوعي هماهنگي وجود دارد .آنها راهي براي ارج نهادن به رؤياهاي يکديگر مي يابند ،حتي اگر هميشه در رؤياهاي خود را با هم سهيم نشوند .فرهنگي که آنها توسعه مي دهند شامل رؤياهاي هردوي آنها مي شود و به اندازه کافي قابل انعطاف است،وقتي زندگي داراي چنين حس مشترکي است،وجود تعارض کمتر مايه ي تنش مي شود و احتمال کور شدن مشکلات غيرقابل حل کمتراست.
قطعاً شما مي توانيد بدون به اشتراک گذاشتن حس عميق معنايي که زندگي براي هر دوي شما دارد،زندگي مشترک با دوامي داشته باشيد .حتي اگر رؤياهايتان را با دور زدن مشکلات پيدا کنيد .بنابراين به جاي حل آنها،مي توانيد با آن زندگي کنيد .مهم است که بپذيريد هرکدام از شما ممکن است رؤياهايي داشته باشيد که فرد ديگر در آن سهيم نشود،ولي آنها را ارج نهد.مثلاً ممکن است هر کدام دين متفاوتي داشته باشيد .ولي به سفر معنوي همديگر احترام بگذاريد تا پلي باشد ميان تفاوتهايتان.
البته اين نيز صحيح است که يک ازدواج ارزشمند بيش از جا خالي دادن در برابر مشکلات است.هر چه بيشتر در مورد بنيادهاي زندگي توافق کنيد،زندگي زناشويي شما غني تر ،پر معناتر و تا حدي آسان تر خواهد شد.احتمالاً الان نمي توانيد خود را مجبور کنيد تا ديدگاه ژرف و يکساني داشته باشيد.ولي اگر در مورد ديدگاههاي خود صادق باشيد ،برخي از آنها به طور خود به خود با هم برابر مي شوند .مهم ترين و حياتي ترين هدف ازدواج اين است که جَوي به وجود آورد تا هر شخص صادقانه در مورد اعتقاداتش صحبت کند.هر چه روراست تر و مؤدبانه تر با يکديگر صحبت کنيد،احتمال بيشتري دارد که مفهوم ارزشهايتان با هم تناسب داشته باشد.
در کارگاه ما،هلن و کوين توانستند با صحبت در مورد برخي پرسشهايي که بعداً خواهيد ديد،بربعد معنوي زندگي شان تمرکز کنند.در مرحله اول،آن دو بسيار جدي در مورد خانواده هايشان ،تاريخچه خانوادگي شان و ارزشها و نمادها با يکديگر صحبت کردند .وقتي به خانه برگشتند ،هلن آلبوم عکس قديمي خانواده اش را بيرون کشيد و عکس پدر و مادر و پدر بزرگ خود را،يعني جدش که از ايرلند به امريکا آمده بودند ،نشان داد.او براي کوين داستان ازدواج جدش و چگونگي نامزدي آنها قبل از سفر به امريکا را تعريف کرد.هلن خود اين داستان را بارها و بارها شنيده بود.او پس از مهاجرت به امريکا در مقابل همسرش صادق و وفادار ماند تا اينکه پس از چهار سال پول کافي پس انداز کردو او را نيز به امريکا برد.پيامي که هلن از اين داستان گرفته اين است که وفاداري ستون اصلي زندگي زناشويي است.تا اين لحظه او هيچ وقت در اين مورد مستقيماً نظرش را به کوين ابراز نکرده بود.
کوين نيز به ياد گذشته ها و داستانهاي خانوادگي خود افتاد-به خصوص به ياد مادر بزرگش افتاد که به تنهايي يک مغازه بزرگ را اداره مي کرد و تقريباً ورشکست شد چون در طول رکود اقتصادي به افراد فقير و گرسنه غذاي مجاني مي داد.مردم شهر همه مي دانستند که او مقدار قابل توجهي از کالاهايش را براي خانواده هاي نيازمند که هر دوشنبه به مغازه اش مي آمدند ذخيره کرده است .کوين به هلن گفت:«پدرم مي گفت خانواده ما هميشه تمايل داشت تا سر حد حماقت بخشش کند.ولي اين موضوع را طوري ادا مي کرد که ديگران بدانند به آنچه انجام مي داد،افتخار مي کند.»او به هلن گفت که اين طرز فکر در دوره بزرگسالي خودش نيز رخنه کرده است.او هميشه به شرکت در مراسم خيريه در زمان کريسمس و دادن هديه هاي بزرگ پافشاري مي کرد.
اين گفت و گو نقطه عطفي در زندگي هلن و کوين محسوب مي شد.از آن زمان به بعد ،آنها بارها در مورد ارزشهايي همانند وفاداري و سخاوتمندي که با شنيدن داستانهايي در کودکي به آنها القا شده بود،صحبت مي کردند .به مرور زمان،همان طور که داستانهاي مربوط به خود را براي يکديگر تعريف مي کردند،داستانهاي يک يک آنها داستان مشترکشان شد-داستان خانواده اي که با هم ساخته بودند .هلن داستانها و ارزشهاي خانواده کوين را که برايش اهميت داشت،پذيرفت و کوين نيز همين کار را در مورد نسل پيشين هلن انجام داد.
همان طور که قبلاً گفتم،هر چه نقاط مشترک بيشتري بيابيد ،روابط بين شما عميق تر ،غني تر و با ارزش تر خواهد شد.با تأکيد بر سه اصل اول يک زندگي شاد که توضيح دادم،پيوند و دوستي بين خود را نيز استحکام خواهيد بخشيد .که به نوبه خود روبه رو شدن با اختلافاتي که به وجود مي آورد را آسان تر مي کند.اين زيبايي هفت اصل است.آنها حلقه بازخوردي تشکيل مي دهند که اطمينان مي دهد هنگامي که شما روي هر يک از اين اصول کار مي کنيد ،کار کردن بر روي اصلهاي بعدي آسان تر خواهد بود.
2.خوراک روزهاي تعطيل (همانند عيد شکرگزاري و يا کريسمس )براي ما بسيار ويژه و اوقات آن فرح بخش است(يا هر دو از آن متنفريم).درست /غلط
3.زمان دور هم جمع شدن ما در آخر هر روز اوقات بسيار ويژه اي است.درست /غلط
4.در مورد نقش تلويزيون در خانه مان با هم توافق داريم.درست /غلط
5.در آخر هفته ما کارهاي بسياري را با هم انجام مي دهيم و از آن لذت برده و برايش ارزش قائليم.درست /غلط
6.در مورد سرگرميهايمان در خانه نظرات يکساني داريم(مهماني ،دوستان و..)درست /غلط
7.هر دو با هم جشنهاي خاص را مي پسنديم يا از آن بدمان مي آيد(همانند روز تولد،سالگردها و يا گردهمايي خانوادگي).درست /غلط
8.وقتي مريض مي شوم ،همسرم بسيار از من مراقبت مي کند و مرا دوست دارد .درست /غلط
9.از گذراندن تعطيلات و به مسافرت رفتن با هم لذت مي برم و هميشه منتظرش هستم.درست /غلط
10.گذراندن صبحها درکنار هم جزء اوقات ويژه ما محسوب مي شود.درست /غلط
11.وقتي خسته هستيم و از پا در آمده ايم،کارهاي زيادي داريم که براي رفع خستگي انجام دهيم.درست /غلط
محاسبه امتيازات :در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست به سه رسيد ،زندگي مشترک شما داراي نقاط بهبود است.حتماً تمرين شماره 1را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد .
13.به عنوان پدر و مادر ارزشهاي مشابه بسياري را با هم سهيم شده ايم.درست /غلط
14.در مورد معناي دوست خوب بودن براي يکديگر ديدگاههاي مشترکي داريم.درست /غلط
15.در مورد نقش کار در زندگي يک نفر ديدگاههاي موافقي داريم.درست /غلط
16.من و همسرم فلسفه مشترکي درمورد برقراري تعادل ميان کار بيرون و زندگي خانوادگي داريم.درست /غلط
17.همسرم از رسالت اصلي من در زندگي حمايت مي کند.درست /غلط
18.همسرم در مورد اهميت خانواده و خويشاوندان (خواهرها،برادرها ،مادرها و پدرهايمان )درزندگي مشترکمان با من هم عقيده است.درست /غلط
محاسبه امتيازات :در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،حتماً تمرين شماره 2 را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد.
20.اگر به سالهاي دور در زندگي ام نگاه بيندازم،خواهم ديد مسيري که طي کرده ايم با هم انطباق دارد.درست /غلط
21.همسرم براي موفقيتهاي من ارزش قائل است.درست /غلط
22.همسر من به اهداف شخصي اي که دارم و به زندگي مشترکمان مربوط نمي شود،احترام مي گذارد.درست /غلط
23.ما اهداف مشترکي براي کساني که براي ما مهم هستند داريم(بچه ها،خويشاوندان ،دوستان ،جامعه).درست /غلط
24.اهداف اقتصادي بسيار مشابهي داريم.درست /غلط
25.درمورد مشکلات مالي احتمالي داراي نگرانيهاي مشابهي هستيم.درست /غلط
26.اميدها و آرزوهايي که به صورت فرد فرد و با هم براي فرزندان و کل زندگي و دوران سالخوردگي خود داريم.يکسان است.درست /غلط
27.رؤياهاي زندگي مان مشابه و يا با هم هماهنگ است.درست /غلط
28.حتي اگر رؤياهايمان با هم متفاوت باشد،به گونه اي به رؤياهاي يکديگر احترام مي گذاريم.درست /غلط
محاسبه امتيازات:در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،تمرين شماره 3را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد.
30.فلسفه ما درمورد اينکه عشق چه بايد باشد کاملاً هماهنگ است.درست /غلط
31.هر دوي ما ارزش يکساني براي اهميت آرامش در خانه قائليم.درست /غلط
32.هر دوي ما در مورد معناي خانواده داراي اصول مشابهي هستيم.درست /غلط
33.در مورد نقش عشق و محبت در زندگي داراي ديدگاه مشابهي هستيم.درست /غلط
34.براي اهميت و معناي پول در زندگي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
35.براي هر دوي ما متأهل شدن ارزش مشابهي دارد.درست /غلط
36.اهميت و ارزش تحصيلات بين ما يکسان است.درست /غلط
37.براي اهميت وجود تفريح و سرگرمي در زندگي مان ارزش يکساني قائليم.درست /غلط
38.براي ماجراجويي در زندگي اعتبار يکساني قائليم.درست /غلط
39.براي اعتماد ارزش يکساني قائليم.درست /غلط
40.براي آزادي شخصي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
41.براي خودکفايي و استقلال فردي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
42.در مورد تقسيم قدرت در زندگي زناشويي مان داراي ارزش مشابهي هستيم.درست /غلط
43.در مورد يکي شدن و تشکيل«ما»ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
44.در مورد معناي داشتن مالکيت بر اشيايي همانند ماشين ،لباس،کتاب،موسيقي،خانه و زمين داراي اصول يکساني هستيم.
45.هر دوي ما پراز شوريم و از ياد آوري خاطرات گذشته لذت مي بريم.درست /غلط
46.هر دو در مورد آنچه در زمان بازنشستگي و سالخوردگي مي خواهيم ،اتفاق نظر داريم.درست /غلط
محاسبه امتيازات:در ازاي هرجواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،زندگي شما داراي نقاط بهبود است.حتماً تمرين شماره 4را که در ادامه اين پرسشنامه آمده
،انجام دهيد.
تمرينهاي زير فهرستي از سؤالها هستند که هم بايد به آنها پاسخ دهيد،و هم در موردشان بحث نماييد.آنها به چهار دسته تقسيم شده اند که معمولاً اساس ارزشهاي مشترک بين زن و شوهر را تشکيل مي دهد.آيينها ،نقشها ،اهداف و نمادها .اين پرسشنامه براي کامل شدن در يک روز و حتي يک ماه طراحي نشده است.آنها را به عنوان نقطه شروع بسياري از بحثهاي آينده و گفت و گوهاي خانه در نظر بگيريد.براي استفاده بهتر از اين پرسشنامه ،به يک يک پرسشها با دقت نگاه کنيد .حتي مي توانيد افکار خود را درباره سؤال بنويسيد .سپس مطالب يکديگر را بخوانيد و رو در رو با هم صحبت کنيد.
هم درباره نقاط مشترک خود،و هم در مورد تفاوتهايي که داريد با هم صحبت نماييد.راهي بيابيد تا به ارزشها ،فلسفه ها و رؤياهاي يکديگر احترام بگذاريد.گرچه در زمينه هاي بسياري نيازهاي جداگانه اي داريد،ولي راهي بيابيد تا از نيازهاي يکديگر حمايت کنيد.اگر تفاوت بين شما اساسي است،راههايي بيابيد تا تفاوتهاي بين خود را پذيرفته و به آن احترام بگذاريد.در صورتي که مايليد ،اساسنامه خانواده خود را بنويسيد،معاني و فلسفه هاي مشترکي که درمورد زندگي بر سر آن توافق نموده ايد.
جمع خانوادگي در نيمه شب عيد کريسمس ،روشن کردن شمع،عيد شکر گزاري در خانه مادر بزرگ،گردهمايي هاي خانوادگي :اکثر ما درخانواده هايي بزرگ شده ايم که برخي آداب مهم بوده اند .با قراردادن برخي از آنها
در زندگي مشترکتان(يا ايجاد آيينهاي جديد مخصوص به خود)،آنها آداب و رسوم خاص شما و بعدها هويت خانوادگي شما مي شوند.
جسي از طرف پدري عضو خانواده اي بزرگ و منسجم بود به نام فلدمن .از وقتي پسربچه بود،هنگام عروسي يکي از اعضاي خانواده از عکاس خواسته مي شد تا عکسي دسته جمعي از تمام اعضا که حدود پنجاه نفر يا بيشتر مي شدند،بگيرد.عروس و داماد مي نشستند و همه اعضاي خانواده پدري نيز به دور عروس و داماد بودند.
وقتي که جسي کودک بود و يا جوان تر،فکر مي کرد ادا و اطوار در آوردن و چپ کردن چشمانش باعث خنده دار شدن عکسها مي شود.ولي وقتي عاشق آماندا شد و با او ازدواج کرد،عکس خانوادگي فلدمنها براي او معنايي ديگر داشت.او اکنون داماد بود و بر روي صندلي نشسته بود که تمام اعضاي خانواده اش دور او جمع بودند .حالا که به آلبوم عروسي خود نگاه مي کند، احساس غرور و تعلق مي کند .اين گونه حس مي کند که آماندا واقعاً به خانواده آنها پيوسته است.هرگاه آنها درعروسي يک فلدمن ديگر شرکت مي کنند و او و آماندا در کنار ساير اعضاي خانواده دور عروس و داماد مي ايستند و عکس مي گيرند،اين احساس در او بيشتر تقويت مي شود.
آداب و رسوم لزوماً نبايد خاص دوران کودکي و يا تاريخ خانوادگي شما باشد.شما مي توانيد آداب خاص خود را خلق نماييد.آداب جديد مي توانند رسوماتي باشند که خانواده آنها را نداشته است.مثلاً اگر هميشه آرزو داشتيد که خانواده تان آخر هفته ها با هم و بيرون از خانه باشند،مي توانيد اين مورد را در برنامه هفتگي خود بگنجانيد.
گاهي آدابي که چندان جدي به نظر نمي رسند،مي توانند براي يک خانواده با اهميت باشند .مثلاً هلن و نيک هميشه تولد اعضاي خانواده را با کيکي که با هم پخته اند جشن مي گيرند.اين رسم از زماني آغاز شد که پسرشان به دنيا آمد.او به تخم مرغ حساسيت داشت بنابراين نمي توانستند از بيرون کيک بخرند .پس ازچند سال ،حساسيت پسرشان از بين رفت،ولي آنها همچنان خود کيک مي پختندزيرا حالا اين رسم براي آنها معنايي خاص داشت.اين کار به آنها اين شانس را مي داد تا تولد اعضاي خانواده را به شيوه اي کاملاً خانگي جشن بگيرند.
1.شام را چگونه بايد بخوريم؟معناي وقت شام چيست؟معناي وقت شام در خانواده هايي که در آن بزرگ شديم چه بود؟
2.در آغاز روز چگونه بايد از هم جدا شويم؟اين مورد در خانواده هايي که در آن بزرگ شديم چگونه بود؟ديدن دوباره مان به چه صورت بايد باشد؟
3.زمان خواب چطوربايد باشد؟در خانواده اي که در آن بزرگ شديم چطور بود؟ما مي خواهيم اين ساعت چطور باشد؟
4.تعطيلات آخر هفته به چه معناست؟اين تعطيلات در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايم به چه صورت بوده است؟حالا بايد چه معنايي داشته باشد؟
5.رسم ما در رفتن به تعطيلات چيست؟ در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه بود؟حالا بايد چگونه باشد؟
6.يک تعطيلات معني دار و با هدف را انتخاب کنيد.اين تعطيلات واقعاً
براي ما چه معنايي دارند؟امسال چگونه بايد آن را جشن گرفت؟درخانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه جشن گرفته مي شد؟
7.هر کدام از ما چگونه دوباره نيرو مي گيرد؟معناي اين رسومات چيست؟
8.وقتي کسي مريض است،چه مي کنيم؟درخانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه بوده است؟در خانه ما دو نفر چگونه بايد باشد؟
دکتر ويليام دوهرتي ،جامعه شناس ،بر اهميت رسوم ارتباط خانوادگي تأکيد کرد.او وهمسرش لي سنت خوردن قهوه بعد ازشام را در خانه خود به وجود آوردند .زماني که آنها دو نفري قهوه مي نوشيدند و با هم صحبت مي کردند،فرزندانشان يا بازي مي کردند يا تکاليفشان را انجام مي دادند.پس از صرف شام همگي ميز را جمع مي کردند و يا ظرفها را مي شستند ،سپس بيل قهوه درست مي کرد و آن را براي همسرش که در اتاق نشيمن بود،مي برد .آن زمان اوقات آرامش و ارتباط بود.شما نيز مي توانيد با انجام مراحل زير ،رسم خود را براي ايجاد ارتباط خلق کنيد.
*يک ملاقات هفتگي دو نفره به دور از بچه ها.
*جشن موفقيتها -راههايي براي جشن گرفتن دستاوردهاي کوچک و بزرگ و آفرينش فرهنگ ستايش و افتخار در زندگي زناشويي تان مي باشد.
*آيينهايي که بدشانسيها،خستگيها و عقب افتادگيها را در محاصره خود مي گيرد .چگونه مي توانيد از خود حمايت کرده و به خود نيروي تازه ببخشيد.
*مراسم ارتباط اجتماعي براي سرگرمي دوستان،حمايت از ديگر افراد جامعه يا باز گذاشتن در خانه تان به روي افرادي که از آنها مراقبت مي کنيد.
*آدابي براي رفت و آمد با خويشاوندان و دوستان ،مثل گردهماييهاي خانوادگي.
*تولدها و اتفاقاتي که تکرار مي شوند .بهترين مثال براي آن تعطيلات و جشنهاي مذهبي و سالگردهايي که براي شما مهم مي باشند ،است.
زندگي زناشويي شما به اندازه اي عميق تر خواهد بود که انتظارات شما از يکديگر به هم شبيه باشد.مثلاً جايگاه زن و شوهر شما در خانواده خود کجا بايد باشد .منظور ما در اينجا مسائل کم اهميت و سطحي مثل شستن ظرفها توسط يک نفر نيست،بلکه منظورمان احساسات عميق تر در مورد آنچه از خود و همسرتان انتظار داريد ،است.براي مثال،ايان و هيلاري هر دو معتقد بودند که شوهر بايد نقش حمايت کننده و نان آور،و زن نقش پرورنده داشته باشد.سالي و کريس به مساوات معتقدند و به نظر آنها هر دو زوج بايد همديگر را از نظر عاطفي و مالي حمايت کنند.ازدواج هر دو خانواده اثر بخش خواهد بود ،زيرا در هر دو زن و شوهر فلسفه مشترکي در مورد نقششان دارند.ولي اگر ايان باسالي و هيلاري يا کريس ازدواج مي کرد،احتمال شکست خوردن زندگي شان وجود داشت.
داشتن ديدگاهي مشترک در مورد نقش والدين -براي مثال ارزشهايي که بايد به فرزندان خود منتقل کنيد-نيز به اعتبار ازدواج مي افزايد.بنابراين در مورد تعاملاتي که هم اکنون با والدين و خواهرها وبرادرهايتان داريد،به سؤالات پاسخ دهيد .(آيا آنها را عضوي از خانواده خود مي دانيد،يا از آنها فاصله مي گيريد؟)حتي ديدگاه شما درباره کار و منظور شما از آن مي تواند رابطه شما راعميق ترکند.به عبارت ديگر،هر چه نظرات مشابه شما در مورد اين گونه مسائل بيشتر باشد،زندگي شما مستحکم تر خواهد شد.
هيچ کدام از اين گفته ها به اين معنا نيست که شما بايد(يا مي توانيد)در مورد تک تک جنبه هاي زندگي داراي نقاط مشترکي باشيد.براي مثال،زن و شوهري که هردو يک شغل دارند ممکن است براي آن معناهاي متفاوتي داشته باشند.جاني از اينکه دانشمند است بسيار راضي و خشنود مي باشد.کارش بخشي از هويتش را تشکيل داده و باعث مي شود جهان را طور ديگري ببيند .او به اينکه يک زمين شناس است افتخار مي کند .اگر از او بپرسند اول خود را به چه چشم مي بيند ،مي گويد يک زمين شناس .زن او ،مولي،نيز يک زمين شناس است،ولي چندان به شغلش احساس نزديکي نمي کند.او ابتدا خود رايک زن مي بيند،و سپس يک زمين شناس .ولي اين ديدگاه هيچ مشکلي در ازدواج آنها ايجاد نمي کند .آنها در بسياري زمينه هاي ديگر زندگي شان عميقاً به هم نزديکند و اين اختلاف هرگز خوشبختي آنها را خدشه دار نمي کند.
1.در مورد نقش خود به عنوان زن يا شوهر چه تصوري داريد ؟در زندگي خود اين نقش به چه معناست ؟مادر و پدر شما به اين نقش چگونه مي نگرند ؟شما تا چه حد مشابه يا متفاوت هستيد؟چگونه دوست داريد اين نقش را تغيير دهيد؟
2.در مورد نقش خود به عنوان پدر يا مادر چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي تان براي شما چه معنايي دارد؟مادر يا پدرتان چگونه به اين نقش مي نگرند؟دوست داريد چه تغييراتي در اين نقش به وجود آوريد؟
3.نقش خود را به عنوان پسر يا دختر چگونه مي بينيد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست؟ديدگاه مادر يا پدرتان در مورد اين نقش چيست؟دوست داريد چه تغييراتي در اين نقش به وجود آوريد؟
4.درمورد نقش خود به عنوان کارمند چه حسي داريد(حرفه خود)؟اين نقش چه معنايي در زندگي شما دارد ؟ديدگاه مادر و پدر شما در مورد اين نقش چيست؟تا چه حد به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد چگونه اين نقش را تغيير دهيد؟
5.در مورد نقش خود به عنوان دوست ديگران چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست ؟مادر و پدر شما چگونه به اين نقش نگاه مي کنند؟از چه نظراتي به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد در اين نقش چه تغييراتي به وجود آوريد؟
6.در مورد نقش خود درجامعه چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست ؟مادر و پدرشما چگونه به اين نقش نگاه مي کنند؟از چه نظراتي به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد در اين نقش چه تغييراتي به وجود آوريد؟
7.چطور بين اين نقشها در زندگي خود تعادل ايجاد مي کنيد؟
براي يک شخص رسيدن به صلح و آرامش پس از دوران کودکي پر فراز و نشيب باشد ،و براي فردي ديگر پرورش کودکاني خوش قلب و سخاوتمند.
بسياري اوقات،در مورد عميق ترين اهداف خود صحبت نمي کنيم.حتي از خودمان نيز سؤال نمي کنيم.ولي وقتي شروع به اين کار مي کنيم،به ما اين شانس را مي دهد تاچيزي را کشف کنيم که روي ما و زندگي زناشويي مان تأثيري عميق دارد.
نه تنها با تقسيم اهداف مشترک خود با همسرتان صميمت و نزديکي بين خود را افزايش مي دهيد،بلکه به اندازه اي که بايکديگر براي دستيابي به اهداف مشترک تلاش مي کنيد باعث غناي زندگي خود مي شويد .براي مثال ،اميلي و الکس هر دو براي کار داوطلبانه در کليساي خود همکاري مي نمودند .وقتي فرزندانشان بزرگ شدند،آن دو تصميم گرفتند که به اتحاديه خود خدمتي معنوي کنند .بنابراين الکس به هيئت گردانندگان مدرسه مذهبي پيوست ،و اميلي نيز برنامه اي طرح ريزي کرد تا به بزرگسالاني که به کليسا مي آمدند و مي خواستند در مورد دين خود بدانند،آموزش دهد.اميلي مي گويد:«من اين کار را به تنهايي انجام دادم،ولي داشتن حس شراکت با الکس در انجام خدمتي براي جامعه مان و کليسا تجربه اي بسيار ارزشمند است.من حس مي کنم دوباره جان گرفتم ،نه فقط در دينم،بلکه در زندگي مشترکم.»
1.براي رسالتي که داريد يک جمله بنويسيد .آگهي ترحيم خود را بنويسيد .دوست داريد حاوي چه مطلبي باشد؟
2.براي خود،همسرتان و فرزندانتان چه اهدافي در زندگي داريد ؟مي خواهيد در ده يا پنج سال آينده چه کارهايي را به اتمام رسانيد؟
3.دوست داريد قبل از مرگتان کدام آرزوهايتان برآورده شود؟
4.ما اغلب وقت خود را با چيزهايي پرمي کنيم که طالب توجه فوري ما هستند.ولي مسائلي واقعاً مهم در زندگي شما که منبع عظيمي از انرژي و شادماني در شماست و واقعاً نياز داريد وقت خود را به آن اختصاص دهيد،چيست؟مسائل مهمي که به تعويق افتاده يا کنار گذاشته شده اند؟
5.معنويت در زندگي شما چه نقشي دارد؟در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايد چه نقشي داشته است؟در زندگي مشترکتان چگونه بايد باشد؟
برخي نشانه هاي کاملاً انتزاعي اند،ولي براي يک زوج داراي ارزش است.براي مثال ،داستانهاي خانوادگي مي تواند نمادي کلي از مجموعه اي از ارزشها باشد.به اين منظور ،داستان هلن در مورد جدش که با وجود دوري از خانواده و نامزدش و زندگي در طرف ديگر اقيانوس هنوز به او عشق مي ورزيد،نماد حس عميق وفاداري به خانواده است.و با هر بار بيان آن،ارزشي که براي وفاداري قائل است را ابراز مي نمود.داستان شوهرش کوين نيز در مورد مادر بزرگش و مغازه او که هميشه به روي افراد فقير باز بوده و به آنها کمک مي کرده بيانگر ارزش عميق خانوادگي ديگري است.به اين معنا که پول به اندازه داشتن ارتباط با افراد جامعه مهم نيست.حتي خود خانه نيز مي تواند براي يک زوج نماد با ارزشي باشد.ممکن است آنها خانه را تنها به عنوان مکاني براي خوردن و استراحت کردن ندانند،بلکه آن را مرکزمعنويت زندگي مشترکشان ببينند-مکاني که عشقشان کمال يافته ،فرزندانشان به دنيا آمده اندو...
1.چه نمادي(مثل اشيا يا عکس)نشان مي دهد که خانواده ما در اين جهان کيست،چه ارزشي براي موجوديتان قائليم؟
2.داستانهاي خانوادگي نيز نشانه هستند-آنها اغلب آموزش دهنده و بيانگر مجموعه اي از ارزشهايند .داستانهاي خانوادگي شما که مربوط به گذشته اند،شما به آن افتخار مي کنيد و مي خواهيد عضوي از آن باشيد ،کدام است؟
3.خانه براي شما چه مفهومي دارد؟چه خصايصي بايد داشته باشد؟در خانه اي که در آن بزرگ شده ايد به چه معنا بوده است؟
4.نماد اعتقاد شما به چگونگي راهبري يک زندگي موفق و پرارزش در زندگي چيست؟براي مثال،دادن اعانه يا روشن کردن شمع براي مردگان يا آويختن صليب به گردن مي تواند براي شما نماد ارزش باشد.آيا حس مي کنيد نتوانسته ايد اين کاررا با کيفيتي که دوست داريد انجام دهيد؟
رسيدن به حس يگانگي با همسرتان بر سر مسائل عميق و حساس يک شبه امکان پذير نيست.جست و جو و رسيدن به اين موارد روندي هميشگي و به طول عمر مي باشد .هدفتان نبايد اين باشد که بر سر هر موضوعي که براي شما شديداً اهميت دارد توافق کنيد،بلکه بايد پذيراي عقايدي که براي طرف مقابلتان داراي ارزش است ،باشيد.هرچه اين باورها به خاطر جو خوبي که به وجود آورده ايد زودتر بروز پيدا کنند،سفر مشترکي که داريد لذت بخش تر خواهد بود.
منبع:هفت اصل اخلاقي براي موفقيت در ازدواج
/خ
چنانچه زندگي زناشويي شما از شش اصل من پيروي کرده باشد،روابط شما شاد و پايدار است.ولي اگر به اين سؤال رسيديد :«اين است همه آنچه وجود دارد؟»وضعيتشان شبيه به هلن و کوين است.آنچه که مفقود گشته ،حس عميق داشتن مفهومي مشترک است.زندگي زناشويي تنها بزرگ کردن کودکان ، تقسيم کارهاي خانه و روابط عاطفي نيست.مي تواند داراي بعدي مفهومي نيز باشد که مي بايست با خلق زندگي دروني توسط هر دو زوج ايجاد شود،يک فرهنگ که با نمادها و آيينها وارج نهادن به نقشها و هدفهاي شما دو نفر غني مي شود،نقشها و اهدافي که شما دو نفر را به هم مرتبط مي سازد و نقشها و اهدافي که شما را به سمتي سوق مي دهد تا بفهميد عضو بودن در خانواده اي که تشکيل داده ايد يعني چه.
معمولاً وقتي به فرهنگ فکر مي کنيم ،ما آن را به عنوان گروههاي بزرگ قومي يا حتي کشورهايي که رسوم خاص و غذاهاي خاص دارند تصور مي کنيم .ولي فرهنگ مي تواند توسط دو نفر که توافق کرده اند زندگي شان را با هم قسمت کنند،به وجود آيد.در اصل،هر زوج و خانواده خرده فرهنگ خود را به وجود مي آورد.همانند ديگر فرهنگها ،هرواحد کوچک رسوم خاص خود (همانند خوردن شام در بيرون از منزل در روزهاي تعطيل )،آيين خود(جشن شادي پس از تولد نوزاد )و افسانه هاي خود-داستانهايي که زوجها براي همديگر تعريف مي کنند (چه صحيح ،چه غلط و چه پر شاخ و برگ)را دارند.
مري و جو هر يک خود را به عنوان ضعيف ترين عضو خانواده خود مي دانستند هر دو از هوش کم،جذابيت کم يا موفقيت کمتري نسبت به خواهرها و برادرهايشان برخوردار بودند.ولي معلوم شد خواهرها و برادرهايشان يا طلاق گرفتند و يا ازدواج نکردند .در حالي که آن دو زندگي شاد و پايدار تشکيل دادند،شغلي ثابت داشتند و کودکانشان را در خانه اي گرم و صميمي بزرگ کردند.توسعه فرهنگ به اين معنا نيست که يک زوج در هر جنبه از فلسفه زندگي شان با هم اتفاق نظر داشته باشند .در عوض،نوعي هماهنگي وجود دارد .آنها راهي براي ارج نهادن به رؤياهاي يکديگر مي يابند ،حتي اگر هميشه در رؤياهاي خود را با هم سهيم نشوند .فرهنگي که آنها توسعه مي دهند شامل رؤياهاي هردوي آنها مي شود و به اندازه کافي قابل انعطاف است،وقتي زندگي داراي چنين حس مشترکي است،وجود تعارض کمتر مايه ي تنش مي شود و احتمال کور شدن مشکلات غيرقابل حل کمتراست.
قطعاً شما مي توانيد بدون به اشتراک گذاشتن حس عميق معنايي که زندگي براي هر دوي شما دارد،زندگي مشترک با دوامي داشته باشيد .حتي اگر رؤياهايتان را با دور زدن مشکلات پيدا کنيد .بنابراين به جاي حل آنها،مي توانيد با آن زندگي کنيد .مهم است که بپذيريد هرکدام از شما ممکن است رؤياهايي داشته باشيد که فرد ديگر در آن سهيم نشود،ولي آنها را ارج نهد.مثلاً ممکن است هر کدام دين متفاوتي داشته باشيد .ولي به سفر معنوي همديگر احترام بگذاريد تا پلي باشد ميان تفاوتهايتان.
البته اين نيز صحيح است که يک ازدواج ارزشمند بيش از جا خالي دادن در برابر مشکلات است.هر چه بيشتر در مورد بنيادهاي زندگي توافق کنيد،زندگي زناشويي شما غني تر ،پر معناتر و تا حدي آسان تر خواهد شد.احتمالاً الان نمي توانيد خود را مجبور کنيد تا ديدگاه ژرف و يکساني داشته باشيد.ولي اگر در مورد ديدگاههاي خود صادق باشيد ،برخي از آنها به طور خود به خود با هم برابر مي شوند .مهم ترين و حياتي ترين هدف ازدواج اين است که جَوي به وجود آورد تا هر شخص صادقانه در مورد اعتقاداتش صحبت کند.هر چه روراست تر و مؤدبانه تر با يکديگر صحبت کنيد،احتمال بيشتري دارد که مفهوم ارزشهايتان با هم تناسب داشته باشد.
در کارگاه ما،هلن و کوين توانستند با صحبت در مورد برخي پرسشهايي که بعداً خواهيد ديد،بربعد معنوي زندگي شان تمرکز کنند.در مرحله اول،آن دو بسيار جدي در مورد خانواده هايشان ،تاريخچه خانوادگي شان و ارزشها و نمادها با يکديگر صحبت کردند .وقتي به خانه برگشتند ،هلن آلبوم عکس قديمي خانواده اش را بيرون کشيد و عکس پدر و مادر و پدر بزرگ خود را،يعني جدش که از ايرلند به امريکا آمده بودند ،نشان داد.او براي کوين داستان ازدواج جدش و چگونگي نامزدي آنها قبل از سفر به امريکا را تعريف کرد.هلن خود اين داستان را بارها و بارها شنيده بود.او پس از مهاجرت به امريکا در مقابل همسرش صادق و وفادار ماند تا اينکه پس از چهار سال پول کافي پس انداز کردو او را نيز به امريکا برد.پيامي که هلن از اين داستان گرفته اين است که وفاداري ستون اصلي زندگي زناشويي است.تا اين لحظه او هيچ وقت در اين مورد مستقيماً نظرش را به کوين ابراز نکرده بود.
کوين نيز به ياد گذشته ها و داستانهاي خانوادگي خود افتاد-به خصوص به ياد مادر بزرگش افتاد که به تنهايي يک مغازه بزرگ را اداره مي کرد و تقريباً ورشکست شد چون در طول رکود اقتصادي به افراد فقير و گرسنه غذاي مجاني مي داد.مردم شهر همه مي دانستند که او مقدار قابل توجهي از کالاهايش را براي خانواده هاي نيازمند که هر دوشنبه به مغازه اش مي آمدند ذخيره کرده است .کوين به هلن گفت:«پدرم مي گفت خانواده ما هميشه تمايل داشت تا سر حد حماقت بخشش کند.ولي اين موضوع را طوري ادا مي کرد که ديگران بدانند به آنچه انجام مي داد،افتخار مي کند.»او به هلن گفت که اين طرز فکر در دوره بزرگسالي خودش نيز رخنه کرده است.او هميشه به شرکت در مراسم خيريه در زمان کريسمس و دادن هديه هاي بزرگ پافشاري مي کرد.
اين گفت و گو نقطه عطفي در زندگي هلن و کوين محسوب مي شد.از آن زمان به بعد ،آنها بارها در مورد ارزشهايي همانند وفاداري و سخاوتمندي که با شنيدن داستانهايي در کودکي به آنها القا شده بود،صحبت مي کردند .به مرور زمان،همان طور که داستانهاي مربوط به خود را براي يکديگر تعريف مي کردند،داستانهاي يک يک آنها داستان مشترکشان شد-داستان خانواده اي که با هم ساخته بودند .هلن داستانها و ارزشهاي خانواده کوين را که برايش اهميت داشت،پذيرفت و کوين نيز همين کار را در مورد نسل پيشين هلن انجام داد.
همان طور که قبلاً گفتم،هر چه نقاط مشترک بيشتري بيابيد ،روابط بين شما عميق تر ،غني تر و با ارزش تر خواهد شد.با تأکيد بر سه اصل اول يک زندگي شاد که توضيح دادم،پيوند و دوستي بين خود را نيز استحکام خواهيد بخشيد .که به نوبه خود روبه رو شدن با اختلافاتي که به وجود مي آورد را آسان تر مي کند.اين زيبايي هفت اصل است.آنها حلقه بازخوردي تشکيل مي دهند که اطمينان مي دهد هنگامي که شما روي هر يک از اين اصول کار مي کنيد ،کار کردن بر روي اصلهاي بعدي آسان تر خواهد بود.
پرسشنامه ارزشهاي مشترک
آداب ارتباط شما
2.خوراک روزهاي تعطيل (همانند عيد شکرگزاري و يا کريسمس )براي ما بسيار ويژه و اوقات آن فرح بخش است(يا هر دو از آن متنفريم).درست /غلط
3.زمان دور هم جمع شدن ما در آخر هر روز اوقات بسيار ويژه اي است.درست /غلط
4.در مورد نقش تلويزيون در خانه مان با هم توافق داريم.درست /غلط
5.در آخر هفته ما کارهاي بسياري را با هم انجام مي دهيم و از آن لذت برده و برايش ارزش قائليم.درست /غلط
6.در مورد سرگرميهايمان در خانه نظرات يکساني داريم(مهماني ،دوستان و..)درست /غلط
7.هر دو با هم جشنهاي خاص را مي پسنديم يا از آن بدمان مي آيد(همانند روز تولد،سالگردها و يا گردهمايي خانوادگي).درست /غلط
8.وقتي مريض مي شوم ،همسرم بسيار از من مراقبت مي کند و مرا دوست دارد .درست /غلط
9.از گذراندن تعطيلات و به مسافرت رفتن با هم لذت مي برم و هميشه منتظرش هستم.درست /غلط
10.گذراندن صبحها درکنار هم جزء اوقات ويژه ما محسوب مي شود.درست /غلط
11.وقتي خسته هستيم و از پا در آمده ايم،کارهاي زيادي داريم که براي رفع خستگي انجام دهيم.درست /غلط
محاسبه امتيازات :در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست به سه رسيد ،زندگي مشترک شما داراي نقاط بهبود است.حتماً تمرين شماره 1را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد .
نقشهاي شما
13.به عنوان پدر و مادر ارزشهاي مشابه بسياري را با هم سهيم شده ايم.درست /غلط
14.در مورد معناي دوست خوب بودن براي يکديگر ديدگاههاي مشترکي داريم.درست /غلط
15.در مورد نقش کار در زندگي يک نفر ديدگاههاي موافقي داريم.درست /غلط
16.من و همسرم فلسفه مشترکي درمورد برقراري تعادل ميان کار بيرون و زندگي خانوادگي داريم.درست /غلط
17.همسرم از رسالت اصلي من در زندگي حمايت مي کند.درست /غلط
18.همسرم در مورد اهميت خانواده و خويشاوندان (خواهرها،برادرها ،مادرها و پدرهايمان )درزندگي مشترکمان با من هم عقيده است.درست /غلط
محاسبه امتيازات :در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،حتماً تمرين شماره 2 را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد.
اهداف شما
20.اگر به سالهاي دور در زندگي ام نگاه بيندازم،خواهم ديد مسيري که طي کرده ايم با هم انطباق دارد.درست /غلط
21.همسرم براي موفقيتهاي من ارزش قائل است.درست /غلط
22.همسر من به اهداف شخصي اي که دارم و به زندگي مشترکمان مربوط نمي شود،احترام مي گذارد.درست /غلط
23.ما اهداف مشترکي براي کساني که براي ما مهم هستند داريم(بچه ها،خويشاوندان ،دوستان ،جامعه).درست /غلط
24.اهداف اقتصادي بسيار مشابهي داريم.درست /غلط
25.درمورد مشکلات مالي احتمالي داراي نگرانيهاي مشابهي هستيم.درست /غلط
26.اميدها و آرزوهايي که به صورت فرد فرد و با هم براي فرزندان و کل زندگي و دوران سالخوردگي خود داريم.يکسان است.درست /غلط
27.رؤياهاي زندگي مان مشابه و يا با هم هماهنگ است.درست /غلط
28.حتي اگر رؤياهايمان با هم متفاوت باشد،به گونه اي به رؤياهاي يکديگر احترام مي گذاريم.درست /غلط
محاسبه امتيازات:در ازاي هر جواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،تمرين شماره 3را که در ادامه اين پرسشنامه آمده ،انجام دهيد.
نمادهاي شما
30.فلسفه ما درمورد اينکه عشق چه بايد باشد کاملاً هماهنگ است.درست /غلط
31.هر دوي ما ارزش يکساني براي اهميت آرامش در خانه قائليم.درست /غلط
32.هر دوي ما در مورد معناي خانواده داراي اصول مشابهي هستيم.درست /غلط
33.در مورد نقش عشق و محبت در زندگي داراي ديدگاه مشابهي هستيم.درست /غلط
34.براي اهميت و معناي پول در زندگي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
35.براي هر دوي ما متأهل شدن ارزش مشابهي دارد.درست /غلط
36.اهميت و ارزش تحصيلات بين ما يکسان است.درست /غلط
37.براي اهميت وجود تفريح و سرگرمي در زندگي مان ارزش يکساني قائليم.درست /غلط
38.براي ماجراجويي در زندگي اعتبار يکساني قائليم.درست /غلط
39.براي اعتماد ارزش يکساني قائليم.درست /غلط
40.براي آزادي شخصي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
41.براي خودکفايي و استقلال فردي ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
42.در مورد تقسيم قدرت در زندگي زناشويي مان داراي ارزش مشابهي هستيم.درست /غلط
43.در مورد يکي شدن و تشکيل«ما»ارزش مشابهي قائليم.درست /غلط
44.در مورد معناي داشتن مالکيت بر اشيايي همانند ماشين ،لباس،کتاب،موسيقي،خانه و زمين داراي اصول يکساني هستيم.
45.هر دوي ما پراز شوريم و از ياد آوري خاطرات گذشته لذت مي بريم.درست /غلط
46.هر دو در مورد آنچه در زمان بازنشستگي و سالخوردگي مي خواهيم ،اتفاق نظر داريم.درست /غلط
محاسبه امتيازات:در ازاي هرجواب درست که علامت زده ايد ،به خود يک امتياز بدهيد .اگر تعداد پاسخهاي درست کمتر از سه بود،زندگي شما داراي نقاط بهبود است.حتماً تمرين شماره 4را که در ادامه اين پرسشنامه آمده
،انجام دهيد.
تمرينهاي زير فهرستي از سؤالها هستند که هم بايد به آنها پاسخ دهيد،و هم در موردشان بحث نماييد.آنها به چهار دسته تقسيم شده اند که معمولاً اساس ارزشهاي مشترک بين زن و شوهر را تشکيل مي دهد.آيينها ،نقشها ،اهداف و نمادها .اين پرسشنامه براي کامل شدن در يک روز و حتي يک ماه طراحي نشده است.آنها را به عنوان نقطه شروع بسياري از بحثهاي آينده و گفت و گوهاي خانه در نظر بگيريد.براي استفاده بهتر از اين پرسشنامه ،به يک يک پرسشها با دقت نگاه کنيد .حتي مي توانيد افکار خود را درباره سؤال بنويسيد .سپس مطالب يکديگر را بخوانيد و رو در رو با هم صحبت کنيد.
هم درباره نقاط مشترک خود،و هم در مورد تفاوتهايي که داريد با هم صحبت نماييد.راهي بيابيد تا به ارزشها ،فلسفه ها و رؤياهاي يکديگر احترام بگذاريد.گرچه در زمينه هاي بسياري نيازهاي جداگانه اي داريد،ولي راهي بيابيد تا از نيازهاي يکديگر حمايت کنيد.اگر تفاوت بين شما اساسي است،راههايي بيابيد تا تفاوتهاي بين خود را پذيرفته و به آن احترام بگذاريد.در صورتي که مايليد ،اساسنامه خانواده خود را بنويسيد،معاني و فلسفه هاي مشترکي که درمورد زندگي بر سر آن توافق نموده ايد.
آيين خانوادگي
جمع خانوادگي در نيمه شب عيد کريسمس ،روشن کردن شمع،عيد شکر گزاري در خانه مادر بزرگ،گردهمايي هاي خانوادگي :اکثر ما درخانواده هايي بزرگ شده ايم که برخي آداب مهم بوده اند .با قراردادن برخي از آنها
در زندگي مشترکتان(يا ايجاد آيينهاي جديد مخصوص به خود)،آنها آداب و رسوم خاص شما و بعدها هويت خانوادگي شما مي شوند.
جسي از طرف پدري عضو خانواده اي بزرگ و منسجم بود به نام فلدمن .از وقتي پسربچه بود،هنگام عروسي يکي از اعضاي خانواده از عکاس خواسته مي شد تا عکسي دسته جمعي از تمام اعضا که حدود پنجاه نفر يا بيشتر مي شدند،بگيرد.عروس و داماد مي نشستند و همه اعضاي خانواده پدري نيز به دور عروس و داماد بودند.
وقتي که جسي کودک بود و يا جوان تر،فکر مي کرد ادا و اطوار در آوردن و چپ کردن چشمانش باعث خنده دار شدن عکسها مي شود.ولي وقتي عاشق آماندا شد و با او ازدواج کرد،عکس خانوادگي فلدمنها براي او معنايي ديگر داشت.او اکنون داماد بود و بر روي صندلي نشسته بود که تمام اعضاي خانواده اش دور او جمع بودند .حالا که به آلبوم عروسي خود نگاه مي کند، احساس غرور و تعلق مي کند .اين گونه حس مي کند که آماندا واقعاً به خانواده آنها پيوسته است.هرگاه آنها درعروسي يک فلدمن ديگر شرکت مي کنند و او و آماندا در کنار ساير اعضاي خانواده دور عروس و داماد مي ايستند و عکس مي گيرند،اين احساس در او بيشتر تقويت مي شود.
آداب و رسوم لزوماً نبايد خاص دوران کودکي و يا تاريخ خانوادگي شما باشد.شما مي توانيد آداب خاص خود را خلق نماييد.آداب جديد مي توانند رسوماتي باشند که خانواده آنها را نداشته است.مثلاً اگر هميشه آرزو داشتيد که خانواده تان آخر هفته ها با هم و بيرون از خانه باشند،مي توانيد اين مورد را در برنامه هفتگي خود بگنجانيد.
گاهي آدابي که چندان جدي به نظر نمي رسند،مي توانند براي يک خانواده با اهميت باشند .مثلاً هلن و نيک هميشه تولد اعضاي خانواده را با کيکي که با هم پخته اند جشن مي گيرند.اين رسم از زماني آغاز شد که پسرشان به دنيا آمد.او به تخم مرغ حساسيت داشت بنابراين نمي توانستند از بيرون کيک بخرند .پس ازچند سال ،حساسيت پسرشان از بين رفت،ولي آنها همچنان خود کيک مي پختندزيرا حالا اين رسم براي آنها معنايي خاص داشت.اين کار به آنها اين شانس را مي داد تا تولد اعضاي خانواده را به شيوه اي کاملاً خانگي جشن بگيرند.
تمرين شماره 1:آيينها
1.شام را چگونه بايد بخوريم؟معناي وقت شام چيست؟معناي وقت شام در خانواده هايي که در آن بزرگ شديم چه بود؟
2.در آغاز روز چگونه بايد از هم جدا شويم؟اين مورد در خانواده هايي که در آن بزرگ شديم چگونه بود؟ديدن دوباره مان به چه صورت بايد باشد؟
3.زمان خواب چطوربايد باشد؟در خانواده اي که در آن بزرگ شديم چطور بود؟ما مي خواهيم اين ساعت چطور باشد؟
4.تعطيلات آخر هفته به چه معناست؟اين تعطيلات در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايم به چه صورت بوده است؟حالا بايد چه معنايي داشته باشد؟
5.رسم ما در رفتن به تعطيلات چيست؟ در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه بود؟حالا بايد چگونه باشد؟
6.يک تعطيلات معني دار و با هدف را انتخاب کنيد.اين تعطيلات واقعاً
براي ما چه معنايي دارند؟امسال چگونه بايد آن را جشن گرفت؟درخانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه جشن گرفته مي شد؟
7.هر کدام از ما چگونه دوباره نيرو مي گيرد؟معناي اين رسومات چيست؟
8.وقتي کسي مريض است،چه مي کنيم؟درخانواده اي که در آن بزرگ شده ايم چگونه بوده است؟در خانه ما دو نفر چگونه بايد باشد؟
دکتر ويليام دوهرتي ،جامعه شناس ،بر اهميت رسوم ارتباط خانوادگي تأکيد کرد.او وهمسرش لي سنت خوردن قهوه بعد ازشام را در خانه خود به وجود آوردند .زماني که آنها دو نفري قهوه مي نوشيدند و با هم صحبت مي کردند،فرزندانشان يا بازي مي کردند يا تکاليفشان را انجام مي دادند.پس از صرف شام همگي ميز را جمع مي کردند و يا ظرفها را مي شستند ،سپس بيل قهوه درست مي کرد و آن را براي همسرش که در اتاق نشيمن بود،مي برد .آن زمان اوقات آرامش و ارتباط بود.شما نيز مي توانيد با انجام مراحل زير ،رسم خود را براي ايجاد ارتباط خلق کنيد.
*يک ملاقات هفتگي دو نفره به دور از بچه ها.
*جشن موفقيتها -راههايي براي جشن گرفتن دستاوردهاي کوچک و بزرگ و آفرينش فرهنگ ستايش و افتخار در زندگي زناشويي تان مي باشد.
*آيينهايي که بدشانسيها،خستگيها و عقب افتادگيها را در محاصره خود مي گيرد .چگونه مي توانيد از خود حمايت کرده و به خود نيروي تازه ببخشيد.
*مراسم ارتباط اجتماعي براي سرگرمي دوستان،حمايت از ديگر افراد جامعه يا باز گذاشتن در خانه تان به روي افرادي که از آنها مراقبت مي کنيد.
*آدابي براي رفت و آمد با خويشاوندان و دوستان ،مثل گردهماييهاي خانوادگي.
*تولدها و اتفاقاتي که تکرار مي شوند .بهترين مثال براي آن تعطيلات و جشنهاي مذهبي و سالگردهايي که براي شما مهم مي باشند ،است.
نقش شما در زندگي
زندگي زناشويي شما به اندازه اي عميق تر خواهد بود که انتظارات شما از يکديگر به هم شبيه باشد.مثلاً جايگاه زن و شوهر شما در خانواده خود کجا بايد باشد .منظور ما در اينجا مسائل کم اهميت و سطحي مثل شستن ظرفها توسط يک نفر نيست،بلکه منظورمان احساسات عميق تر در مورد آنچه از خود و همسرتان انتظار داريد ،است.براي مثال،ايان و هيلاري هر دو معتقد بودند که شوهر بايد نقش حمايت کننده و نان آور،و زن نقش پرورنده داشته باشد.سالي و کريس به مساوات معتقدند و به نظر آنها هر دو زوج بايد همديگر را از نظر عاطفي و مالي حمايت کنند.ازدواج هر دو خانواده اثر بخش خواهد بود ،زيرا در هر دو زن و شوهر فلسفه مشترکي در مورد نقششان دارند.ولي اگر ايان باسالي و هيلاري يا کريس ازدواج مي کرد،احتمال شکست خوردن زندگي شان وجود داشت.
داشتن ديدگاهي مشترک در مورد نقش والدين -براي مثال ارزشهايي که بايد به فرزندان خود منتقل کنيد-نيز به اعتبار ازدواج مي افزايد.بنابراين در مورد تعاملاتي که هم اکنون با والدين و خواهرها وبرادرهايتان داريد،به سؤالات پاسخ دهيد .(آيا آنها را عضوي از خانواده خود مي دانيد،يا از آنها فاصله مي گيريد؟)حتي ديدگاه شما درباره کار و منظور شما از آن مي تواند رابطه شما راعميق ترکند.به عبارت ديگر،هر چه نظرات مشابه شما در مورد اين گونه مسائل بيشتر باشد،زندگي شما مستحکم تر خواهد شد.
هيچ کدام از اين گفته ها به اين معنا نيست که شما بايد(يا مي توانيد)در مورد تک تک جنبه هاي زندگي داراي نقاط مشترکي باشيد.براي مثال،زن و شوهري که هردو يک شغل دارند ممکن است براي آن معناهاي متفاوتي داشته باشند.جاني از اينکه دانشمند است بسيار راضي و خشنود مي باشد.کارش بخشي از هويتش را تشکيل داده و باعث مي شود جهان را طور ديگري ببيند .او به اينکه يک زمين شناس است افتخار مي کند .اگر از او بپرسند اول خود را به چه چشم مي بيند ،مي گويد يک زمين شناس .زن او ،مولي،نيز يک زمين شناس است،ولي چندان به شغلش احساس نزديکي نمي کند.او ابتدا خود رايک زن مي بيند،و سپس يک زمين شناس .ولي اين ديدگاه هيچ مشکلي در ازدواج آنها ايجاد نمي کند .آنها در بسياري زمينه هاي ديگر زندگي شان عميقاً به هم نزديکند و اين اختلاف هرگز خوشبختي آنها را خدشه دار نمي کند.
تمرين شماره 2:نقشها
1.در مورد نقش خود به عنوان زن يا شوهر چه تصوري داريد ؟در زندگي خود اين نقش به چه معناست ؟مادر و پدر شما به اين نقش چگونه مي نگرند ؟شما تا چه حد مشابه يا متفاوت هستيد؟چگونه دوست داريد اين نقش را تغيير دهيد؟
2.در مورد نقش خود به عنوان پدر يا مادر چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي تان براي شما چه معنايي دارد؟مادر يا پدرتان چگونه به اين نقش مي نگرند؟دوست داريد چه تغييراتي در اين نقش به وجود آوريد؟
3.نقش خود را به عنوان پسر يا دختر چگونه مي بينيد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست؟ديدگاه مادر يا پدرتان در مورد اين نقش چيست؟دوست داريد چه تغييراتي در اين نقش به وجود آوريد؟
4.درمورد نقش خود به عنوان کارمند چه حسي داريد(حرفه خود)؟اين نقش چه معنايي در زندگي شما دارد ؟ديدگاه مادر و پدر شما در مورد اين نقش چيست؟تا چه حد به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد چگونه اين نقش را تغيير دهيد؟
5.در مورد نقش خود به عنوان دوست ديگران چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست ؟مادر و پدر شما چگونه به اين نقش نگاه مي کنند؟از چه نظراتي به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد در اين نقش چه تغييراتي به وجود آوريد؟
6.در مورد نقش خود درجامعه چه تصوري داريد؟اين نقش در زندگي شما به چه معناست ؟مادر و پدرشما چگونه به اين نقش نگاه مي کنند؟از چه نظراتي به هم شبيه يا از هم متفاوتيد؟دوست داريد در اين نقش چه تغييراتي به وجود آوريد؟
7.چطور بين اين نقشها در زندگي خود تعادل ايجاد مي کنيد؟
اهداف فردي
براي يک شخص رسيدن به صلح و آرامش پس از دوران کودکي پر فراز و نشيب باشد ،و براي فردي ديگر پرورش کودکاني خوش قلب و سخاوتمند.
بسياري اوقات،در مورد عميق ترين اهداف خود صحبت نمي کنيم.حتي از خودمان نيز سؤال نمي کنيم.ولي وقتي شروع به اين کار مي کنيم،به ما اين شانس را مي دهد تاچيزي را کشف کنيم که روي ما و زندگي زناشويي مان تأثيري عميق دارد.
نه تنها با تقسيم اهداف مشترک خود با همسرتان صميمت و نزديکي بين خود را افزايش مي دهيد،بلکه به اندازه اي که بايکديگر براي دستيابي به اهداف مشترک تلاش مي کنيد باعث غناي زندگي خود مي شويد .براي مثال ،اميلي و الکس هر دو براي کار داوطلبانه در کليساي خود همکاري مي نمودند .وقتي فرزندانشان بزرگ شدند،آن دو تصميم گرفتند که به اتحاديه خود خدمتي معنوي کنند .بنابراين الکس به هيئت گردانندگان مدرسه مذهبي پيوست ،و اميلي نيز برنامه اي طرح ريزي کرد تا به بزرگسالاني که به کليسا مي آمدند و مي خواستند در مورد دين خود بدانند،آموزش دهد.اميلي مي گويد:«من اين کار را به تنهايي انجام دادم،ولي داشتن حس شراکت با الکس در انجام خدمتي براي جامعه مان و کليسا تجربه اي بسيار ارزشمند است.من حس مي کنم دوباره جان گرفتم ،نه فقط در دينم،بلکه در زندگي مشترکم.»
تمرين شماره 3:اهداف
1.براي رسالتي که داريد يک جمله بنويسيد .آگهي ترحيم خود را بنويسيد .دوست داريد حاوي چه مطلبي باشد؟
2.براي خود،همسرتان و فرزندانتان چه اهدافي در زندگي داريد ؟مي خواهيد در ده يا پنج سال آينده چه کارهايي را به اتمام رسانيد؟
3.دوست داريد قبل از مرگتان کدام آرزوهايتان برآورده شود؟
4.ما اغلب وقت خود را با چيزهايي پرمي کنيم که طالب توجه فوري ما هستند.ولي مسائلي واقعاً مهم در زندگي شما که منبع عظيمي از انرژي و شادماني در شماست و واقعاً نياز داريد وقت خود را به آن اختصاص دهيد،چيست؟مسائل مهمي که به تعويق افتاده يا کنار گذاشته شده اند؟
5.معنويت در زندگي شما چه نقشي دارد؟در خانواده اي که در آن بزرگ شده ايد چه نقشي داشته است؟در زندگي مشترکتان چگونه بايد باشد؟
نمادهاي مشترک
برخي نشانه هاي کاملاً انتزاعي اند،ولي براي يک زوج داراي ارزش است.براي مثال ،داستانهاي خانوادگي مي تواند نمادي کلي از مجموعه اي از ارزشها باشد.به اين منظور ،داستان هلن در مورد جدش که با وجود دوري از خانواده و نامزدش و زندگي در طرف ديگر اقيانوس هنوز به او عشق مي ورزيد،نماد حس عميق وفاداري به خانواده است.و با هر بار بيان آن،ارزشي که براي وفاداري قائل است را ابراز مي نمود.داستان شوهرش کوين نيز در مورد مادر بزرگش و مغازه او که هميشه به روي افراد فقير باز بوده و به آنها کمک مي کرده بيانگر ارزش عميق خانوادگي ديگري است.به اين معنا که پول به اندازه داشتن ارتباط با افراد جامعه مهم نيست.حتي خود خانه نيز مي تواند براي يک زوج نماد با ارزشي باشد.ممکن است آنها خانه را تنها به عنوان مکاني براي خوردن و استراحت کردن ندانند،بلکه آن را مرکزمعنويت زندگي مشترکشان ببينند-مکاني که عشقشان کمال يافته ،فرزندانشان به دنيا آمده اندو...
تمرين شماره 4:نمادها
1.چه نمادي(مثل اشيا يا عکس)نشان مي دهد که خانواده ما در اين جهان کيست،چه ارزشي براي موجوديتان قائليم؟
2.داستانهاي خانوادگي نيز نشانه هستند-آنها اغلب آموزش دهنده و بيانگر مجموعه اي از ارزشهايند .داستانهاي خانوادگي شما که مربوط به گذشته اند،شما به آن افتخار مي کنيد و مي خواهيد عضوي از آن باشيد ،کدام است؟
3.خانه براي شما چه مفهومي دارد؟چه خصايصي بايد داشته باشد؟در خانه اي که در آن بزرگ شده ايد به چه معنا بوده است؟
4.نماد اعتقاد شما به چگونگي راهبري يک زندگي موفق و پرارزش در زندگي چيست؟براي مثال،دادن اعانه يا روشن کردن شمع براي مردگان يا آويختن صليب به گردن مي تواند براي شما نماد ارزش باشد.آيا حس مي کنيد نتوانسته ايد اين کاررا با کيفيتي که دوست داريد انجام دهيد؟
رسيدن به حس يگانگي با همسرتان بر سر مسائل عميق و حساس يک شبه امکان پذير نيست.جست و جو و رسيدن به اين موارد روندي هميشگي و به طول عمر مي باشد .هدفتان نبايد اين باشد که بر سر هر موضوعي که براي شما شديداً اهميت دارد توافق کنيد،بلکه بايد پذيراي عقايدي که براي طرف مقابلتان داراي ارزش است ،باشيد.هرچه اين باورها به خاطر جو خوبي که به وجود آورده ايد زودتر بروز پيدا کنند،سفر مشترکي که داريد لذت بخش تر خواهد بود.
منبع:هفت اصل اخلاقي براي موفقيت در ازدواج
/خ