یکی از روشهایی که برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده می شود "واژه سازی" است. در این روش با تولید واژههای جدید و بیشتر با تغیر معنایی واژه ها سعی میکنند افکار عمومی را به سمت دلخواه هدایت کنند.
تعداد کلمات:1475 زمان مطالعه:7دقیقه
نویسنده: رضیه برجیان
مقدمه
واژهسازی و بازتعریف واژهها
واژگانی چون «جهان اول و جهان سوم » را وارد ادبیات عمومی ملتها کردند . واژگانی که قرار بود با هر تکرار این ذهنیت را که استعمارگران برترند و چارهای جز رسیدن به آنها نیست در مغز و قلب مخاطبانشان عمیقتر حک کند تا آنها آرمانی جز استعمارگران و زندگی به سبک آنان نداشته باشند
آن گاه که از هنر استفاده میکنیم باید بدانیم که هنر چون خنجری آبدیده است و شاید به ناگاه جوهر ارزشمند تقوا را درهم شکند و نابود کند.[1] اما مطلب بدین جا ختم نمیشود که از آن آغاز میگردد. چاقو و سنگ در دست هنرمندی آگاه و ماهر تندیسی میشود که هر بیننده را مجذوب خویش میکند و در این جذبه تأثیرهای بسیار میگذارد بر تفکر و احساسات مخاطب ؛ و در دست کودکی خردسال وسیلهای برای آسیب زدن به خود و دیگران.
بنابراین هنرمند را چارهای نیست جز آنکه بر راز چگونگی تأثیر قلم و کلام خویش آن گاه که تصویری خلق میکند یا نوشتهای فراهم میآورد، آگاه گردد. خصوصاً امروز که روانشناسان بسیاری ، تحقیقاتشان را معطوف به این موضوع کردهاند تا مواد خام را برای دانشمندان علم ارتباطات فراهم کنند؛ چراکه امروز کار وسایل ارتباطجمعی و رسانهها دستکاری مغزها و قلبهاست.[2]
بماند اینکه دیروز نیز زورمندان و زرمندان عالم از همین روشها منتها با ابزارهایی با قدرت تأثیرگذاری کمتر استفاده میکردند تا بر مسند قدرت باقی بمانند و ثروت بیاندوزند و امروز هم همین دو گروه بیشترین هزینه چنین تحقیقاتی را فراهم میکنند تا با استفاده از آن به اهداف خویش رسند. برای مثال فرعون از یک شیوه ساده و مؤثر برای استثمار مردم مصر استفاده میکرد با ابزارهای مختلف این فکر را به آنها القا میکرد که من برتر از شما هستم و شما هیچ هستید و بدون کمک من نه از پیشرفت خبری هست و نه از رفاه به تعبیر قرآن «استخف قومه فاطاعوه»[3].
و صد البته وقتی مردم این حرفها را باور کنند بهراحتی خودشان نزد فرعون میروند و از او خط میگیرند و برنامه روزانه. شیوهای که استعمارگران اروپایی وقتی با قیامهای پیدرپی مردم ستمدیده در کشورهای مستعمره مواجه شدند دست به بازتولید آن زدند و اسمش را گذاشتند "استعمار نوین".
و یکی از ابزارهایی که استفاده کردن واژه ساری بود واژگانی چون «جهان اول و جهان سوم » را وارد ادبیات عمومی ملتها کردند . واژگانی که قرار بود با هر تکرار این ذهنیت را که استعمارگران برترند و چارهای جز رسیدن به آنها نیست در مغز و قلب مخاطبانشان عمیقتر حک کند تا آنها آرمانی جز استعمارگران و زندگی به سبک آنان نداشته باشند. قدم دوم پیشنهاد دادن کمک فکری برای برنامهریزی از طرف استعمارگران بود و طبیعی بود که از برنامههای تدوینشده توسط غرب استقبال شود و این بار استعمارگران مدیریت کشورهای مستعمره خویش را داشتند بدون اصطحکاک و البته با این هزینه که این بار باید بهگونهای مدیریت میکردند تا ملتها ناامید نشوند.
نمونه بعدی واژه دموکراسی است از دیرباز این واژه کنار واژگانی چون حکومت الیگارشی حکومت استبدادی حکومت تیمارشی یا تیموکراسی [4] به کار میرفت و یکی از انواع حکومت به شمار میآمد اما امروز همه آن را تنها در کنار دیکتاتوری میشناسند و بس.
دموکراسی اکنون تنها گزینه است برای آنان که دیکتاتوری را نمیپسندند چراکه اغلب مردم همیشه این دو واژه را بهعنوان دو واژه متضاد شنیدهاند. و سپس نفی یکی را اثبات دیگری پنداشتهاند.(دقت کنید اینجا فقط یک تغییر جزیی در معنای لغت داریم)که این رویکرد نتیجه مستقیم بازتعریف واژه دمکراسی در افکار عمومی است.[5]
بازتعریف واژگان ابزاری است ساده و قوی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی چراکه مردم با همین واژگان میاندیشند و همچنین معنای بسیاری از کلمات را نه از لغتنامه که در متن میآموزند پس استفاده هدفمند از کلمات در متن و تکرار آن میتواند به پر رنگ شدن یک معنا ، فراموش کردن معنای دیگر؛ و یا حتی بالاتر تغییر معنای یک "واژه" بیانجامد.
اصول اجرایی واژهسازی
1-هرگاه میخواهید افراد از نگرشی به نگرش دیگر ، از نگاهی خنثی به یک موضوع به موضعگیری دوباره آن بکشانید یا تغییر رفتاری را سبب شده یا تکیهکلام و رفتاری را رایج کنید نباید فراموش کنید که انسانها در ابتدا نسبت به تغییر تمایلی ندارند و شاید حتی نسبت به تغییر موردنظر شما اکراه هم داشته باشند بنابراین برای همراه کردن آنها ناچارید تغییر را به چیزی پیوند زنید که مخاطب از پیش بدان معتقد بوده است . این نقطه مشترک لنگر نامیده میشود یک لنگر نقطه آغازی است برای تغییر زیرا چیزی را عرضه میکند که قبلاً بهگونهای گسترده و عمیق مخاطب بدان باور دارد.
2-لنگرها ممکن است اعتقادات ، ارزشها، نگرشها یا هنجارهای گروهی باشند [6]
3-با این شیوه میتوان واژگان را از اوج به حضیض کشید یا برعکس . و گاه ابزاری بسیار کارآمد برای حل شبهات فلسفی که نکته اصلی آن به کار رفتن یک واژه با دو معنا در صغرا و کبرای استدلال است.
4-وقتی یک عده از کلمات از لحاظ فاصله یا در متن بهگونهای قرار بگیرند که مربوط به هم به نظر برسند آنها را بهصورت یک کل واحد ادراک میکنیم این مطلب بدین معنی است که با یادآوری یک جز جزء دیگر نیز در ذهن حاضر میشود (تداعی معانی9 و اجزاء در نسبت با یکدیگر (تشابه یا تضاد) فهمیده میشوند علاوه بر آن اگر تداعی ما به یک مفهوم خاص بیشتر باشد شانس بازیابی آن به همان نسبت بیشتر خواهد شد.[7]
5-به انتخاب یک واژه موجود در زبان و دادن مفهومی جدید بدان به طوری که با مفهوم اولیه بیارتباط نباشد نوگزینش میگویند. نوگزینش درواقع گسترش معنایی آگاهانه و هدفمند است[8] و یکی از رایجترین شیوهها برای تأثیرگذاری غیرملموس فکر و احساس مخاطب .
6-ساختن اصطلاح جدید به 4 شیوه زیر انجام میگیرد:
ساختن یک واژه جدید مشتق
ساختن یک واژه جدید مرکب
ساختن یک واژه جدید مشتق-مرکب
ساختن یک گروه نحوی[9]
7-در ساختن اصطلاح باید قواعد دستور زبان رعایت شود و باید توجه شود که آن را بتوان نباید ضرورت در فرآیندهای واژهسازی بعدی یعنی انواع اشتقاق و ترکیب به کار برد. همچنین باید به قواعد آوایی و ساختارهای هجایی زبان توجه کرد تا تلفظ کلمه سلیس و روان باشد توجه به این نکات ضروری است چراکه هدف از واژهسازی قبول عام یافتن یک واژه و سپس تداعی معنایی مفهوم و هدف واژهساز و مروج آن در ذهن مخاطب است بنابراین واژه ساختهشده باید بهراحتی در ادبیات روزمره بتواند استفاده شود و بهراحتی فراگرفته و به یاد آورده شود.
8- تکرار حسابشده و با فاصله زمانی مناسب یکی از راههای کدگذاری مطالب در ذهن مخاطب است البته برخی از واژههای جدید به خاطر قرار گرفتن در یک موقعیت خاص یا در متن یک رویداد و فضای ذهنی قوی در همان بار اول در ذهن کدگذاری میشوند. پس هم باید به شرایطی که برای اولین بار از این ترکیب و واژه جدید استفاده میشود توجه ویژه داشت و هم به تکرار حسابشده آن .[10]
پی نوشت
[1] مبانی ارتباط تبلیغ اقناع، ص13.
[2] .خبر ، ص65.
[3] . سوره زخرف، آیه 54.
[4] .غربشناسی سیری در تحولات فرهنگی سیاسی غرب از یونان باستان تا پایان هزاره دوم، ص42 .
[5] . چیزی که شبیهاش را در مورد تروریسم. داریم ترور به معنای وحشت و ترس است و اکنون تروریسم بهجای آدمکشان حرفهای به کار میرود البته فهم دلیل این انتخاب مستلزم شناخت افکار عمومی و فرهنگ حاکم بر امریکاست که اولین بار برای توجیه حملات نظامی دو لت امریکا در افکار عمومی ملت به کار گرفته شد.
[6] مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع، ص224.
[7] برگرفته از روانشناسی عمومی ص138و ص143.
[8] اصول و روابط واژه گزینی ص53.
[9]اصول و ضوابط واژه گزینی ص36.
[10] برگرفته از روانشناسی عمومی ص140-141.
منابع:
علیاصغر، کیا و رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع تهران، روزنامه ایران، مؤسسه انتشاراتی،1383.
خبر، یونس شکرخواه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دفتر مطالعات و توسعه رسانه) 1378 چاپ دهم.
غربشناسی سیری در تحولات فرهنگی سیاسی غرب از یونان باستان تا پایان هزاره دوم ،سید احمد رهنمایی قم موسسه امام خمینی1380.
اصول و ضوابط واژه گزینی اصول و ضوابط واژه گزینی همراه با شرح و توضیحات، فرهنگستان زبان و ادب فارسی،1388.
روانشناسی عمومی: دوره کاردانی تربیت معلم درس مشترک کلیه رشتهها؛احمدی، علیاصغر و فراهانی، محمدنقی، وزارت آموزش و پرورش، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی. دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی، ۱۳۶۸.