آثار روانى اسارت بر اسيران
نويسنده: آزاده ابوالقاسم عيسى مراد
تعريف شكنجه:
ميزان عذاب شكنجه بستگى دارد به شكنجه گر (عامل شكنجه) و شرايط فرد مورد شكنجه كه با توجه به نوع شكنجه و حالات شكنجه گر و شكنجه شونده متغير است.
تاريخچه شكنجه:
حالات روانى شكنجه
انواع حالات روانى شكنجه
ب - حالات روانى اسير حين شكنجه.
ج - حالات روانى اسير بعد از شكنجه.
هر يك از حالات روانى شكنجه در قبل، حين و بعد از آن، در اين فصل مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد و به تمامى بر اساس استدلال هاى علمى و روان شناسى و بر اساس واقعيات عينى و ملموس ارايه مى گردد.
بى شك حالات روانى اسرا وواكنش هاى آنان به شكنجه، با هم متفاوت است؛ اما در اين فصل سعى شده است ويژگى هاى مشترك اين واكنش ها بر اساس تجربيات شخصى مولف از شكنجه و نيز تبادل نظر با ساير اسرا بررسى و كاويده شود.
شكنجه و حضور ديگران
حالات روانى اسير بعد ازشكنجه
۱- آرامش شديد:
پس از شكنجه، اسير احساس راحتى و برداشته شدن بار و سنگينى از دوش خود را داشت و خلاصى از خطر را نوعى شانس دوباره زندگى مى دانست؛ احساسى جالب و آرامش بخش اسير را در بر مى گرفت؛ مثل احساس سبك شدن وخلاصى از حالات سخت، البته اگر متواليا حتى براى ساعتى يا چند ساعتى شكنجه متعاقب در پى نبود. حالت ريلاكس اسير بيانگر فراغت از درد مستمر و مضاعف بوده است؛ البته ممكن بود كسى اين حالات را نداشته باشد، ولى اندك بود. چه بسيار اسيران پس از تحمل شكنجه جملاتى از قبيل: «آخى راحت شدم، كتك چه مزه اى دارد، بدنم خارش داشت» و جملاتى از اين قبيل - كه همه نشانه راحتى پس از شكنجه بود - بر زبان مى آوردند و اين راحتى به دليل انجام دادن تكليف و رهايى ازدرد بر فرد عارض مى شد.
۲- ضربان قلب طبيعى:
در حالت آرامش، ضربان قلب آرام مى شد و نوعى راحتى و موزون بودن ضربان قلب عايد مى گشت؛ البته اين امر طبيعى است و اسير چون يك مشكل و سختى را پشت سر گذاشته است،احساس خلاصى مى كند و به تبع آن ضربان قلب او عادى مى شود.
۳- اشتهاى شديد به خوردن و نوشيدن:
پس از شكنجه اشتها به خوردن و آشاميدن به اوج مى رسيد. اگر خوردنى يا نوشيدنى دردسترس بود و ممنوع هم نبود، اسيران به آن تمايل زيادى نشان مى دادند. خوردن و آشاميدن ارتباط تنگاتنگ دارد با حالات روانى آدمى وچون اسير پس از شكنجه - با وجود درد جسمانى - احساس خلاصى مى كند، اشتهايش افزايش مى يابد.
۴- احساس شعف وراحتى:
خوشحالى درونى، يكى از حالات خوب بعد از شكنجه بود كه نشانه رها شدن از موقعيت دردناك بوده است و راحتى نسبى از درد، خنده، بشاش شدن، مهر و محبت كردن به ديگران، ايجاد نوعى اميد دردل و احساس شانس بيشتر زنده ماندن را براى اسرا ايجاد مى كرد. ممكن بود اسيرى در اين فكر باشد چرا كتك مى خورم؟ چه گناهى كردم؟ آخر چرا و چرا و چرا؟ ولى در مجموع حالات خوشحالى بعد از شكنجه بيشتر بوده است و اين خوشحالى بيشتر به خاطر اين بود كه اسير توانسته است وظيفه اش را خوب انجام دهد وتسليم حرف هاى زور عراقى ها نشده است؛ لذا پس از شكنجه - به رغم درد بسيار - به گفتن طنز، لطيفه و شوخى مى پرداختند.
۵- حركات طبيعى و موزون:
بعد از شكنجه، حركات و حالات اسير موزون و طبيعى مى شد. موزون بودن حركات اسير و برگشت به حالات اوليه يا طبيعى، نوعى راحتى روانى ايجاد مى كرد. در كليت اسارت نوعى گسيختگى روانى و ناموزونى حاكم بود؛ اما وقتى شكنجه شدت مى گرفت و دوباره رفع مى شد، حالت آرامش شدت مى يافت.
۶- كوفتگى هاى شديد بدنى به همراه راحتى روانى:
بعد از شكنجه اسرا درد جسمانى را نوعى راحتى به حساب مى آوردند؛ به تعبير ديگر در قياس دو درد (درد جسمانى و درد روانى) دردى كه كمتر فشار وارد نمايد در درد شديدتر محو مى شود؛ مثلا كوبيدگى هاى بدن نوعى لذت پس از شكنجه محسوب مى شد. خستگى جسمانى بعد از شكنجه به جا مى ماند؛ اما مشاهده آثار شكنجه نه فقط دردناك نبود، بلكه به اسير احساس لذت مى داد؛ البته بعضى از آثار آن غير قابل تحمل بود كه خود فشارزا بودند.
ميزان اعتقاد، اعتماد به نفس و هدفمند بودن رفتار اسيران در صبر و تحمل آنان دخيل بود.
۷- بذله گويى و شوخ طبعى:
بعد از شكنجه به خاطر اين كه از خطر خارج مى شديم، بچه ها شوخى مى كردند و لطيفه مى گفتند و مى خنديدند. يكى مى گفت: ما كه باكى نداريم هر چه مى خواهند بزنند يكى از عراقى ها مى گفت: من تعجب مى كنم، شما اين همه كتك مى خوريد ولى بعد از شكنجه و كتك دايم مى خنديد و شوخى مى كنيد؛ اصلا شما آدم هاى استثنايى هستيد. عراقى هاى ديگر مشابه آن را مى گفتند. يكى از اسيران پاسدار وقتى كه به شدت مورد شكنجه قرار گرفته بود، در حالى كه ممنوع الكلام هم بوديم، وقتى از حالش پرسيديم با علامت واشاره گفت: فلانى يك عصا و كلاه شاپو نياز دارم، كه البته همه اين كارها به خاطر تقويت روحيه اسيران بود. بسيارى از اسيران به شوخى مى گفتند: به كتك عادت كرديم اگر يك روز شكنجه نشويم بدنمان مى خارد و ...
۸- آثار شكنجه در مدت طولانى:
آثار برخى شكنجه ها - چه شكنجه هاى جسمانى و چه شكنجه هاى روانى - به سال هاى بعد مى رسيد؛ يعنى بعضى از شكنجه ها آثار و عواقبش آنى نبود بلكه در آينده خطراتى را در پى داشت. يكى از دژبان هاى عراقى مى گفت: پس از شكنجه فعلا خوشحال باشيد؛ آثار ضربات ما چند سال بعد وقتى آزاد شديد معلوم مى شود، دندان هايتان چطور
مى شود، درد كمر و استخوان و .. هر يك بروز مى كند و .. و البته به واقع او راست گفته بود، چه بسيار اسيرانى كه يك به يك انواع بيمارى ها و آثار شكنجه در بدنشان بروز مى نمايد و بعضا به شهادت مى رسند.
شكنجه جزو لاينفك اسارت در عراق بود؛ به طورى كه هرگاه از اسارت حرف مى زنيم خود به خود شكنجه هاى ناجوانمردانه تداعى مى شود. در دوران اسارت شكنجه به اشكال مختلف وجود داشت، البته بيشتر شكنجه ها به صورت زدن با شلاق و باتوم و زدن و مضروب كردن با دست و پا (سيلى و مشت و لگد) بود و ساير موارد از اين قبيل.
انواع شکنجه
تعريف: انواع عذاب و اذيت هاى كه روان آدمى را بيازارد و به آن لطمه بزند.
ب -شكنجه هاى جسمانى:
تعريف: عذابى كه جسم و جوارح آدمى را تهديد كند و به آن آسيب برساند.
شكنجه روانى
شكنجه هاى روانى هميشه سخت تر از شكنجه هاى جسمانى است، وقتى فرد دچار يك عارضه روانى سخت مى شود، به جرات
مى توان گفت: ضربات جسمانى را كمتر احساس خواهد نمود. در اسارت اين امر بسيار بديهى به نظر مى رسيد. تونل وحشت يا اتاق آرايش و نقاشى و ... از مصداق هاى شكنجه روانى در اسارت است.
تونل وحشت چنين بود كه وقتى يك يا چند اسير در محاصره بسيار تنگ و سخت شلاق به دستان و باتوم به دستان عراقى قرار مى گرفت، با شلاق و باتوم و نبشى و يا چيز ديگرى كه به دستشان مى آمد آنها را مى زدند چه بسا اسير بى هوش مى شد و آنان همچنان مى زدند. هرگز يادم نمى رود وقتى كه ما را به استخبارات و امنيت ناصريه عراق بردند، همين كه ما را از ماشين پياده كردند گروهى ايستاده بودند و مى زدند. بعضى ها وحشيانه شاخه هاى درختان را سريع مى شكستند و بر بدن هاى اسيران مى كوبيدند، حال به كجاى بدن و سر و صورت اصابت كند معلوم نبود.
عراقى ها انواع ديگرى از شكنجه ها را نيز در اسارت انجام مى دادند كه در جاى خود بيان مى شود.
شكنجه جسمانى
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توكز محنت ديگران بى غمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
شكنجه هاى جسمانى ابعاد مختلفى دارد كه در صفحات بعد به آن اشاره خواهد شد.
ادغام شكنجه هاى جسمانى و روانى
انواع شكنجه هاى روانى
۲- تحقيرها
انواع تحقيرهاى اسارت:
۱-۲: ممنوعيت هاى عاطفى، اجتماعى، سنتى و ...
۲-۲: رودررو قرار دادن اسير از شكنجه هاى مختلف مثلا: گاهى دو اسير را روبه رو مى كردند تا به هم سيلى بزنند و يا مجبور كردن اسرا براى تف كردن به روى همديگر، حتى گاهى دو برادر، پدر و پسر يا دو رفيق و ...
۳-۲: مسخره و استهزاى اسير. استفاده از عبارات و جملات ركيك براى تمسخر اسيران.
۴-۲: خوار و كوچك شمردن با بيان مطالب دروغ و تحقيرآميز، مثل اين كه شما مجوس و آتش پرست هستيد و ما اسلام را به ايران آورديم. شما آتش پرست بوديد، عرب شما را مسلمان كرد و شما مجبور شديد بپذيريد، شما چه جور رزمنده اى بوديد. شما چه هستيد و چه جوريد.
۳- شايعه پراكنى ها:
عوامل موثر در پخش شايعه عبارتند از:
۱- عوامل اجتماعى(ابهام در خبر، ترس هاى اجتماعى و خلاء خبرى)
۲- عوامل فردى (جلب توجه، تسلط بر شنونده و پركردن وقت)
۴- ترور شخصيت :
از شگردهاى بسيار ناجوانمردانه و شيادانه عراقى ها كه با مساعدت اسراى جاسوس خود فروخته و اجير انجام مى گرفت، ترور شخصيت بود كه به طرق مختلف انجام مى گرفت. از جمله آن ها تهمت هاى جنسى با بدترين و زشت ترين شكل آن بود.
تهمت هاى شخصيتى، هرچه شخصيت افراد مهم تر و برتر بود ميزان تهمت ها بيشتر بود و البته اين امور مطلق نمى باشد.
هر يك از اشكال ترور شخصيت اسرا به نيات پليد عراقى ها بستگى داشت چون مى بايست اسرايى را كه از محبوبيت برخوردار بودند به طرقى به ظاهر موجه، بشكنند. ترور شخصيت بيشتر در مورد روحانيان، فرماندهان، پاسداران، معلمان، بسيجيان و افراد برجسته انجام مى پذيرفت.
۵- محدود كردن اسرا
۶- وعده و وعيدهاى طولانى شكنجه
۷- محدوديت هاى اعتقادى
۸- محدوديت هاى مربوط به ارسال نامه ها
۹- انواع ممنوعيت هاى غيرمعقول و خواسته هاى غيرقانونى
۱۰- انواع محدوديت هاى ناجوانمردانه
۱۱- انواع امر و نهى هاى نظامى و غيرنظامى
۱۲- ممنوعيت امور عادى در اسارت و زدن اسرا
۱۳- شكنجه هاى روانى در بيمارستان
۱۴- مصاحبه هاى اجبارى براى راديو و تلويزيون عراق
۱۵- شهادت ساير اسرا
مثلا در اوايل اسارت بود. تازه از استخبارات و امنيت بغداد و ناصريه، ما را وارد كمپ كرده بودند. همه ايام قبل از ورود به اردوگاه را فشار روحى و شكنجه و عذاب بسيار دست و پا زده بوديم. روزگار خيلى سختى بود. اسير بسيجى گيلانى به نام آقا مرتضى مجروحى هم همراهمان بود كه به اين محل و آن محل منتقل مى شد، همواره با ما كتك مى خورد و شكنجه مى شد، از تشنگى و گرسنگى و همه چيز رنج مى برد تا اين كه روز اول در اردوگاه اسرا و در آسايشگاه كه عراقى ها همه ما را مى زدند و ناجوانمردانه آماج شكنجه هاى وحشيانه آن ها بوديم، اين عزيز بسيجى، چندين مرتبه مورد تهاجم و شكنجه آنان قرار گرفت، بر بدنش مى كوفتند و او فرياد مى كشيد«مومنان جهاد بنماييد در راه خدا، الله اكبر، خمينى رهبر» و ... اما عراقى ها همچنان او را مى زدند. تشنج بسيار سختى عذابش مى داد. لحظاتى بعد دو نفر از بهياران عراقى آمدند و به اجبار آمپولى را به او تزريق كردند. لحظاتى كوتاه پس از آن «آقا مرتضى» سكوتى كرد و به جنت الماوى پر كشيد. اسرا در بهت و ماتم سكوتش، ياراى گريستن هم نداشتند. به راستى همه ما چنان مرگى را آرزو مى كرديم؛ لكن تحمل فشار روانى و عذاب و شكنجه روانى اين حادثه براى اسرا سخت و جانكاه بود.
۱۶- به بازى گرفتن احساسات پاك اسرا
۱۷- شكنجه روانى با استفاده از رسانه هاى گروهى
۱۸- تفتيش
۱۹- بازجويى
۲۰- سركوب نمودن هرعملى كه اسيران براى آرامش روانى خود اختراع و ابداع مى كردند
۲۱- پخش صداهاى آزار دهنده براى آزار دادن اسرا صداهاى حيوانات و ساير صداها از بلندگوهاى اردوگاه پخش مى شد.
۲۲- درج اكاذيب در نامه هاى اسرا
۲۳- مجبور كردن اسرا به احترام گذاشتن به همه عراقى ها
۲۴- شكنجه دادن افرادى كه از محبوبيت بيشترى بين اسيران برخوردار بودند
۲۵- مجبور كردن اسرا به توهين كردن به مقدسات و شعار دادن عليه بزرگان نظام جمهورى اسلامى
۲۶- برگرداندن اسير به اردوگاه اسرا پس از اعلام آزادى
۲۷- تنگناهاى مختلف مثل آب آشاميدنى، دستشويى، حمام و ...
۲۸- استفاده از رنگ هاى تند و آزار دهنده
۲۹- حبس هاى انفرادى
۳۰- راه رفتن بر روى محل زندگى و غذاخورى و پتوى اسيران در آسايشگاه با كفش هاى كثيف و گلى
۳۱- لخت كردن اسيران و اجبار براى حضور دسته جمعى در حمام
۳۲- اعلام برخى بيمارى ها در اسيران كه بعضا مسرى هم بودند
۳۳- شرطى كردن اسير
۳۴- كتك زدن اسيران به بهانه هاى واهى و غيرمنطقى
۳۵- نشاندن اسير در صف نظام
۳۶- بنشين و بر پاهاى بسيار زياد و طولانى
۳۷- سوءتغذيه به واسطه كمبود غذا و آب و ...
۳۸- پاره كردن نامه هاى اسيران
۳۹- تبليغ و تضعيف روحيه اسيران با كمك گرفتن از منافقان
اين ها همه قطره اى از بيدادى بود كه بر آزادگان ما در سال هاى اسارت رفت.
منبع:سایت ساجد
/خ