مباحث تحليلى از وقايع اردوگاه

شايد نتوان انسانى را يافت كه صبر را نشناسد و به ناچار يا با اختيار آن را تجربه نكرده باشد؛ حتى مستكبران و ظالمان؛ آنان نيز به گونه اى مردم را تشويق به صبر مى كنند، صبر در برابر مشكلاتى كه به واسطه ظلم آنان بر مردم وارد مى شود، تشويقى كه هر روز در اردوگاه ها از جانب عراقى ها صورت مى گرفت، آنان به كرات مى گفتند شما اسيريد و هرچه گفته مى شود بايد اطاعت كنيد و ما صلاح شما را
چهارشنبه، 14 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مباحث تحليلى از وقايع اردوگاه
مباحث تحليلى از وقايع اردوگاه
مباحث تحليلى از وقايع اردوگاه

نويسنده:آزاده يوسف ترابى




صبر در اسارت

شايد نتوان انسانى را يافت كه صبر را نشناسد و به ناچار يا با اختيار آن را تجربه نكرده باشد؛ حتى مستكبران و ظالمان؛ آنان نيز به گونه اى مردم را تشويق به صبر مى كنند، صبر در برابر مشكلاتى كه به واسطه ظلم آنان بر مردم وارد مى شود،
تشويقى كه هر روز در اردوگاه ها از جانب عراقى ها صورت مى گرفت، آنان به كرات مى گفتند شما اسيريد و هرچه گفته مى شود بايد اطاعت كنيد و ما صلاح شما را مى خواهيم ... و به راستى كه صبر واقعى صبرى است كه شكننده ظالم و مستكبر است، كه البته هر دو نوع و نتايج آن ها توسط اسرا به گونه اى تجربه شد.
وقتى كلمه اسارت بر زبان جارى مى شود اولين چيزى كه در اذهان نقش مى بندد اين است كه خدا قسمت كسى نكند و بى اختيار براى اسراى در بند از خداى تعالى درخواست صبر و بردبارى و آزادى خواهيم كرد، نمى خواهيم بگوييم كه در اسارت سختى وجود داشته چرا كه بر همگان روشن است كه اسارت بدون سختى و مرارت آن هم در دست دشمنى كه در عداوت و بدخويى زبانزد عالم است امرى است طبيعى، بلكه مى خواهيم صبر و صابر را معرفى كنيم.
صبر بر مصائب و مشكلاتى كه در طول زندگى بر انسان وارد مى شود، باعث مى شود كه زندگى را براى انسان راحت تر گرداند، صبر در مقابل معاصى، عزت نفس و تقرب به خدا را در پى دارد، و صبر در برابر مشقات و سختى هاى جهاد در راه خدا نه تنها موجب تقرب به خدا بلكه موجب آن مى شود كه انسان از لذت هاى معنوى برخوردار شود كه در طى زندگى عادى انسان ها تجربه نخواهد شد؛ مى توان گفت اين تجربه يكى از عوامل مهمى است كه انگيزه حضور چند باره رزمنده اى را در جبهه شكل مى دهد و او هر بار بيش از پيش نسبت به رويارويى با سختى ها و رنج ها از خود اشتياق نشان مى دهد.
البته صبر در اسارت معنا و مفهوم ويژه اى دارد؛ صبرى است كه اهل بيت(ع) سينه به سينه آن را به هم سفارش كرده اند«يا بنى اصبر على الحق و ان كان مرا» پسرم، بر سر حق بايست و صبر كن، هر چند كه تلخ و ناگوار باشد، اين صبر از جنس صبرى است كه حماسه هاى شعب ابيطالب تا مجلس يزيد و تا ... را رقم زده و اگر نبود صبرام المصائب زينب كبرى(س) معلوم نبود كه واقعه عاشورا با چه كيفيتى در تاريخ ثبت و به نسل هاى آينده مى رسيد؛ اين صبر، صبر اهل بيتى است، يعنى صبرى است كه بر مصائب و مشكلات به وجود آمده در اثر جهاد با كفر وارد مى شود. وضعيت اردوگاه به خودى خود داراى ويژگى هايى بود كه مشكلات و دشوارى هاى بسيارى را بر اسرا وارد مى كرد، يعنى هر يك از اسرا در محلولى از مشكلات روحى و جسمى غوطه ور بودند، ليكن نه تنها به زانو نمى افتادند بلكه با علم به اين كه اگر با دشمن مخالفت كنند بايد متحمل سختى هاى بيشترى گردند، با آن ها مخالفت مى كردند، آنان براى حفظ ارزش ها و پرداختن به تكاليف شرعى و فرائض دينى با برگزارى مراسم هاى مذهبى و انقلابى و مخالفت هاى ديگر شرايطى را براى دشمن ايجاد مى كردند كه هرچه بخواهد بكند، آنان صبر در برابر سختى ها و مصائب به وجود آمده توسط ظالم را ظلم پرورى و ظالم پرورى و صبر در برابر مشكلات به وجود آمده در راه جهاد را عين بندگى و عبادت مى دانستند.
ما در دوران اسارت آموختيم كه صبر مى تواند سلاحى كار آمد و دشمن شكن باشد و در موارد بسيارى با همين سلاح بر دشمن فائق آمده و او را به زانو درآوريم، به ياد آن پيرمرد بسيجى كه در بغداد زير ضربات كابل دو سرباز عراقى فقط آيات قرآن را زمزمه مى كرد و حسرت حتى يك آه را بر دل شان گذاشت و يا روزهايى كه دشمن اسرا را تا چند روز از آب و غذا و توالت و ديگر امكانات محروم مى كرد و هر بار در مقابل اين صبر شكست خورده و به جاى اول خود باز مى گشت.
به راستى كه اگر اين صبر، صبر اهل بيتى نبود اين حماسه ها ايجاد نمى شد و مادران شيردل هرگز تحمل شهادت فرزندان و اعزام فرزندى ديگر به سوى كربلاى زمان را نداشتند. همچنان كه در زندگى عادى، انسان هايى كه در مقابل كمبودها و كاستى ها و مصائب صابر نيستند رنج و مشقت بيشترى را براى خود مى خرند و يا براى جبران كمبودها كه شايد در مواقع زيادى با كمى تامل و صبر قابل تحمل است دچار خطا مى گردند، در اسارت نيز كمبودهاى بهداشتى و غذايى بر همگان فشارى مضاعف بر فشارهاى روحى اسارت وارد مى كرد، ولى همان طور كه پاسخ افراد مختلف در جامعه به اين كمبودها هم جهت و هم شكل نبوده، پاسخ اسرا نيز به مشكلات يكسان نبود و همان طور كه در مباحث گذشته بيان كرديم در اين زمينه نيز كسانى كه در زندگى گذشته صبر را خوب تجربه كرده بودند در اسارت هم تجربه خوبى داشتند، هرچند بودند افرادى كه صبر را در اسارت خيلى بهتر از گذشته تجربه كردند.
ما در اينجا از بخشى از مشكلات اسارت صحبت مى كنيم كه اكثر اسرا با كمى صبر از كنار آن با موفقيت مى گذشتند اما عده قليلى به آن ضعف نشان مى دادند.
به طور مثال جيره غذايى در اردوگاه براى همه يكسان بود و قسمت اعظم اسرا با همان جيره مى گذراندند و در مواقعى با روزه گرفتن همان اندك جيره را نيز انفاق مى كردند ولى متاسفانه ديده مى شد كه بعضى براى اين كه وضعيت خود را كمى بهتر از ديگران شكل دهند دست به اقدامات منفى مى زدند كه در اين نوشتار جايى براى بيان آن نمى بينيم.
اين نمايش به ما آموخت بسيارى از خطاها و حق الناسى كه در زندگى عادى بر گردن بعضى مى نشيند تنها با كمى صبر و قناعت پيشگى از بين مى رود و شايد هم با پشت پا زدن به زياده خواهى و تجمل گرايى.
تجربه صبر از مواردى است كه انسان بايد در طول زندگى با آن برخوردى مناسب و شايسته داشته باشد تا در فراز و نشيب هاى زندگى كمر خم نكند.

وحدت و اختلاف و عوامل آن در اسارت

«واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا»
وحدت مفهوم و معنايى است كه در مورد آن بحث هاى زيادى مطرح شده و مى شود؛ خصوصا در زمان شكل گيرى و اوج انقلاب اسلامى بيش از هر زمانى به ظهور رسيد و اين يكى از صدها و شايد هزاران مفاهيمى است كه مديون عمر پربركت حضرت امام خمينى(رحمت الله علیه) مى باشيم. تاريخ به ما آموخته كه هرگاه ملتى به ريسمان وحدت چنگ زده و از تفرق دورى جسته، نه تنها از نظر رفاه اجتماعى به سطوح بالاترى دست يافته بلكه از جهات سياسى، فرهنگى و علمى نيز نسبت به جوامع ديگر در سطح بالاترى قرار گرفته است و بر كسى پوشيده نيست كه اعتلاى انسان و يا جوامع انسانى در جهت هاى مختلف تنها در شرايطى تحقق پذير است كه همدلى و آرامش روحى و معنوى بر آن جامعه و يا فرد حاكم باشد. پرداختن به موضوع وحدت و اختلاف در اين نوشتار در چارچوب شرايط دوران اسارت خواهد بود و يقينا در اين زمان هر نتيجه اى گرفته باشيم قابل تعميم به زمان هاى ديگر نيز مى باشد.

دستاوردهاى اسارت

قبل از هر صحبتى مى بايست به اين موضوع اشاره كنم كه عوامل انسانى ايجاد اختلاف در بين اسرا دو دسته است:
يك دسته افرادى كه از بعضى جهات شخصيتى و اعتقادى وجه اشتراك مناسبى با ديگران نداشته و همين موجب مى شد كه ساز مخالف بزنند و در نهايت هدف ديگرى را دنبال كنند؛ ما با اين قسم اختلاف كارى نداريم و تا زمانى كه اين دسته در صف اسرا قرار نداشته باشند ما آنها را در مقابل فرض مى كنيم؛
و اما دسته دوم، عزيزانى هستند كه با انگيزه اى مشترك وارد جبهه شده و هدف واحدى را دنبال مى كردند و اختلاف سليقه آنان زاييده انگيزه قوى آنان براى انجام تكاليف و نيز شرايط خاص و دشوار اسارت بود. اين عزيزان چند سال دفاع مقدس را در حالى سپرى كرده اند كه دوشادوش يكديگر جنگيده اند و رشادت هاى آنان از كسى پوشيده نيست و اگر در اين گفتار از كلمه اختلاف و يا عده قليلى ناموزون صحبت مى كنيم به هيچ عنوان از ارزش هاى آنان نمى كاهد.
وحدت و يكپارچگى در اردوگاه در حالى به دست مى آمد كه در اوايل اسارت اسرا از تيپ و لشكرهاى مختلف سپاه و ارتش و مناطق مختلف ايران اسلامى با فرهنگ هاى متفاوت در يك اردوگاه جمع آورى شده بودند، طبيعتا عدم شناخت قبلى افراد نسبت به يكديگر و قرار گرفتن ناگهانى در شرايطى كاملا متفاوت نسبت به ايران، يعنى قرار گرفتن در محيط بسته اردوگاه باخفقان و ضرب و شتم و ايجاد محيط جاسوسى از جانب دشمن، اسرا را براى مدت كوتاه دچار شك و دو دلى در چگونگى برخورد با دشمن گردانيد و باعث شد كه عكس العمل هاى فيزيكى و فكرى بعضى خوب ولى متفرق و بعضى عادى و بى تفاوت و بعضى ديگر متاسفانه منفى باشد.
پس از گذشت مدتى نه چندان زياد جمعى از اسرا دريافتند كه ايجاد وحدت در بين اسراى حاضر در اردوگاه مى تواند حافظ اعتقادات افراد باشد و دست دشمن را در بعضى از زمينه ها كوتاه كند، همان طور كه قبلا گفتيم هر يك از نفرات از راهى و به شكلى به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد همچون گذشته به سيره و سنت نبى اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اقتدا كرد و به وسيله يك هم زيستى مناسب و صادقانه به يكديگر نزديك شد، پس از طى مراحل مقدماتى كم كم تشكيلات منظمى در اردوگاه شكل گرفت كه شرح آن در گفتار بعد خواهد آمد.
البته صفاى وجود رزمندگان و پيوند قلبى آنان هرگز اجازه نمى داد كه اختلافات سطحى عميق شوند تا آنان را از رسيدن به اهداف و انجام تكليف باز دارد و دقيقا به همين دليل رزمندگان در طول اسارت توانستند با ايجاد يك وحدت مستحكم و با فتح تاثيرات زودگذر عوامل منفى، چنان نقش آفرينى كنند كه دشمن بارها و بارها نسبت به اين وحدت ابراز ناتوانى و شكست كند، البته پسنديده است قبل از آن كه آيندگان از اين تجربيات استفاده كنند خود از آن بهره ببريم و به همين دليل از بيان بعضى وقايع ناخوشايند كه بيشتر در اثر بى تجربگى ايجاد مى شد صرف نظر مى كنيم.
اين سوال كه آيا در طول اسارت اردوگاه از نظر وحدت در يك وضعيت و حالت بوده يا نه، بايد بگوييم كه اين امر بستگى به عوامل مختلفى داشت، به واقع شرايط پرتلاطم دوران اسارت و پستى و بلندى هاى آن باعث مى شد وحدت در اين دوران حالت هاى متفاوتى داشته باشد، اسرايى كه از اول تا آخر اسارت در يك اردوگاه با هم بودند از وحدت و يكپارچگى بيشترى برخوردار بودند و در مواقعى كه جمعى از آنها را به اردوگاه ديگرى انتقال مى دادند تا اندازه اى دچار مشكل مى شدند، چرا كه اسراى تبعيدى از چند اردوگاه را در يك جا جمع مى كردند و اين در حالى بود كه هر يك از آن گروه ها در اردوگاه خود روش و سليقه خاصى را براى مبارزه با دشمن انتخاب كرده بودند و هر جمعيتى فكر مى كرد روش مبارزاتى اى كه انتخاب كرده بهتر است.
عوامل بسيارى در شكل گيرى وحدت در اردوگاه نقش داشته و ما مى توانيم بگوييم شالوده و سرچشمه اين عوامل مشتركات اعتقادى است و از ميان زيرمجموعه هاى آن قبل از هر چيز مى توان از محبت نام برد، البته محبت به معناى واقعى آن؛ محبت اگر واقعى و خالص باشد خود به خود صفات و عوامل نيك ديگر مانند صداقت، دستگيرى كردن از ديگران و در غم و شادى و مشكلات ديگران شريك بودن را با خود خواهد آورد.
محبتى كارساز است كه براى رضاى خدا بوده و اهداف الهى داشته باشد و نه براى فريفتن، از آن جايى كه محبت ما بين اسرا خدايى بود و در راستاى انجام فرايض دينى به دل مى نشست، قبلا هم گفتيم كه در اردوگاه بعضى افراد آگاهانه و بعضى ناآگاهانه و يا در اثر فشارهاى روحى و جسمى موجود در اردوگاه آهنگى ديگر داشتند. البته برادرانى كه به هر دليلى نسبت به يكسرى مسايل آگاهى لازم را نداشتند و يا تحت تاثير ظاهرسازى بعضى از افراد قرار مى گرفتند از طريق برخوردهاى محبت آميز، دوستانه و صحبت كردن هاى صادقانه همراه با تبليغ مفاهيم دينى و شريك غم و شادى يكديگر بودن، به ديگران دست دوستى دادند و امكان تشكيل جامعه يك دست و يك پارچه اى را به وجود آوردند، زيرا تنها فشارهاى موجود در اردوگاه آنان را تا اندازه اى دچار مشكل كرده بود.
اگر در زندگى عادى خارج از اردوگاه و اسارت، افراد زياده خواه و تجمل گرا را كنار بگذاريم مشاهده خواهيم كرد كه بسيارى در اثر كمبودهاى مادى خصوصا و يا معنوى و روحى تحت فشار بوده و زندگى بر آنان بسيار سخت و سنگين مى گذرد و اگر ما به عنوان مسلمان در جهت انجام وظيفه اخلاقى و شرعى خود شريك غم آنان باشيم و سعى كنيم تا حد ممكن دست آنان را بگيريم،حتما نتيجه خواهيم گرفت كه وحدت اسلامى و ملى جامعه در گرو همين روابط حسنه مى باشد. فرزندان جامعه اسلامى ايران در دست دشمن با همين ابزار و عوامل وحدتى را به وجود آوردند كه در بسيارى از مواقع دشمن به زانو درآمد و اميدواريم اين دستاورد مهم آويزه گوش ها و افكار باشد. همان طور كه گفته شد وحدت بين اسرا در طول اسارت در يك حالت و يا به يك ميزان نبود و بستگى به موقعيت اردوگاه داشت. ما در عين حالى كه سعى كرديم بعضى از عوامل ايجاد وحدت و اختلاف را در اين گفتار بيان كنيم، اين عوامل را به طور دسته بندى شده در ادامه بحث خواهيم گفت.

عوامل به وجود آورنده وحدت و اختلاف

اگر بخواهيم عوامل به وجود آورنده وحدت را به طور خلاصه بشماريم مى توانيم از آگاهى، معرفت و شناخت نسبت به دين، اخلاص، صداقت، ايثار، تواضع، شجاعت و عشق به شهادت و ديگر مشتركات اعتقادى به انضمام همت و انگيزه اسرا نام ببريم و عوامل منفى را كه مى توانست وجود نداشته باشد اين چنين بيان كنيم:
1- عدم شناخت و آگاهى در رابطه با اصول حركت در مبارزات و زندگى،
2- نداشتن تجربه كافى،
3- نداشتن يك ديدگاه صحيح و مناسب براى تشخيص موقعيت هاى زمانى و مكانى و مشكلات،
4- عدم آشنايى با مفاهيمى از قبيل مصلحت اسلام،
5- رفاه جامعه اسلامى،
6- شجاعت،
7- مبتلا بودن به بيمارى هاى قلبى (هر چند بسيار اندك) مانند عجب، غرور، كبر و ...،
8- كنار گذاشتن هم سنگران به هر قيمتى براى اين كه من باشم و من بگويم،
9- بى توجهى به اين مهم كه نبايد نظرات شخصى نسبت به يكديگر را در تصميم گيرى هاى اعتقادى و سياسى كه جنبه عمومى دارد ادغام كرد،
10- تك محورى و ارزش حركت جمعى را ندانستن،
11- آگاه نبودن به نقش وحدت فرماندهى و رهبرى در هر شرايطى،
12- عدم آگاهى نسبت به مفاهيمى چون عشق و عقل و تفاوت و جايگاه هر يك و در نتيجه اسير افراط و تفريط شدن،
13- شخصيت زدگى،
14- پيروى كوركورانه احساسات بى جا،
15- صاحب نظر دانستن خويش قبل از صاحب نظر شدن،
16- بها دادن به افرادى كه توانايى لازم اعتقادى و علمى و سياسى را جهت انجام بعضى از امور مهم نداشته و ندارند،
17- اختلاف سليقه را از حد تقوا خارج كردن،
18- مصلحت اسلام را از ديد و زبان خويش ديدن نه از ديد و زبان خود اسلام
و عوامل ديگرى كه نه تنها در محيط اسارت هر چند گاهى دل همگان را به درد مى آورد بلكه پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز دل امام و ديگران را مى سوزاند، در نظر نگرفتن مشتركات و تنها به اختلاف سليقه ها پرداختن و بهتر بگوييم رعايت نكردن عوامل به وجود آورنده وحدت و تن دادن به اين عوامل خطرناك باعث به وجود آمدن اعمال ناپسندى چون غيبت، دروغ، تهمت و حتى جعل حديث و تفسير به راى آيات شريف قرآن و نهايتا دلسردى و عدم اطمينان در بين نيروهاى انقلاب و جنگ مى گرديد و مى گردد.
ما تاثير عميق اين عوامل در هر دو بعد (وحدت و اختلاف) را در طول اسارت ديديم و لمس كرديم و يكى از ويژگى هاى اسارت اين بود كه باعث مى شد ما نتيجه هر يك از اين دو دسته عوامل را به بهترين شكل بسيار سريع دريافت كنيم، نتيجه اى كه به شكل كابل و زندان و محروميت هاى متفاوت بر ما وارد مى شد، البته حساب ضربه هاى روحى و غيره را كنار مى گذاريم. اين ويژگى در زندگى عادى وجود ندارد يعنى ما نتايج اعمال خود را با اين شدت و قابل لمس در نمى يابيم.
بديهى است آنچه موجب شد ما سخت ترين مراحل انقلاب، جنگ و اسارت را پشت سر بگذاريم اخلاص بود؛ اخلاص در اعتقاد، اخلاص در عمل و ...، اين اخلاص است كه موجب مى شود انسان قدرت و جاه و مقام را فقط براى خدا بخواهد و اين مهم اختصاص به جا و مكان خاصى ندارد، به واقع جاه طلبى و به طور كلى منيت حتى در محيط اردوگاه هم مى تواند ظهور و رشد كند و يكى از دلايل بروز آن مى تواند مواقعى باشد كه انسان به هر دليلى فكر كند راه و روش و فهم او تنها مسير بندگى خدا است و نسبت به ديگران كم لطفى كند و فكر مى كنم اين بدترين شكل از بين بردن حسنات است. آنچه موجب مى شود اختلاف سليقه ها تنها باعث پيشرفت و وحدت گردد، اخلاص است.
اخلاص موجب مى شود كه انسان تا اندازه اى كه مى فهمد صحبت كند و يا مسووليتى را كه لياقت آن را دارد قبول كند و عدم وجود اخلاص يعنى دروغ، يعنى فريب، يعنى منيت، يعنى جنگ قدرت و ده ها يعنى ديگر، و نتيجه آن ايجاد تنش هاى مختلف كه دود آن فقط به چشم مردم مى رود.
به واقع اخلاص به طور عام در زندگى فردى و اجتماعى هر قدر كه پر رنگ تر باشد، فرد يا جامعه موفق تر و سعادتمند تر خواهد بود. هر آنچه در اين باب گفتيم چكيده اى از وقايع اردوگاه بود كه البته اردوگاه نيز چكيده اى از ايران اسلامى است؛ نزديكى و يكى بودن دو جامعه و متاثر بودن آنها از يكديگر و ابتلاى هر دو به موارد ياد شده موجب شده كه ما به هر دو جامعه اشاره كنيم.
يقينا اينجانب با بيان اين گفتارها خود را از ديگران جدا نمى كنم، بلكه من هم مانند ديگران بوده ام و تنها عاملى كه باعث مى شود كه اين مطالب را بنويسم درس هاى اين خاطرات و اهميت و جايگاه آن در زندگى روزمره مى باشد و آنچه مسلم است ، هيچ يك از ما انسان كامل نيستيم و خشم و ديگر احساسات در وجود همه هست و بسيارى از عوامل ديگر نيز در تصميم گيرى هاى ما دخالت دارد. اميدوارم بتوانيم با شناخت صحيح مشتركات فردى و اجتماعى در ايجاد يك جامعه آباد و متحد اسلامى گام برداريم و اختلاف سليقه ها و نظرها تنها براى پيشرفت و غلبه بر دشمنان ديانت و هويت و آقايى ما به كار گرفته شوند.
منبع: http://www.sajed.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط