ماجراي اسراء
در جنگ بين دول متخاصم اسارت ومقوله پناهندگي از بديهيات موجود درتاريخ جنگهاست ودر شرايطي ممكن است اسيري پناهندگي كشورحريف را بپذيرد اما اين مقوله در جنگ ايران وعراق بخاطر حضور گروه مجاهدين شكل ديگري يافت.آنان در ايفاي نقش ستون پنجمي خود تعدادي از سربازان ايراني كه از فشارهاي شديد اردوگاههاي عراقي به تنگ آمده بودند باايجاد اميدهاي واهي درآنان مورد سوء استفاده قرار دادند .هر چند گروه مجاهدين مدعي است كه اسراء آزادانه وبااختيار تن به همكاري با آنان داده اند اما روند ماجرا با توجه به شرايط گروه واظهاراتي كه از اسراءخلاص شده از بند مجاهدين حاصل شده است دو نتيجه بسيارروشن را در بردارد:
مجاهدين مشكل كمبود نيرو داشتند واساسا آغاز رفتن به سمت اسراء نيز به خاطر حل اين مشكل بوده است.
رفتاري كه دولت ايران تا كنون با اين افراد داشته است با آنچه دولت عراق ومجاهدين با معترضين خود دارند بطوركلي متفاوت است .نيروي نظامي يا اسير عراقي كه به هردليل به خارج ازمرزها پناهنده گردد مي داند كه سرنوشت محتوم او درنزد حكام حزب بعث مرگ است. همچنين مجاهدين كه يك گروه هستند به شديد ترين شكلي معترضين وكساني كه ازآنان روي مي گردانند را مورد تهاجم وآزار واذيت قرار مي دهند.در حالي كه بنا بر آنچه در بيانات جداشدگان از مجاهدين مطرح گرديده ايران 1500 تن از اين افراد را پذيرفته وتاكنون گزارشي از شكنجه واعدام آنان نرسيده است.
آقاي شمس حائري از اعضاي قديمي مجاهدين گزارشاتي از روابط دروني اين گروه ارائه داده است كه بخشي از آن مربوط به ماجراي اسرا مي شود وروشنگر بعضي از ابعاد اين گرو كشي غير انساني است
دسته دوم اسرايي بودند كه توسط عمليات مجاهدين در نواحي مرزي ايران و عراق به اسارت در آمده بودند . سازمان مجاهدين از دولت عراق اجازه گرفته بود كه اين اسرا را شخصاْ نگهداري نمايد . براي اين كار دولت عراق زندان بزرگي را در اطراف شهر كركوك در اختيار سازمان قرار داده بود .( به اسرايي كه از اردوگاه هاي عراق آمده بودند ، RD يعني اسراي داوطلب مي گفتند و به اسرايي كه خود مجاهدين در جبهه اسير مي گرفتند R P يعني اسراي پيوسته مي گفتند .)
يكي از اين زندانها ، زندان " دبس " ( Debes) نام داشت كه بعدها تبديل به زندان اعضا و خانواده هاي جدا شده از سازمان مجاهدين خلق گرديد .
در اين زندان كه محوطه اي بسيار بزرگ و داراي ساختمان هاي متعدد و سلول هاي انفرادي بود ، حدود يك هزار و دويست اسير زنداني بودند . اين زندان بنا به گفته اعضاي مجاهدين ، كه زندانيان اين محل بودند ، هنگام تحويل گرفتن از ارتش عراق ، كليه ديوارهايش خوني بود و بوي عفونت مي داد و نشان مي داد كه قبلاْ شكنجه گاه بوده و با تلاش مجاهدين آنجا را رنگ آميزي و تميز نمودند .
مجاهدين هنگام عمليات نظامي و تهاجم به ايران سراغ اين اسرا مي رفتند و آنها را با وعده هاي دروغين فريب مي دادند و اگر قبول نمي كردند ، تحت فشار روحي قرار مي دادند تا در عمليات شركت كنند .
يكي از اين عمليات ها به نام « فروغ جاويدان » نامگذاري شده بود ، سازمان نزد اسرا رفت و به آنها پيشنهاد داد كه هر كس در اين عمليات شركت كند آزاد خواهد شد . عده اي پذيرفتند اما بعضي ها قبول نكردند .سازمان مجدداْ نزد آنها رفت و آنها را با تهديد و فشار مجبور به شركت در جنگ نمود . باقي مانده اسرا حدود چهار صد نفر بودند كه به هيچ وجه حاضر نبودند به صفوف مجاهدين بپيوندند .
سازمان دستور داد كه اين عده را به طور جداگانه احضار نموده و آخرين اولتيماتوم را به آنها بدهند و اگر حاضر به قبول نشدند آنها را با كتك به جبهه بفرستند . اما هيچ يك از آنها نپذيرفتند . لذا كليه آنها را پس از شكنجه هاي مختلف به زندان هاي انفرادي فرستادند و جيره غذايي آنها را كم كردند .
عمليات « فروغ جاويدان » با شكست مواجه شد و عده زيادي از اين اسرا در جبهه جان باختند و عده اي زخمي و معلول گشتند و عده اي هم فرار نمودند و به سمت نيروهاي ايراني رفتند .
بدين ترتيب نيروي اسرايي كه خود مجاهدين در عمليات نظامي دستگير كرده بودند ته كشيد و از آنها چيزي باقي نماند .
حال نوبت نيرويابي از اردوگاههاي عراقي فرا رسيده بود . پس از عمليات « فروغ جاويدان » كه حدود يك هزار و هشتصد و شصت نفر از اعضاء و كادرهاي مجاهدين كشته شدند ، پادگان اشرف خيلي خلوت شده بود .
مجاهدين به اردوگاه هاي عراقي رفتند و با وعده هاي دروغ توانستند حدود دو هزار نفر اسير را به پادگان اشرف بياورند . رئيس هيئت انتقال اسرا از اردوگاه هاي عراقي ، مهدي ابريشمچي بود . پس از آنكه اسرا به پادگان اشرف آمدند مي گفتند :
« ما به اين دليل آمديم كه ابريشمچي به ما وعده داده است تا سه ماه ديگر عمليات « فروغ دوم » را انجام خواهيم داد و پس از آنكه پيروز شديم شما را آزاد مي كنيم.»
اما سه ماه تبديل به يك سال و دو سال گرديد و از عمليات خبري نشد . لذا اسرا شروع به اعتراض نمودند . وقتي صليب سرخ جهاني جهت بررسي وضعيت اسرا و گفتگو با آنها به پادگان اشرف مراجعه نمود بيش از يك هزار و پانصد نفر از اسرا با ميل خود به ايران بازگشتند .
عده زيادي از اين اسرا در " ارتش مجاهدين " به مقامات بالاي نظامي رسيده بودند و اطلاعات زيادي در كليه زمينه ها به دست آورده بودند كه همه آنها را در اختيار رژيم قرار گرفت .
رجوي عده زيادي از آنان را بر افراد قديمي با ده ها سال سابقه و تجربه گمارده بود و آنها را بينه مريم خوانده بود تا با اين باج دهي بتواند اسرا را ساكت و دلگرم نمايد و در ضمن افراد قديمي را تحقير كند .
وقتي تلاش هاي رجوي براي نگه داشتن آنها به ثمر نرسيد و يك هزار و پانصد نفر به طور دسته جمعي رجوي را تنها گذاشتند و نزد خانواده هاي خود رفتند ، رجوي بسيار عصباني شده بود و در يكي از سخنراني هاي عمومي صريحاْ به آنان فحش داد و گفت : « آنها زباله بودند خوب شد كه رفتند و خانه را پاك كردند .» و بعد هم كه عده اي از آنها كه ماهيت رجوي را پس از اين گفته شناختند ، پشيمان شده بودند كه چرا همراه هيئت نرفته اند ، ديگر حاضر نبودند كه در روابط سازماني باقي بمانند . رجوي آنها را به اردوگاه رمادي عراق تبعيد كرد و اين هم آخرين ضربه اي بود كه رجوي به اسرا وارد نمود .
يكي ديگر از رفتار ناشايست و جنايتكارانه ، اعدام اسراي جنگي توسط مجاهدين در صحنه عمليات بود. نظاميان مجاهدين در عمليات قبل از " فروغ جاويدان " عده اي اسير همراه خود مي آوردند اما در آخرين عمليات بعد از آتش بس تمامي سربازهايي را كه در اين عمليات دستگير كرده بودند هنگام عقب نشيني اعدام كردند و برعكس گذشته حتي يكي از آنها را به پشت جبهه منتقل نكردند .
مجاهدين مدعي هستند كه باقيمانده اسرا به ميل واختيار خود درآنجا مانده اند.شواهد نشان مي دهد كه اين گونه نيست .
زماني كه حمله آمريكا به عراق صورت گرفت بالغ بر هزار تن از اين افراد به ايران بازگشتند.استدلال آنها اين بود كه به ما وعده آزادي داده شده است واكنون در شرايطي بسيار وخيم گير افتاده ايم وخيلي زود با استفاده از شرايط پيش آمده به ايران بازگشتند.
نگاه مجاهدين به اين افراد متقن ترين دليل است به اينكه تعداد باقيمانده ايشان با ميل ورغبت خود در اردوگاههاي مجاهدين باقي نمانده اند.آنان به هيچ وجه به هيچكدام از مكانهاي حساس ومخفي مجاهدين تردد ندارند.به هيچ وجه به پستها ومناسب سازماني ارتقاء پيدا نمي كنند.هيچگاه در جريان تحليل ها و نشست هاي دروني قرار نمي گيرند .پست ترين كارها كه عموما همراه با زحمت وسختي است به آنان محول مي شود.
از سال 67 تا كنون نيز بيش از 200 تن از آنان را به كشتن داده اند.
در پايان بايد سئوال نمود اگر پيوستن اسرا به مجاهدين آگاهانه وبه ميل خود يك ارزش محسوب مي گردد، چرا مجاهدين هرروز وهر ساعت كساني را كه ازآنان آگاهانه جداشده اند متهم به خيانت،جاسوسي ومزدوري براي ايران مي كنند؟
منبع: http://www.sajed.ir
/خ
مجاهدين مشكل كمبود نيرو داشتند واساسا آغاز رفتن به سمت اسراء نيز به خاطر حل اين مشكل بوده است.
رفتاري كه دولت ايران تا كنون با اين افراد داشته است با آنچه دولت عراق ومجاهدين با معترضين خود دارند بطوركلي متفاوت است .نيروي نظامي يا اسير عراقي كه به هردليل به خارج ازمرزها پناهنده گردد مي داند كه سرنوشت محتوم او درنزد حكام حزب بعث مرگ است. همچنين مجاهدين كه يك گروه هستند به شديد ترين شكلي معترضين وكساني كه ازآنان روي مي گردانند را مورد تهاجم وآزار واذيت قرار مي دهند.در حالي كه بنا بر آنچه در بيانات جداشدگان از مجاهدين مطرح گرديده ايران 1500 تن از اين افراد را پذيرفته وتاكنون گزارشي از شكنجه واعدام آنان نرسيده است.
آقاي شمس حائري از اعضاي قديمي مجاهدين گزارشاتي از روابط دروني اين گروه ارائه داده است كه بخشي از آن مربوط به ماجراي اسرا مي شود وروشنگر بعضي از ابعاد اين گرو كشي غير انساني است
سوء استفاده هاي رجوي ازاسراي جنگي
دسته دوم اسرايي بودند كه توسط عمليات مجاهدين در نواحي مرزي ايران و عراق به اسارت در آمده بودند . سازمان مجاهدين از دولت عراق اجازه گرفته بود كه اين اسرا را شخصاْ نگهداري نمايد . براي اين كار دولت عراق زندان بزرگي را در اطراف شهر كركوك در اختيار سازمان قرار داده بود .( به اسرايي كه از اردوگاه هاي عراق آمده بودند ، RD يعني اسراي داوطلب مي گفتند و به اسرايي كه خود مجاهدين در جبهه اسير مي گرفتند R P يعني اسراي پيوسته مي گفتند .)
يكي از اين زندانها ، زندان " دبس " ( Debes) نام داشت كه بعدها تبديل به زندان اعضا و خانواده هاي جدا شده از سازمان مجاهدين خلق گرديد .
در اين زندان كه محوطه اي بسيار بزرگ و داراي ساختمان هاي متعدد و سلول هاي انفرادي بود ، حدود يك هزار و دويست اسير زنداني بودند . اين زندان بنا به گفته اعضاي مجاهدين ، كه زندانيان اين محل بودند ، هنگام تحويل گرفتن از ارتش عراق ، كليه ديوارهايش خوني بود و بوي عفونت مي داد و نشان مي داد كه قبلاْ شكنجه گاه بوده و با تلاش مجاهدين آنجا را رنگ آميزي و تميز نمودند .
مجاهدين هنگام عمليات نظامي و تهاجم به ايران سراغ اين اسرا مي رفتند و آنها را با وعده هاي دروغين فريب مي دادند و اگر قبول نمي كردند ، تحت فشار روحي قرار مي دادند تا در عمليات شركت كنند .
يكي از اين عمليات ها به نام « فروغ جاويدان » نامگذاري شده بود ، سازمان نزد اسرا رفت و به آنها پيشنهاد داد كه هر كس در اين عمليات شركت كند آزاد خواهد شد . عده اي پذيرفتند اما بعضي ها قبول نكردند .سازمان مجدداْ نزد آنها رفت و آنها را با تهديد و فشار مجبور به شركت در جنگ نمود . باقي مانده اسرا حدود چهار صد نفر بودند كه به هيچ وجه حاضر نبودند به صفوف مجاهدين بپيوندند .
سازمان دستور داد كه اين عده را به طور جداگانه احضار نموده و آخرين اولتيماتوم را به آنها بدهند و اگر حاضر به قبول نشدند آنها را با كتك به جبهه بفرستند . اما هيچ يك از آنها نپذيرفتند . لذا كليه آنها را پس از شكنجه هاي مختلف به زندان هاي انفرادي فرستادند و جيره غذايي آنها را كم كردند .
عمليات « فروغ جاويدان » با شكست مواجه شد و عده زيادي از اين اسرا در جبهه جان باختند و عده اي زخمي و معلول گشتند و عده اي هم فرار نمودند و به سمت نيروهاي ايراني رفتند .
بدين ترتيب نيروي اسرايي كه خود مجاهدين در عمليات نظامي دستگير كرده بودند ته كشيد و از آنها چيزي باقي نماند .
حال نوبت نيرويابي از اردوگاههاي عراقي فرا رسيده بود . پس از عمليات « فروغ جاويدان » كه حدود يك هزار و هشتصد و شصت نفر از اعضاء و كادرهاي مجاهدين كشته شدند ، پادگان اشرف خيلي خلوت شده بود .
مجاهدين به اردوگاه هاي عراقي رفتند و با وعده هاي دروغ توانستند حدود دو هزار نفر اسير را به پادگان اشرف بياورند . رئيس هيئت انتقال اسرا از اردوگاه هاي عراقي ، مهدي ابريشمچي بود . پس از آنكه اسرا به پادگان اشرف آمدند مي گفتند :
« ما به اين دليل آمديم كه ابريشمچي به ما وعده داده است تا سه ماه ديگر عمليات « فروغ دوم » را انجام خواهيم داد و پس از آنكه پيروز شديم شما را آزاد مي كنيم.»
اما سه ماه تبديل به يك سال و دو سال گرديد و از عمليات خبري نشد . لذا اسرا شروع به اعتراض نمودند . وقتي صليب سرخ جهاني جهت بررسي وضعيت اسرا و گفتگو با آنها به پادگان اشرف مراجعه نمود بيش از يك هزار و پانصد نفر از اسرا با ميل خود به ايران بازگشتند .
عده زيادي از اين اسرا در " ارتش مجاهدين " به مقامات بالاي نظامي رسيده بودند و اطلاعات زيادي در كليه زمينه ها به دست آورده بودند كه همه آنها را در اختيار رژيم قرار گرفت .
رجوي عده زيادي از آنان را بر افراد قديمي با ده ها سال سابقه و تجربه گمارده بود و آنها را بينه مريم خوانده بود تا با اين باج دهي بتواند اسرا را ساكت و دلگرم نمايد و در ضمن افراد قديمي را تحقير كند .
وقتي تلاش هاي رجوي براي نگه داشتن آنها به ثمر نرسيد و يك هزار و پانصد نفر به طور دسته جمعي رجوي را تنها گذاشتند و نزد خانواده هاي خود رفتند ، رجوي بسيار عصباني شده بود و در يكي از سخنراني هاي عمومي صريحاْ به آنان فحش داد و گفت : « آنها زباله بودند خوب شد كه رفتند و خانه را پاك كردند .» و بعد هم كه عده اي از آنها كه ماهيت رجوي را پس از اين گفته شناختند ، پشيمان شده بودند كه چرا همراه هيئت نرفته اند ، ديگر حاضر نبودند كه در روابط سازماني باقي بمانند . رجوي آنها را به اردوگاه رمادي عراق تبعيد كرد و اين هم آخرين ضربه اي بود كه رجوي به اسرا وارد نمود .
يكي ديگر از رفتار ناشايست و جنايتكارانه ، اعدام اسراي جنگي توسط مجاهدين در صحنه عمليات بود. نظاميان مجاهدين در عمليات قبل از " فروغ جاويدان " عده اي اسير همراه خود مي آوردند اما در آخرين عمليات بعد از آتش بس تمامي سربازهايي را كه در اين عمليات دستگير كرده بودند هنگام عقب نشيني اعدام كردند و برعكس گذشته حتي يكي از آنها را به پشت جبهه منتقل نكردند .
مجاهدين مدعي هستند كه باقيمانده اسرا به ميل واختيار خود درآنجا مانده اند.شواهد نشان مي دهد كه اين گونه نيست .
زماني كه حمله آمريكا به عراق صورت گرفت بالغ بر هزار تن از اين افراد به ايران بازگشتند.استدلال آنها اين بود كه به ما وعده آزادي داده شده است واكنون در شرايطي بسيار وخيم گير افتاده ايم وخيلي زود با استفاده از شرايط پيش آمده به ايران بازگشتند.
نگاه مجاهدين به اين افراد متقن ترين دليل است به اينكه تعداد باقيمانده ايشان با ميل ورغبت خود در اردوگاههاي مجاهدين باقي نمانده اند.آنان به هيچ وجه به هيچكدام از مكانهاي حساس ومخفي مجاهدين تردد ندارند.به هيچ وجه به پستها ومناسب سازماني ارتقاء پيدا نمي كنند.هيچگاه در جريان تحليل ها و نشست هاي دروني قرار نمي گيرند .پست ترين كارها كه عموما همراه با زحمت وسختي است به آنان محول مي شود.
از سال 67 تا كنون نيز بيش از 200 تن از آنان را به كشتن داده اند.
در پايان بايد سئوال نمود اگر پيوستن اسرا به مجاهدين آگاهانه وبه ميل خود يك ارزش محسوب مي گردد، چرا مجاهدين هرروز وهر ساعت كساني را كه ازآنان آگاهانه جداشده اند متهم به خيانت،جاسوسي ومزدوري براي ايران مي كنند؟
منبع: http://www.sajed.ir
/خ